موضوع : پژوهش | مقاله

نقد و بررسى ادله رشیدرضا در ممنوعیت ترجمه قرآن

فهرست عناوینفهرست عناوین

فهرست عناوین

مفهوم لغوى "ترجمه"0
مفهوم اصطلاحى «ترجمه‏»1
واژه «ترجمان‏» در روایات و اخبار2
فواید ترجمه قرآن3
شروط ترجمه قرآن کریم4
نخستین مترجمان قرآن کریم5
ضرورت ترجمه قرآن کریم6
1.جهانى و جاودانى بودن دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله7
2.ترجمه کلام خداوند سبحان به سایر زبان‏ها.9
2.سیره عقلا و متفکران10
3.سیره علما و اندیشمندان اسلامى11
4.محاسبه امت‏ها پس از استماع قرآن کریم12
5.عدم ترجمه قرآن کریم; تکلیفى ما لا یطاق13
6.عدم تصریح به وجوب فراگیرى زبان عربى از سوى شارع14
نظریه اولین همایش تحقیقات علوم و مفاهیم قرآن دار القرآن الکریم15
فتواى صاحب المنار در ممنوعیت ترجمه قرآن (22)16
پاسخ صاحب المنار17
دلایل المنار در ممنوعیت ترجمه قرآن و نقد آن‏ها18
نقد و بررسى26
پى‏نوشت‏ها:32

نویسنده : ناصر رفیعى

فهرست عناوین

مفهوم لغوى "ترجمه"0
مفهوم اصطلاحى «ترجمه‏»1
واژه «ترجمان‏» در روایات و اخبار2
فواید ترجمه قرآن3
شروط ترجمه قرآن کریم4
نخستین مترجمان قرآن کریم5
ضرورت ترجمه قرآن کریم6
1.جهانى و جاودانى بودن دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله7
2.ترجمه کلام خداوند سبحان به سایر زبان‏ها.9
2.سیره عقلا و متفکران10
3.سیره علما و اندیشمندان اسلامى11
4.محاسبه امت‏ها پس از استماع قرآن کریم12
5.عدم ترجمه قرآن کریم; تکلیفى ما لا یطاق13
6.عدم تصریح به وجوب فراگیرى زبان عربى از سوى شارع14
نظریه اولین همایش تحقیقات علوم و مفاهیم قرآن دار القرآن الکریم15
فتواى صاحب المنار در ممنوعیت ترجمه قرآن (22)16
پاسخ صاحب المنار17
دلایل المنار در ممنوعیت ترجمه قرآن و نقد آن‏ها18
نقد و بررسى26
پى‏نوشت‏ها:32
  

 

 

 

مفهوم لغوى "ترجمه"

 

در مورد ریشه کلمه «ترجمه‏» نظرات متفاوتى از سوى دانشمندان اهل لغت ارائه شده است. این‏که ریشه این کلمه عربى است‏یا غیر عربى، ثلاثى مجرد است‏یا رباعى، محل خلاف است.برخى اقوال در این‏باره عبارتند از:

1. «ترجمه‏» از «ترجم‏» رباعى مجرد است. (1)

2.از «رجم‏» عربى، ثلاثى مجرد به معناى سخن گفتن از روى گمان و حدس است. (2)

ظاهرا ربطى بین این دو نیست، اگرچه در کتب لغت، آن‏ها را کنار هم مى‏آورند. «رجم‏» یعنى سنگ انداختن و علامت‏گذارى با سنگ، در واقع، یعنى کشف و روشن نمودن.شاید به این مناسبت که ترجمه هم نوعى کشف معناست، این دو را کنار هم آورده‏اند.

3.مشتق از «ترجمان‏» بر وزن نردبان است. (3)

4.مشتق از Targmono آرامى است. (4)

5.مشتق از «ترزبان‏» و «ترزقان‏» است.در برهان قاطع، «ترزبان‏» و «ترزقان‏» و «ترجمان‏» هم معنى دانسته شده است. (5)

 

1

 

 

مفهوم اصطلاحى «ترجمه‏»

 

ترجمه به چهار معنا آمده که معناى چهارم مدنظر است:

1.تبلیغ کلام و شرح الفاظ و رساندن آن به کسى که آن را نشنیده است;

2.تفسیر و شرح سخن به همان زبان اصلى; طبرى این معنا را ذکر کرده است. (6)

بر همین اساس، به ائمه بزرگوار دین، اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم السلام «ترجمان قرآن‏» گفته مى‏شود; یعنى آن‏ها مفسر و شارح کتاب الهى هستند.در زیارت‏نامه حضرت قائم (عج) مى‏خوانیم: «السلام علیک یا تالى کتاب الله و ترجمانه‏» (7)

3.تفسیر و شرح سخن به غیر از زبان اصلى; (8)

4.انتقال پیامى از یک زبان (زبان مبدا) به زبانى دیگر (زبان مقصد) ; هدف از این ترجمه آشنا شدن اهل یک لغت و زبان با پیام و معارفى است که در لغت و زبان دیگر (مبدا) مطرح است.معناى مشهور ترجمه نزد عرف همین معناست که همان ترجمه لفظى مورد بحث است.

5.بیان سیرت و اخلاق و نسبت اشخاص; کتب تراجم کتبى است که شرح حال بزرگان در آن‏ها آمده است.

6.دیباچه کتاب که به آن «ترجمة الکتاب‏» گفته مى‏شود.

 

2

 

 

واژه «ترجمان‏» در روایات و اخبار

 

واژه «ترجمان‏» و جمع آن «تراجمه‏» در برخى روایات و احادیث ما به کار رفته است.اینک نمونه‏هایى از این کاربرد:

1.قال على علیه السلام: «هذا القرآن انما هو خط مسطور بین الدفتین لا ینطق بلسان و لا بد له من ترجمان‏» ; (9) این قرآن نوشته‏اى است که بین دو جلد قرار دارد و به زبان سخن نمى‏گوید و ترجمان و مفسرى لازم دارد.

2.عن سدیر، عن ابى‏جعفر علیه السلام: قال قلت له: جعلت فداک ما انتم؟ قال: نحن خزان علم الله و نحن تراجمة وحى الله‏» ; (10) سدیر مى‏گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: فداى شما گردم! شما چه سمتى دارید؟ فرمود: ما خزانه‏دار علم خدا و مترجم وحى هستیم.

3.قال على علیه السلام: «رسولک ترجمان عقلک و کتابک ابلغ ما ینطق عنک‏» ; (11) فرستاده تو ترجمان خود توست و نامه‏ات رساترین فرستاده‏اى است که از سوى تو سخن مى‏گوید.

 

3

 

 

فواید ترجمه قرآن

 

بدون تردید، فواید بسیارى بر ترجمه قرآن کریم براى غیرعرب زبانان مترتب است.

به عنوان نمونه:

1.همگان مى‏توانند کلام خدا را بفهمند و بر ایمان و اعتقادشان افزوده شود.

2.حجت‏خدا بر همه روشن مى‏گردد و افراد بیش‏ترى از هدایت قرآنى برخوردار مى‏شوند.

3.تعالیم الهى گسترش مى‏یابد و مقتضاى تدبر و تعمق در آیات الهى فراهم مى‏شود.

4.شبهات معاندان بر اثر انتشار ترجمه جواب داده شده، معارف اسلامى میدان ظهور بیش‏ترى مى‏یابند.

5.با ترجمه قرآن، عامه مردم، که زبان عربى نمى‏دانند، بهتر مى‏توانند به دستورات قرآن عمل کنند.

 

4

 

 

شروط ترجمه قرآن کریم

 

درترجمه قرآن، مانند هر ترجمه دیگرى، باید نکاتى رعایت‏شود:

1.مترجم به زبان خود و زبان عربى تسلط کامل داشته باشد.

2.مترجم باید انس با قرآن داشته باشد.این خود یک پیش شرط است; زیرا چنان‏که مفسران قدیم و جدید گفته‏اند:

یک معناى آیه معروف «لا یمسه الا المطهرون‏» (واقعه: 79) این است که جز کسانى که طهارت قلبى - یعنى توحید و ایمان دارند - کسى حقایق و معانى اصلى و بطون آیات قرآنى را درک و دریافت نمى‏کند. (12)

3.مترجم باید دقایق، رموز و شیوه‏ها و ویژگى‏هاى هر دو زبان را به خوبى بشناسد.

4.ترجمه‏راچنان‏نیکو و روان کند که مستقل و مستغنى از متن باشد.

5.مترجم آشنا با لغت، نحو، صرف، اشتقاق، معانى، بیان، بدیع، قرائات، اصول دین، اسباب نزول و وجوه اعجاز قرآنى باشد.

6.مترجم باید احتیاط علمى داشته باشد.بهترین شیوه احتیاط، کثرت مراجعه است. مترجم قرآن کریم باید حرفه‏اى، مجرب و کارآزموده باشد، نه این‏که اولین کارش ترجمه قرآن باشد.باید به متون و منابع ذى‏ربط فراوان مراجعه کند.اگر مترجمى پیش از ترجمه به چندین و چند فرهنگ عمومى و خاص قرآن، براى هر کلمه قرآنى اولین معادلى که در ذهن دارد، بگذارد از احتیاط علمى عدول کرده است.

 

5

 

 

نخستین مترجمان قرآن کریم

 

گفته شده که اولین مترجم قرآن کریم سلمان فارسى‏رحمه الله است: نقل شده است که اهل فارس نامه‏اى به سلمان نوشتند تا او ترجمه سوره «فاتحه‏» را براى آنان بنویسد.پس او نوشت: «به نام یزدان بخشاینده.» آن‏ها در نماز مى‏خواندند تا این‏که زبانشان به عربى عادت کرد.سلمان این نوشته را بر رسول خدا عرضه کرد. (13)

این‏مطلب راصاحب‏روح‏المعانى نیزذکرکرده است: (14) البته اثرى از این ترجمه در دست نیست و از بین رفته است.

