فرهنگ، دانش و آموزش در روزگار مغول؛ از شبیخون فرهنگی تا پیروزی فرهنگ ایرانی
نویسنده: دکتر امیر نعمتی لیمایی
برگرفته از فصلنامه فروزش، شماره پنجم (زمستان 1391)
مقدمه
شناخت ویژگیهای تمدنی هر ملت، نوعی خودشناسی و آگاهی از ریشههای ملی و فرهنگی آن ملت است. برای ایران، که وارث تمدنی غنی و شکوهمند است، این شناخت ضرورتی انکارناپذیر است. یکی از مقاطع حساس و پرحادثۀ تاریخ ایران، روزگار فرمانروایی مغولان است؛ دورهای که در آن، با وجود ویرانیها و کشتار گسترده، فرهنگ ایرانی توانست از آزمونی سخت عبور کند و در نهایت بر فرهنگ بیگانه پیروز شود.
این مقاله به بررسی وضعیت فرهنگ، دانش و آموزش در سه دوره متمایز از حکومت مغولان میپردازد:
- دوران شبیخون فرهنگی (از هجوم چنگیز تا یورش هلاکو)
- دوران مقاومت فرهنگی (از یورش هلاکو تا آغاز فرمانروایی غازان)
- دوران پیروزی فرهنگ ایرانی (از آغاز فرمانروایی غازان تا مرگ ابوسعید)
الف. از هجوم چنگیز تا یورش هلاکو (دوران شبیخون فرهنگی)
حمله مغولان به ایران در سال 615 ق./ 1218 م. به رهبری چنگیزخان، فاجعهای سهمگین بود که بنیانهای تمدن ایران را به لرزه درآورد. این یورش، که به ویرانی شهرها، نابودی کتابخانهها، مدارس و مساجد، و کشتار گستردۀ مردم انجامید، شکافی عمیق در فرهنگ و تمدن ایران ایجاد کرد.
ویرانی و نابودی مراکز فرهنگی
مغولان در حملات خود، بسیاری از شهرهای آباد ایران را به خاک و خون کشیدند. کتابخانهها و مدارس یا طعمۀ آتش شدند یا به اصطبل اسبان مغولان تبدیل گشتند. شمار کشتگان به حدی بود که برخی مورخان نوشتند:
«تا رستخیز اگر تولد و تناسل باشد، غلبۀ مردم به عشر آنچه بوده است نخواهد رسید.»
تزلزل فرهنگی
مغولان، که از دانش و فرهنگ بیبهره بودند، با تحمیل آیین یاسا و سنتهای مغولی، درصدد نابودی فرهنگ ایرانی برآمدند. آنان محاکم یرغو را جایگزین دیوان قضا کردند و مساجد را به خندقهای پارگین تبدیل نمودند. طبقه دانشمند و اهل فرهنگ یا کشته شدند یا از میدان به در رفتند.
شهادت دانشمندان و بزرگان
مغولان بسیاری از دانشمندان و بزرگان را به قتل رساندند. بهعنوان نمونه، شیخ نجمالدین کبرا، عارف برجسته، در خوارزم به دست مغولان کشته شد. در مرو، مغولان پس از کشتار مردم، از دانشمندان برای شمارش کشتگان استفاده کردند.
ب. از یورش هلاکو تا آغاز فرمانروایی غازان (دوران مقاومت فرهنگی)
با ورود هلاکوخان به ایران در سال 653 ق./ 1256 م.، دورۀ جدیدی آغاز شد. هلاکو، که به دستور برادرش منکوقاآن به ایران آمده بود، پس از ناکامی در فتوحات غربی، به فکر تثبیت حکومت خود افتاد. در این دوره، ایرانیان توانستند با نفوذ در دربار مغولان، فرهنگ خود را احیا کنند.
نفوذ اندیشمندان ایرانی در دربار مغولان
هلاکو، که از فنون حکومتداری بیبهره بود، به دانشمندان و سیاستمداران ایرانی روی آورد. خواجه نصیرالدین طوسی، یکی از برجستهترین اندیشمندان ایرانی، توانست با هوشمندی خود، رصدخانۀ مراغه را تأسیس کند و مغولان را به علم و دانش علاقهمند سازد.
رشد تدریجی فرهنگ ایرانی
هرچند هلاکوخان و جانشینان او، مانند اباقاخان و احمد تکودار، درک عمیقی از فرهنگ و دانش نداشتند، اما حضور اندیشمندان ایرانی در دربار مغولان، زمینهساز رشد تدریجی فرهنگ ایرانی شد. این تلاشها، که به نوعی مقاومت فرهنگی در برابر فرهنگ مغولی بود، در نهایت توانست فرهنگ ایرانی را از نابودی نجات دهد.
اسلامآوردن احمد تکودار
احمد تکودار، یکی از ایلخانان مغول، با گرویدن به اسلام، آیین یاسای چنگیزی را کنار گذاشت و زمینه را برای نفوذ بیشتر فرهنگ ایرانی فراهم کرد.
پ. از آغاز فرمانروایی غازان تا مرگ ابوسعید (دوران پیروزی فرهنگ ایرانی)
با به قدرت رسیدن غازانخان در سال 694 ق./ 1295 م.، فرهنگ ایرانی به پیروزی نهایی خود دست یافت. غازان، که خود فردی دانشمند و اصلاحگر بود، اصلاحات گستردهای در زمینههای مختلف انجام داد و فرهنگ ایرانی را به اوج شکوفایی رساند.
اصلاحات غازانخان
غازانخان، با کمک وزیر دانشمند خود خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، اقدامهای زیر را انجام داد:
- تأسیس مراکز علمی و فرهنگی مانند ربع رشیدی و شنب غازانی.
- ممنوعیت شرابخواری و ربا.
- ضرب سکه با نام امامان دوازدهگانه شیعه.
- حمایت از دانشمندان و هنرمندان.
نقش خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی
خواجه رشیدالدین، که یکی از بزرگترین سیاستمداران و دانشمندان ایرانی بود، نقش مهمی در اصلاحات غازانی داشت. او با تألیف کتابهایی مانند جامعالتواریخ و تأسیس مراکز علمی، فرهنگ ایرانی را احیا کرد.
دوران اولجایتو و ابوسعید
پس از مرگ غازان، برادرش اولجایتو و سپس ابوسعید بهادرخان به قدرت رسیدند. هرچند در دوران این دو، فرهنگ ایرانی به شکوفایی دوران غازان نرسید، اما همچنان در مسیر رشد قرار داشت.
نتیجهگیری
حکومت مغولان بر ایران، با وجود ویرانیها و کشتار گسترده، نتوانست فرهنگ ایرانی را نابود کند. ایرانیان، که در طول تاریخ همواره در برابر مهاجمان ایستادگی کردهاند، اینبار نیز با سلاح قلم و اندیشه، فرهنگ مغولی را شکست دادند.
فرهیختگان ایرانی، با استفاده از ابزارهایی مانند دین و دیوان، توانستند مغولان را ایرانیزه کنند و فرهنگ ایرانی را به اوج شکوفایی برسانند. این پیروزی، که در دوران غازانخان به اوج خود رسید، نشاندهندۀ قدرت و پویایی فرهنگ ایرانی است.
راز ماندگاری ایران، توانایی آن در جذب و هضم فرهنگهای بیگانه و تبدیل آنها به بخشی از فرهنگ خود است.
نظر شما