موضوع : پژوهش | مقاله

نظارت بر قدرت از دیدگاه قرآن‏


این مقاله ضمن بررسى معانى لغوى و اصطلاحى نظارت، به ابزارها و راهکارهاى کنترل قدرت در قرآن پرداخته است و امانت دانستن قدرت عمومى، نقد پذیرى و پرهیز از استبداد رأى، مذمت تکبر و تأکید بر لزوم تواضع و فروتنى در مقابل مردم، مساوات در برابر قانون و شورا را به عنوان راه‏هاى جلوگیرى از فساد قدرت در قرآن مورد بررسى قرار داده است.

 

مقدمه‏
واژه‏شناسى نظارت در فرهنگ لغت المنجد و مفردات چنین آمده است:
1. الناظر: نگاه کننده، چشم؛
2. النظاره: نظارت در امور و کارهاى داخلى و خارجى؛
3. رقیب: نگهبان و محافظ؛
4. رَقَبَ: او را بر حذر داشت، از او مراقبت کرد؛
5. مراقبه: حراست کردن؛
6. رعى‏: کنترل کردن.
«نظارت» در عربى به معناى زیرکى و فراست و در فارسى به معناى نظاره و نظر کردن و نگریستن آمده است.
در معجم المقاییس اللغه «نظارت» این گونه تعریف شده است: 1 «نظارت» از ماده «نظر» به معناى نظر افکندن و تأمل و دقت در امرى است. نظر «به معناى تأمل در چیزى و معاینه کردن آن نیز معنا مى‏شود».
در اقرب الموارد نیز آمده است: «النظاره کلمه‏اى است که عجم آن را به کار مى‏برد و منظور از آن پاکیزه نمودن باغ و بستان است. بنابراین نظارت همان مراقبت و کنترل یک چیز از آفت و بیمارى است». 2
از نظر اصطلاحى، نظارت فعالیتى است که بایدها را با هست‏ها، مطلوب‏ها را با موجودها و پیش‏بینى‏ها را با عملکردها مقایسه مى‏کند و نتیجه این مقایسه تصویر روشنى از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود که در اختیار مدیران سازمان قرار مى‏گیرد. تعریف‏هاى گوناگونى از نظارت در علوم مختلف شده که در همه آنها یک نقطه اشتراک وجود دارد و آن این که نظارت عبارت است از «مقایسه بین آنچه هست و آنچه باید باشد».
در جامعه‏شناسى، مسأله نظارت با کنترل (Social Control) ارتباط بسیار تنگاتنگى دارد. مفهوم کنترل اجتماعى به مجموعه شیوه‏ها و تدابیر و وسایلى اطلاق مى‏شود که یک جامعه یا یک گروه در را تحقق هدف‏ها و هدایت افرادش به رعایت قوانین، اصول، کارکردها، آداب، شعائر، مناسک و هنجارها و ارزش‏هاى پذیرفته خود به کار مى‏گیرد. این کنترل به دو صورت امکان‏پذیر است: یکى از طریق «فشار اجتماعى» که به معناى وادار کردن انسان‏ها به قبول هنجارها و رعایت آنان در عمل است. ابزار این نوع کنترل، قوانین و مقررات و ضامن اجراى آن قدرت انتظامى است؛ دیگرى، از طریق «اقناع» که با رسوخ به عقل اعتقادى انسان‏ها، با دگرگون سازى جهان‏بینى افراد و با تأثیر بر جهان عقیدتى و اندیشه اعضا مى‏تواند آنان را مؤمن به هنجارها و ارزش‏هاى مقبول خود کند. 3
در علوم سیاسى و حقوق نیز راهکارهاى مختلف براى مهار و کنترل قدرت پیش‏بینى شده است. قانون گرایى و عمل بر اساس قوانین، رسانه‏ها و وسایل ارتباط جمعى، احزاب سیاسى، تفکیک قوا و... از مهم‏ترین ابزارها و مکانیزم‏هاى کنترل قدرت به شمار مى‏آیند. امروزه تقریباً تمام نظام‏هاى حکومتى غیر استبدادى از نهادهاى متعدد نظارتى برخوردارند. نظارت در یک جامعه متناسب با نظام اجتماعى - سیاسى آن، مى‏تواند شکل و قالب متعددى را به خود بگیرد که معمولاً در قوانین اساسى و عادى کشورها پیش‏بینى شده است.
در قرآن کلمه «نظارت» و مشتقات آن 129 بار تکرار شده که اهمیت موضوع را مى‏رساند. در قرآن کریم آمده که انسان مختار آفریده شده است، ولى از راه‏هاى تحت نظارت در نظام آفرینش قرار مى‏گیرد.

