قیام 29 بهمن تبریز
سال 1356 سال شتاب حرکت اسلامی مردم ایران بود، شهادت حاج مصطفی خمینی زمینۀ همگانی را برای ابراز خشم و انزجار عمومی مهیا ساخت که این خشم و انزجار روز 19 دی ماه 56 در قم بروز عینی یافت و منجر به درگیری و در نتیجه شهادت چند تن از قیام کنندگان گردید و چهلم آن در تبرز حماسه آفرید. اهمیت مذهبی-سیاسی چهلم ها در تاریخ انقلاب اسلامی بسیار بارز می باشد و در واقع زنجیره ای از رویدادهاست که این وقایع مقدماتی را به مرحلۀ اوج نهضت متصل می ساخت. نظر به آنکه شهر قم مرکز مذهبی و پایگاه طلاّب بود قیام مردم قم به رهبری طلاب جوان صورت گرفت و در شهر تبریز قیام مردم به رهبری روحانیون و دانشجویان مبارز شکل گرفت.
منبع : فصلنامه پانزده خرداد، دوره اول، زمستان 1376 - شماره 28 , نیک بخت، رحیم
تقدیم به «آن یار سفرکرده که صد قافله دل همراه اوست»
مقدمه
آذربایجان در طول تاریخ ایران همواره نقش و اهمیت خاصی داشته است، چه در دوران پیش از اسلام و چه ایران دوران اسلامی، اما نقشی که آذربایجان در تاریخ معاصر ایران برعهده داشته است بسیار مهم و قابل توجه است.
با آغاز نهضت حضرت امام خمینی (ره) یک ارتباط آشکار میان دو شهر قم(کانون انقلاب اسلامی) و تبریز به نظر می رسد. به عنوان نمونه همان روزی که مدرسۀ قیضیۀ قم به خاک وخون کشیده شده مدرسۀ طالبیه نیز مورد هجوم نیروهای نظامی شاه واقع گردید. شهر تبریز در میان چند شهر مهم ایران در حرکتهای انقلابی از جایگاه ویژه ای برخوردار است که تبلور عینی آن قیام شورانگیز 29 بهمن می باشد.
امام خمینی(ره) پیش از آنکه در صحنۀ مذهبی به عنوان مرجع مطرح گردند یا اینکه در صحنۀ سیاسی اجتماعی، رهبری مبارزات حق طلبانۀ مردم مسلمان ایران در عهده دار شوند «... در طول دهه 1330 و حتی قبل از آن نیز، با تکیه بر اخلاق و تهذیب فردی و تربیت نیرو، یک دورۀ سازندگی را پشت سر گذاشته بود[1]». با آغاز نهضت امام خمینی این شاگردان صدیق امام در جای جای ایران با شجاعت و شهامت راه امام را پیش گرفتند.
ازجمله شاگردان برجستۀ امام، آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبائی تبریزی بود این شهید والامقام سالها نزد حضرت امام کسب فیض نمود و با آغاز نهضت پرچم قیام و انقلاب را در آذربایجان بر دوش گرفت. پس از رحلت آیت الله العظمی حکیم، قاضی به عنوان یک روحانی مورد قبول عامه مردم تنها کسی بود که مرجعیت بلامنازع امام را در آذربایجان مطرح ساخت.
با این اقدام ایشان اقشار عظیمی از بازاریان، دانشجویان و روشنفکران تبریز مقلد امام گشتند، و بدین طریق قدم بسیار مثبت و عمیقی در پیشبرد انقلاب اسلامی در سطح بسیار گسترده در تبریز و بلکه در آذربایجان برداشتند.[2]
نگاهی به وضیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی بین سال های 1350 تا 1355 اوج خشونت و سرکوب حرکتهای مخالف رژیم بود. کوچکترین صدای اعتراض با شدیدترین نحو ممکن سرکوب می گردید. رعب و وحشت، اختناق و خفقان شدیدی توسط سازمان همه جا حاضر ساواک در سراسر کشور سایه افکنده بود. زندانها و بازداشتگاهها پر از مبارزین بود. شاه سرمست از فزونی ثروت و قدرت کشوری بود که وی بر آن شخصا و فردا حکم می راند.
حزب شاه ساخته رستاخیز در تلاش گسترده سعی در جا انداختن پایه های جدید مشروعیت برای شاه داشت شاهی که تکیه اش بر اندیشه فره ایزدی شاهان ایران پیش از اسلام بود. پایه های مشروعیت سنتی نیم بندی که تایید ضمنی یا حداقل سکوت روحانیت در مقابل نهاد سلطنت بود با رویارویی شاه و روحانیون از میان رفته بود و پایه های مشروعیتی که سعی در جایگزین ساختن آن داشت لرزان و سست بود. شاه سرگردان میان این دو، به این سو و آن سو می رفت، گاه جشن 2500 ساله شاهنشاهی برپا می کرد و گاه قرآن چاپ می کرد و به زیارت خانۀ خدا می رفت.
در بعد اقتصادی: ناتوانی رژیم در نیل به اهداف پیش بینی شده، به صورتی که «تا پایان برنامه پنج ساله پنجم(57-1352) نه تنها هیچ یک از طرحهای بزرگ آن اجرا نشد بلکه تورم افزایش شدید یافت[3]».
شتاب برای هزینه کردن درآمدهای کلان نفتی بدون برنامه ریزی دقیق، اختصاص بیشترین درآمدها به گروه اقلیت خاصی که در رأس بودند، هزینه های سرسام آور بی مورد به ویژه در مورد جشنهای متعدد تاج گذاری و 2500 ساله و غیره که علاوه بر مشکلات اقتصادی، مسائل متعدد اجتماعی دیگری را نیز باعث می گردید.
«اطمینان رهبری سیاسی به کامیابی در زمینۀ توسعه کشور چنان بود که نه فساد را در همه سطح ها، به ویژه سطح های بالاتر، به چیزی می گرفت، نه پیوسته پرهزینه شدن طرحها و عقب افتادن آنها را..[4]».
در بعد اجتماعی: پی آمدهای ناشی از اجرای برنامه های مخرب اصلاحات ارضی، و مهاجرتهای گسترده روستائیان به شهرها، نارسایی خدمات اجتماعی، فقر و تهیدستی، فساد و تباهی مهار گسیخته ای که دولت خود مروّج آن بود. وسایل ارتباط جمعی، مراکز متعدد فساد و اشاعه فرهنگ منحط غربی و صدها مورد دیگر همه و همه حیات اجتماعی ایران را در معرض تهدید جدی قرر داده بود.
اقدامات دیگری که دولت انجام می داد گرچه دارای اهداف سیاسی بود(همانند تغییر تاریخ هجری به شاهنشاهی) ولی بازتاب وسیع منفی اجتماعی را در پی داشت. یا جشن هنر در سال 1356 که در مورد آن سفیر انگلستان چنین نظر دارد که: «... در هر زمان بد بود چه برسد به شرایط آن روز ایران..[5]» در تشدید هیجان عمومی مؤثر بود.
با جمع بندی شرایط و وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چنین می توان نتیجه گرفت که شرایطی پیش آمد که مردم را برای ابراز خشم و اعتراض همگانی آماده ساخت. «مبارزات عمومی سال 1978(57 -1356) از همه بحرانهای قبل ریشه های عمیق تری در ساخت اقتصادی، اجتماعی ایران دارد، بخشهای عظیم تری از مردم ایران را به میدان کشانده است. برعکس کلیه بحرانهای قبلی که عموما محصولات تحولات بین المللی بودند این بحران کاملا جنبه داخلی دارد.[6]»
فضای باز سیاسی مصطفی خمینی
در شرایطی چنین آشفته در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، تحولی در فراسوی مرزهای ایران، در آمریکا روی داد که در داخل ایران نیز هیات حاکمۀ وابسته را به برخی تغییرات واداشت.
سیاست فضای بازسیاسی که شاه پس از روی کارآمدن کارتر در پیش گرفت، سوپاپی بود برای پیشگیری از انفجاری که به سبب اختناق حاکم بر ایران برای آمریکائیان روی دادن آن قریب الوقوع می نمود. لیکن این علاج نه تنها مؤثر واقع نشد بلکه انفجار را شتاب بخشید و کنترل اوضاع را از دست شاه و آمریکا خارج نمود.
در شرایطی که تا چندی پیش بردن نام امام خمینی جرم محسوب می شد، خبر شهادت فرزند ارشد امام روند جریانات را تغییر داد و اینکه علی رغم میل رژیم نام امام خمینی بدون ترس و واهمه ای بر سر زبانها افتاد.
روحانیون پیرو خط امام از فرصتی که با شهادت حاج مصطفی یافته بودند، مجالس بزرگداشت ارتحال ایشان را در بسیاری از شهرهای ایران، باشکوه و عظمت خاصی برگذار نمودند و در این مجالس به افشای جنایتهای رژیم و ابلاغ اهداف قیام امام خمینی پرداختند.
باشکوهترین این مجالس در هشتم آبان 1356 در مسجد ارک تهران برگذار شد. در شهر تبریز آیت الله قاضی مراسم ترحیم باشکوهی در مسجد شعبان که در اختیار وی قرار داشت منعقد نمودند که حضور دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز چشمگیر و قابل توجه بود.
«و این جریان وسیله ای شد که در ایران مجامع ترحیم مرتبا تشکیل بشود و خلاصه عدم رضایت سیاسی به این قسم خودش را بیان می کرد[7]».
امام خمینی در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند در اردیبهشت 1357 که پرسیده ود:... چرا مرگ وی علت انفجار و تظاهرات شده است؟
فرمودند: «... مطلب اصلی و اساسی پسر من نیست، مسئلۀ اساسی، عصیان و قیام همه مردم بر ضد ستمگرانی است که به آنها ستم می کنند[8]».
امام خمینی در مراسم ختم حاج مصطفی سخنرانی مفصلی ایراد فرمودند که انعکاس وسیعی در میان ایرانیان خارج و داخل کشور یافت. نوارهای این سخنرانی در سطح وسیعی تکثیر شده در سراسر کشور دست به دست می گشت و بر حرارت و هیجانات مردم می افزود.
امام خمینی(ره) در این سخنرانی مجلس ختم را به مجلس ارائه خطمشی و برنامه مبارزه علیه کل رژیم شاه و آفات و موانع این مبارزه تبدیل کرد. مبارزان را به استفاده از این فرصت به دست آمده ترغیب و تشویق نمود که: «نگذارید این فرصت از دست برود.[9]»
علی رغم لطمۀ روحی که این حادثه در صحنۀ مبارزه وارد می ساخت، امام خمینی به گونه ای شگفت آور از آن به عنوان یکی از «الطاف خفیه الهی» یاد کردند.[10]
شهادت حاج آقا مصطفی فرزند امام، فرزند کسی که در کانون توجهات بود مسئله ای نبود که مبارزان از آن به سادگی بگذرند بلکه این وسیله ای شد برای تداوم نهضت و حرکت. گرچه منابع ساواک تداوم نهضت و حرکت اسلامی را فعالیتهای اخلالگرانه عنوان می کردند، متن زیر بیانگر اعتراف ساواک به ادامه نهضت هرچه وسیعتر و عمیق تر شدن آن پس از درگذشت حاج مصطفی می باشد:
«... بعد از مراسم چهلمین روز درگذشت مصطفی خمینی، افراطیون مذهبی در دنبالۀ فعالیتهای اخلالگرانه خود در ماه محرم، بار دیگر فرصتی پیدا کردند که تلاشهای مضرّه را در مقیاسی وسیعتر نمایند...[11]» تقارت این شهادت و مجالس شب هفت و چهلم آن با ایام محرم و صفر، ماههای قیام و انقلاب خصوصا در آن روزگار در گستردگی و فراگیری نهضت نقش مهمی داشت.
مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» پی آمدهای آن
مدّتی بود که شاه و رژیم پهلوی از محبوبیت و مقبولیت روزافزون امام و شکسته شدن جوّ خفقان و مهیا شدن زمینه برای تظاهرات و حرکت، در خشم و اضطراب بسر می برد. در نتیجه تصمیم گرفته شد برای تخطئۀ رهبری که در کانون توجهات مردم قرار داشت، مطالبی بر علیه او منتشر شود. مقاله ای تحت عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به دستور شاه در دفتر مظبوعاتی هویدا وزیر دربار تهیه گردید[12] و در تاریخ 17 دی ماه 1356 مصادف با سالروز کشف حجاب توسط رضا خان در روزنامه اطلاعات بچاپ رسید.
نکتۀ قابل توجه آن است که شاه پیش از سفر کارتر به ایران در تاریخ 9 دی ماه 1356، جرات چنین کاری را نداشته است، این مطلبی است که نزدیکان به شاه نیز آن را مورد تایید قرار داده اند.[13]
«... فراموش هم نباید کرد که آن مقاله، پنج شش روز، چهار پنج روز بعد از دیداد کارتر از تهران منتشر شد، کارتر قوّت قلبی به شاه داد که برایش قابل تصور نبود به خیلی از حدود متعارف دیپلماتیک تجاوز کرد و در نتیجه شاه احساس کرد که دیگر محلی برای نگرانی نیست و الان وقتش هست که مبارزه ای که [امام ]خمینی پیش کشیده و شروع کرده پاسخ بدهد.[14]» و با سرکوبی تظاهراتی که در دفاع از امام صورت گرفته است خفقان را بار دیگر حاکم کند.
غافل از اینکه «اهانت به امام انفجاری در قم ایجاد کرد که در درجه اول طلاب راه افتادند و تظاهرات کردند و ماموران رژیم هم تیراندازی کردند با اولین قطره های خونی که از بدن فرزندان امام صادق و فرزندان امام در قم ریخته شد این نهضت اوج گرفت[15]»
مقاصد چندگانۀ رژیم را از این اقدام می توان اینگونه برشمرد: سرکوبی روحانیون و طلاب مخالفت رژیم. در یکی از گزارشات ساواک قم آمده است: «... شایع است بعد از مسافرت کارتر دولت جهت سرکوبی طلاب و روحانیون مخالف، تعمدا مبادرت به درج این مقاله کرده تا بتواند مسببین آشوب اخیر در سراسر کشور را شناسایی و بازداشت کند.[16]»
همچنین ارزیابی شرایط پس از آغاز اجرای سیاستهای جدید به اصطلاح حقوق بشر کارتر، سنجش افکار عمومی و میزان نفوذ حضرت امام خمینی در میان مردم از دیگر مسائلی بود که رژیم در پی آن بود.
