محیط زیست مدرن +بحران های زیست محیطی+ مدرنیته
مجله پگاه حوزه 5 مرداد 1381، شماره 59
نویسنده : رهدار، احمد
تهدید حیات
در حاکمیت تکنولوژی غیرهماهنگ با فطرت طبیعت و هستی، حیات جانداران - اعم از انسانی، حیوانی و نباتی - به شدت در معرض نابودی قرار گرفته است. برای مثال در مورد انسان ها، افزایش تابش اشعه ی فرابنفش (به علت سوراخ شدن لایه ی اُزُن) موجب آسیب دیدن دستگاه ایمنی بدن انسان می شود و مردم سراسر جهان را در برابر بسیاری از بیماری های عفونی، آسیب پذیرتر می کند. به گفته ی «دانالد دوگلاس» عضو انجمن دفاع از منابع طبیعی، «اگر گفته شود که تندرستی و ایمنی میلیون ها مردم در سراسر جهان به مخاطره می افتد، اغراق آمیز نیست». در مورد حیوانات، از بین رفتن مسکن حیوانات جنگلی، انهدام آن ها را تسریع می کند و انقراض دسته جمعی بسیاری از آن ها در پی دارد. در حال حاضر، در هر ساعت یک نوع از موجودات منقرض می شود و برآورد می شود که حتی بدون پدیده ی گرم شدن زمین، قریب 17 درصد انواع باقیمانده ی جانداران، در چند دهه ی آینده، در نتیجه ی بریدن درختان جنگل های پرباران مناطق حارّه به منظور تولید الوار و فراهم ساختن چراگاه و به دست آوردن محصولات کشاورزی، از دست خواهند رفت.[1]
در مورد نباتات، امروزه در بسیاری از نقاط جهان، گیاهان سبز دچار کمبود مواد غذایی شده اند؛ در حالی که تا کنون برای کمبود مواد غذایی گیاهان سبز هیچ دلیل علمی ای به دست نیامده است و این به سهم خود نشانه ی آن است که نظام تبادل کره با اختلال روبه رو شده است.
با این همه «یوجین رابینوویچ» سردبیر بولتن دانشمندان اتم، در نشریه ی تایمز مورخه ی 29 آوریل 1972 می گوید:
تنها جانورانی که فقدانشان، ممکن است بقای زیستی آدمی را روی کره ی زمین تهدید کنند، باکتری ها هستند که به طوری عادی در بدن ما زندگی می کنند. در مورد سایر جانداران دلیل متقاعدکننده ای وجود ندارد که نوع بشر، حتی اگر تنها حیوان روی زمین باشد، نتواند بدون آن ها بقای خود را حفظ کند. چنانچه راه های ترکیب مواد غذایی از مواد اولیه غیرارگانیک به صورت اقتصادی تحول یابند - که احتمالاً دیر یا زود چنین خواهد شد - انسان حتی ممکن است از نباتات که اکنون به آن ها به عنوان منابع تغذیه خود وابستگی دارد، مستقل گردد.[2]
«برتران دوژوونل» فیلسوف سیاسی و برجسته ی فرانسوی، «انسان غربی» را با عبارات ذیل مشخص می سازد: «انسان غربی بر آن است که هیچ چیز را جز تلاش آدمی به عنوان عامل خرج به حساب نیاورد. گویی برای او مهم نیست که چه میزان مواد معدنی، و از آن بدتر، چه میزان مواد زنده را نابود می کند. گویا او به این نکته توجه ندارد که زندگی انسانی جزء وابسته ی یک محیط طبیعی زنده ی مرکب از انواع گوناگون حیات است. از آن جا که جهان در قبضه ی شهرهایی قرار دارد که آدمیان ساکن در آن ها جز هم وطنان خود از دیگر انواع جاندار جدا شده اند، احساس تعلق به یک محیط طبیعی زنده، احساسی رو به زوال است. نتیجه ی این وضع یک رفتار خشن و مسرفانه با چیزهایی است که ما در نهایت به آن ها وابسته ایم که ازجمله ی آن ها آب و درخت است.»[3]
آنچه عجیب و نیز مایه ی تأسف به نظر می آید، این است که انسان جدید دنیایی به پا کرده است که برای داشتن کمترین امکان حیات در آن باید حیات همه ی گونه های حیاتی را از بین ببرد. کاش این فاجعه ی خیانت آمیز به نام پیشرفت و ترقی صورت نمی گرفت و تاریخ این عصر حیات بشری را مشحون از فرامین جاهلانه ی مدرن نمی کرد.