عناصر نظارت‏
نظارت خداوند: اولین ناظر همانا پروردگار عالم است که نظارت مطلق بر کلیه اعمال و حرکات فرد و افراد دارد.
«وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِاَعْیُنِنا»؛ 4 در راه ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار دارى».
«یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا أَحْصاهُ اللّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهِیدٌ»؛ 5 در آن روز که خداوند همه آنها را بر مى‏انگیزد و از اعمالى که انجام دادند با خبر مى‏سازد، اعمالى که خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش کردند؛ و خداوند برهر چیز شاهد و ناظر است».
«یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»؛ 6 او چشم‏هایى را که به خیانت مى‏گردد و آنچه را سینه‏ها پنهان مى‏دارند، مى‏داند».
نظارت فرشتگان: خداوند براى انسان مأمورانى قرار داده که تمام اعمال و کردار انسان‏ها را دقیقاً ثبت کنند:
«ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»؛ 7 انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد مگر این‏که همان دم، فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت و ضبط آن است».
«وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظِینَ - کِراماً کاتِبِینَ - یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»؛ 8 و بى‏شک نگاهبانانى بر شما گمارده شده والا مقام و نویسنده اعمال نیک و بد شماست، و مى‏دانند شما چه مى‏کنید».
نظارت اعضا و جوارح: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ 9 در آن روز، زبان‏ها و دست‏ها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالى که مرتکب مى‏شدند گواهى مى‏دهد».
«شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ 10 گوش‏ها و چشم‏ها و پوست تنشان به آنچه مى‏کردند گواهى مى‏دهند».
نظارت مکان و طبیعت: در روز قیامت، مکانى که عمل در آن واقع شده، شهادت مى‏دهد:
«یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»؛ 11 در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو مى‏کند».
«أَلا إِنَّ لِلّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا»؛ 12 آگاه باشید براى خداست آنچه در آسمان و زمین است. او مى‏داند آنچه را که شما بر آن هستید و روزى که به سوى او باز مى‏گردید در آن روز آنها را از اعمالى که انجام دادند آگاه سازند».
نظارت پیامبران: تمام انبیا و اوصیا به نحوى ناظر بوده‏اند. قرآن کریم در مورد گواهى پیامبران در روز قیامت مى‏فرماید:
«فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِیداً»؛ 13 حال آنها چگونه است آن روزى که از هر امتى شاهد و گواهى بر اعمالشان مى‏آوریم و تو را نیز بر آنان گواه خواهیم آورد».
نظارت امام: مرجع دیگرى که مسؤولیت نظارت و کنترل را بر عهده دارد، امام معصوم است:
«همان گونه شما را نیز امت میانه‏اى قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبرم بر شما گواه باشد». 14
«وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»؛ 15 بگو: عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى‏بینند».
نظارت انسان بر نفس خویش (نفس لوّامه): یکى از شاهدان روز قیامت، وجدان زنده و عقل و چشم بیدار شده انسان است، در قرآن آیات بسیارى آمده که بارها انسان با کمال صراحت به گناه و انحراف خود اقرار مى‏کند:
«إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمّا عَلَیْها حافِظٌ»؛ 16 به این آیت بزرگ الهى سوگند که هر کس مراقب و محافظى دارد».
در عرصه وجود انسان نفس لوامه به عنوان یک مکانیزم کنترل درونى و ناظر و محافظ عمل مى‏کند.
امر به معروف و نهى از منکر (نظارت عمومى): مرجع دیگرى که مسؤولیت نظارت و کنترل جامعه را به عهده دارد مردم (ناس) هستند. این نظارت را نظارت عامه یا همگانى مى‏دانند که در قرآن با عنوان «امر به معروف و نهى از منکر» مورد تأکید قرار گرفته است. فریضه امر به معروف و نهى از منکر مهم‏ترین وسیله‏اى است که سایر فرایض الهى را در فرد و جامعه، جامه عمل مى‏پوشاند.
از آن جا که قدرت زمینه را براى فساد و تباهى فراهم مى‏آورد و به قول سرداکتون «قدرت موجب فساد مى‏شود و قدرت مطلق موجب فساد مطلق»، از این رو در اسلام فریضه امر به معروف و نهى از منکر بر افراد مسلمان واجب گردیده و در آیات و روایات بر لزوم آن، بسیار ترغیب و تحریض شده است. قلمرو این واجب الهى منحصر به گناهان فردى و شخصى افراد نیست و عموم و اطلاق آن همه گونه مفسده و خیر اجتماعى و فردى را شامل مى‏شود؛ از این رو انجام این فریضه به ویژه در مسائل اجتماعى و سیاسى منجر به سالم‏سازى اجتماع در ابعاد مختلف مى‏گردد.
آیات قرآن درباره امر به معروف و نهى از منکر را مى‏توان به سه دسته تقسیم کرد:

1. تشویق و ترغیب مردم به انجام این فریضه:
«یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»؛ 17 پسرم نماز را برپادار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر رنج و مصایبى که به تو مى‏رسد با استقامت و شکیبا باش که این از کارهاى مهم و اساسى است.
این آیه بازگو کننده اندرزهاى لقمان به پسرش است. از این آیه استفاده مى‏شود که اسلام مسلمانان را به امر به معروف و نهى از منکر تشویق و ترغیب مى‏کند.
«وَ الْعَصْرِ - إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ - إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»؛ 18سوگند به عصر که انسان در ضرر و زیان است، مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى نیک انجام داده و یکدیگر را به حق و راستى توصیه کردند و همدیگر را به صبر و استقامت سفارش نمودند.
علامه طبرسى در مجمع البیان مى‏گوید: «وجوب توصیه همدیگر به حق، اشاره به امر به معروف و نهى از منکر است». 19
جمله «تواصوا بالحق» معناى بسیار وسیعى دارد که هم امر به معروف و نهى از منکر را شامل مى‏شود و هم تعلیم و ارشاد جاهل و تنبیه غافل و تشویق و تبلیغ ایمان و عمل صالح را.

2. بیان نتایج و سرنوشت افراد بى‏تفاوت: خداوند در سوره اعراف داستان «اصحاب سبت» را نقل مى‏کند که قوانین شرعى را رعایت نکردند و حاکى از سرنوشت شوم کسانى است که قبل از اسلام امر به معروف و نهى از منکر را ترک نمودند.
«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَةِ الَّتِی کانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ إِذْ تَأْتِیهِمْ حِیتانُهُمْ یَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ یَوْمَ لا یَسْبِتُونَ»؛ 20اى پیامبر، از آنها (یهود) درباره سرگذشت شهرى که در کنار دریا بود بپرس و به خاطر بیاور هنگامى که در روز شنبه آنها (جمعى از بنى اسرائیل) در برابر قانون خدا تجاوز مى‏کردند همان هنگام که ماهیانشان روز شنبه که روز تعطیل و استراحتشان بود آشکار مى‏شدند، اما در غیر روز شنبه به سراغ آنها نمى‏آمدند.
این آیه از عاقبت بد ترک نهى از منکر و نپذیرفتن آن سخن مى‏گوید. از عکرمه نقل شده که بر ابن‏عباس وارد شدم دیدم قرآن در دست دارد و گریه مى‏کند و این آیات را مى‏خواند. «وى علت گریه‏اش را چنین گفت: مى‏دانم که خداوند آنان را که در روز شنبه صید ماهى مى‏کردند نجات داد ولى نمى‏دانم در مورد سکوت کنندگان که نهى از منکر نمى‏کردند و صید ماهى در روز شنبه نیز نمى‏نمودند چه کرد که حال ما اکنون همین است». 21
همچنین خداوند در سوره مائده از تارکان نهى از منکر اعلام بیزارى مى‏کند و مى‏فرماید:
«لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ»؛ 22 آنها که از بنى اسرائیل کافر شدند بر زبان داود و عیسى بن مریم لعن و نفرین شدند. این به خاطر آن بود که گناه مى‏کردند و تجاوز مى‏نمودند. آنها از اعمال زشتى که انجام مى‏دادند یکدیگر را نهى نمى‏کردند، چه بد کارى انجام مى‏دادند. 23