اما هدف اصلی رژیم به قول وزیر مشاور در امور اجرایی شاه چنین بوده است که: «... فکر می کردیم اگر به خمینی بگوییم هندیزاده، از چشم مردم ایران و ملت ایران می افتد..[17]» ، لیکن محاسبات رژیم در این مورد غلط از آب درآمد.
رژیم، گذشته از روزنامه های سراسری به درج مقالاتی در مطبوعات محلی نیز اقدام کرد ازجمله در یکی از روزنامه های مشهد، آفتاب شرق، مطالبی بر علیه امام خمینی منتشر گردید.
در پی آن روحانیون و طلاب علوم دینی مشهد کلاسهای درس خود را تعطیل کردند و در مقابل مدارس خان و میلانی و مسجد ملاحیدر مشهد اجتماعاتی تشکیل دادند.[18]
انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و اهانت به امام خمینی درست در زمانی که مردم ایران در پی تجلیل بی سابقه ای پس از درگذشت مصفی خمینی، از امام کرده بودند، همانند جرقه ای بود که آتش انقلاب را در ایران روشن ساخت.
«یکباره شهر قم دوّمین شهر مقدس کشور و بزرگترین حوزه علمیه ایران به کانون آتش تبدیل گردید[19]». این مقاله یک قطره ای بود که به هرحال این کاسه لبریز را سرازیر کرد به طرف انقلاب.»[20]
پس ازانتشار مقاله اهانت آمیز «ایران و استعمار سرخ و سیاه» و اهانت به امام چنان احساسات مذهبی مردم برانگیخته شد که آثارش به صورت یک انقلاب خونین، همچون سیلی خروشان پایه های سلطنت شاه را درهم ریخت.[21]
خانم نیکی. آر. کدی از صاحب نظران مسائل تاریخ انقلاب اسلامی انتشار مقاله روزنامه اطلاعات و در پی آن قیام خونین مردم قم را در روند انقلاب اسلامی نقطه عطفی می داند که در پی آن ابتکار عمل نهضت ایران از دست نیروهای غیرمذهبی خارج و به دست مخالفین مذهبی شاه افتاد.[22]
خانم مینو صمیمی نیز تقریبا نظری مشابه نظر بالا دارد: «که متعاقب انتشار مقاله و شورش قم یک مرتبه نام آیت الله خمینی به عنوان «رهایی بخش مسلمانان از بند ظلم» ورد زبان مردم شد و از آن به بعد حرکتهای ضد رژیم عمدتا رنگ مذهبی به خود گرفت.»[23] مسئله ای که در پی حوادث قم روی داد و در روند حوادث بعدی بدون اثر نبود تغییر رویه برخی از روحانیون برجسته ای بود که تا پیش از وقایع در حاشیه و کنار فعالیتهای ضد رژیم قرار داشتند[24] و از حمله به رژیم خوداری می کردند بعد از این وقایع، زبان به انتقاد از رژیم باز کردند «حتی آیت الله شریعتمداری که پیوسته جانب احتیاط را مراعات می کرد از رفتار دولت سخت به انتقاد پرداخت[25]». لیکن بایستی توجه داشت این تغییر رویه دلیل دیگری دارد که بحث آن خارج از موضوع ما است.[26]
نظریه ساواک در مورد حوادث و وقایع پس از انتشار مقاله چنین آمده است: «... همگامی هایی که چند تن از آیات حوزه علمیه قم(که تا قبل از حوادث دی ماه قم حالت بی طرفی داشتند) با روحانیون افراطی و افراطیون مذهبی به عمل آوردند تظاهرات اخلالگری افراطیون در روز 29 /11 /36 که از طرف آیات مورد بحث تعطیل و عزای عمومی اعلام شده بود، دامنه گسترده تری از گذشته یافته و در شهر تبریز به اغتشاش و تخریب تعدادی از مغازه ها و شعب بانکها و سینماها و تأسیسات دیگر گردیده است...»[27]
***
در پی قیام خونین مردم قهرمان قم موجی از اعتراضات سراسر کشور را دربر گرفت. بازارهای تهران، شیراز و مشهد به عنوان همبستگی با قیام حق جویان قم و اعتراض به جنایات رژیم تعطیل شد.
در 20 و 21 دی ماه در آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، اندیمشک تظاهرات شدیدی صورت گرفت که حمله به چند موسسۀ دولتی را در پی داشت. در آباده مردم دست به تظاهرات زدند.
در 22 دی امام خمینی یک هفته عزاداری برای شهیدان قم اعلام نمودند. در 23 دی مردم شیراز پس از ختم جلسه همبستگی با مبارزین قم در مسجد جامع، تظاهرات پرشوری برپا کردند که به درگیری با نیروهای انتظامی منجر شد. مردم اهواز نیز در همین روز پس از ختم جلسه سخنرانی از حسینه اعظم بیرون آمده و در خیابان زاهدی اهواز به راهپیمایی پرداختند و سینما آریا را که در این خیابان قرار داشت خراب کردند. مردم کرمان نیز به حمایت از مردم مبارز قم بپا خاستند و با برگزاری تظاهرات شدیدی جنایات رژیم را محکوم نمودند.
بازار پس از مبارزات روزهای بیستم و بیست ویکم دی ماه، مبارزه ای دیگر را در آخرین روز عزاداری اعلام شده آغاز نمود. روز 29 دی ماه بازار تهران دست به اعتصاب عمومی زد. آذربایجانیهای بازار تهران اطلاعیه زیر را نشر دادند: «بازاریان شرافتمند تهران به دنبال کشتار دسته جمعی مردم مسلمان قم و اعتراض مراجع تقلید، آیات عظام به این رویه ضد اسلامی حکومت، بازاریان تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان تعطیل و عزای عمومی اعلام شد. اینک که از طرف جامعه بازرگانان و پیشه وران بازار تهران روز پنج شنبه 29 دی ماه تعطیل عمومی اعلام شده است، ما بازاریان آذربایجانی مقیم تهران این دعوت را اجابت و ضمن شرکت در تعطیل عمومی تسلیت خود را به پیشگاه جامعه روحانیت تقدیم می داریم. 8 صفر 1398-28 /10 /1356 آذربایجانیهای بازار تهران[28]».
خبر اعتصاب بازار تهران سریعا به اقصی نقاط کشور رسید و بازار شهرهای مهم دیگر همانند مشهد و شیراز به این مبارزه همگانی پیوستند. در تبریز علاوه بر اعتصاب عمومی تظاهرات وسیعی برپا گردید و مردم تبریز همبستگی خود را با جنبش و قیام مردم قم اعلام کردند.[29]
در پی قیام حماسه آفرینان قم موجی از اعتراضات گسترده، دانشگاههای ایران را در برگرفت.[30] در روز 23 دی ماه تظاهرات دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان (دانشگاه تبریز) به درگیری با پلیس انجامید که در روز بعد نیز ادامه یافت و به مجروح شدن عده ای از دانشجویان منجر گردید.[31]
در دانشگاه صنعتی تهران(صنعتی شریف) دانشجویان با پلیس به زد و خورد پرداختند، با شعارهای «مرگ بر شاه جلاد» ، «زنده باد خاطره شهیدان قم» دست به راهپیمایی زدند. مجددا دانشجویان دانشگاه صنعتی روز 26 دیماه دست به اعتصاب زدند.
سه پرچم بزرگ را بر فراز بزرگرین ساختمان دانشگاه به اهتزار درآوردند؛ که یکی از آن سه پرچم تصویر امام خمینی بود. روی پرچم دوم عکس شاه بود با جای خالی در محل قلب او و لکه های خون روی آن را نشان می داد و زیر آن نوشته شده بود «قاتل شهدا: شاه» و بر روی سومی به طور خلاصه شرح ماجرای قم و تعداد شهدا درج شده بود. منظرۀ بی سابقه ای به وجود آمده بود.[32]
دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و دانشگاه تهران نیز کلاسهای خود را تعطیل نمودند و دست به تظاهرات زدند. دانشجویان دانشگاه علم وصنعت در خیابان نارمک به راهپیمایی پرداختند چندین بانک و مؤسسه دولتی و وابسته را مورد حمله قرار دادند. در جلوی مسجد احمدیه اجتماعی برپا نمودند. بعد از مدتی پلیس و نیروهای انتظامی سررسیده اجتماع دانشجویان را متفرق ساختند. عده ای از دانشجویان دانشگاه تهران به بازار رفتند که مورد استقبال بازاریان و مردم قرار گرفتند.[33]
تبریز آماده قیام می شود
پس از قیام 19 دی قم، شعارنویسی بر دیوارهای تبریز وسعت بیشتری یافت به طوری که ماموران موفق به پاک کردن نصف آن هم نمی شدند. نوارهای سخنرانی امام خمینی و دیگر روحانیون در شهر تبریز به صورت گسترده ای دست به دست می گشت. یک هفته پیش از فرا رسیدن چهلم شهدای قم در اکثر مساجد تبریز سخنرانیهای متعددی برپا بود که در آن مردم دعوت به مبارزه می شدند.
منابع ساواک نیز از انجام یک سلسله اقدامات تبلیغاتی، که از طریق انتشار اعلامیه های مختلف و گفتارهای وعاظ افراطی گزارش داده اند که زمینه ذهنی لازم را برای تحریک مردم به آشوب و بلوا فراهم ساخته است.[34]
در تاریخ 25 بهمن اعلامیه هایی از سوی آیات عظام و مراجع تقلید و روحانیون برجسته به مناسبت چهلمین روز فاجعه خونین حوزه علمیه قم صادر کردند.
در قسمتی از اعلامیه آیت الله حاج سید محمد صادق روحانی آمده بود: «قریب چهل روز از فاجعه مؤلمه شهر مذهبی قم، حادثه خونین حوزه علمیه می گذرد قریب به چهل روز است جمعی از عزیزترین فرزندان ایران و سربازان روحانیت و اسلام از دست جنایتکاران و غارتگران شربت شهادت نوشیده اند و در آغوش خاک خفته اند..[35]».
«... به همین مناسبت روز شنبه دهم ربیع الاول(1398 ه. ق) که مصادف با اربعین شهدای راه حقیقت و مدافعین از آزادی و حریم احکام اسلام است روز عزای عمومی اعلام می شود..[36]».
اعلامیه های آیت الله شریعتمداری به طور وسیعی بر در و دیوار شهر تبریز چسبانده شده بود. روز پنج شنبه 27 بهمن اعلامیه ای از سوی آیت الله قاضی طباطبائی صادر گردید،[37] که در آن از مردم دعوت شده بود برای اعتراض قتل عام فجیع قم بپاخیزید و برای ربانداختن رژیم پهلوی مبارزه کنند. این اعلامیه از تمام اهالی می خواست که روز 29 بهمن اعتصاب کنند و مغازههای خود را ببندند و در عزای عمومی و مراسم ختمی که در مسجد میرزا یوسف آقا از ساعت 9 تا 12 برپاست شرکت کنند.
تبریز خود را برای روز موعود آماده می ساخت، نه برای برگذاری یک مجلس ترحیم ساده، بلکه قیامی گسترده مردمی، کارگران، دانشجویان، جوانان، بازاریان هیاتهای متعدد مذهبی در جنب وجوش بودند. کارگران کارخانه ماشین سازی تبریز در تدارک برگذاری مراسم ختم چهلمین روز شهدای قم بودند. ساواک تبریز در روز 27 /11 /56 احتمال بروز تظاهرات شدید دانشجویان مبارز را در شهر و دانشگاه تبریز به شهربانی اعلام کرده بود.[38]
هیاتهای مذهبی تبریز هنوز از حال وهوای عاشورای خود بیرون نیامده بودند در هر محله ای هیاتی که دایر بود محل تجمع جوانان و نوجوانان انقلابی بود. ازجمله دسته های عزاداری که در جریان نهضت اسلامی حضور فعال داشت، دسته «امیرخیز» است که در قیام 15 خرداد 42 در تبریز حماسه آفریده بود. یک بند از اشعار نوحۀ دستۀ امیرخیز در 15 خرداد 42:
«ای جماعت اولمیون تابع یزید جانیه ای» مردم تابع یزید جنایتکار زمان نشوید
«ایستوری آباد دینی دوندره ویرانیه» او می خواهدآبادی دین را به ویرانه مبدل سازد «سرنوشت مسلمین دوشون ید بیگانیه» سرنوشت مسلمین را به دست بیگانه بدهد (آمریکا)
«بولموسوز بو نکته نی، سیز بو حسین احساسیدور[39]» شما این نکته را نمی دانید این حسین زمان است که خطر را احساس می کند» (ترجمه از نگارنده)
اشعار و نوحه هایی که در آن ایام ورد زبانها بود همه حماسی و انقلابی بود. بوی خون و قیام می داد نمونۀ زیر یکی از آن اشعار است:
نهضت حسینی
ویردی حسین فرمان دین اوسته نهضت اولسون
بو نهضتیله روشن حق و حقیقت اولسون
حسین(زمان) فرمان داده است که نهضت اسلام آغاز گردد تا با این نهضت حق و حقیقت آشکار شود.
قرآن بیزه هدفدور سرمایه شرفدور
اوللوخ بویولدا قربان زنده شریعت اولسون
قرآن مجید هدف و سرمایه شرافت ماست، در این راه فدا می شویم تا دین و شریعت ما احیا گردد.
نهضت ایده جوانلار آخسون سواوسته قانلار
احکام دین یراوسته قاندان کتابت اولسون
جوانان ما قیام کنند و خونشان همچو آب جاری شود تا اجرای احکام دین خدا با خون در زمین کتاب شود.
اولسون یزید جانی، رسوای کل عالم
ویرانه کاخ ظلم، اهل جنایت اولسون
با این نهضت اسلامی یزید جانی رسوای جهانیان گشسته و کاخ اهل ظلم و جنایت ویران گردد.
