امنیت ملى و آزادى سیاسى
پرسش اساسى مقاله حاضر آن است که آزادى و امنیت کدام یک بر دیگرى تقدم دارد و پاسخ داده شده که اگر مراد تقدم زمانى هر کدام از این دو باشد، طرح سئوال غلط است و اگر تقدم شأنى مقصود باشد، در این نوشتار استدلال شده که آزادى سیاسى بر امنیت ملى تقدم شأنى دارد. با آزادى مىتوان به امنیت رسید، ولى امنیت لزوماً به آزادى منتج نمىگردد. به نظر نویسنده راهکارهاى جمع بین امنیت و آزادى عبارتنداز 1) نظامهاى مردم سالار؛ 2) تشکلهاى سیاسى؛ 3) قانون گذارى معقول و عادلانه؛ 4) نقش اساسى تعلیم و تربیت. مقاله حاضر در چهار بخش زیر سامان یافته است: ال) دین و رابطه امنیت ملى با آزادى سیاسى ب) تقدم و تأخر امنیت و آزادى؛ ج) آسیبشناسى امنیت ملى و آزادى سیاسى؛ د) راهکارهاى جمع بین امنیت و آزادى.
الف) دین و رابطه امنیت ملى با آزادى سیاسى
1) بحث از رابطه امنیت ملى و آزادى سیاسى با دین را مىتوان از سه منظر مورد بحث قرار داد: اول) نصوص دینى و بحث تعامل امنیت و آزادى؛ دوم) فهم دینى و تعامل امنیت و آزادى؛ سوم) عمل دینى و تعامل امنیت و آزادى
اما در این جا تمرکز بحث بر سطح دوم از سطوح یاد شده، یعنى رابطه امنیت و آزادى در فهم دین داران خواهد بود و از تعامل این دو مفهوم در سطح اول، یعنى در نصوص دینى (قرآن و روایات) سخن به میان نخواهد آمد. اما از طرح سطح سوم بحث، یعنى تعامل آزادى سیاسى و امنیت ملى در عمل دین داران نیز عالمانه خوددارى شده است، چون شیوه تحقیق مجموعه این نوشتار غیر میدانى است و از تکنیکهاى پرسش نامهاى و مصاحبهاى و... بهره گرفته نشده است، از این رو براى اعمال یک شیوه تحقیق در سراسر نوشتار از طرح بحث عملى دین داران و دو مفهوم مورد بحث خوددارى شده و براى رسیدن به چنین غایتى، نیاز به اعمال پژوهشهاى میدانى و پرسش نامهاى است.
در نتیجه در این نوشتار از سطح بحث دین در ارتباط با امنیت ملى و آزادى سیاسى، تنها به فهم دینداران و فهم دینى از نصوص بسنده خواهد شد و موضوع مورد بحث در نصوص دینى به صورت مستقیم و نیز در عملِ دینداران نیاز به بررسى متفاوت از این تأمل دارد.
2) به دلایلى طرح بحث از رابطه بین امنیت ملى و آزادى سیاسى از نگاه دینى کار آسانى نیست. اولین اشکال این است که ما هنوز پاسخ دقیق و روشنى به این پرسشها نداریم که آیا مىتوان واژه ملیت، ملى گرایى و به تبع امنیت ملى را از نگاه دینى موجه، مطلوب و ممدوح بگیریم یا خیر؟
3) بحث آزادى سیاسى از نگاه دینى نیز على رغم همه مباحثى که درباره آن مطرح گردیده است، هنوز به یک برداشت اجماعى در فهم دینداران منتج نگردیده است.
4) اگر بتوان مجموعه نگاه دین داران در مباحث حکومتى را به دو سطح تقلیل داد: آنها که مردم سالارند و دیگرانى که حاکم مدارند. گروه حاکم مدار همه مسائل حکومتى را بر اساس حاکم تفسیر مىکند و ولایت مدار است، ولى گروه دوم همه مسائل دولتى را بر مدار خواستهها و حقوق مردم تفسیر مىکند.
با فرض این که مجموعه دیدگاههاى حکومتى مسلمانان شیعى خصوصاً در ایران به دو گروه فوقالذکر قابل تفسیر باشند، مىتوان این فرضیه را پیشنهاد کرد که در بحث تعامل آزادى سیاسى با امنیت ملى، گروههاى حاکم مدار، امنیت ملى را مبنا گرفته و آزادى سیاسى را بر مبناى آن تأویل و تحدید مىکنند و به عبارت دیگر بین این دو مفهوم، تحقق امنیت ملى را مهمتر از تحقق آزادى سیاسى مىبینند. اما گروههاى مردم گرا برعکس، آزادى سیاسى را نسبت به امنیت ملى محور گرفته و امنیت را بر مبناى آزادى تفسیر و تحدید مىنمایند.
ب) تقدم و تأخر امنیت و آزادى
گرچه امنیت و آزادى را مىتوان در رابطه با یک دیگر تصور نمود: 1) در جامعهاى آزادى باشد و امنیت نباشد؛ 2) امنیت باشد و آزادى نباشد؛ 3) هم امنیت باشد و هم آزادى؛ 4) نه امنیت باشد و نه آزادى. واضح است که بهترین جوامع آنهایى هستند که از هر دو این نعمتها برخوردارند؛ بدترین آنها جوامعى هستند که از هر دو بىبهرهاند.
اما پرسش این است که آیا مىتوان از تقدم یکى از این دو بر دیگرى سخن گفت و امنیت را فداى آزادى نمود و یا بالعکس، زیرا که فرض مىشود یکى از این دو مهمتر از دیگرى است؟ اجمالاً پاسخ آن است که اگر این تقدم و تأخر از نظر زمانى باشد، پرسش قرین به صواب نیست و دلیلى ندارد که از تقدم زمانى آزادى و یا امنیت دفاع شود. مثلاً کسى بر این باور باشد که در یک مقطع باید براى امنیت برنامه داشت و در مقطع دیگر به آزادى سیاسى اندیشید و یا بالعکس؟ زیرا همه دولتها هم زمان مىتوانند هم به امنیت بپردازند و هم حدود و حقوق جامعه در رابطه با آزادىهاى سیاسى را رعایت کنند و تنها نکته قابل تذکر آن است که البته زمان و مکان بر امنیت و آزادى مؤثرند. و مثلاً در شرایط حاد، بحرانى و جنگ ممکن است، امنیت بیشتر از آزادى مورد اهتمام باشد (نه این که آزادىهاى سیاسى نادیده گرفته شود) و در شرایط عادى صلح، آزادى نسبت به امنیت بیشتر مورد تأکید قرار گیرد (نه با این معنا که امنیت مورد غفلت قرار گیرد).