همچنین ترجمه طبرى در زمان امراى سامانى به فرمان ابوصالح منصور بن نوح سامانى شروع گردید. (سال 352 ه.) این کتاب از جمله آثار منثور دوره سامانى است که از عربى به فارسى ترجمه گردیده است.در مقدمه کتاب، علت ترجمه ذکر شده است. البته لغات فارسى غریب در آن فراوان به کار رفته و در مقدمه آمده است: «این کتاب را بیاوردند از بغداد; چهل مصحف بوده نبشته به زبان تازى و به اسنادهاى دراز بود.بیاوردند سوى امیر سید مظفر ابوصالح منصوربن نوح بن نصر ابن احمد بن اسماعیل - رحمه‏الله علیهم اجمعین - پس دشخوار آمد بر وى خواندن کتاب و عبارت کردن به زبان تازى و چنان خواست که مر این را ترجمه کند به زبان پارسى.پس علماء ماوراالنهر را گرد کرد و این از ایشان فتوى کرد: کسى روا باشد که ما این کتاب را به زبان پارسى گردانیم؟ گفتند: روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسى مر آن کس را که او تازى نداند از قول خداى عزوجل که گفت: «ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.» گفت: هیچ پیغامبرى را نفرستادم، مگر به زبان قوم او و آن زبان که ایشان دانستند» . (15)

 

6

 

 

ضرورت ترجمه قرآن کریم

 

پیش از پرداختن به ادله منع از سوى رشیدرضا در تفسیر المنار، مواردى به عنوان مؤید براى ضرورت ترجمه قرآن کریم ذکر مى‏گردد.با توجه به این‏که قرآن کریم معجزه جاویدان رسول اکرم صلى الله علیه وآله است، آن هم اعجازى که از همان آغاز به آن تحدى شده و این تحدى در تمام زمان‏ها و مکان‏ها ادامه دارد، بین متفکران اسلامى این بحث وجود داشته که آیا ترجمه قرآن کریم جایز است‏یا خیر.هرچند در طول تاریخ، مخالفانى براى این کار وجود داشته، اما این مخالفت‏ها به هیچ وجه مانع از ترجمه نشده است.از آن‏جا که بیش‏تر مردم با زبان عربى آشنا نیستند، بالضروره براى تبلیغ کلام الهى، باید آن را ترجمه کرد.روشن است که ضرورت این امر نیاز به دلیل ندارد، اما براى روشن شدن این موضوع دلایلى ذکر مى‏گردد مبنى بر این‏که ترجمه قرآن نه تنها جایز، بلکه واجب است:

 

7

 

 

1.جهانى و جاودانى بودن دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله

 

مطالعه تاریخ ادیان آسمانى نشان مى‏دهد سنت الهى بر این بوده که هر پیامبرى را به زبان امتش مبعوث کند تا تبلیغ و ترویج دین خدا کامل گردد.قرآن مجید مى‏فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه‏» (ابراهیم: 4) ; هیچ پیامبرى را نفرستادیم، مگر به زبان قوم خودش.با توجه به شرایط بعثت رسول خدا صلى الله علیه وآله، زبان قرآن نیز همان زبان پیامبر صلى الله علیه وآله - یعنى عربى - قرار داده شد.

همین مساله به پیامبر گرامى، حضرت محمد صلى الله علیه وآله این امکان را داد که رسالت‏خود را کامل‏تر انجام دهد.آیات فراوانى از قرآن کریم بر این مطلب دلالت دارد که کلام نزول بر رسول خدا عربى بوده است; مانند:

- «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون‏» (یوسف: 2) ; همانا این قرآن را به عربى فرستادیم تا شما اندیشه نمایند.

- «قرآنا عربیا غیر ذی عوج لعلهم یتقون‏» (فصلت: 44) ; این کتاب قرآن عربى (فصیح) بدون حکم ناصواب است که مردم تقوا پیشه نمایید.

- «کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون‏» (زمر: 27) ; این کتابى‏است که آیات آن‏تبیین‏شده; قرآنى‏عربى‏براى‏افرادى‏که بدانند.

بیش از 10 آیه از قرآن کریم بر عربى بودن این کتاب الهى تاکید دارند.

مراغى ذیل آیه 4 سوره ابراهیم مى‏گوید: «یعنى ما هیچ رسولى را بر امت‏هاى قبل از تو نفرستادیم، مگر به زبان قوم خودش، تا آنچه به سوى ان‏ها فرستاده مى‏شود بفهمند و حجت‏بر آن‏ها قطعى شده و جلوى عذر و بهانه گرفته شود.این کتاب هم به زبان عربى نازل شده تا عذر عدم فهم آن برداشته شود و هیچ مانعى براى فراگیرى آن وجود نداشته باشد تا تمام احکام آن را بفهمند و در زندگى دنیا و آخرتشان سعادتمند باشند» . (16)

از سوى دیگر، آیاتى در قرآن کریم است که دلالت‏بر عمومیت دعوت پیامبر مى‏کنند; مانند:

- «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین‏» (انبیاء: 102) ; و تو را نفرستادیم، مگر به عنوان رحمت‏براى همه جهانیان.

- «تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا» (فرقان: 2) ; بزرگوارى آن خداوندى راست که قرآن را بر بنده‏اش فرو فرستاده تا براى همه جهانیان بیم‏دهنده باشد.

8

 

- «و ما ارسلناک الا کافة للناس‏» (سبا: 28) ; تو را نفرستادیم، مگر براى همه مردم.

از رسول خدا صلى الله علیه وآله روایت‏شده که آن حضرت فرمودند: «من براى تمام مردم، اعم از سرخ و سیاه، فرستاده شده‏ام‏» . (17)

اکنون جاى این سؤال وجود دارد که با توجه به این‏که قرآن کریم به زبان عربى نازل شده که قوانین آن عمومى و جهانى است و هدایت عالمیان را به عهده گرفته، براى ابلاغ این دین جاویدان به انسان‏هایى که با زبان عربى آشنایى ندارند، چه باید کرد.براى این منظور، دو کار باید کرد:

1.حکم به وجوب فراگیرى زبان عربى که متصور و ممکن نیست;

 

9

 

 

2.ترجمه کلام خداوند سبحان به سایر زبان‏ها.

 

اما با توجه به این‏که اولا، فراگیرى زبان عربى براى همه ممکن نیست، ثانیا عامه مردم فرصت‏خواندن تفاسیر طولانى را ندارند و ثالثا تعلیم کلام الهى براى همه ضرورى است، ترجمه قرآن کریم تنها راه است.اگرچه ترجمه نمى‏تواند برگردان همه ویژگى‏هاى کلام وحى باشد، اما جنبه‏هاى معنوى و هدایتى قرآن در صورتى‏که شرایط ترجمه رعایت‏شود، قابل برگردان به زبان‏هاى دیگر است.

«زبان یک وسیله است و آن چیزى که هدف است، معانى است که در قالب آن الفاظ رفته. این‏که معانى مانند زبان اختصاصى نوع خاصى جداى از دیگر انواع داشته باشد، یک امر محال و غیرممکن است; زیرا همه مردم به ارزش‏هاى انسانى باور دارند.خلاصه این‏که زبان‏ها به مقدار انواع انسانى تعدد پیدا مى‏کند، ولى معانى بین همه رایج است‏» . (18)

رشیدالدین میبدى در تفسیر آیه 4 سوره ابراهیم گفته است: «این آیه دلیل است‏بر این‏که قرآن به زبان عربى نازل شده است; زیرا پیامبر عرب بوده است و اهل خطاب در آن وقت، همه عرب‏ها بوده‏اند و چون مخاطبین آن غیرعرب نبودند، به زبان آن‏ها نازل شد، لیکن چون پیامبر به حکم آیه "و ما ارسلناک الا کافة للناس" مامور به تبلیغ اسلام به همه مردم جهان بود، پس خطاب تبلیغ هر قومى به زبان آن قوم جایز مى‏باشد» . (19)

قرطبى ذیل همین آیه مى‏نویسد: «در این آیه، حجیت‏بر عجم و غیر عجم نیست، مگر این‏که آنچه بر پیامبر اکرم نازل شده، ترجمه شود» . (20)

صاحب تفسیر روح البیان مى‏نویسد: «قرآن براى همه مردم، بلکه تمام جن و انس نازل شده است و اگر خداوند متعال آن را به تمام زبان‏ها با آن همه اختلافاتى که در میان آن‏ها وجود دارد نازل مى‏کرد، اعجاز آن از بین مى‏رفت و منجر به درگیرى واختلاف کلمه مى‏شد و دست تحریف به درون آن راه یافته و اجتهاد در تعلیم الفاظ و معانى که در پى آن مى‏آید، به وجود مى‏آمد، هرچند مى‏دانیم پیامبر اشرف مخلوقات و امتش بهترین امت و زبانش بهترین زبان است.در این میان، تنها چیزى که به دعوت عمومى پیامبر جامه عمل مى‏پوشاند، ترجمه آن به زبان‏هاى دیگر است.»

 

10

 

 

2.سیره عقلا و متفکران

 

روش و طریقه‏اى که عقلاى وارسته با بینش و فکر صحیح در زندگى و شؤون گوناگون حیات انسانى از آن پیروى مى‏کنند تا آن‏جا که نهى و منعى از ناحیه شارع مقدس در آن نرسیده باشد، مى‏تواند مورد پیروى باشد و حجت و دلیل محسوب شود.در مورد قرآن کریم، سیره عملى و تجربه تاریخى نشان دهنده این است که ترجمه قرآن کریم امرى ضرورى بوده و ممنوع اعلام نگردیده است.بنابراین، متفکران و اندیشمندان اسلامى از همان آغاز اسلام، از ترجمه قرآن به عنوان وسیله‏اى براى بیان فرهنگ و معارف قرآنى به زبان‏هاى گوناگون استفاده مى‏کرده‏اند و امروز کم‏تر زبان زنده‏اى یافت مى‏شود که قرآن کریم به آن ترجمه نشده باشد.

نتیجه آن‏که ترجمه قرآن کریم کارى است روشن و بدیهى که عقلا به آن عمل نموده‏اند.

