فلسفه سیاسى اخوان الصفا
منشا سیاست در دیدگاه اخوان الصفا
براى درک مفهوم سیاست و فراتر از آن، کلیه مفاهیم اجتماعى و سیاسى از دیدگاه اخوان الصفا، اهتمام زیادى تا کنون از طرف پژوهشگران و اندیشمندان انجام نگرفته است. علت اساسى این عدم اهتمام را باید در دیدگاههایى جست و جو کرد که در خصوص شکل گیرى این گروه پدید آمده است. اساسا دو نظریه پیرامون اخوان الصفا وجود دارد. گروهى، آنان را داراى آرا و هدف سیاسى دانسته و گروهى، آنان را جماعت دینى قلمداد نموده که به دنبال تهذیب نفوس پیروان خویش و تعلیم و تربیت آنان بود. و یا حداقل، قبل از اینکه گروه سیاسى باشند، گروه دینى اى بودند که به دنبال اغراض دینى صرف بوده اند. (1) دسته اول قائلند که اخوان الصفا فقط تدوینگر فلسفه نبوده؛ بلکه دارى فکر سیاسى و نظریات انقلابى نیز بوده اند و براى تحقق اندیشه هاى سیاسى خود، اعتقاد داشتند که اول باید نظام عقلى موجود دچار تحول شود تا زمینه براى عمل سیاسى فراهم گردد. سابقه فکرى این روش، در اندیشه هاى یونانى است که بین نظام اجتماعى و عقلى ارتباط قائل مى شدند. صرف نظر از نگرشهاى متفاوت پیرامون گروه اخوان و علت و هدف شکل گیرى آنان، این مسإله را باید یادآور شد که مهمترین تحقیقات و پژوهشهایى که پیرامون آرا این گروه انجام گرفته است، از موضعى غیر تخصصى و خارج از قلمرو مباحث فلسفه و اندیشه سیاسى بوده است. عامل دیگر، ویژگى طرح مباحث سیاست در رسائل اخوان الصفا است که به گونه اى پراکنده در لابلاى رسائل و بیشتر به صورت رمز و کنایه بیان شده است که نوعى تشتت نظر را درباره آراى سیاسى آنان به وجود مىآورد. لازمه وحدت نظر در آراى اخوان الصفا، مطالعه جزء به جزء رسائل آنان است که این نوشته نیز با این ویژگى انجام گرفته است.
قبل از اینکه مفهوم سیاست از دیدگاه اخوان الصفا پرداخته شود، ذکر این نکته ضرورى است که بین مفهوم سیاست در اندیشه هاى معاصر با اندیشه هاى فلاسفه به ویژه فلاسفه مسلمین در گذشته تفاوت وجود دارد. هدف فلاسفه مسلمان از مفهوم سیاست، اصلاح و از بین بردن خلل و فسادهاست. (2) و لذا این مفهوم، همواره پیوندى با اخلاق داشته و رساله ها و مکتوبات آنان با مکتوبات اخلاقى در ارتباط بوده است. به عنوان مثال، ((کندى)) که یکى از مشهورترین فلاسفه اسلامى است، رسائل سیاسى خود را با عناوینى نظیر ((رساله فى السیاسه و الاخلاق و سبل الفضائل)) آورده است و یا ((فارابى))، در رسائل خویش از عناوینى مانند ((السیاسه و السعاده و الاخلاق)) استفاده مى کرد. و یا ابن سینا در کتاب شفا، فصلى را به ((فصل فى الخلیفه و الامام و وجوب طاعتهما و الاشاره الى السیاسات و المعاملات و الاخلاق)) اختصاص مى دهد که گویاى ارتباط بحث سیاست با اخلاق است. (3) اخوان الصفا نیز که مرکب از چندین فیلسوف معتبر هستند، عناوینى نظیر ((رسائل فى السیاسه و تهذیب النفوس و اصلاح الاخلاق)) دارند و بحث سیاست را در لابلاى مباحث مربوط به ماهیت و طبایع انسانها مطرح مى کنند که در آن، از ویژگیهاى اخلاقى، سعادت و تمایلات،... انسان بحث شده است. و سیاست را در تقسیم بندىهایى عام، به دو دسته سیاست جسمانى و سیاست روحانى تقسیم مى کنند که ناظر به ویژگى دوگانه ماهیت انسان است. انسان رابطه بین نفس و جسد را با عنوان سائس و مسوس[ سیاست کننده و سیاست شونده] در نوشته هاى خویش آورده اند. نقش سیاست، استحکام و قوام بخشى به زندگى اجتماعى انسانهاست و لذا باید بر مبناى اخلاق تعریف گشته و پیوندى بین آن مفهوم و مفهوم انسان و ویژگیها و صفات او، وجود داشته باشد. سیاست در عصر جدید و در مفهوم عام آن، مجموعه اى از روابط اجتماعى است که هدف آن، بر قرارى نظم اجتماعى و امنیت داخلى و از نظر خارجى، حفظ مصالح عمومى و اقتدار و شإن اجتماع سیاسى است. هم و غم کلى سیاست، پیدا کردن راهها و اصولى است که در واقع، منافع اجتماعى سیاسى در دو بعد داخلى و خارجى لحاظ شده و متناسب با جوامع سیاسى، شیوه ها و طریق مختلف و نظامهاى سیاسى گوناگون براى اداره اجتماعات به وجود آید. در واقع، مفهوم سیاست در اندیشه هاى جدید، تدبیر در جهت اداره امور است و در آن، مفهوم اصلاح که عموما در اندیشه هاى فلاسفه اسلامى در آن لحاظ شده، وجود ندارد.
با توجه به توضیح بالا، براى درک مفهوم سیاست در اندیشه اخوان الصفا، باید جایگاه مباحث مربوط به سیاست را در رابطه بین نفس و جسد جست و جو کرد؛ زیرا بر اساس نظام اندیشه سلسله مراتبى در عالم موجودات که اخوان الصفا به آن اعتقاد دارند، مرتبه نفس بالاتر از مرتبه جسد است و اساسا امور مربوط به حکمت و علوم و صنایع و سیاسات و تدبیر، از امور مرتبط به نفس شمرده شده است. و لذا پایگاه بحث از سیاست را در امور مربوط به نفسانیات باید جست و جو کرد.
استدلال نهفته در فلسفه اخوان براى این ادعا، این است که آنان جسد را مسوس (سیاست شونده) و نفس را سائس (سیاستگر) معرفى مى کنند و بر همین اساس است که سیاسات و تدبیر از امور مربوط به نفس شمرده مى شود. بنابراین از نظر فکرى، منشا مباحث سیاست، ویژگى نفسى و روحانى آن است؛ زیرا منشا سیاست، ریاست طلبى انسان است و ریاست طلبى به صورت غریزى در نفس حیوانى وجود دارد.
اعمال و افعال مربوط به نفس حیوانى عبارتند از: شهوت جماع، شهوت انتقام و شهوت ریاست. کار ویژه شهوت جماع، بقاى نسل و تناسل بوده و شهوت انتقام، براى جلوگیرى از آسیبها و بیزارى و فرار از دشمن است و شیوه هاى جلوگیرى از آسیبها نیز یا از طریق قهر و غلبه و یا به وسیله فرار و دورى جستن و یا مکر و حیله و ایجاد حصن و حصار است. (4) و فلسفه وجود شهوت ریاست نیز به دلیل نیاز به سیاست است؛ زیرا در آراى اخوان الصفا، ریاست طلبى مقدم بر سیاست و سیاست براى کنترل و انجام امور مربوط به غریزه ریاست طلبى است:
((و اما شهوه الریاسه المرکوزه فى جبلتها فهى من اجل تإکید السیاسه اذا کانت السیاسه لاتتم الا بعد وجدان الریاسه.)) (5)؛ ((اما شهوت ریاست که ذاتى انسان است، براى بر قرارى سیاست است؛ زیرا سیاست بر قرار نمى شود، مگر بعد از به وجود آمدن ریاست.))
با توجه به خاستگاه سیاست در انسان که تإمین کننده نیازهاى غریزى ریاست طلبى اوست، در فلسفه سیاسى اخوان الصفا موضوع علم سیاست، عموما اصلاح موجودات و تلاش براى بقاى آنها در بهترین صورت و شکل ممکن و نیز کاملترین غایتهاست.
((و اعلم یا اخى بان المراد من السیاسه هو اصلاح الموجودات و بقاوها على افضل الحالات و اتم الغایات)) (6)؛ ((بدان که غرض از سیاست اصلاح موجودات و بقاى آنها بر بهترین حالات و کاملترین غایات است.))
