مبانی قرآنی عزاداری سالار شهیدان
آنچه در پی می آید بررسی مبانی جواز عزاداری برای اباعبدالله(ع) و ریشه های قرآنی این عزاداری و نیز سیره امامان معصوم(ع) در این خصوص و نقش مجالس عزاداری در معرفی اسلام ناب محمدی(ص) است که به نقل از ماهنامه پاسدار اسلام شماره 325 تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
معنا و مفهوم عزاداری
عزاداری سید و سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین(ع) از حقایق بی تردید در دین ماست.
عزاداری مفهوم روشنی دارد، عزاداری یعنی در سوگ کسی اندوهگین بودن و ناله و زاری کردن و عزادار کسی است که غصه دار و اندوهگین است. برای تبیین موضوع چند محور را مورد بررسی قرار می دهیم:
1-مبانی مشروعیت اصل عزاداری بر اموات.
2-عزاداری بر سیدالشهداء(ع) و ریشه های قرآنی و حدیثی آن.
3-نقش مجالس عزاداری.
4-تاریخچه مخالفت با عزاداری سالار شهیدان.
جواز مشروعیت عزاداری
اسلام مکتب فطرت است، مکتب فطری نمی تواند با عزاداری مخالف باشد زیرا حزن و اندوه به هنگام از دست دادن عزیزان امری است که فطرت انسانی با آن سرشته است هرگز ممکن نیست که دین جهانی گریه و اندوه را در از دست دادن عزیزان تا وقتی که موجب خشم و غضب خداوند نشده تحریم کند.
پیامبر اکرم(ص) خود در عزای عزیزان می گریسته و هم دستور به گریستن می داده است. و اینک دلایل و شواهد از کتابهای اهل سنت:
1-پس از درگذشت حضرت عبدالمطلب پیامبر بر جد عزیزش گریست، ام ایمن می گوید:
«انا رایت رسول الله یمشی تحت سریره و هو یبکی»(1) من پیامبر را دیدم که در پی جنازه عبدالمطلب راه می رفت در حالی که می گریست.
2-امیر مومنان علی(ع) می فرماید: وقتی خبر رحلت پدرم ابوطالب را به پیامبر دادم ایشان گریست، آن گاه فرمود: «اذهب فاغسله و واره غفرالله له و رحمه:(2) او را غسل ده کفن کن و به خاک بسپار خداوند او را بیامرزد و مورد رحمت خویش قرار دهد.»
3-روزی پیامبر قبر مادر عزیز خود آمنه را در ابواء زیارت کرد و به گفته مورخان، آن حضرت در کنار قبر مادر گریست و همراهان خود را به گریستن انداخت.(3)
4-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به هنگام مرگ فرزند دلبندش ابراهیم می گریست و می فرمود: «العین تدمع و القلب یحزن ولانقول الا ما یرضی ربنا و انا بک یا ابراهیم لمحزونون؛(4) چشم می گرید و قلب می سوزد و جز آنچه مورد رضایت خداست نگوییم، ای ابراهیم ما در فراق تو در اندوهیم.»
عبدالرحمن بن عوف به آن حضرت گفت مگر شما خودتان از گریه بر اموات نهی نکردید حضرت فرمود: «لا ولکن نهیت عن صوتین احمقین و آخرین صوت عند مصیبه و خمش وجوه و شق جیوب ورنه شیطان و صوت عنه نغمه لهو هذه رحمه و من لایرحم لایرحم؛(5) نه اما از دو صدای جاهلانه و دو کار نهی کرده ام. داد و فریاد به هنگام وارد آمدن مصیبت و خراش دادن صورت و پاره کردن گریبان و صدای گریه ای که در حلق پیچانده شود که شیطانی است و صدای نغمه لهوآمیز اما این گریه من ناشی از عطوفت و رحمت است و البته کسی که رحم نکند بر او رحم نمی شود.
5-پیامبر(ص) در مرگ فرزندش طاهر نیز گریست و فرمود: «ان العین تذرف و ان الدمع یغلب و القلب یحزن و لانعصی الله عز و جل؛(6) چشم گریان است و اشک ریزان و قلب سوزان و البته خداوند را عصیان نخواهیم کرد.»
6-فاطمه بنت اسد همسر حضرت ابوطالب و مادر حضرت امیرالمومنین علی(ع) که نزد پیامبر بسیار محبوب بود در سال سوم هجری درگذشت. پیامبر که او را همچون مادر خویش می دانست از رحلتش بسیار اندوهگین شد و گریست، مورخان می گویند: «صلی علیها و تمرغ فی قبرها و بکی؛(7) پیامبر بر او نماز خواند و در قبرش خوابید و بر او گریست.»
