امام و سه دغدغه پایدار: هویت، مشروعیت، مشارکت
راه شناخت امام، بررسی زندگینامه امام نیست و حتی راه شناخت ایشان، شناخت و بررسی سخنان و مواضع امام در طول مبارزه نیست؛ چرا که سیاست، پدیدهای متغیر است و هرگونه موضع در برابر این پدیدهها خود نیز متغیر است. این مقاله تلاشی در جهت کشف راز پایدار و دغدغههای مداوم امام است که در پشت مواضع متفاوتشان در طول مبارزه قرار داشته که تحت عنوان سه دغدغه مورد بررسی قرار گرفته است:
هویت: بزرگترین دغدغه امام در طول مبارزه تلاش در جهت تقویت مبانی هویت ملت و رویارویی با عوامل هویت سوز ملت است و هرگونه مقابله و مبارزه سیاسی امام در راستای تقویت هویت ملی و دینی قابل تحلیل است. نگرانی امام در مورد یأس از اسلام و انزوای روحانیت و منحرف کردن مراکز تعلیم و تربیت و از خود بیگانه کردن ملتها در این راستا قابل ارزیابی است.
دومین دغدغه امام رویارویی با جدایی دولت و ملت به عنوان بزرگترین بیماری مزمن تاریخی و تلاش برای تقویت این رابطه و رضایتمندی ملت از دولت و اعتماد و اتکای دولت به ملت است که دغدغه امام در مورد این توطئه، مأیوس کردن ملت نسبت به جمهوری اسلامی در این راستا قابل تحلیل است.
سومین دغدغه امام تلاش برای تقویت مشارکت ملی در سرنوشت خود است. تلاش در جهت مشارکت و رویارویی با موانع مشارکت و ترغیب و تشویق و تکلیف کردن ملت به شرکت در انتخابات گوناگون توسط امام از این زاویه قابل تجزیه و تحلیل است.
مبارزه امام تلاشی در جهت رفع سه بحران هویت، مشروعیت و مشارکت و تقویت این عناصر است.
این مقاله تلاشی برای رویارویی با بیماری مزمن و مسری جزءنگری و کلفراموشکنی حاکم بر روابط موجود میان گروههای مسلمان و همچنین کشف دغدغههای پایدار امام و تعمیم این دغدغهها و رفتار سیاسی به پیروان امام خمینی است است.
امام به عنوان فردی انقلابی، بزرگترین دغدغهاش حفظ و مراقبت از انقلاب است. امام در جهت حفظ انقلاب، شناخت و مقابله با موانع را اصلی انکارناپذیر میداند. همچنین ایشان بزرگترین موانع و مشکلات انقلاب را تحت عنوان توطئه یاد میکند و راه مقابله با این مشکلات و موانع را رفع و برطرف کردن زمینه و بستر توطئه میداند. برای بررسی جوانب و پیامدهای اندیشه متعادل امام لازم است دو نظریه موجود درباره مشکلات اجتماعی و سیاسی جوامع انقلابی جهان سوم را مورد بررسی قرار دهیم.
الف) نظریه توطئه
گروهی از اندیشمندان جوامع انقلابی و جهان سومی نظریه توطئه را مطرح ساختهاند و هر تحول و دگرگونی اجتماعی را از زاویه و دریچه توطئه بیگانگان مورد بررسی قرار میدهند و استدلال میکنند که هرگونه تحلیل و بررسی مسائل بدون توجه به قدرتهای مسلط بینالمللی و میزان نفوذ آنها، ناقص و گاه گمراهکننده است؛ به عنوان مثال تحلیلگران مذکور مطرح میسازند اگر یکی از زیرساختهای مهم هر نظام سیاسی را قدرت اقتصادی و نظامی درنظر بگیریم، کشورهای تازه استقلال یافته عموما از نظر اقتصادی وابسته به قدرتهای مسلط جهانی هستند و قطع وابستگی از این قدرتهای مسلط، نیازمند قدرت بالای اقتصادی است تا توان تصمیمگیری را برای تصمیمگیرندگان کشورها آسان سازد.
کشورهای مسلط به سادگی اوضاع مساعد را برای اینگونه تصمیمگیریها فراهم نمیسازند پس هرگونه دسیسه و ترفند سیاسی ـ فرهنگی اجتماعی واقتصادی را فراهم میسازند تا توان تصمیمسازی را از تصمیمگیرندگان جهان سومی سلب کنند. لذا با وجود چنین قدرتهایی در صحنه جهانی نمیتوان وجود آنها را در تحلیل معادلات بینالمللی نادیده گرفتو این چشمپوشی نکردن، زمینه تسلط نظریه توطئه بر فضای تحلیلی این گروه از اندیشمندان جهان سوم را فراهم میسازد.
ب) نظریه توهم توطئه
در برابر نظریه یادشده، که هر گونه پدیده اجتماعی را بهگونهای افراطی تحت تأثیر قدرتهای مسلط بینالمللی میداند و عموم سرنخ بحرانهای موجود در جامعه و نظام سیاسی را ناشی از دستهای بیگانگان میداند، گروهی از اندیشمندان در برابر این نظریه ایستادهاند و اعلام میکنند که شما دچار توهم شدهاید و هر چیزی را توطئه فرض میکنید؛ در حالی که این چنین توطئهای اساسا وجود ندارد بلکه این توهم توطئه خود نه تنها زمینه عدم اعتماد را فراهم میسازد و بلکه زیربنا و محور مشکلات نظامهای سیاسی و جوامع جهان سومی را تشدید میکند. مشکلات جهان سوم عموما داخلی و وجود پیشزمینهها و بسترهای مناسبی برای نفوذ و حضور بیگانگان، و راه شکوفایی و توسعه سیاسی در رفع این موانع و بسترهاست.
نظریه اول محور بحران را بیرون مرزها میداند و راه رویارویی با آن را مقابله دشمنان برون مرزی و عوامل نفوذی این دشمن میداند.
نظریه دوم محور بحران را در درون مرزها جستجو میکند و راه رویارویی با آن را مقابله با زمینههای عقبماندگی و آفتهای حاکم بر بسترهای داخلی میداند؛ به عبارتی طرفداران نظریه اول برونگرا و طرفداران نظریه دوم درونگرا هستند و هر کدام راه رویارویی با مشکلات را متناسب با نظریه خود ارائه میکنند.