3. سوراخ شدن لایه اُزُن
از دیگر مخاطرات جدّی ای که طی چند دهه ی اخیر افکار عمومی جهانی را به خود مشغول کرده است، سوراخ شدن لایه ی اُزُن است. حفره ی اوزونی قطب جنوب، سال به سال گسترده تر می شود. پژوهشگران به این نتیجه رسیده اند که در سال 1985، 50 درصد اوزون این ناحیه از دست رفته بود و این میزان در سال 1987 به 60 درصد رسیده است. براساس گزارش آن ها، حفره ی موجود در لایه ی اوزونی قطب جنوب، به وسعت سرزمین ایالات متحده است. اخیرا صد دانشمند اتمسفرشناس گزارش داده اند که حفره ی دیگری در لایه اوزون نیمه ی راه قطب شمال، در نیمکره ی شمالی به وجود آمده است. اکنون قراینی مبنی بر آغاز پیدایش حفره ی سومی در قطب شمال به دست آمده است که به گزارش دانشمندان، حفره ای است در استراتوسفر و به وسعت گروئنلند. براساس پیش بینی NASA در سال 2050م، ده درصد لایه ی اوزون از بین خواهد رفت. E.P.A پیش بینی می کند که این کاهش چشمگیر سپر محافظ اُزُن، موجب خواهد شد که سالیانه دو میلیون مورد سرطان پوست بر آن چه فعلاً پیش می آید، افزوده خواهد شد.[4]
اطلاعات جدید معلوم ساخته اند که تراز اُزُن در بیشتر ناحیه های کلان شهری، زمانی که در سال به حداکثر می رسد، چنان بالاست که امکان دارد تهدیدی جدی تر از آنچه محافل پزشکی پیش از این پنداشته بودند، باشد. در حالی که لایه ی اُزن بالای اتمسفر، سپر محافظی در برابر نفوذ تابش های فرابنفش خورشید است، وجود مقدار زیاد آن در سطح زمین خطری جدی برای تندرستی است. بیشتر اُزن موجود در سطح زمین از آلودگی های صنعتی حاصل می شوند، از جمله هیدروکربن ها و اکسید نیتروژنی که از اگزوزهای اتومبیل ها و دودکش کارخانه ها در فضا پراکنده می شود.[5]
4. گرمای زمین
هنگامی که «جیمز هانسن» محقق ناسا، در یکی از جلسات سنای امریکا که در گرمای شدید ژوئن 1988 تشکیل شده بود، اعلام کرد که گرم شدن کره ی زمین شروع شده است، گردبادی از نگرانی عمومی را برانگیخت که هنوز هم فروکش نکرده است. گرم شدن آب و هوای کره ی زمین فاجعه ی زیست محیطی ای است که از مقیاس جدیدی برخوردار است و بالقوه می تواند موجب از هم گسیختگی شدید هر نظام زیست بومی طبیعی و بسیاری از ساختارها و نهادهایی که بشر برای پشت گرمی خود پدید آورده است، بشود. اگرچه آب و هوای کره ی زمین تا به حال فقط اندکی تغییر کرده، دنیا با چشم انداز تغییر فوق العاده شدید آب و هوا در دهه های آینده روبه روست.
همان طور که گفتیم، شرایط لازمه ی حیات، امروز در خطر است. خطر تغییر آب و هوا از افزایش غلظت دی اکسید کربن و سایر گازهای گلخانه ای که گرما را در اتمسفر تحتانی نگاه می دارند و باعث بالا رفتن درجه ی حرارت می شوند، نشأت می گیرد. سوختن ذغال سنگ و سایر سوخت های کربنی مانند نفت و گاز طبیعی، منجر به آزاد شدن کربن به عنوان محصول اصلی احتراق می شود و در همین حال، محو شدن جنگل های گرمسیری در سطحی وسیع، بر میزان دی اکسید کربن موجود در جو می افزاید. درست از سال 1958 که سنجش مرتب کربن آغاز شد، تاکنون غلظت Co2 از 315 قسمت در میلیون به 352 قسمت در میلیون افزایش یافته، و این رقم بسیار بالاتر از بالاترین غلظتی است که طی 160 هزار سال گذشته در زمین موجود بوده است.[6]
بحران انرژی یک پدیده ی دو رویه است. در حالی که منابع سوخت فسیل در حال کاهش است، ما داریم گرم شدن زمین را که ناشی از سوزاندن سوخت فسیل در گذشته، یعنی در تمام طول عصر صنعتی است، تجربه می کنیم.