اما اگر تقدم و تأخر امنیت و آزادى، تقدم و تأخر زمانى نباشد، بلکه تقدم و تأخر رتبى و شأنى باشد و پرسش آن است که جایگاه، ارزش و شأن آزادى از امنیت بالاتر است یا برعکس؟ شاید بتوان به دلایل زیر از تقدم آزادى و از جمله آزادى سیاسى نسبت به امنیت و از جمله امنیت ملى دفاع نمود: اولاً: از تفاوت آدمیان با سایر حیوانات آن است که آزاد خلق شده و داراى صفت انتخاب و اختیارند و از این رو در رابطه با مسکن، غذا، شغل، زاد و ولد... مىتوانند تصمیم بگیرند و در زندگىشان تغییر ایجاد کنند و اگر این آزادىها محدود و یا سلب شود، با زندگى حیوانى تفاوت چندانى ندارد، زیرا بسیارى از حیوانات امنیتشان به دست آدمیان تأمین مىشود. آنها را اگر بتوان بین امنیت و آزادى مختار گذاشت، فضاى آزاد را بر فضاى بسته و با امنیت ترجیح دهند، چنان چه به زیبایى، این نکته در داستان طوطى و بازرگان از سوى مولانا ترسیم شده است. 2
ثانیاً: اگر دو فضاى متفاوت را فرض کنیم که در یکى امنیت ملى برقرار است و آزادى سیاسى وجود ندارد و در دیگرى بالعکس، آزادى سیاسى هست، اما امنیت ملى وجود ندارد، تصور این که از جامعه امن مىتوان به آزادى رسید بعیدتر از آن است که از جامعه آزاد مىتوان تأمین امنیت نمود، زیرا معمولاً دولت مردان تضمین کننده امنیت ملى به شمار مىروند و على القاعده هیچ حاکم و دولتمرد و باند قدرتى دخالت، نظارت و کنترل دیگران بر اریکه قدرت را نمىپسندد و از اینرو تمایل دارند که به بهانههاى مختلف3 از جمله حفظ امنیت ملى از آزادىهاى سیاسى و مدنى بکاهند، اما متولى آزادى سیاسى آحاد جامعهاند. اگر مردم جامعهاى از نعمت آزادى برخوردار شدند در اقدامات بعدى به سوى حصول امنیت و راهکارهاى علمى براى تحقق آن کشانده مىشوند. این جاست که با آزادى مىتوان به امنیت رسید، ولى امنیت لزوماً به آزادى منتج نمىگردد.
نهایتاً از جهت علت غایى نیز مىتوان گفت که امنیت (عموماً ملى) در اینجا نقش آلى و معبر و مقدمى براى اهداف دیگر و از جمله آزادى را دارد.
ج) آسیبشناسى امنیت ملى و آزادى سیاسى
1) آسیب به امنیت ملى و نیز آزادى سیاسى ممکن است، آگاهانه و عامدانه باشد و نیز ممکن است ناآگاهانه و حتى به نیت خیر و با قصد خدمت باشد. از مثالهاى آسیب به امنیت با انگیزه سالم، در فرهنگ شیعى اقدام فریبکارانه ابن زیاد به وسیله معقل در پیدا کردن پناهگاه حضرت مسلم در جریان حوادث کربلاست که وى مأمور بود سه هزار درهم را که به اصطلاح اهدایى دوستان اهل بیت است را از طریق دوستان نماینده امام به او برساند و شکارش را مسلم بن عوسجه از یاران با وفاى امام حسین قرار داد و در مسجد کوفه به او رسید و با لطایف الحیلى مبلغ را به وى داد و از طریق او پناهگاه حضرت مسلم لو رفت. در حالى که قصد و انگیزه مسلم بن عوسجه خدمت به نهضت حسینى بود، اما در عمل کارش آسیب به این حرکت در این مسئله شد. 4
2) آسیب زنندگان به امنیت ملى و نیز آزادى سیاسى گرچه بر مبناى سه سطح خرد، میانى و کلان مىتوانند سه گروه باشند: اول، فرد، یعنى یک فرد مىتواند علیه امنیت ملى کشورى دست به اقدام بزند و یا آزادى سیاسى دیگران را محدود کند؛ دوم، گروه، یعنى گروههاى سیاسى، نظامى، اجتماعى و... مىتوانند مخل امنیت و یا تهدید کننده آزادى باشند؛ سوم، دولت، یعنى دولتها نیز مىتوانند امنیت ملى سایر دولتها را تهدید کنند و نیز در هر کشور دولت مردان به صورت نهادینه و یا غیر نهادینه مىتوانند آزادى سیاسى آحاد جامعه را مخدوش کنند.
اما از آن چه درباره آسیب زنندگان به امنیت ملى ذکر شد، دولتهاى خارجى از یک سو (سطح کلان) و ستون پنجم و عوامل داخلى مرتبط با بیگانگان در قالب گروهها (سطح تحلیلى میانى) نقش جدىتر و اساسىترى دارند و به عبارت دیگر در داخل یک کشور بیشترین آسیبهاى امنیتى مربوط به گروههاى سیاسى، نظامى و... مىباشد. اما آزادى سیاسى، جدىترین آسیبها را از سوى دولتها متحمل شده و در طول تاریخ دولتهاى مستبد همواره آزادىهاى آحاد جامعه را به بهانههاى مختلف محدود کردهاند که مهمترین بهانه آنها وجود بىنظمى و هرج و مرج است. 5 از اینرو مبارزه و آسیب زدایى از خطرات و آفات تهدید کننده آزادى به مراتب سختتر و صعبتر از مبارزه با خطرات مربوط به امنیت است. چون مقابله با دولتها و حکومتها که مسلح به نیرو و تجهیزات و امکاناتاند از سوى گروههاى مردم بسیار دشوارتر از مبازه با گروههاى محارب و اشرار است که از نظر تجهیزات نسبت به دولتها در سطح پایینى قرار دارند، خصوصاً اگر دولتها، مردمى باشند و حمایت آحاد جامعه را نیز با خود همراه داشته باشند.