در بررسی این نظریات باید تفحص کرد که نظریه امام با کدام نظریه همخوانی دارد و همسوست. امام راهکار خود را با ویژگیهای خاص خود ارائه میدهد. امام توطئه خارجی و آفت داخلی را دو روی یک سکه میداند. امام براساس تز جهانی اندیشیدن و بومی عمل کردن، وجود توطئه را نه تنها منتفی نمیداند بلکه آن را بزرگترین عامل و مانع رشد و توسعه و پیشرفت میداند و راه رویارویی با بیگانگان را مبارزه با بسترهای داخلی مهیاکننده توطئههای خارجی میداند.
امام توطئه را محرک بیرونی آفت میداند و آفت را بستر داخلی توطئه میداند. وی انقلاب را با پنج توطئه روبهرو میداند ولی راه مقابله با این توطئهها را آفتزدایی قلمداد میکند بهگونهای که برای شناخت موانع و مشکلات انقلاب، وجود پنج توطئه را مطرح میسازد. ایشان راه رویارویی با مشکلات انقلاب را مقابله با این توطئهها میداند.
توطئههای پنجگانه از نظر امام
1) توطئه یأس از اسلام1
2) توطئه انزوای روحانیت2
3) توطئه منحرف کردن مراکز تعلیم و تربیت3
4) توطئه از خود بیگانه کردن ملتها4
5) توطئه یأس از جمهوری اسلامی5
قبل از بررسی این موضوعات لازم است فضای حاکم بر این زاویه دید از دیدگاه امام بررسی شود.
از بررسی تکتک این توطئهها و راهکارهایی که در رویارویی با این توطئهها امام فرا راه ملت میگذارد، میتوان از دید علوم سیاسی سه بحران را عمده دید که تلاش امام در بازشناسی و مقابله با این سه بحران است که تحت عنوان پنج توطئه مطرح فرموده است. از دیدگاه امام سه بحران اساسی، انقلاب و ارکان نظام را تهدید میکند.
1) بحران هویت6
یکی از بحرانهای مهم در کشورهای در حال رشد و جهان سومی، بحران هویت است. حضرت امام بحران مذکور را مانع انقلاب و تداوم آن میداند؛ به بیان دیگر وجود این بحران در جامعه، عامل بروز انقلاب است و به زبان دیگر، انقلاب عکسالعملِ طبیعی ملت ایران در برابر وجود این بحران در جامعه بوده است. پس تداوم انقلاب در نظام، رویارویی با وجود ریشهای این بحران است. ریشه بحران هویت را امام تحت عنوان چهار توطئه مطرح میسازد. توطئه یأس از اسلام، انزوای روحانیت، منحرف کردن مراکز تعلیم و تربیت و سرانجام، توطئه از خود بیگانه کردن ملتها که خود روح بحران هویت است.
2) بحران مشروعیت7
یکی دیگر از بحرانهای کشورهای در حال توسعه، بحران مشروعیت است که امام آن را زیر عنوان یأس از جمهوری اسلامی مطرح میسازد و راه رویارویی با این توطئه را ملتگرایی و مردمسالاری دولت و دولتپذیری ملت میداند و تلاش برای از بین بردن یأس از جمهوری اسلامی را راهی در جهت رفع مشکلات انقلاب و تداوم آن میداند.
3) بحران مشارکت8
بحران مشارکت را میتوان زاییده وجود بحرانهای هویتی ملت و مشروعیت دولتها دانست که عدم تمایل و یا عدم وجود روشهای مناسب برای مشارکت فعال مردم در تصمیمگیری و تصمیمسازی را میتوان زمینههای رشد و فعال شدن بحران مشارکت دانست.
هرچند امام این بحران را تحت عنوان ادبیات خاص خود یعنی توطئه مطرح نساخته است ولی از به کار بردن آن تحت عنوان زیرساخت ارکان نظام، اهمیت وجود و حضور مشارکت فعال را یکی از اساسیترین محورهای تداوم انقلاب و رویارویی با مشکلات آن میداند. با دقت در نگرش امام در این زمینه درمییابیم که سیاست امام در شناخت این سه بحران و تقویت سه محور "هویت" ، "مشروعیت" و "مشارکت" را هماهنگ میخواهد. حل هر بحران را با تشدید بحران دیگر تجویز نمیکند زیرا حل هر بحران به قیمت تشدید و تقویت بحران دیگر، چیزی نیست جز گریز، از یک بحران و افتادن در دامن بحرانی دیگر. بررسی دیدگاه امام درباره توطئه گویای دغدغههای پایدار او از سه بحران دامنگیر و مقابله قاطع و فراگیر در برابر این سه بحران است؛ به عبارت دیگر میتوان شاه بیت دغدغهها و نگرانیهای امام را در زمینه بروز و تشدید موانع انقلاب حول این سه بحران مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. حال به طور خلاصه و اجمال پنج توطئه را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، جایگاه هر کدام را در مجموعه بحرانهای سهگانه مورد بررسی قرار میدهیم.
امام و بحران هویت
قبل از آغاز بحث، لازم است ارزیابی اجمالی از مسأله بحران و مفهوم آن و نیز هویت و مفهوم آن ارائه شود.
وربا "بحران را وضعیتی میداند که در آن مشکلی در یکی از حوزههای مسألهخیز به وجود آمده است."9
تعریفی دیگر از بحران: "بحران وضعیتی است که در آن عدم تمکین نسبت به قوانین یا حداقل زمینه آن فراهم شده است."10
با تعریف بحران و انواع چندگانه آن، وجه تمایز کشورهای توسعهیافته صنعتی از کشورهای در حال توسعه در آن است که آنان در گذشته به طریقی موفقیتآمیز این بحرآنهارا بویژه بحرانهای هویت و مشروعیت را پشت سر نهادهاند. با این مقدمه میتوان بیان کرد بزرگترین دغدغه رهبران بزرگ و مصلحان اجتماعی گذر از بحران در کشورهای آنان است. دکتر قوام در نقد نظریهها نوسازی و توسعه سیاسی در بیان بحران هویت مینویسد: "عبور از این بحران به مفهوم تلاش برای کسب هویت ملی است که در طی آن افراد سعی میکنند در سرزمین معینی، تمام افراد را در خصوصیات فرهنگی خویشتن سهیم و شریک بدانند."