«با آغاز عصر صنعتی در اواسط قرن هجدهم و سوزاندن مقادیر بسیار زیاد سوخت های فسیلی (ذغال سنگ، نفت و گاز)، مقدار دی اکسید کربن بخش بالایی اتمسفر بسیار زیاد شده و از فرار گرما از سیاره ی ما به فضا جلوگیری کرده است. در نتیجه زمین به اندازه ای گرم شده است که نظیر آن در تاریخ زمین رخ نداده است. از سال 1860 تا کنون، ملل صنعتی جهان با سوزاندن سوخت های فسیلی، متجاوز از 185 میلیارد تن کربن وارد اتمسفر کرده اند. در همین مدت، تولید دی اکسید کربن از 93 میلیون تن به قریب 5 میلیارد تن در سال افزایش یافته است. دانشمندان پیش بینی می کنند که در حدود سال 2030م، تراکم دی اکسید کربن در اتمسفر به دو برابر افزایش خواهد یافت و به میزانی خواهد رسید که هیچ وقت چنان نبوده است.[7]
در واقع مؤثرترین نسخه های پیچیده شده از سوی دانشمندان برای حفظ محیط زیست نیز ناموفق بوده است. چه این که اگر در حل یک بحران خاص کارایی داشته است، خود موجب بحران های عدیده ای در موارد دیگر شده است. برای مثال «کودهای شیمیایی که به تولید مقادیر زیاد مواد خوراکی در طول انقلاب سبز، انجامیده، اکنون آب و هوای بیشتر مناطق معتدل جهان را دست خوش تغییر کرده اند و تمامی نواحی کشاورزی را در آینده تهدید می کنند. براساس پیش گویی دانشمندان، اکسید نیتروژن حاصل از کاربرد کود شیمیایی در سال 2030، زمین را در حدود 10 تا 20 درصد بیش از ورود دی اکسید کربن به اتمسفر، گرم می کند. «انقلاب سبز» همچنین بر مقادیر گاز متانی که وارد اتمسفر می شود نیز افزوده است و با این عمل، روند گرم شدن زمین را افزایش داده است. متان گازی است که باکتری ها در محیط های بدون اکسیژن، از تجزیه ی مواد آلی به وجود می آورند. بیشتر متانی که وارد اتمسفر می شود، از ساقه ی برنج، لوله گوارش گاوها و مواد دفعی آن هاست. انقلاب سبز در نتیجه ی تولید بسیار زیاد برنج و گاو برای تأمین غذای جمعیت روزافزون آدمیان، بر مقدار متانی که وارد اتمسفر می شود، افزوده است».[8]
در حال حاضر، کشورهای پیشرفته ی صنعتی به اندازه ی حرارتی که کلّ سیاره ی ما از خورشید دریافت می کند، گرما ایجاد می کنند. وانگهی میزان گازکربنیک موجود در جوّ همچنان رو به فزونی است و این خود خطر تشدید دما را در پی دارد. سالانه 10 تن گازکربنیک متصاعد از سوخت مواد گوناگون در فضا منتشر می شود؛ در حالی که گازکربنیک طبیعی موجود در فضا که بیشتر ناشی از گازهای آتشفشانی، چشمه های گرم معدنی و بازدم حیوانی و انسانی است، کاهش نیافته است.[9]
بیانیه ی پایانی «کنفرانس آب و هوای تغییرکننده» که در ماه ژوئن سال 1988 در شهر تورنتو برگزار شد، حاوی هشدار رؤسای دولت ها و دانشمندان 48 کشور جهان به جهانیان، درباره ی خطری است که از گرم شدن زمین، در نتیجه ی «اثر گرم خانه ای» به بار خواهد آمد: «بشر دارد به چنان آزمایش گسترده ای در سراسر کره ی زمین دست می زند که نتایج آن فقط با جنگ جهانی قابل قیاس است».[10]
بخشی از پیامدهای گرم شدن کره ی زمین، عبارت است از:
- بروز خشکسالی ها و قحطی ها،
- بحران آب شرب و کشاورزی،
- از بین رفتن جنگل ها و مزارع،
- نابودی گونه های گیاهی و جانوری،
- بالا رفتن سطح آب دریاها و به دنبال آن نابودی کشتزارها، منازل مسکونی، تأسیسات، و آوارگی انسان ها؛
- ضایعات بهداشتی برای کل بشر،