بوفتنه جوی عالم تاگتمیوب آرادان
غوغای امتیله لازمدی نهضت اولسون
و تا این فتنه جوی ظالم از میان نرفته است شور و غوغای امت مسلمان برای نابودی آن لازم است.
دیندن بری اولانلار قرآنی یا ندیرانلار
امکانی یوخدی گلسون سلطان امت اولسون
کسی که از دین به دور است و قرآن می سوزاند چگونه امکان دارد سلطان امت اسلامی می شود.
مشروبخوار اولانماز اسلامیان امیری
ای واژگون بوتاج و تخت ریاست اولسون
چگونه مشروبخوار می تواند امیر مسلمانان باشد ای کاش این تاج و تختش واژگون شود.
(آیا حسین روادی تبعید اولا و طندن
ایلدن آرالی دوشسون مأواسی غربت اولسون
(آیا حسین(خمینی) رواست که از وطن تبعید و به دور از پیرامون خود در دیار غربت باشد
اولماز یزید اتسون بازیچه بازیچه مسلمینی
پیغمبر اوغلی دوز سون اوندا رضایت اولسون
نمی شود که یزید مسلمانان را بازیچه خویش سازد و فرزند پیغمبر بنگرد و از آن خشنود شود
ایستور یزید گتسون احساس غریت دین
قرآن دیور بشرده لازمدی غیرت اولسون
یزید(شاه) می خواهد غیرت دینی مردم از میان برود در حالی که قرآن می گوید لازم است هر فرد مسلمان غیرت دینی داشته باشد.
اسلام کشورینده کافر ایده حکومت
وارونه بیله دولت بیله حکومت اولسون
در کشور اسلامی یک کافر حکومت نماید؟ای وارونه چنین دولت و حکومت شود.
بیز قویماروق او ضالم پوزسو نظام دینی
قانون کفر یله اجرای بدعت اولسون
ما مسلمانان نمی گذاریم این ظالم نظام و هستی دینی ما را با اجرای قوانین بو
انقلاب دینی آخریخار نیمار یزیدی
دنیا بویی بو نهضت سرمشق امت اولسون
این انقلاب دینی ما سرانجام یزید را سرنگون می سازد و تا جهان باقی است سرمشق امتهای دیگر می شود.
«تائب» قلم گوتورسن، دائم هدفلی سوزیاز
دقت ایله سوزونده روح شریعت اولسون[40]
«تائب» هنگامی که قلم به دست می گیرد همیشه دقت کن مطالب هدفدار بنویسی که روح دینی داشته باشد.
به دقت در این نمونه کوچک از ادبیات مرثیه تبریز و تعابیر و اصطلاحات بکار رفته در آن و لحن حماسی و شورانگیز انقلابی آن بخوبی آشکار می گردد و حرکت مردم مسلمان تبریز و کلا ایران برخاسته از متن اسلام و مذهب سرخ تشیع بوده است. این گونه ادبیات که مردم را به حرکت حسینی برای برانداختن سلطه یزیدی شاه وا می داشت. این گونه اشعار انقلابی بود که خون مردم مسلمان را به جوش می آورد و امام حسین علیه السلام را از نو با چهره ای مبارز در سیمای امام خمینی تداعی گر بود. فقراتی از این شعر همچون بیت دوم «قرآن بیزه هدفدی، سرمایه شرفدی» در آن ایام در تظاهراتهای مردم تبریز فراوان به گوش می رسید، این یعنی کاربرد واقعی و کارایی عملی مذهبی سرخ تشیع در صحنه سیاسی اجتماعی.
آغاز قیام، نقطه آغاز قیام، چگونگی قیام
صبح روز شنبه 29 بهمن 1356
طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه 29 بهمن تبریز خبر از رخدادی عظیم می داد. مردم متشکل از همه اقشار از آغاز صبح در تاب و تب برگذاری مراسم چهلمین روز شهدای قم خونین بودند.
حتی برخی از مردم از ساعاتی قبل از آغاز ساعت ختم در مقابل مسجد میرزا یوسف آقا اجتماع کرده بودند. از همان ساعات اولیه صبح شنبه دانشجویان، دانشگاه را به کلی تعطیل کرده بودند و به طور انفرادی روانه مسجد گردیده بودند. در این روز تمام مغازه ها، بازار حتی نانوائی ها و بعضی از حمامها هم تعطیل بودند.
هرچه به ساعت زمان آغاز ختم نزدیکتر می شد بر جمعیت متراکم زاداران افزوده می شد. به طوری که شمار مردم به بیش از 20 هزار نفر می رسید.[41]
اما مردم با درهای بسته مسجد و نیروهای انتظامی که مسجد را در محاصره داشتند مواجه شدند، قره باغی از سران ارتش شاه در این موردنظر دارد که «... البته خوب، یشتر اونطوری که احساس شد، ناشی از دستور استاندار بود که گفته بود در مساجد رو ببندند، بسته بودند، راه نداده بودند[42]».
رئیس کلانتری 6 تبریز، سروان حق شناس، مسئول اجرای این تصمیم استاندار آذربایجان شرقی-اسکندر آزموده بود[43] این شخص در آزار و اذیّت و شکنجه مبارزان تبریز خصوصا سرکوبی تظاهرات دانشجویان نقش فعالی داشت.[44]
با افزایش تراکم جمعیت و آغاز ساعت ختمی که آیت الله قاضی طباطبایی اعلام کرده بود، زمزمه مردم در اعتراض به بسته بودن درب مسجد بلند شد. رئیس کلانتری 6 با لحنی خشن ضمن فحاشی به مردم و اهانت به امام خمینی(ره) اعلامیه آیت الله شریعتمداری را که به دیوار چسبانده شده بود، پاره کرد و گفت: «در طویله بسته است و دنبال کارتان بروید[45] منظور او از طویله مسجد بود.
این چنین بی ادبی و اهانت گستاخانه به امام خمینی و مسجد، خانه خدا، چنان به غیرت مردم برخورد که خشم از چهره های آنان می بارید. جوانی از غیرتمندان تبریز که از سخنان توهین آمیز او به هیجان آمده بود، به سروان مذبور اعتراض نمود.[46]
افسر کلانتری به طرف او در حالی که اسلحه در دست داشت حمله برد.
جوان سینه اش را باز کرد و گفت: «بزن، رئیس کلانتری 6 با اسلحه ای که در دست داشت قلب جوان را هدف گرفته، شلیک نمود و جوان به شهادت رسید.[47]
شلیک اسحله کمری حق شناس و شهادت آن جوان همان و انفجار خشم دینی غیور مردان تبریزی همان. مردم به هر آنچه در دست داشتند از سنگ و چوب به نیروهای انتظامی که مسجد را در محاطره داشتند حمله ور شدند در هان لحظات اولیه، سروان حق شناس به سزای اعمال خویش رسید. و این جرقه آاز قیام شرانگیز مردم تبریز بود.
نقطه آغاز قیام 29 بهمن تبریز مسجد «میرزا یوسف آقا» معروف به «قیز للی مسجد» یا «خزینه مسجدی» می باشد. این مسجد در سر بازار تبریز، انتهای خیابان فردوسی واقع شده است، که در اوائل قرن 13 هجری قمری توسط حاجی میرزا یوسف طباطبایی بنیان شده است.[48]
مسجد میرزا یوسف آقا در جریان نهضت امام خمینی در تبریز یکی از کانونهای انقلاب بوده است، به طوری که پس از تبعید امام خمینی رژیم از ترس حرکات انقلابی مردم تبریز، مساجد زیر را تحت مراقبت قرار داده بود: «... میرزا یوسف آقا، صمصام خان، شهیدی، مقبره، شعبان، مسجد جامع و همچنین مرکز طالبیه طلاب در بازار..[49]».
پس از درگذشت مشکوک جهان پهلوان تختی دانشجویان دانشگاه تبریز در این مسجد برای او مجلس ترحیم و بزرگداشت برپا نمودند.[50] در آن ایام امامت این مسجد با آیت الله سید احمد خسروشاهی بود. شهید آیت الله قاضی نیز در مسجد شعبان نماز می گذارد. این دو مسجد از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بودند و نقش مهم و چشم گیری در آگاهی مردم و تحریک آنها برای ادامه مبارزه ایفا می کردند.[51]
مردم به غیرت آمده در حالی که پیکر اولین شهید قیام خویش را بر دست حمل می کردند، از بازار خارج گردیدند. مردمی که در راه به سوی مسجد می رفتند و دیگران به آنها پیوستند و به راه افتادند. رهبران قیام به خوبی می دانستند که اگر قیام را به بازار محدود سازند به زودی سرکوب خواهند شد. برنامه هایی که قبلا دانشجویان مبارز تبریز در جلسات متعدد با آیت الله قاضی تدارک دیده بودند با حرکت خود جوش مردمی توام شده و به اجرا درآمد.
شعارهای آغازین لحظات قیام «صلوات» ، «زنده باد خمینی» بود.[52] مردم به رهبری دانشجویان و روحانیون مبارز به چند گروه تقسیم شدند و در خیابانهای مختلف حرکت کردند. مردم نواحی دورتر بازار در ان روز در مساجد نزدیک به خود تجمع کرده بودند که با هماهنگی قبلی پس از ایراد سخنرانی، مبارزان مردم را به تظاهرات و قیام عمومی راهنمایی می کردند. به قولی در 70 مسجد مردم گرد آمده بودند[53] و در دستجات منظم و منسجم با پرچم مخصوص عزاداری هیأت هر محل به قیام می پیوستند. صدای رعدآسای مردم شهر را می لرزاند، تعداد مردم شرکت کننده به دهها هزار نفر می رسید.
اولین تاسیساتی که مورد حمله واقع گردید ساختمان مرکزی حزب رستاخیز آذربایجان بود. هنگامی که مردم مقابل آن رسیدند با آنکه رگبار گلوله به سوی مردم می بارید در عرض چند لحظه این ساختمان و تمام وسائل نقلیه مربوط به آن را نابود کردند در این هنگام مردم شعار می دادند:
«رستاخیز ویران اولوب، عاشورا بر پا اولوب»[54]
یکی از شاعران انقلابی تبریز در مورد ویرانی مقر حزب شاه ساخته رستاخیز و مراکز فساد در همان روز سروده است:
«مرحبا بر ضد رستاخیز، رستاخیز ما مرحبا بر انقلاب مردم تبریز ما در دو ساعت زیر و رو شد خانه صدها فساد حزب رستاخیز ویران از رسواخیز ما»[55]
مراکز فساد، مشروب فروشیها و سینماها، بانکها اهداف دیگر خشم انقلابی مردم بود که یکی پس از دیگری درهم کوبیده می شد و از بین می رفت، مراکزی که تجلی وجود یک جامعه غیرمذهبی بود. کاخ جوانان که در نزدیکی بازار بود به سرعت به آتش کشیده شد. در همان ساعات اولیه قیام رئیس شهربانی تبریز بدون هیچ اقدام دیگری عجز خود را از کنترل اوضاع ابراز نمود.[56] اسناد لانه جاسوسی آمریکا اشاره دارد که:
«تاکتیکهایی که شورشیان به کار می بردند نشانگر آمادگی کامل آنان بود. شورشیان اهداف مشخصی در سر داشتند[57]». قیام سازمان یافته مردمی تبریز در وسعتی به طول 12 کیلومتر از دانشگاه آذرابادگان در شرق تا ایستگاه راه آهن در غرب و در عرض 4 کیلومتر از مقر حزب رستاخیز در شمال تا دو خیابان مانده به کنسولگری آمریکا در جنوب گسترده شده بود.[58]
مردم در مسیر راهپیمایی خود هر آنچه وابسته به رژیم بود و سمبلی از سلطه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی امپریالیسم و صهیونیسم داشت از میان می بردند. حضور آیت الله قاضی در پیشاپیش صف انقلابیون تبریز صلابت و صحت قیام را صد چندان نموده بود. این پیر مرید امام خمینی در این مسیر حتی از بذل جان نیز ابایی نداشت بطوری که حتی چند بار بر روی تظاهراتی که ایشان در آن حضور داشتند آتش گشوده شد.
یکی از جوانان غیرتمند تبریزی به نام قربانعلی شاکری در چهارراه دانشسرا زیرگلوله مأموران خور را به بالای مجسمه شاه رساند تا طنابی به گردن آن بیندازد و مردم آن را به زیر بکشند، اما گلوله به وی اصابت کرد و به شهادت رسید.
در محله دوه چی(شتربان) یعنی محله مبارز و فقیرنشین تبریز-که سابقه طولانی مبارزه داشت-نبرد سختی میان مردم و پلیس در جریان بود. نیروهای رژیم با همه وسایل موجود سعی در سرکوب مردم داشتند، گاز اشک آور و دود باروت گلوله مانند ابری آسمان را فراگرفته بود.
در نقطه ای دیگر از شهر صحنه ای شورانگیز در حال وقوع بود. نیروهای امنیتی مردم را گلوله باران می کردند، گلوله سینۀ یک جوان را شکافت، خم شد، عده ای اطراف او را گرفتند که ببرند ولی دستش را روی سینه اش گذاشت و گفت چیزی نیست. این فرزند دلاور آذربایجان در حالی که با دست محل تیر را روی سینه می فشرد خود را به پای دیوار کشاند با خون خود روی دیوار نوشت: «از خون جوانان وطن لاله دمیده» و لحظه ای بعد به شهادت رسید.
در جریان زد و خورد شدید مردم با نیروهای پلیس، ساواک آمبولانسهایی را که باید برای انتقال مجروحان مورد استفاده قرار گیرد با نصب دوربین های فیلمبرداری به ماشین فیلمبرداری سیّار تبدیل کرده و از مردم فیلمبرداری می کردند تا بعد، از آن برای دستگیری افراد انقلابی استفاده شد. دانشجویان ناگاه متوجه این حیله ساواک شده خبر را به همه مناطق رساندند و در مدت کوتاهی مردم تمام آمبولانسهایی که به این منظور به کار گرفته شده بود را به آتش کشیدند.