در مراتب نفس ذکر شد که بین شقوق مختلف نیز سلسله مراتب وجود دارد؛ یعنى رتبه نفس نباتى، پایینتر از نفس حیوانى و رتبه نفس حیوانى، پایینتر از نفس ناطقه است. و همانگونه که بیان شد، سیاست از مراتب نفس حیوانى است و بنابراین، نفس ناطقه بر آن اشراف دارد. به این معنا که غرض سیاست که اصلاح و بقإ و کمال غایت است، در صورتى امکان پذیر مى باشد که در خدمت نفس ناطقه باشد. بنابراین، سیاست از یک سو مرتبط به نفس حیوانى است؛ چون از صفات مربوط به آن است و از سوى دیگر، مرتبط به نفس ناطقه است؛ چون هدایت نفس حیوانى و تمایلات آن، به دست نفس ناطقه است. اما اینکه نفس ناطقه چرا و چگونه مى تواند در سیاست ـ که از امور مادون است ـ دخالت کند، به این دلیل است که علوم و معارف و مهارتها و صنایع و اعمال و کردارها و تمایلات عزت و رفعت طلبى و پیشرفت که از غایات انسانى محسوب مى شود، در نفس ناطقه و از طریق آن است. لازمه اصلاح و بقاى و غایت مطلوب، افکارى عالى، اعمالى صالح و افعالى نیکو و پسندیده است که از طریق نفس ناطقه حاصل خواهد شد. نسبت دادن علم سیاست به اصول روانى و غریزى انسان از جانب اخوان الصفا، از یک طرف بیانگر فضیلت علم سیاست نسبت به سایر علوم است؛ زیرا هم موضوع و هم هدف آن از مهمترین علوم است و از طرف دیگر؛ این توصیف از علم سیاست، با بخشى از مباحث جدید در این علم که موضوع آن را قدرت و سیطره و غلبه مى داند، قابل تطبیق و هماهنگى است چرا که لازمه؛ نیل به تمایلات مرتبط با شهوت ریاست، قهر غلبه و سیطره است و نیز راههاى کنترل قهر و غلبه و سیطره که در واقع به فضایل انسانى مرتبط مى شود، در آن وجود دارد. همچنین این تعریف، بخش مهمى از علم سیاست است که تدبیر امور و اصلاح معاش را نیز شامل مى شود. بنابراین، اصلاح در دو بخش است؛ یکى در بخش معاش که سیاست متکفل آن است و دیگرى در بخش امور معنوى و روحانى نفس، تدابیر این جهانى سیاسات مربوط به امر معاش مى باشد و اصلاح امر معاد، بیانگر سیاسات روحانى است. ولذاست که اخوان الصفا دایره شمول سیاسات را در دو امر معاش و معاد ذکر مى کنند. (7) در تعبیرات اخوان الصفا، سیاست جسمانى و نفسانى، (8) بیانگر این دو وجه از دایره شمول سیاست است و دلیل تقسیم بندى آن بر سیاست جسمانى و نفسانى نیز، بر گشت ریاست به دو دسته جسمانى و روحانى است. (9) ریاست جسمانى، سلطنت بر تمایلات جسمانى است و در این مورد، اخوان الصفا، ریاست ملوک و سلاطین جور تمثیل مىآورند که از طریق قهر و غلبه و جور و ظلم بر مردم سلطنت مى کنند و آنها را به بندگى کشیده و آنها را به زور در خدمت امور معاش خویش قرار مى دهند. (10) در واقع، سیاست جسمانى حاکمیت تمایلات و شهوتها بر نفس انسان است.
ریاست روحانى، سلطنت بر روحانیات نفسانى است و در این مورد نیز اخوان تمثیل به ریاست صاحبان شرایع مىآورند که از راه عدل و احسان بر ارواح انسانها حکومت مى کنند و مردم را در جهت فوز و نجات و سعادت در آخرت رهنمون مى شوند. (11)
با توضیحات فوق، روشن شد که تقسیم سیاست به طور عموم به دو دسته جسمانى و نفسانى، به علت یک مبناى فکرى است، و این دو گونه سیاست در خدمت صفات روحانى و غیر روحانى انسان است. تقسیم بندى اخوان از سیاست، یک مبناى فلسفى مهم براى اقسام سیاست است که دایره شمول آن عام و فراگیر و در جهت تدبیر امور دنیوى و اخروى است. کار ویژه سیاست جسمانى، تإمین حوائج جسمانى است که به تعبیر اخوان الصفا تدبیر مربوط به غذاى جسم را به عهده دارد. کار ویژه سیاست روحانى، سوق دادن نفس به سوى عمل خیر است و شامل بر خورددارى از اخلاق رضیه عادت جمیله و افعال صحیح و رد امانات و مانند آن است. (12) به نظر مى رسد که اختصاص دادن ریاست به غریزه و فطرت و ناشى شدن سیاست از غریزه ریاست، به دلیل تإثیر پذیرى از افکار یونان بویژه افلاطون در این مورد است؛ زیرا او نیز ریاست را از غرایض نفس بشرى به شمار آورده است. (13) با توجه به تقسیمات نفس به شهوانى و غصبى و ناطقه و اختصاص هر کدام به خصائل و صفات ویژه، ریاست، از نفس غضبى و حیوانى به حساب آمده ولذا مفهوم قهر و غلبه در آن وجود دارد و این ویژگى همانگونه که ذکر شد، اختصاص به سیاست جسمانى دارد؛ اما این، به معناى کاستن از شرافت و فضیلت سیاست نیست؛ زیرا سیاست به مفهوم تدبیر معاش با نفس ناطقه که کار ویژه آن، ادراکات و معلومات است همراه شده و انسان را به سوى کمال سوق مى دهند؛ چرا که نفس انسانى براى قبول صور ملکى و انتقال به رتبه سماوى آمادگى دارد و این امر با اکمال دو سیاست جسمانى و روحانى کمال پذیر است. (14) علت اکمال نیز قابلیت همراهى نفس غضبى با نفس ناطقه است و لذا این دو سیاست در انسان مى توانند همراه هم بوده و در این صورت از نظر اخوان الصفا، سیاست تکمیل گشته و لذا اشرف علوم مى شود. لازم به ذکر است که فارابى نیز ریاست را امرى نفسى تلقى کرده و وجود مراتب ریاست را میان قواى مختلف قائل است و برهمین اساس، معتقد است که نفس ناطقه بر سایر قوا ریاست دارد. (15) نکته مهمى که باید یاد آور شد، این است که با توجه به اعتقاد اخوان الصفا به نظام سلسله مراتبى، استعداد فطرى انسانها براى ریاست و در نتیجه پرداختن به امر سیاست، متفاوت و گوناگون از یکدیگر است؛ زیرا بر اساس بینش اخوان الصفا، قواى نفسى در افراد مختلف تإثیرات متفاوتى دارند و علت تفاوتها نیز گوناگونى مزاجهاست که در بحث از انسان به تفصیل بیان شده است. تإکید اخوان الصفا بر تفاوتهاى استعدادى افراد بشر، به دلیل تفاوت مراتب موجودات است که از خالق یکتا و عقل کلى و نفس کلى و افلاک تا عالم تحت القمر، نوعى رابطه مراتبى بین رئیس و مرئوس و سائس (سیاست کننده) و مسوس (سیاست شونده) وجود دارد و تفاضل و مراتب بین افراد بشرى نیز متإثر از آن روابط سلسله اى است که این سلسله مراتب را حکمت الهى و عنایت ربانى تلقى مى کنند. اثر این ایده، پیدایش مفهوم ریاست و لزوم آن در روابط انسانهاست و مفهوم خلافت انسان در زمین از یک منظر ـ یعنى وجود سلسله مراتب در میان افراد بشرى و ریاست و سیاست در کره خاکى ـ براى اصلاح امور اوست. این خلافت، تشبه به حاکمیت خداست بر موجودات و اخوان اوامر ملوک و خلفإ و روساى ارضى را بر زیر دستان، تشبیه به اوامر خداوند بر بندگان خویش مى کنند:
((و اعلم یا اخى بان اوامر الله تعالى لعباده مماثله لاوامر الملوک)) (16)؛ ((بدان که اوامر خداوند به بندگانش مماثل اوامر ملوک به زیر دستان خویش است.)) بر اساس اندیشه اخوان، خداوند متعال سائس کل موجودات است و خلفاى او در زمین، به مانند او تدبیر و سیاست مى کنند؛ اما چون استعدادها براى ریاست و سیاست متفاوت است، لذا گروهى از افراد بشرى شایستگى این سیاست و ریاست را داراهستند. به دلیل تقسیم سیاست به دو دسته جسمانى و روحانى، خلفاى الهى، گروهى از شایستگان خواهند بود که سیاست کامل را داراهستند؛ چون از طریق روحانیات بر جسمانیات نیز غلبه دارند و تدبیر آنان شامل دو سیاست جسمانى و روحانى است. گروهى شایستگى تدبیر امور جسمانى را دارند که ملوک و سلاطین که صرفا تدبیر معاش مى کنند، از آن گروه هستند. با این توضیح، مى توان به یک تعریف کلى از سیاست در نزد اخوان الصفا دست یافت و آن اینکه، سیاست عبارت است از تدبیر و اصلاح و این مفهوم عام، هم شامل امور دنیایى و هم شامل امور روحانى است. این سیاست، سیاست کامل است و سیاست ناقص، سیاسى است که تنها تدبیر کننده امر معاش است. و اما در هر دو سیاست، کسانى استحقاق تدبیر این امر را دارا هستند که از استعداد فطرى برخودار باشند. بنیان فلسفه سیاسى اخوان الصفا بر اساس استحقاق فطرى براى ریاست و نشإت سیاست و ریاست از نفس غضبى و نیز برترى نفس ناطقه بر نفس غضبى، بیان ضرورت سیاست و ریاست عامه انبیا و جانشینان آنها بر امور دنیایى و اخروى مردم استوار است؛ زیرا استعداد فطرى آنان در اعلى مراتب، افضل بر سایر افراد بشرى است و نیز تإکیدى است بر عدم حقانیت خلافت عباسیان و بنى امیه که به دلیل غصب خلافت، فساد سیاسى در آن دوره به وجود آمده است. (17) اساسا بر اساس بینش اخوان، گوناگونى استحقاق فطرى افراد براى ریاست و سیاست، عامل تنازع بین افراد بشرى و اجتماعات سیاسى است.
