موضوع : پژوهش | مقاله

دیدگاه علماى اهل سنت درباره ترجمه قرآن

فهرست عناوین

فهرست عناوین

دیدگاه علماى اهل سنت :0
1- مذهب مالکى1
2- مذهب حنبلى2
3- مذهب شافعى3
4- مذهب حنفى4
تیجه گیرى از آراى فقهاى مذاهب اربعه6
دانشگاه الازهر و مسالهء ترجمهء قرآن7
پی نوشت ها:8

نویسنده : پروین بهار زاده

دیدگاه علماى اهل سنت :

مذاهب چهارگانه فقهى اهل سنت یعنى : حنفى , مالکى , شافعى و حنبلى , هر یک در خصوص جواز یا عدم جواز ترجمهء قرآن , بالاخص در نماز, فتاوى مختلفى ایراد داشته اند که به صورت خلاصه ذکر خواهد شد. (30)ازم به توضیح است که هیچ یک از فقهاى شیعه به جواز قرائت سوره یا آیه اى در نماز, به زبانى غیر از زبان عربى , فتوا نداده اند و در مقابل , هیچ فقیه شیعى نیز به حرمت ترجمهء قرآن به زبانى دیگر, قایل نبوده است .

1- مذهب مالکى

در حاشیة الدسوقى على شرح الدر دیر )ج 1 ص 236و 237 آمده است :

قرائت قرآن به غیر زبان عربى جایز نیست . تنها گفتن تکبیر در نماز به غیر زبان عربى جایز است لیکن نبایدمترادف و هم معنى تکبیر را در زبان عربى آورد. و نیز کسى که نمى تواند سورهء فاتحه را به عربى بخواند, واجب است نماز خود را به امامت فردى که این توانایى را دارد اقامه کند. اگر این اقتدا و امام گرفتن ممکن باشد. وگرنه وجوب قرائت فاتحه از وى ساقط است و لازم است ذکر خداوند را به زبان عربى بگوید و او را تسبیح کند.همچنین گفته اند: بر هر مکلف است که سورهء فاتحه را به زبان عربى بیاموزد....

 

2

 

 

2- مذهب حنبلى

 

در المغنى آمده است : نه قرائت قرآن به غیر زبان عربى جایز است و نه تبدیل لفظ عربى به واژهء مترادف آن , قرائت عربى را خوب بداند یا نداند. پس مى گوید: اگر قرائت به عربى را خوب نمى داند واجب است یادبگیرد و اگر چنین نکند در حالى که قادر به تعلم بوده , نمازش باطل است .

ابن حزم حنبلى در المحلى (ج 3 ص 254 آورده است : کسى که ام القرآن (یعنى سورهء فاتحه ) یا بخشى از آن را و یا قسمتى از قرآن را در نمازش به غیر زبان عربى بخواند و یا الفاظ قرآن را به الفاظ عربى مترادف و غیراز الفاظى که خداوند نازل کرده , از روى عمد, تغییر دهد یا کلمه اى را عمداً مقدم یا مؤخر کند, نمازش باطل است و خود او فاسق مى باشد. زیرا قرآن عربى است و هر کلام غیر عربى قرآن نیست و نیز تغییر زبان و الفاظقرآن نوعى تحریف در کلام الله است که مورد مذمت خداى تعالى مى باشد.

 

3

 

 

3- مذهب شافعى

 

در المجموع (ج 3 ص 379 آمده است : عقیده ما این است که قرائت قرآن به غیر زبان عربى جایزنیست . چه فرد قادر به زبان عربى باشد یا نباشد و چه در نماز و چه در غیر نماز. لذا اگر ترجمهء قرآن را در نماز به جاى قرآن خواند, نمازش باطل است چه خوب قرائت کرده باشد و چه بد. و این عقیدهء جمهور علماست ازجمله مالک , احمد و ابو داوود.

و نیز در حاشیة توشیح المستفیدین (ج 1 ص 52 آمده است : کسى که فاتحة الکتاب را بلد نیست ,جایز نیست ترجمهء آن را در نماز بیاورد. به دلیل سخن خداى متعال که فرمود: انا انزلناه قرآناً عربیاً (یوسف ,212 و زبان عجمى زبان قرآن نیست بلکه از الفاظ قرآن دور است .

