موضوع : پژوهش | مقاله

تاریخچه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی(1)


سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى به عنوان یک حزب سیاسى - نظامى، از جمله گروه‏هایى است که در سال‏هاى اولیه پس از پیروزى انقلاب و نیز در چند سال اخیر نقش موثر و فعالى در عرصه سیاسى کشور ایفا کرده است.
این سازمان که اعضاى محدود و بسته آن، تقریبا در اکثر مراکز تصمیم‏گیرى و اجرایى جبهه موسوم به دوم خرداد نقش تعیین کنند دارند، در سالهاى اخیر از طریق نشریه «عصرما» عقبه تئوریک و جریان‏ساز این جبهه را تامین کرده‏اند. اگر چه سازمان فعلا مشى سیاسى و فکرى را به عنوان شیوه عملى خود اعلام کرده است.
سنگ بناى ایجاد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، ائتلاف هفت گروه اسلامى بود که پیش از انقلاب مشى مبارزاتى مسلحانه داشتند. در فاصله دو سال از پیروزى انقلاب اسلامى و بعد از حوادثى نظیر لانه جاسوسى، انقلاب فرهنگى و آغاز جنگ تحمیلى، فضاى سیاسى کشور به نحوى فزاینده‏اى به التهاب و تنش دچار شد و این خود باعث شد که از یک طرف مساعى دولت و گروه‏ها را از جنگ تحمیلى به سمت داخل معطوف نموده و از سوى دیگر شهادت بزرگانى چون شهید مطهرى، بهشتى، رجایى و باهنر را دربرداشت، اما، نهایتا انقلاب را از خطر عظیمى که مى‏رفت آن را از اهداف اولیه دور نماید، نجات داد و با طرد عناصر جریان لیبرال و ضد انقلاب، جریان موسوم به خط امام(ره) در کشور حاکمیت یافت. از جانب دیگر با طرد جریان لیبرال و ضد انقلاب، اندک اندک اختلافاتى در طیف موسوم به خط امام (ره) پدید آمد که عمده‏ترین این اختلافات در سازمان مجاهدین نمود پیدا کرد.
همان گونه که عنوان شد سازمان مجاهدین از ائتلاف هفت گروه تشکیل شد، که محور عمده اتصال آنان اعتقاد به ایدئولوژى اسلامى و رهبرى حضرت امام(ره) بود، اما بدیهى بود که اختلاف سلیقه‏هاى فراوانى در آنان وجود داشت که با انزواى دشمن مشترک (جریان لیبرال و ضد انقلاب) اندک اندک این اختلاف خود را ظاهر مى‏کرد. بالا گرفتن این اختلافات در سازمان که در موقعیت جنگ مى‏توانست موجب سردرگمى مردم و تحمیل هزینه‏هایى براى نظام شود، موجب شد تا نهایتا با نظر حضرت امام(ره) در سال 64 سازمان عملا فعالیت خود را متوقف کند. با پایان یافتن جنگ تحمیلى و نیز رحلت حضرت امام (ره) در شرایط جدید سیاسى، یک جناح فکرى سازمان، مجددا در سال 70 با عنوان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى ایران، فعالیت خود را از سرگرفت و نشریه «عصرما» را به عنوان ارگان خود به صورت دوهفته نامه منتشر کرد. با توجه به اینکه در این دوره، همه اعضا از یک جناح بودند، به طور طبیعى روند موضع‏گیرى سازمان نیز به یک سمت و سوى خاصى رفت. آنچه در مواضع سازمان مجاهدین انقلاب جدید کاملا آشکار است، چرخشى است که اعضاى آن در زمینه مسائل فکرى و ایدئولوژیک خود، به گونه‏اى نمایان ایجاد کرده‏اند.