در بسیاری از مواقع این بحران از انفرادی شدن و یا اَتمیزه شدن جماعات سرچشمه میگیرد و در این روند گروههای مختلف اجتماعی و فرهنگی از هم پاشیده میشوند، بهگونهای باعث از خودبیگانگی انسان خود و انسان از انسان میگردد. در روند تشدید بحران، هویت افراد به صورت عناصر هویت باخته و ناچیز که نقشها و اقتدار خویش را از دست دادهاند درمیآیند. در چنین حالتی بر اثر نوعی خودآگاهی انسان به وجود خود پی میبرد. این وضعیت باعث میشود افراد به ارزش خود پی ببرند و بدانند در چه مرحلهای از سرنوشت تاریخی و اجتماعی خویش قرار دارند و وابستگی آنان به جامعه چگونه است؛ جامعه برای آنها چه مسئولیتی تعیین کرده است؟
دکتر قوام در ادامه میافزاید: "گذر موفقیتآمیز از بحران هویت، فرد را برای مشارکت بیشتر در امور اجتماعی اداری سیاسی و اقتصادی آماده میسازد."11
با این توضیح و تعریف از هویت و مقایسه آن با دغدغه پایدار امام در مورد ملت درمییابیم تلاش او برای جلوگیری از خودبیگانگی، بازگشت به هویت اصیل انسانی اسلامی است و هر آنچه در این مسیر در تقویت هویت ملی اسلامی مؤثر و محرک است.
1ـ توطئه یأس از اسلام
امام در بند "ب" وصیتنامه خود مینویسد: "تبلیغات دامنهداری برای مأیوس
نمودن ملتها از اسلام وجود دارد".12 امام با آگاهی از روند حوادث حداقل در بیش از نیم قرن اخیر در ایران زمینه جدایی ملت از اسلام را احساس میکند. چهره و سیاست فاشیستی رضاخان و چهره و سیاست شبیه لیبرالیستی محمدرضا شاهی دو روی یک سکه مقابله با روح و هویت ایرانی است که همان اسلام است، سیاست فاشیستی رضاخان که در جهت محو و نابودی هویت اسلامی ملت گام نهاد و سیاستهای تقلیدی محمدرضا شاه از دنیای غرب و روح فرهنگ غربی برای محو و نابودی هویت ایرانی و اسلامی ملت ایران بود و اساسا حرکت انقلاب اسلامی مقابله ملت ایران با این روند ضدفرهنگی بود.
امام به عنوان رهبری دینی، که بزرگترین دغدغه او حفظ اسلام است، بزرگترین توطئه هویتزدایی ملت را دینزدایی میداند. دین یکی از اساسیترین ارکان جداییناپذیر هویت فرهنگی مردم است و تلاش برای تقویت و رشد این هویت را حفظ روحیه دینی میداند. امام با نوع نگرش و بینش خود نسبت به این توطئه (بحران) روش خویش را، که همانا آفتزدایی برای مقابله با توطئه است، مطرح میسازد.
امام برای رویارویی با توطئه یأس از اسلام، که ریشه محرک آن در خارج است، روش تقویت داخل را برمیگزیند امام برای مقابله با این توطئه میفرماید:
"باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئه را خنثی کند و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین را قطع کنند."13
راه مقابله با یأس از دین و اسلام که ریشه در خارج دارد"رشد فکری ملت" است که یک حرکت داخلی و درونی است (تقویت ملت برای مقابله با خصم) آفتزدایی زمینه مقابله با توطئه، یأس از اسلام اگر محرک خارجی دارد "جهل" ریشه داخلی دارد بهطور قطع محرک یأس راهی ندارد جز خشکاندن ریشه جهل، همانگونه که یأس و جهل دو روی یک سکهاند، توطئه و آفت نیز دو روی یک سکهاند.
2ـ توطئه انزوای روحانیت
امام در بند "د" وصیتنامه مینویسد: "از نقشههای شیطانی قدرتهای بزرگ استعماری به انزوا کشاندن روحانیت است."
امام با بررسی جایگاه تأثیرگذار روحانیت در هویت دینی ملت ایران، ملت را به اهمیت این نهاد اجتماعی در ایجاد و تقویت هویت دینی رهنمون میسازد. رابطه بین ملت و روحانیت در طول تاریخ زمینهای ایجاد کرده است که هم تقویتکننده هویت مردم شده است و هم زمینهساز بزرگترین تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، لااقل وجود شخصیتهای بزرگی که زمینهساز مشروطیت و قیام 30 تیر و پیروزی بهمن 57 شدهاند و همه تحولات بزرگ و کوچکی که در 100 تا 150 سال گذشته جایگاه این نهاد اجتماعی را در تحولات هویتی ملت روشن میسازد. هرگونه جدایی بین ملت و روحانیت، زمینهساز تضعیف هویت دینی، که رکن بزرگی از هویت ملت ماست، میگردد. پس انزوای روحانیت مساوی با تضعیف هویت ماست و این مسأله نیز یکی از دغدغههای مهم امام است؛ همانگونه که تلاش برای انزوای روحانیت و جداسازی آن از ملت عامل بروز انقلاب گردید. حال امام برای تداوم انقلاب با انزوای روحانیت که توسط عوامل استبداد داخلی که در این نیم قرن اخیر با پشتوانه استعمار خارجی صورت گرفت، امام راه رویارویی با این توطئه را پیوند با روحانیت میداند.
امام برای مقابله با انزوای روحانیت مینویسد: "نسل حاضر و آینده غفلت نکند و دانشگاهیان و جوانان برومند و عزیز هرچه بیشتر با روحانیون و طلاب علوم اسلامی پیوند دوستی تفاهم ورا محکمتر و استوارتر سازند".14
در اینجا این سؤال اساسی مطرح میشود که چرا پیوند با روحانیت اهمیت خاصی دارد. برای پاسخ به این سؤال باید تأثیر انزوا را مورد بررسی قرار دهیم و به این پرسش پاسخ گوییم که آیا اساسا روحانیت جزء هویت ماست و یا لااقل جزء عامل تأثیرگذار بر هویت ماست. با بررسی جایگاه روحانیت خصوصا روحانیت شیعه در طول تاریخ به دلیل ویژگی ساختاری و بویژه ویژگی ساختار مالی این نهاد اجتماعی، که همواره از حاکمیت دور بوده است، دو ویژگی را برای ملت در برابر هجومها و بحرانها ایفا نموده است. روحانیت در طول تاریخ برای مردم هم "ملجأ" بوده یعنی پناهگاه در برابر هجومهای استبدادی و در دو قرن اخیر هجومهای استعماری چنین جایگاهی را نشان داده و هم "مرجع" بوده و در برابر مشکلات و مسائل، همچنین زمینه مراجعه روحانیت فراهم بوده و روحانیت مشکل اعتقادی و اجتماعی مردم را برطرف کرده است.