 

11

 

 

3.سیره علما و اندیشمندان اسلامى

 

در علم اصول فقه، سیره عملى مسلمانان از ادله شرعیه به شمار مى‏رود; به این معنا که هرگاه از نظر تاریخى، ثابت و مسلم شود که مسلمانان متدین و علاقه‏مند به دین با حفظ جهات شرعى، اقدام به انجام عملى نموده، آن را به صورت معمول مرتکب مى‏شوند، روش آن‏ها دلیل بر جواز عمل مزبور است.

از مطالعه اجمالى تاریخ تفسیر قرآن و بررسى چگونگى سیره علوم قرآنى در طول تاریخ استفاده مى‏شود که دانشمندان اسلامى از عامه و خاصه، از ترجمه قرآن کریم براى تفهیم آیات الهى استفاده مى‏کرده‏اند.

 

12

 

 

4.محاسبه امت‏ها پس از استماع قرآن کریم

 

قرآن مجید مى‏فرماید: «و ما کان ربک مهلک القرى حتى یبعث فی امها رسولا یتلوا علیهم آیاتنا» (قصص: 59) ; پروردگار تو اهل هیچ دیارى را تا در مرکز آن رسولى نفرستد که آیات ما را بر آن‏ها تلاوت کند، هرگز نابود نمى‏کند.

ارشاد و هدایت و ابلاغ دین الهى بدون دانستن زبان میسر نیست.اگر قرآن مجید ترجمه نشود، از چه طریقى مى‏توان سخن خدا را به مردم رساند؟ آیا قرآن بدون ترجمه، که هیچ محتواى آن را نمى‏فهمند، به آن‏ها بدهیم یا آن‏ها را ملزم به عمل به قرآن کنیم درحالى‏که‏ازمحتواى‏آن بى‏خبرند؟ در این صورت، حجت‏بر این گونه مردم تمام نشده، انذار نمى‏شوند و بهانه از آن‏ها گرفته نمى‏شود.

 

13

 

 

5.عدم ترجمه قرآن کریم; تکلیفى ما لا یطاق

 

دلیل دیگر بر لزوم ترجمه قرآن کریم این است که ارتباط غیر عرب‏ها با اسلام به دو صورت قابل تصور است:

1.آن‏ها را غیر مکلف و غیر مسؤول بدانیم که این موجب تعطیلى تکالیف اسلامى خواهد شد.

2.آن‏ها را مکلف و مسؤول بدانیم.در این صورت، ارشاد و آگاهى آن‏ها و نورانى ساختن قلبشان به نور ایمان لازم است و وظیفه مسلمانان آگاه و اندیشمندان اسلامى است که به سراغ جاهلان رفته، آن‏ها را بیدار کنند.این در صورتى ممکن است که مردم به زبان خودشان انذار شوند.در غیر این صورت، در معرض دعوت الهى قرار نمى‏گیرند و احساس تکلیف نمى‏کنند و این مهم در پرتو ترجمه ممکن است.

 

14

 

 

6.عدم تصریح به وجوب فراگیرى زبان عربى از سوى شارع

 

در هیچ جاى قرآن و روایات معتبر، مطلبى دال بر وجوب تعلیم زبان عربى نیست; دعوت عام است و قرآن روى گروه خاصى نظر نداشته است تا زبان آن‏ها را به سمیت‏بشناسد.همه مردم دعوت به اسلام شده‏اند; چنان‏که در آیه کریمه مى‏فرماید: «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا» (آل عمران: 64) ; بگو: اى اهل کتاب، بیایید از آن کلمه و سخن حق، که بین ما و شما یکسان است، پیروى کنیم و آن این‏که جز خداى یکتا را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم.

 

15

 

 

نظریه اولین همایش تحقیقات علوم و مفاهیم قرآن دار القرآن الکریم

 

در این‏جا، بخشى از بیانیه پایانى کنفرانس تحقیقات علوم و مفاهیم که در 27 رجب 1409 در قم برگزار گردید، ذکر مى‏گردد:

الف.با توجه به فصاحت‏بى‏نظیر قرآن، این کمیسیون معترف است‏به این‏که هر آیه‏اى از قرآن مجید آبشارى عظیم و پرقدرت از زیباترین و گویاترین کلمات است که اعجاب و تحسین و اشتیاق را برمى‏انگیزد و حاوى بسیارى مطالب است که در ترجمه آن به فارسى یا هر زبان دیگر، مترجم فقط مى‏تواند جمله‏هاى دراز و خسته‏کننده به کاربرد، از همین جهت، شرح و بسط فراوان در ترجمه ضرورت پیدا مى‏کند (ضرورت تفسیر)، اما همگان یا براى خواندن تفسیر قرآن فرصت ندارند و یا ترجمه تحت‏اللفظى را درک نمى‏کنند.بنابراین، ترجمه آیات قرآن به کیفیتى که خلاصه‏اى از تفسیر هر آیه و مراد ظاهرى آن درج و بیان شود - البته به صورتى‏که براى قرائت‏کننده فارسى زبان مفهوم و مفید باشد و ضمنا به عظمت و قداست آن لطمه‏اى وارد نیاید - امکان‏پذیر مى‏باشد، اگرچه مشروعیت ترجمه قرآن کریم به زبان‏هاى دیگر از طرف برخى دانشمندان شیعه و سنى مورد اشکال قرار گرفته و یا دست کم غیر جایز شمرده شده است.ولى نظر کمیسیون ترجمه قرآن بر این است که چنان‏که ارزش کلمات قرآنى شناخته شده و هر آیه چنان ترجمه شود که گویى مترجم به حقیقت آن‏ها سوگند خورده و همچنین دیگر شرایط لازم در ترجمه رعایت گردد تا از بروز اشکال مصون باشد، مشروعیت ترجمه قرآن محرز است و مورد ایراد اشکال‏کنندگان نخواهد بود.

ب.ترجمه قرآن به زبان‏هاى رایج دنیا امروز براى جهان اسلام ضرورت دارد; چرا که در این‏صورت; اولا، محققین و اسلام‏شناسان و عامه مسلمانان غیرعرب زبان از بهره‏مندى قرآن مجید محروم نمى‏مانند.ثانیا، ترجمه قرآن به زبان دیگرى جز عربى محور تبلیغ براى جلب افکار عمومى نسبت‏به اسلام و قرآن در حوزه زبان خواهد بود» . (21)

 

16

 

 

فتواى صاحب المنار در ممنوعیت ترجمه قرآن (22)

 

در ذیل، ترجمه متن نامه احمد افندى خطاب به رشیدرضا ذکر گردیده، سپس با ذکر هر یک از ادله ذکرشده در ممنوعیت ترجمه قرآن از سوى مؤلف المنار، به صورت جداگانه هر یک از آیه‏ها نقد و بررسى شده‏اند:

متن المنار: این نامه در 29 ربیع‏الاخر سال 1326 از سوى شیخ احسن‏احمد افندى از روسیه خطاب به رشیدرضا نگاشته شده است:

«همانا ترجمه قرآن از مسائل مهم مسلمانان است.همه مباحثى که درباره ترجمه قرآن مطرح گردیده به دلایلى، به نتیجه منتهى نشده است.این دلایل عبارتند از:

1.ترجمه کامل قرآن به دلیل اعجاز آن، از نظر بلاغت ممکن نیست.

2.کلمات فراوانى در قرآن هست که مقابلى در لغت ترجمه شده ندارد، مترجم مجبور است چیزى را که دلالت‏بر ترجمه دارد با تغییرى بیاورد.هنگامى که این ترجمه مجددا به لغت دیگرى منتقل مى‏شود، در آن تغییراتى ایجاد مى‏شود و همچنان پیش مى‏رود.بدین‏سان، خوف گشوده شدن راه تحریف و تغییر در قرآن خواهد بود.

3.کلمات کتاب آسمانى ما، قرآن، حاوى بعضى اشارات و احکام از طریق حساب است که با ترجمه، این طریق مسدود مى‏شود.براى مثال ، سعدى حلبى در حاشیه‏اش بر تفسیر بیضاوى، هنگام تفسیر سوره «فاتحه‏» مى‏نویسد: اگر حروف تکرارى اولین سوره قرآن - یعنى «فاتحه‏» - و حروف تکرارى از آخرین سوره قرآن - یعنى «ناس‏» جمع‏آورى شود 23 حرف باقى مى‏ماند که مطابق زمان نبوت حضرت محمد صلى الله علیه وآله است.اگر قرآن ترجمه شود، این فواید، که از معجزات قرآن است، فوت مى‏شود.

اما ادیبان‏ترک روسى ما اصرار بر ترجمه دارند و مى‏گویند: قول به عدم جواز ترجمه قرآن معنى ندارد.از این‏رو، ترجمه را واجب مى‏دانند و در حال حاضر، در شهر «قزان‏» قرآن ترجمه مى‏شود، همچنین زین‏العابدین حاجى باکویى از قفقاز قرآن را به زبان ترکى ترجمه نموده است.از محضر استاد تقاضا داریم در این مساله تدبر نمایند.» احسن شاه احمد

 

17

 

 

پاسخ صاحب المنار

 

یکى از کوتاهى‏ها و تقصیرات مسلمانان در نشر دین و آیینشان این است که مفاهیم قرآن کریم را براى اهل هر لغت و زبانى به لغت‏خودشان - هرچند با تفسیر بعضى از آن - بیان ننموده‏اند تا کسانى که اهل قرآن نیستند به سوى آن فرا خوانده شوند و افرادى که احتیاج دارند در حد نیاز از آن بهره گیرند.از عوامل تزلزل مسلمانان در دینشان این است که به فرقه‏هاى گوناگونى متفرق شدند که رابطه‏اى بین آن‏ها با یکدیگر در لغت‏یا قانون نیست این در حالى است که قرآن نازل بر آخرین سفیر الهى، معجزه در بلاغت، هدایت و شیوه را فراموش کردند.