7-وقتی در جنگ احد حمزه به شهادت رسید پیامبر بسیار غمگین شد: «لما رای النبی حمزه قتیلا بکی فلما رای ما مثل به شهق؛(8) پیامبر چون پیکر خونین حمزه را یافت گریست و چون او را مثله شده دید با صدای بلند گریه سرداد.»
8- در رحلت عثمان بن مظعون صحابی وفادارش اندوهگین شد، آورده اند: «ان النبی صلی الله علیه و آله قبل عثمان بن مظعون وهو میت و هو یبکی؛(9) پیامبر بر جنازه او بوسه زد و گریست.»
9-پیامبر پس از برگشتن از غزوه حمراء الاسد به دیدار خانواده سعد بن ربیع یکی از شهدای جنگ احد رفت و از حماسه و جانبازی سعد یاد کرد، خانواده سعد نیز با شنیدن سخنان پیامبر گریستند و اشک از چشمان حضرت سرازیر شد و آنان را از گریستن نمی نکرد. (01)
نه تنها شخص پیامبر در داغ عزیزان عزادار می شد و می گریست بلکه توصیه بر گریه می کرد.
01-پس از پایان نبرد احد رسول اکرم(ص) راهی شهر مدینه شد، در آن هنگام زنان انصار در سوگ شهیدان خود می گریستند، پیامبر با شنیدن مویه عزاداران از شهادت و غربت عمویش حمزه یاد کرد و فرمود: «لکن حمزه لابواکی له؛ اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد.»
اصحاب از این جمله فهمیدند که پیامبر دوست دارد که حمزه هم گریه کننده داشته باشد تا خواهرش صفیه احساس غربت نکند. لذا بعد اندکی صدای ناله و گریه زنان انصار بلند شد که برای حمزه می گریستند.(11)
11-پس از شهادت جعفربن ابی طالب در جنگ موته پیامبر به خانه او رفت و با حضور خویش تسلی دل خاندان او گردید، آن حضرت به هنگام خروج چنین فرمود: «علی مثل جعفر فلیبک البواکی؛(21) باید گریه کنندگان بر همچون جعفر بگریند.»
21- روزی رسول خدا در تشییع جنازه یکی از مسلمان حضور یافتند و عمر نیز به همراه ایشان حرکت کرد. عمر تا صدای گریه زنان را شنید برآشفت و آنان را از گریستن نهی کرد، رسول خدا رو به عمر کرد و فرمود: «یا عمر دعهن فان العین دلمقه و النفس مصابه و العهد قریب؛(31) ای عمر کاری به آنان نداشته باش بگذار بگریند همانا که چشم گریان است و نفس مصیبت زده است و پیوند با تازه درگذشته بسیار نزدیک.»
با این دلایل تردیدی در جواز مشروعیت عزاداری باقی نمی ماند.
تحریم عزاداری چرا؟
لیکن برخی از عالمان اهل سنت سوگواری و گریه بر اموات را تحریم کرده و با آن مخالفت کرده اند، مستند آنها سخنی است که عمر از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است که: «ان المیت لیعذب ببکاء اهله علیه؛(41) به گفته سعید بن مسیب، عایشه به هنگام فوت پدرش ابوبکر مجلس سوگواری برپا نمود، چون خبر آن به عمر رسید وی دستور داد تا از آن جلوگیری کنند.
اما عایشه از دستور او سرپیچی کرد، عمر هشام بن ولید را مامور ساخت تا نزد عایشه رفته و با زور شلاق از نوحه و گریه عزاداران جلوگیری نماید زنان چون از ماموریت هشام آگاه شدند مجلس را ترک کرده و پراکنده شدند آن گاه عمر این سخن را خطاب به آنان گفت: «می خواهید با گریه خود ابوبکر را عذاب کنید همانا مرده با گریه نزدیکان خویش عذاب می شود».(51) در نقد این استدلال نکات ذیل گفتنی است:
1-این حدیث از «عمر» است نه از پیامبر(ص)
«نووی شارح صحیح مسلم» می گوید:
روایت فوق از نظر عایشه پذیرفته نشده او به راویان آن نسبت فراموشی و اشتباه می دهد زیرا خلیفه دوم و پسرش عبدالله این روایت را به صورت صحیح از پیامبر نگرفته اند چنان که ابن عباس می گوید: این روایات سخن خلیفه است نه سخن پیامبر.(61)
2- بر فرض آنکه حدیث از پیامبر نقل شده باشند براساس معیاری که خود حضرت داده است پذیرفتنی نیست. چون روایتی پذیرفتنی است که با قرآن در تعارض نباشد، این روایت با قرآن در تعارض است، چون قرآن می فرماید: «ولا تزر وازره و زر اخری؛(71) هیچ گناهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد».
