نقش علامه هندی دهلوی و علامه شرفالدین عاملی در دفاع از حریم قرآن
فهرست عناوین
یکی از مسائل جنجالی و اختلاف برانگیز، شُبهة «تحریف» است که اخیراً، به وسیلة حادثه جویان، مطرح، و میان مسلمانان اختلاف ایجاد کرده است.
این شبهه سابقة طولانی دارد، و به روایات افسانهای که «حشویه» فراهم کردند، مرتبط میشود.
حشویه گروهی از اهل حدیث میباشند که جز جمع و نقل حدیث به چیزی نمیاندیشیدند، از هر کس و از هر کجا، بدون رعایت محتوا، و اینکه آیا با اصول شریعت وفق میدهد یا نه، حدیث نقل میکردند. از اینرو در فرآوردههای اینان، رطب و یابس فراوان یافت میشود.
از آن جمله است روایاتِ افسانه مانندی که در رابطه با تحریف قرآن نقل کردهاند1، و به اختلافی که میان پیشینیان (سلف صالح) در جمع و تألیف و نیز در قرائت و کتابت قرآن رخ داده، مرتبط میشود آنان این اختلافِ لفظی و ظاهری را ـ که بیشتر بر حدس و گمان استوار است ـ به حساب قرآن و اصالت آن گذاردهاند. و متأسفانه اینگونه روایات ـ که لابهلای کتابهای حدیثی از دید همگان پنهان بود ـ اخیراً به دست حادثهجویان بر ملا و مایه اختلاف شده است. نمونههایی از این دست روایات چنین است:
1) حدیث رجم شیخ و شیخه: «الشیخ و الشیخة اذا زنیا فارجموهما البتة نکالاً من الله ...»2 در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمر نقل شده که این آیه جزء آیات قرآنی بود.
2) حدیث رضعات خَمس3: اینکه حدیث خمس که ناسخ رضعات بود و ناسخ و منسوخ یکجا از قرآن اسقاط شده است. (پنج بار مکیدن) نسخ نمود (ده بار مکیدن) را. در صحیح مسلم4 و تنویر الحوالک5 شرح موطّا، نوشتة جلالالدین سیوطی، آمده است: گمان بر آن بوده که جزء آیات قرآن بود، ولی موقع وفات پیغمبر اکرم از آن غفلت شده و گوسفند خورد!
3) برابر بودن سورة احزاب با سورة بقره6: که در مسند امام احمدبن حنبل آمده.
4) حذف ثلث قرآن: در کتاب «احتجاج» منسوب به «طبرسی» آمده: بیش از ثلث قرآن (قریب دو هزار آیه و اندی) از خلال یک آیه (آیة سوم سورة نساء) ساقط گردیده است. نظایر این روایات بسیار است که در صیانة القرآن من التحریف ذکر کردهایم7!
متأسفانه، اینگونه روایات افسانهوار، موردنظر برخی از کوتهاندیشان قرار گرفته، به استناد به آن مطالبی گفتهاند که مایة تعجّب گردیده و بر خلاف اصول معتقدات ملّت مسلمان میباشد.. البته دست اجنبی را، در دامن زدن به این آتش اختلاف، نباید نادیده گرفت!
ناگفته نماند، که اینگونه افراد، همیشه منفور جامعه اسلامی بودهاند، و مسلمانان آنان را پیوسته از خود دور کردهاند، و از نظریات منحرف آنان تبرّی جستهاند.
حاجی نوری که در سال 1292هـ کتاب «فصل الخطاب» را نوشت، و آن را از اینگونه روایات بیاعتبار انباشت، در محیط خود ـ حوزة علمیه سامراء ـ کاملاً مورد نفرت عموم قرار گرفت. مرحوم سید هبة الدین شهرستانی، که در آن روزگار از محصّلین جوان حوزه بود، در اینباره مینگارد:
«میدیدم سامراء را موجی از نفرت فرا گرفته، و بر محدّث نوری میخروشند، و هیچ مجلس و محفلی وارد نمیشدم مگر آنکه نسبت به کتاب فصل الخطاب و نویسنده آن، سبّ و شتم نمیشنیدم، فریادها علیه مؤلف و ناشر بلند میبود، و با زبانهائی بس تند آن را مورد ملامت و عتاب قرار میدادند.»8
1
بالأخره، حاجی نوری، ناچار گردید، نسخههای کتاب خود را جمعآوری، و رسالة در نقض آن به رشته تحریر در آورد.9
و بر همین منوال، استاد محمد محمد عبداللطیف، معروف به «ابن الخطیب» (در سال 1367 ه و 1948 م) در مصر کتابی به نام «الفرقان» نوشت، که روایات فوقالذکر را جمعبندی کرده آن را مورد استناد قرار داد10. که موجب اعتراض شدید جامعة الازهر قرار گرفت.
