اِعجام قرآن: نقطهگذارى حروف و کلمات قرآن کریم
فهرست عناوین
پیشینه: | 1 |
فروعات اعجام: | 2 |
حکم اعجام: | 3 |
منابع | 4 |
منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد 4) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن | 6 |
نویسنده : محمدرضا محمدى پیام
اعجام در زبان تازى به معناى رفع ابهام و گنگى از چیزى است؛ «أعْجَمْتُ الکتاب یعنى با نقطهگذارى، از نوشته رفع ابهام کردم.[1] چون یکى از معانى باب افعال، سَلْب یعنى نفى معناى ریشه فعل است، اعجام نیز به معناى از بین بردن عُجْمه (لُکنت زبان و عدم شیوایى گفتار)[2] است. تعجیم نیز به همین معناست.[3] «نَقْطْ» نیز مرادف اعجام و به معناى نقطهگذارى حروف است[4]؛ همچنین واژه «شَکْل» احتمالا بدان جهت که در آغاز، شَکْل به وسیله نقطهگذارى انجام شده[5]، گاه مترادف اعجام استعمال شده است[6]؛ اما شَکْل به مرور براى نشانهگذارى حرکات و سکون بر روى کلمات و اعجام براى نقطهگذارى حروف مشابه بهکار رفته است[7]، در نتیجه شَکْل اصطلاحاً به معناى اعراب گذارى و «تعجیم» و «اعجام» به معناى نقطهگذارى است.
1
پیشینه:
در عصر مقارن نزول قرآن، خط متداول تازیان که نوعى خط کوفى بود و آن را از سریانیان آموخته بودند[8] بدون حرکت و نقطه نوشته مىشد[9]، ازاینرو نخستین مصحفها نیز از هرگونه علائمى تهى بود.[10] گرچه شمارى از راویان به نقطهدار بودن برخى حروف عربى اشاره کردهاند[11]؛ اما همگان اتفاق نظر دارند که مصحفهاى اولیه بدون نقطه و حرکات نوشته مىشد[12]، زیرا تازیان با داشتن ذوق سلیم و توان فطرى از گذاشتن نقطه و حرکت بىنیاز بودهاند.[13] از سویى اهتمام بر حفظ و آموزش شفاهى قرآن نیاز آنان را به نقطهگذارى و اعراب مىکاست.[14] آغاز نقطهگذارى قرآن و عاملان آن به درستى شناخته نشدهاند[15]؛ برخى سرآغاز اعجام را نیمه دوم قرن اول هجرى و اوج تکامل آن را در پایان قرن سوم دانستهاند.[16] برخى سرآغاز آن را در زمان امیرمؤمنان على(علیه السلام)دانستهاند[17]، به هر حال نقطهگذارى در طول دو قرن به وسیله افراد گوناگون رو به تکامل نهاد که مىتوان آن را در سه دوره بخشبندى کرد:
1. دوره آغاز نقطهگذارى:
اندیشه نقطهگذارى را به ابوالأسود دوئلى[18] (م. 69 ق.) یا یحیى بن یعمر عدوانى[19] (م. 129 ق.) یا نصر بن عاصم لیثى[20] (م. 89 ق.) و برخى به ندرت به حسن بصرى[21] (م. 110 ق.) نسبت دادهاند. البته بعید است حسن بصرى در این کار نقش داشته باشد، زیرا او را مخالف اعجام شمردهاند[22]، به هر روى هر کدام براى اثبات سخن خود قرائن و روایاتى نقل مىکنند.