در عذاب افتادن میت به وسیله گریه شخص دیگر چه معنایی جز کشیدن بار گناه دیگری دارد؟
3-بر فرض صحت روایت، روایت را می توان به گونه ای دیگر معنا کرد: این معنا را با روایتی از اهل سنت می آوریم. ابو داود در سنن به نقل از عروه بن زبیر و او از عبدالله بن عمر آورده است که جمله «ان المیت لیعذب ببکاء اهله علیه» از رسول خداست وقتی ماجرا به عایشه رسید گفت: وقتی پیامبر از کنار قبر فرد یهودی می گذشتند فرمودند صاحب این قبر معذب است در حالی که بستگانش برای او می گریند.(81)
4-اگر این حدیث را عمر از پیامبر نقل کرده چرا خود به آن عمل نکرده است زیرا آورده اند:
«هنگامی که خبر مرگ نعمان بن مقرن المزنی به عمر رسید عمر از منزل خارج شد بر بالای منبر رفت و این خبر را به مردم رساند آن گاه دست خود را به روی سرگذاشت و گریست.(91)
نیز آورده اند:
«برادر عمر زیدبن خطاب درگذشت و دوست او از قبیله بنی عدی بن کعب به مدینه آمد وقتی چشم عمر به او افتاد اشک از دیدگانش جاری شد و گفت زید را وانهادی و نزد من آمدی.»(02)
روایت دیگری که قائلان به تحریم عزاداری به آن استناد می کنند این است که از عایشه نقل شده است که با رسیدن خبر شهادت جعفربن ابی طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه آثار حزن و اندوه در سیمای پیامبر نمایان شد، من از گوشه ای او را که نشسته بود نظاره می کردم در آن حال مردی به حضور ایشان رسید و گفت: ای رسول خدا زنان بر جعفر گریه می کنند. پیامبر فرمود: «فارجع الیهن فاسکتهن فان ابین فاحت فی وجوههن التراب؛(12) برگرد و آنان را ساکت ساز اگر آرام نشدند خاک بر صورتشان بپاش».
در نقد این استدلال نیز این نکات گفتنی است:
1-در سند این روایت شخصی به نام محمد بن اسحاق بن یسار بن خیار وجود دارد که در نزد محدثان اهل سنت و علمای علم رجال آن طایفه مورد اعتماد نیست و آنان روایت ذکر شده توسط او را ضعیف و جعلی می دانند.»(22)
2-این روایت با دهها روایت دیگری که در این زمینه از پیامبر به ویژه در خصوص حادثه شهادت جعفر رسیده در تعارض است و آنها مشهورند و این روایت شاذ و گرفتنی نیست.
به این ترتیب این واقعیت بر مسند نشست که اصل عزاداری مشروعیت دینی داشته و هیچ دلیل قابل قبولی بر منع از آن نیست. (32)
عزاداری بر سیدالشهدا(ع) و ریشه قرآنی آن
حال که مشروعیت اصل عزاداری اثبات شد می گوییم که عزاداری بر سالار شهیدان ابی عبدالله(ع) نه تنها جایز بلکه برپایی آن یک ارزش بزرگ است زیرا:
الف: تعظیم شعائر
1-عزاداری بر امام حسین(ع) مصداق بارز تعظیم شعائر است. شعائر به معنای علامت و نشانه است، شعائر الله یعنی نشانه های الهی، نهضت سیدالشهداء از شعائر بی تردید دین است. این نهضت بود که دین را پر آوازه کرد و تا قیامت دین وامدار سالار شهیدان است. بنابراین: عزاداری بر سیدالشهداء بزرگداشت شعائر دین است.
2- قرآن تعظیم شعائر الهی را از نشانه های تقوای دل می داند «ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب؛(42) آن کس که شعائر الهی را بزرگ دارد، این بخشی از تقوای قلب است».
مفسران در مصداق این شعائر مطالبی گفته اند:
1-برخی گفته اند شعائر، قربانی حج است که علامت گذاری شده باشد.
2-برخی عقیده دارند که شعائر تمام مناسک و اعمال حج است.
3-برخی می گویند شعائر موضع و جایگاه اعمال و عبادات حج است.
