موضوع : پژوهش | مقاله

تحولات و خط سیراندیشه اسلامى معاصر(4)(5)


نوگرایى در شیوه‏هاى تغییر اسلامى از مسائل بسیار مهم در اندیشه اسلامى است. مهم‏ترین اولویت‏هاى نوگرایى در شیوه‏هاى تغییر عبارتند از: ارائه جاى‏گزین‏هاى اسلامى، نوسازى شیوه‏هاى تغییر اسلامى، آزادى‏ها و حقوق، اختلاف، روابط و گفت‏وگو، دموکراسى، تکثر و ارتباط با دیگران، ارتباط با غرب و اسلامى کردن شناخت.
در دهه هشتاد، اندیشه اسلامى به بالندگى شگرفى دست یافت و به توازن دوباره رسید. زمینه‏هاى بروز اندیشه اسلامى جدید را روبه‏رو شدن با مسئله دولت، خیزش‏هاى جهان اسلام، شکل‏گیرى نهادهاى تحقیقى درباره عرصه‏هاى معرفتى اندیشه اسلامى، نشریات تخصصى در حوزه اندیشه اسلامى و بروز نسل تازه‏اى از اندیشوران مسلمان تشکیل مى‏دهد. فقه و اصول، قرآن و تفسیر، اندیشه اسلامى اندیشه انقلابى اسلامى مهم‏ترین زمینه‏هاى فرهنگى اندیشه اسلامى را تشکیل مى‏دهند. پیوند با زمانه، حرکت به سوى نوگرایى، بازنگرى و نقد، آینده‏اندیشى و اعتدال و میانه‏روى مهم‏ترین شاخصه‏هاى اندیشه اسلامى جدید هستند. همچنین حقوق بشر و آزادى‏هاى عمومى، حکومت، دولت و فقه سیاسى، شناخت اسلامى، اجتهاد در فقه و نوگرایى در فرهنگ و ایده تمدن اسلامى معاصر، مهم‏ترین مسائل و چالش‏هاى اندیشه اسلامى جدید را تشکیل مى‏دهند.


رویدادى که در آغاز دهه هشتاد در ایران به وقوع پیوست، نهضت اسلامى، توان پیش‏بینى حجم، گستره و تأثیر آن را بر جوامع اسلامى و بین‏المللى نداشت. زیرا نهضت اسلامى فاقد تصورات فکرى و مفاهیم نظرى متناسب با تحولات زمانه بود. از این رو با این رویداد بزرگ، احساسى برخورد نمود و خود را به دست‏آوردهاى آن و پاسخ‏گویى سریع به تعاملات واکنشى آن مشغول ساخت. فعالیت‏هاى سیاسى آن زمان به صورتى هم‏آهنگ و کامل با مبانى فکرى صورت نگرفت. از این رو نظام فکرى بسیارى از گروه‏هاى اسلامى دچار تشکیک و لرزش گردید.
این امر بعضى گروه‏ها را واداشت تا در مفاهیم خود تجدید نظر کنند. گسست‏هاى روشى و مفهومى بیشترین تأثیر را بر کندى پیشرفت و تحول جنبش اسلامى داشتند. برخى از گروه‏هاى اسلامى بر سر شرایط زمانى و مکانى و برخى دیگر در شیوه تغییر و ارزیابى امکانات و توانایى‏هاى لازم اتفاق نظر نداشتند.

نوگرایى فرهنگى در شیوه‏هاى تغییر اسلامى‏
جنبش‏هاى اصلاحى اسلامى در عصر جدید جنبش‏هایى‏اند که شیوه‏هاى تغییر و ارزیابى خود از هر دوره و نیازمندهاى آن را نوسازى کرده‏اند. این گرایش‏ها با نهضت سید جمال الدین افغانى [1254 تا 1315 ه/ 1838 تا 1897 میلادى‏] آغاز مى‏شود. نهضت وى در نظر بسیارى از مورخان، آغاز خیزش جنبش اسلامى در دوره معاصر است. این گرایش‏هاى نوگرایانه عبارتند از:

1. نوگرایى فرهنگى در اندیشه اصلاح و نهضت‏
شیوه‏هاى تغییر اسلامى معاصر با رویکردهاى فکرى و سیاسى گوناگون خود در اندیشه نهضت و اصلاح اسلامى، جایگاه مهمى در اندیشه انقلابى و اسلامى دارد. هنوز هم اندیشه اصلاح، روح بیدارى و حرکت را در دنیاى اسلامى بر مى‏انگیزد. استاد مالک بن نبى از این مسئله این گونه سخن مى‏گوید:
سید جمال الدین یگانه مردى بود که با آگاهى خویش عصر علم و فرهنگ را در دنیاى اسلامى معاصر آغازید. شاید آگاهى او همان عاملى بود که جوانان صاحب اندیشه را در استانبول، قاهره و تهران به دنبال وى مى‏کشاند؛ بعدها رهبران جنبش اصلاحى از بین همین جوانان برخاستند. 4
شیخ محمد عبده [1266 - 1323 ه/ 1849 - 1905 م‏] و شیخ عبدالرحمن کواکبى [1270 - 1320 ه/ 1854 - 1902 م‏] و شیخ محمد رشید رضا [1865 - 1935 م‏] از مهم‏ترین شخصیت‏هاى جنبش اصلاح اسلامى هستند. اساسى‏ترین مفاهیمى که هم‏پاى جنبش اصلاحى اسلامى تبلور یافت و در آن زمان پویایى جدى داشت، مفهوم وحدت اسلامى و جامعه اسلامى است که واکنشى قوى به برنامه‏ها و اقدامات استعمارگران اروپایى در سرزمین‏هاى اسلامى به شمار مى‏رفت. بعضى از این اقدامات استعمارگران عبارتند از: تفرقه، تجزیه، تقسیم‏بندى‏هاى جغرافیایى، مذهبى و قومى، آزادى و استعمارستیزى و مبارزه با دیکتاتورى به صورت جدى در کتاب طبایع الاستبداد و مصارع الاستبعاد کواکبى بیان شده بود. مفهوم اسلام و نیازمندى‏هاى زمانه و همین طور آزادى خرد انسان مسلمان از خرافات، سنت‏ها و تقلیدها و گشوده شدن باب اجتهاد و دعوت به سوى تمدن از مفاهیم دیگر جنبش اصلاحى اسلامى است.