3) در صورتى که حریم آزادىها رعایت نشده و به بهانه آزادىطلبى و استیفاى حقوق به طور مداوم حرکاتى اعتراضآمیز صورت پذیرد و منجر به اولاً، سلب امنیت جامعه و کشور گردد و ثانیاً، این وضع استمرار پیدا کند و مداوماً امنیت ملى و سایر اقسام امنیت تهدید گردد، در چنین فضایى بستر جامعه اندک اندک براى پذیرش استبداد و حاکمان جورى که بتوانند به هر قیمت امنیت را برقرار کنند، آماده مىگردد و آحاد جامعه ممکن است به جایى برسند که بگویند هر کس و به هر شکل که مىخواهد حکومت کند، ولى امنیت ما محفوظ و جان و مال و ناموس و کشورمان از خطرات مصون بماند. 6
در این صورت مىتوان به نحوى بین ناامنى و استبداد رابطه مثبت دید و البته استبداد مداوم نیز منتج به قطع رابطه مردم و دولت مردان مىشود و از آن جا که همه حکام و سیاستمداران براى ادامه حکومتشان نیاز به قدرت دارند و این غایت یا با اتکاى به درون و یا با اعتماد به بیگانگان حاصل مىشود، رژیم مستبدى که از مردم بریده است، لاجرم به سوى بیگانگان کشانده مىشود و در این صورت به معناى دقیق کلمه امنیت ملى نیز در خطر مىافتد. زیرا امنیت نظام، کشور و جامعه با اتکاى به ملت تأمین نشده تا بتوان بر آن امنیت ملى نام نهاد.
4) چنان چه اشاره شد آزادى و امنیت باهم مرتبطاند، از جمله ارتباطات آنها را در قالب نظریاتى مىتوان بیان کرد که معتقدند خواستهها در صورت عدم اقناع و یا پاسخ داده نشدن در مظان آن قرار دارند که تبدیل به طغیان (Rebeilion) شوند: به عبارت دیگر آزادى سیاسى از حقوق آدمیان و از مصادیق آن آزادى بیان، قلم، تشکل، تجمع و... است. اما اگر این خواستهها از طریق مراجع رسمى به درستى پاسخ داده شده و یا اقناع نگردند ممکن است در قالبهایى چون اغتشاش، شورش و طغیان و... ظهور پیدا کند که امنیت ملى را به خطر اندازد. با تذکر این نکته که نظریه آنومى مرتون و فرایند تبدیل خواسته به شورش و طغیان او در راستاى نوشتار حاضر قابل بازسازى است به برخى نکات مهم این نظریه اشاره مىگردد. 7
اول: اگر منشأ خواستهاى پدید آید، آن گاه خواستهاى ایجاد مىشود و افراد به پىگیرى قانونى خواسته خود مىپردازند و اگر در پىگیرى قانونى خواسته خود شکست بخورند، احساس نارضایتى مىکنند و به هر اقدام مغایر با نظم موجود دست خواهند زد؛
دوم: مرجع پاسخگو به خواستههاى فرد مىتواند خدا، خود فرد، اشخاص حقیقى، سازمان غیررسمى و سازمان رسمى باشند، ولى با این فرض که مرجع پاسخ گو به خواسته فرد از نوع سازمانهاى رسمى است، فرد، سازمان رسمى پاسخ گو به خواسته خود را تعیین مىکند؛
سوم: منظور از دریافت پاسخ مناسب این نیست که حتماً خواسته فرد برآورده شود. گاهى فرد اطلاعاتى را دریافت مىکند که مىتواند او را قانع نماید و براى او به منزله دریافت پاسخ مناسب محسوب مىگردد. گاهى خواسته فرد، حق است، ولى سازمان به دلایل منطقى و قابل توجیه، توان برآوردن خواسته فرد را ندارد. در این صورت سازمان مىتواند ضمن تأیید حقانیت پىگیرى کننده، مشکلات خود را تشریح کند و از او بخواهد فعلاً خواسته خود را مسکوت بگذارد؛ در اینجا فرد با دریافت اطلاعات توجیهى، پاسخ مناسب را دریافت مىکند؛ گاهى خواسته فرد ناحق است، ولى آن را حق مىداند. در این شرایط سازمان مىتواند با ذکر دلایل قانونى، اشتباه پىگیرى کننده را به او گوشزد کند تا از خواسته خود صرفنظر کند. گاهى خواسته فرد ناحق است و خودش هم مىداند ناحق است در این حالت سازمان باید به پىگیرى کننده اخطار دهد تا از هر گونه سوء استفاده خوددارى کند؛
چهارم: اما دو گروه به نارضایتى دچار مىشوند: اول آنها که پس از پىگیرى قانونى خواستههاى خود نتیجه لازم را نگرفتند و به شیوههاى غیرقانونى روى مىآورند؛ دوم آنها که پس از پىگیرى قانونى خواستههاى خود، پاسخ مناسب دریافت نکنند؛
پنجم: وجود نارضایتى، بستر شورش و طغیان است که عمل انحرافى متخلفانه و غیر قانونى به صورت فردى یا جمعى است و مىتواند علیه بخشى از سازمان یا کل یک نظام سیاسى انجام شود؛
ششم: گاهى نارضایتى به شکل دیگرى ظاهر مىگردد، مثلاً به اقداماتى که مجازات قانونى ندارد، ولى براى نظام سیاسى و اجتماعى ناگوار است (شایعه پراکنى، بى مبالاتى نسبت به بیت المال) و یا به صورت عدم اقدام مطلوب (شرکت نکردن در انتخابات و عدم همراهى با سیاستهاى نظام) ظاهر مىگردد؛