4-گروهی دیگر می گویند شعائر به معنای نشانه های دین و طاعت خداوند است. (52)
اطلاق لفظ «شعائر» معنای چهارم را تایید می کند بنابراین هر چیزی که نشانه دین باشد شعائر است. و سه معنای دیگر از جمله برپایی عزای سالار شهیدان از جمله مصادیق تعظیم شعائر الهی است که به عنوان یک ارزش مطرح است. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان می فرمایند: «والشعائر هی العلامات الداله و لم یقید بشی مثل الصفا و المروه غیرذلک فکل ما هومن شعائر الله و آیاته و علاماته المذکره له فتعظیمه من تقوی الله و یشمله جمیع الایات الامره بالتقوی؛(62) شعائر عبارت است از نشانه هائی که انسان را به سوی خدا راهنمایی می کند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمی شود بنابراین هر نشانه ای که انسان را به یاد خدا بیندازد تعظیم آن موجب تقوای الهی می گردد و تمام نشانه ها را در برمی گیرد.»
3-نتیجه آنکه برگزاری عزای سالار شهیدان نشانه تقوای الهی بوده و استحباب ویژه دارد.
ب- موده فی القربی
عزاداری بر سیدالشهداء امام حسین مصداق «مودت قربی» است که مزد رسالت است!
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؛(72) بگو اجری بر رسالت از شما طلب نمی کنم مگر دوستی اهل بیتم.»
دوستی نشانه دارد. دوست در شادی دوستش شاد است و در اندوهش اندوهگین است. در روایتی از حضرت امیرمومنان علی(ع) آمده است: «خداوند متعال ما را از میان بندگان خویش برگزید و برای ما پیروانی انتخاب نمود که همواره در شادی و غم ما شریک اند و با مال و جانشان به یاری ما می شتابند، آنان از مایند و بسوی ما خواهند آمد.»(82)
حضرت امام رضا(ع) به پسر شبیب فرمود: «اگر دوست داری که همنشین ما در بهشت باشی در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادی ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر چه آنکه اگر کسی سنگی را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور می گردد.»(92)
اشکی که در مجالس عزای ابی عبدالله ریخته می شود نماد خالص ترین ابراز عشق به سالار شهیدان، همان که پیامبر فرمود: حسین از من است و من از حسینم. می باشد. پیام این اشک این است که حسین جان آنقدر ترا دوست دارم که هیچ چیز جز این قطره زلال اشک نمی تواند آن را به تصویر بکشد، قلم نمی تواند، بیان نمی تواند! هنر نمی تواند! فقط اشک می تواند. این اشک، پیوند هدفی هم دارد.
اصولا گریه و جریان قطره های اشک از چشم که دریچه قلب آدمی است چهارگونه است:
1-گریه های شوق: گریه مادری که از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال سرداده می شود، این گریه شوق است.
2-گریه های عاطفی : اشکی که به هنگام مشاهده منظره کودک یتیمی که در آغوش مادر در یک شب سرد زمستانی از فراق پدر جان می دهد از چشم جاری می شود گریه عاطفی است.
3-گریه پیوند هدف: گاهی قطره های اشک پیام آور هدف هاست آنها که می خواهند بگویند: با مرام امام حسین(ع) همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مکتب او هستیم. ممکن است این کار را با دادن شعار آتشین، یا سرودن اشعار و حماسه ها ابراز دارند، اما گاهی ممکن است آنها ساختگی باشد ولی آن کس که احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشکی از درون دل بیرون می فرستد صادقانه ترین حقیقت را بیان می کند. این قطره اشک اعلان وفاداری به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست، اعلان جنگ با بت پرستی و ظلم و ستم، اعلان بیزاری از آلودگی هاست.
4- گریه ذلت و شکست: گریه افراد ضعیف و ناتوانی که از رسیدن به اهداف خود وامانده اند و روح و شهامتی برای پیشرفت در خود نمی بینند می نشینند و عاجزانه گریه سر می دهند.
گریه در عزای سالار شهیدان از این گریه بدور است و حاشا که چنین گریه ای در شان ساحت مقدس ابی عبدالله الحسین(ع) باشد که او امام عزیزان تاریخ است.
ج- فریاد علیه ستم
مجلس عزای ابی عبدالله فریاد پرخروش ظلم ستیزی است آن هم ظلمی بی نظیر در تاریخ بشریت، پسر پیامبر را دعوت کردن، لب تشنه کشتن، عزیزانش را به اسارت بردن، خیمه ها را به آتش کشیدن، اسب بر بدن عزیز خدا تاختن و... و... در کجای تاریخ این همه ظلم یکجا سابقه دارد؟ باید علیه آن فریاد برآورد، مجلس عزای ابی عبدالله همان فریاد است، تریبونی است که از آغاز این حادثه دردناک تاکنون نگذاشته است که این ظلم فراموش شود و در کنار آن به احیاء اهداف ابی عبدالله پرداخته است.