این تزلزل ناشى از تهاجم سیاسى اروپا علیه مسلمانان بوده است.تفرقه و جدایى به گروه‏هاى مختلف را براى ما زینت دادند، در حالى‏که هر گروهى گمان مى‏کرد حیاتش در همین است.این در واقع، مرگ دسته‏جمعى بود.

بیش از این مساله را طول نمى‏دهیم.اما در این‏جا برخى مفاسد ترک قرآن نازل شده «بلسان عربى مبین‏» از سوى مسلمانان را ذکر مى‏کنیم; قرآنى که با وجود آن، نیاز به ترجمه اعجمى نیست، بلکه تفسیر به لغت هر قومى با حفظ نص متواتر خالى از تحریف و تبدیل قرآن کافى است.

اکنون با اختصار مى‏گوییم:

 

18

 

 

دلایل المنار در ممنوعیت ترجمه قرآن و نقد آن‏ها

 

دلیل اول: «ترجمه حرفى قرآن مطابق اصل - چنان‏که از مباحث آینده روشن مى‏شود - غیرممکن است، اما ترجمه معنوى، که همان فهم مترجم از قرآن مى‏باشد، ترجمه قرآن نیست، بلکه فهم فردى از قرآن است که گاهى خطا و گاهى صواب است.بدین‏سان، ترجمه مورد انکار ما نخواهد بود.» نقد و بررسى: ترجمه حرفى قرآن با انعکاس همه بلاغت و فصاحت و دقایق به کار رفته در آن غیرممکن است و کسى ادعا ندارد که مى‏تواند چنین ترجمه‏اى ارائه کند.اما مترجم فهم فردى خود را مطرح نمى‏کند، بلکه با عایت‏شروط، در کنار متن اصلى، به زبان دیگرى برگردان مى‏نماید.اگر ترجمه‏اى در بردارنده نظریات شخصى فرد باشد، ترجمه نیست.اما:

اولا، خداوند متعال براى هر کس به اندازه توانش تکلیف مقدر نموده است و با توجه به این‏که فراگیرى زبان عربى واجب نشده، کسانى‏که توان فراگیرى زبان عربى را ندارند براى اخذ دستورات دینى مجبور به مراجعه ترجمه هستند.

ثانیا، آیاتى که به بیان عمومیت دعوت پیامبر صلى الله علیه وآله مى‏پردازد این ضرورت را بدیهى مى‏نماید که به هر شکل ممکن باید تمامى مردم به همه زبان‏ها انذار شوند و یکى از آن شکل‏ها ترجمه است.

ثالثا، در طول تاریخ، مردم از ترجمه قرآن به عنوان یکى از ابزارهاى فهم قرآن بهره گرفته‏اند.

رابعا، ترجمه تام و کامل قرآن از لحاظ لفظ و معنا امکان‏پذیر نیست; زیرا داراى فصاحت و بلاغتى است که بعدى از اعجاز قرآن مى‏باشد که قرآن خود از آن خبر داده است. (23)

بنابراین، چیزى نمى‏تواند مانع ترجمه و شرح قرآن به زبان دیگرى باشد، بلکه باید کوشید ابعاد اعجاز قرآن را براى مسلمانان غیرعرب زبان با توضیح بیش‏ترى آشکار کرد و این در کنار متن اصلى هرگز جایگزین آن نیست و فهم مترجم به معناى راى شخصى او نمى‏باشد.

دلیل دوم: «قرآن اساس دین اسلام، بلکه همه دین است و سنت دین نیست جز از حیث تبیین و شرح قرآن بر این اساس، کسانى که ترجمه قرآن را ملاک قرار مى‏دهند دینشان آن چیزى است که مترجم از قرآن فهمیده، نه خود قرآنى که از سوى خداوند بر رسولش نازل شده است.اجتهاد با قیاس، فرع نص است و در مورد ترجمه نصى از شارع نرسیده.اجماع علما نیز باید مستندى داشته باشد.در نتیجه، کسانى‏که ترجمه قرآن را قرآن قرار مى‏دهند چیزى از اصول اسلام را باقى نمى‏گذارند» . (24)

19

 

نقد و بررسى: در پاسخ این دلیل، باید گفت: در سخن مزبور، ارتباطى بین مقدم و تالى نیست.4 مطلب در این استدلال آمده است:

1.قرآن اساس دین اسلام و سنت‏شارح آن است.

2.ترجمه قرآن را دین قراردادن یعنى اتخاذ دین از فهم مترجم.

3.نصى از شارع براى جواز ترجمه نیامده است.

4.ترجمه قرآن را قرآن قراردادن از بین بردن اسلام است.

قسمت اول قابل قبول است و هیچ تردیدى در آن نمى‏باشد.بخشى از آیات قرآن و روایات فراوانى از اهل‏بیت علیهم السلام قرآن را اساس و قوام دین معرفى کرده است: مانند:

- «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى‏ء» (نحل: 89) ; این کتاب را بر تو فرستادیم که بیان هر چیزى است.

- «ما کان حدیثا یفترى و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شى‏ء» (یوسف: 111) ; این کتاب افترا نیست، بلکه تصدیق آنچه پیش توست و بیان هر چیزى است.

- النبى صلى الله علیه وآله: «هو کتاب تفصیل و بیان و تحصیل‏» ; (25) قرآن کتاب تفصیل، تبیین و تحصیل حقایق است.

- الصادق علیه السلام: «ان الله انزل فى القرآن تبیان کل شى‏ء حتى والله ما ترک شیئا تحتاج العباد الیه الا بینه للناس‏» ; (26) خداوند متعال در قرآن هرچیزى را بیانى کرده است، حتى سوگند به خدا، آنچه را بندگان به آن نیاز داشته‏اند از ذکرش خوددارى نکرده است.

- الباقر علیه السلام: «ان الله لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الى یوم القیامه الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله‏» ; (27) خداوند آنچه را مردم تا روز قیامت‏به آن احتیاج دارند در کتابش نازل نموده و بر رسولش بیان کرده است.

بدین سان قرآن آنچنان‏که از توصیف خودش استفاده مى‏شود، کتاب نور، هدایت، رحمت، حکمت، تبیان و تفصیل، شفا، جلا، و تامل و تدبر است و سنت در کنار آن و شارح آن مى‏باشد و اصولا وجه حجیت‏سنت، قرآن مجید است.اما چند مطلب دیگر نیز در استدلال آمده است که صحیح به نظر نمى‏رسد; از جمله آن‏که ترجمه قرآن را دین قراردادن - یعنى فهم مترجم را پیروى کردن - سخنى بسیار سست است.مترجم طریقى است‏براى رساندن پیام وحى و از خود چیزى ندارد.ترجمه با رعایت‏شروط و ضوابطش انتقال کلام مبدا به زبان دیگرى است.دعوت اسلام جهانى بوده و رسول اکرم صلى الله علیه وآله براى ارشاد تمام ملل مبعوث شده‏اند; چنان‏که قرآن مجید مى‏فرماید: «و ما ارسلناک الا کافة للناس‏» (سبا: 27) ; تو را نفرستادیم، مگر به سوى همه مردم.پیام خدا در قالب قرآن جلوه‏گر است و ناگزیر مردم جهان باید محتواى قرآن را بفهمند و براى این کار، چاره‏اى جز ترجمه قرآن نیست.

20

 

آموختن زبان عربى براى همه مردم جهان کار ساده و آسانى نبوده و نیست.علاوه بر این‏که آموختن زبان عربى نمى‏تواند هدف اسلام را تشکیل دهد، بلکه فهم قرآن و اجراى قوانین آن مورد نظر شارع مقدس اسلام است.آیا ترجمه قرآن جز شرح و تبیین لغات و واژه‏ها و تعابیر آن چیز دیگرى است؟ آیا این شرح و گزارش در امر تفسیر قرآن - اگر چه با هر لغت و زبانى باشد - با کلام غیرالهى صورت نمى‏گیرد؟» (28)

قرآن مجید مى‏فرماید: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور» (ابراهیم: 11) ; قرآن کتابى است که ما بر تو نازل کردیم تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکى‏ها بیرون آورده، به سوى نور ببرى.

هدف از نزول قرآن فراهم آوردن زمینه هدایت‏براى همه مردم است، از هر قوم و نژادى که باشند، در هر زمان و مکانى که زندگى کنند، با هر زبانى که سخن بگویند و این مهم در پرتو ترجمه قرآن ممکن مى‏شود و در این زمینه، مترجم نقش واسطه را در انتقال دارد.

«وظیفه مترجم تلاش براى فهم صحیح موضوع و متن، فهم سبک اثر، بازسازى و بازافرینى صحیح و روشن متن و دورى از حذف و اضافه و تصرف در معنا و تلخیص است‏» . (29)

نتیجه آن‏که این اشکال در صورتى وارد است که منظور از ترجمه قرآن ترجمه مستغنى از متن اصلى باشد، در حالى‏که:

اولا، وقتى گفته مى‏شود «قرآن ترجمه‏پذیر است، این بدان معنا نیست که ترجمه آن حتما باید بدون همراه داشتن متن اصلى باشد، بلکه یکى از شروط ترجمه صحیح قرآن این است که ترجمه همراه با متن اصلى باشد و زمانى‏که ترجمه و متن اصلى در کنار یکدیگر آورده شوند، هیچ کس به این فکر نمى‏افتد که ترجمه قرآن، قرآن است تا از متن اصلى بى‏نیاز باشد.

ثانیا، در بحث ترجمه‏پذیرى قرآن، علاوه بر این‏که ادعا نشده که ترجمه قرآن، قرآن است، بلکه با دلایل و مدارک مستند اثبات گردیده که ترجمه قرآن، قرآن نیست و در نتیجه، نصى از سوى شارع به حساب نمى‏آید تا مسائل و احکام شرعى از آن استنباط گردد.اجماع علماى مذاهب اسلامى این مطلب را تایید مى‏کند.