2. نوگرایى فرهنگى در عرصه نوسازى اندیشه اصلاح اسلامى‏
در بُعد دیگر نوگرایى در اندیشه اصلاح اسلامى اتفاق افتاد که ادامه فکرى آن بود. این نوگرایى دو جنبه اساسى داشت:
1. تعمیق و رشد اندیشه اصلاح و نهضت؛
2. افزوده شدن بر مفاهیم و اندیشه‏هاى جدیدى که جنبش اصلاح اسلامى منادى آنها بود.
شاخص‏ترین کسانى که به این تحول دامن زدند سه اندیشور مسلمان و اصلاح گراى اسلامى؛ یعنى محمد اقبال، مالک بن نبى و على شریعتى (1933/1977) هستند. اینان با اندیشه و روش خویش نهضت اصلاح اسلامى را تحت تأثیر قرار دادند.
از سوى دیگر اندیشه آنان به صورت جدى روش‏هاى تغییر اسلامى معاصر را تحت تأثیر خود قرار داد؛ چرا که آنان به صورتى تام با جریان تغییر اسلامى کشورهاى خود ارتباط داشتند. مفاهیمى چون «فرهنگ، تمدن و نهضت»، 5 «نوسازى اندیشه دینى»6 و «نقد تمدن غرب»7 از جمله مفاهیم و مسائل اساسى است که در تکاپوى اینان در زمینه نوگرایى در شیوه‏هاى تغییر اسلامى متبلور گردید.

3. نوگرایى فرهنگى در عرصه مفاهیم دعوت و مبارزه اسلامى‏
رسیدن جنبش اصلاح اسلامى به مرحله مبارزه اسلامى منظم در نیمه اول سده بیستم حاکى از تحول در شیوه‏هاى تغییر اسلامى است که تحت تأثیر شرایط اجتماعى صورت گرفت؛ چرا که در این دوره مبارزه اصلاحى به مرحله مبارزه گروهى منظم در قالب گروه‏ها و جنبش‏هاى اسلامى منتقل گردیده بود. بدین ترتیب با توجه به تحولات جامعه اسلامى، نوگرایى فرهنگى نیز دچار تحول گردید و در مسیر نهضت اسلامى قرار گرفت. حسن البنا (1906 - 1949 م) و ابوالأعلى مودودى (1903 - 1979 م) و سید قطب (1324 - 1386 ه) از مهم‏ترین کسانى‏اند که در نوگرایى فرهنگى نقش ایفا نموده‏اند.
مفاهیمى، چون مبارزه اسلامى، تغییر اسلامى و گروه اسلامى اساسى‏ترین مفاهیم حاصل از نوگرایى فرهنگى هستند. در کنار این مفاهیم اصلى مفاهیم جزئى‏ترى چون حاکمیت و عدالت اجتماعى نیز قرار داشتند.
همین طور در مفاهیمى، چون مبارزه، تغییر و گروه متناسب با تغییر زمان نوگرایى فرهنگى نیز در حال تحول بود تا به نیازهاى جدید پاسخ گوید. هنوز هم این نوگرایى ادامه دارد.
شیوه‏هاى تغییر اسلامى معاصر ویژگى‏ها، چشم‏اندازها و مؤلفه‏هاى خود را از آن دسته مفاهیمى کسب مى‏کند که نوآورى در مسائل مربوط به مبارزه اسلامى را پى‏گیرى مى‏نمایند. بنابراین شیوه‏هاى تغییر اسلامى با توجه به تعدد منابع و مراجع فکرى که به مبارزه اسلامى نظر دارند دچار تعدد و تکثر گشته است.

4. نوگرایى فرهنگى در دیدگاه‏هاى سیاسى‏
در تحولى دیگر دیدگاه اسلامى به اداره جامعه و دولت دست یافت؛ یعنى ارزش‏ها و قوانین اسلامى براى انطباق با واقعیت و اسلامى کردن جامعه و دولت در عرصه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، تربیتى، تبلیغاتى و اجتماعى به درون جامعه وارد شد. این تحول بزرگ، طرح سیاسى اسلام را دوباره مطرح ساخت و کتاب‏هاى بسیارى که به مفاهیم «دولت اسلامى و حکومت اسلامى»، 8 «آزادى‏ها و حقوق»، 9 «روابط بین‏الملل»10 و «اسلامى کردن قوانین و جامعه» مى‏پرداختند، بروز کردند. این مفاهیم در شیوه‏هاى تغییر اسلامى معاصر وارد شدند و جایگاه مهمى را به خود اختصاص دادند.

5. نوگرایى فرهنگى در عرصه اسلامى کردن شناخت و اصلاح اندیشه اسلامى‏
یکى از گرایش‏هاى معاصر و مهم در شیوه‏هاى اندیشه اسلامى و تغییر اسلامى گرایشى است که اسلامى کردن شناخت‏11 و اصلاح اندیشه اسلامى‏12 را پذیرفته است. چرا که به نظر اینان بحران فکرى، علت اصلى سقوط و عقب ماندگى جامعه اسلامى است. این امر بازنگرى در شیوه‏هاى اصلاح اندیشه اسلامى همراه با توجه و اولویت دادن به اسلامى کردن شناخت در عرصه علوم اجتماعى و انسانى به منزله جنبه حیاتى و مهم در ادبیات اندیشه اسلامى را ضرورى مى‏نماید. مرکز جهانى اندیشه اسلامى در واشنگتن از همین دیدگاه سخن مى‏گوید که خود یکى از روندهاى نوگرایى در شیوه‏هاى تغییر اسلامى را نشان مى‏دهد.

