دولت پایدار حق فرا مىرسد
... حقیقت، واپسین چیزى است که بشر ـ در مقام کلى خویش ـ به آن خواهد رسید. بنابراین، «حکومت حق» که بر مطلق عدل بنا شده، آخرین حکومتى است که در سیاره زمین بر پا خواهد شد. همه تحولات تاریخ در حیات بشر، «در انتظار موعود» صورت گرفته است؛ چه بدانند و چه ندانند. اگر بشر «تصورى فطرى» از غایت آفرینش خویش نداشت، هرگز با «وضع موجود»، مخالفت نمى کرد و نیاز به تحول، یکباره براى همیشه در وجودش مى مرد؛ امّا بشر هرگز به وضع موجود راضى نمى شود و به آنچه دارد، بسنده نمى کند؛ چرا که از وضع موعود، صورتى مثالى و منقوش در فطرتِ ازلىِ خویش دارد و تا وضع موجود خویش را با آن صورت مثالى و موعود منطبق نبیند، از تلاش دست بر نمى دارد. «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ» تأویلى دارد و آن این که غایت تلاش انسان، «لقاى حقیقت» است؛ چه انسان در حیثیت فردى خویش، چه در حیثیت جمعى و چه در آن حیثیت کلى که بدان اشاره رفت.
آیا من بیش از حد خویش، حجاب تقیه را ندریده ام؟ نمى دانم؛ امّا هر چه هست، من تصور مى کنم روزگار بیان این سخنان رسیده است.
پیامبران بزرگ، همواره در اعصار جاهلى مبعوث گشته اند و این نه فقط به آن علت است که در عصر جاهلیت، بشر مستغرق در ظلمات بیش تر به هدایت نیاز دارد؛ بلکه به این علت است که در صیرورت تاریخى حیات بشر، این قاعده کلى وجود دارد: انسان تا گرفتار جاهلیت نشود، قابلیت هدایت نمى یابد. اصلاً حکمت وجود شیطان در قصه آفرینش آدم، همین است. اگر شیطان نبود که انسان را از بهشت حقیقت مثالى وجود خویش به زیر آورد، بشر قابلیت «تلقى کلمات و توبه» نمى یافت.
از رنسانس به این سو که واپسین عصر جاهلیت بشر آغاز شده، حیات تاریخى اقوام انسانى در سراسر سیاره به یکدیگر ارتباط پیدا کرده است تا بشر، در حیثیت کلى اش، مصداق محقق بیابد و اگر تحولى روى مى دهد، براى همه بشریت یکجا اتّفاق بیفتد. تعبیر «دهکده جهانى» نشان مى دهد آخرالزمان و عصر ظهور موعود رسیده است؛ زیرا آن تحول عظیم که بشر در انتظار آن است، باید همه بشریت را شامل شود که خواهد شد. در این واپسین عصر جاهلیت، بشر در حیثیت کلى وجود خویش از آسمان معنوى هبوط خواهد کرد که کرده است در همین عصر است که بشر در حیثیت کلى وجود خویش «توبه» خواهد کرد. با پیروزى انقلاب اسلامى در ایران که ام القراى معنوى سیاره زمین است، این عصر نیز آغاز شده و مى رود تا بالتمام همه زمین و بشریت را فراگیرد.
این سخنان، با هیستورى سیستم «History system» نسبتى ندارد. البتّه اگر کسانى مى خواهند، با نسبت دادن این سخنان به تاریخ انگارى هگلى، از حقیقت بگریزند یا دیگران را به بیراهه ها و کژراهه ها بکشانند، خود دانند. عصر توبه انسان در حیثیت کلى وجود آغاز شده است و او مى رود تا خود را بازیابد. آن که حقیقت را فراموش کند، به مصداق «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» خود را گم خواهد کرد و انسانِ امروز در یک رویکرد، دیگرباره به حقیقت مى رود تا خود را باز یابد.
فروپاشى کامل کمونیسم، اکنون دولت مستعجلى است براى دموکراسى غرب؛ امّا حتّى از میان سیاستمداران آمریکایى نیز هیچ کدام این پیروزى را شیرین و بدون اضطراب نمى دانند. هیبت آن که خواهد آمد و انتظار انسان را پایان خواهد داد، از هم اکنون، همه قلب ها را فرا گرفته است. انقلاب اسلامى، فجرى است که بامدادى در پى خواهد داشت و از این پس تا آن گاه که شمس ولایت از افق حیثیت کلى وجود انسان سرزند و زمین و آسمان ها به غایت خلقت خویش واصل شوند، همه نظاماتى که بشر از چند قرن پیش در جست وجوى اتوپیاى لذت و فراغت (جاودانگى موعود شیطان براى آدمِ فریب خورده) به مدد علم تکنولوژیک بنا کرده است، یکى پس از دیگرى فرو خواهد پاشید و خلاف آنچه بسیارى مى پندارند، واپسین نبرد ما در قالب سپاه عدالت با اسلام آمریکایى است نه دموکراسى غرب؛ زیرا اسلام آمریکایى، از خود آمریکا دیرپاتر است؛ اگر چه این یکى نیز ولو «هزار ماه» باشد، به یک «شب قدر»، فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان، وارث زمین خواهند شد.
منبع: / سایت / بی عنوان ۱۳۸۲/۰۶/۲۵
نویسنده : سید مرتضی آوینی
نظر شما