این دو ویژگی روحانیت زمینه حفظ و گسترش هویت ملت گردیده است حال هرگونه انزوا و فاصله بین این نهاد با این دو ویژگی، با این ملت با این دو درخواست، انقطاع فرهنگی و بحران هویتش ایجاد میسازد. ایجاد این پیوند زمینه را برای انزوا از بین میبرد و انزوا بر اثر انقطاع و جدایی صورت میگیرد و راه مقابله با آن، پیوند با روحانیت است. حال باید پرسید آیا انزوا فیزیکی است. مسلما در این برهه "لااقل" نه بلکه انزوا معنوی است پس باید پیوند نیز معنوی باشد؛ حال هر چه دو ویژگی روحانیت یعنی "ملجأ و مرجع" بودن آنها برای ملت کمرنگتر گردد زمینه انزوا فراهمتر میشود و هرچه دو ویژگی "ملجأ و مرجع" بودن افزایش یابد زمینه پیوند فراهم میگردد. حال اگر انزوای روحانیت و جدا کردن دین از سیاست را، که بزرگترین محور کنار زدن روحانیت در دو قرن اخیر بوده است با عامل خارجی فرض کنیم راه رویارویی اساسی با این فتنه خارجی تقویت این دو ویژگی پایدار و همیشگی روحانیت است. لازم به تذکر است که این دو ویژگی در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی بشدت مورد هجون قرار گرفته است. روحانیت باید بتواند در دوران حاکمیت نیز زمینه پیوند را در خود حفظ کند که همانا "ملجأ" بودن در برابر زور و ظلم و استبداد و "مرجع" بودن در برابر مشکل و سؤال و نیاز است و با تقویت این دو ویژگی بستر پیوند فراهم میشود.
باز امام محرک توطئه را خارجی و مقابله با آن را داخلی میداند و پیوند ملت با روحانیت به تقویت این دو ویژگی در درون خود روحانیت بستگی دارد. مقابله تند و صریح امام در برابر حرکتهای متحجرانه برخی روحانیون در راستای تقویت این دو ویژگی در روحانیت قابل تجزیه و تحلیل است.
3ـ توطئه منحرف کردن مراکز تعلیم و تربیت
امام در این باره مینویسد: "از توطئههای بزرگ آنان به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت است".15
علت اهمیت مراکز تعلیم و تربیت چیست؟
اهمیت مراکز تعلیم و تربیت در تأثیرگذاری در مسأله هویتسازی و انحراف در این مراکز زمینهساز ضدیت با هویتهای ملی و دینی است. پس در جریان بحران هویت به عوامل تشدیدکننده آن ضرورتا باید توجه داشت.
امام در جهت رویارویی با این توطئه (بحران) به چند نکته توجه دارد:
1) توجه به خطر انحراف دانشگاه
امام مینویسد: "نقشه آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است و در دانشگاه، نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف سازند."16 از دید امام انحراف دانشگاه و انزوای روحانیت یک بستر میخواهد و آن انحراف جوانان از "فرهنگ" ، "ادب" و "ارزشهای خودی" است.
انحراف دانشگاه در طالبیتِ طالب "که جوانان باشند" تأثیر گذراست و تحجر در حوزه در مطلوبیتِ مطلوب "که روحانیت باشد" تأثیر گذراست. پس مسئولیت دانشگاه این است که باید در جهت تقویت فرهنگ و ادب و ارزش خودی گام بردارد.
2) توصیه درباره حفظ دانشگاه
امام مینویسد: "به همه نسلها توصیه میکنم برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدمساز دانشگاهها را از انحراف و غربزدگی و شرقزدگی حفظ و پاسداری کنید."17
حفظ دانشگاه برای حفظ هویت است و چنین تأکیدی برای تقویت هویت خودی است. حفظ دانشگاه از انحراف به شرقزدگی و غربزدگی است. حفظ دانشگاه برای نجات خود و کشور عزیز و اسلام آدمساز است.
3) جلوگیری از انحراف و پاکسازی دانشگاه
سه جمله از وصیتنامه:
" ـ بر همه ماست برای اصلاح و پاکسازی دانشگاه، به متصدیان کمک کنیم."18
" ـ برای همیشه نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شوند."19
" ـ هر جا انحراف به چشم خورد با اقدام سریع به رفع آن کوشیم."20
دقت و حساسیت برای رفع انحراف برای حفظ دانشگاه به عنوان نهادی هویتساز است. اگر انگیزه عاملان انحراف دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیت، عامل تضعیف هویت را هدف قرار میدهند لذا هرگونه تلاش حرکت و در دانشگاه نیز باید عامل تقویت هویت را هدف قرار دهد و هویت چیزی نیست جز "فرهنگ" و "ادب" و "ارزش خودی".
4ـ توطئه از خودبیگانه کردن ملتها
امام مینویسد: "از جمله نقشه بیگانه کردن کشورهای استعمارزده از خویش و غرب و شرقزده نمودن آنهاست."21 روح بحران هویت همان از خودبیگانه شدن ملتهاست که همه این توطئهها زمینهساز از خود بیگانه نمودن ملتهاست. امام راه مقابله با تقویت بحران هویت را، که محرک خارجی دارد، تقویت ریشهها و بسترهای داخلی میداند و راه مقابله با بحران هویت را در چند بخش اساسی مطرح میسازد.
1ـ توجه به دسیسههای سیاسی
امام مینویسد: "باید هوشیار و بیدار و مراقب باشید که سیاستبازان پیوسته به شرق و غرب با وسوسههای شیطانی شما را به سوی این چپاولگران بینالمللی نکشانند."22
راه مقابله با وسوسههای شیاطین وابسته به بیگانه رشد "هوشیاری" ، "بیداری" و "مراقبت" است.
2ـ رفع وابستگی
امام مینویسد: "با اراده مصمم و فعالیت و پشتکار خود به رفع وابستگیها قیام کنید."23
امام بزرگترین عامل تقویت و تشدید بحران هویت را وابستگی میداند و راه مقابله با این عامل مؤثر را قطع وابستگی میداند. وابستگی پیش از اینکه بحرانهای اقتصادی ایجاد کند بحران هویتی و تقویت روحیه عدم توانایی و خودناباوری را باعث میشود. امام گام دوم را قطع این وابستگیها میداند یعنی اگر قرار است دست محرک خارجی را قطع کنیم باید ریشه داخلی آن را، که وابستگی است با "خودتکانی" ، "خودباور" و "خودکفایی" برطرف سازیم.