بر اساس بینش اخوان الصفا، در سطح پایینتر از ریاست انبیا و جانشینان آنان، حکومت ملوک و سلاطین نیز بر اساس استعداد فطرى آنان است؛ چون آنها از استعداد ریاست جسمانى بر خوردار هستند؛ اما چون سیاست آنها ناقص است، آشفتگى در اجتماع سیاسى پایدار خواهد بود و لذا آرمان اخوان الصفا مدینه کریمه است که دو سیاست جسمانى و روحانى تدبیر امور آن را به عهده دارد و در مقابل آن، مدینه جائره و شریره قرار دارد که تنها تدبیر امور جسمانى است. ریشه منازعات سیاسى در جوامع، ریاست گروهى است که صلاح دین و دنیا را تشخیص نمى دهند. به عبارت دیگر، مدعیان امر ریاست، گروهها و افراد متعددى هستند که استحقاق ریاست را دارا نیستند و لذا فساد و تزلزل در جوامع وجود دارد:
((لانه اذا اکثر الطالبون للملک کثر التنازع فیه و اذا کثر التنازع، کثر الشغب و اضطربت الامور و انفسد النظام ینبعه البوار و البطلان.)) (18)؛ ((هرگاه طالبان ملک زیاد گردد، تنازع در آن زیاد مى شود و وقتى تنازع فزونى یافت، فتنه انگیزى نیز افزایش مى یابد و در نتیجه تزلزل و فساد در نظام به وجود مىآید، نتیجه فساد نظام و از بین رفتن نظم، خسران و زیان است.))
دستور العملهاى اخوان براى حفظ نظام و ثبات آن، رعایت حدود و آداب طبقات اجتماعى از طرف مردم است. همانگونه که در بحث از طبقات اجتماعى بیان شد، اشتغال هر فرد به صنعت طبقاتى خود و حرفه آبا و اجدادى، از امورى است که از تنازع مى کاهد. سیاست و ریاست نیز از اختصاصات طبقات ویژه است، زیرا سیاست نیز صنعتى است که افرادى خاص استعداد آن صفت را دارند.
این بینش با ساختارها و مبانى جدید حکومت و سیاست که آن را متعلق به همه مردم مى داند، منافات دارد. و اساسا بر اساس بینش استعداد فطرى براى سیاست و ریاست، این سوال مطرح است که مفهوم اراده و اختیار و رقابت و تعقل که از لوازم پویایى اجتماعات مى باشد، چگونه است و آیا این بینش خود از عوامل فساد اجتماعى و تنازع اجتماعات نیست؟ به نظر مى رسد از منظر اخوان، در بینش فطرى، هر فردى کارویژه خاص خود را دارد و با انجام کارویژه ها، انتظام امور حفظ خواهد شد. تزلزل و تنازع و همچنین مشکل نظامهاى سیاسى بشرى که الگوى سیاسى آن را اخوان در مدینه شریره ترسیم مى کنند، فقدان کار ویژه هاست و تا به تعبیر آنها، سیاستها جسمانى است، تزلزل اجتماعات و نظامها و تحولات دولتها پا بر جا و ابدى است. بنابراین در الگوى آنان، راه نجات، ایجاد مدینه کریمه است که در آن، ریاست با انبیا و جانشینان آن است. خلفاى ارضى در صورتى که پیرو آن سیاست باشند، تدبیرشان براى اداره امور نتیجه بخش است. و نکته اى را که به عنوان حاصل این بخش از سخن مى توان بیان کرد، این است که جوامع بشرى در تزلزل و تنارع دائمى هستند؛ زیرا یک عامل اساسى براى تزلزل وجود دارد و آن، ریاست و سیاست غیر شایستگان است.
و البته شایستگان، کسانى هستند که استعداد ذاتى و فطرى سیاست و ریاست را دارا باشند. همه مردم از استعداد ریاست کردن بر خوردار هستند؛ اما تدبیر و اصلاح، چه در سطح جسمانیات و چه در سطح روحانیات، اختصاص به کسانى دارد که استعداد لازم را براى تدبیر و اصلاح داشته باشند.
انواع سیاست در دیدگاه اخوان الصفا
در طبقه بندى علوم از دیدگاه اخوان الصفا گفته شد که آنان، علوم را به سه دسته علوم ریاضیه، علوم شرعى و علوم فلسفى تقسیم مى کنند. گستره علوم ریاضیه، به تعبیر اخوان، علم الآداب است که که براى طلب معاش و مصلحت امر دنیا به کار گرفته شده و شامل علومى نظیر حرف و صنایع و بیع و شرإ مى شود. علوم شرعى، به نفسانیات مردم مربوط شده و علوم فلسفى، خود به چهار نوع ریاضیات، منطقیات، طبیعیات و الهیات تقسیم مى شود. (19)
الهیات نیز به پنج دسته تقسیم مى شود و علم سیاست؛ از زیر مجموعه هاى علوم الهى است که در رسائل اخوان الصفا، انواع سیاست و ویژگیهاى هر کدام ذکر شده است. این تقسیم بندى از سیاست، از ویژگیهاى اخوان الصفاست که به صورتى منظم در رسائل آنان تبیین و تفصیل داده شده است.
تقسیم بندى اخوان الصفا از انواع سیاستها، یا به اعتبار نوع تدابیر و چگونگى روابط انسانها با یکدیگر و یا در ارتباط با خود فرد است. غایت آنها براى انواع سیاست، چگونگى تدابیر از طرف ارباب سیاست براى زیر دستان است. این تدابیر نهایتا از دو حالت تدبیر همراه با حکمت الهى و یا غیر الهى، خارج نیست.
با توجه به تقسیم بندى کلى سیاست به دو دسته جسمانى و روحانى، اخوان الصفا، سیاست را به پنج نوع جزیى تر تقسیم نموده اند:
((علم السیاسه و هى خمسه انواع: اولها السیاسه النبویه و الثانى السیاسه الملوکیه و الثالث السیاسه العامیه و الرابع السیاسه الخاصیه و الخامس السیاسه الذاتیه.)) (20)؛ ((علم سیاست پنج نوع است: اول سیاست نبوى (کشوردارى پیامبران)؛ دوم سیاست ملوکى (کشوردارى شهریاران؛ سوم سیاست عامه (کشوردارى توده)؛ چهارم سیاست خاصه (خانواده دارى)؛ پنجم سیاست ذاتى (خودشناسى))).
ویژگیهاى هر کدام از انواع سیاست را اخوان الصفا با تفصیل بیشتر توضیح داده اند.
الف) سیاست نبوى (کشوردارى پیامبران)
این سیاست مربوط به قلمرو نبوت و برنامه ها و اهداف انبیاست. شناخت چگونگى وضع نوامیس و سنتها و دور داشتن نفوس از ادیان فاسد و آراى سخیف و عادات پست و افعال و اعمال جائرانه، یکى از ارکان این سیاست است.
