مسعود کیهان
مسعود کیهان فرزند عبدالمطلب مستشارالوزاره، مستشار توپخانه، در سال ١٢٧٢ ش در تهران متولد شد. ١ تحصیلات ابتدایی را در خانه پدری فرا گرفت و در مدرسه علمیه به ریاست مهدیقلی خان مخبرالسلطنه به تکمیل تحصیلات خود پرداخت. سپس در یازده سالگی با هزینه شخصی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و دوره تحصیلات متوسطه خود را در فرانسه به پایان برد. در امتحان دانشکده نظامی سن سیر پذیرفته شد با اخذ درجه افسری یک سال در ارتش فرانسه خدمت کرد و در اولین سالهای جنگ جهانی اول به ایران بازگشت.
پس از بازگشت به ایران، ابتدا در فوج سرباز شیراز به فرماندهی پیاده نظام گمارده شد و بعد از مدت کوتاهی در ١٣٣٣ ق. بنا به درخواست مهدیقلی خان مخبر السلطنه، حاکم شیراز، با درجه ماژوری به هنگ سوم ژ اندارمری فارس منتقل شد ٢ و ریاست نظمیه فارس را نیز برعهده گرفت. ٣ هنگ سوم ژ اندارمری بر اساس نیاز انگلیس برای تأمین امنیت منطقه و حفظ منافع این کشور ایجاد شده بود، جنگ جهانی اول و ناامنی موجود از سویی و فعالیت شدید آلمانیها در جنوب ایران و خروج فوج سوار هندی ارتش انگلیس بر اهمیت این هنگ برای انگلیس می افزود. ولی از میان افسران همین هنگ گروهی یک حزب را به نام کمیته حافظین استقلال تشکیل دادند که هدف آن دفاع از استقلال کشور در برابر حضور نظامی انگلستان و مبارزه مسلحانه با نفوذ انگلستان در منطقه با استفاده از امکانات ژ اندارمری و نیروهای محلی اعلام شد. ٤ این گروه همکاری نزدیکی با حزب دموکرات فارس داشت. حضور مخبرالسلطنه، حاکم دمکرات و ژرمنوفیل شیراز، هم موجب افزایش فعالیت حزب دموکرات فارس شده بود و فشار انگلستان برای عزل او از مسند حکومت فارس بی نتیجه ماند. ٥ مسعود خان کیهان یکی از اعضای مؤسس کمیته حافظین استقلال بود. از دیگر مؤسسان آن می توان از یاور محمدصادق کوپال، نایب اول محمدتقی خان عرب، سلطان حسن ملکزاده، سلطان احمد اخگر، یاور علیقلی خان پسیان نام برد.
با آغاز فعالیتهای کمیته حافظین استقلال در شیراز، ژاندارمری که گرایش بیشتری به آلمانیها داشت در تهران از سوی انگلیس تحت فشار قرار گرفت ٦ و از سوی کلنل ادوال سوئدی رئیس کل ژ اندارمری به افسران رژیمان (هنگ) فارس دستور داده شد که از شرکت در هر گونه فعالیت سیاسی و حزبی پرهیز کنند. ولی این دستورها مؤثر واقع نشد، تا اینکه در ذیقعده ١٣٣٥ ق. با ترور غلامعلی خان نوّاب، نایب کنسول انگلیس در شیراز، به توسط دموکراتهای فارس، اقدامات اساسی برای ایجاد امنیت از سوی انگلستان در فارس صورت گرفت. مخبرالسلطنه از حکومت فارس برکنار و به تهران احضار شد. ژاندارمری نیز سلطان مسعودخان، سلطان حسن ملکزاده، ماژور سیف اللّه خان شهاب و سلطان سالار نظام کوپال را که از افسران فعال ژاندارمری و عضو کمیته حافظین استقلال بودند به تهران فرا خواند.