21

 

مرحوم شیخ ابوجعفر طوسى، از فقهاى مشهور شیعه در قرن پنجم، در پاسخ این سؤال که آیا وقتى قرآن به زبان فارسى خوانده مى‏شود قرآن است‏یا خیر، به آیه «انه لتنزیل من رب العالمین نزل به الروح‏الامین على قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربى مبین‏» (شعرا: 195) استناد نموده، مى‏فرماید: «به نظر ما، ترجمه فارسى قرآن، قرآن نیست; زیرا در این آیه شریفه، به صراحت‏بیان مى‏نماید که قرآن به زبان عربى مبین نازل شده است و هر کس بگوید قرآنى که به زبان دیگر غیر از عربى خوانده مى‏شود قرآن است، باید این آیه راترک نماید» . (30)

به همین دلیل، بیش‏تر فقها به جواز ترجمه قرآن فتوى داده‏اند.

در پایان، براى روشن شدن این نکته که ترجمه قرآن، قرآن نیست، دلایلى‏ذکرمى‏شود; دلایلى‏که‏مى‏رساند ترجمه، قرآن نیست:

1.قرآن کریم، معجزه جاویدان رسول خدا صلى الله علیه وآله به مجموع لفظ و معنا گفته مى‏شود; یعنى وقتى که جبرئیل مامور نزول قرآن بر پیامبر شد، لفظ قرآن را بر آن حضرت خواند، نه معناى تنهاى آن را; چنان که مى‏فرماید: «لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرانه فاذا قراناه فاتبع قرءانه ثم ان علینا بیانه.» (قیامت: 16- 19) زرقانى در تعریف «قرآن‏» مى‏نویسد: «دانشمندان اتفاق‏نظر دارند که قرآن مجموع لفظ و معناست و هر کس با آن مخالفت ورزد، با اساس دین مخالفت کرده است.معنى به تنهایى قرآن نیست; زیرا تحدى، هم به لفظ شده است و هم به معنا، و چون خداوند مشرکان را به تحدى فراخواند، از آنان خواست که ده سوره مانند آن به هم بافته، بیاورند و روشن است که مقصود تحدى به لفظ بوده است.بنابراین، قرآن با لفظ و معنایش عربى است و نمى‏توان نوشتار برخى از معانى آن را به زبان غیر عربى قرآن شمرد» . (31)

بنابراین، قرآن همان نظم عربى معجزى است که خداوند متعال بر قلب مبارک پیامبر صلى الله علیه وآله نازل نمود و حفظ و حراست آن را برعهده گرفت و مؤمنان را به تلاوت آن در لیل و نهار متعبد گردانید.از این‏رو، ترجمه قرآن صرفا برگردان معانى آن، آن هم به طور نسبى است و به هیچ عنوان، نمى‏توان آن را «قرآن‏» نامید.

22

 

2.مراجع و فقهاى اسلامى به جواز مس ترجمه قرآن فتوا داده‏اند، در حالى که اگر ترجمه قرآن کریم، قرآن بود حکم عدم مس بدون طهارت درباره آن جارى بود.در مساله 323 رساله‏ها آمده است: «مس نمودن خط قرآن (یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن) براى کسى که وضو ندارد، حرام است و احتیاط واجب آن است که موى خود را هم به خط قرآن نرساند، ولى اگر قرآن را به زبان فارسى یا زبان دیگر ترجمه کنند، مس آن اشکال ندارد» . (32)

3.اجماع علما و فقهاى شیعه و اکثریت اهل سنت‏بر این است که قرائت ترجمه سوره «فاتحه‏» (بخشى از قرآن) در نماز جایز نیست، حتى براى کسانى که قادر به قرائت صحیح نیستند.مرحوم شیخ طوسى مى‏فرماید: «کسى که سوره فاتحه را مى‏داند، جایز نیست غیر از آن را در نماز بخواند و اگر نمى‏داند واجب است که یاد بگیرد و اگر وقت ضیق است و چیزى از قرآن غیر از سوره فاتحه مى‏داند، آن را بخواند و اگر نمى‏داند ذکر خدا و تکبیر بگوید و به طور کلى، معناى قرآن به هیچ زبانى نباید خوانده شود و هر کس بخواند، قرآن نیست و نمازش باطل است‏» . (33)

امام خمینى‏قدس سره مى‏فرماید: «واجب است قرائت نمازگزار صحیح باشد و اگر عامدا به وسیله حروف و یا حرکت و یا تشدیدى و آنچه مانند آن است، خللى وارد سازد، نمازش باطل است‏» . (34)

مذهب فقهاى اهل سنت نیز در این زمینه همین است.بنابراین، ترجمه قرآن، قرآن نیست و ما متعبد به تلاوت آن نیستیم، اما این ربطى به جواز ترجمه قرآن ندارد.

دلیل سوم: «قرآن مجید تقلید در دین را منع و مقلدین را مذمت کرده است.بنابراین، اخذ دین از ترجمه قرآن تقلید مترجم آن است و این همان خروج از هدایت قرآن است، نه تبعیت از آن.» نقد و بررسى: قسمت اول استدلال صحیح است، اما نه به صورت مطلق. تقلید در اصول دین صحیح نیست، اما تقلید در فروع، نه تنها ناپسند نیست، بلکه شایسته و لازم است.قرآن کریم در آیات متعددى، تقلید در اصول عقاید را تقبیح، تحریم و به شدت محکوم نموده و با صراحت اعلام کرده است که تا وقتى براى انسان در مورد نظریه و عقیده‏اى آگاهى و شناخت قطعى حاصل نشده، حق ندارد از آن پیروى کند: «و لا تقف ما لیس لک به علم‏» (اسراء: 36) ; هرگز از آنچه بدان آگاهى ندارى، پیروى مکن.

23

 

روایات اهل‏بیت علیهم السلام نیز پیروى بدون آگاهى از شخصیت‏ها را منع کرده‏اند:

- امام کاظم علیه السلام به یکى از اصحاب خود به نام فضل بن یونس مى‏فرماید: «ابلغ خیرا و قل خیرا و لا تکن امعه‏» ; خیر برسان و خیر بگو و امعه مباش.

فضل بن یونس مى‏گوید: پرسیدم: «امعه‏» چیست؟ امام علیه السلام فرمود: «لا تقل انا مع الناس و انا کواحد من الناس‏» ; (35) مگو من با مردمم و من مانند یکى از مردمم.

ورود در دین از روى شخصیت‏پرستى و تقلید کورکورانه مذموم و منهى‏عنه است.شناخت دین و دریافت آن باید از روى آگاهى باشد.

- امام صادق علیه السلام در روایتى مى‏فرماید: «من دخل هذا الدین بالرجال اخرجه منه الرجال کما ادخلوه فیه و من دخل فیه بالکتاب و السنة زالت الجبال قبل ان یزول‏» ; (36) کسى که با تقلید از شخصیت‏ها وارد این دین شود، با تقلید از شخصیت‏ها نیز از آن خارج مى‏شود و کسى که با کتاب و سنت‏بدان گرایش یابد کوه‏ها از جاى خود برکنده مى‏شوند پیش از آن‏که عقیده او از او جدا گردد.

از این دو روایت چند نکته استفاده مى‏شود:

1.تقلید عقاید دینى از شخصیت‏ها، مذموم و محکوم است و انسان عاقل باید اعتقادات خود را از راه تحقیق و براساس تشخیص تحصیل کند.

2.کسانى که بر این اساس دین خود را بنیان مى‏نهند، اگر روزى شخصیت موردنظر تغییر عقیده داد، تغییر عقیده مى‏دهند.

3.افرادى که براساس رهنمودهاى قرآن و حدیث، عقاید اسلامى را بپذیرند، اعتقادات مذهبى در آن‏ها بسیار قوى است و زایل نمى‏گردد.

بدین سان، تقلید از شخصیت‏ها در عقاید دینى مذموم است.اما اخذ ترجمه قرآن از مترجم ربطى به این موضوع ندارد.ترجمه قرآن پل ارتباطى است‏براى درک حقایق قرآن و تدبر در آن، و بین تقلید مذموم و استفاده از ترجمه فرسنگ‏ها راه فاصله است. مترجم از خود چیزى ندارد، قرآن را برگردان نموده است و متن اصلى در کنار ترجمه محفوظ است.

اما این‏که گفته شده اخذ ترجمه خروج از هدایت قرآنى است، باید گفت: رسیدن به هدایت قرآن و حیات طیبه با درک معارف اسلامى و ایمان و عمل به قرآن میسر است، نه به صرف قرائت قرآن، چنان‏که مى‏فرماید: «من عمل صالحا من ذکرا او انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم باحسن ما کانوا یعملون.» (نحل: 97) دلیل چهارم: «لازمه جواز ترجمه قرآن محرومیت افرادى است که به ترجمه اکتفا مى‏کنند از توصیف الهى نسبت‏به مؤمنان، آن‏جا که مى‏فرماید: "قل هذه سبیلی ادعو الى الله على بصیرة انا و من اتبعنی" (یوسف: 112) ; بگو: راه من و پیروانم این است که با بصیرت و روشنى به سوى خدا دعوت مى‏کنم.آیات دیگر از جمله ویژگى‏هاى مسلمان را به کارگیرى عقل و فهم در آنچه خدا نازل نموده است، مى‏شمارند; چنان‏که مى‏فرماید: " اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه اولیاء" (اعراف: 3) آنچه از سوى خدا نازل شده قرآن عربى است.پس پیروى ترجمه مخالف با دین و امر و نهى خداوند است.» نقد و بررسى: این دلیل پیش از آن‏که مؤیدى بر عدم جواز ترجمه باشد، دلیلى بر ضرورت ترجمه قرآن کریم است.آیات بسیارى از قرآن کریم بشر را به تفکر و تامل دعوت نموده، اما به کارگیرى عقل و فهم به صرف قرائت قرآن نیست، بلکه به درک و عمل به آن است.اگر افرادى که زبان عربى نمى‏دانند، صرفا قرآن را قرائت نمایند و از ترجمه محروم باشند، چگونه بصیرت و آگاهى پیدا کنند؟

24

 

اما در خصوص آیه 3 سوره اعراف باید گفت: این آیه نیز تاکیدى بر ضرورت ترجمه قرآن است.اکنون براى روشن شدن مساله، اقوال برخى مفسران در تفسیر این آیه ذکر مى‏شود:

طبرى مى‏گوید: «خداوند - جل ثنائه - به پیامبرش مى‏گوید: اى محمد، به مشرکان از قومت، که بت‏ها را عبادت مى‏کنند، بگو: اى مردم آنچه را از بینات و هدایت از سوى خدا آمده است، پیروى کنید و آنچه را خداوند متعال به شما دستور داده است، پیروى کنید و چیزى غیر از او را عبادت نکنید; یعنى چیزى غیر از آنچه خداوند بر شما نازل کرده که آن پیروى از اولیایتان است که شما را به شرکت‏خدا دعوت مى‏کنند» . (37)

شیخ طوسى مى‏فرماید: «اتبعوا» خطابى است از خداى سبحان به مکلفان به این‏که از آنچه از قرآن به سوى آن‏ها نازل شده است، پیروى نمایند.ممکن است منظور این باشد که اى محمد، شما به آن‏ها بگو: از آنچه به سوى شما آمده است، پیروى کنید.