بخش عمده‏اى از اختلافات جناح تشکیل دهنده سازمان فعلى با جناح مقابل خود در سازمان قبل، حول محور مسایلى نظیر مبارزه باسرمایه دارى، دفاع از سیستم اقتصادى متمرکز، ضدیت با لیبرالیسم، مبارزه همه جانبه و دایمى با آمریکا و... بود. بدین معنا که طیف تشکیل دهنده سازمان فعلى، طرف مقابل خود را معتقد به مسائل فوق نمى‏دید و آنها را به محافظه کارى و سستى در مبارزه با سرمایه داراى، دفاع از خط امام (ره) و مبارزه با آمریکا مى‏کرد. اما در روند جدید سازمان همین طیفى که در گذشته آن موضع تند و رادیکال را در برابر طیف مقابل داشت، به نحوى بى‏سابقه‏اى از اصول گذشته عدول کرد، به گونه‏اى که مبارزه دائمى و همه جانبه با امپریالیسم، ضدیت با لیبرالیسم، مقابله با سرمایه‏دارى و... از استراتژى سازمان کنار رفت و «راست سنتى» به عنوان بزرگترین دشمن انقلاب (یا دشمن سازمان) معرفى گردید. به گونه‏اى که براى براندازى «انحصار راست» سازمان به ائتلاف با «کارگزاران سازندگى» که یک گروه با گرایش سرمایه دارى است کشیده شد و تمامى شعارهاى ضدسرمایه‏دارى گذشته سازمان با این ائتلاف به معناى اخص کلمه به «شعار» مبدل شد.
در یک چرخش دیگر و عجیب‏تر، سازمان، «نهضت آزادى» را که نماد «لیبرالیسم» در ایران است، به عنوان اپوزیسیون قانونى به رسمیت شناخت و هر چند در مواقعى سعى در تبیین مرزبندى خود با این گروه لیبرال دارد اما این شعارهاى ظاهرى زمانى رنگ باخت که هاشم آغاجرى عضو مرکزیت سازمان مجاهدین در انتخاب مجلس ششم به عنوان کاندیدا در لیست نیروهاى ملى - مذهبى (جریان لیبرال) قرار گرفت.
پیرامون موضوع «امپریالیسم آمریکا»، روند جدید سازمان علنا با شعارهاى قبلى خیلى متفاوت بوده و با طرح مسایلى نظیر «عدم تابو بودن رابطه با آمریکا» و نیز قرار دادن انگلیس به عنوان رقیب در برابر آمریکا از طریق متهم کردن مخالفین رابطه با آمریکا به سرسپردگى انگلیس، نشان مى‏دهد که سازمان عملا از شعارهاى قبلى خود مبنى بر ضرورت مبارزه همه جانبه و دائمى با آمریکا عدول کرده است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، خواه‏ناخواه یکى از عناصر قابل مطالعه صفحه شطرنج سیاسى در ایران امروز است. این سازمان داراى چند خصلت روشن است که این خصلت‏ها عبارتند از:
الف . این گروه در هر دو زمینه تئورى و عمل بسیار فشرده، بسته و هدفمند با غلبه عنصر (عمل گرایى) عمل مى‏کند.
ب . محدودیت تعداد اعضاى این گروه و عدم تلاش براى افزودن بر تعداد اعضا (شاید به دلیل هراس از تکرار انشعاب سال‏هاى اولیه) در ظاهر، این گروه را یکدست و باورمند به نوعى سانترالیزم غیر دموکراتیک نشان مى‏دهد به گونه‏اى که غلبه ساختار سازمانى و نه حزبى با تجربیات اطلاعاتى و امنیتى و نیز سوابق کارهاى چریکى (نهان‏کارى) قبل از انقلاب عجین شده است و چهره‏اى مرموز به آنان بخشیده است.
افکار عمومى، سازمان مذکور را حداکثر با 6 عضو (بهزاد نبوى، تاج زاده، آرمین، سلامتى، آغاجرى و عرب سرخى) مى‏شناسند و بعید است کسى نفر هفتمى براى سازمان در ذهن داشته باشد. از این رو سعید حجاریان طعنه‏وار ادعا مى‏کند که کل اعضاى سازمان در یک فولکس جا مى‏شوند. این امر سبب گردید اغلب مقالات ارگان مطبوعاتى سازمان هم بدون اسم و امضا به چاپ برسد.
ج . تحلیل ادبیات سیاسى و رفتارشناسى اعضاى این گروه از آنان تصویرى تهاجمى، اقتدارطلب و خشن عرضه مى‏کند، همین امر موجب آن شده است که این گروه جاذبه لازم را براى کشش جوانان به سوى خود نداشته باشد (هر چند که در پى جلب عضو نیز به دلایل مذکور نیست) و همچنین ترجیح مى‏دهند براى جلوگیرى از نفوذ رقبا یا نشت اطلاعات از یک سو و نیز آسیب‏پذیرى کمتر از تشکل‏هاى دیگر نظیر حزب مشارکت ایران اسلامى (که وجهه دموکراتیک‏ترى دارد) به عنوان کانال ارتباطى بیرونى با افکار عمومى بهره گیرد و بیشتر از توان نفوذ و لابیگرى خود براى مدیریت این شاکله‏ى بیرونى استفاده کند تا آن که خودرا در معرض سنجش و نقدافکار عمومى قرار دهد.
