شگفتی هایقرآن کریم 1
فهرست عناوین
گری میلر | 0 |
Golestan QuranWeekly, Serial 122, No 78 | 7 |
هفته نامه گلستان قرآن سال چهارم شماره پیاپی 122 دوره جدید شماره 78 دوشنبه 12 شهریور ماه1380 | 7 |
فهرست اشعار
اظهارنظر یک غربی تازه مسلمان پیرامون شگفتی هایقرآن کریم
گری میلر
مترجم: حامد دردشتیان
خوشتر آن باشد که سرّ دلبرانگفته آید در حدیث دیگران
این حقیقت که قرآن کریم معجزه جاوید و اثباتکنندهحقانیت و اصالت دین مبین اسلام است، مستلزم نو به نو بودن میوه اعجاز اینشجره
طیبه است. اساساً، معجزه چیزی است که اثبات آن هرگز محتاج دفاعمتعصبانه نبوده، ولی نیازمند استدلال و برهان مبین است، آنهم از
موضعیدر نهایت متانت و تحمل، چرا که آن کتاب، خود مبین است، به منظور تبیینحقیقت آمد، و لذا نیازی به دست و پا زدنهای ما و...
ندارد.
منطبق بر سیرة قرآن عزیز، که خود به طرح انواع اتهاماتعلیه خود، پیامبر، واسطه انتقال پیام و... میپردازد و با نهایت متانت و
قویتریناستدلال پاسخگو میشود، ما خود را مجاز به محاجه، گفتمان قرآنی و پاسخ بهاتهاماتی نظیر دروغگویی نسبت به پیامبر
گرانقدر اسلام میبینیم.
زیبایی مقاله ذیل فقط محدود به این نمیشود که هر دو بعدبهروز بودن اعجاز قرآن، و نیز دفاع از پیامبر اکرم (ص) و قرآن کریم رامشتمل
میشود، بلکه حلاوت کشف ابعاد شگرفی از اعجاز قرآن که فقط در زمانحال خود را عیان ساخته و نیز دفاع بسیار منطقی و مجابکننده یک
تازهمسلمان نواندیش غربی (Mr.Garry Miller) را نیز در پی دارد.
مضافاً، از آنجا که این مقاله محصولکاوش بخش اینترنت هفتهنامه گلستان قرآن در آن شبکه جهانی است،خدمتگزاران قرآنی را به شناخت
و تأمل افزونتر به ماهیت پدیده سرنوشتسازاینترنتی و نقش بیبدیلی که میتواند در تبلیغ و ترویج معارف قرآن با زبانو جلوههای
بهروز آن ایفا کند، رهنمون میشود.
به دلیل حساسیت موضوع مربوط به قرآن،در ترجمه این مقاله از روش ترجمه مطلق اجتناب، و سعی شده تأکیدهاینویسنده (که در ترجمه از
زبان انگلیسی به فارسی معمولاً برای روانی مطلبتغییر مییابد) حتیالمقدور حفظ شود؛ اگرچه دقت و زحمت بیشتر خواننده را
برمیانگیزد.بدیهی است انتشار این مقاله به معنای عاری بودن آن از برخی خطاهای جزئیاحتمالی نیست.
قرآن، نه تنها توسط مسلمانانی کهنسبت به آن یک فهم اجمالی داشته و سپس مجذوب آن شدهاند، حیرتانگیز نامیدهشده، بلکه توسط غیر
1
مسلمانان نیز به همین عنوان ملقب گشته است. در حقیقت،حتی افرادی که نسبت به اسلام نظر منفی داشتهاند نیز آن را شگفتآور
میخوانند.
آنچه غیرمسلمانانی که این کتاب رااجمالاً بررسی کردهاند، حیرتزده کرده این است که قرآن چنان که انتظارنداشتهاند بر ایشان نمایان
گشته است.
مفروض آنان چنین است که یک کتابقدیمی را که از چهارده قرن پیش و از بیابان عربی آمده پیشرو دارند؛ لذاانتظار دارند برخی چیزها را
با دیدگاه یک کتاب قدیمی از این بیابان بنگرد وسپس دریافتند که همواره برخلاف انتظارشان بوده است.