البته مسأله ی تغییر آب و هوا در بردارنده ی یک نتیجه جالب و مفید برای بشر متجدد و تکنیک زده است. در واقع هیچ مسأله ای مانند مسأله ی تغییر آب و هوا، سایه تردید بر فکر پیشرفت بشر نمی افکند. گرم شدن لجام گسیخته ی کره ی زمین می تواند تمام مزایای ناشی از تکنولوژی های پیشرفته تر و اقتصادهای کارآتر یا نظام های سیاسی تکامل یافته تر را از دست بشر خارج کند.[11]
راه حل کلّی بر باد ندادن انرژی قابل استفاده و گرم تر نکردن سیاره، ادراک کامل ارزش ها و دستورات طرح انتروپیک است. مادام که ما منفردا و دسته جمعی دید جهانی نیوتنی خود را تغییر ندهیم، امیدی به این نیست که لحظه ای فرا رسد که بتواند جامعه ی ما را به صورتی انقلابی تغییر دهد. نخستین قدم در این فرآیند تدریجی، ادراک کامل ماهیت آن به وسیله ی ما است. ما باید به خواست خود زندگی مان را چنان اصلاح کنیم که بازتابی از طرح جدید باشد. اما این کافی نیست، بلکه باید دست به دست هم بدهیم و نیروی اجتماعی عظیمی را فراهم کنیم و تغییر دادن زیرساخت های پرارزش موجود را آغاز نماییم.[12]
5. تغییر کیفی غذای گیاهی به غذای شیمیایی
در تمدن صنعتی امروز، غذای سالم طبیعی کمتر پیدا می شود. در کشورهای بزرگ و توانگر غربی که به ظاهر همه چیز در آن ها فراوان است و به ویژه انواع مواد غذایی و خوراکی های آماده با شکل های پرجاذبه و آراسته در بسته بندی های زیبا، آسان در دسترس همگان است، بخش بزرگی از آن چه مردم می خورند، آغشته به مواد سمی است که از آن ها یا برای رنگ زدن به اغذیه استفاده می شود یا به منظور دوام بخشیدن به مواد خوراکی و مصون ساختن آن ها در برابر فساد ناشی از هوا و حشرات به کار برده می شود که در هر حال برای سلامت مردم زیان بخش شناخته شده است و علم «بیوتکنولوژی» مدرن نیز نه تنها نتوانسته است از این گونه زیان ها جلوگیری کند، بلکه خود بر میزان آن ها افزوده است.[13]
روزگاری مردم به طور طبیعی زندگی می کردند؛ غذای طبیعی می خوردند و هوای طبیعی تنفس می کردند. اما امروزه، گویی همه چیز عوض شده است. «اگر گفته شود، غذایی که امروزه می خوریم، از نفت به عمل آمده است، نه از خاک، سخنی نادرست نگفته ایم».[14] در حال حاضر «سالیانه قریب 500 میلیون دلار از مواد شیمیایی صناعی به غذاهای ما افزوده می شود (2500 نوع ماده ی افزودنی!)، دو میلیون کیلوگرم مواد رنگی به خوراک ها می افزایند که 16 برابر مقداری است که در سال 1940 به کار می رفته است. امروزه ما بیشتر مواد صناعی را مصرف می کنیم تا چیزهای طبیعی را! در عین حال، تکنولوژیست های غذایی می گویند: «رقابت با خدا دشوار است؛ ولی ما در حال پیشرفتیم».[15]
6. زباله ها
ما در تمدن های ماقبل مدرن، با مقوله ای به نام «زباله» که وبال انسان ها باشد، مواجه نیستیم. در گذشته، همه ی زواید حاصل از تولید و مصرف انسان ها، دوباره به طبیعت ملحق و در آن مستحیل می شد. برای مثال، فضولات مرکب های طبیعی مثل اسب، نه تنها بار زمین و طبیعت نبود که یار و نیروبخش آن بود؛ اما به فضولات مرکب های جدید و مدرن، یعنی دود اگزوزهای اتومبیل ها و هواپیماها و.. . بنگرید که همگی دشمن طبیعت و نابودکننده ی محیط زیست هستند.[16] چند سال پیش پژوهش گران انباری را در حومه ی نیویورک کشف کردند که از 5 تن مواد زاید پزشکی، از جمله دست و پای قطع شده و سرنگ های زیرجلدی انباشته شده بود. این انبار متروک در فاصله ای کمتر از صد متری یک استودیوی رقص کودکان قرار داشت.