شیخ محمد محمد مدنی (عمید کلیة الشریعة جامع ازهر) چنین مینویسد:
این کتاب (الفرقان) انباشته از روایات ضعیف و فاقد اعتبار است که از نظر محققین مردود شناخته شده، گرچه از منابع معتبر نزد اهل سنت نقل کرده است. لذا جامعة الازهر از دولت مصر خواست تا آن را مصادره کند، دولت به این خواسته جواب مثبت داد، و آن را مصادره نمود. و مؤلف کتاب، بر اثر آن، درخواست خسارت نمود، که مورد موافقت مراجعه قضائی قرار نگرفت.11 این کتاب، علیرغم مصادرة آن، در بیشتر کتابخانهها موجود است.
اینها فجائعی دردناک است که بر سر این امّت آمده و دست خائن استعمار در پشت اینگونه حوادثِ اختلاف انگیز ـ که مایة توهین به کرامت مقدسات اسلامی میگردد ـ آشکار است. لذا بزرگان و اندیشمندان دلسوز اسلام با عمق نظر به اینگونه حوادث نگریسته، و در پس علاج فوری و قاطع آن برآمدهاند، و همواره به مسلمانان هشدار دادهاند که مبادا فریب اینگونه نیرنگها را بخورند. و به آنان کوشزد کردهاند که:
«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِن دُونِکُمْ لاَ یَأْلُونَکُمْ خَبَالاً وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِن أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِیْ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» (آل عمران، 118).
ای مؤمنین، در پنهان با دیگران (خارج ملّت) منشینید، و آنان را محرم اسرار خود ندانید، و آنان را طرف مشورت خود قرار ندهید. اینان (افراد خارج از ملّت) هرگز از دشمنی و خیانت نسبت به شما مسلمانان چشم نمیپوشند و از کارشکنی و تضعیف شما دست بر نمیدارند، پیوسته در کوششند که شما را ناتوان و دچار بیچارگی و درماندگی سازند..
بغض و عداوت آنان، بر لبان آنان آشکار، و آنچه در سینهها از کینهها انباشتهاند، افزونتر است. ما، دلائل آن را برایتان کاملاً روشن ساختیم. باشد و در اندیشه روید.)
در این نوشته به معرفی دو نمونة شایسته از علماء و اندیشمندان اسلامی میپردازیم، که در این راستا، کوشش فراوان نموده، پیوسته در راه وحدت کلمه و کلمة توحید کوشیدند و موفق هم شدند:
نخست: علاّمة والاقدر شیخ رحمت الله هندی دهلوی (1306 ه 1889 م) که به مقابلة با استعمار انگلیس در شبه قارة هند برخاست، و با شیوههای شیطانی آن مبارزه نمود، و کاملاً موفق شد.
دوم: علاّمه مجاهد سیدشرف الدین عاملی که با استعمار فرانسه در حوزة شامات مبارزه کرد، و در این راه فداکاریهای فراوانی نمود. او هرچه داشت در راه این مبارزه از دست داد، ولی بر استعمارگر پیروز شد.
این دو بزرگوار گامهای بلندی در راه و حدت اسلامی، برداشتهاند و اثر جاوید آنان پیوسته سر مشق اندیشمندان اسلامی است.
2
شیخ رحمت الله هندی
علاّمه هُمام و قدوة امام، شیخ رحمتالله هندی، تبلیغات دشمن و حملات گستردة او را با بیانات شافی و دلائل کافی در هم کوبید و با تالیف کتاب پر ارج «اظهار الحق»12 پنج مسأله مورد اختلاف اسلام و مسیحیت را کاملاً بررسی نمود، این مسائل عبارتند از:
1. تحریف 2. نسخ 3. تثلیت 4. حقیت قرآن 5. صدق رسالت اسلام.
شیخ هندی در این کتاب آنچه را حقیقت بود، با کمال صراحت و صدق و امانت، آشکار و با کمال شهامت از حریم قرآن و اسلام دفاع کرد. وی در مسیر ایجاد وحدت و هماهنگی میان مسلمانان کوششها نمود و با یاری پروردگار به موفقیت هم رسید.