مهم‏ترین اولویت‏هاى نوگرایى فرهنگى در شیوه‏هاى تغییر
اولویت‏بندى از جمله قواعدى است که تابع ماهیت زمان و مؤلفه‏هاى درونى و بیرونى است و در نتیجه تابع نوع نیازمندى‏ها و مطالبات متغیر به شمار مى‏آید. دقت در تشخیص زمان، دقت در اولویت‏ها را در پى دارد. از مشکلات عمده در شیوه‏هاى تغییر و مبارزه اسلامى، خللى است که در ترتیب این اولویت‏بندى‏ها پدید مى‏آید. این خلل در همه جزئیات، انعکاس دارد و یکى از اولویت‏هاى نوگرایى فرهنگى در شیوه‏هاى تغییر اسلامى به شمار مى‏آید.

1. ارائه جایگزین‏هاى اسلامى‏
در دهه‏هاى گذشته گفتمان اسلامى یک سرى جاى‏گزین‏هاى اسلامى نظرى را براى رفع دیدگاه منفى نسبت به اسلام و اثبات دیدگاه‏هاى اسلامى ارائه داد. چرا که در برابر موضع‏گیرى منفى گرایش فکرى بشرى نسبت به نظام اقتصادى اسلام، گفتمان اسلامى با نفى این دیدگاه مى‏کوشد ثابت کند که از نظر تئورى، اسلام داراى نظام اقتصادى و نیز برخوردار از نظام ادارى و حکومت و دولت است. اما امروزه گفتمان اسلامى خواهان ارائه جاى‏گزین‏هاى اسلامى در عرصه عمل است. امروزه گفتمان اسلامى مى‏خواهد راه‏حل‏هایى اساسى و واقعى براى مشکلات سخت و حساس ارائه دهد. براى مثال سعى دارد در عرصه اقتصادى براى مشکلات بى‏کارى، تورم، توزیع ثروت، فقر، تنظیم تجارت داخلى و خارجى و مانند آن جاى‏گزینى اسلامى ارائه کند.

2. نوسازى شیوه‏هاى تغییر اسلامى‏
شیوه‏هاى تغییر، الگوهاى رفتارى گروه‏ها را تغییر و فعالیت‏ها و توانمندى‏هاى آنها را جهت داد. هر چند این شیوه‏ها متقن و محکم باشند در تنظیم و حرکت فعالیت‏ها انعکاس مى‏یابند. دیدگاه ارزیابانه از شیوه‏هاى تغییر اسلامى از وجود بحران و مشکلات حقیقى در آنها پرده برمى‏دارد.
راشد الغنوشى در یک خود انتقادى این مشکل را بیان مى‏کند:
ما از فهم جامعه خود ناتوان شدیم و نتوانستیم سنن و قوانین رشد و تحول آن را درک کنیم. این امر سبب گردید که بسیارى اوقات حرکتى در جا داشته باشیم؛ چرا که حرکت ما به راهى درست‏تر منجر نشده و در نتیجه توانایى برنامه ریزى آن محدود شده است. که ما از آن به عنوان عقب ماندگى تعبیر مى‏کنیم. بدون شک در این عقب ماندگى اندیشه جایگاه مهمى دارد و بزرگ‏ترین بیمارى ما به شمار مى‏آید. 13

3. مسئله آزادى‏ها و حقوق‏
حقوق و آزادى‏ها از مهم‏ترین عناوین گفتمان اسلامى اند که خود را به گفتمان اسلامى تحمیل مى‏کنند و گفتمان اسلامى براى شناخت تصورات و دیدگاه‏هاى خود نسبت به این مسائل با سؤال‏هاى بسیارى روبه‏رو است و وضعیت کنونى دنیاى اسلام نیز از طرح چنین مسائلى جدا نیست. در سال‏هاى اخیر توجه به مسئله حقوق و آزادى‏ها در شیوه‏هاى تغییر اسلامى افزایش یافته است که گامى مثبت و به حمایت و ریشه‏دارسازى شناختى بیشترى نیازمند است.

4. اختلاف، روابط و گفت‏وگو
از مهم‏ترین انتقادات در این زمینه، اختلاف شدید بین گروه‏هاى اسلامى است که بعضى اوقات به برخوردهاى خشونت‏آمیز نیز مى‏انجامد. مثل قضایاى افغانستان. در بسیارى از سرزمین‏هاى اسلامى شاهد اختلاف و تفرقه هستیم که بر روابط گروه‏هاى اسلامى سایه افکنده است. از این رو نیاز داریم تا از گفت‏وگو، رعایت ادبیات اختلاف و راه‏هاى هم‏گرایى و همکارى و تعاون حمایت نماییم. علاوه بر این مشکلات مى‏توان به معضل فرقه‏گرایى در روابط شیعه و سنى و به ویژه در بین گروه‏ها و جمعیت‏ها اشاره کرد.

5. دموکراسى، تکثر و ارتباط با دیگران‏
هیچ گفت‏وگو، نشست، گردهمایى، کتاب و نشریه‏اى نیست مگر این که موضوع اسلام و دموکراسى، اسلام و کثرت‏گرایى و ارتباط با دیگران در آنها مطرح مى‏شود. همه جریان‏ها، گروه‏ها و نخبگان دگراندیش مى‏خواهند بدانند اسلام‏گرایان چه برداشتى از دموکراسى دارند؟ و در طرح‏هاى آنها کثرت‏گرایى چه جایگاهى دارد و شیوه ارتباطشان با دیگران چگونه است؟
حقیقت این است که این مفاهیم در گفتمان اسلامى و شیوه‏هاى تغییر اسلامى حضور دارند. نشست «کثرت‏گرایى حزبى، قومى و نژادى در دنیاى عرب» را «مرکز جهانى اندیشه اسلامى» با همکارى وزارت اوقاف کویت در واشنگتن از 16 - 30 نوامبر 1993 درباره همین مسئله تشکیل داد. این نشست تلاشى براى ارائه قرائتى تازه از تکثر از دیدگاه اسلام بود.