"لا تتبعوا من دونه اولیاء" نهى است از این که غیر از خدا را تبعیت ننمایید و ولى خویش نگیرید» . (38)

زمخشرى گوید: "اتبعوا ما انزل الیکم" یعنى از قرآن و سنت و "لا تتبعوا من دونه" یعنى از شیاطین جن و انس دوستى نگیرید، چون آن‏ها شما را به سوى عبادت بت‏ها و هواهاى نفسانى کشیده، از دین خدا و آنچه به سوى شما نازل شده است، دور مى‏کنند» . (39)

قرطبى مى‏گوید: «در این آیه دو مساله است: 1."اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم" یعنى کتاب و سنت و ظاهر آیه این است که امر به تمامى انسان‏هاست; یعنى از اسلام و قرآن پیروى نمایید و حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید و به اوامرش امتثال و از نهیش پرهیزکنید.2."ولاتتبعوامن دونه"یعنى غیرازاوراعبادت نکنید» . (40)

نتیجه آن که هیچ آیه‏اى از قرآن و یا روایت معتبرى نرسیده است که دستور صریح به وجوب فراگیرى زبان عربى براى کسانى بدهد که با زبان عربى آشنایى ندارند تا فراگیرى زبان عربى واجب و در نتیجه، ترجمه قرآن ممنوع گردد.

علاوه بر این، کسانى که هنوز به اسلام نگرویده‏اند تکلیفشان چیست؟ ترجمه قرآن با رعایت‏شرایطش پیروى از سخن خداست: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه‏» (ابراهیم: 4) با این تفاوت که چون پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرستاده خداست و دین او جهانى و جاودانى مى‏باشد و این وظیفه بر عهده پیروان او گذاشته شده است که دین خدا را به جهانیان ابلاغ نمایند و چون همه آن‏ها با زبان عربى آشنایى ندارند، یکى از این طرق، بلکه طریق ضرورى ترجمه قرآن به سایر زبان‏هاست.

25

 

دلیل پنجم: «علاوه بر محرومیت از این صفات عالى و بلند، ممنوعیت اجتهاد و استنباط از عبارت مترجم لازم مى‏آید; زیرا هیچ مسلمانى به جواز اجتهاد در آن قایل نیست.» نقد و بررسى: این سخن درستى است که دقت و تفحص در آیات قرآنى احتیاج به مقدمات فراوانى دارد که گاهى تا پانزده علم براى آن شمرده‏اند و البته ترجمه نمى‏تواند جایگزین متن اصلى باشد، اما اگر امر دایر باشد بین تعطیل ترجمه و تفحص و هرگونه برداشت از قرآن یا تاویل و فهم از طریق ترجمه، مسلما دومى رجحان دارد.به عبارت دیگر، این دلیل در صورتى درست است که به کسى که آشنا به لغت، بدیع، بیان و مانند آن است، بگوییم به ترجمه رجوع کن.اما بحث ما در مورد غیر عرب زبانان است که نمى‏توانند از عربى آیات بهره گیرند.

دلیل ششم: «کسى که لغت قرآن و آنچه را در فهم قرآن به آن احتیاج دارد مى‏شناسد، مانند سنت نبوى و تاریخ نسل اول را که مقارن با ظهور اسلام بود، در عمل به آنچه از قرآن فهمیده، ماجور است، اگرچه در فهم خود دچار خطا شود; زیرا تمام تلاش خود را در پذیرش هدایت قرآنى مبذول نموده است; چنانچه از برخورد رسول خدا صلى الله علیه وآله با اصحابشان در فهم کیفیت تیمم هنگامى که در درک و عمل به آن عذر آوردند و همچنین از برخورد پیامبر صلى الله علیه وآله با اصحاب خود در مورد نهى از نماز عصرگزاردن مگر در سرزمین «قریظه‏» این سخن استفاده مى‏شود.براى این مطلب شواهد دیگرى نیز هست.بنابراین، گمان نمى‏کنیم که هیچ مسلمانى براى عبارت مترجم چنین ویژگى‏هایى قایل باشد.»

 

26

 

 

نقد و بررسى

 

این که تلاش در راه فهم متن قرآن داراى اجر و پاداش است، سخن درستى مى‏باشد: «یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات.» (مجادله: 11) اما کسانى که توانایى و یا فرصت‏یادگیرى زبان عربى را به طور کامل ندارند، نباید از فیض درک غیرمستقیم محتواى قرآن دور بمانند.به عبارت دیگر، این دلیل مى‏رساند افرادى که لغت قرآن را مى‏شناسند ماجورند، اگرچه در فهم دچار خطا شوند; اما در مورد کسانى که لغت قرآن را نمى‏شناسند، ساکت است.افراد غیر عرب زبان باید از طریق ترجمه، قرآن را شناخته، بدان عمل کنند.قرآن مجید در آیات متعددى اهمیت تدبر و تفحص را گوشزد کرده است; چنان‏که مى‏فرماید: «و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مذکر» (قمر: 22) ; همانا این قرآن را در فهم، براى تذکر آسان کردیم.آیا کسى هست که پند گیرد؟

در آیه دیگرى مى‏فرماید: «فذکر بالقرآن من یخاف وعید» (ق: 45) ; پس با قرآن تذکر بده کسانى را که از عذاب مى‏ترسند.

دلیل هفتم: «قرآن چشمه‏اى است‏براى هدایت‏به معارف الهى که تازگى و هدایت آن هرگز کهنه نخواهد شد و هر خواننده‏اى به قدر توان و استعدادش از این دریاى بى‏کران بهره مى‏گیرد.چه بسا براى متاخران چیزى از حکمت‏ها و اسرارش کشف شود که براى متقدمان نبوده است.این مزایا در ترجمه قرآن وجود ندارد; زیرا خواننده به فهم آن معنا که مترجم فهمیده مقید است.براى مثال، مترجم آیه «وارسلنا الریاح لواقح‏» (حجر: 22) را مجاز بالاستعاره قرار مى‏دهد.برخورد باد و ابر و نزول باران به دنبال آن مانند لقاح مرد و زن و تولد فرزند است، اگر فرض کنیم در لغت مترجم، لفظى جانشین «لواقح‏» عربى باشد، در حقیقت و مجاز خلط شده، خواننده به همین فهم اکتفا نموده، حقیقت عبارت - یعنى این را که بادها بالفعل لواقح هستند - نمى‏فهمد; زیرا باد ماده لقاح را از درخت نر به ماده منتقل مى‏کند.در نتیجه، ترجمه ما را در این حد از فهم متوقف نموده و از ترقى مطلوب بازمى‏دارد.» نقد و بررسى: این شبهه نیز نمى‏تواند دلیلى بر ممنوعیت ترجمه باشد.در این‏که قرآن چشمه هدایت است و خواننده از قرائت آن به قدر توانش بهره مى‏گیرد هیچ بحثى نیست، اما جواز ترجمه به معناى تعطیل این کار نمى‏باشد.ترجمه در کنار متن اصلى است و هرگز جایگزین آن نمى‏شود.اما زبان‏ها نیز مانند موجودات زنده در حال تغییر و تحولند و باید براى هر نسلى در هر عصرى ترجمه‏اى قابل فهم و مطابق با رشد زبانى آن مرز و بوم ارائه نمود تا به آسانى آن را بفهمند.مستشکل این نکته را فراموش کرده که روى سخن ما در جواز ترجمه با افراد غیرعرب زبان است که مى‏خواهند سخن خدا را بفهمند.اما در آیات اسرار و حکمت‏هایى هست که آن‏ها را افراد آشنا با زبان عربى و لغت و سایر مقدمات درک نموده، مفسران براى افراد غیر عرب زبان و عادى توضیح مى‏دهند.

27

 

خداوند متعال براى هر کس به اندازه توانش تکلیف مقدر نموده است; «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286) بنابراین، کسانى که قدرت فراگیرى زبان عربى را ندارند، اگر براى فهم قرآن از ترجمه استفاده نمایند، خداوند سبحان از آن‏ها مى‏پذیرد.از سوى دیگر، آیاتى که به بیان عمومیت دعوت پیامبر مى‏پردازد، این ضرورت را بدیهى مى‏نماید که به هر شکل ممکن، باید تمامى مردم جهان در جریان تعالیم اسلام و قرآن قرار گیرند و این مهم در پرتو ترجمه امکان دارد.

از مثالى که در متن آمده، به خوبى روشن است که مقصود مستشکل چیست.مسلم، دقایق لطایف و نکات ظریف تعابیر عربى قرآن به صورت کامل، قابل انتقال به زبان دوم نیست، اما آیا این به معناى محرومیت افراد غیرعرب از فهم قرآن است.در همین آیه مربوط به لقاح، وقتى ترجمه کنار متن اصلى ذکر شود، خواننده هر دو را ملاحظه مى‏کند و در حد توان خویش از آن بهره مى‏گیرد.