رکن دوم سیاست نبوى، شناخت چگونگى انتقال آرا و عادات و افعال ناپسند از ضمائر و نفوس و جایگزینى آراى پسندیده، عادات نیکو و اعمال خوشایند و اخلاق شایسته به جاى ناپسندیهاى قبلى است. رکن سوم در سیاست نبوى، چگونگى هدایت و راهنمایى نفوس شریره مى باشد که از طریق ارشاد و موعظه و نیز از طریق توبیخ و تهدید و وعده و وعید امکان پذیر است و سیره انبیا نیز در هدایت نفوس شریره بر همین پایه استوار است. انسان از راه تشویق به اعمال خیر و بیدارى نفوس و یاد آورى معاد و قیامت، نفوس شریره را هدایت مى کنند. هدف نهایى سیاست انبیا رسیدن به نجات است. (21) با دقت در سه رکن موجود در سیاست نبوى، مى توان دریافت که ریاست این سیاست بر عهده انبیاست. ویژگیهاى سیاست نبوى با ریاست روحانى سازگارى دارد و در رإس روساى روحانى، اصحاب شرایع قرار دارند که با نفوذ در نفوس انسانها، آنها را به عدل و احسان در امور دنیا و آخرت و کلیه اعمال پسندیده و پرهیز از ناپسندیها وادار مى کنند و لذا در رسائل اخوان الصفا، از وضع شریعت به عنوان بالاترین و عالى ترین تدبیر و سیاست، تعبیر شده که سیاست آن به دست خداوند است. سیاستمداران سیاست نبوى نیز از بالاترین و عالى ترین سیاستمداران هستند. در برترى جایگاه انبیا، اخوان الصفا آنان را به عنوان برگزیدگان از میان عقلا و علما نام مى برند؛ یعنى برترین انسانها عقلا هستند و در میان عقلا نیز برترین آنها، انبیا مى باشند. رتبه بعد از انبیا از نظر برخوردارى از عقل، فلاسفه و حکما هستند. با توجه به ارکان بر شمرده شده در سیاست نبوى، دایره سیاست آنان شامل امور دین و دنیاست که مجموعه آن دو، سیاستى کامل را ایجاد مى کند. اخوان الصفا، برنامه انبیا و فلاسفه را برنامه اى کامل مى دانند که در کنار دنیا، اقرار به معاد را نیز ترویج مى کنند و با پاىبندى به شریعت، دولت اهل شریعت در دنیا پایدار مانده و در آخرت نیز از جزاى نیکو برخوردار مى شوند. بنابراین در سیاست نبوى، اصلاح دین و دنیا هر دو مورد نظر است و جانشینان آنان نیز یعنى ائمه و خلفا، پیرو سیاست نبوى هستند. (22) در دیدگاه اخوان الصفا، بهترین سیاستها، سیاست نبوى است؛ زیرا ریشه در شریعت دارد و همانگونه که ذکر شد، وضع شریعتها، بهترین تدبیر و سیاستهاست و سیاست پیامبران در واقع اجراى بهترین سیاستهاست که شامل اجراى سنتهاى شریعت است:
((... وهذه السیاسه تختص بها الانبیإ و الرسل صلوات الله علیهم.)) (23)؛ ((این سیاست اختصاص به انبیا و رسل دارد.))
در مورد ضرورت اجرا و سنتهاى شریعت، اخوان آن را از وظایف انبیا بر شمرده است:
((ومن خصال النبوه ایضا اجرإ السنته فى الشریعه و ایضاح المنهاج فى المله و تبیین الحلال و الحرام و تفصیل الحدود و الاحکام فى امور الدنیا جمیعا ثم التزهد فى الدنیا و ذم الراغبین فیها.)) (24)؛ ((از ویژگیهاى نبوت، اجراى سنت شریعت، تبیین و توضیح شیوه شریعت و تبیین حلال و حرام و تفصیل حدود و احکامى که در مورد دنیاست و تشویق به زهد در دنیا و مذمت دلبستگى به آن.))
ب) سیاست ملوکیه (کشوردارى شهریاران)
تداوم سیاست و برنامه ها و اهداف انیبا، امرى عقلى و لازمه حیات بشرى است؛ چرا که آئین انبیا و رسل به دلیل شمول قانون زندگى، لازمه حیات انسانهاست و تداوم این سیاست در سایه وجود جانشینان و خلفاى انبیاست. در دیدگاه اخوان، امکان تداوم و اجراى احکام الهى از طریق سیاست ملوکیه امکان پذیر است. سیاست ملوکیه در واقع سیاست خلفا و جانشینان نبوت است که مفهوم امامت مى باشد و امامت به معناى عام آن، خلافت است و خلافت دو نوع است؛ خلافت در نبوت و خلافت در ملک (25). و خلافت در ملک شامل امور اجرایى حکومتى نظیر گرفتن بیعت و خراج و امور مالى و حفظ ثغور و مرزها و سیاست ملوکیه در واقع در اندیشه اخوان، سیاستى است که هدفش اجراى احکام نبوت و دستورات انبیا است.
وظایف کلى سیاست ملوکیه عبارتند از:
الف ـ شناخت و حفظ شریعت براى امت؛
ب ـ احیاى سنت شریعت از راه امر به معروف و نهى از منکر و اقامه حدود و اجراى احکام صاحب شریعت؛
ج ـ رد مظالم، نابود کردن دشمنان و اشرار و یارى رسانى به نیکان.
((... و هذه السیاسه تختص بها خلفإ الانبیإ صلوات الله علیهم و الائمه المهدیون الذین قضوا بالحق و به کانوا یعدلون.)) (26)؛ ((این سیاست اختصاص به خلفاى انبیا و ائمه دارد که به حق حکم دادند و عدالت ورزیدند)).
در بخشهاى بعدى و در مباحث خلافت و امامت و سلطنت، به تفصیل از وظایف خلفا و ملوک بحث خواهد شد؛ ولى اجمالا در دیدگاه اخوان، خلافت و ملک گاهى از طریق جور و ظلم مى باشد که حکومت و حاکمیت آنها از طریق قهر و غلبه حاصل شده است و اینها ریاست جسمانى بر مردم دارند و نظام حکومتى خود را مبتنى بر عدالت نمى دانند. و لذا درانواع ریاستها، ریاست جسمانى را که سیاست و حکومت جسمانى از آن ناشى مى شود، تمثیل به ریاست ملوک و سلاطین جور مىآورند که اینها تنها بر امور دنیایى سلطنت دارند و از طریق قهر و غلبه و جور و ظلم این حکومت را به دست آورده اند. سلطنت جور مشروعیت ندارند؛ زیرا سیاست کامل و تمام نیست. به دلیل اینکه بخش دوم سیاست را ـ که ریاست روحانى است ـ دارا نیست. خلافت گاهى از طریق غیر قهر و غلبه است که مختص کسانى است که ریاست آنها، ریاست روحانى و در نتیجه سیاستشان نیز روحانى است. اینها کسانى هستند که بر نفوس انسانها حکومت مى کنند و شیوه آنها عدل و احسان است و احکام صاحبان شریعت را در نظر دارند. در دیدگاه اخوان الصفا اینان مشروعیت دارند؛ زیرا سیاست کامل جسمانى و روحانى توسط آنها امکان پذیر مى شود. این گروه از سیاستمداران، خلفاى انبیا هستند.
به نظر مى رسد تقسیم سیاست به نبوى و ملوکى، از اختصاصات تقسیم بندى اخوان الصفا باشد؛ چرا که فارابى که معاصر اخوان الصفاست، به این دو نوع سیاست اشاره نکرده و ابن سینا نیز متعرض سیاست نبوى نشده است. هر چند وى به سیاست ملکیه اشاره نکرده؛ ولى آن را از اقسام سیاست قرار نداده است. (27) علت عدم ذکر این دو سیاست واین نوع تقسیم بندى از سیاست در آراى آنان، این است که آنان تنها نظریه پرداز نظام سیاسى بودند؛ ولى اخوان الصفا داراى حرکتى فکرى و انقلابى بودند که با تقسیم سیاست به دو دسته نبوى و ملوکى، در واقع مى خواستند عدم مشروعیت نظام سیاسى موجود آن دوره را آشکار نمایند (28)؛ زیرا کارکرد نظام موجود با ویژگیهاى سیاستمدارى جسمانى که حاکمیت را با قهر و غلبه به دست آورده و سیاستهایش در چهارچوب شریعت و احکام آن نیست، با نظامى که ایمان سیاسى خویش را بر اساس مدینه اى قرار داده بودند که اجراى شریعت از اهداف آن بود، سازگارى نداشت؛ چرا که خلفا و جانشینان نبى که ملوک غیر جائز نیز شامل آنان است، داراى سیاست عادلانه نبوى هستند؛ ولى حکومت وقت، آن ویژگى را نداشت.
با توجه به توضیحات فوق و ویژگى حکومت ملوکى، به نظر مى رسد تعبیر از سیاست ملوکیه به کشور دارى شهریاران که توسط مرحوم عنایت انجام گرفته است، تعبیر دقیقى نباشد و شایسته تر است که به جاى سیاست و حکومت شهریاران، سیاست جانشینان پیامبران به کار برده شود. این مفهوم با کار ویژه هاى مورد نظر اخوان در سیاست ملوکى تناسب بیشترى دارد؛ زیرا دایره شمولیت آن، هم در امور روحانى و شریعت و هم در امور دنیایى بیشتر است؛ در حالى که سیاست شهریاران با سیاست جسمانى و حکومت از طریق قهر و غلبه تناسب بیشترى دارد. بینش اخوان در خصوص سیاست ملوکى، شیوه حکومت، عدل و احسان است و خروج از آن شیوه، تقسیم بندى دیگرى براى حکومت است که ویژه حکومت جور و ظلم بوده و در حکومت سلطنتى و ملوک جور تجلى مى یابد.