وی در کتاب مذکور مسئلة تحریف قرآن را، مطرح نموده و به خوبی از آن دفاع کرد، نسبت پندار تحریف به شیعة امامیة اثنا عشریة، را به دقت ردّ کرد و آن را نسبتی ظالمانه و بیاساس دانست. شیخ در این راستا کلمات بزرگان شیعه را آورد و دلائل ردّ این نسبت را روشن نمود و توضیح داد که اساس این نسبت روایات فاقد اعتباری است که در برخی از کتابهای قدماء به چشم میخورد، و این را نمیتوان دلیل و پایة اعتقاد یک ملّت دانست، زیرا نقل روایت ـ دارای سند ضعیف یا قابل تأویل ـ نمیتواند مدرک عقیدة کسی باشد. او در این زمینه میگوید:
«قرآن، نزد معروفترین علماء شیعة امامیة اثنا عشریة، از هرگونه تحریف و تبدیل و زیاده و نقصان مصون و محفوظ میباشد، و اگر کسی در میان شیعه قائل به آن بوده، قول وی نزد ایشان مردود شمرده شده و مورد قبول طائفه قرار نگرفته است»13.
آنگاه به نقل اقوال بزرگان شیعه میپردازد، از جمله:
1. شیخ صدوق ابو جعفر (381) محمد بن علی من بابویه قمی ـ که او را بعنوان یکی از درخشندهترین علماء شیعه یاد میکند، و کلام او را در رسالة اعتقادیه میآورد:
«اعتقادنا فی القرآن: أن القرآن الذی انزله الله تعالی علی نبیه هو ما بین الدفّتین، و هو ما فی ایدی الناس لیس باکثر من ذلک ... و من نسب الینا أنا نقول إنه اکثر من ذلک فهو کاذب.»14
(عقیدة ما ـ شیعه امامیة اثنا عشریه ـ در قرآن آن است که قرآنی که بر پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نازل گردیده، همین است که به عنوان مصحف شریف ما بین دو جلد قرار گرفته، و در دست مردم میباشد، بیش از این ینست ... و هر کس به ما، نسبت دهد که قائل به بیش از این هستیم، هر آینه دروغ گفته است.)
سپس استدلالات وی را در این زمینه نقل میکند.
2. کلام سید مرتضی علم الهدی (436) ذوالمجد ابوالقاسم علیبن الحسین موسوی را نقل میکند، و تمامی استدلالات مفصل وی را میآورد، از جمله:
«... القرآن کان علی عهد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ مجموعاً مؤلّفاً علی ما هو الآن .. و کان یدرس و یحفظ جمیعه فی ذلک الزمان.. و کل ذلک بأدنی تأمّل یدل علی انه کان مجموعاً مرتّباً غیر منثور و لا مبثوث.»
3
«و ان من خالف من الإمامیة و الحشویة لا یعتدّ بخلافهم، فإنّ الخلاف مضاف الی قوم من اصحاب الحدیث، نقلوا أخباراً ضعیفة ظنّوا صحّتها، لا یرجع بمثلها عن المعلوم القطوع علی صحّته ...»
... قرآن در دوران عهد رسالت همانگونه که امروزه هست، جمعآوری و تألیف گردیده بود.. و مورد تدریس و حفظ قرار میگرفت ... که با تأمل در این دلائل بخوبی روشن میگردد. که قرآن، در آن عهد، جمعآوری شده و هرگز پراکنده نبوده است
(و هر کس از طائفة امامیه یا گروه حشویه، با این نظر مخالف باشند، مخالفتشان مورد اعتناء نیست، زیرا مخالفت در این زمینه، به گروهی از اصحاب حدیث نسبت داده میشود که روایات ضعیفی را مورد استناد قرار داده، گمان بردهاند که صحیح و استناد به آن درست است.. ولی چنین روایاتی موجب نمیگردد که از معلوم قطعی خود صرفنظر کنیم..)
3. کلام قاضی نورالله تستری را نقل میکند:
«ما نسب الی الشیعه الامامّیة بوقوع التغییر فی القرآن لیس مما قاله جمهور الامامیة، انما قال به شرذمة قلیلة منهم لا اعتداد بهم فیما بینهم..»
(آنچه که به شیعه نسبت داده شده که قائل به تحریف میباشند، درست نیست، و انبوه شیعه امامیه چنین چیزی قائل نیستند. آری افرادی بسیار کم آن را گفتهاند که در حساب شیعه نیایند، خود و نظرشان مورد اعتناء نمیباشند.)
4. آنگاه کلام شیخ محمدصادق (شارح اصول کافی) و شیخ محمدحسن حرّعاملی (صاحب وسائل الشیعه) ـ و از بزرگترین محدثان جهان تشیع میباشد ـ را میآورد.