در ماه ژوئن سال 1987 معلوم شد که در شهر ایندیاپولیس کودکان در محلی بازی می کردند که در آن شیشه های خون آلوده به ویروس ایدز دفن شده بود. در ماه ژوئیه سال 1988 صاحب خانه ها در شهرهای منچستر و نیوهمپشایر حیاط پشت خانه ی خود را پر از زباله های اتاق عمل بیمارستان ها یافتند که از محل دفن زباله های بیمارستانی، پس از یک بارش سنگین به آن جا منتقل شده بود. انجمن ملی اداره ی زباله های جامد برآورد کرده است که هر ساله 500 هزار تُن زباله عفونت تولید می شود.
بعضی از شهرها از هم اکنون زباله ها را به سراسر جهان حمل می کنند؛ به این امید که بعضی کشورها با انبار کردن آن ها موافقت کنند. با انباشته شدن زباله ها بر روی هم و کاهش حفره های دفن آن ها، هزینه ی مسأله ساز زباله همچنان بالا می گیرد. در مینه پولیس، در ظرف شش سال، هزینه ی دفن یک تن زباله از 5 دلار به 30 دلار افزایش یافته است. در فیلادلفیا، این هزینه از 20 دلار برای هر تن به 90 دلار رسیده است؛ زیرا مجبور شده اند بخشی از زباله ها را به اوهایو و ویرجینیا بفرستند. شهرهای بزرگ و کوچک کالیفرنیا از سال 1990 سالیانه یک میلیارد دلار برای دفن زباله ها می پرازند. با پر شدن زباله ها، شهرداری ها به صورت فزاینده ای به سوزاندن زباله روی خواهند آورد و این خود بحران آلودگی هوا را در ناحیه های شهری سراسر امریکا تشدید می کند. در سال 1987، برای نخستین بار ملت به وجود زباله های زیانبار عفونت زا آگاهی یافت. این زباله ها مملو از جانداران میکروسکوپی بیماری زا و نیز حاوی اعضای انسانی و حیوانی، باندهای خون آلود، تجهیزات جراحی، نمونه های بافتی، سرنگ های استفاده شده و دستکش های جراحی بودند. روزانه 750 هزار کیلوگرم زباله ی عفونت زا در 7000 بیمارستان امریکا تولید می شود. آزمایشگاه های پژوهشی، پزشکی بالینی و خانه های پرستاری نیز مقداری زباله عفونت زا تولید می کنند. زباله های عفونت زا به صورتی غیرمجاز در سراسر کشور دفن می شوند و تندرستی میلیون ها نفر را در معرض خطر قرار می دهند.[17]
هم اکنون فقط در اتازونی حدود بیست هزار تن زباله ی رادیواکتیو کشنده وجود دارد که تکلیف نابودی قطعی آن ها روشن نیست. یعنی نمی دانند که آن ها را کجا دفن کنند و چگونه دفن کنند که به نسل های امروز و فردا و پس فردا و محیط زیست آنها صدمه و لطمه ای وارد نیاورد. در واپسین سال های دوران شاهنشاهی در ایران، دولت موافقت کرده بود که امریکا زباله های اتمی خود را در اعماق کویر لوت دفن کند.
طی سال های آینده، حدود دویست راکتور تجاری در سراسر جهان کهنه می شوند و باید از میان برداشته شوند و راکتورهای نوین به جای آن ها گذاشته شود. صدها تن پولاد و بتون که یک مرکز هسته ای را با آن ها می سازند، آکنده از رادیواکتیویته هستند. همه ی ابزارها و همه دستگاه های مراکز هسته ای که آغشته به رادیواکتیویته هستند، در هر بیست و پنج سال که کهنه می شوند و باید از رده بیرون بروند، خود حاوی مخاطرات بسیاری خواهند بود و از میان بردن آن ها به نحوی که موجب خطری برای انسان و حیوان و گیاهان و خلاصه محیط زیست طبیعی جهان نباشد، خود مسأله ای بسیار پیچیده و دشوار است.