شافعى نیز در رسالهء فقه خود به وجوب آموختن زبان عربى براى همهء مسلمانان اشاره کرده و مى گوید:همهء قرآن به زبان عرب نازل شده است . اگر کسى پرسش کند که به چه دلیل کتاب خدا صرفاً به زبان عرب نازل شده و هیچ کلامى از غیر عرب با آن در نیامیخته ؟ پاسخ آن در خود آیه است که مى فرماید: و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم (ابراهیم , 414 و اگر بگویند که رسالت پیامبران پیشین خاص قوم خویش بوده ,لیکن مگرنه این است که پیامبر محمد (ص ) بر همهء مردم جهان , رسول است ؟ پاسخ مى گوییم , آرى , پیامبر به زبان خاص قوم خود مبعوث شد و بر همهء مردم است که زبان او را تا حد امکان بیاموزند. همچنین خداوندنزول قرآن را به هر زبانى غیر زبان عربى , در ضمن دو آیه نفى کرده است : لقد نعلم أنهم یقولون انما یعلمه بشرلسان الذى یلحدون الیه أعجمى و هذا لسان عربى مبین . (نحل 10316 و لو جعلناه قرآناً اعجمیاً لقالوا لو لافصلت آیاته أعجمى و عربى (فصلت , 4441.

سپس نتیجه مى گیرد: لذا بر هر مسلمان لازم است که زبان عربى را تا آنجا که در توان دارد بیاموزد تا بتواندتسبیح و تشهد گوید, قرآن تلاوت کند و از همه بالاتر, نماز گذارد.

4

 

رشید رضا معتقد است این بینش شافعى مورد اجماع ائمه مسلمین است و شیعه و سنى , اباضى وخارجى و معتزلى در قبول این مطلب اختلافى ندارند و بهترین دلیل و مؤید این امر عدم اختلاف مسلمانان سلف و خلف است در عبادت بودن تلاوت قرآن میزبان عربى و نیز اذکار نماز, حج و غیره و نیز لزوم قرائت خطبهء نمازجمعه و عیدین به زبان عربى . (31)

 

 

4- مذهب حنفى

 

شیخ الاسلام ابوالحسن المرغینانى الحنفى معتقد است : نگارش قرآن به زبان فارسى به اجماع ممنوع است . زیرا به حفظ قرآن خلل وارد مى سازد چرا که ما به حفظ لفظ و معنى قرآن که دلالت بر نبوت خاتم الرسل دارد, امر شده ایم و نیز نگارش قرآن به زبان فارسى موجب سخیف شدن قرآن بوده و سبب سهل انگارى در آن مى شود.

یکى دیگر از علما و بزرگان این مذهب , در ضمن مقاله اى که در جواز قرائت قرآن به زبان غیر عربى نوشته است , چنین نقل مى کند: پیشوایان بر این مطلب اجماع دارند که قرائت قرآن به غیر زبان عربى , در خارج از نمازجایز نیست و این فعل به شدت منع شده است . زیرا قرائت قرآن به غیر زبان عربى از نوع تصرف در قرائت است به گونه اى که قرآن را از وجه اعجازش , عارى ساخته و بلکه موجب رکاکت آن خواهد شد.

صاحب الکافى یکى دیگر از علماى حنیفه نیز آورده است : اگر همیشه و به طور دایم قرآن را به فارسى بخوانند و یا بخواهند مصحفى را به فارسى بنویسند, جایز نیست . اما اگر یک آیه یا دو آیه را به فارسى بنویسند,مانعى ندارد. زیرا نگارش قرآن به منظور تفسیر و شرح همهء حروف آن و نیز ترجمهء آن جایز است .

رشید رضا در پاسخ مؤلف مذکور آورده است : اگر منظور ایشان از ترجمه , ترجمهء حرفى و لفظى آن باشد,به روشنى اثبات شد که مطلقاً جایز نیست . ولى اگر منظور از ترجمه , شرح و تفسیر باشد, جایز است .

و نیز در معراج الدرایه آمده است : هر کس از روى عمد, قرآن را به فارسى بخواند و بنویسد, یا دیوانه است یا زندیق . دیوانه را باید درمان کرد و زندیق را باید کشت .