3ـ حمایت از متخصصان
امام مینویسد: "بر دولت است که از متخصصین خود قدردانی کند و آنها را با کمک مادی و معنوی تشویق به کار نماید."24
امام راه قطع وابستگی را در تقویت نیروی متخصص خودی میداند و رشد تخصص و خودکفایی را از زاویه رفع بحران هویت مینگرد. اگر رشد تکنولوژی هر کشور، ارزش تلقی میشود به دلیل زمینهسازی برای رفع بحران هویت است.
4ـ خودداری از مصرفگرایی
امام مینویسد: "از ورود کالاهای مصرفساز و خانهبرانداز جلوگیری نمایند و به آنچه دارند بسازند تا خود همه چیز بسازند."25
اگر امام هویت را اصل و هدف میداند، قطع وابستگی را راه و روش آن میداند و اگر قطع وابستگی را راه میداند، تخصص و علم را عامل و موتور حرکت میداند. اگر حمایت از متخصص را عامل و موتور حرکت میداند، دوری از مصرفگرایی را خصلت و روحیه چارهساز میداند. اگر هویت هدف است و قطع وابستگی جاده و تخصص موتور حرکت، صرفهجویی و عدم مصرفگرایی خصلت مهم راننده آن است و برای شناخت و آگاهی از این مجموعه هدف راه روش و خصلت مورد نظر راهی جز تربیت نیست.
5ـ تربیت جوانان
امام مینویسد: "از دختران و پسران میخواهم که استقلال و آزادی را فدای تجملات و عشرتها نکنند."26
تربیت روندی برای دستیابی به هویت ملی و دینی است.
سیاستهای تربیتی برای تقویت خصلت و با روحیههای مناسب برای خودکفایی است. روحیه خودکفایی و خوداتکایی زمینهساز دستیابی به تکنولوژی خودی و همه اینها برای رسیدن به قله قطع وابستگی است که زمینهساز دستیابی به هویت خودی است.
تجملات زمینهساز مصرفگرایی و عشرتها زمینهساز غفلت از دسیسههای سیاسی بیگانگان و توسعه عشرتها زمینهساز عدم تعهد و کارآمدی نسل جوان که خود زمینه عدم تخصص و ناآگاهی را فراهم کند.
این دو خصلت باید در میان جوانان تقویت شود زیرا تجملات و عشرتها چاه ویل بیهویتی نسل جوان را فراهم میسازد.
امام و بحران مشروعیت
مشروعیت بیانکننده نوع رابطه بین حکومتکنندگان و حکومتشوندگان و نوع نگرش حکومت به مردم و نوع تصور مردم از حکومت را میتوان مبنای تقسیمبندی انواع حکومتها در نظر گرفت.
قوه و ضعف هر حکومتی رابطه مستقیمی با نوع نگرش به مردم و به نوع تصور مردم به حکومت دارد. در جوامع سنتی معمولاً مردم در دیدگاه حکومتگران همچون اجسام و جمادات بهحساب میآیند که نظرشان درباره حکومت هیچ ارزشی ندارد و مقبولیت حکومتگران و رژیم سیاسی محلی از اعراب ندارد. در رژیمهای اقتدارگرا مردم موظفند اجبارا خود را تابع حوزه سیاسی بدانند. در رژیمهای اقتدارگرا حوزه فعالیت سیاسی و در رژیمهای توتالیتر کل زندگی سیاسی اجتماعی اقتصادی جامعه تابع حکومت میشود. رابطه فرمانروایی ـ فرمانبرداری، جامعه را به سطح احشامی تبدیل میکند که جبرا باید مشروعیت حکومتگران را قبول داشته باشند. در رژیمهای دمکراتیک رابطه معکوس میشود و مشروعیت حکومتها و حکومتگران به مقبولیت جامعه بستگی دارد.27
نگرش سیاسی امام در نوع نوسازی و بازسازی و دگرگونی سیاسی که بعد از فروپاشی رژیم گذشته دارد این است که اقتدار حکومتگران را مستظهر به پشتیبانی ملت گرداند و اقتدار دولت در مقبولیت عملکرد آن توسط ملت باشد. تلاش امام در بازسازی سیاسی در این است که رابطه جابرانه "دولت ملت" در نظامهای استبدادی شاهنشاهی را به رابطه رضایتمندی بین "ملت و دولت" تبدبل گرداند و این رابطه چیزی نیست جز خدمتگذاری دولت نسبت به ملت و بالتبع پشتیبانی ملت از دولت، حمایت ملت در قبال خدمت دولت، حمایت به ازای خدمت و استمرار خدمت به تداوم حمایت.
عامل تلفیق بین ارزش و قدرت مشروعیت نامیده میشود.28
حکومت مقتدر حکومت مشروع است و حکومت مشروع حکومتی است که ارزشهای جامعه با قدرتهای حکومت پیوند خوردهاند.29
در هر حال در گذر از این بحران سعی بر این است تا توافق لازم میان افراد در مورد حوزه مشروع قدرت و مسئولیت دولت فراهم شود. در این مورد کارکرد برنامهها و هدفهای نظام سیاسی برای مورد قبول و پذیرش اکثریت مردم قرار گیرد.30
اطاعت رضایتمندانه افراد جامعه از احکام حکومت، اقتدار حکومت را افزایش و تمایل افراد جامعه را در مشارکت بیشتر افزایش میدهد.
5ـ توطئه یأس از جمهوری
امام مینویسد: "شایعات وسیع بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداده است."31
این توطئه را که امام مطرح میسازد میتوان از دو زاویه مورد بررسی قرار داد:
الف) این توطئه را هم میتوان در راستای چهار توطئه زمینهساز بحران هویت مورد بررسی قرار داد چرا که یأس از جمهوری اسلامی و یأس از عدم تأثیر آن به حال ملت، از این جهت که یأس محوریترین عامل عدم خودباوری و از قبول ناتوانی برمیخیزد زمینهساز بحران هویت است. ناکارآمدی خود و فرهنگ خودی از این یأس برمیخیزد و بدین دلیل میتوان این توطئه را نیز در راستای روند تشدید بحران هویت مورد بررسی قرار داد و راهکارهای ارائه شده توسط امام را در جهت تقویت هویت ملی، که جزئی از هویت ملت است، مورد تحلیل قرار داد.