هفتم: نکته نهایى که مىتواند محصول بحث در آسیبشناسى تعامل آزادى سیاسى و امنیت ملى و در راستاى نظریه فوق قلمداد شود، آن که یک نظام اجتماعى معقول باید با ایجاد نگرش مناسب در افراد نسبت به پىگیرى قانونى خواستهها در سازمانهاى رسمى و تلاش جهت ارائه پاسخ مناسب به آنها تا حد امکان از حجم نارضایتىها بکاهد. وجود این نگرش در افراد، آنها را در مسیر قانونى قرار مىدهد و این فرصت را براى سیستم فراهم مىسازد که با پاسخگویى به بخشى از خواستههاى افراد، از تبدیل آنها به نارضایتى جلوگیرى کند. انسانهایى که در عرصه قانون و قانونمندى وارد شوند، به میدان نارضایتى و طغیان کشیده نمىشوند. این مدعا در راستاى فرضیه نوشتار نیز بدین نحو قرار دارد که رژیمهاى پاسخگو و قانون مدار، نظامهاى مردم سالارند و نظامهاى غیر مردم سالار، از آنجا که تکیهگاه قدرتشان مردم نیستند، نارضایتى آنها را زیاد جدى نمىگیرند. زیرا از اساس نامشروع و برخلاف خواسته مردم حکومت مىکنند و در صورت اعتراض مردمى در قالبهاى مختلف به راحتى تصمیم به سرکوب گرفته و با جدیدترین شیوه با مردم مقابله مىکنند. 8
د) راهکارهاى جمع بین امنیت و آزادى
1) نظامهاى مردم سالار
راهکار اساسى جمع بین امنیت ملى و آزادى سیاسى، بازگشت و تأکید بر مردم سالارى است و اگر بتوان مجموعه مدلهاى دمکراسى را نیز به دو شیوه دمکراسى مستقیم و غیر مستقیم تقلیل داد که در اولى مردم مستقیماً امور قضایى، تقنینى و اجرایى خود را سامان مىدهند و در دومى از طریق نهادهایى از جمله پارلمان به منصه ظهور مىرسد. در این نوشتار نیز به منزله راهکار بر نمایندگى پارلمانى به مثابه شیوه مناسب در جمع بین امنیت و آزادى تأکید مىگردد. اما در رابطه با این مدعا چند نکته قابل تذکرند:
1-1) نگارنده با برداشت دیوید هلد9 موافق است که دمکراسى تأکید عمده بر روش تا محتوا دارد و از اینرو از نظامهاى سنتى و قدیمى یونانى تا نظامهاى مدرن و از نظامهاى ایدئولوژیک مارکسیستى تا لیبرالى و نیز دینى را مىتواند در بر داشته باشد و تنها نکته قابل توجه آن است که البته صرف ادعاى دمکراسى براى جمع منطقى بین امنیت ملى و آزادى سیاسى کافى نیست و در هریک از رژیمها اگر مردم در تدوین قوانین و در تعیین حق حاکمیت و در برگزیدن مجریان و عزل آنها ذى حق باشند، در چنین نظامهاى مردم سالارى (خواه دینى و خواه غیر دینى) مىتوان به توازن منطقى و معقول بین امنیت ملى و آزادى سیاسى رسید.
1-2) از زاویه دیگرى نیز امنیت ملى با آزادى سیاسى در نظامهاى دمکراتیک قابل تأمین هستند. واژه امنیت، مفهومى ذهنى و نسبى است، یعنى براساس ذهنیت این یا آن فرد، گروه و یا کشور، مصادیق و تعابیر خاص خود را مىیابد. در چنین صورتى در امنیت ملى مفهوم امنیت با تصور و براشت ملت درهر سرزمین و کشور گره مىخورد و در صورتى که مطابق خواستههاى آنان و نسبت به نگرش ملى دوست و دشمن تعریف شوند و از طرف دشمنان، تهدیدى نباشد، امنیت برقرار مىشود. با این وصف امنیت ملى تنها در نظام مردم سالار که دولتها نماینده ملت هستند، قابل تأمین است وگرنه رژیمهاى غیر مردم سالار چون در مقابل مردم موضع دارند، حتى اگر در تأمین امنیت موفق شده و بتوانند بدون مداخله بیگانگان تأمین امنیت کنند (که على القاعده چنین فرضى در عمل قابل تحقق نیست) نیز این امنیت براساس خواست دولتمردان است و امنیت، مربوط به ملت نیست. پس در نظامهاى غیر مردم سالار هم امنیت ملى به معناى واقعى تأمین ناشدنى است و هم چون حکومت غیر مردمى به محدودیت آزادىهاى مردمى نیز منجر مىگردد، پس راه حل جمع منطقى بین تأمین امنیت و آزادى، نظامهاى مردم سالارند.
2) تشکلهاى سیاسى
در نظامهاى مردم سالار، رقابت بین گروهها به منزله اصلى براى مشارکت سیاسى پذیرفته شده است و گروههاى متعدد براى جذب مردم و آراى آنها دست به تشکلهاى سیاسى و مدنى مىزنند و اتفاقاً از راهکارهاى مهم جمع بین آزادى و امنیت، نهادینه کردن رقابتهاى سیاسى و اجتماعى در قالب تشکلهاى سیاسى و مدنى است. در این رابطه نیز نکات چندى قابل توجهاند:
2-1) بازیگران عمده عرصه سیاسى، احزاب و در عرصه مدنى، نهادهاى مدنىاند. از آنجا که در این نوشتار جوهره بحث سیاسى است، تأکید ویژه بر بازیگران سیاسى و مهمترین آنها، احزاب است. مدعاى اصلى در این قسمت آن است که احزاب و سایر تشکلهاى سیاسى نقش مفیدى در نهادینه کردن خواستههاى سیاسى و تحقق آزادىها دارند و از جمله کارکردهاى آنها آسیب نزدن و یا کم کردن آسیب بر امنیت ملى است. دلیل مدعا نیز آن است که خواه ناخواه هر جامعه و اقشار آن خواستههاى سیاسى و غیر سیاسى دارند. اگر این خواستهها در مسیر درست نهادینه نشوند ممکن است در قالب بلواها، اغتشاش و شورشها نمود پیدا کند. 10 و حال آن که احزاب و تشکلها سخنان آحاد جامعه و طرف دارانشان را به صورت شفاف نهادینه و سریع به مسئولان و زمامداران مىرسانند و از آنرو که در نظامهاى مردم سالار، در قوانین احزاب و تشکلهاى سیاسى پذیرفته شده و بلکه تقویت مىشوند، از اینرو با متولیان نظام سیاسى نیز مرتبطاند و کارکردها و اقدامات آنها در رابطه با مشکلات و خواستههاى مردم را به گوش آنها مىرسانند و نقش گروههاى واسط بین دولت مردان و مردم را باز مىکنند.
از اینرو هم خواستهها صریحتر، سریعتر و نهادینهتر مطرح و هم پاسخها سریعتر و نهادینهتر و مناسبتر به دیگران مىرسد.