«لا یحب الله الجهر بالسو. من القول الامن ظلم؛(03) خداوند متعال فریاد زدن به بدگویی را دوست ندارد جز برای کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند.»
از این آیه استفاده می شود که خداوند متعال نه تنها به مظلومان اجازه فریاد و افشاگری داده بلکه چنین فریادی محبوب ذات اقدس الهی قرار گرفته است.
عزاداری در سیره معصومین
سیره و سنت قولی و فعلی معصومین علیهم السلام بر برپایی عزاداری ابی عبدالله به عنوان یکی از راههای احیاء نهضت ابی عبدالله الحسین(ع) بوده است. هم سفارش به عزاداری بر سالار شهیدان داشتند هم خود مجلس عزا برپا می کردند. امامان شیعه برای حفظ مکتب، روشهای مختلفی داشتند «روشی که پس از شهادت سیدالشهداء به عنوان روش «استراتژیک» بود احیاء نهضت ابی عبدالله(ع) بود. با روشهای مختلف:
الف: دعوت شاعران به سرودن شعر در عزاداری ابی عبدالله(ع).
ب- سفارش به زیارت سالار شهیدان.
ج- تأکید بر استحباب سجده بر تربت امام حسین(ع)
د- استحباب گریستن و گریاندن و حالت گریه کننده به خود گرفتن در عزای امام حسین
هـ- دعوت به برپایی مجلس عزا برای امام حسین و برپا داشتن مراسم عزای حضرت از سوی خود آنان.
در روایتی از حضرت امام رضا(ع) رسیده است:
«من تذکر مصابنا و بکی لما ارتکب منّا کان معنا فی درجتنا یوم القیامه و من ذکّر بمصابنا فبکی و ابکی لم تبک عینه یوم تبکی العیون و من جلس مجلساً یحیی فیه امرنالم یمت قلبه یوم تموت القلوب؛(13) آن کسی که مصائب ما را به یاد آورد و بر مصائب ما بگرید، در قیامت با ما و در درجه ای که ما هستیم خواهد بود و کسی که مصیبت ما را به یاد دیگران بیندازد و خود بگرید و دیگران را بگریاند روزی که چشمها گریان است چشم او گریان نخواهد بود. و کسی که در مجلسی بنشیند که امر ما (مکتب ما) در آن احیاء می گردد، روزی که دلها می میرد قلب او نمی میرد».
در سیره معصومان می بینیم در خفقانی ترین شرائط برای امام حسین مجلس عزا برپا می کردند و گاه مجلس عادی را هم تبدیل به مجلس عزای امام حسین(ع) می ساختند.
امام سجاد(ع) در طول 53سال امامت خویش در هر شرائطی کربلا و عاشورا را بیاد می آورد.
امام صادق(ع) فرمود: «بکی علی بن الحسین عشرین سنه و ما وعظ بین یدیه طعام الا بکی؛(23) امام سجاد بیست سال گریه کرد و هرگاه در جلو آن حضرت غذایی گذاشته می شد می گریست.»