مضافاً، از مفروضات اولیه مردم چنیناست که یک کتاب قدیمی که از بیابان آمده لاجرم باید درخصوص بیابان سخنبگوید. البته قرآن
از بیابان سخن گفته است و برخی عباراتش بیابان راتوصیف میکند. اما همچنین درخصوص دریا نیز میگوید، آنچنان که گویی در
میانیک طوفان در میان دریا بوده است.
چند سال قبل در تورنتو داستانی بهدستمن رسید درباره مردی که در دریانوردی بازرگانی بهسر میبرد و زندگیش دردریا سپری شده
بود. یک مسلمان ترجمهای از قرآن را برای مطالعه به اوداد. آن دریانورد هیچ چیز درباره تاریخ اسلام نمیدانست اما به خواندنقرآن علاقهمند
شده بود. هنگامی که مطالعه آن را به اتمام رسانید، به آنمسلمان بازگرداند و پرسید: «این محمد(ص) یک دریانورد بود؟» او مجذوب
چگونگیتوصیف قرآن از طوفان دریایی شده بود.
هنگامی که به او گفته شد: «خیر، درحقیقت محمد(ص) در بیابان زندگی کرده است»، این برای وی کافی بود و درجااسلام آورد. او به شدت
مجذوب این توصیف قرآن گشته شده، زیرا خود درطوفانی در یک دریا بهسر برده بود، و میدانست هرکس که این توصیف را نوشتهاست،
حتماً در یک طوفان دریایی بهسر برده است. این توصیف: «یک موج،بالای آن موج دیگر و بالای آن نیز ابرها»، به مثابه تصور یک فرد
از طوفاندریایی نیست، بلکه نگاشته کسی است که دقیقاً میداند طوفان دریایی چگونهاست. این یک مثال مبین این است که قرآن به
زمان و مکان خاصی متعلقنیست.
بدون تردید، چنین به نظر نمیرسد کهنظریات علمی ارائه شده در آن، محصول بیابان چهارده قرن پیش باشد.
2
قرنها پیش از آغاز پیامبری رسول اسلام،یک نظریه درخصوص اتمشناسی یافت میشد که توسط دموکریتس (Democritus) ، فیلسوف
یونانی، متکامل گشته بود. او و مردمچنین فرض میکردند که ماده از ذرات ریز، پایا و تفکیکناپذیر تشکیل شده کهاتم نام گرفتهاند.
اعراب نیز در عمل آن را در مفهوم مشابهی به کار میبردند؛ در حقیقتلغت عربی «ذره» معمولاً متوجه ریزترین جزء شناختهشده برای بشر
بوده است.
اکنون علم جدید کشف کرده که اینکوچکترین جزء ماده (یعنی اتمها، که همگی واجد ویژگیهای یکسانی بهعنوانارکان ماده بودند) قابل تجزیه
به اجزاء تشکیل دهنده خود است.
این یک ایده جدید است، پیشرفتی ازقرن اخیر. اکنون، جالب است که این اطلاعات همواره در قرآن مندرج بودهکه چنین بیان کرده است: «او
(الله) از وزن ذرات در زمین و آسمانها و حتیاز هر چیز ریزتر از آن و... آگاه است...» (سوره یونس 10 - آیه 61)
بدون تردید، چنین بیانی برای چهاردهقرن قبل، بویژه برای یک عرب، غیرعادی تلقی میشده است. برای او ذرهریزترین چیز در آنجا
بود. براستی، این دلیلی نیست بر اینکه قرآن کهنه نشدهاست؟
مثال دیگر اینکه، هرکسی توقع دارددرمانها و معالجات یک کتاب کهن که به موضوع بهداشت یا پزشکی پرداخته است، منسوخ شده
باشد.منابع مختلف تاریخی مبین این مطلبند که پیامبر اسلام توصیههایی دربارهسلامتی و بهداشت ارائه داده، درحالیکه اغلب بخشهای
توصیه در قرآن موجودنیست. در اولین نگاه برای غیرمسلمانان چنین مینماید که از روی غفلت حذفشده باشد. آنها نمیتوانند درک کنند
چرا «الله» چنین اطلاعات سودمندی را بهقرآن منضم نکرده است. برخی مسلمانان سعی میکنند این فقدان را با استدلالذیل توضیح دهند:
«اگرچه توصیه پیامبر درست و قابل اجرابرای زمان حیات ایشان بوده است، الله (جل جلاله)، میدانست پیشرفتهایبعدی پزشکی و
علمی برخی توصیههای پیامبر را کهنه خواهد ساخت. وقتی کشفیاتجدید رخ داد، شاید مردم بگویند چنین اطلاعاتی، ناقض آن چیزی است
کهپیامبر آورده است. لذا، چون الله هرگز چنین فرصتی را برای غیرمسلمانانایجاد نخواهد کرد تا ادعا کنند که قرآن، خودش و یا آموزههای
پیامبر را نقضکرده است، در قرآن فقط اطلاعات و مثالهایی که در برابر آزمون زمان تابمقاومت بیاورند، قرارداده است».