6. ارتباط با غرب‏
رابطه اسلام و غرب یکى از مسائل پیچیده تاریخى، معرفتى و تمدنى است که امروز بیش از هر زمان دیگرى جلب توجه نموده است. این رابطه از سرزمین‏هاى اسلامى تا عالى‏ترین مراکز غربى جریان دارد و هر لحظه کتاب‏ها و نشریات گوناگون جدیدى درباره رابطه اسلام و غرب به چشم مى‏خورند و عناصر جدید مربوط به آینده اسلام و غرب به آنها راه مى‏یابد.
این مسئله یکى از مسائل تمدنى مرتبط با حال و آینده شیوه تغییر اسلامى است.

7. اسلامى کردن شناخت‏
مرکز جهانى اندیشه اسلامى با طرح اندیشه‏هایى مانند «اسلامى کردن علوم اجتماعى و انسانى، روش‏مندى اسلامى‏سازى، شیوه تعامل با قرآن کریم، شیوه تعامل با سنت نبوى، چگونه میراث اسلامى را مورد بازخوانى قرار داده و مورد تعامل قرار دهیم؟ چگونه با میراث انسانى به ویژه میراث غربى تعامل کنیم؟» مسائلى اساسى در اندیشه اسلامى را مورد توجه قرار داده و شیوه‏هاى تغییر اسلامى به سوى افق‏هاى تمدنى را ارتقا مى‏بخشد. این، کوشش در جهت تعیین اولویت‏هاى نوگرایى فرهنگى در شیوه‏هاى تغییر اسلامى است.