د . کار هماهنگ و فشرده این تشکیلات در هر دو زمینه تئورى و عمل منجر به پیشتازى این گروه در جبهه دوم خرداد شد و طبعا بسیار زیرکانه توانستند اکثر معاونت‏هاى کلیدى وزارتخانه‏هاى مهم نظیر کشور، خارجه و وزارتخانه‏هاى اقتصادى نظیر بازرگانى و تعاون و نیز پست‏هاى کلیدى در وزارت نفت را در دست بگیرند و در مجلس نیز نیابت رئیس مجلس را از آن خود کنند.
سازمان مجاهدین انقلاب به عنوان یک تشکیلات بسته و مرکزیت گرا تا به اکنون توانسته است در پشت صحنه سیاست از راه ایجاد لابى‏هاى سیاسى و نیز اعمال نفوذ در پاره‏اى از مراکز مهم تاثیر عملى در مشى سیاسى جناح دولتى داشته باشد و این تاثیر مهم هم فضاى سیاسى جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.
سازمان تلاش نموده در سطح حکومتى براى به دست گرفتن پست‏هاى معاونت - و نه ریاست‏ها - یک «دولت در سایه» را بوجود آورند. اما به نظر مى‏رسد پس از 18 خرداد 80 اعضاى مرکزیت سازمان تلاش کرد تا به امروز از عمق، به سطح آید. ولى چنین سازمانى که به عنوان یک گروه ذى نفوذ ولى در غبار، گام به گام مناصب قدرت را از ان خود کرده است داراى نقاط ضعفى نیز مى‏باشد.
سازمان علاوه بر فقدان پیکره اجتماعى و دارا بودن نوعى رادیکالیسم خشن که بر ادبیات و عملکرد اعضاى شاخص آن حاکم مى‏باشد دچار فقر تئوریک هم است. آنها در حقیقت در خانه تئوریک استیجارى سکونت دارند. به گونه‏اى که به شکل استیجارى و استقراضى تئورى‏هاى دیگران را باز تولید مى‏کنند. به یاد داریم سازمان هنگامى که فعالیت خودرا در عرصه سیاست آغاز نمود با توجه به تحصیلات فنى - مهندسى اعضاى آن، برخوردهاى فوق‏العاده دگمى را از خود بروز داد. اما در دوره فترت خود، همت خود را بر آن گمارد که به فراگیرى مباحث جامعه‏شناسى روى آورد. اینان به روشنى دریافته بودند که نقص آنها، عدم توانایى در ایجاد ارتباط با جامعه بوده و شکست مجلس چهارم، آنان را بر عزم خود استوارتر نمود. در گام اول این افراد با یک منبع پر و پیمانه تئوریک مواجه شدند و به سرعت بر آن آمدند تا با انطباق تئورى‏ها با رخدادهاى انقلاب اسلامى و تحولات سیاسى کشور، ضمن ارائه تحلیل‏هاى نو، فقر تئوریک خود را نیز بوسیله استقراض نظریه‏هاى جامعه‏شناختى غربى جبران کنند. البته «رومایه»اى هم روى آن زده تا به تحلیل‏هاى خود جلوه بومى و تولیدى دهند. از این رو به سهولت مى‏توان میزان تاثیر افرادى مانند دکتر «بشیریه» را برکنش و واکنش‏هاى سیاسى این سازمان ردگیرى کرد. مباحثى همچون «حاکمیت دوگانه» ، «اسلامیت و جمهوریت» همگى ا ز آن جمله‏اند و نیز تئورى «قرائت‏هاى متعدد » برداشت کمرنگى از دیدگاه دکتر «سروش» است.
بدین‏سان سازمان به لحاظ تئوریک هیچگاه فربه نبود. بلکه تنها مى‏توان ادعا کرد نسبت به تئورى‏هاى وارداتى اشراف و تسلط دارند. به عبارتى از این گروه در مباحث تئوریک هیچگاه «تولید کننده» نبوده تنها به «مونتاژ» دست یازیده‏اند.