مسعودخان پس از بازگشت به تهران با مسئله تهدید پایتخت به توسط روسها و مهاجرت دولت روبه رو بود، دولت نیروی ژ اندارمری را برای حفاظت راهها مأمور کرد اما با صرف نظر احمدشاه از مهاجرت، دولت دستور بازگشت نیروی ژاندارم را به تهران صادر نمود ولی با توجه به گرایش افسران ژ اندارمری به آلمانیها، این دستور عملاً مورد اعتنای ژاندارمری واقع نشد. ماژور مسعود خان کیهان نیز از افسرانی بود که به دولت مهاجرین پیوست و در سلطان آباد اراک در دسته نظامی کنت کانتیز، وابسته نظامی آلمان که با ژاندارمری همکاری می کرد، قرار گرفت. او مأمور آموزش، تجهیز و فرماندهی گردان گارد اراک شد. اعضای این گردان را مهاجران و افراد محلی و نیروی ژاندارمری تشکیل می دادند و هدف آنان حمایت از دولت مهاجرت بود. ٧ ماژور مسعودخان با گردان خود در اراک مدتی در مقابل قوای روس مقاومت کرد، ولی ژاندارمری از نیروهای روس شکست خورد و ناچار به عقب نشینی شد. ماژور مسعودخان هم که مجروح شده بود، ٨ به دولت ملی در قصرشیرین پیوست. پس از بهبود از طرف دولت، ملی فرمانده قشون اعزامی به جبهه قلیچ خانی در کرمانشاه شد ولی با حمله سارقان مسلح، نیروی تحت امر وی خلع سلاح شدند و به همین علت بنا به دستور کلنل بوپ آلمانی فرمانده قشون دولت ملی در قصرشیرین به دلیل این وضعیت خفت بار برای قشون در دادگاه صحرایی محاکمه شد. ٩ شکستهای دولت ملی از قوای روس و پر اکندگی قوای نظامی این دولت فرصتی بود تا ماژور مسعودخان، بی اعتنا به حکم دادگاه با گروهی دیگر از افسران به عثمانی پناهنده شود و در ١٣٣٥ ق/ ١٩١٧ م به همراه ماژور سالار نظام کوپال راهی اسلامبول شدند. ١٠
پناهندگان ایرانی در عثمانی هر یک با توجه به گرایشهای سیاسی خود به چند گروه تقسیم شدند. عده ای با گرایشهای ژرمنوفیل از اسلامبول راهی برلین شدند، عده ای به ارتش عثمانی پیوستند و ماژور مسعودخان کیهان و ماژور کوپال که تا به حال به عنوان نیروهای ژرمنوفیل در ژاندارمری شناخته شده بودند ناگهان به ضدیت با آلمانها شهرت یافتند و به انگلیسها متمایل شدند. منابع موجود در مورد چگونگی این ضدیت و تغییر گرایش آنان به انگلیسها سکوت کرده اند و مشخص نیست که باید آنان را از عناصر نفوذی انگلیس در ژاندارمری محسوب داشت، یا شکست متحدین در جنگ و عقیم ماندن سیاست آلمانیها در مقابله با انگلیس در ایران و یا وضع بد مالی این افسران و وجود ایرانیهای انگلوفیل ثروتمند چون میرزا کریم خان رشتی در اسلامبول را باعث این چرخش برشمرد.
در سال ١٩١٩ م/ ١٢٩٧ ش، با به پایان رسیدن جنگ جهانی، مهاجران ایرانی به کشور خود بازگشتند. کیهان نیز به ایران بازگشت و بلافاصله به ژاندارمری فراخوانده شد، اولین مأموریت وی همراهی کلنل هنری اسمایس انگلیسی، مأمور رسیدگی به وضعیت ژاندارمری آذربایجان و زنجان و سازماندهی آن بود، ماژور مسعودخان خیلی زود مورد اعتماد اسمایس قرار گرفت. ١١ مأموریت اسمایس در آذربایجان به علت قیام خیابانی ناتمام ماند و او پس از بازگشت به تهران عضو هیئت هشت نفره مستشاران نظامی انگلیسی قرارداد ١٩١٩ شد.