و به دنبال آن میگوید:
بخوبی روشن گردید که طریقه درست، نزد انبوه طائفة شیعة امامیه اثنا عشریه، همان است که سائر طوائف مسلمانان قائلند: «أن القرآن الذی انزله الله علی نبیه هو ما بین الدَّفتین و هو ما فی ایدی الناس، لم یحدث فیه ای تغییر او تحریف..».
و از تفسیر «االصراط المستقیم» ـ از تفاسیر معتبره شیعه ـ در تفسیر آیه «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»15 آمده:
«ای لحافظون له من التحریف و التبدیل و الزیادة و النقصان..».16
این گوشهای از دفاع مقدس این امام محقّق و عالِم وارسته جهان اسلام است.
آری! اندیشمندان اسلامی از همان روز نخست پرچم دفاع از قداست قرآن را برافراشتند و هرگونه تهمتی را از ساحت آن زدودند.
در این زمینه به نظر شیخ اهل سنّت و پایهگذار مکتب اشعری امام ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (330) توجه میکنیم.
او، شیعه را به دو گروه متفاوت تقسیم میکند؛ گروه انبوه که شامل محققین و علماء و فقهاء میباشد. اینان هرگونه نسبت تحریف به قرآن ـ زیادةً و نقصاً ـ را مردود شمردهاند، و گروه دیگر که افرادی بضاعت و اهل ظاهر میباشند، آنان قائل شدهاند که قرآن کمی بیش از این بود، ولی چیزی در آن زیاد نشده است. نصّ کلام اشعری در کتاب ارجمندش مقالات الاسلامیین چنین است:
«و اختلفت الروافض [الشیعة الإمامیة] فی القرآن هل زید فیه او نُقص منه، و هم ثلث فرق الاولی منهم یزعمون ان القرآن قد نُقص منه و اما الزیادة فذلک غیر جائز ان یکون قد کان. و کذلک لا یجوز ان یکون قد غُیر منه شیئ عما کان علیه، فاما ذهاب کثیر منه فقد ذهب کثیر منه، و الامام یحیط علماً به.
4
والفرقة الثالثة منهم و هم القائلون بالاعتزال و الإمامة [اشارة الی قولهم باصلی العدل و الامامة] یزعمون ان القرآن ما نقص منه و لا زید فیه و انه علی ما انزل الله تعالی علی نبیه ـ علیهالسلام ـ لم یغیر و لم یبدّل و لازال عما کان علیه.»17
این سخن یکی از بزرگترین متفکرین اسلامی قرن چهارم هجری است (330) که با یک برداشت کاملاً سنجیده شده، گروه محققین از شیعه را کاملاً از قول به تحریف تبرئه میکند ... و گروه دیگر ـ که اهل ظاهر هستند ـ صرفاً قول به نقص را به آنان سنبت میدهد. «اما الزیادة فذلک غیر جائز ان تکون ...»
اینگونه تصریحات روشنگر، پیوسته بر زبان اندیشمندان آزاده جریان داشته، صفحات تاریخ، از اینگونه سخنان منصفانه، درخشنده است:
در دوران معاصر، به کلام زرّین استاد شیخ محمد محمد مدنی (عمید کلیة الشریعه جامع ازهر) بنگرید:
«و اما ان الامامیة یعتقدون نقص القرآن، فمعاذ الله. و انما هی روایات رؤیت فی کتبهم کما روی مثلها فی کتبنا. و اهل التحقیق من الفریقین قد زیفوها و بینوا بطلانها. و لیس فی الشیعة الامامیة او الزیدیة من یعتقد ذلک. کما انه لیس فی السنة من یعتقده..»18
برای کسب اطلاعات بیشتر به مقالة علاّمة مجاهد امام شرفالدین عاملی در کتاب پر ارج «الفصول المهمّة فی تألیف الأمّة» مراجعه کنید. این کتاب راهنمای ما در این مقاله و در زمینه ایجاد تألیف میان امت اسلامی دارای مطالب بسیار است و نویسنده از هیچ کوششی در راه اعلاء کلمة الله دریغ نورزیده است.
1. رجوع شود به «صیانةالقرآن من التحریف» محمد هادی معرفة، قم، موسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المقدسة، ص 7ـ8، وی به تفصیل «تحریف نزد حشویه» را (157ـ191) بررسی کرده است.