بخش اول ؛ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى از آغاز تاکنون
مقدمه
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى از جمله گروه‏هایى است که در جبهه دوم خرداد نقش محورى ایفا مى‏کند و از طریق اعضاى کم‏شمار ولى پرنفوذ خود که هر یک بر جایگاهى حساس در مراکز کلیدى کشور تکیه زده‏اند تاثیرگذارى فراوانى بر روند حرکت و استراتژى‏هاى جبهه دوم خرداد و نیز تحولات جامعه داشته است.
سازمان مجاهدین از بدو شکل‏گیرى رسمى در سالهاى اولیه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى تا به امروز مسیر پرفراز و نشیبى را طى کرده است و بارها دستخوش تحولات اساسى شده است. هویت سازمان امروزى باسازمانى که در سال 1358 اعلام موجودیت کرد تفاوت بنیادین دارد. این گروه نیمه مخفى سیاسى که در ابتدا با شعار حمایت از اصول و ارزش‏هاى انقلاب اسلامى وارد صحنه گردید امروز از زبان اعضاى خود و به طور آشکار بسیارى از اصول و ارزش‏هاى انقلاب را که سابقا خود نیز بر آن پاى مى‏فشرد، زیر تیغ نقادى و حتى تخطئه قرار داده است و در برخى موارد عمر آن اصول و ارزش‏ها را پایان یافته تلقى مى‏کند.
ادامه این روند موجب ارایه تحلیل‏هاى متفاوت و متناقض درباره سازمان شده است که به نظر مى‏رسد این تحلیل‏هاى متفاوت حتى درون خود سازمان فعلى نیز دیده مى‏شود به گونه‏اى که اعضاى انگشت‏شمار این گروه در تحلیلهاى خود درباره مسایل روز، داراى چنان تناقض‏ها و پراکنده‏گویى‏هایى هستند که چیزى جز یک بن‏بست فکرى را در ذهن ناظران متبادر نمى‏سازد. بن‏بستى که به ظن قوى، ناشى از تفسیر جهان‏بینى، ایدئولوژى و رویگردانى از اصول و ارزش‏هایى است که فلسفه اصلى تشکیل سازمان، دفاع و پاسدارى از آنها بوده است.
نقش محورى عناصر سازمان در جبهه دوم خرداد کاملا مشهود است، اما اعضاى این گروه به دلیل ماهیت نیمه مخفى سازمان، هیچگاه در راس قرار نمى‏گیرند و همواره به صورت کارگردان پشت صحنه یا دستیار و معاون وزیر بازرگانى و عضو غیررسمى سازمان، یعنى سعید حجاریان (که قبل از ترور نایب رییس شوراى شهر تهران بود). در هر حال با توجه به سیطره بى‏حد و اندازه سازمان مجاهدین انقلاب بر جبهه دوم خرداد و نیز جهت آشنایى خوانندگان با ماهیت و سیر تطور این گروه، مجموعه این نوشتار ارائه مى‏گردد.