با ابطال قرارداد ١٩١٩، وزارت جنگ و وزارت هندوستان بریتانیا به طرح کودتای ١٢٩٩ روی آوردند و به تهیه مقدمات آن پرداختند. کمیته ای تحت عنوان کمیته آهن یا کمیته زرگنده در تهران نیز به منظور تأمین این هدف شکل گرفت. مسعودخان کیهان نیز به عضویت این کمیته درآمد. ریاست این کمیته بر عهده سید ضیاءالدین طباطبایی و محل تشکیل جلسات نیز در زرگنده منزل وی بود. آشنایی سید ضیاء با مسعودخان کیهان به دوره دو ساله تحصیل سید ضیاء ١٢ در فرانسه بازمی گردد. اعضای اصلی کمیته آهن عبارت بودند از :« سید ضیاءالدین طباطبائی، میرزا محمودخان مدیرالملک [محمود جم]، دکتر منوچهرخان طبیب ژاندارمری [شوهر خواهر کلنل کاظم خان سیاح]، میرزا موسی خان رئیس خالصجات، مسعودخان سرهنگ. جمعی هم از تهران می آیند و می روند مانند ملک الشعراء بهار خر اسانی، میرزا کریم گیلانی [رشتی] دکتر مؤدب الدوله، سید محمد تدین، ایپکیان ارمنی... وستهال [وستداهل] سوئدی » ١٣. روایتی موجود است حاکی از اینکه این کمیته دارای سه عضو خارجی یعنی ژنرال سر ادموند آیرونساید، کلنل هنری اسمایس و سر والتر اسمارت نیز بوده است... ١٤ درخصوص کمیته آهن اطلاعات زیادی در دست نیست، ولی آنچه مسلم است سیاست این کمیته کاملاً هماهنگ با سفارت انگلیس در ایران بود. یحیی دولت آبادی در مورد آن می نویسد که این کمیته « مرکز سیاست انگلیس » ١٥ بوده است. ماژور مسعود کیهان همراه با کاپیتان کاظم خان سیاح، از افسران ژاندارمری و عضو کمیته آهن که وی نیز مورد اعتماد اسمایس بود، ١٦ به عنوان عوامل مستقیم کودتا در ژاندارمری معین شدند. علت انتخاب مسعود خان برای انجام گرفتن این مهم اعتماد و نزدیکی بیش از حد اسمایس به وی بود تا جایی که کالدول وزیرمختار امریکا در ایران وی را به عنوان معاون شخصی اسمایس معرفی می کند. ١٧ کیهان سعی می کند افسران دیگری از ژاندارمری را هم با خود همراه کند. از سرگرد حسن ملکزاده که زمانی با هم در فارس در کمیته حافظین استقلال بودند می خواهد که خود را به نیروی تحت امر اسمایس انتقال دهد. ملکزاده که مأمور بود با مخبرالسلطنه برای سرکوب قیام خیابانی به آذربایجان رود از پیشنهاد کیهان استقبال کرد و تقاضای انتقال داد ولی گلروپ سوئدی با این تقاضا مخالفت کرد.