5

 

همین نظر از ابوبکر, محمد بن فضل بخارى نیز نقل شده است . وى در الدرایه آورده است : اسم قرآن هم بر نظم قرآن و هم بر معنى آن دلالت دارد. خداوند قرآن را نازل کرد تا هم صحبت و دلیل نبوت باشد و هم پرچم هدایت . نظم قرآن سبب حجت بودن آن است و معناى قرآن موج هدایت . و لذا حفظ قرآن فى الجمله واجب بوده و هر نوع خلل در نظم (الفاظ) و یا در معنا موجب سقوط حکم قرائت مى گردد.

امام زاهدى در الجامع الصغیر آورده است : از ابوحنیفه نقل است که براى کسى که براداى الفاظ عربى توانا باشد, قرائت قرآن به قرآن به زبان فارسى , موجب فساد در نماز مى گردد. اما اگر براداى الفاظ عربى قادرنباشد, مانعى ندارد. توضیح اینکه اگر هر لفظ را با لفظى مطابق و هم معنى در فارسى جایگزین کند و نماز را به این شیوه به فارسى بخواند, مانعى ندارد.

آلوسى در تفسیر آیهء انه لفى زبر الاولین , مرجع ضمیر را به اعتبار معنایش , قرآن مى داند و اظهارمى دارد که اختصاص جواز قرائت نماز به فارسى به دلیل این است که زبان فارسى بعد از زبان عربى , اشرف زبان هاست .(32)

 

6

 

 

تیجه گیرى از آراى فقهاى مذاهب اربعه

 

با جمع بندى مطالب مزبور به این نتیجه مى رسیم که : هیچ یک از فقهاى مذاهب اربعه قرائت نماز را به غیر زبان عربى , به طور مطلق و بدون شرط, جایز نمى دانند. تنها فتوایى که حاکى از جواز است به ابوحنیفه منسوب است که اولاً مشروط به سه شرط است . و ثانیاً, وى نیز به تصریح معتمدین از راى خود مبنى بر جوازقرائت نماز به زبان فارسى برگشته است , به دلیل این که نظم قرآن در هر حال , رکنى لازم براى قرآن است وحفظ آن ضرورى است . لازم به توضیح است که تنها در نماز است که به اعتبار آیهء فاقرؤا ما تیسر من القرآن (مزمل , 2073 خواندن قرآن واجب است و از آنجا که تکلیف به حسب وسع و توانمندى است , لذا برخى به جواز خواندن فقط نماز به غیر عربى (فارسى ) شده اند, آن هم براى کسى که قادر به اداى الفاظ عربى نیست .

افرادى که روایت رجوع و برگشت ابوجنیفه را از فتواى جواز قرائت قرآن به فارسى نقل کرده اند,عبارت اند از: نوح بن مریم , یکى از یاران و اصحاب ابوحنیفه ; على بن جعد, یکى از اصحاب ابوسف وابوبکر رازى , شیخ علماى حنیفه در قرن چهارم . (33)

سؤال : آیا پیشوایان مذاهب اربعه و دیگر علما, نگارش قرآن را به خط غیر عربى جایز مى دانند؟

ابن حجر مى گوید: گاه مى پرسند آیا نگارش قرآن به غیر خط عربى نیز مانند قرائتش حرام است ؟ پاسخ این است که اصحاب در مجموع آن را حرام مى دانند.(34)

زرکشى نیز مى گوید: اقرب این است که نگارش قرآن به فارسى ممنوع است چنانکه قرائتش نیز به زبانى غیر لغت عرب حرام است .

در شرح الحباب چنین نقل کرده است : نگارش قرآن عظیم به زبان غیر عربى , تصرف در لفظى است که داراى اعجاز بوده و تحدى بدان حاصل مى شود. چنین تصرقى موجب رکاکت و سخافت قرآن خواهد بود. زیرادر الفاظ غیر عربى , چه بسا مضاف الیه مقدم بر مضاف گردد و این امر مخل نظم قرآن بوده و فهم آن را دچارپریشانى مى کند. با توجه به اینکه این ترتیب موجود قرآن , مناط اعجاز است ,لذا مقدم داشتن آیه اى بر آیه اى دیگر و حتى کلمه اى بر کلمه اى دیگر, در قرائت حرام است .

7

 

حتى بر این امر تاکید شده است که ترتیب حروف کلمات قرآنى و تناسب و ویژگى هاى موجود در آن , ازوجوه اعجاز بوده و هیچ بشرى به آوردن مثل آن توانا نمى باشد, چه رسید به لطایف و رموزى که در این ترتیب کلمات و جملات نهفته که هیچ زبانى قادر به بیان آن نیست .