ب) توطئه مذکور از جهت عدم کارآمدی و رابطه بین ملت و دولت و تشدید بحران بین ملت و دولت یا حاکمیت و حکومت از زاویه بحران مشروعیت میتوان مورد بررسی قرار داد.
چنانچه این توطئه را از زاویه بحران مشروعیت مورد توجه قرار دهیم تمامی راهکارهای امام در جهت مقابله با این توطئه، زمینهساز مشروعیت و مقبولیت نظام را فراهم میآورد.
بحران مشروعیت یکی از بزرگترین بحرانهای موجود در جوامع توسعهنیافته است و گونه و یا وجههای از تلاش در جهت توسعهیافتگی، تلاش برای مشروعیت بخشیدن به حکومت است. از زاویه وجود موانع و مشکلات بر سر راه انقلاب و حکومت، ظهور و بروز و تشدید بحران مشروعیت است و راه رفع موانع انقلاب و حکومت در تضعیف و از میان بردن بحران مشروعیت است. باز راهکارهای امام در برابر این توطئه بیرونی که توسط جنگ روانی و تبلیغاتی بر سر ملتها میبارد راهکاری درونی ارائه میدهد.
قبل از ارائه راهکارهای امام برای مقابله با این توطئه بازگو کردن یک نکته ضروری است روح حاکم بر راهکار امام در مقابله با این توطئه، که زمینهساز بحران مشروعیت است در دو نکته خلاصه میشود:
الف) حق ملت وظیفه دولت و حق دولت وظیفه ملت است.
ب) نکته دوم اینکه بین یأس مردم و ناکارآمدی دولت و امید و تأیید و قبول مردم و کارآمدی دولت رابطه مستقیم وجود دارد.
امام در برابر توطئه مأیوس کردن ملت از جمهوری اسلامی به ملت و دولت به صورت متعادل و مکمل هم توصیههایی را مطرح میسازد.
1ـ امام به ملت توصیه میکند: ـ همکاری با دولت:
"در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید."32
متقابلاً به دولت توصیه میکند: "برخورد اسلامی البته با اعمالی انسانی که شایسته یک حکومت اسلامی است (عمل کنید)."33
نتیجه اینکه برخورد اسلامی دولت با ملت، زمینهساز همکاری ملت با دولت است.
2ـ توصیه به ملت، تحمل مشکلات
"از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش میآید نهراسید."34
توصیه به دولت، ضدیت با حکومتهای طاغوتی: "حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بیفرهنگ بودند و هستند محکوم نمایند."35
نتیجه اینکه تحمل مشکلات توسط ملت تاوان تلاش دولت در ضدیت با طاغوت است هم در روش طاغوتی حکومت و هم در هدف طاغوتی حکومت و حکومتگران، مسلما دولتی که خود در گرداب روشها و هدفهای طاغوتی قرار گرفته است زمینه تحمل مردم را در برابر مشکلات کاهش میدهد. تقویت تحمل مشکلات توسط مردم به تحکیم پایههای ضدطاغوتی حکومت و دولت بستگی دارد.
3ـ توصیه امام به ملت: "دید خودی به دولت داشتن: دولت و مجلس را از خود بدانید و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید."36
توصیه امام به دولت، دید خودی به ملت داشتن "خود را از مردم و مردم را از خود بدانید."37
نتیجه اینکه راه نجات از بحران یأس از جمهوری اسلامی با دید خودی حل میشود. دید خودی ملت نسبت به دولت و دید خودی دولت نسبت به مردم، و زیربنای اینکه دولتمردان مردم را از خود بدانند در این راز الهی نهفته است که خود را از مردم بدانند.
دولتمردان باید خود را از مردم بدانند و زیربنای این نگرش به دو عامل بستگی دارد:
الف) به بیگانه اعتماد نکنند و خود را به بیگانه متکی نسازند.
ب) به مردم اعتماد کنند و خود را به مردم متکی سازند.
مردم باید دید خودی نسبت به دولت داشته باشند و این نگرش به دو عامل بستگی دارد:
الف) مردم، رأی خود را در به قدرت رسیدن دولت خود احساس کنند.
ب) دست دولت بیگانه را در به قدرت رسیدن دولت خود احساس نکنند.
نتیجه این دو نگرش در ملت و دولت با یک روش ایجاد شدنی است.
پذیرش رأی ملت در قدرت دولت که از جانب مردم احساس شود و از جانب دولت به آن اعتماد شود.
4ـ توصیه امام به ملت "تلاش برای انقلاب": "در راه آنکه نعمتی عظیم و الهی و امانت بزرگ خداوند است کوشش کنید."38 توصیه امام به دولت، خدمتگذاری به ملت: "در خدمتگذاری به آنها خصوصا مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان فروگذار نکنید."39
نتیجه اینکه تلاش مردم برای انقلاب تابع تلاش دولت برای مردم است و اعتماد مردم به حکومت و دولت به میزان کارآمدی آن بستگی دارد.
5ـ توصیه امام به ملت "درک انقلاب": نعمتی را که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان بدست آوردید قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید."40
توصیه امام به دولت "درکت ملت": "قدر ملت را بدانید."41
نتیجه
ملت قدر انقلاب را بداند و دولت قدر این ملت را بداند درک قدر و منزلت انقلاب و مردم بزرگترین رسالت دولت است مجموع این وصایای پنجگانه به ملت و دولت زیرساخت مشروعیت و مقبولیت حکومت را فراهم میسازد و تقویت این زیرساختها زمینه عبور از این بحران را فراهم میسازد.
امام علاوه بر این وصایای پنجگانه به ملتهای دیگر نیز وصیت میکند.
امام مینویسد: "از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید."42
از این قسمت وصیتنامه میتوان استنباط کرد که زمانی که بحران هویت و مشروعیت را پشت سر نهادیم میتوانیم الگوی مناسبی برای حکومتها و ملتها ارائه دهیم و تا زمانی که خود ما و حکومت ما دچار بحران هویت و مشروعیت باشیم، نمیتوانیم الگوی مناسبی برای جوامع دیگر و حکومتهای دیگر باشیم.