نیروی دیگری که طراحان کودتا سعی در تسلط بر آن را داشتند قزاقخانه بود. نیروی قزاق که از سال ١٢٩٦ ش هزینه خود را از بانک شاهنشاهی دریافت می کرد در این زمان تحت ریاست استاروسلسکی روسی بود. مخالفتهایی که در این زمان از سوی نیروی قزاق با قرارداد ١٩١٩ صورت گرفت موجب شد انگلستان به رغم مخالفت احمدشاه درصدد تعویض فرماندهان روس قزاقخانه برآید. این امر در آبان ١٢٩٩ ش. با تلاش نورمن وزیرمختار انگلیس و ژنرال آیرونساید به نتیجه رسید. آیرونساید اسمایس را برای رسیدگی و نظارت به امور مالی و اداری نیروی قزاق منصوب کرد و فرماندهی قزاقها رسماً به سردار همایون که تمایلی به این امر نداشت واگذار شد. ١٨ تا چنین وانمود شود که با خروج روسها یک ایرانی مورد اعتماد شاه به این پست حساس گمارده شده است ولی عملاً کنترل این نیرو در دست عوامل کودتا، یعنی ژنرال آیرونساید و سرهنگ اسمایس، بود. ١٩ با شناسایی رضاخان میرپنج و اعتماد بر توانایی وی در کنترل قزاقخانه دیگر احتیاجی به حضور سردار همایون در قزوین (محل تجمع نیروهای قزاق) نبود. بدین سبب سردار همایون را که خودش نیز تمایل به ماندن در پادگان قزوین نداشت به مرخصی اجباری به تهران فرستادند. انگلیسیها با استفاده از این موقعیت عملاً فرماندهی قزاقخانه را به رضا خان میرپنج واگذار کردند. میان رضاخان قزاق و ژاندارمری توسط مسعود کیهان و کلنل سیاح ارتباط لازم برای کودتا به عمل آمد. مسعود کیهان عامل ارتباط بخشهای نظامی و غیرنظامی کودتا بود؛ او با حضور در ژاندارمری و ارتباط با قزاقخانه و ارتباط با سید ضیاءالدین طباطبائی هماهنگی لازم بین شاخه نظامی و غیرنظامی کودتا را ایجاد می کرد.
در ٢٥ دلو ١٢٩٩ ش. نیروهای قزاق تحت امر رضاخان به سوی تهران حرکت کردند. نیرویی مرکب از صد نفر ژاندارم نیز به فرماندهی ماژور مسعود خان کیهان این گروه را همراهی می کرد. نیروی قزاق در شاه آباد مستقر شد و مسعودخان به صورت مخفیانه به تهران رفت تا سید ضیاءالدین رهبر غیرنظامی کودتا را برای آمدن به شاه آباد همراهی کند. اول حوت وی با سید ضیاء به شاه آباد بازگشت و ستاد پنج نفره کودتا تشکیل شد. اعضای ستاد، متشکل از سید ضیاء، مسعودخان کیهان، کاظم خان سیاح، رضاخان و امیراحمدی، پیمان اتحاد و خیانت نکردن به یکدیگر بستند و آنان با ادعای نجات مادر وطن از چنگ اجانب به بررسی طرح کودتا پرداختند. پس از امضای این پیمان، رضاخان همراه با سیاح به کرج رفتند نیروهای قزاق به فرماندهی رضاخان و ژاندارمها به فرماندهی مسعودخان کیهان در مهرآباد به هم ملحق شدند و به سوی تهران حرکت کردند. در سوم حوت بی هیچ مقاومتی تهران را در اختیار گرفتند.
سید ضیاءالدین در چهارم اسفند به نخست وزیری منصوب شد و در دهم اسفند کابینه خود را معرفی کرد. هفت نفر از اعضای ده نفره کابینه سید ضیاء را اعضای کمیته آهن تشکیل می دادند. این هفت نفر عبارت بودند از: منصورالسلطنه کفیل عدلیه، عدل الملک (مصطفی عدل) وزیر عدلیه، محمود جم و معززالدوله وزیر خارجه، مؤدب الدوله وزیر صحیه و امور خیریه، احمد عامری معاون نخست وزیر، و مسعودخان کیهان وزیر جنگ. حتی مناصب مهمی چون حکومت نظامی تهران و ریاست بلدیه را نیز به دیگر اعضای این کمیته یعنی کلنل کاظم خان سیاح و ایپکیان ارمنی واگذار کرد.