ج) سیاست عامیه (کشور دارى توده)
این قسم از انواع سیاست، با مفهوم متداول در امر حکومت که بحث از قدرت و ریاست بر جماعات و گروههاست، سنخیت عینى دارد؛ زیرا در سیاست، بحث از قدرت، چگونگى حکومت حاکمان و ویژگیها و شرایط آنهاست. در رسائل اخوان به این بخش از سیاست توجه خاص شده است. اساسا علوم بشرى در رسائل اخوان به سه دسته تقسیم شده است که عبارتند از: علم شریعت، علم صناعت و علم مربوط به ملک و مملکت که در رسائل، با عنوان علم الملکه از آن یاد شده است. این علم، شامل دو بخش سیاست خاصه و عامه است: ((و اما علم الملکه فهو ان یعلم الانسان السیاسه الخاصه و العامه.)) (29)؛ ((علم مملکت دارى، علم انسان به سیاست خاصه و عامه است.))
ماهیت اساسى سیاست عامه، ریاست بر جماعات است: ((و اما السیاسه العامیه التى هى الریاسه على الجماعات، کریاسه الامرإ على البلدان و المدن و ریاست الدهاقین على اهل القرى و ریاسه قاده الجیوش على العساکر و ماشاکلها.)) (30)
((سیاست عامه ریاست بر جماعات است؛ مانند: ریاست حاکمان در شهرها و بلاد و ریاست زمین داران بر اهالى قریه، ریاست فرمانده لشکر بر لشکریان و نظیر آن.))
بنابراین، هدف سیاست عامه، شناخت طبقات حاکم و ریاست کنندگان است. اما به شناخت مرئوسین و طبقات حکومت شونده نیز توجه شده است:
((فهى معرفه طبقات المرووسین و حالاتهم و انسابهم و صنائعهم و مذاهبهم و اخلاقهم و ترتیب مراتبهم و مراعاه امورهم و تفقد اسبابهم و تإلیف شملهم و التناصف بینهم و جمع شتاتهم و استخدامهم فى ما یصلون له من الامور و استعمالهم فى ما یشاکلهم من صنائعهم و اعمالهم الائقه بواحد واحد منهم.)) (31)؛ ((سیاست عامه، شناخت طبقات زیر دست و حالات و نسب و صنایع و مذهب و اخلاق و مراتب آنها ونیز ارتباط و همبستگى و انصاف آنها بین یکدیگر و از بین بردن تفرقه آنها و به کارگیرى آنها در چیزى که به مصلحت امور آنهاست و نیز به کار گماشتن آنها در صنایع و اعمال لایق به هر کدام از آنهاست.))
بنابراین، سیاست عامه شامل شناخت دو گروه ریاست کننده و ریاست شونده است. لازمه زندگى بشرى نیازمندى به رئیسى است که به امور او رسیدگى نموده و در انتظار امور او تلاش و کوشش نماید. و این هدف بویژه در مورد امور و نیازمندىهاى معیشتى توسط روساى عامه بر آورده مى شود. اگر ریاست تنها در امور دنیایى باشد، سیاست ناقص است؛ ولى حل امور معیشتى اگر همراه با ریاست و سیاست روحانى بشود، سیاست کامل است و لازمه امر دین و دنیا، وجود رئیس است که ارتباط دهنده و انتظام بخش است:
((و اعلم ما من جماعه تجتمع على امرمن امور الدین و الدنیا و تریدان یجرى امرها على السداد، الاولابد لها من رئیس یرئسها لیجتمع شملها و یحفظ نظام امرها... و یمنع من الفساد صلاحها.)) (32)؛ ((بدان که هر جماعتى که بر امرى از امور دین و دنیا اجتماع کرده باشند و اراده داشته باشد که با اتقان و محکمى امورش پیش رود، نیازمند رئیسى است که آنها را به هم پیوند داده و نظام امور را حفظ نموده و از فسادى که صلاح آنها را به هم مى زند، باز دارد.))
در بینش اخوان، دلیل نیاز به رئیس در گروه، ایجاد اجتماع، حفظ نظام امور و جلوگیرى از تفرقه و فساد است. اما در مورد رئیس، ملاک ریاست عقلى است؛ زیرا اصل اساسى، ریاست عقل است. به دلیل اینکه خداوند عقل را رئیس بر بندگان خویش قرار داده است. بنابراین، حل امور و ملاک حکم نیز باید با عقل همراه باشد:
((ان الرئیس لابد له من اصل علیها یبنى علیه امره و یحکم به بینهم و على ذلک الامر یحفظ نظامهم و نحن قد رضینا بالرئیس على جماعه اخواتنا... العقل الذى جعله الله تعالى رئیسا على العقلإ من خلقه الذین هم تحت الامر و النهى.)) (33)؛ ((رئیس ناچار از اصلى است که بناى امر به آن گذاشته شود و بر اساس آن حکم شود و در این صورت نظام حفظ مى شود. ما[ گروه اخوان الصفا] به ریاست عقل رضایت داده ایم، عقلى که خداوند آن را رئیس قرار داده بر فضلاى از خلق خویش که تحت امر و نهى هستند.))
با توجه به جایگاه عقل در انسان و ضرورت ریاست عقل بر امور او، در ریاست عامه نیز ریاست بر توده ها باید همراه با معیارهاى عقل باشد و یکى از ویژگیهاى اصلى صاحب شریعت نیز پیوند او با عقل کلى است و لذا سیاست از کاملترین سیاستهاست. در ریاست بر عامه نیز ضرورى است که از معیار عقل که در پیوند با شرع است، بهره گیرى شود و در این صورت است که سیاست عامه به مطلوبیت خود مى رسد. مرحوم دکتر عنایت، سیاست عامه را در بینش اخوان به صورت زیر بیان نموده است: فرمانروایى بر توده هاى مردم، آگاهى از اصناف مردم فرمانبردار، و وضع و حال و تبار و پیشه و باورها و ویژگیهاى آنها، و ترتیب پایگاه هاى ایشان و تقسیمشان به عوام و خواص و رسیدگى به کارهایشان و فراهم آوردن وسائل زیست مردم و حفظ یگانگى شان و دادرسى در میان آنها و کارگیرى از مردم در امورى که هم به مصلحت خود فرمانروا و هم مردم است. (34)
در اندیشه اخوان الصفا، وجود سیاستى به عنوان سیاست عامه و قرار دادن آن به عنوان نوع مستقلى از سیاست، نشانه تمایز فکرى اخوان از سایر اندیشمندان مسلمان نظیر فارابى و ابن سیناست. ابن سینا در کتاب سیاست، در فصل مربوط به لزوم تدبیر و سیاست براى جمیع مردم، به سیاست ملکیه و سیاست عامیه اشاره نموده است؛ ولى آن را قسم مستقلى از اقسام سیاست قرار نداده است. (35) در اندیشه فارابى اساسا سیاست، جنس براى انواع سیاسات نیست؛ بلکه بین سیاست فاضله و سایر اصناف و انواع سیاست مشابهت وجود ندارد تا اینکه سیاست داراى اقسام گوناگون باشد. هر نوعى از سیاست، ویژگى خاص خود را دارد و مستقل از دیگرى است. (36) خواجه نصیرالدین طوسى، سیاست را به دو دسته فاضله و ناقصه تقسیم کرده و تقسیمات جزیى و زیر مجموعه اى براى آن همانند اخوان قائل نیست (37) اما همانگونه که تا کنون بیان شده، اخوان الصفا، سیاست را به صورت مراتبى و مرتبط به هم دیدند که همه آنها زیر محموعه دو قسم کلى سیاست جسمانى و روحانى هستند. سیاست عامیه که در واقع به تدبیرات مربوط به روسا و مرئوسین توجه دارد، بیانگر واقع اندیشى اخوان الصفا براى نوعى از سیاست است که رابطه فرد و جامعه را براى تإمین حوائج و نیازمندیها بیان مى کند. بیان این سیاست، گویاى ارتباط فرد و جامعه و نیاز هر دو به ارتباط متقابل است. همان طور که فرد به سیاست و تدبیر مربوط به خویش نیاز دارد، به سیاست و تدبیر جمعى نیز نیاز دارد که در شکل رابطه رئیس و مرئوس تجلى مى یابد. واقعیت زیست جمعى انسانها، سیاست عامیه اخوان الصفاست و لذا این نوع از سیاست، دانشى است که به شناخت رابطه حاکمان و حکومت شوندگان مى پردازد.