3. مبارزه با فساد:
«فَلَوْلا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلّا قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ»؛ 24 چرا در قرون و اقوام قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند مگر اندکى از آنها که نجاتشان دادیم و آنها که ستم مى‏کردند از تنعم و تلذّذ پیروى مى‏کردند و گناهکار بودند و نابود شدند.
در این آیه، یک اصل اجتماعى که ضامن نجات جوامع از تباهى است مطرح شده و آن این که در هر جامعه‏اى تا زمانى که گروهى از اندیشمندان متعهد و مسئول هستند که در برابر مفاسد ساکت نمى‏نشینند و به مبارزه برمى خیزند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند این جامعه به تباهى و نابودى کشیده نمى‏شود؛ اما زمانى که بى‏تفاوتى و سکوت حکمفرما شد و جامعه در برابر عوامل فساد بى‏دفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودى حتمى است. 25
در آیات فوق مشاهده مى‏گردد که امر به معروف و نهى از منکر اهرم بسیار قدرتمندى است که زمینه ساز رشد فضایل و طرد مفاسد و نیز یکى از ابزارهاى کنترل و مهار قدرت سیاسى در جامعه مى‏باشد. در نظام اسلامى، مسؤولیت افراد از مسؤولیت دولت جدا نیست و به حکم عقل این حق و تکلیف براى همه افراد ایجاد مى‏شود که بر کار زمام‏داران خود نظارت کنند تا از انحراف آنان از مسیر حق و عدالت و تقوا جلوگیرى کنند. هرچند که در نظام اسلامى عدالت و تقوا شرط رهبرى و التزام عملى به موازین اسلامى لازمه زمام‏دارى است، اما تذکرات مردمى و نظارت عمومى مى‏تواند از بروز مشکلات ناشى از اشتباهات جلوگیرى کند و نقش مکمل را ایفا کند.