اولین اقدام مسعود کیهان در سمت وزارت، انحلال وزارت جنگ در ١٥ اسفند و تشکیل کمیسیونی برای بررسی ساختار جدید این وزارتخانه بود. در ساختار جدید وزارت جنگ بنابه پیشنهاد رضاخان بریگاد (تیپ) مرکزی به قوای قزاق پیوست که خود عاملی برای تقویت قوای قزاق بود. از دیگر اقدامات مسعود کیهان در سمت وزارت جنگ تقاضای اعطای نشان درجه اول برای کلنل هنری اسمایس و نشانهای درخور لیاقت برای ژنرال آیرونساید و برخی دیگر از افسران انگلیسی بود. ٢٠
با وجود همکاری نزدیک بین ژ اندارمری و قزاقخانه در مسئله کودتای سوم حوت، اختلاف میان این دو نیروی نظامی که ریشه در گذشته داشت همچنان به قوت خود باقی بود و با قدرت گرفتن رضاخان و کسب عنوان سردار سپه و فرماندهی کل قوا این اختلاف شدت گرفت. رضاخان سردار سپه تحت هیچ شرطی حاضر نبود تحت امر مسعودخان کیهان وزیر جنگ که افسری از افسران ژ اندارمری بود قرار گیرد. سپهبد امیراحمدی در خاطرات خود در این مورد می نویسد:
... سردار سپه گفت این ماژور مسعودخان که با سید ضیاءالدین آمده وزیر جنگ است و من رئیس دیویزیون قزاق؛ در حالی که او ماژور ژاندارمری است و من سردار سپه، و این رئیس و مرئوسی درست در نمی آید و باید من وزیر جنگ باشم. ٢١
نافرمانیها و اهانتهای رضاخان سردار سپه و اختلاف نظر این دو در اداره قشون به حدی رسید که وزیر جنگ در هفتم فروردین ١٣٠٠ استعفا داد ولی سید ضیاء آن را نپذیرفت ولی عملاً هم برای رفع اختلاف کیهان و رضاخان کاری انجام نداد، تا اینکه سرانجام رضاخان موفق شد و در هفتم اردیبهشت ١٣٠٠ کیهان که به شدت از سرکشیها و نافرمانیهای رضاخان آزرده بود استعفا داد. استعفای او بلافاصله پذیرفته شد و سردار سپه به وزارت جنگ منصوب شد و مسعودخان کیهان نیز به سمت وزیر مشاور برگزیده شد که پس از مدتی کوتاه از این سمت هم استعفا داد. به فاصله کمتر از یک ماه دولت سید ضیاءالدین طباطبایی سقوط کرد و سید به همراه یاران خود مسعود کیهان و کاظم خان سیاح و ایپکیان، از عوامل اصلی کودتا، کشور را به قصد اروپا ترک نمودند.
مسعودخان کیهان پس از اقامتی کوتاه در اروپا مجدداً به ایران بازگشت ولی از مناصب نظامی دوری گزید و به حرفه بی خطر معلمی روی آورد. او در سال ١٣٠٣ به وزارت معارف منتقل شد و به تدریس زبان فرانسه در مدرسه دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، تجارت، حقوق و دانشسرای عالی پرداخت. در سال ١٣٠٧ نیز به همراه ١٢٠ دانشجوی دیگر به منظور تحصیل در رشته تاریخ و جغرافیا به فرانسه اعزام شد و پس از بازگشت از سال ١٣١٤ به تدریس جغرافیا در دانشگاه تهران مشغول شد. وی در زمینه جغرافیا به تألیفاتی نیز پرداخت که عبارتند از: جغرافیای مفصل ایران در سه جلد و پیدایش فلات ایران. از دیگر فعالیتهای فرهنگی وی عضویت در هیئت مؤسسین بنگاه و موزه مردم شناسی در سال ١٣١٦ و عضویت در فرهنگستان در سال ١٣٢٠ و نیابت تولیت مدرسه سپهسالار می باشد. پس از آن تنها پست مهمی که نصیب او شد وزارت فرهنگ در دولت علی منصور به مدت چهار ماه بود و در سال ١٣٣٠ نیز به معاونت دانشگاه تهران منصوب شد.