در یکی از محلات (خیابان دانشسرا) مردم که از محل اقامت عده ای از مزدوران آمریکایی اطلاع داشتند و یقین داشتند که محل سکونت آنها مرکز و لانه فساد و خوشگذرانی می باشد به این مرکز هجوم برده نفرت و کینه خور را به مستشاران آمریکایی نشان دادند.
در محله ای دیگر سیل خروشانی از مردم به خیابان شهناز شمالی سرازیر شده و سریعا سینما آسیا را به آتش کشیدند. در اینجا نیز صحنه ای بی نظیر از احساسات مردم قهران تبریز آفریده شد. نوجوان 14 ساله ای که برای آتش زدن طبقات بالای این مرکز پخش فساد و انحرف رفته بود، در میان آتش گیر افتاد. او خود را به بالای بام سینما رسانید به مردم گفت که او را بگیرند و از آنجا پایین پرید، مردم او را گرفتند.
بزرگترین تخریب در پاساژ پهلوی که از مراکز عمده فساد و فحشا بود اتفاق افتاد. در این محل مشروب فروشیها، قمارخانه ها، رستورانها و مراکز فساد که به اعتصاب علی رغم تذاکرات انقلابیون نپیوسته بودند و حاضر هم به ابراز همبستگی نبودند به آتش کشیده شدند، مراکزی که هزاران جوان بی گناه و معصوم را به نابودی و تباهی اخلاقی کشانده بود.
گروهی دیگر از مردم با شعارهای «مرگ بر شاه جانی» «مرگ بر انقلاب سفید» مقابل کاخ استانداری به تابلو «لوایح انقلاب شاه و مردم» که روی صفحات بزرگی بر روی میله های آهنین نصب شده بود حمله ور شده آنها را از جای کندند. حوالی ظهر روز شنبه 29 بهمن تقریبا شهر در دست مردم بود.[59]
دانشجویان دانشگاه تبریز گذشته از آن تعدادی موفق به شرکت در قیام شده بودند دانشجویان باقی مانده، دانشگاه تبریز را به جبهه دیگری علیه رژیم تبدیل نمودند. پلیس و گارد دانشگاه از صبح شنبه دانشگاه را به محاصره درآورد. از سوی دانشجویان تظاهراتی در داخل دانشگاه بر پا شد به که زد و خورد شدید با پلیس و گارد منجر گردید.
عده ای از دانشجویان صف محاصره را شکسته و به جمعیت تظاهرکننده داخل شهر پیوستند. در زد و خورد پلیس و دانشجویان تعداد زیادی از دانشجویان دستگیر و گروهی نیز مجروح شدند. روزنامه رستاخیز در تحریف حقایق نوشت: «طبق اطلاع بین گروهی از دانشجویان مذهبی و دست چپی دانشگاه آذرآبادگان اختلاف افتاد.»[60]
شیوه عمل گردانندگان این قیام به این شکل بود که در مقابل هریک از مؤسسات وابسته به رژیم یا امیریالیسم جهانخوار و مراکز فساد فعالین و رهبران قیام طی سخنرانی ها، دلیل به آتش کشیدن آنها را بیان می کردند و بعد آن محل به آتش کشیده می شد.
در اعلامیه ای که به امضای «دانشجویان مبارز مسلمان دانشگاه تبریز» بعد از قیام 29 بهمن تبریز صادر گردید میزان خسارات وارده در این قیام به رژیم چنین عنوان شد:
«تعداد بانک سوخته 62 واحد
تعداد بانکهای خرد شده 97 واحد
تعداد سینماهای سوخته شده 3 واحد
تعداد سینماهای خرد شده 7 واحد
تعداد اتومبیل سوخته شده 37 واحد
تعداد ادارات و سازمانهای دولتی خرد شده 196 واحد
تعداد ادارات و سازمانهای دولتی سوخته شده 12 واحد[61]»
ارزیابی قیام و نظم انقلابی آن
«در چهلم شهدای قیام خونین طلاب قم شهر تبریز قیامی نمود که بزرگترین ضربه ای بود که به طور ناگهانی و غیرمنتظره بر سلطنت پنجاه ساله پهلوی وارد ساخت و سر مشقی شد برای مردم شهرهای دیگر ایران.[62]
کنسول آمریکا در تبریز پس از قیام تبریز نتیجه گیری کرد که این قیام: «دروازه ها را برای نبردهای مذهبی و اجتماعی که به سادگی آرام نخواهد شد، تکرار می شود، نخواهد شد، باز کرد[63]».
قیام تکبیرگویان مردم تبریز از قیام قم مهیب تر و دردناکتر بود که با راستی آن را می توان «قتل عام تبریز» نامید.[64] خبرگذاریهای خارجی آن را بسیار وخیم تلقی کردند که نسبت به تظاهرات مذهبی قبلی در قم وسیعتر بود.[65] قیامی که نمونه ای درخشان از استفاده سیاسی از سنتهای شیعی بود.[66]
در این قیام بود که برای نخستین بار پس از قیام 15 خرداد 42 ارتش مستقیما به سرکوبی مردم پرداخت ولی اولین نمونه هایی از پیوستن ارتش به ملت مشاهده گردید.[67] تظاهرات چهلم قیام تبریز جنبه تقریبا سراسری شکور را پیدا کرده بود. مردم اصفهان، شیراز، یزد، جهرم و اهواز کشته هایی دادند و مراسم چهلم آنها در 10 /1 /57 باعث تظاهرات و تجمع های بیشتری در داخله و توجه جدیدی در خارج به فجایع و وقایع ایران گردید.[68]
چون این قیام با برنامه ریزی دقیق قبلی دانشجویان مسلمان مبارز[69] دانشگاه تبریز و روحانیت پیرو خط امام به رهبری آیت الله قاضی بود چنان از گستردگی و عمقی برخوردار بود که مامورین ساواک هرچند روز شنبه، وضعیت شهر را غیرعادی ارزیابی کرده بودند اما از پیش بینی قیامی به این عظمت به دلیل همان برنامه ریزی دقیق آن عاجز ماندند.[70]
هرچند قیام تبریز همراه با تخریب و آتش سوزی و قهر انقلابی بود ولی مسئولان رژیم نتوانستند به مردم تبریز نسبت غارتگری بدهند و مدعی شوند که مردم بخاطر غارت و چپاول دست به شورش زده اند یا به خاطر نفع شخصی مکانی را تاراج کرده اند.
دانشجویان مبارز مسلمان در این قیام نقش مهمی در نظم دادن به آن ایفا نمودند، سعی داشتند به عنوان سردمداران و هدایت کنند مردم، از خرابکاری بی هدف در جریان عمل جلوگیری نمایند، و مردم را از هرگونه غارت بازدارند.
مردم به بانکها حمله می کردند اما یک قطعه اسکناس هم برنمی داشتند. هرجا بانکی در طبقه زیرین خانه مسکونی قرار داشت فقط به شکستن شیشه آن اکتفا می کردند. به هیچ یک از وسائل اماکن عمومی مورد تعرض واقع نشد اتومبیل های مردم در کنار خیابانها سالم بود ولی وسائل نقلیه دولتی و حزبی مورد حمله قرار می گرفت. به هیچ مدرسه و یا مرکز فرهنگی آسیبی نرسید.[71]
در این بین عناصری از ساواک میان مردم بودند و سعی داشتند که حرکت اصیل مردمی را منحرف کرده و آنها را به خردکردن مغازه های عادی و معمولی بکشانند. اما هدایت دانشجویان، تلاش آنها را خنثی نمود. در یک قسمت دیگر که عناصری ساواکی مردم را تشویق به خرد کردن پرورشگاه کودکان می کردند. چند دانشجو با رفتن به جلوی نردهای پروشگاه خور را سپر قرار دادند و با فریادهای بلند مردم را آگاه کردند و آنها فهماندند که این افراد مشوق حمله به پروشگاه، ماموری ساواک هستند.[72]
نمونه های دیگر ینگونه اقدامات ساواکیهای میان مردم که با اقدام به موقع دانشجویان که تظاهرات را رهبری می کردند خنثی شد، موارد زیر است: الف: موقعی که یک صف طولانی از مردم پس از آتش زدن کتابخانه آمریکائیان از مقابل بیمارستانی عبور می کرد یک نفر شعار می دهد، بیمارستان را بسوزانند. اما بلافاصله یکی از رهبران تظاهرات طی سخنان کوتاه توضیح می دهد که این محل، محل بستری شدن بیماران مردم است، نباید آن را آتش زد و مردم را به ادامه راه دعوت نمود به دنبال آن مردم با نظم و آرامش از جلوی بیمارستان گذشتند حتی از دادن شعار برای رعایت حال بیماران خودداری نمودند.
ب: هنگامی که مردم تظاهرکننده به خیابان پهلوی سابق رسیدند از مقابل دبیرستان فردوسی و سینمای فرهنگیان و خانه معلمان می گذشتند یکی از همان عناصر ساواکی پیشنهاد سوزاندن خانه معلمان و سینمای فرهنگیان را می داد. یکی از دانشجویان با بیانات کوتاهی، فرق این مراکز فرهنگی را با موسسات متعلق به امپریالیسم و رژیم وابسته، توضیح داد. یادآوری کرد که این مراکز به برادران معلم و فرهنگیان مبارز سخت کوش متعلق است. بنابراین نباید به آن تعرضی صورت گیرد.[73]
ج: اشاره جالبی در اسناد لانه جاسوسی آمریکا به نظم انقلابی موجود در قیام وجود دارد: در گفتگویی که میان اسقف ارمنیهای تبریز و کنسول آمریکا در تبریز صورت گرفته اسقف توضیح داده است که چگونه یکی از تحت الحمایه هایش یعنی هنرمند ارمنی که گالری یا استودیوی کوچکش در نزدیکی مرکز اولین درگیری بود، قبل از اینکه گالریش را ببندد خود را مواجه با گروهی از مردم مبارز دیده بود. به دستور رهبران مسلمان و چند روز قبل از قیام کلیه مغازه ها و مراکز تجاری تعطیل گردید بودند، اما هنرمند ارمنی این دستور را نادیده گرفته بود. یکی از رهبران گروهی از مردم تظاهرکننده نگاهی به مغازه وی انداخته و به گروهش گفته بود که: «او یک هنرمند است... ولش کنید» و بعد از تذکر به آن مرد ارمنی دایر بر اینکه مغازه اش را بسته به خانه اش برود. بدو تعرض به آن به بانک نزدیک گالری حمله می کنند. اسقف ارمنیهای تبریز در روز قیام بطور دائم با خانواده های ارمنی که در سطح شهر پخش هستند در تماس بوده وی حتی از بصیرت و احتیاط مردم مبارز در تعجب بوده است.[74]
عوامل گسترش، انگیزه قیام و جوانب قیام
عواملی چند دست به دست هم داد تا این قیام که بدون تردید یکی از بزرگترین حرکتهای توده خلق مسلمان علیه رژیم شاه بود روی دهد،[75] در زیر به چند مورد از این عوامل اشاره می رود:
-برنامه قبلی قیام که با دقتی خاص در عرض چند ساعت تمام شهر تبریز را فرا گرفت به طوری که نیروهای امنیتی رژیم از کنترل اوضاع عاجز شدند.
-پس از اظهار عجز ساواک و شهربانی به دستور شاه، پادگان تبریز مسئول سرکوب قیام مردم شد ولی تعداد بسیار زیادی از سربازان و افسران جزء حاضر به اجرای آن نشدند. اخبار مقاومت دهها سرباز از گشودن آتش بر روی مردم بعدا منتشر شد. حتی شایع بود هفتاد نفر پاسبان را به جرم همکاری با مردم تیرباران نموده اند.[76] این دو عامل یعنی خارج شدن کنترل اوضاع از دست ساواک و شهربانی از یک سو و مقاومت پادگان تبریز از سوی دیگر به این قیام و انقلابیون فرصت داد که آنچه پیام و هدف قیام بود به نحو کامل اجرا نمایند. نظریه ساواک در این مورد چنین بود که: «... در این میان چنانچه از علل اجتماعی، سیاسی، مذهبی و اقتصادی تبریز گذشته، مقصر واقعی در ایجاد و تشدید این حادثه موردنظر باشد می توان ناتوانی، بی تصمیمی، جبن و دستپاچگی و ترک محل خدمت رئیس سابق شهربانی آذربایجان راعامل اسامسی و مؤثر دانست[77]».
-از عوامل دیگری که در گسترگی حرکت سراسری انقلاب مؤثر بود به حضور زنان در صحنه مبارزه، می توان اشاره کرد. «برای اولین بار زنان در مشهد به عنوان اعتراض به روز 17 دی راهپیمایی می کنند... این حرکت تشویقی می شود که در جریانات بعدی خانمها شرکت می کنند و به حرکتهای انقلابی دامن می زنند[78]».
حضور گسترده زنان چه در قیام خونین 19 دی ماه قم و چه در قیام تکبیرگویان 29 بهمن تبریز در چنان حدی بود که هرگز تا به آن روز دیده نشده بود.[79]
-عامل مهم دیگری که هم در قیام قم و هم در قیام تبریز در گسترش و گستردگی نهضت مؤثر بود حضور دانش آموزان و نوجوان بود. در ساعت 12 روز 29 بهمن تبریز که قیام در جریان بود ناگاه با تعطیلی مدارس هزاران نوجوان به خیابانها ریخته و به قیام پیوستند و کثرت و عظمت دوچندانی به نهضت دادند،[80] نیروهای تازه نفس پرحرارتی که جای شهدای این قیام اسلامی را پر می کردند.
برخی از نویسندگان علی رغم اینکه انگیزه مذهبی را نیز مهم ثمرده اند، سعی دارند که به این قیام انگیزه قومی و ملیتی بدهند که «... قیام تبریز قیام یک ملیت ستمزده علیه رژیمی که پنجاه سال بر این ملیت ستم کرده اند...[81]».
یا خانم نیکی. آر. کدی وجود تمایلا استقلال طلبانه و خودمختاری طلبی مردم آذربایجان را مطرح می سازد. «احساسات و اعتقاد(تا حدی درست) بعضی از آذربایجانیها که آن خطه را دولت مرکزی به دست فراموشی سپرده و در نتیجه وجود تمایلات استقلال طلبانه و خواهان خودمختاری در آنها، نیز حرکت مزبور را تعذیه کرد[82]».