تا امروز هیچ گونه شیوه یا وسیله ی سودمند و مؤثری برای از میان بردن قطعی و بی خطر زباله های هسته ای که تا درجه ی زیادی آغشته به رادیواکتیو هستند، به دست نیامده است. دانشمندانی که درباره ی این مسأله مطالعه می کنند،پیشنهادهایی داده اند که تا کنون هیچ یک وافی به مقصود نبوده است. مثلاً پیشنهاد کرده اند که این زباله های هسته ای را در فضای ماورای جو به وسیله ی موشک پخش کنند یا آن که آن ها را به وسیله ی ابزارهای پرتاب کننده ی مخصوص، به سوی خورشید شلیک کنند تا در پرتو سوزان آفتاب نابود شوند! شیوه ای که تا کنون مرجّح شناخته شده و معلوم نیست که تا این تاریخ بدان عمل کرده باشند یا خیر، این است که زباله های اتمی را در اعماق زمین دفن کنند و برای این کار زمین های صخره ای یا نمک زارها را تا چند هزار متر می کنند و در دل زمین فرو می روند و چلیک های عایق شده ی حاوی زباله های اتمی را در این اعماق تیره و تار به امان خدا می سپارند.[18] اما آیا این کار یادآور کار آن دیوانه نیست که برای فرار از خوردن داروهای مرگ بار آن ها را از پایین وارد بدن خود کرد؟!
7. تخریب طبیعت و منابع طبیعی
در یونان باستان «فیلسوف به انسان یونانی می آموزد که هماهنگ با طبیعت زندگی کند، تا از این بلایا برهد. او نمی تواند هیچ چیز را در نظام مقدر اشیا تغییر دهد، بلکه باید طوری زندگی کند که میان او و اشیا تلازم و تناسب برقرار شود».[19]«هنلی اچ. بارنت» نیز در کتابش به نام «کلیسا و بحران اکولوژیکی» خاطرنشان می کند که از نگاه کتاب مقدّس، آدمی نگهدارنده، متحفظ و امانتدار خانه ی خود زمین است.[20] علی رغم این، «در زمان انقلابِ اواخر قرن هجدهم، زمین به طور قطع و انحصاری به هدف بشر تبدیل شده بود. هستی متعال صرفا یک تسلّی خاطر و از این لحاظ هدف سُخریه بود. سطوح ظاهرا نامحدود موجودات روی زمین، بشر را به فعالیت های نامحدودی می خواند که بهانه ای برای طرد تأمل به دست می داد... انسان بالاخره آزاد شده بود تا خود را در این سوی تعالی و کشف زمین و استثمار منابع آن مشغول سازد. بالاخره از دست نمادها و رمز و رازها، و از دست شفافیت متافیزیکی خلاص شده بود. دیگر چیزی جز امور مورد توافق یا عدم توافق وجود نداشت؛ مفید یا بی فایده و در نتیجه به وجود آمدن علوم تجربی بی قانون و فاقد مسؤولیت».[21]
با گسترشِ علوم تجربی، روز به روز طبیعت خراب و خراب تر شد و کار به جایی رسید که امروزه کشورهای «شمال نیز با خطر از دست رفتن منابع کشاورزی خود روبرو هستند. میان سال های 1960 تا 1970 برخی از پرجمعیت ترین و شهرنشین ترین کشورها مقدار درخور توجهی از زمین های کشاورزی خود را از دست دادند. برای مثال هلند 3/4 درصد، ژاپن 5/7 درصد و بلژیک بیش از 12 درصد از زمین های کشاورزی خود را از کف داد. روی هم رفته از بین رفتن 600 میلیون هکتار، یعنی نابودی نصف زمین های کشت پذیر و کنونی جهان. بر پایه ی برآوردهای برنامه محیط زیست سازمان ملل، میان سال های 1975 تا سال 2000 سیصد میلیون هکتار زمین دستخوش فرسایش خاک خواهد بود. از این گذشته 300 میلیون هکتار زمین کشاورزی دیگر به زمین های شهری تبدیل خواهد شد. معمولاً بهترین زمین ها جزو اراضی شهری می شوند، چون مراکز و بازارهای مناطق تولیدی کشاورزی، هسته های طبیعی گسترش شهرهای تازه است.[22]