مهم‏ترین شاخصه‏ها و مسائل اندیشه اسلامى جدید

الف) زمینه‏ها و شرایط عینى‏
مراحل، دسته‏بندى‏ها و تقسیمات زمانى و تاریخى اندیشه اسلامى بر حسب تفاوت و تمایز وضعیت، اشکال و مؤلفه‏هاى فرهنگى و سیاسى، اقتصادى و اجتماعى مرتبط با هر مرحله و مسائل، پدیده‏ها و مفاهیم در تعامل با آن و برخوردها، روابط و رویکردهاى مرتبط با آن مشخص مى‏گردد.
این شرایط و عوامل، خود را بر مجموعه‏هاى فکرى و گرایش‏هاى اجتماعى و شاخصه‏هاى گرایش‏هاى عمومى، خط مشى‏ها و رفتارها و محتواى گفتمان‏هاى آنها تحمیل مى‏کنند. کسانى که از سده هجدهم میلادى به تاریخ نگارى اندیشه اسلامى پرداخته‏اند، از مسائلى که بیشترین دل‏مشغولى‏ها و حالاتى که بیشترین تأثیر را داشته‏اند، کار خود را آغاز کرده‏اند.
بر حسب تقسیم‏بندى قدیمى که تا الان مورد نقض و تجدید نظر قرار نگرفته است، از سده هجده تا نیمه اول سده نوزده دوره‏اى است که اندیشه اسلامى با ظهور اندیشه‏هاى سلفى همراه است. گرایش‏هاى سلفى به امور اعتقادى و دفاع از آن و پالایش آن از ظواهر، مفاهیم و رفتارهایى که با مبناى توحید تناقض دارند، پرداخته‏اند. از دید طرف‏داران این اندیشه، بیشتر درگیرى‏هاى دعوت‏هاى سلفى با دولت عثمانى بوده است. بنا به نظر دکتر محمد عماره، این اندیشه «در چهارچوب اندیشه‏هاى قدیمى که از قرون وسطى به این سو استقرار یافته بود به سر مى‏برد». 14
نیمه دوم سده نوزده تا پایان خلافت عثمانى، با ظهور جنبش‏هاى اصلاحى و نوگرایانه اسلامى همراه است. این اندیشه در بیشتر مسائل خود با غرب برخورد دارد؛ گاهى در برابر غرب به مثابه تهدیدى علیه سرزمین‏هاى اسلامى و خلافت عثمانى مقاومت مى‏کند و گاهى دیگر به اقتباس از غرب مى‏پردازد. براى مثال در امر تحول و پیشرفت‏هاى علمى و صنعتى از این دوره به عنوان اندیشه اسلامى جدید یاد مى‏شود و از بارزترین رجال آن سید جمال الدین افغانى [1254 - 1315 ه/ 1838 - 1897م‏] است.
پس از پایانِ خلافت عثمانى در نیمه اول سده بیستم و شکل‏گیرى دولت‏هاى عربى در نیمه دوم همین سده، اندیشه اسلامى معاصر به وجود آمد. این دوره نوشته‏هاى حسن البناء، عبدالقادر عودة، سید قطب، محمد البهى، مالک بن نبى، على شریعتى، ابوالاعلى مودودى، شیخ مرتضى مطهرى، سید محمدباقر صدر و شیخ محمد غزالى بروز پیدا کردند. این نوشته‏ها به وضعیتِ پس از خلافت عثمانى و تجزیه آن توسط فرانسه و بریتانیا، هیمنه و نفوذ استعمار اروپایى در جهان اسلام و پیدایش دولت‏هاى عربى مى‏پردازد.
این امر نشان دهنده توجه عظیم اندیشه اسلامى به مسائلى از قبیل هویت و مشکلات آن و دفاع از مرجعیت اسلامى با شعار «دین اسلام براى هر زمان و مکانى مفید است» در آن شرایط است.
در پایان دهه هفتاد میلادى شرایط و اوضاع به صورت ریشه‏اى و شتاب‏زده تغییر کرد و عوامل و مؤلفه‏هاى پویاتر و تأثیرگذارترى وارد صحنه گردید و همراه آن معادلات اساسى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى در هم ریخت. با هدف مقاومت، رودررویى و درگیرى درونى و بیرونى با این پدیده، پژوهش‏ها و تألیفات بسیارى در مسئله اسلام و غرب و رابطه بین تمدن‏ها به وجود آمدند.
پس از آن‏که شرق‏شناسى دچار جمود گردید و جان پیرک، شرق شناس فرانسوى پایان شرق‏شناسى را اعلان کرد، غرب گسترده‏ترین فعالیت‏هاى تحقیقاتى مراکز، بنیادها، دانشگاه‏ها و رسانه‏هاى دیدارى و شنیدارى خود را به مشرق زمین معطوف نمود. بنا به گفته دکتر رضوان السید تا دهه هفتاد نوشته‏هاى غربى‏ها - به ویژه شرق شناسان - در موضوع اسلام معاصر زیاد نبود. از مهم‏ترین این نوشته‏ها پس از جنگ جهانى دوم فقط مى‏توان به کتاب هامیلتون جاب با عنوان گرایش نو در اسلام و اسلام در دنیاى معاصر ویلفرد کانتول اسمیت اشاره کرد و نیز تحقیق میچل درباره اخوان المسلمین مصر بارزترین نوشته‏اى است که از سوى غربى‏ها تاکنون منتشر شده است. اما پس از سال 1978 م بررسى‏ها، نشست‏ها و کنفرانس‏هایى درباره اسلام معاصر، جنبش‏هاى اسلامى، نهضت‏هاى اسلامى، انقلاب اسلامى و آینده اسلام به صورت متعدد برگزار شده است. 15