امام و بحران مشارکت
مشارکت باز پدیدهای است که میتوان از روی نوع و میزان مشارکت مردم حکومتها را دستهبندی کرد. در رژیمهای اقتدارگرا و توتالیتر، مشارکتها منفعلانه و تبعی است برعکس در رژیمهای دموکراتیک مشارکت فعالانه خودجوش و متکبرانه است.43
تقریبا تمام محققان توسعه و نوسازی سیاسی به مشارکت سیاسی تأکید خاص داشتهاند. این تذکر لازم است که بحران مشارکت، خود متغیری وابسته است و هرگونه خللی در فراگرد توزیع و مشروعیت و هویت به تشدید این بحران کمک میکند.44
میزان مشارکت سیاسی در جوامع امروزی خود تابعی است از میزان هویتهای مشترک افراد و مشروعیت حکومتها و هرگونه بحران در هویت و مشروعیت تأثیر مستقیمی در مشارکت دارد. مشارکت، دخالت مردم در تصمیمگیری درباره اموری است که سرنوشت آنها به آن وابسته است.45
با این مقدمه نظریات امام را در این زمینه در دو نکته مورد ارزیابی قرار میدهیم:
الف) اصل انتخابات ب) ویژگی نمایندگان
انتخابات
در این زمان که بحران مشارکت یکی از بحرانهای مزمن جهان سومیهاست امام انتخابات را به عنوان شاهکلید تداوم و استمرار حکومت میداند و آن را در اولین اولویت خود و ارکان نظام قرار میدهد. امام در جهت تثبیت این رکن "یعنی انتخابات و مشارکت مردم در سرنوشت خویش "از دو زاویه آن را مورد توجه قرار میدهد:
الف) حضور ملت: امام در جهت تقویت حضور ملت در صحنههای مختلف آنها را به حضور توصیه میکند. امام مینویسد: "وصیت من به ملت شریف آن است که در تمام انتخابات چه انتخاب رئیس جمهوری و چه انتخاب مجلس شورای اسلامی و چه انتخاب خبرگان در صحنه باشند."46
ب) طرد بیتفاوتی: امام در جهت تقویت این حضور تلاش میکند تا بیتفاوتی و عوامل آن را از جامعه طرد کند. امام در این مورد مینویسد: "اکنون که بحمداللّه تعالی موانع رفع گردیده و فضایی آزاد برای دخالت همه طبقات پیش آمده هیچ عذری باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابخشودنی مسامحه در امور مسلمین است."47 امام در جهت حضور مداوم و مستمر مردم و عوامل بیتفاوتی به چند نکته اشاره میکند.
1ـ رفع موانع 2ـ فضای آزاد
بنابر این اگر حضور همیشگی ملت را میخواهیم باید موانع حضور را رفع و فضای آزاد را ایجاد و حاکم کنیم تا مردم همیشه در صحنه حضور داشته باشند. حضور همیشگی ملت در صحنه انتخابات یعنی حضور ملت در تصمیمگیری و تصمیمسازی.
وصیت امام درباره انتخابات و نمایندگان مجلس
امام بعد از اصالت دادن به اصل انتخابات، توجه خود را به ویژگیهایی برای انتخاب نماینده معطوف میدارد و تقریبا شش ویژگی را مبنای انتخاب صحیح ملت توصیه میکند:
1ـ تعهد
2ـ جایگاه اجتماعی
3ـ صالح بودن و سابقه مثبت
4ـ متخصص بودن
5ـ زمانشناسی
6ـ آرمانخواه
امام باز در این بخش از وصیتنامه تلاش میکند ایستارهای احساسی موجود در جامعه برای برگزیدن نمایندگان خویش را به ایستارهای شناختی تبدیل سازد.
عدم وجود نهاد ثابت مجلس در طول تاریخ و عدم بهکار بردن معیارهای مثبت، زمینه را برای بهکارگیری معیارهای احساسی از قبیل احساسات نژادی، زبانی، قبیلهای، طایفهای، خویشاوندی و... برای انتخاب فراهم میسازد و عدم تجربه کافی این ایستارهها شاید قویتر از دیگر نگرشهای پایدار باشد. بدین دلیل امام برای تثبیت نهاد مجلس و نهادینه کردن مشارکت مردم تلاش وافر دارد تا زیربنای انتخاب مردم را از ایستارهای احساسی به ایستارهای شناختی و ارزش تبدیل سازد.
امام در این مورد وصیت میکند که: "در هر دوره از انتخابات وکلای دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی را که غالبا بین متوسطین جامعه و محرومین میباشند و غیرمنحرفین از صراط مستقیم به سوی غرب و شرق و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیل کرده و مطلع به مسائل روز و سیاستهای اسلامی را به مجلس بفرستند."48
امام بعد از تثبیت نهاد انتخابات تلاش خود را در وصیتنامه به دو نکته و دو محور کلیدی در نهاد قانونگذاری معطوف میدارد:
ـ توجه به نهاد شورای نگهبان ـ توجه به نهاد نمایندگان مجلس
امام در برابر این دو نهاد چهار حرکت اساسی را مطرح میسازد:
1ـ تلاش برای تثبیت این دو نهاد
2ـ توجه به ایستارهای ارزشی جامعه توسط این دو نهاد
3ـ توجه دادن شورای نگبهان به ایستارهای شناختی
4ـ و توجه دادن نمایندگان به ایستارهای ارزشی
1/1ـ تثبیت نهاد شورای نگهبان
در ذائقه امام میتوان حادثه تلخ مشروعیت را احساس کرد از حادثهای که حضور پنج مجتهد جامعالشرایط را بر نهاد قانونگذاری مجلس شورای اسلامی به فراموشی سپرد.
امام برای شورای نگهبان مینویسد:
"با کمال دقت و قدرت وظایف اسلامی و ملی خود را ایفا و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نشوید و از قوانین مخالف شرع مطهر و قانون اساسی بدون هیچ ملاحظهای جلوگیری نمایند."49
تلاش امام در تثبیت این نهاد با دقت و قدرت در عرصه سیاسی و قانونگذاری کشور است.
2/1ـ تثبیت نهاد مجلس نمایندگان
باز در ذائقه امام میتوان حوادث تلخ مجالس فرمایشی و پر از وکیلالدولهها و سابقه شوم انحلال مجلس با قدرتی بیرون از مجلس را احساس کرد و به دلیل این دلنگرانی و دغدغه زمینه تثبیت و تحکیم پایههای مجلس را با نیروهای درون مجلس میسر میداند. توصیه امام به تثبیت این نهاد به همت خود نمایندگان برای ایجاد روش خود نگهدارنده و خود هدایتکننده است.