چرا چنین می شود؟ زیرا «نزد انسان متجدد، به عوض این که طبیعت مثل همسری باشد که انسان از آن لذت می برد و در عین حال نسبت به او مسؤولیت دارد، متأسفانه به شکل فاحشه ای درآمده است که فقط از وی استفاده ی جنسی می کنند و نسبت به او هیچ وظیفه و مسئولیتی احساس نمی کنند. مشکل این است که شرایط این طبیعتِ فاحشه گون، کم کم به صورتی در می آید که دیگر هیچ بهره برداری و تلذّذی از آن مقدور نیست».[23] «انسان جدید خویشتن را هم چون بخشی از طبیعت تجربه نمی کند، بلکه خود را به عنوان یک نیروی خارجی تلقی می کند که رسالت چیره شدن و غلبه کردن بر طبیعت را عهده دار است. وی، حتی درباره ی پیکار با طبیعت سخن می گوید، در حالی که فراموش می کند که در صورت پیروزی در این پیکار، خود را در جناح بازنده خواهد یافت».[24]
متأسفانه بسیاری از راه حل هایی که تا کنون از جانب دانشمندان زیست شناسی ارایه شده است، در درازمدت به طبیعت و محیط زیست ضرر وارد کرده است. یکی از این راه حل ها استفاده از آفت زداها برای دفع آفات بوده است. آنچه در این خصوص مورد غفلت قرار گرفته این است که آفت ها، دودمان هایی ژنتیکی به وجود می آورند که نسبت به آفت زداها مقاوم هستند. براساس گزارش سالیانه ی «انجمن دولتی کیفیت محیط»، اکنون 305 نوع حشره و کنه و دیگر آفات شناخته شده اند که دودمان های ژنتیکی مقاوم نسبت به یک یا چند آفت زدا تولید کرده اند. با ادامه یافتن تولید دودمان های ژنتیکی مقاوم به وسیله ی آفت ها، باید مواد شیمیایی موثرتر به کار گرفته شود که این خود باعث پیدایش آفت های مقاوم تر می گردد. این دور تدریجا پرخرج تر و در هر مرحله بی رحمانه تر خواهد شد. به گفته ی «دریل فرگوسن» متخصص کشاورزی، اثر گسترده ی استفاده فزون تر از آفت زدا بر اکولوژی وحشتناک است. وی مانند دیگر متخصصانی که این مسأله را مورد بررسی قرار داده اند، هشدار می دهد که خسارات وارد از طرف آفت زداها بر خاک خطری است که عظمتش غیرقابل محاسبه است. هر 30 گرم خاک حاصلخیر، میلیون ها باکتری و قارچ و جلبک و جانوران تک سلولی و بی مهرگان کوچکی مثل کرم و بندپایان دارد.
فرگوسن خاطرنشان می کند که همه ی این جانداران، در حفظ، حاصلخیزی و ساخت خاک نقش مهمی ایفا می کنند. آفت زداها این جانداران و مسکن های کوچک، ولی بسیار پیچیده ی آن ها را از بین می برند و با این عمل به فرایند انتروپیک سرعت می بخشند. نتیجه ی نهایی کاربرد آن ها تهی شدن و فرسایش خاک است. استفاده از مواد شیمیایی آفت زدا و کود، یکی از عوامل از بین رفتن چهار میلیارد تن خاک سطحی است که سالیانه شسته شده و وارد رودهای فرعی می گردد. براساس گزارش «انجمن علم کشاورزی»، یک سوم تمام زمین های مزروعی چنان دچار ضایعات خاکی شده است که تدریجا به فاجعه ی نهایی کاهش باردهی خواهد انجامید.