بنابراین از نظر منطقى و روشى مى‏توان در تقسیم بندى اندیشه اسلامى و زمان‏بندى تاریخى براى این مرحله جایگاه خاصى در نظر گرفت، چرا که وضعیت‏هاى مرتبط با آن در نهایتِ تغییر و هیجان بود و مسائل و مفاهیم مورد تعامل آن متفاوت و گوناگون بود. اندیشه اسلامى با نگرش‏ها و خط مشى‏هاى جدید برانگیخته شد و خود را با مسائل و موضوعات آن مشغول داشت. این امر ایجاب مى‏کرد که اندیشه اسلامى همه اندیشه‏ها و مفاهیم و تصورات خود را گرد آورد و به بازنگرى، ارزیابى و نقد آنها بپردازد و به سوى نوگرایى، پى‏گذارى و اجتهادات نوین گام بردارد و در شیوه‏ها، ابزارها و خطمشى‏هاى خود بازنگرى کند و همه اینها بعد از آن صورت گرفت که خلأهاى در حال گسترش در مجموعه‏هاى اندیشه اسلامى و جدایى طولانى از زمانه و تحولات آن و علوم و روند رو به رشد آن آشکار گردید. از این رو پس از برخورد زنده و گسترده با واقعیت‏ها، مشکلات، تناقضات و پیچیدگى‏ها، اندیشه اسلامى نسبت به مسائل، مشکلات، موضوعات، وظایف و علائق خود آگاهى افزون‏ترى یافت. این برخوردهاى نزدیک، آگاهى را در اندیشه اسلامى بیدار کرد و آن را به شور و هیجان واداشت. با گذشت زمان باور به ضرورت نوگرایى، تحول و نوسازى، عبور از آرمان‏گرایى به واقعیت‏گرایى، از نظریه‏پردازى به تجربه‏گرایى، از مطلق‏گرایى به نسبى‏گرایى، از مجمل‏گرایى به جزئى‏گرایى، از سنت به مدرنیته و از گذشته به آینده در اندیشه اسلامى افزون گشت. در حالى که در فضاى رکود و قهقرایى دهه‏هاى گذشته، نمى‏توانست به این تحولات، آرمان‏ها و دگرگونى‏ها بپردازد.
در دهه هشتاد، اندیشه اسلامى به بالندگى و پویایى بزرگى رسید و بسیارى را که از اندیشه اسلامى ویژگى‏هایى چون: رکود و سنت‏گرایى، گذشته‏گرایى، بسته بودن نسبت به زمانه و ناتوانى از همپایى با پیشرفت، نوگرایى و تمدن در ذهن داشتند به حیرت واداشت. ویژگى‏هاى دیگرى نیز عقب‏گرد و انحلال اندیشه اسلامى را گوش‏زد مى‏نمود. مارکسیست‏هاى عرب بیش از دیگران در ایراد چنین توصیفاتى پیش‏گام بودند، چرا که خیزش و صعود اسلام در دنیا، برابر با سقوط ایدئولوژى مارکسیستى و فروپاشى پادگان سوسیالیستى آن در جهان بود. گویى قوانین محکم و قطعیات تاریخى وضع شده به وسیله مارکسیست‏ها مورد نفرت قرار مى‏گرفت و به سوى صاحبان خود باز مى‏گشت.
این مسائل و قضایا و تحولاتى که در دو دهه اخیر روى داد، باعث نام‏گذارى اندیشه اسلامى جدید گردید. این توصیفات پیش از این در برخى از نوشته‏هاى اسلامى آمده است‏16 ولى چهارچوبه‏هاى تفسیرى، اشکال و ارتباط با مراحل زمانى و تقسیمات زمانى و تاریخى آن مشخص نگردیده است.
دکتر رضوان السید مى‏گوید: «دهه هشتاد شاهد بازگشت به تأمل و توازن در اندیشه اسلامى به سایر مسائل بود»17 به نظر من این تأمل و تعادل به صورت روشن‏ترى در دهه نود آشکار گردید، چرا که در دهه هشتاد - و به ویژه نیمه اول آن - بر دیدگاه عمومى اندیشه اسلامى نوعى حماسه‏گرایى و عکس‏العمل‏گرایى شدید حاکم بود. از این رو بسیار سخت بود که به صورت واضح تأمل و توازن خود را بروز دهد. زمینه‏ها و قالب‏هایى که سبب شکل‏گیرى اندیشه اسلامى جدید گردید عبارتند از:
1. از زمان سید جمال الدین افغانى، اندیشه اسلامى براى اولین بار ایده دولتى را پذیرفت که تمایل کامل خود را به مرجعیت اسلام اعلان کرد و با طریق نهضت و جنبش اجتماعى بسیار کارآمد و فراگیر در سال 1979 میلادى در کشور ایران پا به عرصه وجود نهاد. این تحول بر حرکت اندیشه اسلامى عموماً و خیزش اندیشه اسلامى خصوصاً بیشترین تأثیر را داشته است. بدین ترتیب اندیشه اسلامى شیعى از رکود و جمود رهایى یافت و با شعور و هیجان خاصى از عزلت به سوى حضور، از جمود به سوى حرکت و از سنت به سوى مدرنیته منتقل گردید. پس از یک دهه، تحول دیگرى بر اندیشه اسلامى افزوده شد و با تحولات پدید آمده در سال 1989 میلادى در سودان، اندیشه اسلامى جنبش تازه‏اى یافت.