بنا به روایتى، زیاد بن سمیّه (م. 53 ق.) والى بصره وقتى دید نو مسلمانان غیر عرب قرآن را نادرست مىخوانند از ابوالأسود خواست تا قرآن را اعراب گذارى کند و او براى حفظ رسمالخط قرآن، از این کار سر باز زد. زیاد کسى را بر سر راه او نشاند تا قرآن را نادرست تلاوت کند. وقتى ابوالأسود این تلاوت را شنید بسیار نگران شد و تصمیم گرفت براى راهنمایى قاریان، مصحف را اعراب گذارى کند، ازاینرو با پیشنهاد زیاد موافقت کرد و از او خواست تا نویسندهاى چیره دست در اختیار وى قرار دهد. گفتهاند: زیاد 30 نفر را نزد او فرستاد و او تنها یک نفر را که از قبیله عبدالقیس و نویسندهاى بسیار هوشمند بود برگزید. سپس اعراب گذارى قرآن را به شیوه نقطهگذارى با رنگى مخالف رنگ متن قرآن آغاز کرد.[23] در روایت دیگرى آمده است که ابوالاسود با شنیدن قرائت کسى که قرآن را به اشتباه تلاوت مىکرد شخصاً تصمیم به این کار گرفت.[24] قلقشندى مىنویسد: ابوالأسود به فرمان امیرمؤمنان(علیه السلام)این کار را انجام داد[25]، به هر حال وى به جاى فتحه یک نقطه در بالاى حروف و به جاى کسره یک نقطه در پایین و به جاى ضمه یک نقطه در جلو حروف نهاد. هرگاه به نون ساکن یعنى غُنّه تنوین مىرسید به جاى یک نقطه دو نقطه مىگذاشت.[26]
این نقطه گذارى (شَکْل) تنها در حروفى انجام شد که اختلاف تلفظ در آنها ممکن بود و تغییر اعراب باعث نادرست خواندن آنها مىشد.[27]
2. دوره اعجام حروف مشابه:
به گواهى بیشتر روایات، این کار در سال 65 هجرى به فرمان عبدالملک مروان (م. 85 ق.) به نظارت حجّاج بن یوسف ثقفى (م. 95 ق.) و به دست دو نفر از شاگردان ابوالأسود دوئلى، یحیى بن یعمر عدوانى و سپس نصر بن عاصم لیثى انجام شد. برخى روایات کار اعجام را به یکى از آن دو نسبت دادهاند[28]؛ ولى به نظر مىرسد هریک در بخشى از کار سهیم بوده و نصر که شاگرد یحیى است کار وى را ادامه داده است. با توجه به اینکه نقطههاى اعجام با نقطههاى اعراب درهم آمیخته مىشد، نقطههاى اعراب را که جزو حروف نبود به رنگ دیگرى که بیشتر سرخ رنگ بود مىنوشتند.[29] شیوه نصر و یحیى چنین بود که براى تشخیص حروف مشابه از یک یا دو و حداکثر سه نقطه استفاده مىکردند.[30]
2
3. دوره اصلاح و تکامل اعراب و اعجام:
با توجه به اینکه با اختراع علائم گوناگون، حروف مصحف در تودهاى از نقطههاى رنگارنگ فرو مىرفت خلیلبن احمد فراهیدى (م. 170/175ق.) براى رفع این مشکل چارهاى اندیشید و شکلهاى کنونى را به جاى نقاط اعراب پدید آورد.[31] متن قرآن با رنگ سیاه نوشته مىشد و حرکات و تنوین و تشدید و مدّ و تخفیف و وصل و سکون به رنگ سرخ و همزهها به رنگ زرد و الفهاى وصل در ابتداى جمله به رنگ سبز بود.[32]
فروعات اعجام:
با گذشت زمان در کنار اعراب و اعجام براى سهولت قرائت، علائم دیگرى اختراع گردید که برخى از آنها با نقطه گذارى انجام مىگرفت؛ مانند نقطههایى براى مشخص کردن جزءها و حزبها و آغاز و پایان آیات و مشخص کردن هر 5 آیه و هر 10 آیه از سورهها.[33] برخى معتقدند تقسیمات قرآن به جزء، حزب و ربع حزب همزمان با نقطه گذارى و به دستور حجّاج بن یوسف انجام پذیرفته است و برخى این کار را به مأمون عباسى[34] و تخمیس و تعشیرها را به نصر بن عاصم نسبت مىدهند.[35]
نگارشها درباره اعجام:
گفته شده: ابوالاسود رساله مختصرى در تنقیط نگاشته بود. سپس خلیل بن احمد نخستین کتاب را درباره اعجام نوشت.[36] ابوحاتم سجستانى (م. 248 ق.) کتاب مصاحف را درباره نقطهگذارى و شَکْل و رسمالخط قرآن نگاشت.[37]