تاریخچه سیر تحولات
فرآیند شکل‏گیرى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى و سیر تطور آن را مى‏توان در دو مرحله کلى پى جویى نمود:
الف: مرحله پیش از انقلاب
ب: مرحله پس از پیروزى انقلاب
که مرحله پس از پیروزى انقلاب در سه دوره قابل بررسى است:
- دوره اول: از فروردین 1358 تا 1361
- دوره دوم: از 1361 تا 1365
- دوره سوم: از 1370 تاکنون

الف) دوران پیش از انقلاب :
پس از کودتاى 28 مرداد 32 و حاکمیت رژیم پلیسى و استبدادى پهلوى دوم و همچنین قیام 15 خرداد سال 42 شیوه‏هاى مسالمت‏آمیز و اصلاحى در بین بعضى از نیروهاى سیاسى به شیوه‏هاى براندازى و مبارزه مسلحانه تبدیل شد و در این دوران بسیارى از گروه‏ها با شیوه‏هاى مسلحانه و چریکى با رژیم پهلوى به مبارزه پرداختند.
ادبیات سیاسى و چریکى این دوران، علاوه بر ادبیات مذهبى، شامل ادبیات مارکسیستى نیز مى‏شد که این ادبیات برخى از افراد و سازمان‏هاى چریکى مسلمان رانیز در خود متاثر کرد که به عنوان شاخص مى‏توان به انشعاب در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و کودتاى مارکسیستى در این سازمان اشاره کرد.
اندیشه‏هاى مارکسیستى و التقاطى مورد مورد پذیرش نیروهاى مبارز مذهبى نبود. لذا عده‏اى از مبازران مذهبى آن دوره با توجه به زمینه‏هاى فکرى این اندیشه‏ها به طور مستقل گروه هایى را تشکیل دادند. این در حالى بود که گروه‏هاى مارکسیستى و التقاطى نیز به فعالیت علیه رژیم مشغول بودند و در واقع رقابتى میان این گروه‏ها و گروهاى اسلامى چه در زندان و چه در خارج از زندان وجود داشت تا اینکه انقلاب اسلامى به پیروزى رسید و تعدادى از این گروه‏هاى مذهبى با اتحادى که صورت گرفت «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى» را تشکیل دادند از این رو آشنایى هر چند مختصر با این گروه‏ها مى‏تواند ما را در شناخت و نحوه شکل‏گیرى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى همچنین سیر تطور آن یعنى انشعاب، انحلال و تشکیل دوباره سازمان یارى نماید.

1- گروه منصورون: از سال 1349 چند هسته مبارزاتى در شهرهاى خرمشهر، دزفول و اهواز تشکیل و به مبارزه با رژیم طاغوت پرداختند. پس از بروز انحراف در سازمان مجاهدین خلق - منافقین) د رسال 1354 این هسته‏ها با هم متحد گردیده و گروه منصورون را تشکیل دادند. از بنیانگذاران این گروه مى‏توان به شهید غلامحسین صفاتى دزفولى اشاره نمود او در سال 1354 به دلیل تغییر ایدئولوژى سازمان مجاهدین خلق (منافقین) از آن سازمان جدا شده و به صورت مخفیانه این گروه را تشکیل داد.
شهید صفاتى که به روشنى علت انحراف سازمان رادریافته بود براى جلوگیرى از تکرار آن سعى نمود با روحانیت اصیل ارتباط برفرار کرده و از واژه‏گان اسلامى در ادبیات سیاسى گروه جدید التاسیس بهره‏گیرد
در گروه منصورون و نیز گروه منصورون و نیز گروه «امت واحده» برخلاف سایر گروه‏ها که بیشتر فعالیت سیاسى داشتند، داراى مشى مسلحانه و عملیاتى بودند از دیگر افراد موسس این گروه میتوان به - صبح امروز 16/4/ 1378مصاحبه با محسن سلامتى- محسن رضایى و ذوالقدر و شمخانى اشاره کرد.