3
هرچند، وقتی کسی واقعیات دقیق قرآنرا در شرایط ایجاد آن بهعنوان یک وحی الهی بررسی میکند، محتوای کامل بهآرامی در جایگاه
شایستهاش قرار میگیرد و خطا در چنین احتجاجی، شفاف و قابلدرک میشود. این بایستی فهمیده شود که قرآن یک وحی الهی است و
بدینترتیب همه اطلاعات آن منشاء الهی دارند. «الله» قرآن را از سوی خویش وحیکرد. این کلام الله است که بیش از خلقت وجود داشته است
و لذا چیزی نمیتوانداز آن کم، اضافه و یا جابهجا شده باشد. در اصل، قرآن پیش از پیامبر(ص)وجود داشته و تکمیل شده است، پس امکان
ندارد متضمن کلام و یا نصایحپیامبر باشد. گنجاندن چنین مطالبی به وضوح ناقض مقصود از ایجاد آن میشود،اقتدارش را به خطر
میاندازد و آن را از جهت وحی الهی نامعتبر جلوه میدهد.
بنابراین و در قرآن نه «درمانهای خانگی» (Home Remedies) وجود داشت تا کسی بتواند ادعا کند کهمنسوخ و کهنه شده است و نه مشتمل
بر هرگونه دیدگاه بشری در رابطه بااینکه چه چیز برای سلامتی مفید است، کدام غذا برای خوردن بهتر است یااینکه چه چیزی آن
بیماریها را درمان میکند، بود.
در حقیقت، قرآن تنها به یک قلم دررابطه با درمان پزشکی اشاره کرده و آن چیزی است که مناقشهای درمورد آننیست. قرآن بیان میکند که
در عسل شفا وجود دارد و بدون تردید، فکر نمیکنمکسی در این باره تردیدی داشته باشد!
اگر کسی فرض کند که قرآن محصول ذهن بشراست، پس انتظار این است که در آن برخی از آنچه در ذهن انسان مؤلف نقشبسته منعکس
باشد. در واقع اندک است دانشنامه و یا کتب مختلفی که بهطورکنایه ادعا کردهاند قرآن محصول توهماتی است که محمد(ص) دستخوش آن
شدهاست. اگر این ادعاها درست و قرآن واقعاً از مسائل روانشناختی در ذهن حضرتمحمد(ص) نشأت گرفته باشد، پس گواه این ادعا بایستی
در قرآن نمایان باشد.
آیا در قرآن چنین گواهی هست؟ بهمنظور تعیین بود و نبود چنین چیزی، فرد ابتدا باید چیزهایی را که در آن زماندر ذهن وی واقع شده،
شناسایی کند و سپس به دنبال این افکار و بازتابهایآنها در قرآن بگردد.
4
این یک اتفاقنظر علمی است که محمد(ص)زندگانی بسیار مشکلی داشته است. همه دخترانش بجز یک نفر پیش از خودش ازدنیا رفتند و
او همسری نسبتاً مسنداشت که برایش عزیز و مهم بود و همواره همراه او بود تا اینکه در یک دورانبسیار بحرانی زندگی وی، از دنیا رفت.