دیگر نگارشها در این موضوع به قلم ابومحمد بن یحیى بن المبارک الیزیدى العدوى (م. 202 ق.) سپس عبداللّه بن یحیى المبارک الیزیدى (م. 237ق.) و ابواحمدبن موسىبنمجاهد (م. 324 ق.) و پس از آنها ابوبکر بن الأنبارى (م. 327ق.) و سپس ابوالحسن احمد بن جعفر بن المنادى (م. 334 ق.) و ابوبکر بن محمد بن عبداللّه بن أشته (م. 360 ق.) و ابوالحسن على بن محمد بن بشر الأنطاکى (م. 377 ق.) و ابوالحسن على بن عیسى الرمانى (م. 384 ق.) نوشته شده است.[38] ابوعمرو عثمان بن سعید الدّانى (م. 444 ق.) نیز کتابى در این فن به نام المحکم فى نقط المصاحف نگاشته است. از این تألیفات به جز کتاب المحکم به دست ما نرسیده است. البته در این کتاب چکیده کتابهاى پیشین درباره اعجام و شَکْل و نقطه آمده است.[39]
3
حکم اعجام:
در دوره اعراب گذارى و اعجام قرآن برخى از صحابه و تابعان به شدّت با آن مخالفت کرده یا به کراهت آن فتوا دادهاند.[40] هدف از این موضعگیریها حفظ قرآن از تغییر و تحریف و هرگونه دستبرد به رسمالخط آن بوده است.[41]عبداللّه بن عُمر (م. 73 ق.)، مجاهد (م. 104 ق.)، شعبى (م. 109 هـ .)، نخعى(م. 75 ق.) و حسن بصرى (م. 110 ق.) و شمارى دیگر از تابعان از مخالفان نقطهگذارى قرآن بودهاند.[42] با گذشت زمان نیاز به نقطهگذارى افزونتر شد، ازاینرو مالک بن انس (م. 179 ق.) نقطهگذارى را در مصحفهایى که براى آموزش بهکار مىرفت جایز شمرد.[43] گرچه بدعت دانستن نقطهگذارى تا قرن پنجم ادامه داشت[44]؛ اما سرانجام همگان به ضرورت نقطهگذارى پى بردند و آن را نور قرآن شمرده[45]، به استحباب یا وجوب آن تصریح کردند[46]؛ زیرا دیدند ممکن است به علت بىنقطه بودن، لحن و تحریف در قرآن راه یابد[47]، زیرا هدف از مخالفت با نقطهگذارى حفظ قرآن از تغییر و خطا بود و اکنون حفظ قرآن به نقطهگذارى آن وابسته است.[48]
4
منابع
الاتقان فى علوم القرآن؛ الاوائل؛ البیان فى علوم القرآن؛ تاج العروس من جواهرالقاموس؛ تاریخ قرآن، زنجانى؛ التبیان فى آداب حملة القرآن؛ التمهید فى علوم القرآن؛ تهذیب التهذیب؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ دراسات قرآنیه؛ درسهایى از علوم قرآنى؛ الرسم العثمانى للمصحف الشریف؛ رسم المصحف والاعجاز العددى؛ سیر اعلام النبلاء؛ صبح الاعشى فى صناعة الانشاء؛ الفرقان جمع القرآن و تدوینه هجاؤه و رسمه و تلاوته و قرائته وجوب ترجمته و ازاعته؛ فضائلالقرآن؛ القراءات المتواترة و أثرها فى الرسم القرآنى و الاحکام الشرعیه؛ کتاب الفهرست؛ کتاب المصاحف؛ لسان العرب؛ لمحات من تاریخ القرآن؛ مؤلفات جرجى زیدان الکامله؛ مباحث فى علوم القرآن؛ المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز؛ المحکم فى نقط المصاحف؛ المخصص؛ المصباح المنیر؛ معجم مقاییس اللغه؛ المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام؛ المقنع فى معرفة مرسوم مصاحف اهل الامهار مع کتاب النقط؛ مناهلالعرفان فى علوم القرآن؛ النشر فى قرائات العشر؛ وفیات الاعیان و انباءُ ابناءِ الزمان.
محمدرضا محمدى پیام
[1]. مقاییساللغه، ج 4، ص 240؛ لسانالعرب، ج 9، ص 69 ، «عجم
[2]. المصباح، ص 394، «عجم».
[3]. همان؛ لسانالعرب، ج9، ص69، «عجم».
[4]. ترتیبالعین،ص823؛ «نقط» المصباح، ص394ـ395، «عجم
[5]. المخصص، ج13، ص5 ؛ لسانالعرب، ج7، ص177؛ تاجالعروس، ج 14، ص 382، «شکل».
