تاریخ نگاری فلسفه ی اسلامی
فلسفه ی اسلامی همچون سایر اندیشه ها از فراز و فرود و گذشته ای برخوردار بوده که در دوره هایی، به این گذشته توجه نشده است. اگرچه فلسفه از علوم اوایل به شمار می آید که علمی وارداتی بوده و از راه ترجمه به جهان اسلام راه یافته بود، طی تاریخ آن چنان رنگ و بوی اسلامی به خود گرفته که گویی از متن کتاب و سنت برخاسته است.
با اینکه از نظر شیوه و روش تفکر میان متکلمان و فیلسوفان در جهان اسلام فاصله بود، این دو در دوره هایی آن چنان به هم نزدیک می شدند که جدا دانستن کتاب های فلسفی و کلامی از یکدیگر کاری بس دشوار و ناممکن می نمود و در کتاب های هر یک رد پای دیگری را می شد دید.
سیر اندیشه ی فلسفی در جهان اسلام نکته ای کوچک و کم اهمیت نبود؛ زیرا توجه به این سیر راه را برای درک درست موضوع ها، علل طرح آنها، چرایی پاسخ های متنوع و نتایج هر کدام، هموار می کرد.
البته دوره های تاریخی گوناگون در چگونگی طرح مباحث و پیچیدگی متون بی تأثیر نبوده است، اما چنانچه که بخواهیم به سیر تاریخی فلسفه ی اسلامی نگاهی بیندازیم، درکل می توانیم سه مقطع برای آن در نظر بگیریم: نخستین دوره ورود فلسفه است که با ترجمه و سپس حرکت در مسیر فهم آن با استفاده از شروح گوناگون در قرون اولیه آغاز شد؛ دوره ی دوم تبیین و نوآوری در فلسفه ی مشا و فلسفه ی اشراق است؛ در دوره ی سوم نیز در فلسفه ی صدرایی نه تنها مشا و اشراق، بلکه عرفان و کلام نیز همه در هم تنیدند و رنگ و بویی جدید به نام حکمت متعالیه به خود گرفتند.
اما تاریخ نگاری فلسفه در جهان اسلام قدمتی طولانی دارد و مسلمانان جدا از طرح مباحث و اقوال متقدمان در کتاب های فلسفی، به صورت مستقل نیز به تدوین آثاری دست زده اند که می توان به آنها به دید کتاب های تاریخ فلسفه نظر انداخت. با این حال در نگاه نخست ممکن است آنها را فقط کتاب هایی درباره ی تراجم و شرح حال فیلسوفان و نه فلسفه تصور کرد. درباره ی بعضی دیگر از این کتاب ها وضع بدتر است؛ زیرا نام گذاری آنها به صورتی است که انسان از عنوان آنها به وجود مباحث فلسفی و تاریخ فلسفه در محتوای آنها پی نمی برد. این مسئله به دلیل حرفه و منبع درآمد فیلسوفان بوده است؛ زیرا بیشتر آنهااز راه طبابت امرار معیشت می کردند. شاید بتوان «تاریخ الاطباء» اسحاق بن حنین بن اسحاق (215-298ق) را قدیمی ترین کتاب از این دسته آثار در دوره ی اسلامی دانست، که نویسنده ی آن، یعنی ابن اسحاق، در بغداد از ندیمان خلفای عباسی بود. (1) دیگری سلیمان بن حسّان اندلسی (332-377ق) معروف به ابن جلجل(2) است که از اهالی قرطبه بود و کتابی به نام «تاریخ الاطباء و الحکماء» نگاشته است. همان گونه که مشاهده می کنید، در همان قرون اولیه ی ورود فلسفه به جهان اسلام، چه در شرق و چه در غرب آن، آثاری درباره ی تاریخ فلسفه نگاشته شده است. «طبقات الامم» نوشته ی ابوالقاسم صاعد بن الحسن اندلسی (متولد 250ق) و «تاریخ الاطباء» یحیی نحوی اسکندرانی و «صوّان الحکمه» ابوسلیمان منطقی سجستانی از دیگر کتاب های نوشته شده تا پایان قرن چهارم هجری اند. اگرچه این کتاب ها تاریخ نگاری فلسفی را در جهان اسلام رشد دادند، باید گفت که قسمت اعظم آنها درباره ی حکمای یونان و تاریخ فلسفه ی یونان است؛ البته در آنها نامی نیز از مترجمان و شارحان اسلامی نیز برده شده است. در قرون بعدی این آثار منبعی برای تاریخ نگاری های فلسفی همچون «تاریخ الحکما» بیهقی معروف به ابن فندق (490ـ565ق) در قرن ششم به شمار می آمدند.