در این نوع از سیاست، اگر تدابیر فقط جسمانى باشد، سیاست ناقص است و شیوه سیاست ملوک و سلاطین جور خواهد بود؛ ولى اگر شیوه سیاست و سیاست ورزى روحانى و جسمانى باشد، این سیاست با سیاست نبوى و ملوکى سنخیت پیدا مى کند و از ویژگى جور و قهر و غلبه خارج خواهد شد. اندیشه واقع گرایانه اى که در این تقسیم از سیاست نهفته است، نشان از قابلیت سیاست عامیه در بر قرارى ارتباط بین روسا و مرئوسین با بهره گیرى از قوانین ملوکى و نبوى دارد. با مدد از این اندیشه است که حکومتهاى داراى سیاست عامیه را مى توان به مشروع و غیر مشروع تقسیم کرد. ملاک مشروعیت و عدم مشروعیت، نوع سیاستهاى حکومت و حاکمان پیرو سیاست عامیه است. اگر ملاک سیاستگذارى آنها تنها تمایلات جسمانى باشد، این شیوه ناچارا قهرآمیز و جائرانه است؛ زیرا اخوان، سیاست جسمانى صرف را نمادى از حکومت جور و ظلم و قهر و غلبه بیان مى کنند، به دلیل اینکه تنها به ارضاى غریزه ریاست طلبى از طریق قهر و غلبه مى پردازند و از سنخیت با دو نوع سیاست نبوى و ملوکى دور مى شود. ولى اگر ملاک سیاستگذارى و ارتباط بین روسا و مرئوسین، هم سیاست جسمانى و هم سیاست روحانى باشد، تناسب با دو نوع سیاست ایدهآل نبوى و ملوکى بر قرار مى شود، چون در سیاست گذارى، هم روحانیات و هم جسمانیات مورد نظر قرار مى گیرد. ویژگیهاى سیاستمداران، برنامه ها، سیاستهاى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى متناسب با واقعیات فکرى و ذهنى و عینى در این سیاست مورد توجه قرار مى گیرد. اهمیت این قسم از سیاست که بیانگر واقع اندیشى اخوان الصفا نیز مى باشد، قابلیت تطبیق سیاست عامیه با واقعیت سیاست و قدرت و حکومت در جوامع است. به عبارتى، از طریق سیاست عامیه به سیاست نبوى مى توان رسید و لذا امید به مدینه فاضله که آرمان نهایى اندیشمندان اسلامى و اخوان نیز مى باشد، در این امر نهفته است. با این بینش، مدینه فاضله تنها یک آرمان نیست؛ بلکه واقعیتى است که دورى از آن، نتیجه فقدان سیاستهاى مطلوب در مملکت دارى عامیه است. از این امکان، در رسائل اخوان تعبیر به ارتقاى سیاست عامه به عالم شریعت و حکمت ناموسى شده است و در آن حالت، ملک و نبوت هماهنگ شده و علاوه بر لحاظ معیشت دنیا در سیاستها، صلاح نفوس روحانى براى نیل به غایت قصوى نیز در نظر گرفته مى شود یعنى تلفیق مصلحت دنیا و آخرت که مطلوب سیاست نبوى و ملوکى است، از طریق سیاست عامه حاصل مى شود. در اینجا مى توان این سوال را مطرح کرد که آیا در دوره فقدان حاکمیت نبوى و ملوکى (جانشینان پیامبران) آیا نوع حکومت عامه مطلوب اخوان هست یا نه و آیا دولت اخوان الصفا که اندیشه آنان در رسائل به صورت آرمان مطرح شده، مى تواند در دولت عامه تجلى یابد و از دیدگاه آنان، چنین حکومتى مطلوب هست یا نه؟ پاسخ اجمالى (38) به این سوال این است که ایده دولت عامه از طرف اخوان الصفا، پاسخى است به واقعیتهاى اجتماعى؛ هر چند حاکمان با خرد سیاسى مى توانند به سیاست نبوى نزدیک شده و آن را الگوى حکومت و سیاست خویش قرار دهند.
د) سیاست خاصه (خانواده دارى)
همانگونه که در سیاست عامه گفته شده، یکى از علوم بشرى علم الملکه (علم ملک و حکومت) است که شامل سیاست عامه و خاصه است. سیاست خاصه، مربوط به امور فردى و خانوادگى و اقرباى انسان بوده و قلمر و آن محدود به خانواده و تدبیر منزل است:
((اما السیاسه الخاصیه فهى کل انسان کیفیه تدبیر منزله و امر معیشیه و مراعاه امر خدمه و غلمانه و اولاده و ممالیکه و اقربائه و عشرته مع جیرانه و صحبته مع اخوانه و قضإ حقوقهم و تفقد اسبابهم و النظر فى مصالحهم من امور دنیا هم و آخرتهم.)) (39)؛ ((سیاست خاصیه، دانش مربوط به چگونگى تدبیر منزل و امر معاش و خادمان و اولاد و بردگان و خدمتگزاران، خویشان و همسایگان و معاشرت با برادران خویش و برآوردن حقوق و در خواست آنها و توجه به مصالح دنیایى و اخروى آنهاست.))
قلمرو این سیاست، علاوه بر تدبیر معاش و سیاست منزل، شامل مصالح معنوى آنها نیز هست و رستگارىهاى دنیایى و اخروى را مد نظر دارد. علت تإکید اخوان بر رستگارى دنیایى و اخروى مربوط به خانواده، توجه آنان به اهمیت دو سیاست جسمانى و روحانى در سطح خانوده است. در سیاست روحانى، سوق دادن نفوس اهل منزل به عمل خیر است؛ (40) زیرا در سیاست نفسانى، بر خوردارى خانواده از اخلاق رضیه، عادات جمیله و پسندیده و رد امانات و سایر نیکیها مورد نظر است و پایه اساسى تربیت، ریشه در سیاست نفسانى دارد. در سیاست جسمانى مربوط به خانواده، توجه و تفقد از برادر، همسر، اولاد و عبید در توقعات این جهانى آنهاست. اخوان الصفا از آن، تعبیر به سیاست اهل (41) مى کنند که شامل کلیه وابستگى هاى مادى و جسمانى است. در سیاست اهل، بر سائس (سیاستگذار) واجب است، سیاستى پیشه کند که از اختلاف جلوگیرى نموده و آنان را به عادات و سیره عادله سوق دهد. (42)
اخوان، در سیاست اهل، به اولاد و غلامان و زنان اهمیت ویژه اى داده و بویژه تفقد زیاد به زنان را به دلیل سرعت تلون و تغییر در آنان، توصیه نموده اند. اولاد و غلامان نیز در این سیاست جایگاه ویژه اى دارند.
اخوان، در رساله علوم ناموسیه و شرعیه، در بحث از کیفیت و کمیت انواع سیاسات فصل مستقلى را به نام سیاست اصحاب که نشانه توجه آنان به جایگاه خانواده در اجتماع از دیدگاه اخوان الصفاست؛ زیرا اصل، پى ریزى انواع سیاستها و تضمین تحقق آن در نهاد اجتماعى خانواده است و لذا اخوان، ضمن توصیه به شناخت و اطلاع از احوال اهل منزل، لازمه سیاست بر اهل منزل را آگاهى از ریز و درشت امور آنها مى دانند. پیامد جهل به واقعیتهاى اهل منزل اعمال سیاست ناقص در حق آنهاست که در نتیجه، رضایت آنها در رابطه بین سائس منزل و خانواده، حاصل نخواهد شد. اصحاب منزل، از یاران واقعى منزل محسوب نخواهد شد. هر چند رضایت از طریق نزدیکى به اهل منزل حاصل خواهد شد؛ ولى توصیه اخوان به سائس اصحاب، این است که نزدیکى به اندازه اى نباشد که آنان به جمیع امور آگاهى یایند. نتیجه نزدیکى بیش از اندازه، این است که از جایى که سائس احساس امنیت مى کند، آسیب خواهد دیده تحلیل اخوان در مورد اصحاب این است که ضرورتى ندارد که سائس به اصحاب وثوق کامل داشته باشد تا از اطلاع آنان بر اسرار صاحب منزل ایمن باشد. او باید نسبت به حیله منافقان در میان اهل منزل، هشیار باشد. (43)
یکى از علل این گونه توصیه ها بویژه در مورد سیاست اهل، ویژگى گروه اخوان و شرایط اجتماعى و سیاسى آن دوره و ارتباطات میان گروهى یاران اخوان الصفا مى باشد؛ چرا که این گروه به دلیل اینکه با نظام سیاسى وقت درگیر بوده و شیوه مبازره آنان، جذب گروههایى بوده است که در محافل فرهنگى و آموزشى آنان حضور مى یافتند، از حساسیت خاصى برخودار بوده است. بدیهى است که اقربا و غلامان و فرزندان در این رفت و آمدها و محافل، جایگاه و اهمیت خاصى دارند و لذا توصیه ها و دقتهاى بدبینانه نسبت به اصحاب در رسائل اخوان الصفا وجود دارد و این ناشى از وضعیت خاص این گروه است؛ اما در عین حال دستور مى دهند که به جاى دورى از اصحاب، قرب و نزدیکى به آنان مد نظر باشد. نرمى و ملاطفت به جاى خشونت، انس و مهربانى به جاى وحشت و تندى، کرم و بخشش به جاى بخل، رحمت به جاى غضب، و وعده هاى نیکو و گذشت از گناه و موعظه به میزانى که اصحاب تحمل آن را داشته باشند، از اقسام تإکیدات آنهاست براى استحکام رابطه میان اهل منزل و صاحب آن. (44)
از دیدگاه اخوان الصفا، اصحاب به دو دسته تقسیم مى شوند؛ اصحابى که از طریق نسب جسمانى که اقربا، و خویشان از آن جمله اند و اصحابى که از طریق نسب روحانى در دایره اصحاب قرار گرفته اند. (45) توصیه اخوان در مورد هر دو گروه از اصحاب سیاست مساوات و عدالت است. بویژه در مورد تعلیم و آموزش و معارف و عبادات، توصیه آنان این است که طریقه واحدى اتخاذ شود و به هر کسى به میزان استعداد و توانایى اش آموزش داده شود و در تعلیم بین آنان، تبعیض قائل نشوند و از طریقه عدل و مساوات خارج نگردند. از جمله عدالتها در مورد آنان، این است که در اعمال سیاست نسبت به اصحاب مصلحت دین و دنیایى، هر دو گروه اصحاب باید در نظر گرفته شود. که در این صورت، سیاست اصحاب به طور کامل اعمال شده است.