اما پاسخ این سؤال را، که چرا نظامی تحصیلکرده ای چون وی نظامیگری را کنار گذاشت و در ضمن از تصفیه های رضاخان جان سالم به در برد و به مشاغل بی خطر فرهنگی مشغول شد، شاید بتوان در عهدنامه شب کودتا و پیمان عدم خیانت کودتاگران علیه یکدیگر جست وجو کرد. مسعود کیهان در سال ١٣٤٥ در تهران درگذشت و هیچ گاه سکوت خود را در مورد اسرار کودتا نشکست.
پی نوشت:
1. علی کریمیان، (نمونه امضای اعضای هیئت دولت از ١٢٩٩ الی ١٣٢٠ ش)، گنجینه اسناد، س ٤ ش ٣، ص ٤٨.
2. مهدیقلی خان هدایت. خاطرات و خطرات، تهران، زوار، ١٣٤٤، ص ٢٦٢.
3. پیشین، ص ٤٨.
4. علیمراد فر اشبندی. تاریخچه حزب دموکرات فارس، تهران، اسلامی، ١٣٥٩، ص ٣١.
4. کشف تلبیس یا دورویی و نیرنگ انگلیس از روی اسناد محرمانه انگلیسی در باب ایران، برلین، کاوه، 1336، ص 160.
5. همان، ص ١٥٨.
7. پرویز افسر. تاریخ ژاندارمری، بی جا، بی نا،١٣٣٢، ص ١٥٤.
6. علی کریمیان، نمونه امضای هیئت دولت ( ١٢٩٩- ١٢٣٠ ه. ش)، گنجینه اسناد، س ٣ ش ١، بهار ١٣٧٢، ص ٤٨.
9. حسن ملکزاده هیربد. سرگذشت حیرت انگیز یک افسر و کارمند ارشد دولت در ٣٧ سال خدمت لشکری کشوری، تهران، بی نا، بی تا، ص ٢٨.
10. همان.
11. Kenneth Bourne & D.Cameron Watt. British Documents on Foreign Affairs. University Pubs of America, 1990. Part 2, Vol. 16, p. 371
12. عباس هاشم زاده محمدیه، « اسنادی نویافته از زندگانی سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی »، گنجینه اسناد، س ٣، دفتر ٣ و ٤، ١٣٧ص ١٣٦.
13. یحیی دولت آبادی. حیات یحیی، تهران، فردوسی و عطار، ج ٤، ص ١٥١. درخصوص اعضای کمیته آهن حسین مکی افراد دیگری را به غیر از اسامی فوق نام برده است که عبارتند از: آبکار ارمنی، ماژور اسفندیار خان، عدل الملک دادگر، سلطان محمدخان عامری، معززالدوله، غفارخان سالار منصور قزوینی، کلنل کاظم خان، سلطان اسکندر خان، و منصورالسلطنه ولی منبع خود را معرفی نکرده است. عباس اسکندری نیز این کمیته را دارای ١١ عضو معرفی می کند ولی از تک تک اعضا نام نبرده است و فقط سه عضو خارجی کمیته را نام می برد. ر.ک.: مذاکرات مجلس دوره پانزدهم، ص ٢١٤٥.
14. حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، نشر ناشر، ١٣٦١، ج ١، ص ١٨٩.
15. پیشین، ج ٤، ص ١٥١.
16. British Documents on Foreign Affairs, vol. 16, p. 375.
17. سیروس غنی. ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نیلوفر، ١٣٧٧، ص ٢٠٧.
18. خاطرات سری آیرونساید، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، رسا،١٣٧٣، ص ٢٠٣.
19. همان.
20. سند شماره ٤٥٥٨ ن، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
21. خاطرات نخستین سپهبد ایر ان، احمد امیراحمدی، به کوشش غلامحسین زرگری نژاد، تهران، مؤسسه پژوهش ومطالعات فرهنگی،،١٣٧٣ ص ١٧٨.
منابع:
1. http://www.iichs.org نوشته فاطمه معزی
نظر شما