احساس گناه در نظریه اریک اریکسون
اریک اریکسون، روانشناس برجسته و از شاگردان فروید، در نظریه رشد روانی-اجتماعی خود به بررسی هشت مرحله از زندگی انسان پرداخته است. او در این نظریه، بر خلاف فروید که محوریت را بر تمایلات جنسی قرار داده بود، بر تعاملات اجتماعی و تأثیر آنها بر رشد شخصیت تأکید میکند. اریکسون در سومین مرحله از نظریه خود، به مفهوم احساس گناه میپردازد که به عنوان پیامد منفی این مرحله شناخته میشود. این مرحله با عنوان “ابتکار عمل در برابر گناه” (Initiative vs. Guilt) شناخته میشود و در سنین ۳ تا ۵ سالگی رخ میدهد.
۱. مرحله سوم: ابتکار عمل در برابر گناه
الف) تعریف مرحله سوم
- این مرحله در دوران پیشدبستانی آغاز میشود و محور آن بر رشد توانایی کودک برای ابتکار عمل و کنترل محیط خود است.
- در این مرحله، کودک شروع به تعامل با دیگران، به ویژه همسالان، میکند و مهارتهای اجتماعی و بینفردی خود را توسعه میدهد.
- کودک در این دوره، به طور طبیعی کنجکاو است و تمایل دارد چیزهای جدید را امتحان کند، بازی کند و تصمیمگیری کند.
ب) تضاد اصلی: ابتکار عمل در برابر گناه
ابتکار عمل:
- کودکانی که در این مرحله موفق میشوند، احساس میکنند که میتوانند بر خود و محیط اطرافشان تأثیر بگذارند.
- این موفقیت به کودک کمک میکند که احساس هدفمندی و اعتماد به نفس داشته باشد.
احساس گناه:
- اگر والدین یا مراقبان کودک مانع از ابتکار عمل او شوند یا او را به دلیل کنجکاوی و اشتباهاتش سرزنش کنند، کودک دچار احساس گناه میشود.
- این احساس گناه میتواند مانع رشد طبیعی کودک شود و باعث شود که او از امتحان کردن چیزهای جدید بترسد.
۲. عوامل ایجاد احساس گناه
الف) تضاد بین خواستههای کودک و والدین
- در این مرحله، کودک تمایل دارد که اراده و استقلال خود را تمرین کند، اما این خواستهها ممکن است با انتظارات و محدودیتهای والدین در تضاد باشد.
- اگر والدین به طور مداوم کودک را از انجام کارها منع کنند یا او را سرزنش کنند، کودک احساس میکند که ابتکار عمل او بد یا نامناسب است و دچار احساس گناه میشود.
ب) بازداری از کنجکاوی
- کنجکاوی و بازی، بخش مهمی از رشد کودک در این مرحله است.
- اگر والدین یا مراقبان به طور مداوم کودک را از کاوش و تجربه کردن بازدارند، کودک به این باور میرسد که تلاشهای او بیارزش یا اشتباه است.
ج) تنبیه بیش از حد یا محدودیتهای شدید
- تنبیه مکرر یا محدودیتهای غیرمنطقی میتواند باعث شود که کودک از بیان احساسات و ایدههای خود بترسد و دچار احساس گناه شود.
د) عدم تعادل در آزادی و محدودیت
- اگر والدین به کودک آزادی بیحد و حصر بدهند، ممکن است کودک نتواند وجدان اخلاقی خود را به درستی شکل دهد.
- در مقابل، اگر والدین بیش از حد سختگیر باشند، کودک ممکن است احساس گناه شدیدی را تجربه کند که مانع رشد طبیعی او شود.
۳. پیامدهای احساس گناه
الف) اثرات کوتاهمدت
- کودکانی که دچار احساس گناه میشوند، ممکن است از بیان احساسات واقعی خود بترسند و از انجام فعالیتهای جدید اجتناب کنند.
- این کودکان ممکن است در بازیهای خود خجالتی یا منفعل باشند.
ب) اثرات بلندمدت
- احساس گناه پایدار میتواند تأثیرات منفی بر شخصیت کودک در بزرگسالی داشته باشد:
- ترس از شکست: این افراد ممکن است از امتحان کردن چیزهای جدید بترسند.