2-2) نظام دمکراتیک و مطلوبى که به جهت نهادهاى واسط، هم حریم آزادىها را پاس مىدارد و هم از امنیت ملى آسیب زدایى مىکند را مىتوان مانند منشورى نشان داد که در قسمت رأس آن، مسئولان در بخش میانى گروههاى واسط و بدنه نظام آحاد مردمند (تشکل نایافته). منشور چنین جامعهاى به شکل زیر قابل تصور است. 11
2-3) توصیه و تأکید بر وجود نهادهاى سیاسى واسط و از جمله احزاب به معناى غفلت از معایب و مطلق انگارى نسبت به محاسن تشکلها نیست و معایب احزاب را امثال «موسکا» بزرگ کرده و از قوانین آهنین الیگارشى در احزاب سخن به میان آورده و از آسیبهاى احزاب از جمله ایجاد تفرقه و آسیب به امنیت ملى سخن گفتهاند، ولى در همان سامان، با پذیرش وجود نواقص در احزاب، به این نتیجه نرسیدند که باید تشکلهاى حزبى و غیر حزبى را از بین برد و یا بها نداد، بلکه برعکس ضمن وجود احزاب به آسیبشناسى این تشکلها دست زدهاند و امثال ماکس وبر گفتهاند که «با وجود تمام این انتقادات حذف احتمالى احزاب، هیچ مسئلهاى را حل نمىکند، زیرا عملکرد آنها پاسخگوى نیازهاست و محو آن میدان را براى گروههایى باز مىکند که از وجود احزاب ناخشنودند». 12 حتى امثال استروگرسکى که شدیداً علیه حزب موضع داشته و پژوهشهاى جدىاش در این حوزه شهرت دارد، پیشنهادش حذف مطلق حزب نیست، بلکه راه حل او این بود که باید به جاى حزب به لیگ یا حزب غیر دائمى که پس از انجام وظیفه (انتخابات) منحل گردد روى آورد. 13
3) قانون گذارى معقول و عادلانه
3-1) در نظامهاى مردم سالار، اگر قواعد بازى پذیرفته شده و رعایت شود، على الاصول همه امور بر مدار قانون مىگردد و همه از صدر تا ذیل موظف به اعمال قانوناند. با فرض سپرى شدن فرآیند قانونگذارى مردمى، نکته مهمى را که قانونگذاران و نمایندگان مردم باید رعایت کنند تا این که هم حریم آزادى پاس داشته شده و هم امنیت ملى مصون بماند آن است که قوانین را با کارشناسى دقیق مسئله و مشکل و نیازهاى جامعه و عصر، تصویب و تضمین کنند تا هم حقوق همه آحاد را به شکل عادلانه دربر گیرد و هم از آن رو که با کار کارشناسى دقیق همه ابعاد موضوع مورد ملاحظه قرار گرفته است، نسخه مناسبى براى حل مشکلات آحاد جامعه باشد. در این صورت چون در قانون حدود آزادى و خط قرمزهاى آن پیشبینى شده، در نتیجه امنیت ملى به بهانه آزادى مخدوش نمىگردد و چون تهدیدات امنیت ملى و متولیان تأمین این مسئله مهم نیز تحدید و معرفى شدهاند، به بهانه حفظ امنیت ملى آزادىهاى سیاسى آحاد جامعه نادیده گرفته نمىشود، زیرا نمایندگان مردم براى هر دوى این امور با هم و به صورت مکمل، متناسب با عصر و کارشناسانه، تعیین حدود کردهاند.
3-2) قانون گذارى مىتواند دو آسیب عمده در خود داشته باشد: یکى آن که قوانین ظالمانه و غیر منصفانه تصویب شده و به تضییع حقوق اقشار و طبقاتى از جامعه منجر گردد. در چنین صورتى نمىتوان توقع رعایت قوانین از سوى آحاد جامعه را داشت، زیرا چه بسا آنانى که حقوق خود را پایمال شده مىبینند دست به تعرضاتى بزنند که در آن صورت هم دیگر در حریم و حصار آزادى سیاسى تلاش نکنند و هم به امنیت ملى آسیب بزنند. شاید یکى از دلایل قانون گریزى جوانان نیز در موارد کثیرى به آن جا باز گردد که این بخش از جامعه باید قوانینى را تبعیت بکند که عمدتاً توسط نسل دیگرى، که لزوماً نیازهاى آنها را در تقنین رعایت نمىکند، تصویب شده و نسل جوان احساس مىکند که به او ستم روا داشته مىشود. وگرنه جداى از عدهاى قانون شکنان که در همه جوامع وجود دارند، دلیلى براى قانون شکنى نسل جوان لزوماً وجود ندارد14 همچنین قوانین غیر تخصصى، و بدون کارشناسى دقیق نیز در مظان شکست و قانون شکنى قرار دارند. زیرا در این صورت نیز محصول دیدگاه امثال اوهلین (ohlin) نیز در راستاى برداشت یاد شده قابل تفسیر است که حتى معتقد است که در میان جوانان بزهکار اغلب یک احساس بىعدالتى به چشم مىخورد. اینان کسانى هستند که توقع داشتند فرصتى بیابند و خودى نشان دهند، زیرا مطمئن بودند که از لیاقت بالقوه و کافى، مبتنى بر ضوابط ارزیابى رسمى و نهادى جارى، بر خوردار بودهاند. اگر جوانان از چنین فرصتى بهرهمند شوند آنان سیستم را مقصر مىشمارند. سیستمى که به رغم ادعاهاى برابر گرایانهاش بیشتر با زد و بند، پارتى بازى، فساد و رشوه خوارى، اختلاس و فشار اداره مىشود. 15 کار یا ظالمانه است و یا حداقل غیر مفید و ناکارآمد. 16
3-3) از نکات مهمى که در قانون گرایى باید مورد توجه قرار گیرد، آن است که در صورت ناموجه، نامعقول و ناکارآمد بودن قانون باید قوانین موجود، به سرعت و البته با دقت مورد بازبینى قرار گیرد و پافشارى بر روى قوانین نامطلوب هم از آزادىها مىکاهد و به حقوق آحاد جامعه آسیب مىزند و هم در دراز مدت مخاطبانى ناراضى و ناراحت مىسازد که در شرایط خاص و مساعد بر مىآشوبند و امنیت ملى را زیر سئوال مىبرند.
