انشراح/سوره: نود و چهارمین سوره قرآن کریم
فهرست عناوین
نویسنده : سید حبیب اللّه دشتى
سوره انشراح نود و چهارمین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف و به اعتقاد بیشتر مفسران مکّى است. بعضى از متأخّرین با توجه به سیاق و محتواى آیات که به شمارى از نعمتهاى ویژه خداوند به پیامبر اشاره مىکند و به ویژه آیه«و رَفَعنا لَکَ ذِکرَک که از بلند آوازه شدن نام پیامبر سخن مىگوید و این امر در مدینه و در سالهاى پایانى دعوت آن حضرت به وقوع پیوست احتمال مدنى بودن این سوره را داده و حتى مدنى بودن آن را ترجیح دادهاند[27]؛ ولى با توجه به روایات ترتیب نزول و ارتباط معنایى روشن سوره با سوره ضحى، به حدى که برخى آن را ادامه یا کامل کننده سوره ضحى دانستهاند مکى بودن سوره انشراح قوىتر به نظر مىرسد.[28] برحسب روایات ترتیب نزول، سوره انشراح یازدهمین[29] (بدون احتساب سوره حمد) یا دوازدهمین[30] سوره مکى است و بعداز سوره ضحى و قبل از سوره عصر نازل شده است[31] و 8 آیه و 27 کلمه[32] دارد.
این سوره را از صدر اسلام در تفاسیر، مصاحف، کتب حدیث و کتابهاى فقهى سوره «الم نشرح» مىنامیدند؛ ولى در چند قرن اخیر در بعضى از تفاسیر و مصحفها نام «انشراح» را که مصدر باب انفعال از فعل «نَشْرَح» است و معناى حاصل مصدرى دارد براى آن برگزیدهاند؛ نیز در قرن اخیر در مصاحف و تفاسیر نام «شرح» براى این سوره متداول گردیده است.[33]
ارتباط معنایى سوره انشراح با سوره قبل (ضحى) چنان آشکار است که همه مفسران به آن اشاره کردهاند. سوره ضحى با امتنان بر رسول مکرم اسلام(صلى الله علیه وآله) و بیان بخشى از مواهب بزرگ الهى به آن حضرت پایان گرفته است. سوره انشراح نیز با امتنان بر رسول گرامى و بیان قسمتى دیگر از مواهب الهى به ایشان آغاز شده است.[34] این پیوند شدید در کنار روایاتى که شیعه از امامان اهل بیت(علیهم السلام) واهل سنت از برخى صحابه و تابعان نقل کردهاند سبب شده است که گروهى از اهل سنت و بسیارى از عالمان شیعه به وحدت این دو سوره حکم کنند. نقل شده است که اُبىّ در مصحف خود این دو سوره را با بسمله از هم جدا نکرده بود[35]؛ نیز روایت شده است که طاووس و عمر بن عبد العزیز سورههاى انشراح و ضحى را یک سوره محسوب مىکردند و آندو را بدون فاصله بسمله در یک رکعت از نماز واجب مىخواندند.[36]
1
گرایش مشهور مفسران و فقهاى شیعه چون شیخ صدوق[37]، سید مرتضى[38]، شیخ طوسى[39]، علامه طبرسى[40]، محقق حلّى[41] و ... براساس روایات اهل بیت(علیهم السلام)[42] به وحدت دو سوره با حذف بسمله بین آن دو بوده است[43]؛ امّا ابن ادریس با پذیرش وحدت دو سوره، حذف بسمله میان آن دو را به دلیل وجود آن در مصحف و تواتر مصحف نپذیرفته است.[44]سپس علامه حلّى با ناتمام دانستن دلالت روایات بر وحدت دو سوره و با استناد به روایاتى که بر تعدّد دو سوره دلالت دارد در وحدت دو سوره تشکیک کرده است.[45] غالب علماى پس از وى، مانند شهید اول[46]، شهید ثانى[47]، محقق کرکى[48]و محقق عاملى[49] نیز نظریه او را تأیید و دلالت روایات بر وحدت دو سوره را رد کردند. صاحب جواهر نیز اگر چه نظر صریحى در این مسئله نمىدهد؛ ولى در دلایل قائلان به وحدت مناقشه مىکند[50]. البته در همین دوره نیز اخباریان[51] و گروهى از علماى غیر اخبارى[52] نظریه وحدت را پذیرفته و از آن دفاع کردهاند. با وجود همه این اختلافات، از نظر حکم فقهى بیشتر فقهاى شیعه به وجوب یا وجوب احتیاطى قرائت این دو سوره با هم و با ثبوت بسمله در یک رکعت از نماز واجب فتوا دادهاند[53]، مگر آنان که قرائت کمتر از یک سوره کامل در یک رکعت از نماز واجب را جایز مىدانند.[54]
به نظر مىرسد رأى صحیح در این باب عدم وحدت این دو سوره است و روایات نیز بر بیش از جواز خواندن این دو سوره با هم در یک رکعت از نماز واجب دلالتى ندارد، حتى از بعضى روایات عدم وحدت این دو سوره استفاده مىشود.[55]
هدف این سوره آرامش دادن به رسول خدا(صلى الله علیه وآله)و دعوت آن حضرت به پایدارى است، ازاینرو خداوند نعمتهاى بزرگى را که به آن حضرت ارزانى کرده است یادآور مىشود و او را به پیروزى بر مشکلات بشارت و به عبادت و دعا فرمان مىدهد.[56]
2
محتواى سوره:
سوره انشراح با بیان سه موهبت بزرگ از مواهب الهى ویژه پیامبر(صلى الله علیه وآله)آغاز مىشود. ابتدا شرح صدر پیامبر(صلى الله علیه وآله)بهگونهاى که آمادگى پذیرش وحى و اداى حق رسالت و صبر در برابر سختیها و تحمل آزار و اذیت مردم را داشته باشد، مطرح گردیده است. سپس به سبک کردن بار سنگین رسالت و مسئولیت دشوار نبوت و هدایت مردم اشاره مىکند و در چهارمین آیه به بیان سومین نعمت یعنى بلند آوازه کردن نام آن حضرت مىپردازد که از مصادیق آن، این است که خداى سبحان نام پیامبر(صلى الله علیه وآله)را در اذان و اقامه و تشهّد نماز در کنار نام خویش قرار داده است. در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)آمده است: خداوند عزّوجلّ به رسولش مىفرماید: «هرگاه نام من برده شود نامت با نام من ذکر مىشود».[57] در پنجمین آیه به پیامبر مژده آسانى پس از دشوارى مىدهد: «فَاِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً و در آیه بعد این مطلب را تکرار مىکند. گروهى از مفسران تکرار «العُسر را به صورت معرفه دلیل بر یکى بودن آن دو دانسته و تکرار «یُسراً را به صورت نکره دلیل بر تعدد و مغایرت آن دو با هم مىدانند، بنابراین، مقصود آیه چنین است که در برابر هر عسر دو یسر وجود دارد: یک یُسر در دنیا و یسرى دیگر در آخرت. این نظر با روایات نیز سازگارى دارد. براى نمونه از پیامبر(صلى الله علیه وآله)روایت شده است: «خداوند یک عسر و دو یسر آفرید. یک عسر نمىتواند بر دو یسر غلبه کند»[58]؛ اما علامه طباطبایى این تکرار را صرفاً تأکید معناى آیه پیشین مىداند و سه نعمت ذکر شده در ابتداى سوره را از مصادیق یسر پس از عسر به شمار مىآورد.[59] در نهایت خداوند خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله)مىفرماید: هرگاه از واجبات فارغ شدى خود را در عبادت و دعا به سختى بینداز: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب و اِلى رَبِّکَ فَارغَب در تفسیر این دو آیه مفسران وجوه دیگرى نیز ذکر کردهاند که بعضى از باب بیان مصداق و برخى نیز ضعیف و بدون دلیل است.[60]
از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: از خداوند متعالى سؤالى کردم کهاى کاش نمىکردم؛ گفتم: پروردگارا پیغمبرانى قبل از من آمدهاند. براى بعضى از ایشان باد را مسخّر گردانیدى و بعضى، مردگان را زنده مىکردند. فرمود: آیا یتیم نبودى و من پناهت دادم؟ گفتم: بلى. فرمود: آیا گمشده نبودى و من هدایتت کردم؟ گفتم: بلى. فرمود: آیا سینهات را گشاده نساختم و سنگینى روى دوشت را برداشتم؟ گفتم: آرى اى پروردگار من.[61]
3
فضیلت سوره:
بنا به روایتى پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: یا على! کسى که این سوره را قرائت کند گویا فقیران امت مرا سیر کرده است و در برابر هر آیه در روز قیامت تنپوشى بهشتى به او مىدهند.[62]
منابع
الاتقان فى علوم القرآن؛ اسباب النزول، واحدى؛ اسرار ترتیب القرآن؛ الانتصار؛ البرهان فى علوم القرآن؛ بصائر ذوى التمییز فى لطائف الکتاب العزیز؛ تاریخ قرآن، رامیار؛ تبصرة الفقهاء بین الکتاب والسنه؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ تفسیر الکاشف؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسیر المراغى؛ التمهید فى علوم القرآن؛ جامع المقاصد فى شرح القواعد؛ جواهرالکلام فى شرح شرایع الاسلام؛ الحدائق الناضرة فى احکام العترة الطاهرة؛ الذکرى؛ الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیه؛ روض الجنان و روح الجنان؛ شرایع اسلام فى مسائل الحلال و الحرام؛ غایة المرام فى شرح شرایع الاسلام؛ کتاب السرائر؛ المبسوط فى فقه الامامیه؛ مجمعالبیان فى تفسیر القرآن؛ المجموعة الکاملة لمؤلفات السید محمد باقر الصدر؛ محاسن التأویل، قاسمى؛ المختصر النافع فى فقه الامامیه؛ مختلف الشیعة فى احکام الشریعه؛ مدارک الاحکام فى شرح شرایع الاسلام؛ مستمسکالعروة الوثقى؛ المعتبر فى شرح المختصر؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن الکریم؛ مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار؛ منهاج الصالحین، خویى؛ منتهى المطلب؛ المیزان فى تفسیر القرآن؛ النهایة فى مجرد الفقه و الفتاوى؛ وسائل الشیعه؛ الهدایه (فى الاصول والفروع).