اما آنچه که در تاریخ آذربایجان بیش از هر عامل دیگر نقش آفرین بوده، انگیزه مذهبی می باشد. تاکید و پافشاری بر اصول مذهبی در میان مرد آذربایجان نکته ای ایست که حتی دشمنان انقلاب اسلامی نیز به آن معترف هستند: «تنها چیزی که در مورد حادثه تبریز می توانیم بگوئیم این است که این واقعه تجلی احساسات مذهبی بوده است[83]».
هرچند انگیزه قومی را نمی توان به طور کلی نادیده گرفت اما در آذربایجان همواره تابع مذهب تشیع بوده است. نمونه تاریخی جالب آن حکومت پیشه وری است: مردم آذربایجان علی رغم تمام مظالم و مفاسدی که حکومت پهلوی داشت، چون این حکومت وابسته به شوروی به مبانی مذهبی و اعتقادی آنها تباین داشت با عدم حمایت از آن، این حکومت به راحتی سقوط کرد و در این ماجر ارتش و محمد رضا نقش اساسی نداشتند.[84] مهمترین عامل سقوط آنها نداشتن مشروعیت مذهبی در میان مردم آذربایجان بود.
پس از قیام تبریز دولت هیات عالیه بازرسی به ریاست ارتشبد شفقت برای بررسی به تبریز فرستاد روحانیت تبریز در تاریخ 4 /12 /56 در اعلامیه نظر روحانیت تبریز را در جریانات اخیر اعلام نمود:
«1- حادثه اسفبار قم که منجر به قتل عده ای بی گناه گردید، احساسات مذهبی مردم در سراسر کشور را جریحه دار ساخت.
2- تا چهل روز کوچکترین قدمی در جبران و تدارک آن حادثه مؤلمه از طرف مقامات برداشته نشد.
3-مردم تبریز طبق دستور مراجع عظام تقلید باایمان به نظم و آرامش اربعین مظلومین قم را که به عنوان عزای عمومی اعلام شده بود به سوگ و ماتم می پرداختند.
4- پلیس در مسجد را بسته و مأمورین خود را مستقر ساخت و از ورود مردم به مسجد ممانعت کرد، خشونت و فحاشی و شروع به تیراندازی که منجر به قتل گردید منشا افنجار گردید و زمینه برای وضع موجور فراهم شد.
5- خواسته های حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای شریعتمداری مدظله العالی و سایر مراجع تقلید خواسته همه علمای اعلام است.
6- بی اعتنایی به خواسته مردم مسلمان کشور و اظهارنظر نااهلان در مسائل اسلامی در جراید و غیره سبب انزجار و عصبانیت افکار شده... سید محمد علی قاضی طاطبایی، عبد المجید واعظی، سید حسن انگجی...[85]».
در این اعلامیه روحانیت تبریز، انگیزه این قیام به خوبی تشریح شده است که «به عنوان طرفداری از حریم مقدس دیانت و مقام شامخ روحانیت[86]». بود نه چیز دیگر.
قیام 29 بهمن تبریز دارای جوانبی است که شایسته توجه و دقت است. با دقت در عملکرد قیام و اماکنی که توسط قیام از میان رفته است این جنبه ها به خوبی آشکار می گردد. حمله مردم به استانداری و مرکز حزب رستاخیز آذربایجان جنبه نفی سیاسی حکومت شاهنشاهی و مخالفت با حاکمیت رژیم داشت.[87] «نگاهی به اقدامات شورشگرانه روز اخیر به علاوه اطلاعات دیگر نشان می دهد که رویدادهای تبریز مشخصا حالت ضد رژیم داشته است[88]». حمله به سینماها به خاطر نمایش دادن فیلم های غیراخلاقی بود. حمله به مشروب فروشیها و مراکز فساد اعتراض مردم به فساد گسترده اجتماعی بود که دولت خود مروّج آن بود.
یکی از روزنامه های وابسته به رژیم در روز سوم اسفند در رابطه با بانکهای آسیب دیده تبریز چنین نوشت: «در بین بانکهای تبریز بانک صادرات از همه بیشتر آسیب دیده است. به گفته خویی سرپرست بانکهای صادرات منطقه آذربایجان، در حادثه اخیر 39 شعبه این بانک به کل سوخه و 65 شعبه آن آسیب کلی دیده است[89]». در اسناد لانه جاسوسی آمریکا در مورد رابطه مردم انقلابی تبریز و بانک صادرات آمده است: «شعبات بانک صادرات هدف اصلی آنها بود[90]». «از حوادثی که در پیوند مبارزه جویانه اخیر بازار و علما به وقوع پیوست، یکی هم مبارزه در جهت جلوگیری از افتادن کنترل بانک صادرات ایران که پرشعبه ترین بانک خصوصی مملکت بود... به دست یک نفر بهایی به نام یردانی بود[91]».
این یکی از جوانب قیام شورانگیز تبریز بود یعنی مبارزه عملی با بهائیت و سلطه اقتصادی، سیاسی رو به تزاید صهونیسم جهانی، که در ویرانی و نابودی گسترده بانکهای صادرات به وقوع پیوست.
جنبه ضدآموریکایی و ضد امپریالیستی این قیام تاریخی در حمله مردم به اقامتگاه مزدوران آمریکایی و کتابخانه آنها به منصه ظهور رسید.[92]
جنبه دیگری که این قیام مردمی اسلامی حمله به دفتر اوقاف تبریز کانون برخی از معممین و روحانی نمایان وابسته به دولت بود، اینان جنایت بارترین اعملا ضد اسلامی. ضد اخلاقی را به عنوان مذهب رسمی مرتکب می شدند و دست در دست حکومت داشتند.[93]
سرکوبی قیام:
با عجز نیروهای شهربانی و ساواک از سرکوبی قیام و مقاومت پادگان تبریز از گشودن آتش به روی مردم، مسئولان رژیم نظامیان را از پادگان مراغه و عجب شیر به تبریز اعزام گردند. شهر در اواخر بعد ازظهر به دست تظامیان و تانکها و نفربرهای آنان سپرده شد و نظامیان مردم را به تیرمستقیم هدف قرار دادند.[94]
نیروهای هوابرد با مسلسلهایی که در هیلکوپترها کارگذاشته شده بود از هوا مردم را به رگبار گلوله بستند. مردم از جان گذشته تبریز از زمین و آسمان مورد اصابت گلوله قرار می گرفتند.
در جلوی کلانتری ناحیه 3 تبریز که به دست مردم افتاده بود، مبارزه سختی بین مردم و ارتش درگرفت. مردم علی رغم دهها شهید و صدها مجروح سرسختانه مقاومت می کردند.
در بعضی از خیابانها مردم به مقابله با تانکها و زره پوشهای ارتش پرداخته بودند، چند تن از مبارزان در زیر تانکهای ارتش به شهادت رسیدند. من جمله در خیابان ثقه الاسلام که تانکها و زره پوشها مردم را درد خیابان دنبال کرده بود برای برهم زدن صف مردم به میان جمعیت آمدند.
در چهارراه دانشسرا ارتش از چهار طرف مردم را در محاصره آتش سلاحهای خود قرار داده بودند چندین نفر از مردم به خاک افتاده به شهادت رسیدند. تا ساعت 9 شب صدای گلوله در شهر گوش می رسید. ازدهها نقطه دود بلند شده بود شهر تبریز حالت شهری جنگ زده داشت از ساعت 9 شب به بعد شهر کم کم آرام شد صبح یکشنبه 30 بهمن مجددا تظاهرات خیابانی و مبارزه آغاز گشت. صدای تیراندازی باز فضای شهر را در برگرفت. تعدا زیادی از دهقانان و روستائیان اطراف تبریز با اطلاع از اینکه «در تبریز جهاد شده است» برای شرکت آمده بودند.
این روز در چندین نقطه دیگر از شهر تبریز مراکز دولتی و وابسته به شاه و دربار مورد حمله مردم واقع گردید. هم زمان با تظاهرات مردم در شمال شهر تبریز، مبارزان را دار مخابرات را که در بالای کوه «عون بن علی» قرار داشت، منفجر کردند، که در نتیجه برنامه تلویزیونی قطع گردید و ارتباط تلفنی بین شهرهای آذربایجان بهم خورد. پس از گذشت یک روز و یک شب ارتش هنوز نتوانسته بود بر اوضاع مسلط شود. خبرگذاریهای خارجی خبر دادند که روز یکشنبه 30 بهمن نیز درگیری گروههای تظاهرکننده با مأمورین پلیس و افراد ارتش به طور پراکنده در تبریز ادامه داشت.[95]
با پایان روز یکشنبه قیام عظیم تبریز به پایان رسید. از ساعت 7 شب روز یکشنبه 30 بهمن حکومت نظامی برقرار گردید.
هم زمان با ورود ارتش و سرکوب قیام، اقدام دیگری در جهت کاهش هیجان قیام صورت گرفت: «در بعد از ظهر در شهر تبریز، تعدادی از روحانیون سرشناس تبریز با آیت الله سید کاظم شریعتمداری در شهر قم تماس گرفته اند و به نقل از اظهارات وی اعلامیه ای به مضمون زیر تهیه کرده اند:
بسمه تعالی
به مقتضای دستور تلفنی که هم اکنون از ناحیه مبارکه مرجع حضرت آیت الله العظمی مخابره شده، اهالی آذربایجان را طبق اعلامیه ای که سابقا منتشر نموده اند، دعوت به آرامش و سکوت نموده اند. بستن مغازه ها و عزاداری آرام به معنای پشتیبانی از حوزه علمیه است، هرگونه اظهار تشنج و تظاهرات زیانبار جائز نیست، لذا با تشکر از احساسات حقیقی مردم آذربایجان مخصوصا تبریز، لازم است عموم مردم از این ساعت در منزل خود باشند و اجازه ندهند که از پشتیبانی بی آلایش دینی مردم سوءاستفاده شود و افراد، بازار را باز و مشغول زندگی آران خود باشند... اعلامیه مذکور تکثیر و در نقاط مختلف شهر تبریز پخش و الصاق گردیده است[96]».
از لحن این گزارش ساواک چنین برمی آید گویا ساواک در تکثیر و پخش و الصادق این اعلامیه نقش فعالی در تبریز داشته است. اگرچه وجود عناصری از ساواک در میان روحانیون امر بعید نیست، با این حال اگر هم این اقدام چند روحانی را از روی حسن نیت تلقی کنیم ساواک از این حرکت حداکثر استفاده را در جهت اهداف خویش نموده است.
در جریان این حرکت اسلامی تعداد زیادی از مردم مجروح شدند شمار مجروحان به اندازه ای بود که در بیمارستانهای تبریز برای مداوای آنها جای کافی نبود راهروها و راه پله های بیمارستانها نیز انباشته از مجروحینی بود که زیر نظر مأموران ساواک قرار داشتند.[97]
در منابع ساواک تعدا شهدا و مجروحان این قیام «12 نفر کشته و حدود 100 نفر مجروح» آمده است.[98]
اما این تعداد هیچ گاه واقعی نبود، تعداد شهدا و مجروحان از مرز صدها تن می گذشت. یک نویسنده از تهران چهل و هشت ساعت بعد از حادثه گزارش می کند: «دروازه های شهر را بسته اند. تعداد کشته شدگان قریب هزار نفر است، بیش از سه هزار نفر بازداشت شده اند. شهر حکومت نظامی است. البته مردم عملا قیام کرده بودند جنبش عظیمی که یادآور وقایع مظروطیت است[99]».
در منبعی دیگر آمده است: «طبق آخرین خبر رسیده. متجاوز از 400 نفر در قیام تبریز به شهادت رسیده اند»[100] باتوجه به این نکته که مردم بپاخاسته تبریز مجروحان و شهدای خویش را با خود می بردند تا به دست مأموران نیفتند، تعدا تقریبی نزدیک به واقع شهدای این قیام بین بیست الی هفتاد نفر شهید برآورد می گردد مسلما چندین برابر این تعداد مجروح داشته است.
واکنش رژیم و وابستگان آن در مورد قیام 29 بهمن تبریز
اولین واکنشی که حکومت پس از اعلام حکومت نظامی در تبریز داشت آغاز موج دستگیری افرادی که مظنون به شرکت در قیام بودند. پس از پایان روز 29 بهمن تنها در طول 48 ساعت 621 نفر از دانشجویان روانه زندان شدند.[101]
اقدام دیگر رژیم که توام با این دستگیریها بود، تعویض و تنبیه قاصرین واقعه قیام مردم تبریز است. «شاه برای تنبیه قاصرین واقعه تبریز یک هیأت بازرسی به آن شهر اعزام داشت.[102] شاه دستور داد تا مأمورانی که در پیش بینی و جلوگیری از واقعه تبریز قصور کردهاند تنبیه شوند.[103] 9 اسفند رستاخیز نوشت: «سپهبد آزموده که در زمان وقایع بهمن ماه تبریز، استاندار آذربایجان شرقی بود به تهران احضار گردید. در پی قیام مردم تبریز، رئیس شهربانی آذربایجان، تسلیم «کمیسیون بررسی واقعه شد.»
دولت کوشید تا با کنترل مطبوعات و رادیو تلویزیون پس از قیام تبریز، تا حد مقدور آن را یک مسئلۀ بی اهمیت جلوه دهد. مسئولین حزب رستاخیز اولین طرفداران شاه بودند که در این خصوص موضع گیری کردند:
هلاکو رامبد: «عوامل آشوب تبریز معلوم نیست کی و از کدام مرز وارد ایران شده اند[104]». وی در روز بعد گفت: «کمونیستهای شناخته شده سبب اغتشاش تبریز بوده اند.[105] جعفریان در اجتماع اعضای حزب رستاخیز تبریز چند روز بعد از قیام اعلام کرد: «آشوبگران که تبریز را به آتش کشیدند تبریزی نبودند[106]».