در این رابطه در جمهورى اسلامى ایران، موضع حکیمانه امام خمینى بسیار قابل توجه است که در همان سالهاى اولیه پیروزى انقلاب، سال 1360 را «سال قانون» نامیده و در اواخر سال 1361 به دفاع از حقوق و آزادىهاى آحاد جامعه، بیانیه هشت مادهاى صادر کردند که در آن هم بسیارى از قوانین مورد بازبینى قرار گرفته و هم محدودیتهایى براى نهادهاى انقلابى و حکومتى که به بهانه امنیت، دایره آزادى را کوچک کرده بودند، قائل شد و هم حدود آزادى را نیز شفاف نمود و مرز بین آزادى سیاسى و توطئه نیز تا حدودى روشن گردید، در ماده 8 آمده بود که باید بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهورى... قابل تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابى بودن، خداى نخواسته به کسى ظلم شود. باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگى است، احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده و خاطر مطمئن از همه جهات به کارهاى خویش ادامه دهند. 17
جالب این است که این پیام در شرایطى به دفاع از حقوق و آزادىهاى مردمى صادر شد که امنیت ملى ما از سوى رژیم بعثى عراق مورد تهدید و هنوز در سالهاى آغازین دفاع مقدس بودیم. نکته قابل توجه و پرسش قابل تأمل آن است که اگر ملت ایران در دفاع هشت ساله و در تهدید اساسى به امنیت ملى نظام با حضورى جدى و هماهنگ علیه بیگانگان و دشمنان منطقهاى و بلکه بینالمللى ایستاده، آیا بخشى از این حضور و آمادگىها به این نکته باز نمىگردد که فکر مىکرد در جامعه و نظامى زندگى مىکند که از حقوق و آزادىهایش به جد، در بالاترین سطح از سوى رهبرى نظام دفاع مىگردد؟ یعنى آیا بین وجود آزادىها در جامعه و امنیت ملى نمىتوان پل زد؟
3-4) البته صرف قانون گذارى دقیق، کارشناسانه و منصفانه براى حفظ تعادل امنیت ملى و آزادى سیاسى کافى نیست و مجریان قانون نیز باید بدان باور داشته و به جد و جداى از منافع باندى، اجراى آن را ضمانت کنند. قوه قضاییه، قانونشکنان را سر جاى خود بنشاند. قواى نظامى و انتظامى هم از حریم آزادى و حرکتهاى قانونى دفاع کنند و هم حیطه امنیت ملى را حراست و تهدیدات آن را خنثى کنند. در این میدان باید حرف اول و آخر را قانون بزند و قانون شکنى و قانون شکنان با هیچ توجیهى احساس امنیت نکنند.
محصول جمع بین آزادى و امنیت در قالب قانون را مىتوان در اصل نهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران دید:
در جمهورى اسلامى ایران آزادى و استقلال و وحدت و تمامیت ارضى کشور از یک دیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامى حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضى کشور آزادىهاى مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند. 18
در گفتمان حقوق نیز جمع بین حقوق و آزادىهاى بشرى با امنیت را بدین نحو مىبینیم که تشکیل اجتماعاتى آرام و بىآشوب و اعتراض دسته جمعى در جامعهاى برخوردار از نظم و آرامش حق هر انسانى است، ولى از سوى دیگر تشکیل اجتماع به منظور آشوب، تعدى و نزاع ممنوع است. 19
3- 5) در عین حال، قانون گذارى نیز بىعیب نیست و نظریه پردازان و توجیه کنندگان نظامهاى دمکراتیک نیز از آن غفلت نکردهاند، بلکه باید گفت از بین بىقانونى و قانونگذارى، دومى اولى است و نه این که بر فرآیند و برآیند قانون اشکالى نیست. در این زمینه با نقل قول از موریس دوورژه سخن را ختم مىکنیم که مىگوید، بدین ترتیب روشهاى دموکراتیک وسایل بیان مبارزهاى سیاسى هستند که از خشونت جسمى، معتدلتر، نرمتر و کمتر خشونت بار مىباشد... دمکراسى بر آن است که مباحثه را جانشین نبرد، گفت و گو را جانشین تفنگ، استدلال را جانشین زور بازو یا سلاح کند. قانون اکثریت شکل متمدنتر و ملایمتر قانون قوىتر است. جاى گزین کردن قانون نخست به قانون دوم پیشرفت بزرگى است. 20
3-6) و نهایتاً براى اینکه براساس قوانین موجود، سیاستگزارى مطلوبى براى جمعبندى بین آزادى و امنیت صورت پذیرد لازم است اولاً تعیین شاخصههاى دقیق و مرزبندىهاى مناسب بین آزادى و امنیت خصوصاً در مواردى که در مقابل یک دیگر قرار مىگیرند، به عهده یک نهاد و یا یک شورا واگذار شود، تا هم زمان همه جوانب موضوع را مورد ملاحظه قرار دهند؛ ثانیاً: این گروه حتماً باید کارشناسانى در دو موضوع مورد بحث داشته باشد و از دیدگاه کارشناسانى جدى و وسیع نیز در ابعاد مختلف موثر بر موضوع بهره گیرد؛ ثالثاً: این گروه باید نمایندگان واقعى ملت و مظهر خواستههاى ملى باشند تا تنها براساس مصالح و منافع ملى از حدود آزادىها بکاهند و از آن سو دغدغه ملى داشته باشند، تا تصمیمات دلسوزانه و جدى در مقابل حریم شکنىها و هرج و مرجها بگیرند.