هرگاه غذایی نزد حضرت گذاشته می شد چشمان مبارک حضرت پر اشک می شد، روزی یکی از خدمتگزاران آن حضرت گفت: یابن رسول الله آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده؟ حضرت فرمود: یعقوب دارای دوازده فرزند بود خداوند یکی از آنان را از جلوی چشمش پنهان نمود درحالی که فرزندش زنده بود، چشمان یعقوب از اندوه سفید شد اما من در جلو چشمم شاهد بودم پدرم، برادرم، عمویم، هفده تن از اهل بیتم و گروهی از یاران پدرم را به قتل رساندند سرهایشان را از تن جدا کردند چگونه اندوه من پایان می پذیرد.»(33)
«مالک جهنی می گوید امام باقر(ع) درباره روز عاشورا فرمود: «در روز عاشورا برای امام حسین زاری کرده و بگریید و اهل خانه را هم امر به گریستن به حضرت کنید، در خانه خود برای حضرت مجلس عزا برپا کرده و داغ خویش را ابراز کنید و ضمن دیدار و ملاقات همدیگر بر آن حضرت گریه کنید و یکدیگر را در داغ امام حسین(ع) تعزیت دهید و هرکس این عمل را انجام دهد برای او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا و امامان راشدین را ضمانت می کنم.»(43)
راوی می گوید محضر امام صادق(ع) بودیم یادی از امام حسین بن علی کردیم، حضرت گریه کرد ما هم گریه کردیم، سپس حضرت سرش را بلند کرد و فرمود امام حسین(ع) فرمود: «من کشته اشکهایم هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه می گرید.»(53)
در روایتی آمده است روزی که نام امام حسین(ع) برده می شد تا شب لبخندی بر لبان حضرت صادق نبود.(63)
زید شحام می گوید همراه جماعتی از اهل کوفه در خدمت امام صادق(ع) بودیم یکی از شعرای عرب بنام جعفربن عفان وارد شد. آن حضرت او را احترام نموده و در نزدیک خود جای داد، آن گاه فرمود ای جعفر! او عرض کرد لبیک! حضرت فرمود به من گفته اند تو اشعار نیکی درباره امام حسین(ع) سروده ای؟ عرض کرد، آری. حضرت فرمود: اشعارت را بخوان. او شعر می خواند و امام و اطرافیان می گریستند به گونه ای که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جاری بود، سپس امام فرمود:
«یا جعفر والله لقد شهدت ملائکه الله المقربین ها هنا یسمعون قولک فی الحسین و لقد بکواکما بکینا او اکثر...؛(73) ای جعفر فرشتگان الهی در این مجلس حاضر شدند و شعرت را شنیدند و گریه کردند همان گونه که ما گریه کردیم بلکه بیش از ما گریستند...»
امام رضا علیه السلام فرمود: «کان ابی اذا دخل المحرم لایری ضاحکاً و کانت الکأبه تغلب علیه حتی تمضی منه عشره ایام فاذا کان یوم العاشر منه کان ذالک الیوم یوم مصیبته و حزنه و بکائه؛(83) با فرا رسیدن ماه محرم پدرم موسی بن جعفر(ع) با چهره خندان دیده نمی شد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا می گرفت تا روز دهم فرا می رسید آن روز روز مصیبت، اندوه و گریه آن حضرت بود.»
دعبل خزاعی شاعر بزرگ اهل بیت می گوید: در ایام محرم بر امام رضا(ع) وارد شدم حضرت فرمود دوست دارم برای من شعر بخوانی، این روزها روز حزن و اندوه ما اهلبیت و شادی دشمنان ما بویژه بنی امیه است، پس از آن امام رضا برخاست پرده ای را برای حضور خانواده در مصیبت جدّشان حسین آویزان کردند سپس فرمودند دعبل برای حسین مرثیه بخوان تا زنده ای یار و مدیحه سرای ما هستی، آن گاه گریستم به گونه ای که قطرات اشک بر صورتم جاری شد و این شعر را سرودم که: افاطم لوخلت الی آخر، امام رضا(ع) گریست و به همراه حضرت خانواده و فرزندان حضرت گریستند.(93)
اینها تنها گوشه ای از رفتار و گفتار معصومین در رابطه با عزاداری سالار شهیدان بود. لیکن باید تاریخ عزاداری بر سیدالشهداء را بسیار دیرینه دید و حداقل آنکه اولین برپا کننده عزای حضرت، رسول الله(ص) در روز ولادت حضرت و... و... بوده است. که تفصیل آن به درازا می کشد.(04)
نقش مجالس عزاداری
مجالس عزاداری ابی عبدالله الحسین(ع) در طول تاریخ تریبونی گسترده برای معرفی اسلام ناب محمدی در پرتو نهضت آن حضرت بوده است.
این مجالس نقشی اساسی در احیاء نهضت ابی عبدالله(ع) و تبیین آرمانهای بلند آن شهید سرفراز داشته است، می توان این مجالس را از مصادیق شجره طیبه قرآنی نامید که قرآن ذکر می کند: «آیا ندیدی چگونه خداوند کلمه طیبه را به درخت پاکیزه ای تشبیه کرده که ریشه آن در زمین ثابت و شاخه آن در آسمان است، هر زمان میوه خود را به اذن پروردگارش می دهد و خداوند برای مردم مثلها می زند شاید متذکر شوید و پند گیرید.»(14)
شجره طیبه ای که در این آیه شریفه مشبه به قرار گرفته این ویژگیها را دارد:
1- موجودی است پاک و طیب از هر جهت
2- دارای نظام حساب شده است، اصل و فرع دارد.
3- اصل و ریشه آن ثابت و مستحکم است.
4- شاخه های این شجره طیبه در یک محیط پست محدود نیست بلکه بلند آسمان جایگاه اوست.