کلماتی نظیر کمونیستهای شناخته شده، مزدوران خارجی، مارکسیستها، مارکسیستهای اسلامی به طور خسته کننده از سوی دبیران حزب رستاخیز در مطبوعات و رادیو تلوزیون تکرار می شد. این ادعا چنان بی اساس بود که حتی آمریکائیان نیز آن را قبول نداشتند: «علی رغم اعلامیه های رسمی که جمعیت را «مارکسیستهای اسلامی» معرفی می کرد، در محل، نظرات غیررسمی حامی از این بود که این اصطلاح هیچگونه معنا و مفهومی در مورد آنچه که در آذربایجان اتفاق افتاد، ندارد[107]».
شاه در 8 اسفند به مناسبت روز آزادی زنان در ورزشگاه بزرگ تهران سخنرانی تندی کرد و در آن به رهبران مذهبی حمله نمود[108] در قسمتی از صحبت خود گفت: «سیاست حداکثر آزادی را ادامه خواهیم داد زیرا ارکان این مملکت براساس انقلاب شاه و ملت چنان قوی است که مظاهر واپسین جان کندند اتحاد نامقدس سرخ و سیاه نمی تواند به آن خلل وارد کند[109]». شاه پس از واژگون شدن تختش در کتاب پاسخ به تاریخ می نویسد: «... در واقع طبق سنن اسلامی والدین و دوستان شخص متوفی در چهلمین روز پس از مرگش می بایست بر سر قبر او حضور یابند گمان ندارم تاکنون اینگونه بی شرمانه از مرگ کسی برای رسیدن به هدفهای سیاسی استفاده شده باشد[110]».
شاه به خوبی دریافته بود، آنچه کارش را خراب کرد «تاکتیکهای عزاداری» بود و در این بدگویی محق است.
مهمترین اقدام تبلیغاتی رژیم، به راه انداختن تظاهرات به اصطلاح میهنی در مقابل تظاهرات مردمی بود که حزب رستاخیز مسئول اجرای آن گشت ولی اجرای این نقشه با سوءاستفاده از مقام و موقعیت آیت اللّه شریعتمداری انجام گرفت. از چند روز قبل عوامل ساواک و رستاخیز در شهرها و روستاهای آذربایجان به راه افتادند و همه جا شایع کردند که روز 19 فروردین جمشید آموزگار همراه آقای سید کاظم شریعتمداری به تبریز خواهد آمد تا در جمع مردم صحبت کنند و برایشان علل ماجرای 29 بهمن 56 را روشن نمایند. البته روشن است که شنیدن خبر حضور آیت الله شریعتمداری در تبریز چگونه می توانست مردم را به محل نمایش بکشاند و دوربینهای خبرنگاران نیز گردآمدن جمعیتی کثیر را به عنوان طرفداران شاه به ثبت برساند. در بالای صحنه هم یک آخوند درباری در کنار جمشید آموزگار و جعفریان ایستاده بود تا مردم از راه دور او را همان آیت الله شریعتمدری تصور کنند.[111]
شاه از این تظاهرات نمایشی با لحن خاصی صحبت می کند که: «چند هفته نگذشته بود که نخست وزیر من آقای آموزگار برای برقراری تماس با مردم به استانها سفر کرد و سیصد هزار نفر در تبریز گرد او را گرفتند، دقیقا در همین تبریز که شورشهای ماه فوریه [29 بهمن 1356]موجب شد تا مردم درباره من و دولت من به شک بیفتند[112]».
جمشید آموزگار پس از این تظاهرات ساختگی در جمع خبرنگاران گفت: «علت تشکیل این متینگ این بود که مردم آذربایجان از طریق حزب رستاخیز نشان دهند که آنان که در تظاهرات 50 روز قبل شرکت کردند، آذربایجانی نبودند، ولی از آن جا که انجام این تقاضا قبل از نوروز ممکن نبود کار به امروز موکول شد[113]».
اما این تظاهرات نمایشی که با سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم شکل گرفته بود نه تنها شور و هیجانی نداشت بلکه بین جمعیت گرد آمده نز زد و خوردهایی روی داد و در مجموع به قول پارسنز: تلاش دولت موفقیت آمیز نبود.[114]
پس از قیام تبریز و یزد دولت علاوه بر اقدامات پلیسی برضد مردم، کوششهایی از طریق حزب رستاخیز صورت گرفت، یک «کمیته راهنمایی و اطلاعات» که هدف آن تشریح توطئه هایی برای مردم بود که بر طبق گفتۀ دولت از خارج هدایت می شود تا مملکت را نابود سازد، تشکیل شد و همچنین کمیته دیگر به نام «کمیته اقدام سراسری» در پایتخت و مراکز استانهای شکل گرفت تا با اغتشاشات مبارزه نماید.[115]
مقامات آمریکایی پس از قیام تبریز در مناسبتهای گوناگون حمایت کامل خود را از شاه اعلام می کردند ازجمله درتاریخ 11 /12 /1356 ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در دربار شاهنشاهی در یکی از کلوپهای شهر سانفرانسیسکو در مورد ایران سخنرانی نمود و در آن از عدم لیاقت مردم ایران برای دادن آزادیهای اجتماعی اظهار تأسف کرد: «به علت آزادیهای اجتماعی در ایران بالطبع در وقایع اخیر تبریز مقامات انتظامی دخالت نکرده تا جایی که متأسفانه در تظاهرات تبریز خسارتهای زیادی وارد آمده[116]».
یک هفته پس از واقعه تبریز وزیرامور خارجه ایران برای انجام مذاکراتی وارد بغداد شد. به احتمال قریب به یقین این سفر در رابطه با رهبریهای سیاسی امام و قیام مردم قم و تبریز بود.[117]
امام خمینی(ره) و قیام تبریز:
امام خمینی به عنوان رهبری مبارز و پیشوایی آشتی ناپذیر که از تبعیدگاه خود بر جریان نهضت نظارت داشت و رهبری می نمود پس از قیام شورانگیز 29 بهمن مردم تبریز، قیامی که جرقۀ اغاز آن اهانت به او بود، پیامی سراسر نوید و تحسین برای مردم آذربایجان صادر نمودند.
حضرت امام مردم آذربایجان را چنین مورد خطاب قرار می دهند: «سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان عزیر: درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند. و با فریاد «مرگ بر شاه» خط بطلان بر گزافه گویی های او کشیدند. زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز که با نهضت عظیم خود مشت محکم بر دهان یاوه گویان زدند...».
امام خمینی در این پایام خودنه به مردم آذربایجان بلکه به مردم ایران نوید می دهد، نوید پیروزی نهایی: «من به شما اهای محترم آذربایجان نوید می دهم، نوید پیروزی نهایی شما. آذربایجانیان غیور بودند که در صدر مشروطیت برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودگامگی و خودسری سلاطین جور بپاخاستید و فداکاری کردید:
هدف امام، نهضت و حرکتی است سراسری تمامی مردم ایران نه تنها آذربایجان بر ضد دودمان پهلوی:» اهالی معظم و عزیز آذربایجان اید هم الله تعالی بدانند که در این راه حق و استقلال و آزادی طلبی و حمایت از قرآن کریم تنها نیستید، شهرهای بزرگ چون شیراز، اصفهان، اهواز و دیگر شهرها و مقدم از همه قم مرکز روحانیت و پایگاه حضرت صادق سلام الله علیه و تهران بزرگ با آنها همصدا و هم مقصد و همه و همه در بیزاری از دودمان پلید پهلوی شریک شمایند..[118]»
امام خمینی با فرارسیدن اربعین شهدای قیام تبریز پیامی دیگر به ملت ایران به این مناسبت صادر نمود در گوشه هایی از این پیام آمده است: «با فرارسیدن اربعین مقتولین مظلوم تبریز غم های ملت غیرتمند تجدید می شود ملت مظلوم ایران باید هرچند صباحی پرچمی سیاه افراشته کند...»
«... کشتار بیرحمانه قم ایران را به هیجان آورد و تبریز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و کشتار دسته جمعی تبریز ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است، انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند...»
امام خمینی قیام تبریز را نهضت همه ایران اسلامی می داند که برای دفاع از حق و از احکام اسلام است. «نسبت دادن قیام را به مارکسیست ها یا مارکسیست های اسلامی که در تبلیغات شاهانه است جز خدعه نیست و دلیل بر آن است که این مکتب های انحرافی پایگاهی در ایران ندارد و الا شاه از آنها ذکری نمی کرد[119]».
در جای دیگر حضرت امام در این مورد بیان داشته: «... اینها همه یک مشت اوباش هستند که از خارج از مرزها با تذکره های دروغی آمده اند در ایران!آذربایجانیها همه شان که همچو قیامی کرده اند که بی سابقه تقریبا بوده است. همچو تعطیلی کردند که بی سابقه بوده است[120]».
بازتاب قیام
قیام گسترده مردم تبریز و قتل عام آن بازتاب وسیعی در محافل روحانی و غیرروحانی داشت. مراجع و آیات حوزه علمیه قم اولین مقامات روحانی بودند که در این خصوص با اعلامیه و تلگراف موضع گیری نمودند گوشه هایی از اظهارات:
آیت الله گلپایگانی: «... این مصیبت بزرگ را خدمت حضرات آقایان علما و عموم مردم مسلمان و غیور آذربایجان خصوصا خانواده های مصیبت زده و داغدار تسلیت عرض می نمایم... حادثه تبریز را تاریخ در شمار حرکتهای مسلمانان برای دفاع ازاسلام ثبت می نماید...»[121]
«واقعه تبریز سند عینی و زنده درک و شعور همبستگی ملت مسلمان با علمای اعلام و انزجار و تنفر از استکبار و استبداد است[122]».
آیت الله مرعشی نجفی: «... آیا دفاع از اسلام و جامعه روحانیت وظیفه هر فرد مسلمان نیست؟آیا اجتماع مومنین به مناسبت چهلمین روز مقتولین قم که با کمال آرامش در مساجد تبریز تشکیل می شد جرم است؟...[123]»
آیت الله سید عبد الله شیرازی طی تلگرافی به آیت الله قاضی و سایر علمای تبریز بیان داشت: «... حوادث اسفناک تبریز که به عنوان پشتیبانی از احکام سلام و هماهنگی با مقام شامخ روحانیت بوجود آمد موجب تألم و تأثر شدید اینجانب و حوزه مقدسه خراسان گردید..[124]»
آیت الله شریعتمداری نیز در پی حوادث خونین تبریز اقدامات رژیم را محکوم نمود.[125] لیکن بایستی یادآور شد آنچه از قول ایشان در مطبوعات رسمی رژیم (همچون روزنامه رستاخیز) در اول اسفند 1356 چاپ شد هم سو با مقاصد رژیم در محکومیت قیام مردم تبریز است در حالی که ایشان در اعلامیه های خود اقدامات رژیم را محکوم نموده است، آیا رژیم با رضایت ایشان اقدام به نشر آن مطالب می کرد یا بدون رضایت ایشان، بحث در این مورد خارج از موضوع ماست.
آیات عظام، حاج سید محمد وحیدی، حاج شیخ محمد صدوقی، سید محمد صادق روحانی، بهاء الدین محلاتی و حوزۀ علمیه قم، روحانیون مبارز خراسان، طلاب گیلانی و مازندرانی مقیم قم، طلاب اصفهانی مقیم قم، روحانیت مبارز ایران مقیم بیروت، فضلا و محصلین همانی حوزۀ علمیه قم، حوزه علمیه مشهد، جامعۀ روحانیت خمین، جمعی از روحانیون تهران، جامعه روحانیت کاشان، روحانیان یزد، و غیره اعلامیه هایی در مورد این قیام صادر نمودند و چهلم شهدای تبریز را عزای عمومی اعلام داشتند.
اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا، جنبش مسلمانان مبارز، کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی خارج از کشور، نهضت آزادی ایران نیز اعلامیه هایی نشر دادند.
نشریه «16 آذر» نشریۀ کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی خارج از کشور نوشت: «قیام تبریز نه فقط برگی زرین به تاریخ مبارزات ضد ارتجاعی و قهرمانۀ اهالی ستمکش این شهر می افزاید، بلکه لحظه ای درخشان در تاریخ پیکار خلق های میهن است[126]».
در تاریخ 30 /11 /56 اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا در بیانیه خود کشتار مردم تبریز را همسنگ با قیام 15 خرداد دانست[127]: «وسعت و سبعیت قهر ضد انقلابی که رژیم ضد خلقی در سرکوب این قام به کار برده است، شکوهمندی و وسعت و دامنه و اهمیت آن و میزان وحشت و هراس رژیم را از حرکت عمومی نشان می دهد[128]».
پس از قیام تبریز دانشجویان مبارز ایرانی مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی دست به افشاگری زدند. در آمریکا جو حاکم چنان گرایش به شاه داشت که هیچ نشریه معتبر، غیراز چند روزنامه محلی و کم تیراژ حاضر به چاپ مطالب دانشجویان نشد. روزنامه واشنگتن پست، چند مقاله به اوضاع تبریز اختصاص داد، نیویورک تایمز ضمن صحبت ازترکی که رژیم برداشته، در روزهای بعد تعداد کشته شدگان تبریز را از شش به بالاتر از هفتاد نفر رساند و توضیح داد که بلوای تبریز، بلوائی است پیچیده، ولی ننوشت که پیچیدگی بلوا در کجا نهفته است.[129]
تعدادی از دانشجویان مبارز ایرانی مشغول به تحصیل در برلن شرقی(پایتخت جمهوری دمکراتیک سابق آلمان) سفارت ایران را در برلن به اشغال خود درآوردند و به افشای جنایات شاه و پخش خبر مبارزه مردم تبریز پرداختند خبر این جریان به سراسر جهان مخابره شد.[130]
دانشجویان مقیم اتریش نیز مقارن سفر وزیر امور خارجه ایران که به دعوت صدر اعظم و رئیس جمهور اتریش به آن کشور رفته بود در خارج دانشگاه وین است به تظاهراتی زدند و شعار خود را «حمام خون در ایران» قرار دادند. آنها می گویند تعداد بسیار زیادی از مردم به خصوص از شهر تبریز ضمن تظاهرات در زد و خوردهایی که با پلیس صورت گرفت کشته شده اند[131]».