[6]. الرسمالعثمانى للمصحف، ص56 ؛ مناهلالعرفان، ج1، ص 286.
[7]. مناهلالعرفان، ج1، ص286؛ المفصل، ج8، ص185؛ القراءاتالمتواتره، ص 99.
[8]. التمهید، ج 1، ص 359؛ مؤلفات جرجى زیدان، ج 13، ص 347.
[9]. المحکم، ص 3؛ القرائات المتواتره، ص 122.
[10]. المحکم، ص3؛ البرهان فى علومالقرآن، ج1، ص 48.
[11]. تفسیر قرطبى، ج 1، ص 46؛ فضائلالقرآن، ص 43.
[12]. النشر فى قراءات العشر، ج 1، ص 33.
[13]. تاریخالقرآن، ص 170؛ مناهلالعرفان، ج1، ص286.
[14]. التمهید، ج 1، ص 361.
[15]. المقنع، ص 124؛ الاتقان، ج 2، ص376.
[16]. تفسیر قرطبى، ج 1، ص 46؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص48؛ مباحث فى علوم القرآن، ص 91.
[17]. دراسات قرآنیه، ص 132؛ الرسم العثمانى للمصحف، ص 55 .
[18]. المحررالوجیز، ج1، ص35؛ المقنع، ص124 ـ 125؛ الاوائل، ص 254.
[19]. المصاحف، ص158؛ سیر اعلامالنبلاء، ج4، ص442؛ تهذیبالتهذیب، ج 11، ص 265.
[20]. الفرقان، ص 49؛ المحرر الوجیز، ج 1، ص 35؛ المقنع، ص 125.
[21]. المحرّر الوجیز، ج 1، ص 35؛ تفسیر قرطبى، ج 1، ص 45؛ فضایل القرآن، ص 43.
[22]. المصاحف، ص 158 ـ 159.
[23]. الفهرست، ص 63 ؛ المقنع، ص 124، وفیات الأعیان، ج 2، ص 537 .
[24]. دراسات قرآنیه، ص 132.
[25]. صبح الاعشى، ج 3. ص 151.
[26]. الفهرست، ص 63 ؛ المقنع، ص 124؛ وفیات الاعیان، ج2، ص537 ؛ البرهان فى علومالقرآن، ج 1، ص 48.
[27]. المصاحف، ص 162.
[28]. المحررالوجیز، ج 1، ص 35؛ فضایلالقرآن، ص 43؛ المحکم، ص 35 ـ 36.
[29]. المقنع، ص 126.
[30]. مناهل العرفان، ج 1، ص 285؛ لمحات من تاریخ القرآن، ص 194.
[31]. الاتقان، ج 2، ص 378؛ القراءات المتواتره، ص 98؛ درسهایى از علوم قرآنى، ص 349.
[32]. المقنع، ص 126.
[33]. مناهلالعرفان، ج 1، ص 285؛ تفسیر قرطبى، ج 1، ص 46؛ فضایل القرآن، ص 43.
[34]. المحرر الوجیز، ج 1، ص 35؛ فضایل القرآن، ص 43.
5
[35]. المقنع، ص 125.
[36]. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 48.
[37]. مباحث فى علومالقرآن، ص 94.
[38]. البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 48.
[39]. رسم المصحف، ص 479.
[40]. المصاحف، ص158ـ160؛ المقنع، ص125؛ الاتقان، ج 2، ص 377.
[41]. تفسیرقرطبى،ج1،ص46؛ الاتقان،ج2،ص377ـ378؛ التبیان فى آداب حملة القرآن، ص179.
[42]. المصاحف، 158 ـ 160؛ المقنع، ص 125؛ التبیان فى آداب حملة القرآن، ص 179.
[43]. الاتقان، ج2، ص377؛ المقنع، ص125؛ تفسیر قرطبى، ج 1، ص 46.
[44]. التبیان فى آداب حملة القرآن، ص 179.
[45]. المحکم، ص 12؛ رسمالمصحف، ص 467.
[46]. فضایلالقرآن، ص 43؛ الاتقان، ج 2، ص 388؛ التبیان فى آداب حملة القرآن، ص 179.
[47]. الاتقان، ج 2، ص 377؛ مناهلالعرفان، ج 1، ص 286 ـ 287.
[48]. همان..
6
منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد 4) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن
نظر شما