2- گروه امت واحده: بنیانگذار این گروه بهزاد نبوى است او که خود زمانى از کادرهاى ارشد آموزشى سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود پس از اعلام تغییر ایدئولوژى سازمان در سال 1354 به تدریج ارتباط خود را با آن سازمان قطع کرده و در اوایل سال 1355 سازمان مسلح جدیدى را مخفیانه بنیان نهاد. این گروه بعدها «امت واحده» نام گرفت. اعضاى مشهور این گروه عبارتند از محمد سلامتى، پرویز قدیانى ، صادق نوروزى، على شجاعى زند، محسن مخلباف، فریدون وردى نژاد، دحمانى و احمد عزتشاهى که بعدها به مطهرى تغییر نام داد .
(نشریه شاهد، شماره 12، 15/8/1360)
این گروه فعالیت خود را در داخل زندان متمرکز کرده بود، محمد سلامتى در این باره مى‏گوید :
«گروه امت واحده از نیروهاى داخل زندان بودند که من و آقاى مهندس نبوى و تعداد دیگرى از برادران که در داخل زندان بودند این گروه را تشکیل داده بودیم».
(صبح امروز، 16 تیرماه 1378، مصاحبه محمد سلامتى)

3- گروه موحدین: شهید حسن علم الهدى دانشجوى رشته تاریخ دانشکده ادبیات و علوم اسلامى دانشگاه مشهد از جمله افرادى بود که در بین تحصیل، فعالیت‏هاى مبارزاتى خود را نیز پیگیرى مى‏کرد او که در مشهد باافراد مبارزى همچون حجه الاسلام [ آیه ا.. العظمى ] سید على خامنه‏اى، هاشمى نژاد، طبسى در ارتباط بود پس از بازگشت به شهر خود اهواز، به کمک برخى از یاران خویش که در قالب انجمن اسلامى از سال 1349 فعالیت مى‏کردند، گروه موحدین را تشکیل داد.
(پیام انقلاب ویژه نامه عید فطر1401 ق، زندگینامه شهید پاسدار حسین علم الهدى)

4- گروه فلاح: شهید محمد منتظر قائم از بنیانگذاران این گروه در قبل از انقلاب بود که به همراه حسن‏ منتظر قائم و مرتضى الویرى و.... این گروه را بنا نهادند
(آشنایى با تشکل‏هاى سیاسى (2)، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى، عباس قربانى، مرکز پژوهش‏هاى صدا و سیما. ص 19 عصرما، شماره 73/11/19)

5- گروه بدر: این گروه در سالهاى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى توسط حسین فدایى و با همراهى على عسگرى، حسن اسلامى، شهید طاهرنژاد، شهید فدائى، شهید اخوت تشکیل گردید.

6- گروه توحیدى صف: این گروه نیز پس از انحراف سازمان مجاهدین خلق (منافقین )به همت شهید محمود بروجردى و همراهى شهید سلمان صفوى، اکبر براتى، حسین صادقى (سفیر فعلى ایران در کویت) و عطریانفر شکل گرفت، این گروه مستقر در تهران و اصفهان بود و اعضاى آن در ارتباط با شهید محمد منتظرى بودند
(عصر ما 73/11/19، شماره،، ص 7و6 و صبح امروز 16 تیر 78 مصاحبه با محمد سلامتى)

7- گروه توحیدى خلق: این گروه عمدتا از دانشجویان مبارز مقیم امریکا شکل گرفته بود که از عناصر بارز آن مى‏توان به سید مصطفى تاج‏زاده و حسن واعظى اشاره کرد.


منبع: / سایت / بی عنوان ۱۳۸۱/۰۷/۲۱

نظر شما