بدین ترتیب اندیشه اسلامى جدید با دو تجربه در اداره دولت و اسلامى کردن جامعه پیوند یافت. در تجربه اول بر اجتهاد اسلامى شیعى تکیه داشت و در تجربه دوم بر اجتهاد اسلامى سنّى. این پیوند، گسترده‏ترین مشغولیت‏هاى فکرى، قانون‏گذارى، فقهى و قانونى را بر تاریخ معاصر اسلامى تحمیل کرد. بدون شک این سطح از مشغولیت‏هاى فکرى و تشریعى از نظر کمى و کیفى و گستره‏اى از تطبیق‏ها و تجربیات، وضعیت اندیشه اسلامى و گرایش عمومى آن را تغییر داد و آن را به سوى تحولات و خط مشى‏هاى تازه‏اى سوق داد.
2. خیزش‏هاى اسلامى که دنیاى اسلام را از خواب طولانى بیدار ساخت و در عصرى که مصرف‏گرایى و ارزش‏هاى مادى هر گونه انگیزه‏اى را براى قیام از بین مى‏برد و احساس مسئولیت را در وجود انسان قلع و قمع مى‏نمود، روح را به دنیاى اسلام بازگرداند. همان گونه که از فعالیت‏هاى پژوهشى و فکرى گسترده درباره این پدیده و احیاى دوباره شرق‏شناسى برمى‏آید، غرب جدى بودن و حساسیت این پدیده را به خوبى درک کرده است. این پدیده‏ها ساموئل هانتینگتون را وادار کرد که اعلان کند پس از جنگ سرد حساس‏ترین و مهم‏ترین موضوعات، مقوله برخورد تمدن‏هاست. زیرا زمینه‏هایى که مورد اتکاى اندیشه اسلامى جدید است همان‏هایى هستند که این خیزش‏ها را به نمایش مى‏گذارند و در حرکت به سوى آینده جدید تمدنى از آن، بیدارى و آرمان مى‏گیرد.
3. در دو دهه اخیر مؤسسات و دانشگاه‏هایى شکل گرفتند که در امر تحولِ مبارزه فکرى و بحث علمى در مسائل اسلامى و نوسازى اندیشه‏هاى اسلامى و پراختن به عرصه‏هاى معرفتى جدید نقش مهمى را ایفا کردند. در پیشاپیش این مؤسسات «مرکز بین‏المللى اندیشه اسلامى» است که در سال 1981 میلادى در واشنگتن پایتخت آمریکا تأسیس گردید. مشارکت بارز این مؤسسه در عرصه اندیشه اسلامى به ویژه در زمینه اسلامى کردن شناخت و اصلاح شیوه‏هاى اندیشه اسلامى بوده است. در بخش دانشگاه‏ها، سه دانشگاه از اهمیت بیشترى برخوردارند: «دانشگاه بین‏المللى اسلامى» که در سال 1983 میلادى در مالزى تأسیس گردید. «دانشگاه اسلامى» لبنان تأسیس در سال 1994 میلادى و «دانشگاه علوم اسلامى و اجتماعى» که در سال 1997 میلادى در آمریکا تأسیس گردید. این دانشگاه‏ها مى‏کوشند به دوگانگى بین نظام آموزشى قدیم و جدید، جدایى معرفت بین علوم اسلامى و علوم انسانى و اجتماعى و ایجاد خردورزى انسان مسلمان که با زمان مرتبط بوده است بپردازند.
این مراکز و دانشگاه‏ها در ایجاد رابطه بین پژوهش‏گران، علما و اندیشوران اسلام‏گرا خصوصاً اندیشوران دنیاى اسلام و اندیشمندان مسلمان مقیم غرب سهیم گردیدند. همین طور در افزایش تخصص و فضاسازى براى مبارزه فکرى و پژوهش جمعى مشارکت ورزیدند. حاصل این فعالیت‏ها به صورت سلسله نشست‏ها، کنفرانس‏ها و حلقه‏هاى پژوهشى درآمد که به مسائل فکرى و فرهنگى مهم اندیشه اسلامى و معارف اسلامى مى‏پرداختند و به صورت مجموعه‏اى از پژوهش‏هاى مهم و جدید منتشر گردیدند.
4. تا پیش از دهه هشتاد، مجله «مسلمان معاصر» که اولین بار در بیروت در سال 1974 و سپس در کویت منتشر گردید و اکنون در قاهره چاپ مى‏شود، بارزترین نشریه اسلامى است که شعار داد: درمان امور مختلف زندگى معاصر در سایه دین اسلام امکان‏پذیر است. اما پس از دهه هشتاد مجموعه مهمى از نشریات منتشر گردیدند که از نظر فکرى و علمى از مجله «مسلمان معاصر» برترى داشتند. ولى نمى‏شود نقش «مسلمان معاصر» را به مثابه آغازگر این راه نادیده گرفت. انتشار این نشریات نوسازى و تحول در گفتمان اندیشه اسلامى را توسعه بخشید تا این اندیشه بتواند طرح تمدنى اسلامى معاصر را تبلور بخشیده و شکل دهد.
5. در دو دهه گذشته نسل تازه‏اى از محققان، اندیشوران و دانشگاهیان اسلام‏گرا بروز کردند که درک و آگاهى بیشترى از ضرورت نوسازى و تحول‏بخشى به مجموعه افکار و مفاهیم و شیوه‏هاى بحث و اندیشه داشتند. اینان بدون این‏که از تاریخ، اصول و اصل مرجعیت اسلام جدا شده باشند، مسلح به فرهنگ زمانه بوده و روح زمانه را درک کرده بودند. اینان با شایستگى تمام توانستند با پویایى و بالندگى، ایده‏هاى اسلامى جدید و مهمى را ارائه کنند؛ خصوصاً طرح‏هایى که پیش از این وجود نداشتند؛ مثل مراکز تحقیقاتى، پژوهش‏هاى علمى و آینده‏نگر. ظهور این نسل، از مهم‏ترین حامیان نهضت اسلامى معاصر و ایجاد تمدن جدید است.