آکادمی ملی علوم اکنون برآورد می کند که خاک سطحی یک سوم زمین های زراعی ارزنده ی ایالات متحده، برای همیشه از بین رفته است. با فرسایش خاک سطحی، نیاز بیشتری به افزودن کود شیمیایی پیدا می شود تا کمبود را جبران کند. در سال 1974، قریب 2/1 میلیارد دلار خرج شد تا کودهای شیمیایی را جانشین مواد مغذّی از دست رفته ی خاک سازند. بنابراین، تکنولوژی کشاورزی گرفتار یک مارپیچ باطل خرج انرژی بیشتر، به شکل کود و آفت زدا، و ضایعات بیشتری به صورت فرسایش خاک و مقاومت آفت ها است».[25] به همین علت است که آکادمی ملی علوم اکنون برآورد می کند که خاک سطحی یک سوم از زمین های زراعی ارزنده ایالات متحده برای همیشه از بین رفته است.[26]این امر معلول کارهای بسیاری می باشد؛ برای مثال سالانه فقط در امریکا 650 میلیون ظرف خالی پلاستیکی دور ریخته می شود؛ در حالی که باکتری ها نمی توانند به تجزیه ی مواد پلاستیکی کمک کنند.[27]
گزارش صلیب سرخ سوئد که نخستین بار در ماه مه 1984 انتشار یافت، پیش از آن که فاجعه ی قحطی و گرسنگی در حبشه به توسط رسانه های گروهی به آگاهی جهانیان برسد و حتی پیش از آن که دولت حبشه آن را به طور رسمی اعلام کند، انگشت بر آن نهاد و آن را ناشی از ویرانی جنگل های آن کشور دانست و چنین نوشت: «بخش های کوهستانی پر از دره و بیشه ی حبشه که بیشتر سرزمین های آن کشور را تشکیل می دهد، در گذشته آکنده از انواع جنگل های انبوه بوده است. تا یک صد سال پیش نیز بیشتر این سرزمین را چنین جنگل هایی تشکیل می داد و بیست سال است که فقط پانزده درصد سرزمین های حبشه پوشیده از جنگل است و امروزه نیز این رقم در حدود سه درصد کاهش یافته است. اگر این روند ادامه پیدا کند، طی چند سال آینده حبشه همه ی جنگل های باقی مانده ی خود را از دست می دهد.»[28]
برخی برای جلوگیری از تخریب جنگل ها پیشنهاد می کنند که «برای جنگل های کشورهای جهان سوم مال الاجاره هایی را بپردازیم. این گونه پرداخت ها ممکن است ما را تشویق کند که میلیون ها شیوه زندگی از آن شیوه هایی که ادوارد ویلسون در کتابش شناسایی و معرفی کرده، توسعه دهیم. در هر حال و به هر طریق ما باید آن قدر ایمان و اعتقاد و منفعت در پیوستگی و تداوم جهان و مردم جهان داشته باشیم که بتوانیم بخشی از ثروت و سرمایه ی کنونی خود را به خاطر منافع نادیده ی مردمی که هرگز امکان شناخت آن ها را نخواهیم داشت، ایثار کنیم».[29]
در هر حال، با خواندن این گزارش ها و اطلاعات، انسان بیشتر به گفته ی «باری کومونر» دانشمند کارشناس محیط زیست، ایمان می آورد؛ او گفته بود: «ما شتابان در حال تخریب کره ی زمین و غیرقابل زیست کردن آن هستیم!»[30]
پی نوشت ها:
[1] جهان در سراشیبی سقوط، ص 9 - 16.
[2] کوچک زیباست، ص 80.
[3] کوچک زیباست، ص 46.
[4] جهان در سراشیبی سقوط، ص 9.
[5] همان، ص 203.
[6] وضعیت جهان 1998، ص 34.
[7] جهان در سراشیبی سقوط، ص 7.
[8] همان، ص 9.
[9] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 69.
[10] جهان در سراشیبی سقوط، ص 17.
[11] ر.ک: وضعیت جهان 1998، فصل اول (جهان در خطر)، ص 23 - 61.
[12] جهان در سراشیبی سقوط، ص 293.
[13] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 266.
[14] جهان در سراشیبی سقوط، ص 159.
[15] همان، ص 153 - 154.
[16] اسلام و تجدد، ص 292.
[17] جهان در سراشیبی سقوط، ص 199 - 200.
[18] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 94 - 95.
[19] سیر تفکر معاصر در ایران؛ تجدد و دین زدایی در اندیشه منورالفکری دینی، ج 3، ص 31.
[20] جهان در سراشیبی سقوط، ص 277.
[21] انسان و طبیعت، ص 99.
[22] بحران سیاره و چشم انداز آینده، ص 150 - 151.
[23] انسان و طبیعت، ص 9.
[24] کوچک زیباست، ص 10.
[25] جهان در سراشیبی سقوط، ص 160 - 161.
[26] جهان در سراشیبی سقوط، ص 161.
[27] علم، تکنولوژی و بحران محیط زیست، ص 77.
[28] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 277.
[29] عصر تضاد و تناقض، ص 354.
[30] جهان امروز و فردا در تنگنای تمدن صنعتی، ص 357.
نظر شما