[27]. تفسیر قاسمى، ج 17، ص 183؛ المیزان، ج 20، ص 313.
[28]. مجمعالبیان، ج10، ص 612، 769؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 280؛ الاتقان، ج1، ص 29 ـ 31.
[29]. مجمعالبیان، ج 10، ص 612 ؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 280؛ الاتقان، ج 1، ص 29 ـ 31 .
[30]. مفاتیحالاسرار، ج1، ص128؛ التمهید، ج1، ص135.
[31]. مجمعالبیان، ج10، ص612؛ البرهان، ج1، ص280؛ التمهید، ج 1، ص 135.
[32]. المعجم الاحصائى، ج 1، ص 310.
[33]. التحریر والتنویر، ج 30، ص 407؛ تاریخ قرآن، ص 590 .
[34]. مجمع البیان، ج 10، ص 768؛ اسرار ترتیب القرآن، ص 152.
[35]. مجمعالبیان، ج 10، ص 728.
[36]. التفسیرالکبیر، ج 32، ص 2؛ تفسیر مراغى، ج 30، ص 188.
[37]. الهدایه، ص 135 .
[38]. الانتصار، ص 147 .
[39]. المبسوط، ج 1، ص 107؛ النهایه، ص 78 .
4
[40]. مجمع البیان، ج 10، ص 769.
[41]. شرایع الاسلام، ج 1، ص 66 ؛ المعتبر، ج 2، ص 187 ـ 188؛ المختصر النافع، ص 31 .
[42]. وسائل الشیعه، ج 6 ، ص 54 ـ 56 .
[43]. الحدائق، ج 8 ، ص 204 ـ 205؛ جواهرالکلام، ج 10، ص 20.
[44]. السرائر، ج1، ص220ـ221 .
[45]. مختلف الشیعه، ج 2، ص 170؛ تذکرة الفقهاء، ج 1، ص 116؛ منتهى المطلب، ج 1، ص 276.
[46]. الذکرى، ص 191.
[47]. روضالجنان، ص 269 ـ 270؛ الروضة البهیه، ج 1، ص 612 ـ 613 .
[48]. جامع المقاصد، ج2، ص262.
[49]. مدارک الاحکام، ج 3، ص 377.
[50]. جواهر الکلام، ج 10، ص 20 ـ 24 .
[51]. غایة المرام، ج 1، ص 152 .
[52]. الکاشف، ج 7، ص 580 ؛ منهاج الصالحین، ج 1، ص 164؛ مستمسک العروه، ج 6 ، ص 175.
[53]. مستمسک العروه، ج 6 ، ص 175 ـ 176؛ مجموعه مؤلفات صدر، ج 14، ص 228، «منهاج الصالحین».
[54]. الحدائق، ج 8 ، ص 205 ـ 206؛ تبصرة الفقهاء، ج 1، ص 134 ـ 136.
[55]. الاستبصار، ج 1، ص 364 ـ 365؛ المیزان، ج 20، ص 365.
[56]. التحریر والتنویر، ج 30، ص 407؛ المیزان، ج 20، ص 313.
[57]. مجمعالبیان، ج 10، ص 771؛ المیزان، ج 20، ص 315، 318.
[58]. مجمع البیان، ج 10، ص 771 ـ 772؛ التفسیر الکبیر، ج 32، ص 6 .
[59]. المیزان، ج 20، ص 316 ـ 317 .
[60]. همان، ص317؛ مجمعالبیان، ج10، ص772ـ773.
[61]. اسبابالنزول، ص254؛ مجمعالبیان، ج10، ص770؛ کنز الدقائق، ج 14، ص 332 .
[62]. بصائر ذوى التمییز، ج 1، ص 526 .
5
منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد 4) - مرکز فرهنگ و معارف قرآن
نظر شما