واقعاً او یک زن راستین بود زیراهنگامی که اولین وحی بر نازل شد، ترسان به سوی منزل وی دوید. بدونتردید، حتی امروزه باید به
سختی جستوجو کرد تا عربی را یافت که بگوید: «منآنقدر ترسیده بودم که برای پناه بردن به همسرم به خانه دویدم». آنهاقطعاً چنین
راهی را نمیگزینند. اما آنچه محمد(ص) را بدین کار قادر میساختاین امر بود که با همسرش احساس آرامش کافی میکرد. این امر مبین
چگونگیقدرت و نفوذ آن زن است.
اگر چه این مثالها صرفاً شامل اندکیاز موضوعاتی است که در ذهن محمد(ص) میگذشت، اما به لحاظ شدت، گواهمدعای من هستند. قرآن اشارهای
به این چیزها نمیکند، نه مرگ فرزندانش ونه مرگ همسر و یاور محبوبش و نه ترس از اولین وحی که به زیبایی آن رابا همسرش تقسیم کرد.
این موضوعات باید او را جریحهدار میکرد، میآزرد و منجربه درد و اندوه وی در خلال دوران عکسالعملهای روانی وی میشد. پسبایستی این
موضوعات و موارد مشابه متداول و یا حداقل مورد اشاره در سرتاسرقرآن بوده باشند.
یک رهیافت صحیح علمی به سوی قرآنامکانپذیر است، زیرا قرآن چیزهایی را پیشنهاد داده که سایر کتب مقدس مذهبیخصوصاً، سایر
مذاهب عموماً، پیشنهاد ندادهاند. این همان چیزی است که موردنیاز دانشمندان است.
امروزه بسیاری از مردم اعتقادات ونظریاتی در خصوص اینکه جهان چگونه کار میکند دارند. این مردمان در همه جابه چشم میخورند ولی جامعه
علمی حتی برای گوش دادن به سخنانشان خود رابهزحمت نمیاندازد. این بدان خاطر است که در خلال قرن اخیر جامعه علمیخواهان اعمال «آزمون
ابطالپذیری»
(A test of Falsificatio) است. آنها میگویند: «اگر شما نظریهایدارید مزاحم ما نشوید، مگر اینکه به همراه آن راهی برای اثبات درست یاغلط
بودن آن ارائه دهید!»
چنین آزمونی علت دقیق گوش فرادادنجامعه علمی به انیشتین در ابتدای قرن اخیر بود. او با یک نظریه جدید آمد وگفت: «من اعتقاد دارم
5
که جهان چنین کار میکند و در اینجا سه راه برایاثبات اینکه من اشتباه گفتهام وجود دارد!» پس جامعه علمی نظریه وی رادر معرض این
آزمونها قرار داد و در طی شش سال هر سه آنها را پشت سر گذارد.
البته این اثباتکننده عظمت وی نبود،اما ثابت میکرد او مستحق این است که به سخنانش گوش داده شود، زیرا میگفت:«این ایده من است،
و اگر شما میخواهید اشتباه مرا ثابت کنید، این کار راانجام دهید و یا آنچنان تلاش نمایید.»
این دقیقاً همان چیزی است که قرآنواجد آن است؛ ویژگیهای ابطالپذیری برخی از نمونههای آن قدیمیاند (کهصحت آنها همواره ثابت شده
است) و برخی هنوز زندهاند. آن اساساً بیان میکند:«اگر این کتاب آنچه ادعا میکند نمیباشد شما این کار یا این کار یا این کاررا انجام دهید
تا ثابت کنید، این ادعا غلط است». البته در 1400 سال قبلکسی قادر به انجام «این کار یا این کار یا این کار» نبوده است و لذا اینهنوز
درست و معتبر محسوب میشود.
من به شما پیشنهاد میکنم در اولینفرصت در صدد بحث با شخصی که درباره اسلام ادعا میکند حق با اوست و شما درگمراهی هستید،
باشید.