 

 

دانشگاه الازهر و مسالهء ترجمهء قرآن

 

دانشگاه الازهر مصر, در اولین موضع گیرى در قبال این موضوع , راى به ممنوعیت ترجمهء قرآن داده ومصادرهء کلیهء قرآن هایى که مشتمل بر ترجمهء لفظى قرآن بود را ضرورى اعلان نمود. به عنوان مثل : زمانى که قرآن هاى چاپ هند که با ترجمهء جدید انگلیسى همراه بود, وارد مصر شد, شیخ الازهر فتوا به ممنوعیت ورود آن ها به شهرهاى مصر داد. این مطلب در بیروت نیز سابقه داشته است . زمانى که تعدادى از قرآن هاى چاپى با ترجمهء انگلیسى به بیروت وارد شد. ادارهء گمرک بیروت از مفتى کسب تکلیف نموده و به دلیل منع مفتى , اجازهء ورود این قرآن ها از طرف این اداره صادر نشد.(35)

اما مباحث متعدد در موضوع ترجمهء قرآن و جواز یا عدم جواز آن در مجامع علمى رو به فزونى یافت . علاوه بر این پیشرفت علوم و معارف , حضور بى امان و رو به گسترش کامپیوتر و استخدام این ابزار در علوم مختلف ,ناتوانى و ضعف ترجمه هاى موجود قرآن به زبان هاى بیگانه , که غالباً از سوى غیر مسلمانان صورت گرفته است و بعضاً عارى از غرض ورزى نیز نبوده , علماى الازهر را بر آن داشت تا از سال 1929م , طى برقرارى اجتماعات متعدد به سرپرستى , شیخ مصطفى مراغى , رهبر اندیشهء ترجمهء قرآن , در پى درمان این درد برآیندو سرانجام حاصل این اجتماعات به صورت تشکیل کمیته اى تخصصى تجلى یافت .

کمیتهء تخصصى ترجمهء قرآن , موظف بود تفسیر بعضى از آیات قرآن را به نقل از آلوسى , بیضاوى و دیگرمشاهیرى تفسیرى , ترجمه کند. بدین ترتیب , مقصد اصلى از ترجمهء معانى قرآن , گسترش این معانى و تفسیر وشرح دقیق آنها بود. اما نظم عربى قرآن , از دیدگاه این کمیته نیز قابل ترجمه معرفى نشد و به این امر, نظر دادندکه انتقال ویژگى هاى خاص نظم عربى قرآن , به طور قطع محال است .(36)

8

 

سرانجام بیانیهء نهایى الازهر, مبنى بر محال بودن ترجمهء قرآن و امکان ترجمهء معانى آن , صادر شد. پس ازگذشت چند سال , کمیتهء تخصصى در الازهر, قواعدى را به شکلى خاص براى ترجمه و مترجمین وضع کرده و نسخه هایى از این قواعد را براى هیأت هاى اسلامى و علماى کشورهاى مختلف اسلامى فرستاد تا از راى ونظر ایشان نیز مطلع گردد.

قواعد مزبور به شرح زیر ابلاغ شد: (37)

 

 

پی نوشت ها:

 

 

 

1 تفسیر باید تا حد ممکن از اصطلاحات و مباحث علمى مبرا باشد, مگر آنچه در فهم آیه ایجاب مى کند.

2 تفسیر نباید متعرض دیدگاه ها و تئورى هاى علمى شود. به عنوان مثال در ذیل آیه اى که رعد و برق درآن ذکر شده به تفسیر علمى رعد و برق نپردازد, و یا در ضمن آیه اى که از آسمان و ستارگان سخن به میان آورده ,عقاید منجمان را در این خصوص مطرح نسازد. تفسیر آیه , تنها باید منحصر در مدلول لفظ عربى آن باشد وجنبه و جایگاه نصیحت گویى و هدایت گرى آن را محفوظ دارد.

3 اگر ضرورت گسترش تحقیق در بعضى از مسایل احساس شده , کمیته باید آن را در حاشیهء تفسیر متذکرشود.

4 کمیته نباید جز در برابر آنچه کریمهء قرآن مجید بر آن دلالت دارد, سر تسلیم فرود آورد. نباید در قید آراى یکى از مذاهب فقهى یا کلامى محصور گردد و یا در تاویل آیات معجزات و امور آخرت خود را به زحمت وتکلف افکند.