گر چه اخوان الصفا، سیاست مربوط به منزل را در رتبه بندى انواع سیاست در رده چهارم قرار داده اند؛ ولى این دلیل بر کمى اهمیت این سیاست نیست؛ بلکه رسیدن به مراتب عالى تر سیاست در گرو موفقیت سائس در این سیاست است و از این نظر، رتبه آن مقدم بر سیاست قبیله و مدن مى باشد و به منزله مقدمه لازمى براى سیاستهایى است که در سطحى فراتر قرار دارد. براى سیاستمدار، چه در سطح سیاست نبوى و ملوکى و چه در سطح سیاست عامه و ریاست بر جماعات، در درجه اول موفقیت در سیاست و تدبیر منزل شرط اساسى است و لذا اخوان در رساله پانزدهم در بحث از غرض سیاسات، موفقیت در مراتب عالى تر سیاست را در گرو موفقیت در سیاست اهل مى دانند. پله اول سیاست در عالم واقع و صحنه اجتماعى، سیاست اهل و غلامان و خدام است، سپس قبیله و مدینه و نهایتا ناموس الهى. و این نیز تإکیدى است بر اهمیت جایگاه خانواده و اهل آن و نیز سیاست گذار و سیاستمدار خانواده در فلسفه سیاسى اخوان الصفا:
((اعلم ان الجسد مسوس و النفس سائس، فاىنفس ارتاضت فى سیاسه جسدها کما یجب، امکنها سیاسه الاهل و الخدام و الغلمان، و من ساس اهله بسیره عادله، امکنه ان یسوس قبیله و من ساس قبیله کما یجب، امکنه ان یسوس اهل المدینه کلهم، و من ساس اهل المدینه کما یجب، امکنه ان یسوس الناموس الالهى و من ساس الناموس الالهى امکنه الصعود الى عالم الافلاک...)) (46)؛ ((بدان که جسد سیاست شونده و نفس سیاست گذار است، هر نفسى که در سیاست مربوط به جسم ریاضت به خرج دهد، براى او امکان سیاست بر اهل و خدمتگزاران و غلامان به وجود مىآید. و کسى که اهل منزل را با روش عادلانه، سیاست (حکومت) نماید امکان دارد بر قبیله اش سیاست نماید و کسى که بر قبیله سیاست کرد، اهل مدینه را مى تواند سیاست نماید و کسى که اهل مدینه را آنگونه که لازم است سیاست نموده، امکان دارد که سیاست ناموس الهى را پیشه کند. و کسى که سیاست ناموس الهى را پیشه کرد، به عالم افلاک صعود مى نماید.))
بیان مراتب سیاست ورزى به گونه فوق، نشانه اهمیت سیاست اهل و اصحاب در عالم سیاست است و این نگرش، بیانگر بینش واقع اندیشانه اخوان الصفا نسبت به جایگاه خانواده و مراتب سیاست است. ضمن اینکه این گونه آرا، بیانگر علم و آگاهى آنان به فلسفه یونان و نیز تإثیر پذیرى، فلسفه سیاسى اخوان از اندیشه هاى یونان است؛ زیرا در آراى ارسطو و افلاطون و سایر فلاسفه یونان، خانواده و آموزش آن از اهمیت ویژه درعالم سیاست و حکومت برخوردار است. جعل سیاست اهل به عنوان یکى از مراتب سیاست، به گونه اى متفاوت از تقسیم بندىهاى فلاسفه مانند فارابى و ابن سیناست؛ زیرا فارابى از سیاستى به نام سیاسه المرء لنفسه (سیاست فرد در مورد خویش) نام برده است و آن، شبیه سیاستى است که ابن سینا از آنان به عنوان ((سیاسه الرجل دخله و خرجه)) (سیاست مرد در مورد دخل و خرج خویش) نام برده است.
اما فارابى متعرض سیاست اهل و اولاد و خدم و غلامان نشده است؛ در صورتى که اخوان از سیاستى به نام سیاست اهل و سیاست اصحاب نام برده اند. در تقسیم بندىهاى فارابى سیاستى به نام سیاسه المرء مع اکفائه (سیاست شخصى در مورد هم شإنها) وجود دارد و او هم، شإنها را به دو دسته دوستان و دشمنان تقسیم کرده است و براى هر کدام از آنها سیاست ویژه اى را توصیخ مى نماید. (47)
ه'..) سیاست ذاتیه (خودشناسى)
نیازمندیهاى انسان با توجه به ماهیت، در دو حوزه جسمانى و روحانى است و لذا اخوان الصفا، سیاست را نیز به دو دسته جسمانى و روحانى تقسیم نموده اند. سیاست نفسانى، متکفل روحانیت انسانى و سیاست جسمانى، متکفل جسمانیات انسانى است. در دیدگاه اخوان الصفا، سیاست ذاتى از اهمیت ویژه اى بر خودار است؛ زیرا کنترل و هدایت نفس، مقدمه اى لازم براى سیاست اهل و قبیله و ناموس است. در تعبیرات اخوان، از جسد به عنوان مسوس (سیاست شونده) و از نفس، به عنوان سائس (سیاستگذار) نام برده مى شود. و کسى که با ریاضت نفس، جسمانیات را در اختیار داشته باشد، مى تواند به سیاست اهل و قبیله و مدینه و ناموس نائل آید. اهمیت سیاستى به نام سیاست ذاتیه یا خودشناسى در همین مسإله نهفته است؛ یعنى تقدم شناخت نفس و تدبیرهاى لازم روحانى براى آن، به منظور نیل به انواع سیاستهاى لازم دیگر. به طور کلى در اندیشه اخوان، نفس و جسد دو امر لازم براى انسان هستند که آدمیان باید تدابیر لازم را براى امور خویش و در ارتباط با آنها به کار گیرند و در این صورت، انسان به کمال سیاست دست یافته است: ((فتکون قد احکمت السیاستین و عرفت المتولتین.)) (48)
((در این صورت، دو سیاست را استوار و پایدار کرده و به دو جایگاه علم پیدا کرده اى.))
و فلسفه جعل سیاست خودشان، رسیدن به معرفت لازم براى تدبیر روحانى و جسمانى و در نتیجه، سیاست و تدبیر بر اهل و قبیله و مدینه است:
((و اما السیاسه الذاتیه فهى معرفه کل انسان نفسه و اخلاقه و تفقد افعاله و اقاویله فى حال شهواته و غضبه و رضاه و النظر فى جمیع اموره.)) (49)؛ ((سیاست ذاتى، شناخت هر فردى است به نفس و اخلاق خویش و توجه به افعال و اقوالش در حال شهوات و غضب و خشنودى هایش.))
این علم، قابل تطبیق بر علم روان شناسى در اصطلاحات امروزى است و بیانگر جایگاه، توجه به خصائص فردى و روحى در سیاست، چه در سطح تصمیم گیرنده و سیاستگذار و چه در سطح مرئوس و زیر دستان است. نیاز به علم نفس و یا به تعبیر اخوان، علم خودشناسى، امرى لازم در انواع سیاستهاى بر شمرده شده از طرف اخوان است. چه در سیاست مربوط به اهل و اصحاب و چه در سیاست و ریاست بر گروه و جماعات! خصایل روانى و روحى، امرى مهم است و از جایگاه ویژه اى برخوردار مى باشد. آنچه امروزه در علم سیاست به تإثیر ویژگیهاى روانى در تصمیم گیرى سیاسى تعبیر مى شود، در واقع توجه به سیاست خودشناسى است که در رسائل اخوان بیان شده است. ابن سینا نیز در نوشته هاى خویش به سیاست نفس اشاره کرد (50) و مى گوید؛ اولین چیزى که سزاوار است از اصناف سیاست، انسان به آن توجه نماید، سیاست نفس خویش است؛ زیرا نفس نزدیکترین شىء به او است و اگر سیاست نفس، سیاست نیکویى باشد، سیاست مصر (مدینه) نیکو خواهد بود. فارابى به سیاست مستقلى به عنوان سیاست ذاتى یا نفسانى اشاره نکرده؛ ولى بر ضرورت اجتماعى اهتمام به اکتساب فضایل و دورى از رذایل تإکید نموده است.