شما ابتدا همه مباحث دیگر را کناربگذارید و صرفاً این پیشنهاد را عمل کنید. از او بپرسید: «آیا در مذهب شما نوعیاز آزمون ابطال وجود
دارد؟ آیا در مذهب شما چیزی هست که با اثبات آن معلومشود آن اشتباه است؟»
خوب، من همین حالا میتوانم قول دهمکه این مردمان چنین چیزی را ندارند: نه آزمون، نه برهان؛ هیچ چیز. اینبدان خاطر است که آنها چنین
عقیدهای را با خود ندارند که نه تنها بایستیاعتقاد فعلی خویش را ارائه دهند، بلکه بایستی یک راهکار دیگری برای اینکهاثبات شود
اشتباه میکنند نیز ارائه نمایند.
با اینهمه، اسلام چنین عمل میکند.یک مثال کامل از اینکه اسلام چگونه بشر را با یک فرصت تغییر آن از جهتاعتبار و اثبات «اشتباه
بودنش» تأمین میکند، در سوره چهارم واقع شده استو صادقانه بگویم وقتی برای اولین بار این مبارزهطلبی (تحدی- مترجم) راکشف
نمودم، غافلگیر شده بودم. میفرماید:
6
«آیا در قرآن تدبر نمیکنید؟ اگر کسیغیر از الله در آن شریک بود، قطعاً اختلاف بسیار در آن مییافتند». (سورهمبارکه نساء- آیه 82)
این یک هماوردطلبی آشکار است درخصوصفرد غیرمسلمان. اساساً و او را دعوت به یافتن یک اشتباه میکند. در واقعجدیت و دشواری چنین
مبارزهطلبی به کنار، عرضه واقعی چنین چالشی در اولینقدم، حتی در طبع بشری یافت نمیشود و با شخصیت انسانی ناسازگار است.
هیچکس پس از گذراندن یک امتحان، در پایان این یادداشت را برای معلم خویشنمینویسد: «این امتحان بینقص است، در پاسخ به آن هیچ
اشتباهی نکردهام،اگر میتوانی یک اشتباه پیدا کن». دقیقاً عکس آن عمل میشود. این مربیآرام نمیگیرد تا یک اشتباه پیدا کند!
و این همان راهی است که قرآن تاکنونبه وسیله آن به مردم نزدیک میشود.
نگرش جالب دیگری که در قرآن وجوددارد، اینکه متناوباً با این توصیه با خوانندگان برخورد میکند. قرآن بهخوانندگان اطلاعاتی
درخصوص واقعیات مختلف ارائه میدهد و سپس توصیه میکند:«اگر شما میخواهید در مورد این و آن بیشتر بدانید، اگر در مورد آنچه گفته
شدشک دارید، پس بایستی از عالمان ذیربط بپرسید». این نیز یک نگرشغافلگیرکننده است. اینکه، کتابی داشته باشیم که در
جغرافیا، گیاهشناسی،میکروبشناسی و امثال اینها، پیرامون این موضوعات، بدون آموزش، به بحثبپردازد و سپس خواننده را در صورت
شک در هر مورد، به سؤال از انسانهایدانا توصیه کند. تاکنون در دورانهای بسیاری، مسلمانانی بودهاند که بهدنبال توصیههای قرآن رفتهاند
و به کشفیات شگفتآوری نائل آمدهاند. اگرکسی به آثار دانشمندان مسلمان- اگرچه مربوط به قرنها پیش از این بوده-توجه کند، آنها را
آکنده از نقل قولهای قرآنی مییابد. چنین کارهایی مبیناین هستند که طی تحقیق در چنین موقعیتهایی به دنبال مطلب خاصی بودهاندو
آنها تصریح کردهاند که دلیل جستوجویشان در چنین جایگاهی دلالت قرآن دراین مسیر بوده است.
مثلاً قرآن به منشاء انسان اشاره میکندو سپس به خوانندگان میگوید: «آن را مورد پژوهش قرار دهید». این محل جستوجورا برای خواننده
مشخص میکند و سپس بیان میکند که کسی باید بیش از ایندرباره آن بیابد.
این نوعی از آن چیزی است که بهنظرمیرسد امروزه مسلمانان بهطور گستردهای نسبت به آن- اگرچه غیر مستمر-غفلت میکنند.
7
Golestan QuranWeekly, Serial 122, No 78
هفته نامه گلستان قرآن سال چهارم شماره پیاپی 122 دوره جدید شماره 78 دوشنبه 12 شهریور ماه1380
نظر شما