5 قرآن تنها به روایت حفص از قرائت عاصم تفسیر شود و در تفسیر متعرض قراءات دیگر نشود مگر درصورت لزوم

6 از تکلف در ارتباط دادن آیات و سور به یکدیگر بپرهیزند.

7 از اسباب النزول , تنها آن مقدارى را ذکر کنند که صحت آن ها به تحقیق ثابت شده و به فهم آیه کمک مى کند.

8 در تفسیر, تمام یک آیه یا چند آیه اى که از نظر موضوع به یکدیگر مرتبطاند, ذکر شود. آن گاه تمامى معانى کلمات به دقت تحریر شوند, سپس معانى آیه یا آیات مسلسل به صورتى کاملاً آشکار و روشن تفسیرگردد. سبب نزول , ربط بین آیات و دیگر موارد نیز در جاى مناسب قرار گیرند.

9

 

9 در اوایل هر سوره , حاصل تحقیقات کمیته در مورد سوره , ذکر شود. مثلاً این که سوره مکى است یامدنى ؟ و یا کدام آیات در سوره , مکى هستند و کدام مدنى ؟

10 تفسیر شامل مقدمه اى باشد که در ضمن آن , تعریف قرآن ; مسلک قرآن در بیان همهء فنونى که داراست ,همچون : دعوت به خدا; تشریع ; قصص ; جدل و غیره بیان گردد. همچنین شیوهء تفسیر کمیته مذکور تشریح شود.

11 تفسیر آیه به نسخ منتهى نشود مگر زمانى که جمع بین آیات ممکن نباشد.

سرانجام قواعد خاص دیگرى را نیز, به منظور بیان راهى که باید در تفسیر معانى طى نمود, مقرر کرد و طى بیانیه اى دیگر صادر مى گردد. این قواعد به شرح زیر است :

1- اسباب نزول , در روایات تفسیر مأثور, مورد تحقیق قرار گرفته و به دقت ارزیابى شوند. آن گاه روایات صحیح در تفسیر تدوین شده , به علاوه اینکه دلیل قوت قوى و ضعف ضعیف , در آن ها نیز تبیین گردد.

2- مفردات قرآن کریم , مورد کاوش لغوى قرار گرفته و بلاغت و ویژگى هاى ترکیب هاى قرآنى مورد پژوهش و تدوین قرار گیرند.

3- از آراى مفسرین به راى و نیز تفسیر به ماثور تحقیق شده و از آن میان آنچه آیه بدان تفسیر مى شود, همراه با ذکر دلیل رد و قبول , تحریر شود.

پس از وضع قواعد یادشده , از سوى علماى دانشگاه الازهر, براى تعیین نوعى از ترجمهء قرآن که مجازدانسته شود, شیخ مصطفى مراغى , ریاست دانشگاه , طى نامه اى به نخست وزیر و رئیس مجلس وزراى مصر,على طاهر پاشا, ضمن ارایه فتواى بزرگان الازهر پیشنهاد مى کند که این اقدام رسماً از سوى دولت وقت مورد تایید و اعتماد قرار گیرد.

حاصل عبارات و آراى علما بالاخص علماى الازهر این است که :

1. ترجمهء لفظى قرآن محال است .

2. تنها معانى قرآن قابل انتقال به زبان هاى بیگانه است .

3. جایز نیست که هر کس فهم و دریافت خود از آیات قرآن را به زبان بیگانه انتقال داده و آن را ترجمهء قرآن نام نهد.

10

 

4. ترجمهء قرآن , نه قرآن نام دارد و نه خصایص خاص قرآن را داراست و نه احکام شرعى مترتب بر قرآن ,بر ترجمهء آن نیز مترتب مى شود.

30- المستشرقون و ترجمة القرآن الکریم 56 و مناهل العرفان , 562ـ 60

31- تفسیر المنار, 3309

32- روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم و سبع المثانى , (تفسیر آلوسى ), انتشارات جهان , 12519

33- مناهل العرفان , 592

34- تفسیر المنار, 3399

35- همان 269ـ 339

36- المستشرقون و ترجمة القرآن 74

37- همان 75و 76; مناهل العرفان , 662 67

 

11

نظر شما