5- این شجره طیبه پربار است.
6- در هر فصل میوه می دهد.
7- میوه و دانش به اذن خداوند است.
مهم این نیست که آیا این شجره طیبه وجود خارجی دارد یا نه، مهم این وجه شباهت هاست، زیرا که تشبیهات زیادی در زبان های مختلف داریم که اصلاً وجود خارجی ندارد مانند: مثلاً می گوییم قرآن همچون آفتابی است که غروب ندارد درحالی که می دانیم آفتاب همیشه غروب دارد و یا اینکه هجران من همچون شبی است که پایان ندارد.
به هرحال هدف از تشبیه، مجسم ساختن حقایق و قرار دادن مسائل عقلی در قالب محسوس است.
این ویژگیها را به خوبی در مراحل نهضت عاشورا و مجالس ابی عبدالله(ع) می توان دید.
ما میوه های شیرین این مجالس را از آغاز تاکنون فراوان دیده ایم. بقاء تشیع بویژه در ایران اسلامی مدیون این مجالس است. رضاخان را برای براندازی اسلام آوردند اما این مجالس حسینی بود که نگذاشت. فرزند خبیث او هم همین هدف را دنبال می کرد اما به برکت این مجالس نتوانست و به فضل خداوند نخواهند توانست، و راز آن همه تأکید اهل بیت علیهم السلام و اصرار آنها بر برپایی مجالس ابی عبدالله همین است که این مجالس است که از آرمانهای بلند سالار شهیدان پاسداری کرده و می کند و راز تأکید خلف صالح امامان، احیاگر آرمان بلند عاشورا در عصر و زمان ما امام خمینی(قدس سره) بر عزاداری سنتی و برپایی مجالس حسینی همین است:
«الان هزار و چهارصدسال است که با این منبرها، با این روضه ها، با این مصیبت ها، و با این سینه زنی ها حفظ کرده اند اسلام را... هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد، تا پایش گریه کن نباشد، تا پایش سر و سینه زن نباشد حفظ نمی شود...»(24)
مجالس حسینی به حق مصداق «بوستان های بهشتی» است که در روایات آمده است: «عن رسول الله صلی الله علیه و آله ارتعوا فی ریاض الجنه قالوا یا رسول الله و ماریاض الجنه قال مجالس الذکر؛(34) در باغ های بهشت گردش کنید (از آنها بهره مند گردید) عرض کردند ای رسول خدا باغ های بهشت چیست؟ فرمود: مجالس ذکر و یاد خداوند»
نیز فرمود:
«اذا رأیتم روضه من ریاض الجنه فارتعوا فیها قیل یا رسول الله و ماریاض الجنه فقال مجلس المؤمنین؛(44) هرگاه باغی از باغ های بهشت را دیدید از آن بهره مند گردید عرض شد ای پیامبر خدا باغ بهشت چیست؟ فرمود: مجلس مؤمنان.»
مجالس حسینی، هم مجالس یاد خداست و هم مجلس مؤمنان. مجالس حسینی گوهری نفیس و ارزشمند برای حفظ اسلام است، لذاست که رهزنان دین پیوسته با آن مخالف بوده و درصدد تخریب برآمدند.
تاریخ مخالفت با مجالس حسینی
اولین گروه مخالف با عزاداری و مجالس حسینی، بنی امیه که خود بانی جنایات و حادثه عاشورا بودند، می باشند. هشام بن عبدالملک بیش از سایر سلاطین اموی در این راه تلاش کرد، آنان تلاش کردند که روز عاشورا را روز جشن و شادی بسازند. «و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین؛(54) این روز (عاشورا) روزی است که آل زیاد و آل مروان به خاطر کشتن امام حسین(ع) شاد بودند.» «ابن حجر» می گوید نخستین کسی که روز عاشورا در حضور عبدالملک بن مروان و گروهی از صحابه و تابعین جشن گرفت «حجاج بن یوسف ثقفی» بود آنگاه اعلام شد که یادآوری قتل و شهادت حسین و مصائب آن بر گویندگان و خطباء حرام است.(64)
بعد از آنان «بنی العباس» این راه را دنبال کردند و نمک خورها و نمکدان شکن ها به نام محبت اهل بیت مردم را به سوی خود فراخواندند و همانند بنی امیه با اهل بیت علیهم السلام برخورد کردند. شاعر عرب ابوالعطاء سندی می گوید:
یا لیت ظلم بنی المروان دام لنا
و لیت عدل بنی العباس فی النار(74)
یعنی ای کاش ظلم و ستم بنی مروان برایمان ادامه داشت و عدالت بنی العباس در آتش بود.(84)
آنان کینه بی پایانی با سالار شهیدان ابی عبدالله(ع) داشتند. اولین اهانت به مرقد مطهر حضرت از سوی منصور عباسی و سپس فرزندش هارون صورت گرفت که دستور تخریب حرم امام حسین(ع) را صادر کردند و سپس در عصر متوکل که بیشترین جسارت ها به دستور او صورت گرفت.