دلیل هشتم و نهم: غزالى در کتاب الجام العوام عن علم الکلام مى‏گوید: «ترجمه آیات مربوط به صفات الهى جایز نیست.» استدلال ایشان بر این مطلب کاملا روشن است.ایشان مى‏گوید: خطا در این زمینه منجر به کفر مى‏شود.

غزالى همچنین مى‏گوید: برخى از الفاظ عربى معادل غیرعربى ندارند.مترجم در این الفاظ چه کند؟ اگر بر اساس فهم خود آن را شرح دهد، خواننده را در اعتقادى خاص قرار مى‏دهد مادامى که قرآن آن را رد نکرده است. (41)

نقد و بررسى: به طور کلى، معادل‏یابى کلمات قرآن کارى مشکل است و کلماتى که به عنوان ترجمه به کار مى‏روند، نمى‏توانند بار معنایى لغات قرآنى را برسانند.از نظر زبان‏شناسى، این مطلب صحیحى است که لغات و واژه‏ها بار فرهنگى و اجتماعى خاصى در میان اهالى آن زبان دارند.

شهید مطهرى‏رحمه الله درباره ترجمه کلمه «الله‏» در سوره حمد مى‏فرمایند: «مى‏توان گفت که در فارسى، لغتى مترادف کلمه «الله‏» ، که بشود جاى آن گذارد، نداریم و هیچ‏کدام رساننده تمام معناى «الله‏» نیستند; زیرا اگر به جاى «الله‏» ، خدا بگذاریم، رسا نخواهد بود; چون خدا مخفف «خودآ» است و رساننده تعبیرى است که فیلسوفان مى‏نمایند; یعنى «واجب الوجود» . (42)

اما با وجود این، مترجم آگاه باید سعى و تلاش خود را به کار بندد تا حدى که امکان دارد، درست ترجمه نموده، تقریب به ذهن کند و در هنگام ضرورت، توضیح و شرحى را در پاورقى بیاورد.علاوه بر این، مترجم باید شروط ترجمه را، که یکى از آن‏ها آگاهى و وقوف کامل به هر دو زبان است، رعایت کند. (43)

28

 

در هر صورت، اندیشمندان با عمل خویش، این مطلب را ثابت نموده‏اند که ترجمه کارى لازم و غیرقابل انکار است.

دلیل دهم: «در زبان عربى الفاظى هست که معادل آن‏ها در زبان‏هاى دیگر هم وجود دارد، ولى آن‏گونه که عادت عرب در به کاربردن استعارات است، عادات فارسى زبان‏ها نیست.هنگامى که مترجم لفظ فارسى را به صورت مطلق بیاورد، معناى حقیقى را مى‏رساند، در صورتى که شاید مراد خداوند متعال معناى مجازى بوده است.این مقام، محل لغزش قدم‏هاست، به ویژه اگر سخن از خدا و صفات و افعال او باشد.» نقد و بررسى: هدف از ترجمه قرآن برگردان سبک قرآن و معناى آن به صورت کامل با حفظ اعجاز معنوى و لفظى نیست، به گونه‏اى که بتواند جانشین قرآن شود تا متخصصان براى استنباط احکام شرعى و مراد خدا به آن مراجعه نمایند و یا این‏که بتوان آن را جایگزین متن عربى قرآن کرد، بلکه ترجمه قرآن به منزله دست مصنوعى‏است‏براى‏کسى‏که دست‏طبیعى ندارد.روشن‏است که دست مصنوعى به هیچ وجه خلا فقدان دست طبیعى را پر نمى‏کند.ترجمه براى کسانى است که با زبان عربى آشنایى ندارند و اگر قرآن هم به زبان آن‏ها ترجمه نشود، از تمام معارف قرآنى بى‏بهره خواهند بود.

قرآن معانى اولیه‏اى دارد که در میان تمام زبان‏ها مشترک است و حتى مخالفان ترجمه قرآن برگردان معانى اولیه را جایز دانسته‏اند.ابن قتیبه در کتاب المعارف مى‏گوید: «ترجمه معانى بلاغى غیرممکن است، ولى ترجمه معانى اولیه اصلى خالى از اشکال است و مى‏توان قرآن را این‏گونه براى عامه مردم و کسانى که درک قوى براى به دست آوردن معانى آن را ندارند تفسیر و تبیین کرد و این به نظر همه مسلمانان جایز است و این اجماع حجت است‏» . (44)

از سوى دیگر، ترجمه قرآن در کنار متن اصلى حافظ عظمت و بلندى الفاظ قرآن کریم است.

دلیل یازدهم: «بعضى الفاظ در عربى با یکدیگر مشترکند، ولى در لغت عجم چنین نیست.پس مترجم گاهى غیر مراد خدا را از معناى مشترک اختیار مى‏کند و این محل اشکال است.» نقد و بررسى: ترجمه شروطى دارد که یکى از آن‏ها آشنایى مترجم با لغت و علم صرف و نحو و بدیع و بیان است.اگر مترجم آگاه و آشنا باشد، در بین الفاظ مشترک، آن معنا را که بهتر به آیه مى‏خورد ذکر مى‏کند.این اشکال در مورد تفسیر هم هست.همچنین این دلیل اخص از مدعاست و تنها ترجمه در مورد الفاظ مشترک را رد مى‏کند، در صورتى که مدعا اعم است.

29

 

دلیل دوازدهم: «نزد دانشمندان مسلم است که اگر دلیل قطعى قائم شود بر ممنوعیت ظاهر آیه‏اى از آیات قرآن، تاویل آن لازم است.تفاوت بین تاویل الفاظ قرآن و تاویل الفاظ ترجمه بر هر عاقلى روشن است، به ویژه در آیات متشابه و الفاظ مشترک.» نقد و بررسى: در همین زمینه، آقاى شاطر گفته است: «به تمامى مترجمان تحدى مى‏شود که آیات ذیل را دقیقا همان‏گونه که از وحى رسیده است، معنا کنند تا در برگیرنده تمامى قواعد اجتماعى و احکام منطبق بر اصول دین و دور از عقول اجنبى باشد و دلالت‏هاى ثانویه تبعى را نیز در بگیرد: "و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمى"; "سبح لله ما فى السموات و الارض و من فیهن"; و ان من شى‏ء الا یسبح بحمده و لکن تفقهون تسبیحهم" (45)

پاسخ این اشکال در ضمن شبهات گذشته توضیح داده شد.آنچه مسلم است آن‏که ترجمه جاى قرآن را نمى‏گیرد و باید در کنار متن‏اصلى‏باشد، آن‏هم بارعایت‏شروطش. دراین‏صورت، مترجم‏آگاه درترجمه نیز تاویل را منعکس مى‏کند یا در پاورقى توضیح مى‏دهد.

دلیل سیزدهم: «نظم قرآن و شیوه آن تاثیر خاصى در شنونده دارد که با ترجمه منتقل نمى‏شود و خیر کثیرى با ترجمه فوت مى‏شود.قرآن افراد زیادى را جذب اسلام نموده است، حتى یکى از فلاسفه فرانسوى مى‏گوید: "محمد قرآن را مى‏خواند با حالتى که شنونده را به ایمان جذب مى‏کرد.تاثیر این قرائت‏بیش از معجزات سایر انبیا بود." وقتى این تاثیر براى تلاوت قرآن، حتى در نفوس غیر معتقدان به قرآن هست، چگونه مسلمانان را با ترجمه قران از این فیض محروم کنیم.» نقد و بررسى: در تاثیر تلاوت متن عربى قرآن، آن هم با صوت زیبا در نفوس مؤمنان و عموم مردم جاى هیچ تردیدى نیست; چنان که مى‏فرماید: «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله‏» (حشر : 21) ذیل این آیه از عبدالله بن مسعود نقل شده است که روزى جمعى از اصحاب رسول خدا که ملالت‏خاطر پیدا کرده بودند، عرض کردند: «یا رسول‏الله، چه مى‏شد حدیثى براى ما بیان مى‏کردید تا زنگارملالت راازدل‏هاى مابزداید.دراین‏جاآیه مزبور نازل شد» . (46)

اسماء نقل مى‏کند که وقتى قرآن بر اصحاب رسول خدا خوانده مى‏شد، چشمانشان پرازاشک مى‏شد و بدن‏هایشان مى‏لرزید. (47)

30

 

نمونه‏هاى تاریخى فراوانى براى این تاثیر وجود دارد.

اما این مطلب هیچ خدشه‏اى بر ضرورت ترجمه قرآن وارد نمى‏آورد، بلکه تاییدى بر مدعاى قایلان به ترجمه است; زیرا تمامى معتقدان به ترجمه بر این باورند که ترجمه قرآن ویژگى‏هاى قرآن را در بر ندارد و روحانیت و نورانیت‏خاص همان است که در متن قرآن وجود دارد.خضوع و خشوع و در نتیجه، نور هدایتى که در الفاظ قرآن وجود دارد، در هیچ متن دیگرى حتى در ترجمه قرآن یافت نمى‏شود.تاثیر قرآن از همان آغاز روشن بوده است; همچنان‏که نخستین تاثیرش بر اعراب جاهلیت، که خود بلیغ‏ترین سخنان را به کار مى‏بردند، چنان بود که زانوى عجز به زمین زده، ایمان مى‏آوردند و این فصاحت و بلاغت ویژه تاکنون محفوظ مانده و ادامه داشته است.به همین دلیل، یکى از شروط ترجمه، بودن در کنار متن اصلى است.