امام به نمایندگان وصیت میکند: "اگر خدای نخواسته عناصر منحرف با دسیسهبازی سیاسی وکالت خود را بر مردم تحمیل نمودند مجلس اعتبارنامه آنان را رد کنند."50
2ـ توجه به ایستارهای ارزشی جامعه توسط دو نهاد
امام به شورای نگهبان توصیه میکند: "از قوانین مخالف شرع مطهر و قانون اساسی بدون هیچ ملاحظهای جلوگیری نمایند."51 به نمایندگان نیز توصیه میکند: "از نمایندگان خواستارم که با کمال حسن نیت و برادری با هممجلسیان خود رفتار و همه کوشا باشند که قوانین خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشد."52
دو نکته مهم این است که اولاً تلاش شورای نگهبان در جلوگیری از تصویب قوانین خلاف شرع باشد و ثانیا تلاش نمایندگان در تمایل و کوشش برای تصویب قوانین موافق شرع باشد. هر دو تلاش کوششی است در جهت تثبیت ایستارهای ارزشی مورد توافق ملت. حال اشکال و ابهامی که پیش میآید این است که آیا این دو نهاد در روند حرکتی خود به تضاد و تخاصم کشیده نمیشود. اگر اتفاق افتاد ناشی از چیست؟ راه چاره کدام است؟ امام برای مقابله با این مشکل چه توصیهای دارد؟ پاسخ به این پرسشها در گام سوم امام در برابر این دو نهاد نهفته است.
3ـ توجه دادن شورای نگهبان به ایستارهای شناختی
امام مینویسد: "با ملاحظه ضرورت کشور که گاهی با احکام ثانویه و گاهی با ولایت فقیه باید اجرا شوند توجه نمایند."53
با توجه به اینکه فلسفه وجودی شورای نگهبان اصالت دادن به ارزشها و حفظ آنهاست باید در کنار آن با ضرورتها که مقولهای شناختی است نیز توجه داشته باشند.
4ـ توجه دادن نمایندگان به ایستارهای ارزشی
"همه کوشا باشند که قوانین، خدای نخواسته از اسلام منحرف نباشد."54 با توجه به اینکه فلسفه وجودی نمایندگان توجه داشتن به ضرورتها و واقعیتهای موجود است باید در پرداختن به چنین ضرورتهایی به اصالتها و ارزشها نیز توجه داشته باشند.
این راهکار امام گویای تعادل در اندیشه و دور ساختن جامعه از افراط و تفریط است. چیزی که حداقل در دو قرن اخیر از این افراط و تفریط ضربههای جبرانناپذیر خوردهایم چیزی که ضرورتگرایان راه خود را در نادیده گرفتن اصالتها و ارزشها جستجو کردهاند و راه خود را در تجددگرایی و ضدیت با سنت یافتهاند؛ گروه ارزشگرایان که راه خود را در نادیده گرفتن ضرورتها و واقعیتها یافتهاند و راه خود را در سنتگرایی و ضدیت با هر روش نویی یافتهاند.
امام راه نجات ملت و تثبیت رأی ملت را در پیوند و مکمل شدن این دو نهاد میداند. هرگونه تضاد و تشدید فعالیت این دو نهاد به نابودی راه نجات و رأی مردم منجر خواهد شد.
زیربنای نظری اندیشه امام به عنوان مصلح اجتماعی و مجدد دینی نگاهی دوسویه است:
ـ برخورد با واقعیت با نگرشی آرمانی
ـ برخورد با آرمانها از زاویه واقعیتها
چیزی که زیربنای اندیشه سیاسی امام و اجتهاد او را بیان میکند همان دو عنصر زمان و مکان است و توجه به ضروریات کشور بدون توجه و باور به دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد میسر نیست. مبنای پیوند این دو نهاد معیار قرار دادن دو عنصر زمان و مکان در برخورد با معضلات اجتماعی و سیاسی است.
نتیجهگیری
در پایان با ارزیابی عملکردها و توصیهها و اندرزهای امام پی به این نکته میبریم که زیربنای این عملکردها و توصیهها مجموعهای از دغدغهها و نگرانیهاست که تلاش امام را در طول مبارزات سامان داده است. مهمترین این دغدغهها هویت و مشروعیت و مشارکت است و ایمان پایدار امام به این دغدغهها بهگونهای است که به منظور تقویت هر یک از این دغدغهها حاضر به تضعیف هیچ یک نیست. برعکس امام، تقویت هر کدام از این عناصر سهگانه را در تقویت مکملی عناصر دوگانه دیگر میداند.
دغدغه امام تقویت هویت ملت است که با تلاش مداوم امام در مبارزه با "یأس" ، "جهل" ، "انحراف" و "از خودبیگانگی ملتها" نمایان میشود و دغدغه دیگر امام تقویت مشروعیت است که با تلاش امام در جهت تقویت پیوند "ملت" و "دولت" آشکار میشود و سومین دغدغه امام تلاش در جهت تشویق و ترغیب و تکلیف ملت و شرکت در انتخابات است تا زمینه مشارکت ملت را فراهم سازد. راه امام چیزی جز توجه به دغدغههای امام نیست و تداوم راه امام چیزی جز تقویت هویت و مشروعیت و مشارکت نیست.
پاورقیها:
1ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ب"
2ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "د"
3ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "و"
4ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ه••"
5ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ج"
6- Ldentity crisis
7- Legitimacy crisis
8- Participation crisis
9 و 10ـ نظریههای مختلف درباره نوسازی. دکتر سیدحسین سیفزاده، ص172
11ـ نقد نظریههای نوسازی و توسعه سیاسی. دکتر سیدعبدالعلی قوام، ص179
12 و 13ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ب"
14ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "د"
15 و 16 و 17ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "و"
18 و 19 و 20ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)
21 و 22 و 23 و 24 و 25 و 26ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ه••"
27ـ نظریههای مختلف... . صیفزاده، ص 171
28 و 29 و 30ـ نقد نظریههای نوسازی، دکتر قوام، ص 180
31 و 32 و 33 و 34 و 35 و 36 و 37 و 38 و 39 و 40 و 41 و 42ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ج"
43ـ نظریههای مختلف... . صیفزاده، ص 171
44 و 45ـ نقد نظریههای نوسازی، دکتر قوام، ص 182
46 و 47 و 48ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ذ"
49 و 50 و 51 و 52 و 53 و 54ـ وصیتنامه. حضرت امامخمینی(ره)، بند "ذ"
منبع: / فصلنامه / مصباح / شماره 42
نویسنده : محمد رضا کوثری صدر
نظر شما