در دوره ی بعدی تاریخ فلسفه، که دوره ی تبیین و نوآوری در فلسفه ی مشا و اشراق به شمار می آید، می توان آثار بیشتری را در حوزه ی تاریخ فلسفه یافت؛ آثاری همچون «تاریخ الحکما» جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف قفطی (646ق) و «تاریخ الحکماء» شمس الدین محمد الشهرزوری (687ق) موسوم به «نزﻫﺔ الارواح و روﺿﺔ الافراح»، «عیون الانباء فی طبقات الاطبا» از ابن ابی اصیبعة الدمشقی (668ق). افزون بر استفاده از کتاب های پیشین، ورود فلسفه ی اسلامی به دوره ای جدید را به خوبی نشان می دهند. در این کتاب ها مطالبی درباره ی فارابی (339ق)، بوعلی سینا (428ق) و شیخ شهاب الدین سهروردی (586ق)، استادان، اندیشه ها، اقوال و کتاب هایشان یافت می شود که شایان تأمل اند؛ برای نمونه قفطی درباره ی فارابی چنین آورده است: « فاراب از شهرهای بلاد ترک است در ماوراء النهر و حکیم مذکور از فلاسفه ی ملت اسلامیه است. و کس را در تقدم و تفوق وی دفعی و توقفی نه. از بلاد خود به عراق آمد و در بغداد مقیم گردید. علوم حکمی را در بغداد نزد یوحنّا بن جیلاد قرائت کرد».(3)
همچنین شهرزوری درباره ی شیخ اشراق آورده است: «در صغر سن به طلب علم و حکمت مسافرت گزید تا به مراغه رسید و در آنجا در خدمت مجدالدین جیلی به تحصیل مشغول گشت و از آنجا به اصفهان توجه نمود و به من چنین رسید که او بصائر ابن سهلان ساوی را نزد ظهیر فارسی خواند ... و از کتب او چنان مفهوم می شود که او در بصائر فکر بسیار کرده است». این کتاب ها افزون بر شرح زندگی استادان فلسفه و ذکر نام کتاب هایشان، عبارت های حکمت آمیزی نیز از هر فیلسوف نقل می کنند.
پس از این دوره و در قرون بعدی تاریخ فلسفه دچار نوعی افول شد اگرچه در سال 1099ق شاه سلیمان صفوی به ترجمه ی آثاری همچون «تاریخ الحکماء» قفطی دستور داد، این گونه اقدامات فاقد هرگونه نوآوری بودند و ازهمین رو غیر از چند تتمه نگاری بر آثار گذشته، اثری جدید در تاریخ فلسفه، به ویژه پس از ملاصدرا تا دوره های اخیر، پدید نیامد. با اینکه دوره ی سوم از فراز و فرودهایی برخوردار بود، تاریخ فلسفه ای به آن توجه نکرده است.
جای تأسف است که با وجود تمامی توجهی که در این سال ها به فلسفه شده از تاریخ فلسفه ی اسلامی تا حدودی غفلت شده است؛ زیرا ما نیازمند انواع گوناگون تاریخ فلسفه ی اسلامی، اعم از فیلسوف محور، مکتب محور، مسئله محور و دوره محور، برای تبیین و فهم دقیق تر دیدگاه های فلسفی هستیم.
امیدواریم که این نوشتار خود سرآغازی برای توجه به تاریخ فلسفه ی اسلامی باشد.
پی نوشت ها:
1- شهرزوری، تاریخ الحکماء، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1365، ص 352.
2- اسماعیل پاشا، هدﻳﺔ العارفین اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1339ق، ج 1، ص 396.
3- قفطی، تاریخ الحکماء، تهران: دانشگاه تهران: 1347، ص 379.
4- شهرزوری، نزﻫﺔالارواح و روﺿﺔالافراح، ص 458.
منبع: سایت باشگاه اندیشه ۱۳۹۰/۰۹/۱۰
نویسنده : محمد علّامی
نظر شما