- اجتناب از خطر: آنها ممکن است از هر نوع ماجراجویی یا ریسک کردن خودداری کنند.
- اعتماد به نفس پایین: این افراد ممکن است در تواناییهای خود شک داشته باشند و احساس کنند که همیشه اشتباه میکنند.
۴. نقش والدین و مراقبان در این مرحله
الف) تشویق به ابتکار عمل
- والدین باید کودک را تشویق کنند که چیزهای جدید را امتحان کند و از اشتباهاتش درس بگیرد.
- مثال: اگر کودکی تلاش میکند یک برج از بلوکهای چوبی بسازد و برج فرو میریزد، والدین باید او را تشویق کنند که دوباره تلاش کند.
ب) ایجاد تعادل بین آزادی و محدودیت
- والدین باید به کودک آزادی کافی برای کاوش و تجربه کردن بدهند، اما در عین حال مرزهای ایمن را نیز تعیین کنند.
- مثال: والدین میتوانند به کودک اجازه دهند که با اسباببازیهای خود بازی کند، اما در عین حال از او بخواهند که پس از بازی، اسباببازیها را جمع کند.
ج) اجتناب از سرزنش و تنبیه شدید
- والدین باید از سرزنش یا تنبیه کودک برای اشتباهات کوچک خودداری کنند.
- مثال: اگر کودک یک لیوان آب را روی زمین بریزد، والدین میتوانند به جای سرزنش، به او کمک کنند که زمین را تمیز کند.
۵. موفقیت و شکست در این مرحله
الف) موفقیت در مرحله سوم
- کودکانی که در این مرحله موفق میشوند، احساس میکنند که میتوانند هدفمند عمل کنند و بر محیط خود تأثیر بگذارند.
- این کودکان یاد میگیرند که اشتباهات بخشی طبیعی از زندگی هستند و میتوانند از آنها درس بگیرند.
ب) شکست در مرحله سوم
- کودکانی که در این مرحله دچار احساس گناه میشوند، ممکن است از امتحان کردن چیزهای جدید اجتناب کنند و اشتباهات خود را به عنوان شکست شخصی تفسیر کنند.
- این کودکان ممکن است احساس کنند که “بد” هستند و اعتماد به نفس پایینی داشته باشند.
۶. نقش بازی و تخیل در این مرحله
- بازی و تخیل نقش مهمی در توسعه ابتکار عمل در کودکان دارند.
- کودکان از طریق بازی یاد میگیرند که چگونه با دیگران تعامل کنند، مشکلات را حل کنند و خلاقیت خود را به کار بگیرند.
- اگر والدین یا مراقبان تلاشهای کودک برای بازی و تخیل را سرکوب کنند، کودک ممکن است احساس کند که تلاشهای او بیارزش یا شرمآور است.
۷. نتیجهگیری
مرحله سوم از نظریه رشد روانی-اجتماعی اریک اریکسون، با تضاد بین ابتکار عمل و احساس گناه مشخص میشود. در این مرحله، کودکان یاد میگیرند که چگونه بر محیط خود تأثیر بگذارند و تواناییهای خود را کشف کنند. نقش والدین و مراقبان در این مرحله بسیار حیاتی است. آنها باید کودک را تشویق کنند که چیزهای جدید را امتحان کند و از اشتباهاتش درس بگیرد، در عین حال مرزهای ایمنی را برای او تعیین کنند.
نکات کلیدی:
- احساس گناه در این مرحله زمانی ایجاد میشود که کودک از انجام کارها منع شود یا برای اشتباهاتش سرزنش شود.
- والدین باید تعادلی بین آزادی و محدودیت ایجاد کنند تا کودک بتواند ابتکار عمل را توسعه دهد.
- موفقیت در این مرحله منجر به احساس هدفمندی و اعتماد به نفس میشود، در حالی که شکست میتواند باعث ترس از اشتباه و اعتماد به نفس پایین شود.
نتیجه: با حمایت مناسب والدین و مراقبان، کودکان میتوانند در این مرحله رشد کنند و احساس هدفمندی و اعتماد به نفس را در خود پرورش دهند.
نظر شما