2. اخرج البخاری و مسلم باسنادهما عن ابن عباس قال: خطب عمر خطبة بعد مرجعه من آخر حجّة حجّها، قال فیها: ان الله بعث محمداً بالحق و انزل علیه الکتاب، فکان مما انزل الله آیة الرجم. فقرأناها و عقلناها و وعیناها، فلذا رجم رسول الله (صلی الله علیه و آله) و رجمنا بعده، فاخشی إن طال بالناس الزمان ان یقول قائل: و الله ما نجد آیة الرجم فی کتاب الله، فیضلّوا بترک فریضة انزلها الله ... (صیانة القرآن من التحریف، همان، ص159 به نقل از: البخاری، ج8، ص208ـ211، باب رجم الحبلی، مسلم، ج4، ص167، ج5، ص 116؛ مسند احمد، ج1، ص 23، ج5، ص 132 و 183؛ ابوداود، الحدود، 23؛ الترمذی، الحدود، 7؛ ابن محاجة، الحدود، 9؛ الدارمی، الحدود، 16؛ الموطا، الحدود، 10.)
3. روی مالک ـ فی الموطاـ باسناد عن عمرة بنت عبدالرحمان عن عائشة قالت: کانت فیما انزل من القرآن «عشر رضعات معلومات یحرّمن» ثم نسخن بـ«خمس معلومات» فتوفی رسوله الله و هنّ فیما یقرأ من القرآن. (صیانة القرآن من التحریف، همان، ص 165، به نقل از تنویر الحوالک، ج2، ص118 (آخر کتاب الرضاع)).
4. صیانة القرآن من التحریف، ص165 به نقل از: صحیح مسلم، ج4، ص167.
5. همان.
6. روی احمد بن حنبل باسناده عن زرّین بن حبیش عن اُبی بن کعب، قال: کم تقرأون (أو کأین تعدّون) سورة الاحزاب؟ قلت: ثلاثاً و سبعین آیه. قال: قط! لقد رایتها و انّها لتعادل سورة البقرة و فیها آیه الرجم (صیانة القرآن من التحریف، ص170 به نقل از: المسند، ج5، ص132؛ الاتقان للسیوطی، ح3، ص72 (مطبعة الحدیثه)).
5
7. «... فهو ما قدّمت ذکره من اسقاط المنافقین من القرآن و بین القول «فی الیتامی» و بین نکاح النساء من الخطاب و القصص اکثر من ثلث القرآن و هذا و ما اشبهه مما ظهرت حوادث المنافقین فیه لاهل النظر و التامل ... و لو شرحت لک کلّما أسقط و حرّف و بدّل مما یجری هذا المجری لطال و ظهر ما تحظر التقیة إظهاره من مناقب الاولیاء و مثالب الاعداء، (الاحتجاج، ابی منصور طبرسی، ایران، اسوه، 1416ق. ج1، ص 598).
8. رجوع شود به صیانة القرآن من التحریف، ص115 به نقل از: البرهان، میرزا مهدی بروجردی، قم، 1373 هـ.ق، ص 143.
9. ر.ک به: صیانة القرآن من التحریف، ص118.
10. الفرقان، ابن الخطیب محمد محمد عبد اللطیف، مطبعة دار الکتب المصریة، مصر، 1367هـ.ق.
11. رجوع شود به مجلة رسالة الاسلام، دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیة، قاهره 1378 ـ 1909، سال 11، عدد 44، ص382ـ385.
آیت الله معرفت در صیانة القرآن من التحریف مطالب مجله را به صورت مشروح (ص84 ـ86) ذکر میکند.
12. اظهار الحق، رحمة الله بن خلیل الهندی، مکتبة العصریة، صیدا، بیروت، 1400هـ، 1980م. چاپ دیگر، قاهره، دار التراث العربی للطباعة و النشر، تقدیم و تحقیق و تعلیق الدکتور احمد حجازی السّقا، ط الثانثة 1406 هـ ـ 1986م.
13. صیانة القرآن من التحریف، ص82.
14. همان، ص 83.
15. حجر. 9
16. اظهار الحق (تحقیق الدسوقی)، ح2، ص206ـ209 و چ دیگر: ج 2، ص 113 ـ 115 (دارالجیل ـ بیروت)
17. کتاب مقالات الاسلامیین، و اختلاف المُصلین، امام ابی الحسن علی بن اسماعیل الاشعری (324) عنی بتصحیحه هلموت ریتر، دار النشر فرانزشتاینر بقیسبادت، ط الثالثه، 1400هـ.ق ـ 1980م ، ج 1، ص 47.
18. مجله رسالة الاسلام، همان، سال 11، عدد 44، ص 382ـ 385.
نظر شما