مورخان نوشته اند: متوکل در سال های 332 ، 632 ، 732 ، 742، 71 بار دستور تخریب حرم حضرت، شخم زدن، آب رها کردن بر مرقد نورانی ابی عبدالله(ع) را صادر کرد.
در این سال متوکل دستور به نابودی حرم امام حسین(ع) و خانه های اطراف آن داد و دستور داد آنجا را شخم زدند و مردم را از زیارت امام حسین ممنوع ساخت، قبر را به کلی منهدم ساخت و گنبد و بارگاه حضرت تبدیل به یک بیابان صاف شد. متوکل معروف به دشمنی با اهل بیت بود، یعقوب بن سکیت شاعر و ادیب معروف می گوید: به خدا قسم اگر بنی امیه پسر دختر پیامبر را مظلوم کشتند بنی العباس هم همانند آنها عمل کردند و قبرش را منهدم ساختند. آنها متأسف بودند از اینکه نبودند تا در قتل حضرت شریک باشند و آنرا با برخورد با استخوان های أبی عبدالله علیه السلام جبران کردند.»(94)
صاحب مقاتل الطالبین که از مورخان اهل سنت است نوشته که متوکل این جسارت ها را توسط فردی بنام «دیزج» که یهودی الاصل بوده به انجام رسانده است. این جسارت در دوره موفق عباسی در سال 962 و در دوره المسترشد در سال 625 صورت گرفت که بسیاری از اشیاء گران قیمت آن مضجع نورانی به سرقت رفت.(05)
در کنار این اهانتها برخورد شدید با زائران و مجالس حسینی هم بوده است.
و بعد از آن برخوردها با عزاداری سالار شهیدان در سیره جباران و قلدران دیگر همانند رضاخان و صدام و تکفیری های عصر ما همچنان ادامه دارد.
همسر رضاخان (که او هم زن فاسدی بود) می گوید: «حسینقلی خان اسفندیاری شوهر خواهرم که پزشک مخصوص رضا بود اعتقادی به حرف های مذهبی نداشت و حتی با عزاداری امام حسین هم مخالف بود و می گفت در هیچ کجای دنیا مردم برای دشمنان خودشان عزاداری نمی کنند این عربها دشمن ملت ایران بوده اند و به ما حمله کرده اند و جان و مال و ناموس ایرانیان را مورد تعرض قرار دادند و از این قبیل حرف ها می زد. رضا این حرفها را می پسندید و می گفت: من نمی فهمم چرا مردم برای عربها عزاداری می کنند.»(15)
او درپی این اعتقاد دستور أکید برای مبارزه با مجالس عزاداری که آن را موهومات می خواند صادر کرد.(25)
در پرونده ننگین صدام این جلاد کم نظیر تاریخ برخورد با حرم سالار شهیدان نیز هست، در قصه انتفاضه شیعیان عراق صدام به بهانه مقابله با شیعیان توسط دامادش گنبد و حرم نورانی امام حسین(ع) را به توپ بست که البته هم دامادش سزای این جنایت ننگین و دیگر جنایات ننگین خود را دید، هم صدام! تازه این دنیاست، عذاب الیم در انتظار آنان است! در کنار هتک حرمت به حرم سیدالشهداء جسارت های فراوان به مجالس عزاداری و عزاداران داشت.
به این ترتیب نتیجه ای که از این مباحث درپی آن بودیم اینست که عزاداری سالار شهیدان از حقایق و واقعیات بی تردید دین ماست، تشکیک در این امر تشکیک در امر بدیهی است، مجالس عزای حسین، مجالس نورانی الهی است باید پیوسته بر شکوه آنها افزوده گردد ولی باید توجه داشت که همیشه گوهرهای نفیس در معرض خطر ربوده شدن و آسیب دیدن هستند، باید مراقب بود از این مجالس در سمت و سو و جهتی که سالار شهیدان می پسندد استفاده گردد.
* پانوشتها در دفتر روزنامه موجود است.
منبع: روزنامه کیهان ۱۳۹۰/۹/۱۰
نویسنده : سید احمد خاتمی
نظر شما