راه‏هاى جلوگیرى از فساد قدرت
امانت دانستن قدرت عمومى: اسلام قدرت عمومى را امانت در دست صاحب قدرت مى‏داند. در تفسیر على‏بن ابراهیم که از مشهورترین تفاسیر شیعى است آمده است:
الأمانة هی الإمامة و الأمر و النهی و الدلیل على ان الأمانة هى الإمامة قول الله عز و جل للأئمة - صلوات الله علیهم - إنّ الله یأمرکم أن تودوا الأمانات إلى أهلها یعنى الإمامة...؛ 26 امانت همان امامت و امر ونهى کردن است و دلیل بر این مطلب کلام خداى تعالى است که به ائمه‏علیهم السلام مى‏فرماید: خداوند به شما امر مى‏کند که امانت‏ها را به اهلش بسپارید یعنى امامت را.
امام على‏علیه السلام نیز در نامه‏اى به یکى از فرمانداران خود مى‏نویسد: «فإنّی کنت اشرکتک فی أمانتى؛ من تو را در امانتم (یعنى حکومت و زمامدارى خود) شریک قرار دادم». 27
نقد پذیرى و پرهیز از استبداد رأى: از نظر اسلام، استبداد رأى باعث به خطر افتادن و لغزش است. على‏علیه السلام مى‏فرمایند: «خاطر بنفسه من استغنى برأیه؛ 28 آن کس که به رأى خود قناعت کند خویشتن را به خطر افکنده است».
امام صادق نیز فرمود: «المستبد برأیه موقوف على مراخص الزلل؛ 29 کسى که به رأى خود استبداد بورزد بر لغزشگاه‏هاى خطا و گناه ایستاده است».
مذمت تکبر و تأکید بر لزوم تواضع و فروتنى در مقابل مردم: کبر حالتى نفسانى است که به موجب آن، فردى خود را بزرگ‏تر از دیگران مى‏داند. یکى از عوامل بروز چنین حالتى در انسان، برخوردارى از قدرت زیاد است. در قرآن کریم این صفت مخصوص خداوند دانسته شده بود، چرا که او برتر از هرچیز بوده و تمامى مخلوقات بدو نیازمندند: «وَ لَهُ الْکِبْرِیاءُ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ 30 و براى اوست کبریا و عظمت در آسمان‏ها و زمین و اوست عزیز و حکیم».
از این رو، هر کس که خود را بى‏نیاز و سزاواز تعظیم بپندارد، در واقع خود را شریک خداوند در صفت خاص او قرار داده است. امام صادق (ع) از کبر به عنوان کمترین درجه الحاد یاد کرده است.
مساوات در برابر قانون: قرآن کریم به صراحت تساوى انسان‏ها در مقابل قانون الهى را متذکر مى‏شود و تنها عامل امتیاز افراد را تقوا معرفى مى‏کند:
«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ»؛ 31 اى مردم ما شما را از یک زن و مردم آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید اینها ملاک امتیاز نیست گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.
شورا مانع خودمحورى و تمرکز قدرت: در اسلام تأکید زیادى بر شورا و مشورت شده است تا از خودمحورى صاحبان قدرت باز دارد و اندیشه‏ها و تصمیمات در قالب آن پخته‏تر گردد. پیامبر گرامى اسلامى به دلایل زیر مشورت مى‏کردند: 1. مشاوره براى شخصیت دادن به امت؛ 2. مشورت براى آزمایش؛ 3. مشورت براى رشد فکرى مردم؛ 4. مشاوره براى استفاده از تائید مردم؛ 5. براى آگاه شدن مشورت شوندگان؛ 6. براى این که بدانند حکومت او استبدادى نیست؛ 7. براى جلوگیرى از انتقاد بى‏جا در صورت شکست؛ 8. براى این که مردم بدانند نظرخواهى از دیگران عیب و عار نیست؛ 9. براى تأسى امت به رسول خدا.
بنابراین یکى از نتایج مفید محوریت اصل شورا در نظام اسلامى، پرهیز از تمرکز قدرت و روى آوردن به محیط اجتماعى به منظور بهره‏جویى از استعدادهاى خلّاق مردمى در گشایش مشکلات خود آنان است.

پى‏نوشت‏ها
1. الراغب الاصفهانى، المفردات فى غریب القرآن (تهران: المکتبه المرتضویه، 1373ق).
2. ابى الحسین احمد بن فارس بن زکریا، المعجم المقاییس اللغه (بیروت: دار الجید، 1411ق/1991م) ج 5، ص 444.
3. سعید الخورى الشرطونى، اقرب الموارد (تهران: دارالدسوه اطباعه و النشر، 1374) ج 5، ص 432.
4. طور (52) آیه‏48.
5. مجادله (58) آیه 6.
6. مومن (40) آیه 19.
7. ق (50) آیه 18.
8. انفطار (82) آیه 10 - 12.
9. نور (24) آیه 24.
10. فصلت (41) آیه 20.
11. زلزال (99) آیه 4.
12. نور (24) آیه 64.
13. نساء (4) آیه 41.
14. بقره (2) آیه 143.
15. توبه (9) آیه 105.
16. طارق (86) آیه 4.
17. لقمان (31) آیه 17.
18. عصر (103) آیه 1.
19. مجمع البیان، ج‏10، ص 536.
20. اعراف (7) آیه 163 - 166.
21. مجمع البیان، ج‏4، ص 493.
22. مائده (5) آیه 78 - 79.
23. براى اطلاعات بیشتر، ر. ک: ناصر مکارم شیرازى (زیر نظر)، تفسیر نمونه، ج 5، ص 44 و تفسیر برهان، ج 1، ص 492؛ و حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 661.
24. هود (11) آیه 116.
25. تفسیر نمونه و المیزان و مجمع البیان در ذیل همین آیه.
26. حویزى، پیشین، ج 4، ص 309.
27. نهج‏البلاغه، نامه 41.
28. شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 1، ص 493.
29. همان، ص 493.
30. جاثیه (45) آیه 37.
31. حجرات (49) آیه 13.

منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1381 / شماره 19، پاییز ۱۳۸۱/۷/۰۰
نویسنده : رضا دلاورى

نظر شما