تحلیلى بر تقسیم بندى اخوان از علم سیاست
طبقه بندى اخوان از علم سیاست و تقسیم آن به علوم و دانشهاى مختلف، نشانه گستردگى این علم به دلیل تنوع و کثرت نیازمندىهاى انسان است و در واقع، به علم سیاست به عنوان علمى جامع نگریسته شده که داراى شقوق و شاخه هاى متعددى است؛ چه در بعد جامعه شناختى و چه در بعد روان شناختى و فلسفى و فکرى و به همین دلیل است که امروزه علم سیاست، به شقوق و رشته هاى گوناگون تقسیم شده است.
مرحوم عنایت در مورد طبقه بندى اخوان الصفا از علم سیاست، اینگونه سخن گفته است:
((نکته مهمى که از این طبقه بندى بر مىآید، این است که به نظر اخوان، دانش سیاسى، دانش یگانه نیست که همه قواعد مربوط به سیاست فردى و اجتماعى انسان را در همه احوال در برگیرد؛ بلکه چون زندگى انسان داراى وجوه گوناگون و متعدد است، دانش سیاسى نیز باید رشته هاى گوناگون داشته باشد تا بتواند براى مسائل هر وجه از زندگى انسان، چاره هایى جداگانه مناسب[ با]آن بیابد. تا جایى که نگارنده آگاه است، این طبقه بندى را هیچ یک از دیگر متفکران مسلمان به کار نبرده است.)) (51)
در بینش اخوان الصفا این تکثر در تقسیم بندى سیاسى، نشانه بینش تکثرگرایانه اخوان در عرصه اجتماعى و دینى و مذهبى است. علت بینش تکثرگرایانه آنان را در امر مذهب و اعتقادات که گویاى نوعى تساهل مذهبى است باید در دیدگاه آنان در مورد دین و عقل و فلسفه جست و جو کرد. در اندیشه آنان، نبى، تجسم عقل کلى است و دستورات شریعت منطبق با احکام عقل است و از طریق فلسفه، به شریعت و احکام آن مى توان پى برد. و هر فردى به عنوان یکى از نفوس جزئى، میزانى از عقل را که مرتبط با عقل کلى است، داراست. در مورد بینش تکثر گراى اجتماعى آنان، ذکر این نکته لازم است که آنان، به دنبال وحدت جامعه و نجات از فساد سیاسى آن بودند.
با توجه به فرهنگ و آموزشهاى آنان، مى توان به نوعى تکثر اجتماعى در اندیشه آنان توجه نمود. البته این مفهوم با توجه به تفاوت بینش فلسفى جدید و قدیم با آنچه که امروزه به نام پلورالیزم در امر سیاست و اجتماع مرسوم است، شاید قابل تطبیق نباشد؛ ولى اساسا در اندیشه هاى دینى و بویژه فلاسفه دوره قرن سوم و چهارم هجرى قمرى، تإکید بر عدل سیاسى حاکمان و ضرورت عمل به عدالت، نوعى تکثر است. به عبارتى دیگر، اجراى عدالت و تإکید بر آن، در فلسفه سیاسى دینى، خواست جمعى است که نهایت آن تحقق خیر عمومى و مصلحت جمع است و لازمه تحقق عدالت، برنامه هاى جمعى مناست براى رسیدن به عدالت است. عدالت را غایت قصوى فرض کردن، ابزارها و لوازم و تاکتیکهاى سیاسى و اجتماعى ویژه اى را مى طلبد که از لوازم ضرورى آن، توجه به خیر عمومى و مصلحت جمعى است. در تعبیرى از اخوان، خیر عمومى، سعادت نهایى است و آن سعادت رسیدن به عدالت است. تکثر در بینش فلاسفه کلاسیک اسلامى به این معنا، امرى پذیرفته شده و مقبول است؛ یعنى تکثر را در درون ساخت عدالت دیدن و از طریق آن به منفعت معنوى و مادى جمع رسیدن. بدیهى است که براى این آرمان، نهادها و ساختهاى سیاسى و اجتماعى لازم را باید ایجاد کرد.
دولت عادله از نهادهاى لازم براى نیل به آن تکثر است و آرمان اخوان، دولت اهل الخیر (دولت نیکان) تحقق بخش آن عدالت است. مرحوم دکتر عنایت بدون توجه به تفاوت بینش فلسفى عرصه جدید و قدیم فلسفه سیاسى، تقسیم بندى اخوان از سیاست را به پنج قسم متمایز با مکتب اصالت چندگانگى ((Pluralism)) انطباق داده است. او مى گوید:
((در دانش سیاسى امروز، این نظریه اخوان[ تقسیمات آنان از علم سیاست] مکتب اصالت چندگانگىPluralism)) نام دارد و مقصود آن، روا بودن مشربهاى گوناگون سیاسى در داخل جامعه به شرط رعایت یک سلسه اصول مورد اتفاق و اجماع عامه مردم است.)) (52)
همانگونه که ذکر شد، در تطبیق این بینش بر بینش جدید به تفاوت ماهوى و مبانى فکرى اندیشه ها و فلسفه هاى سیاسى باید توجه داشت؛ ولى تلاش جمعى براى نهاد سازى و ایجاد ساختار لازم براى تحقق آرمان اجتماعى، امرى بدیهى است و هر چیزى که به اجراى عدالت به عنوان خواست نهایى جمعى کمک نماید، مقبول و پذیرفته است.
لازمه این امر، بهره گیرى از تجارب جمعى گروهها و افراد و جوامع و تمدنهاى مختلف است و این مفهومى است از تکثر که در بینش اندیشمندان کلاسیک و از جمله در بینش اخوان، به این معنا تإکید شده است.
پى نوشتها:
1 ـ دیدگاه دوم متعلق به افرادى مانند دى پور و یوحنا الفاخورى، کمال یازجى و انطون غطاس کرم است. مراجعه شود به محمد فرید حجاب الفلسفه الساسیه عند اخوان الصفا، مصر، 1982، ص 335.
2 ـ محمد فرید حجاب الفلسفه الساسیه عند اخوان الصفا، مصر، 1982، ص 339.
3 ـ همان.
4 ـ رسائل اخوان الصفا و خلان الوفإ، تحقیق دکتر عارف تامر، منشورات عوایدات، بیروت ـ پاریس، 1995، ج 1، ص 300.
5 ـ همان، ص 301 ـ 300.
6 ـ همان.
7 ـ همان، ج 3، ص 7.
8 ـ همان، ج 4، ص 209.
9 ـ همان، ص 111.
10 ـ همان.
11 ـ همان.
12 ـ همان.
13 ـ به نقل از محمد فرید حجاب، پیشین، ص 346.
14 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 4، ص 209.
15 ـ ابونصر فارابى، اهل المدینه الفاضله، تعلیق دکتر نصرى نادر، دارالمشرق، بیروت، 1986، ص 89.
16 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 317.
17 ـ محمد فرید حجاب، پیشین، ص 348.
18 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 281.
19 ـ همان، صص 259 ـ 260.
20 ـ همان، ص 246.
21 ـ همان.
22 ـ همان، ص 108.
23 ـ همان، ص 265.
24 ـ همان، ج 3، ص 407.
25 ـ همان، ص 406.
26 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 265.
27 ـ محمد فرید حجاب، پیشین، ص 351.
28 ـ همان، نقل به مضمون.
29 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 5، ص 169.
30 ـ همان، ج 1، ص 265.
31 ـ همان، ج 4، ص 110.
32 ـ همان.
33 ـ همان.
34 ـ حمید عنایت، بینش سیاسى اخوان الصفا، ترجمه غفورى، اطلاعات سیاسى ـ اقتصادى، ش 129 ـ 130، سال دوازدهم، 1377.
35 ـ محمد فرید حجاب، پیشین، ص 352.
36 ـ ابونصر فارابى، الفصول المتشزعه، تحقیق دکتر فوزى مترى نجار، دارالمشرق، بیروت، 1986، ص 92.
37 ـ خواجه نصیر الدین طوسى، اخلاق ناصرى، تصحیح مجتبى مینوى و علیرضا حیدرى، انتشارات خوارزمى، تهران، 1373، صص 301 ـ 302.
38 ـ این بحث در فصل ششم رساله کارشناسى ارشد، مولف تحت عنوان ((اندیشه سیاسى اخوان الصفا)) به تفصیل آمده است.
39 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 1، ص 265.
40 ـ همان، ج 4، ص 215.
41 ـ همان.
42 ـ همان.
43 ـ همان، ج 1، ص 217.
44 ـ همان.
45 ـ همان.
46 ـ همان، ج 3، ص 42.
47 ـ محمد فرید حجاب، پیشین، ص 353 ـ 354.
48 ـ رسائل اخوان الصفا، پیشین، ج 4، ص 277.
49 ـ همان، ج 1، ص 265.
50 ـ به نقل ازمحمد فرید حجاب، پیشین، ص 355.
51 ـ حمید عنایت، پیشین.
52 ـ همان.
منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1378 / شماره 6، پاییز ۱۳۷۸/۸/۰۰
نویسنده : براتعلى فریدونى
نظر شما