خانم «لیزترگود» از تهران طی مقاله ای در گاردین از اینکه نسبت به تظاهرکنندگان ضد رژیم در تبریز با ملایمت برخورد شده است اظهار تعجب کرده و ضمن آن به نقل از سخنان استاندار جدید آذربایجان نوشته که او سیاست خود را براساس تامین حداکثر آزادی برای مردم قرار داده است.[132]
بازتاب قیام مردم، تبریز و یزد در تفاسیررادیو بی. بی. سی
امل چارلتن: «... امروزه شاه مردی است که در مخمسه افتاده و حیات سلسله پهلوی که وی تلاش می کرد به آن اهمیت افسانه ائی یکی از دودمانهای باستانی رابدهد اینکه در خطر افتاده است... رشد آزاد و طبیعی زندگانی سیاسی وجود نداشت و حالا که شاه با این حقیقت تلخ و ترسناک روبرو شده که گروههای پرقدرتی از مردم به وی پشت کرده و علیه او بپا خاسته اند خلاء مهیب و ترسناک موجود در صحنه سیاسی ایران، تلاشهای وی را برای جبران مافات برای جبران بزرگترین اشتباهات گذشته با شکست روبرو می سازد...»
کاترین دیویث: «... این عزاداری براساس سنن اسلامی در شب چهلم مرگ آن دسته از مردمی که بیش از یک ماه پیش در شورشهای ضد دولتی شهر تبریز کشته شده بودند برپا شد، خود شورشهای تبریز به خاطر چهلمین روز کشته شدن عده ای دیگر از تظاهرکنندگان ضد دولتی بود که در شهر مذهبی قم به دنبال تیراندازی نیروهای پلیس جان خود را از دست داده اند.
... این تظاهرات زنجیره ای در ایران که در فواصل چهل روزه ای رخ داده به دنبال انتشار یک مقاله در روزنامه ای آغاز شد که در آن به شدت به آیت اللّه خمینی یکی از رهبران مذهبی پرنفوذ که در تبعید به سر می برد حمله شده بود. تظاهرات طرفداران او که به دنبال انتشار مقاله آغاز شد کم کم وسعت بیشتری یافت و عاقبت به عاملی برای حمله به دولت ایران و سیستم حکومتی که تظاهرکنندگان آن را حکومت یک نفری شاه می خوانند تبدیل شد....[133]»
خانم لیزترگود وابسته روزنامه گاردین: «می توان گفت که ناآرامیهای کنونی با مقاله ای در یکی از مطبوعات تهران آغاز شد که در آن از آیت اللّه خمینی انتقاد شده بود... از چنین آغاز کوچکی برخوردی عظیم میان شاه و روحانیون قدرتمند ایران آغاز شد. آخرین دور این برخوردها این هفته صورت گرفت... تظاهرات به درخواست رهبران مذهبی صورت گرفت که درخواست کردند که بازارها بسته و مردم در مساجد جهت تعزیه چهلم کسانی گرد آیند که چنین برمی آید چهل روز پیش در یزد کشته شده اند. جریان یزد هم در چهلم کسانی پیش آمد که در تبریز کشته شده بودند و جریان تبریز هم در چهلم کسانی ه وقوع پیوست که در قم کشته شده بودند. پیوستن مجدد جامعه روحانیت به جرگه مخالفان دولت از نظر سیاسی برای دولت خطرناک است به نظر اهل بصیرت شاه ایران اینک مثل گذشته فقط با چند هزار روشنفکر طبقه متوسط و ناراضی طرف نیست، بلکه با تعداد بی شماری از شیعیان مومن طرف است که علمای خود را در دولت مرکزی به رهبری شاه ترجیح می دهند...
اما این در نجف است که صریح الهجه ترین مخالف شاه ایران، اقامت دارد. آیت اللّه روح اللّه خمینی که در تبعید به سر می برد از آن سوی مرز اعلامیه ها و فتواهای خود که بر نوار ضبط شده است به ایران می فرستد که در آنها مردم را به چیزی که کم و بیش در حکم قیام عمومی است دعوت می کند.
حال باید دید که(امام) خمینی چه می خواهد اخیرا وی در مصاحب ای گفت: «کمال مطلوب ما دولت اسلامی است»... جامعه روحانیت که اینکه رنگ سیاسی به خود گرفته است، بزرگترین خطر در ظرف 15 سال اخیر برای شاه محسوب می شود. اگر دولت با دقت عمل کند می توان جلو این خطر را گرفت.
اما موضوعات اینک چندان درهم پیچیده شده و از احساسات سرچشمه می گیرد که هر عزای چهلم کوچکی هم که برگذار می شود، بالقوه ممکن است به بحرانی ملی بدل شود[134]»
نتایج قیام
قیام 29 بهمن تبریز مجزا و مجرد از نهضت امام خمینی معنی و مفهومی ندارد، بلکه در این حرکت است که هم اهمیّت خاصی دارد هم جایگاه برجسته ای و هم نتایج مهمی به قول حضرت امام: «کشتار بیرحمانه قم ایران را به هیجان آورد و تبریز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و کشتار دسته جمعی تبریز ملت غیور ایران را چنان تکان داد که در آستانه انفجار است[135]»
چون این قیام دومین حلقه زنجیره تشدید روند انقلاب اسلامی است ارتباط ناگسستنی با قیام مردم قم و قیام حماسه آفرینان یزد و جهرم دارد. نتایج قیام تبریز مسئله مشترک همه این قیامها می باشد. که به موارد زیر می توان اشاره نمود:
-رودررو قرار کرفتن مردم نه تنها با حکومت بلکه با اساس سلطنت و نهاد رژیم، به طوری که بعد از قیام مردم قم و تبریز شعار «مرگ بر شاه» در اکثر شهرهای ایران داده می شد. بنابر نقل برخی از منابع در تبریز بود که برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» شنیده شد.[136]
-مقبولیت و محبوبیت روزافزون زعامت سیاسی و مذهبی امام خمینی، همان چیزی که رژیم برای مقابله با آن به نشر مقاله توهین آمیز علیه امام واداشت.[137]
-آشکار گردیدن سیاست حداکثر آزادی شاه و حقوق بشر کارتر
-دشمنی و مبارزه با امپریالیسم آمریکا و عوامل وابسته به بهائیت و صهیونیسم جهانی در ابعاد، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی.
-تداوم انقلاب «کشتاری که در تبریز صورت گرفت، فرصت را برای برگذاری مراسم سوگواری چهلمین روز درگذشت کشته شدگان مهیا ساخت و این مراسم دست کم در پنجاه وپنج شهر کوچک و بزرگ برگزار شد[138]»
نهضتی که پس از قیام حماسه آفرینان قم در تبریز تداوم یافته بود از حرکت باز نایستاد، و این خود پایه گذار سوگواریهای بعدی شد، چون در هر اعتراض تازه عدۀ دیگر کشته می شدند، سلسلۀ ناگسستنی از چنین مبارزات بوجود آمد.[139]
پس از قیام قهرمانانه مردم تبریز آیت اللّه قاضی اعلامیه ای صادر و اعلام نمود مراسم چهلم شهدای تبریز برقرار خواهد شد و بر روی خواسته هایی که در قیام قم مطرح شده بود پافشاری کرد.[140]
آیت اللّه حاج شیخ محمد صدوقی به مناسبت چهلمین روز شهدای تبریز اعلامیه ای صادر کرد: «... روز پنج شنبه 20 ربیع الثانی مطابق با دهم فروردین 1357 از ساعت 9 الی 11 به وقت قدیم در مسجد روضه محمدیه (حظیره) برای تجلیل از ارواح عالیه شهیدان قم و تبریز و لبنان، بزرگداشت خاطره جانبازی مردان راه حق، برپاست شرکت عموم طبقات را انتظار داریم محمد الصدوقی[141]»
تقارن چهلم شهدای تبریز با هجوم نیروهای اسرائیل به جنوب لبنان و شهادت تعدادی زیادی از مسلمانان لبنان و بازتاب گسترده آن در ایران، ارتباط آرمانی هرچه بیشتر مردم ایران و لبنان و فلسطین را فراهم آورد:
«... ملت مسلمان ایران هنوز که در ماتم عزیران(گریه شدید حضار) در قم و تبریز مظلومانه به قتل رسیده اند(گریه شدید حضار) عزادار است. مصیبت و فاجعه لبنان نیز چندین برابر، بر غم آنان افزود(گریه شدید حضار) و در آستانه سال جدید در ایران ملت مسلمان ما با مصیبتهایی که در ایران و لبنان مواجه گردیده است عید نخواهد داشت...[142]»
علما و روحانیون عید سال 1357 را ترحیم نمودند که:
روزی که دگرگون شود احکام خدا عید نداریم روزی که زمرجع شود اعلام عزا عید نداریم روزی که هزران نفر از حق طلبان زیر شکنجه تبعید بود رهبر شایسته ما عید نداریم.[143]
چهلم شهدای تبریز در شهرهای متعددی برگذار شد اما در یزد بود که برجستگی خاص یافت: «... با این حال اینطور به نظر می رسد که خشونتهای خیابانی در شهر یزد شدیدتر از شهرستانهای دیگر بوده است. گزارش پلیس از تظاهرات یزد حاکی است که پس از آنکه نیروهای امنیتی نتوانستند بااستفاده از گار اشک آور تظاهرکنندگان را متنفرق سازند به روی آنها آتش گشود و همچنین گویا که تظاهرات شهر یزد گسترش بیشتری نسبت به سایر شهرهای دیگر داشته است[144]»
فهرست منابع
(1) -نجفی، موسی، 1375، تاملات سیاسی در تفکر اسلامی(مجموعه مقالات) تهران، پژوهشگاه علوم انسانی.
(2) -شعردوست، علی اصغر، 1364، مجلس نشین قدس، تهران، دفتر تبلیغات اسلامی.
(3) -نجاتی، غلامرضا، 1371، تاریخ بیست وپنج ساله ایران، تهران، رسا.
(4) -همایون، داریوش 1981، آمریکا.
(5) -پارسنز، آنتونی، 1363، غرور و سقوط، منوچهر راستین، تهران، مؤلف.
(6) -هلیدی، فرد، 1358، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، فضل الله نیک آیین، تهران، امیر کبیر.
(7) -باقی، عماد الدین، 1373، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی(مجموعه داستان انقلاب رادیو بی بی سی) قم، نشر تفکر.
(8) -مرکز نشر دانشگاهی، 1362، طلیعه انقلاب اسلامی، (مصاحبه های امام خمینی در نجف و پاریس و قم) تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
(9) -باقی، عماد الدین، 1370، بررسی انقلاب ایران، جلد اول، قم، نشر تفکر.
(10) -مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374، تبیان اندیشه امام خمینی در کلام حاج سید احمد خمینی تهران مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
(11) -دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373، کوثر جلد اول، تهران، چاپ دوم، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
(12) -دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1371، ساواک و روحانیت(بولتنهای نوبه ای ساواک 25 /11 /49 تا 3 /6 /57) تهران، حوزه هنری دفتر تبلیغات اسلامی.
(13) -فردوست، حسین، 1371، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، چاپ پنجم، اطلاعات.
(14) -صمیمی، مینو، 1374، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه ابوترابیان، تهران، چاپ هشتم، اطلاعات.
(15) -مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
(16) -مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1375، اسناد انقلاب اسلامی جلد 5-1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
(17) -مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1369، مجله 15 خرداد، شماره صفر، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
(18) -مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، آیا او تصمیم دارد بیاید به ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
(19) -1357 ه، انقلاب مذهبی یا ملی، ترجمه م. ر، بی جا، بی نا.
(20) -کدی، نیکی، آر، 1375، ریشه های انقلاب ایران، عبد الرحیم گواهی، تهران، چاپ دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
(21) -1356 ه، درباره حماسه آفرینان قم و تبریز، بی جا، بی نا.
(22) -سازمان جوانان حزب توده ایران، 1356، جاودان باد خاطره قیام خونین تبریز، بی جا، حزب توده.
(23) -بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1371، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی.
(24) -روابط عمومی وزارت اطلاعات، 1368، فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران، روابط عمومی وزارت اطلاعات.
(25) -عباسی، محمد، 1358، تاریخ انقلاب ایران، تهران، مشرق.
(26) -مدنی، سید جلال الدین 1361، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
(27) -دوانی، علی، 1358، نهضت روحانیون ایران، جلد 7 تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع).
(28) -براهینی، رضا، 1358، در انقلاب ایران، تهران، کتاب زمان.
(29) -نادر میرزا، 1373، تاریخ و جغرافیای دار السلطنه تبریز، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ستوده.
(30) -روحانی، سید حمید، 1364، نهضت امام خمینی، جلد دوم، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید.
(31) -باقری، علی، 1374، خاطرات 15 خرداد، تبریز، تهران، حوزه هنری دفتر تبلیغات اسلامی.
(32) -خاماچی، بهروز، 1372، اوراق پراکنده از تاریخ تبریز، مهدآزادی.
(33) -دانشجویان پیرو خط امام، 1373-روزشمار انقلاب اسلامی «انقلاب اول» جلد 9، تهران مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا.
(34) - حکیمی، محمود، بی تا، حماسه انقلاب، قم، انتشارات امید.
(35) -موحد، 1363 ه، دو سال آخر، رفرم تا ... انقلاب، تهران، امیر کبیر.
(36) -گروه تحقیقات سروش، 1369، تقویم انقلاب اسلامی، تهران سروش.
(37) -بازرگان، مهدی، 1363، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران، نهضت آزادی.
(38) -منصوری، جواد، 1373، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی.
(39) -هویدا، فریدون، 1374، سقوط شاه، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات.
(40) -پهلوی، محمد رضا، 1371، پاسخ به تاریخ، ترجمه ابوترابیان، تهران، چاپ دوم، مترجم.
(41) -رجبی، محمد حسن، 1369، زندگینامه سیاسی امام خمینی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
(42) -مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1361، صحیفه نور جلد دوم، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
(43) -راجی، پرویز، 1373، خدمتگزار تخت طاووس تهران، اطلاعات.
(44) -گروه محققیق کمبریج، 1371، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر تهران، طرح نو.
(45) -تائب تبریزی، صادق، بی تا، حماسه کربلا، تهران، مؤلف.
(46) -حزب رستاخیز ملت ایران، 1356-روزنامه رستاخیز، تهران، حزب رستاخیز.