4) نقش اساسى تعلیم و تربیت
از جمله راهکارهاى بسیار اساسى براى رسیدن به تعادل بین آزادى سیاسى و امنیت ملى، توجه به نقش آموزش و پرورش در درونى کردن و تمرین نمودن بر روى این دو مفهوم و پدیده مهم است. براى بیان واضحتر مقصود، نکات چندى مورد تأکید قرار مىگیرند:
4-1) براى ارائه تعلیم و تربیت مناسب از قبل باید برنامهاى منظم داشت که در آن دقیقاً حداقل 5 نکته و مرحله مورد توجه دقیق قرار گرفته باشند. این پنج مرحله به ترتیب عبارتنداز: اول: هدف گذارى در رابطه با موضوع مورد بحث؛ دوم: تعیین دکترین براى آن مقصود؛ سوم: استخراج استراتژى از آن دکترین؛ چهارم: سیاست گذارى نسبت به استراتژى مطلوب؛ پنجم و نهایتاً ارائه تاکتیک متناسب با آن غایت، دکترین، استراتژى و سیاست گذارى. 21
به عبارت دیگر سردرگمى در بحث آزادى و یا امنیت، نهایتاً به سردرگمى در راهکارها و تاکتیکها نیز مىانجامد و در صورت بیان اهداف شفاف و دکترین معقول و استراتژى مطلوب مىتوان انتظار راهکار مناسب آموزشى و پرورشى را نیز داشت. از جمله نکاتى که در تحدید این پنج مرحله باید مورد توجه قرار گیرند آن است که بدانیم، هم تحقق آزادىها و از جمله آزادى سیاسى نیاز به بسترهاى مناسب دارد و هم حفظ امنیت ملى، تک عاملى نیست و هر دوى اینها براى ایجاد زمینههاى لازم و کافى نیاز به آن دارند که مجموعه عوامل دخیل در آنها (عوامل اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، اجتماعى، نظامى و...) مورد ملاحظه قرار گیرند و برنامهاى که ارائه مىگردد از جامعیت لازم برخوردار بوده و نگاهى تک بعدى به مسئله نداشته باشد. حاصل آن که براى رسیدن به تعلیم و تربیت مناسب در تعامل آزادى و امنیت هم به نگاهى برنامهاى و فرآیندى نیاز داشته و هم جامعنگرى نیاز داریم که از تبعات آن ملاحظه واقعیتها در کنار آرمانها و وسایل پویا در کنار مسائل ماندگار است؛
4-2) از آن جا که رعایت حدود آزادى و پاس داشتن حقوق دیگران و نگاهى ملى و کلان به مسائل و از جمله امنیت، نیاز به تولید فرهنگ خاص خود دارد و فرهنگ سازى نیز نه تنها نیاز به آموزش دارد، بلکه تعلیم تنها کافى نیست و نیاز به پژوهش و تربیت دارد از اینرو آموزش و پرورش آحاد جامعه باید به جد مورد توجه قرار گیرد و از آن جا که آموزش و پرورش آحاد جامعه باید به جد مورد توجه قرار گیردو از آن جا که آموزش و پرورش در سنین پایین مؤثرتر از سنین بالاست، از این رو براى تمرین آزادى باید از کودکى آغاز نمود و این امر نیز از سوى خانواده، نهادهاى مدنى و نیز دولت (در سطح آموزش و پروش) هماهنگ و در راستاى هم مطرح شوند. افراد مىبایست بیاموزند که آزادند و در عین حال یاد بگیرند و تکرار و تمرین کنند که آزادى آنها نباید به آزادى دیگران آسیب بزند. باید به کرات آموزش ببینند که منافع عمومى و ملى و مصالح کلى جامعه را به بازى نگیرند و حاضر باشند براى حفظ حقوق دیگران و امنیت جامعه و کشور از خود مایه بگذارند. افراد باید توجیه شوند که این گونه گذشتها جداى از پاداشهاى معنوى، به نفع همگان است، زیرا در صورت به خطر افتادن امنیت در هر بُعدى آزادىها نیز مخدوش مىشوند.
در این زمینه نقش آموزش و پرورش به منزله یک نهاد قانونى و رسمى بسیار تعیین کننده است. در برنامهریزىهاى تربیتى باید به جاى یادگیرىهاى ساکن، راکد و کلاس مدار به آموزش و پژوهشهاى متنوع، پویا و عملگرایانه توجه شده و کودکان، بسیارى از مسائل سیاسى و اجتماعى و از جمله نکات مربوط به امنیت و آزادى را حداقل یک بار در دوران تحصیل در جامعه با نظارت مربیان و معلمان تجربه کنند. براى حفظ امنیت ملى بسیج شوند و در کنار هم مانور اجرا نمایند. و براى تحقق آزادى سیاسى، تجمعات قانونى را تمرین کنند. خواستههاى خود را در قالب و تشکیلات دانشآموزى تعقیب نمایند. و البته از آنرو که مدارس و همه عوامل مؤثر در تعلیم و تربیت در راستاى هم و به صورت مکمل در یک برنامه عمل مىکنند، محصول آن تقویت روحیه آزادىطلبى و امنیت خواهى و تولید فرهنگ در این راستا خواهد بود.
پىنوشتها
1. دکتراى علوم سیاسى.
2. مولانا در مثنوى معنوى داستان بازرگانى را مطرح مىکند که به طوطى منزلش علاقهمند بود. اما در سفرش به هندوستان از طوطیان آن جا مىگوید که با شنیدن پیام طوطى خودش، از درخت به زمین افتادند و با اعلام این خبر طوطى منزل نیز به زمین مىافتد. بازرگان با ناراحتى و افسوس طوطى را از قفس به بیرون مىاندازد، در فضاى آزادى بیرون، طوطى پیام رمزى دوستان هندیش را رمز گشایى مىنماید و....
3. در سندى که مربوط به فضاى پیش از مشروطه است، یکى از خادمان فرنگ رفته مظفر الدین شاه قاجار، ناصرالملک در توجیه سیدمحمد طباطبایى که علیه استبداد سخن مىگفت نوشت «امروز تقاضاى مجلس مبعوثان و اصرار در ایجاد قانون و دم زدن از حریت و عدالت کامله در ایران همان حکایت تازیانه زدن و ران شتر طلبیدن است... مسلماً پادشاهان ممالک در همه جا براى رعایاى خود حالت پدر را دارند. بصیرت شان به حال رعیت و ملت از افراد آن قوم بیشتر و مهر و محبتشان در حق آنها از خودشان زیادتر است... پس این حرفها که در همه جاى دنیا عصاره سعادت و شرافت و افتخار است به عقیده بنده در ایران امروز مایه هرج و مرج و خرابى و ذلت و عدم امنیت و هزاران مفاسد دیگر خواهد بود. زیرا که براى استقرار و اجراى ترتیبات جدیده هنوز علم و استعداد نداریم و نشر این حرفها رعب و صلابت قدرت حالیه را هم از انظار مىبرد. نتیجه پیدا است که چه مىشود؛ کبک نشدیم، کلاغ هم از یادمان رفت».
متن کامل سند روزنامه صبح امروز؛ 6 اسفند، 1377، ص 8.
4. اصل داستان در مقاتل از جمله در محمدهادى یوسفى الغروى، وقعة الطف لابى مخنف (موسسه النشر الاسلامى، 1376) ص 3 - 112 و نیز ترجمه این اثر پژوهشى تحت عنوان نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا، ترجمه جواد سلیمانى (قم: انتشارات موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1377) ص 48.
5. کواکبى در اثر مهمش طبایع الاستبداد در این رابطه از جمله مىنویسد: «چون مضبوط بودن اخلاق طبقات علیاى مردمان، از امور مهم مىباشد، لاجرم ملتهاى آزاد، آزادى خطابه و تألیفات و مطبوعات را رها ساخته، فقط تهمت و نسبتهاى زشت را استثنا نمودهاند و چنان صلاح دیدند که مضرات بىنظمى در این خصوص کمتر از محدود نمودن آن مىباشد. چه کسى در باب حکمرانان ضامن نیست که یک موى قید و محاسبه را زنجیرى از آهن ساخته، دشمن طبیعى خودشان، یعنى آزادى را خفه نمایند. ر. ک: عبدالرحمان کواکبى، طبیعت استبداد، ترجمه عبدالحسین میرزا قاجار (قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1363) ص 128.