دلیل چهاردهم: «هنگامى که قرآن به زبان‏هاى ترکى و فارسى و هندى و چینى و مانند آن ترجمه مى‏شود، بین این ترجمه‏ها اختلاف به وجود مى‏آید; همان‏گونه که بین ترجمه کتب عهد عتیق و جدید مسیحیان اختلاف به وجود آمده است.» نقد و بررسى: این‏که بین ترجمه‏ها اختلاف پدید مى‏آید، یک فرض ذهنى است و ربط چندانى هم به بحث جواز و عدم جواز ترجمه قرآن ندارد; زیرا ترجمه قرآن مستلزم رعایت ضوابطى است که وقتى آن ضوابط در ترجمه رعایت‏شود، اختلافى به وجود نخواهد آمد.علاوه بر این، به فرض آن‏که در ترجمه‏ها اختلافاتى به وجود بیاید، وقتى همراه با متن اصلى باشند، هیچ لطمه‏اى وارد نمى‏سازند.اما تمثل به کتاب‏هاى عهدین قیاس مع الفارق است، چون اختلاف آن کتاب‏ها از آن‏جاست که پس از چندین سال، از صورت روایات شفاهى به صورت مکتوب درآمدند.لغزش‏ها و اشتباهاتى که در ترجمه‏هاى قرآن به وجود آمده در حدى نیست که موجب جدایى و تفرقه باشد.البته باید سعى کرد که هیچ‏گونه لغزشى در چاپ‏هاى قرآن و ترجمه آن‏ها به وجود نیاید.

دلیل پانزدهم: «قرآن نشانه بزرگى بر نبوت رسول خدا صلى الله علیه وآله است، آن هم نشانه‏اى باقى.این بقا در صورتى محفوظ است که قرآن از تغییر و تبدیل و تحریف و تصحیف محفوظ بماند.اما ترجمه چنین نیست.» نقد و بررسى: قایلان به جواز ترجمه همگى معتقدند که تحریف و تغییر آیات قرآن حرام بوده و تاکنون چنین چیزى واقع نشده است.این شبهه در صورتى وارد است که ترجمه مستغنى از متن اصلى باشد، در حالى‏که باید گفت: اولا، وقتى گفته مى‏شود قرآن ترجمه‏پذیر است‏به آن معنا نیست که ترجمه آن حتما بدون همراه داشتن متن اصلى باشد، بلکه یکى از شروط ترجمه صحیح قرآن این است که ترجمه همراه با متن اصلى باشد و زمانى که ترجمه و متن‏اصلى درکناریکدیگرآورده شوند، هیچ‏کس به این فکر نمى‏افتد که ترجمه قرآن، قرآن است تا از متن اصلى بى‏نیاز شده و در نتیجه، تحریف رخ دهد.ثانیا کسانى که زبان عربى نمى‏دانند، ابتدا باید قرآن را به هر زبانى که برایشان امکان‏پذیر است مطالعه نمایند و اعتقاد حاصل کنند، سپس جنبه‏هاى اعجاز آن را دریافت کنند.

31

 

نتیجه این‏ها ادله‏اى بود که از سوى رشیدرضا در ممنوعیت ترجمه ذکر شده است.ادله دیگرى نیز از سوى مخالفان جواز ترجمه قرآن ارائه شده که از ذکر آن‏ها در این‏جا خوددارى مى‏شود. (48)

در پایان و حسن‏ختام این قسمت از بحث، باید گفت: قرآن چنان است که خود مى‏فرماید: «و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذى اختلفوا فیه وهدى و رحمة لقوم یؤمنون‏» (نحل: 64) ; ما این قرآن را بر تو نفرستادیم، مگر براى این‏که حقیقت را در آنچه مردم اختلاف مى‏کنند، روشن کنى و براى اهل ایمان، هدایت و حمت‏باشى.

دست‏یابى جهانیان به این هدایت و رحمت الهى و تشکیل امت واحده بدون اختلاف امکان ندارد، مگر این‏که از هر قوم گروهى بیایند و با زبان انزال و وحى آشنا شوند. به نظر مى‏رسد:

اولا، انگیزه فتوا به عدم جواز ترجمه از سر بعضى تعصبات بوده است; چرا که بیش‏تر مخالفان جواز ترجمه از علماى عرب زبان بوده‏اند که قومیت و تعصب عربیت در نظر آن‏ها بى‏تاثیر نبوده است. (49)

به همین دلیل، فتواى تحریم فقط در میان بعضى از کشورهاى عربى مشهور بوده و مسلمانان دیگر کشورها به ترجمه قرآن اقدام نموده‏اند.

دکتر على شواخ مى‏گوید: «بدین وسیله، براى ما روشن گردید که حرکت ضد ترجمه قرآن به سایر زبان‏ها منحصر به کشورها و سرزمین‏هاى عربى، به ویژه دولت عثمانى، بوده است‏» . (50)

ثانیا، مى‏توان گفت: این اندیشه از سوى کسانى صادر شده است که تفکر خود را از چهارچوب مرز کشورهاى عربى بیرون نبرده‏اند.

ثالثا، استعمار در رسوخ این اندیشه بى‏تاثیر نبوده است تا به این وسیله، از گسترش اسلام در میان کشورهاى غیرعربى جلوگیرى شود.از این‏رو، خود آن‏ها به ترجمه قرآن پرداختند و برخى عرب زبان‏ها ساده‏لوحانه این مطلب را از آن‏ها گرفته، فتوا داده‏اند که انتقال اعجاز قرآن ممکن نیست. «اگر خوب دقت کنیم، پى خواهیم برد که قول به منع ترجمه قرآن معاصر با فتواى مسیحیان غربى و استعمار سرزمین‏ها به وسیله آن‏ها در جهت مسیحى نمودن مسلمانان بود; با تمام وسیله و امکانات تلاش نمودند و به فرستادن مبلغین مسیحى به عناوین مختلف اکتفا ننمودند، بلکه آموزش زبان عربى را، حتى در مستعمرات عربى مانند شمال آفریقا و دیگر نقاط، ممنوع ساختند.نتیجه این‏که آن‏ها مى‏خواستند محاصره اسلام‏رابا منع ترجمه قرآن به زبان‏هاى بیگانه کامل گردانند» . (51)

32

 

 

 

پى‏نوشت‏ها:

 

 

 

1- محمدحسن آقا بزرگ تهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، ج 4، ص 72، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1408 ق

2- راغب اصفهانى، مفردات فى الفاظ القرآن، ص 195، دمشق، دارالقلم، 1412 ق

3- محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص 646، انتشارات امیرکبیر، چ دوم، تهران، 1362

4- عبدالکریم بى‏آزار شیرازى، "مشکل ترجمه قرآن"، ص 126

5- محمدحسین بن خلف تبیرى، برهان قاطع، ج 1، ص 482، تهران، ابن‏سینا، 1342

6- محمدبن جریر طبرى، جامع‏البیان عن تاویل اى القرآن، ج 1، ص 71، بیروت، دارالمعرفه، 1409 ق

7- شیخ عباس قمى، مفاتیح‏الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر

8- ابن منظور، لسان العرب، ماده رجم، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1408 ق

9- نهج‏البلاغه

10- محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 328

11- نهج‏البلاغه

12- بهاءالدین خرمشاهى، «رؤیاى ترجمه بى غلط قرآن‏» ، بینات، ش 3، ص 67

13- سلماسى‏زاده، تاریخ ترجمه قرآن در جهان، ص 89، انتشارات امیرکبیر، 1369

14- بینات، ش 3، ص 141

15- محمدبن جریر طبرى، جامع‏البیان، مقدمه ترجمه

16- احمد مصطفى مراغى، تفسیر المراغى و داراحیا التراث العربى، ج 13، ص 126

17- شیخ صدوق، خصال، باب «العشره‏» ، ج 2، ص 422

18- رشیدالدین‏میبدى، کشف‏الاسرار وعده الابرار، ج 5، ص 224

19- ابوعبدالله قرطبى، الجامع الاحکام القرآن، ج 9، ص 304

20- اسماعیل حقى، روح‏البیان فى تفسیر القرآن، ج 6، ص 361

21- مجموعه سخنرانى‏ها و مقالات اولین کنفرانس تحقیقات علوم و مفاهیم قرآن، ص 34

22- رشیدرضا، تفسیر المنار، ج 9، ص 324

23- آیاتى مانند سوره اسراء: 88/سوره بقره: 23

24- شیخ محمد سلیمان، حدث‏الاحداث فى الاقدام على ترجمة القرآن، ص 63، مصر، المطبعة السلفیه

25- محمدبن مسعود عیاشى، تفسیر عیاشى، ج 1، ص 2

26- 27- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏92، ص‏81/ج‏92، ص‏84

28- محمدباقر حجتى، سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، ص 11

29- فصلنامه پژوهش‏هاى قرآنى، ص 253، ج 4

30- شیخ طوسى، الخلاف، ج 1، ص 344

31- محمد ابوزهره، المعجزة الکبرى، ص 583

32- مساله 323 توضیح المسائل مراجع

33

 

33- الخلاف، ج 1، ص 343

34- امام خمینى‏قدس سره، تحریر الوسیله، ج 1، ص 197

35- محمدمهدى رى شهرى، میزان الحکمه، حدیث 20604

36- بحارالانوار، ج 23، ص 105

37- جامع البیان عن تاویل القرآن، ج 7 و 8، ص 117

38- التبیان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 343

39- زمخشرى، الکشاف، ج 4، ص 86

40- الجامع لاحکام القرآن، ج 7، ص 161

41- شبیه این دلیل در کتاب بحث فى ترجمه القرآن الکریم و احکامها، بیروت، دارالکتب الجدید، ص 13 آمده است.

42- مرتضى مطهرى، آشنایى با قرآن، ص 16، انتشارات صدرا

43- ر.ک: محمدحسن مصطفوى، روش علمى در ترجمه و تفسیر قرآن، ص 57

44- به نقل از: محمود ابوزهره، المعجزه الکبرى، ص 588

45- القول السدید، ص 36

46- تفسیر کشاف، ج 4، ص 124

47- قرطبى، تفسیر قرطبى، ج 8، ص 569

48- براى بررسى بیش‏تر ادله، مى‏توان به کتب مناهل العرفان، ج 2، ص 40 تالیف شاطبى; المعجزه الکبرى، ص 588، تالیف ابوزهره; بحث فى ترجمه القرآن و احکامها، ص 14، تالیف مراغى; و دراسات فى القرآن الکریم، ص 82، ؟ ، مراجعه نمود.

49- بحث فى ترجمه القرآن و احکامها، ص 43

50- 51- على شواح، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج 2، ص 13

 

34

نظر شما