پی نوشت ها:
[1] موسی نجفی، تأملات سیاسی در تفکر اسلامی(مجموعه مقالات) تهران، پژوهشگاه 1374، جلد اول صفحۀ 217.
[2] علی اصغر شعردوست، مجلس نشین قدس، تهران، دفتر تبلیغات اسلامی، 1364، صفحۀ 16.
[3] غلامرضا نجاتی، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، تهران، رسا، 1371، جلد دوم، صفحۀ 37.
[4] داریوش همایونی، دیروز و فردا، آمریکا، 1981، صفحۀ 56.
[5] آنتونی پارسنزو عزور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران، مولف، 1363، صفحۀ 91.
[6] فردهلیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ترجمه فضل الله نیک آیین، تهران، امیر کبیر، ق1358 صفحۀ 297.
[7] عماد الدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، (مجموعه برنامه داستان انقلاب رادیو بی بی سی) ، قم، نشر تفکر، 1373، صفحۀ 264.
[8] مرکز نشر دانشگاهی، طلیعه انقلاب اسلامی، (مصاحبه های امام خمینی در نجف و پاریس و قم) ، تهران مرکز نشر دانشگاهی، 1362، صفحۀ 7.
[9] عماد الدین باقی، بررسی انقلاب ایران، قم، نشر تفکر، 1370، جلد اول، صفحۀ 216-215.
[10] مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، آیینه آفتاب، بیان اندیشه امام خمینی در کلام حاج سید احمد خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374، صفحۀ 94.
[11] دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ساواک و روحانیت، بولتنهای نوبه ای ساواک 25 /11 /49 تا 3 /6 /57، تهران، حوزه هنری دفتر تبلیغات اسلامی، 1371، جلد اول، صفحۀ 202.
[12] عماد الدین باقی، بررسی انقلاب ایران، صفحۀ 227.
[13] برای نمونه: حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، چاپ پنجم، تهران، اطلاعات، 1371 جلد اول صفحۀ 575 و مینو صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه ابوترابیان، چاپ هشتم تهران، اطلاعات، 1374 صفحۀ 212.
[14] داریوش همایون، صفحۀ 267.
[15] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرت و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376 صفحۀ 91.
[16] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مجله 15 خرداد، شماره صفر، قیام 19 دی به روایت اسناد ساواک، صفحۀ 28.
[17] مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آیا او تصمیم دارد بیاید به ایران(مذاکرات شورای امنیت ملی(9 و 13 /7 /57) تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صفحۀ 58.
[18] ساواک و روحانیت، صفحۀ 208.
[19] انقلاب مذهبی یا ملی، ترجمه، م. ر، بی جا، بی نا، 1357 صفحۀ 26.
[20] تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، صفحۀ 272.
[21] مینو صمیمی، صفحۀ 220-219.
[22] نیکی، آر، کدی و ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبد الرحیم گواهی، چاپ دوم، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375 صفحۀ 214.
[23] مینو صمیمی، صفحۀ 220.
[24] ساواک و روحانیتو صفحۀ 226.
[25] عماد الدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، صفحۀ 273.
[26] نگاه کنید به حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی جلد 1 صفحۀ 574 و داریوش همایون، دیروز و فردا صفحۀ، 60.
[27] ساواک و روحانیت، صفحۀ 241.
[28] درباره حماسه آفرینان قم و تبریز، بی جا، بی نا، 1356، جلد اول صفحۀ 136.
[29] سازمان جوانان حزب توده ایران، جاودان با خاطره قیام خونین تبریز، بی جا، حزب توده، اسفند 1356، صفحه 15-14.
[30] ه، موحد، دو سال آخر، رفرم تالله انقلاب، تهران، امیر کبیر، 1363، صفحۀ 91.
[31] بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1371،جلد دوم، صفحۀ 782.
[32] جاودان باد خاطره قیام خونین تبریز، صفحۀ 15.
[33] همان، صفحۀ 15.
[34] روابط عمومی وزارت اطلاعات، فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، تهران روابط عمومی وزارت اطلاعات، 1368، صفحۀ 30-29.
[35] محمد عباسی، تاریخ انقلاب ایران، تهران، مشرق، 1358، صفحه 734 و مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز انقلاب اسلامی، 1375، جلد 5، صفحۀ 177-176.
[36] قسمتی از اعلامیه آیت الله وحیدی به مناسبت چهلمین روز شهدای 19 دی قم، اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، جلد 2، صفحۀ 237.
[37] سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، جلد 2 صفحه 247.
[38] فرازهایی از تاریخ انقلاب، صفحۀ 33.
[39] اشعار انقلابی دسته امیرخیز در 15 خرداد 42، تائب، بی جا، بی نا، بی ت ا، ص 2.
[40] صادق تائب تبریزی، حماسه کربلا، تهران، مؤلف، جلد اول، صفحۀ 266- حاج صادق تائب تبریزی از شاعران و مرثیه سرایان نامی تبریز است که در سال 1302 در تبریز متولد شد دوران کودکی را با مشقات فراوان سپری کرد تحصیلات متداول روزگار خویش را گذراند. در سال 1327 اولین شعر نوحه خویش را در مسجد جامع تبریز خواند از آن تاریخ تاکنون اشعار متعددی از خود و دیگران نشر داده است در جریان انقلاب اسلامی از سال 1342 با سلاح شعر و نطق برّان انقلابی خود شرکت داشت. بارها به زندان افتاد و شکنجه شد، پس از قیام 29 بهمن تبریز به تهران گریخت و تاکنون ساکن تهران است.
[41] درباره حماسه آفرینان قم و تبریز، جلد اول، صفحۀ 74.
[42] عماد الدین باقی، پیشین صفحۀ 276-275.
[43] دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی، کوثر، چاپ دوم، تهران، دفتر تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1373، جلد اول صفحۀ 342.
[44] جاودان باد خاطره قیام خونین تبریز، صفحۀ 22.
[45] همان، صفحۀ 22.
[46] علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع) ، 1358، جلد 7، صفحۀ 74.
[47] رضا ابراهیمی، در انقلاب ایران، تهران، کتاب زمان، 1358، صفحۀ 57-56.
[48] نادر میرزا، تاریخ و جغرافیای دار السلطنه تبریز، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تبریز، ستوده، 1373 صفحۀ 156.
[49] سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید، 1364، جلد دوم صفحۀ 20 -19 (پرونده امام خمینی، جلد 9 سند 262).
[50] علی باقری، خاطرات 15 خرداد تبریز، تهران، حوزه هنری دفتر تبلیغات اسلامی، 1374، قسمت اول صفحۀ 79.
[51] همان صفحۀ 105.
[52] درباره حماسه آفرینان قم و تبریز، صفحۀ 75.
[53] بهروز خاماچی، اوراق پراکنده از تاریخ تبریز، تبریز، مهدآزادی، 1372، صفحۀ 367.
[54] رستاخیز ویران شده، عاشورا برپا شده.
[55] از سروده های آقای تائب تبریزی، این اشعار در همان ایام بصورت جزوه چاپ گردید لیکن با جستجوی فراوان آقای تائب آن جزوه بدست نیامد و این دو بیت را ایشان از حافظه خویش نقل نمودند.
[56] فرازهایی از تاریخ انقلاب، صفحۀ 30.
[57] دانشجویان پیرو خط امام، روزشمار انقلاب اسلامی «انقلاب اول» مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران، مرکز اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1373، جلد 9 صفحۀ 33.
[58] همان.
[59] علی اصغر شعردوست، صفحۀ 44-43.
[60] روزنامه رستاخیز، 2 /12 /56.
[61] ه، موحد، صفحۀ 105.
[62] محمود حکیمی، حماسه انقلاب، قم، انتشارات امید، بی تا، صفحۀ 6-5.
[63] روزشمار انقلاب اسلامی، صفحۀ 40.
[64] اسناد انقلاب اسلامی، جلد 4، صفحۀ 462 (از اعلامیه حوزه علمیه مشهد درباره چهلم شهدای تبریز).
[65] گروه تحقیقات سروش، تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، تهران، سروش 1369 صفحۀ 66-65.
[66] نیکی، آز، کدی، صفحۀ 414.
[67] مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، چاپ سوم، تهران، نهضت آزادی، 1363 صفحۀ 28.
[68] همان، صفحۀ 28.
[69] هرچند نمی توان منکر حضور دانشجویان با گرایش چپی در فعالیتهای ضد رژیم، خصوصا هواداران مجاهدین خلق آن روز شد بایستی توجه داشت سازماندهی و هدایت این قیام توسط دانشجوین مسلمان و روحانیت بوده است.
[70] فرازهایی از تاریخ انقلاب، صفحۀ 31-30.
[71] رضا براهینی، صفحۀ 57.
[72] درباره قیام حمماسه آفرینان قم و تبریز، صفحۀ 76.
[73] بهروز خاماچی، صفحۀ 372-371.
[74] روزشمار انقلاب اسلامی، صفحۀ 53-52.
[75] محمود حکیمی، صفحۀ 6.
[76] جاودان باد خاطره قیام خونین تبریز، صفحۀ 25.
[77] فرازهایی از تاریخ انقلاب، صفحه 35.
[78] جواد منصوری سیر تکوینی انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، 1373 صفحۀ 263، چا دوم، وزارت امور خارجه 1376 صفحۀ 311.
[79] نیکی، آر، کدی، صفحۀ 419.
[80] بهروز خاماچی، صفحۀ 368.
[81] رضا براهینی، صفحۀ 65.
[82] نیکی، آر کدی، صفحۀ 419.
[83] روزشمار انقلاب اسلامی، صفحۀ 44.
[84] حسین فردوست، جلد اول، صفحۀ 153.
[85] اسناد انقلاب اسلامی، جلد 3، صفحۀ 256.
[86] سناد انقلاب اسلامی جلد 3، صفحۀ 252(قسمتی از اعلامیه جمعی از روحانیون تهران درباره فاجعه 29 بهمن تبریز).
[87] فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه، ح. ا. مهران چاپ هفتم، تهران، اطلاعات، 1374، صفحۀ 19.
[88] روزشمار انقلاب اسلامی، صفحۀ 64.
[89] روزنامه رستاخیز، 3 /12 /1356، صفحۀ 2.
[90] روزشمار انقلاب اسلامی، صفحۀ 50.
[91] نیکی، آر، کدی، صفحۀ 418.
[92] بهروز خاماچی، صفحۀ 372.
[93] درباره حماس آفرینان قم و تبریز، جلد دوم، 38.
[94] رضا براهینی صفحۀ 57.
[95] تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، صفحۀ 67 -66.
[96] ساواک و روحانیت، صفحه 217-216، روزنامه رستاخیز اول اسفند 1356، تلگرام آیت الله. شریعتمداری.
[97] کوثر، صفحۀ 342.
[98] ساواک و روحانیت، صفحۀ 216.
[99] رضا براهینی، صفحۀ 58-57.
[100] ه، موحد، صفحۀ 106.
[101] کوثر، صفحۀ 342.
[102] روزنامه رستاخیز، 30 /11 /1356 ه، موحد صفحۀ 102.
[103] روزنامه رستاخیز، 7 /12 /1356.
[104] همان، 1 /12 /1356.
[105] همان، 2 /12 /1356.
[106] همان، 4 /12 /1356.
[107] روزشمار انقلاب اسلامی، صفحۀ 35.
[108] داریوش همایون صفحۀ 63.
[109] روزنامه رستاخیز، نهم اسفند 1356.
[110] محمد رضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ دوم، تهران، مترجم، 1371، صفحۀ 332.
[111] فریدون هویدا، صفحۀ 21 زیرنویس.
[112] محمد رضا پهلوی، صفحۀ 332.
[113] کوثر، صفحۀ 368.
[114] سرآنتونی پارسنز، صفحۀ 104.
[115] از تفسیر سیاسی ویلیام کرالی از مفسران رادیو(بی -بی -سی) پس از قیام مردم یزد در فروردین، 1357.
[116] فرازهایی از تاریخ انقلاب، صفحۀ 38.
[117] محمد حسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1369، جلد اول، صفحه 410.
[118] مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361، جلد دوم صفحۀ 37.36.
[119] همان صفحه 41-39.
[120] کوثر، صفحۀ 376(از سخنرانی امام خمینی در مورخه 23 /2 /1357 در نجف اشرف).
[121] اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول صفحۀ 431.
[122] همان صفحۀ 448.
[123] همان صفحۀ 433.
[124] همان صفحۀ 429.
[125] اسناد انقلاب اسلامی، جلد پنجم، صفحۀ 185 و 178.
[126] ه، موحد، صفحۀ 112.
[127] هفت هزار روز تاریخ ایران، صفحۀ 795.
[128] ه، موحد صفحۀ 105.
[129] رضا براهینی، صفحۀ 58.
[130] جاودان باد خاطره قیام خونین تبریز، صفحۀ 34.
[131] از اخبار رادیو دولتی لندن(بی-بی-سی) مقارن سفر وزیر خارجه ایران به اتریش در تاریخ 16 /1 /1357.
[132] پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه مهران، تهران، اطلاعات، 1373، صفحۀ 157.
[133] رادیو بی-بی-سی، فروردین 1357.
[134] همان، روز یکشنبه 23 /2 /1357.
[135] صحیفه نور، جلد 2 صفحۀ 39.
[136] فریدون هویدا، صفحۀ 19.
[137] آیا او تصمیم دارد بیاید به ایران، صفحۀ 58.
[138] سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مجبر، تهران، طرح نو، 1371، صفحه 318.
[139] فردهلیدی، صفحۀ 299 -289.
[140] جاودان باد خاطره قیام خونین تبریز، صفحۀ 31-30.
[141] اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2 صفحۀ 337.
[142] قسمتی از سخنرانی آیت الله شریعتمداری در دیدار با شیعیان لبنان در اواخر اسفند 1356.
[143] اسناد انقلاب اسلامی جلد 4 صفحۀ 440(از اعلامیه روحانیت مبارز ایران.)
[144] از تفسیر سیاسی کاترین دیویث مفسر رادیو(بی-بی-سی) ، فروردین 1357.
نظر شما