6. شاید بتوان از مصادق مدعاى فوق به قدرت رسیدن رضاخان و تأسیس سلطنت پهلوى اشاره داشت که چون امنیت ملى با اقدامات تجزیه طلبانه امثال شیخ خزعل و... در خطر افتاد و به تبع امنیت اجتماعى و اقتصادى و... نیز زیر سئوال بود، تغییر سلطنت و قدرت گرفتن امثال رضاخان در کمتر از حدود دو دهه پس از مشروطه با بىتفاوتى مردم و پذیرش مردم همراه بوده است و به تبع آن حدود 16 سال خفقان عمومى سرزمین ایران را فرا مىگیرد. دولتى که هیچ گونه همبستگى و یگانگى با مردم ایران نداشت و با تکیه به بیگانگان، استقلال کشور را آسیبپذیر نمود.
7. نکات فوق خلاصهاى است از مقاله فرایند تبدیل خواسته به شورش از شاهین زراعتى رضایى در فصلنامه دانش انتظامى، ش 4: زمستان 81، صص 8 - 40.
8. در قواعد بینالمللى مربوط به حقوق بشر در بیان وظایف پلیس از جمله آمده که «هر اقدام و محدودیت اجراى حقوق باید فقط به منظور تضمین حقوق و آزادىهاى دیگران و به خاطر مقتضیات صحیح اخلاق، نظم عمومى و رفاه عمومى باشد» «فقط اقدامها و محدودیتهاى حقوقى مطابق با قواعد و اصول یک جامعه دمکراتیک قابل قبول هستند» از زور فقط در شرایط کاملاً ضرورى استفاده شود. توسل به زور همیشه باید متناسب با اهداف قانونى اجراى قوانین باشد «حق آزادى بیان، تجمع، اجتماع، یا رفت و آمد نباید بدون دلیل محدود شود. هیچگونه محدودیتى نباید براى آزادى عقیده مقرر شود». «هرکس در اعمال حقوق و آزادىهاى خویش فقط مقید به محدودیتهاى قانونى است» ر. ک: علوم انتظامى، انتشارات دانشگاه علوم انتظامى، 1380، ص 16، ص 4 - 32.
9. ر. ک: دیوید هلد، مدلهاى دمکراسى، ترجمه عباس مخبر (انتشارات روشنگران، 1369) ص 18.
10. یکى از دلایل وجود بلواهاى متعدد از سوى دانشجویان ایران در سالهاى اخیر نیز به فقدان نهادهاى واسط و تشکلهاى سیاسى باز مىگردد.
11. شرح بیشتر بر موضوع در: محمد منصورنژاد، دین و توسعه، دفتر نخست (موسسه علوم نوین، 1379) ص 85 و ص 120.
12. براى مطالعه بیشتر ببینید، احمد نقیبزاده، سیاست و حکومت در اروپا (تهران: نشر سمت، 1372) ص 49 - 61 و نیز تحلیل ماکس وبر در کتاب دانشمند و سیاستمدار، ترجمه احمد نقیبزاده (انتشارات دانشگاه تهران، 1370) ص 50 - 138، نیز: روبرت میشل، احزاب سیاسى، ترجمه حسن پویان (انتشارات چاپ پخش، 1368).
13. دانشمند سیاستمدار، ص 147. شعار مشهور سترو سگى این بود: مرگ بر حزب و زنده باد لیگ.
14. از مثالهاى خوب رعایت قوانین از سوى نسل جوان رعایت قواعد بازى در میادین ورزشى است که اتفاقاً فضاهاى ورزشى عمدتاً داغ و احساسى است. ولى در عین حال چون قواعد یکسانى براى همه بازیکنان اعمال شده و جوانان در اصل قانون و اجراى آن ظلم جدى را عمدتاً نمىبینند از این رو به نتیجه بازى تن در مىدهند و با سوت داور مثلاً در فوتبال مىپذیرند که از گل زده صرف نظر کرده حتى علیه آنها ضربه زده شود.
15. علىاکبر آقایى، مقاله جوانى جمعیت و خشونت، فصلنامه مطالعات راهبرى، ش 5 و 6: تابستان و پاییز 78، ص 122.
16. از مصادیق قوانین ناکارآمد در دهههاى اخیر در ایران، تصویب قانون منع استفاده عمومى از ماهواره است. این قانون به جهت عدم ملاحظه قابلیتهاى نرمافزارى و توانایىهاى عصر ارتباطات عملاً به راحتى از سوى مردم نقض شده و این قانون شکنى در شهرهاى بزرگ بیشتر خود را نشان مىدهد. جداى از این که با کوچک شدن دیشها اصلاً کنترل استفاده کنندگان ابزارهاى ماهوارهاى امکان ندارد، تمام استانهاى مرزى ما به راحتى به برنامههاى تلویزیونى کشورهایى دسترسى دارند که هیچ یک حریمها و حساسیتهاى ایران را در عرصه محصولات فرهنگى ندارند و منع ما تنها به حریص شدن بیشتر آحاد جامعه منجر شده و جذابیت برنامههاى دیگران را بالا مىبرد و این جاست که قانون غیر مناسب حریم آزادىها را مىشکند و امنیت ملى را نیز مخدوش مىکند.
17. اصل پیام و مسائل قبل و بعد آن در مجله اندیشه حکومت، ش 2، مرداد 1378، ص 9 - 34 یکى از تبعات پیام هشت مادهاى امام خمینى این بود که در 15 دى ماه 1361 هیئتهاى گزینش در ادارات که با سختگیرىهاى فراوان به آزادىهاى افراد آسیب مىزدند، از سوى امام خمینى منحل شدند.
18. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران (تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368) ص 30.
19. جعفر بوشهرى، مسایل حقوق اساسى (تهران: نشر دادگسترى تهران، 1376) صص 6 - 35.
20. موریس دوورژه، اصول علم سیاست، ترجمه ابوالفضل قاضى (شرکت سهامى کتابهاى جیبى (چاپ پنجم) 1358) ص 239.
21. نگارنده در مقاله مبسوطى به نام فرایند مطلوب گذار از نظر به عمل، مراحل پنج گانه فوق را مورد بررسى قرار دادهام. خلاصهاى از موضوع را ببینید در: محمد منصورنژاد، فرایند مطلوب گذار از نظر به عمل، فصلنامه مطالعات سیاسى روز، ش ششم، زمستان 81، ص 45 - 138.
منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1385 / شماره 33، بهار ۱۳۸۵/۲/۰۰
نویسنده : محمد منصورنژاد
نظر شما