ب) زمینه‏ها و شرایط فرهنگى‏
از سوى دیگر این امکان وجود دارد که اندیشه اسلامى جدید را با توجه به اندیشه‏ها، مفاهیم گرایش‏ها و مسائل و سطوح کمى و کیفى فعالیت‏ها و ادبیات آن مورد تاریخ‏نگارى قرار دهیم. چرا که در دو دهه اخیر بیشترین نداهاى خواهان نوگرایى، تحول، تغییر و بازنگرى در نقد و ارزیابى اندیشه‏ها، مفاهیم، نظریه‏ها و برنامه‏ها و شیوه‏ها بروز پیدا کرد. این نداها حاکى از خیزش معرفتى در اندیشه اسلامى است که آن را به زمانه و مسائل زندگى معاصر پیوند مى‏دهد.
این مسئله را مى‏توانیم در فراخوان‏ها، فعالیت‏ها و اندیشه‏هایى ببینیم که عرصه‏هاى گوناگونى را در بر مى‏گیرد. برخى از این عرصه‏ها عبارتند از:
فقه و اصول: در سال 1980 میلادى دکتر حسن الترابى بحثى را تحت عنوان نوگرایى در اصول فقه اسلامى‏18 مطرح ساخت. او در این دیدگاه بر تحول در شیوه اصول فقه اشاره کرد تا اصول فقه بتواند واقعیت زندگى را دریابد و نیازمندى‏هاى زمانه را پاسخ‏گو شود. در سال 1989 م امام خمینى [1322 - 1409 / 1902 - 1989 م‏] بیان داشت که اجتهاد رایج امروز براى اداره جامعه و زندگى امروز کافى نیست. ایشان به اجتهاد در مسائل اجتماعى، سیاسى و حکومتى دعوت نمود تا فقیه بتواند شایستگى اداره و رهبرى جامعه و حکومت اسلامى را پیدا کند. 19 یوسف قرضاوى نیز به فقه جدید دعوت نمود. او مى‏گوید:
حقیقت این است که ما به فقه جدیدى نیاز داریم که در سایه آن شایسته «بانهم قوم یفقهون» که خداوند توصیف نموده است شویم. 20
او در کتاب خود درآمدى بر بررسى قوانین اسلامى به نوگرایى در اجتهاد فراخواند. 21 سید محمدتقى مدرسى در کتاب اصول و شیوه‏هاى قانون‏گذارى اسلامى‏22 نیز به همین مسئله تأکید ورزید و پرسید که چرا فقه تحول نیافته است؟ و تحول فقه را یک ضرورت دینى برشمرد. در سال 1994 دکتر محمد الدسوقى رئیس بخش فقه و اصول دانشکده الهیات، حقوق و بررسى‏هاى اسلامى دانشگاه قطر بحثى را تحت عنوان به سوى شیوه جدیدى در آموزش علم اصول فقه‏23 منتشر ساخت و شیخ محمد ابراهیم جناتى درخواست کرد که اجتهاد به شیوه‏اى جدید و متناسب با شرایط امروز صورت گیرد. 24 شیخ محمد مهدى شمس‏الدین مى‏گوید:
علم اصول به صورت رایج آن از پاسخ‏گویى به نیاز استنباط فقهى نوآمد متناسب با متغیرات پیش‏آمده در حرکت‏هاى جامعه و تعاملات آن با جوامع دیگر، ناتوان است. 25
قرآن و تفسیر: تفسیرهاى جدیدى که از دهه هشتاد به این سو منتشر شده‏اند با ویژگى پاسخ‏گویى به خواست‏هاى زمانه و مسائل و مشکلات زندگى معاصر از تفسیرهاى گذشته متمایزند. چرا که نسبت به این حقیقت آگاه بودند که قرآن کریم قدرت پاسخ‏گویى و پى‏گیرى مسائل جدید را دارد و چون این کتاب براى همه زمان‏ها و عصرهاست، در هر زمانى به تفسیر جدیدى نیاز دارد. آیةاللَّه مکارم شیرازى که کار نظارت بر تفسیر نمونه را به عهده داشته است، در این باره مى‏گوید:
اولین ویژگى ممتاز این تفسیر این است که براى پاسخ‏گویى به مسائل جدید آماده شده است و هدف از تألیف آن مطالعه و تفسیر قرآن با توجه به عصر کنونى ماست. نه این که چند قرن به عقب برگردیم و با توجه به آن زمان قرآن را تفسیر کنیم. پس هدف ما نگریستن به قرآن با چشم این زمانه است. 26
این تفسیر در مقدمه خود بحثى را به «مقتضیات زمان» اختصاص داده است.
هر عصرى ویژگى‏ها، ضروریات و مقتضیات خاص خود را دارد که از شرایط اجتماعى و فکرى رایج در آن زمان نشأت مى‏گیرد. هر زمانى مشکلات و پیچیدگى‏هایى دارد که حاصل تغییر جوامع و فرهنگ‏ها مى‏باشد و این تغییر از روند تاریخى جامعه جدا نیست و اندیشمند فعال در زندگى اجتماعى کسى است که ضرورت‏ها و شرایط را بفهمد و مشکلات و پیچیدگى‏ها را درک نماید. 27
دکتر وهبه الزحیلى در تفسیر المنیر خود سخن مشابهى دارد:
در این کتاب از علوم، معارف و آموزه‏هاى سیراب از چشمه زلال قرآن کریم را که با نیازهاى زمانه ارتباط داشته‏اند گردآورى کرده‏ام، چرا که از نزدیک شدن به چیزهایى که دور شده‏اند و انس گرفتن چیزهایى که بیگانه گشته‏اند و تجهیز انسان مسلمان به آگاهى‏هایى به دور از اسرائیلیات و درگیر با زندگى معاصر ناگزیریم. 28
بسیارى از تفسیرهاى دیگر نیز همین وضعیت را دارند.
اندیشه اسلامى: پیش از دهه هشتاد نوشته‏هاى اسلامى درباره نوگرایى، تحول و اصلاح اندیشه اسلامى اندک و محدود بود، ولى پس از دهه هشتاد این نوشته‏ها رو به تزاید نهادند. در سال 1980 م دکتر محمد عماره کتاب نوگرایى اندیشه اسلامى از نظر محمد عبده و مکتب وى‏29 را منتشر ساخت. در سال 1985 م دکتر محسن عبدالحمید کتاب نوسازى اندیشه اسلامى‏30 را منتشر نمود و در آن به خردورزى جدید اسلامى فراخواند. در سال 1989 م مرکز بین‏المللى اندیشه اسلامى کتاب اصلاح اندیشه اسلامى‏31 را منتشر کرد و در آن پیشنهادهاى خود را براى اصلاح روشى در اندیشه اسلامى مطرح ساخت. در سال 1991 م مرکز پژوهش‏هاى جهان اسلام در مالت کتاب اجتهاد و نوگرایى در اندیشه اسلامى معاصر32 را که حاصل تلاش جمعى از پژوهش‏گران است چاپ کرد. در سال 1992 م جمال سلطان کتاب نوسازى اندیشه اسلامى‏33 خود را منتشر ساخت. در سال 1994 م نویسنده این سطور کتاب اندیشه اسلامى از بنیادگرایى تا نوگرایى‏34 را انتشار داد. در سال 1997 م از شیخ محمد مهدى شمس‏الدین کتاب نوگرایى در اندیشه اسلامى‏35 منتشر شد. در همین زمینه بعضى نشست‏هاى فکرى نیز دایر گشت از جمله: «نوسازى اندیشه اسلامى»36 در مغرب 1987 م، «نوسازى اندیشه اسلامى»37 در مالت 1989 م، «مسائل اندیشه اسلامى معاصر»38 در لیبى 1991 م، «اندیشه اسلامى معاصر بین سازندگى و ویرانى»39 در کویت 1995 م و «پیشرفت در نوسازى اندیشه اسلامى»40 در کویت 1996 م.
اندیشه انقلابى اسلامى: با ورود چنین جنبش‏هاى اسلامى به دهه هشتاد و بروز تعاملات گسترده با واقعیات و در سایه شرایط بسیار متغیر، نوشته‏هاى اسلامى به صورتى روشن بر نوسازى، تحول و اصلاح عرصه‏هاى گوناگون اندیشه انقلابى اسلامى تأکید ورزیدند. این مرحله تازه به صورتى کلى و ریشه‏اى و در همه ابعاد، ویژگى‏ها و مؤلفه‏ها با وضعیت قبلى تفاوت داشت. در سال 1981 م دکتر احمد کمال ابوالمجد بیانیه‏اى را تحت عنوان «به سوى جریان اسلامى جدید» براى مشورت در اختیار یک صد و پنجاه نفر از فرهیختگان، اندیشوران و علماى اسلام‏گراى مصر گذاشت. پس از آن در سال 1991 م کتابى را به نام دیدگاه اسلامى معاصر، اعلان اصول و مبانى‏41 منتشر ساخت. در بند اول این اعلان آمده بود:
پیدایش جریان فکرى اسلامى جدید، راه را فراروى مسلمانان جهان روشن مى‏سازد و به آنان کمک مى‏کند که با موضع‏گیرى‏ها، اجتهادات و راه‏حل‏هایى که ایمان به خدا، پیامبر و مبانى و ارزش‏ها و آموزه‏هاى والاى اسلام را در اختیار انسان مسلمان قرار مى‏دهد به حل مشکلات خود بپردازد و همان گونه که پیدایش جریان اسلامى جدید ضرورتى است که پدیده‏هاى متعددى بدان اشاره دارد تعجیل در اعلان آن نیز یک ضرورت دیگر است. 42
در سال 1984 م کتاب مشترک دکتر حسن الترابى و استاد راشد الغنوشى با عنوان جنبش اسلامى و نوسازى‏43 منتشر گردید. در سال 1989 م دکتر عبداللَّه النفیسى کتاب مهمى را تحت عنوان نگاهى به آینده جنبش اسلامى، یادداشت‏هایى در خودانتقادى‏44 آماده ساخت. این کتاب یادداشت‏هاى چهارده اندیشور و رهبر اسلام‏گرا را در بر مى‏گرفت. در سال 1990 م سید محمد حسین فضل‏اللَّه کتاب جنبش اسلامى، دغدغه‏ها و مشکلات‏45 را منتشر ساخت و در آن به ابداع روش تازه‏اى از جنبش اسلامى فراخواند. در همان سال سید هادى مدرسى کتابى به نام نگاهى به روند جنبش اسلامى‏46 را منتشر کرد. در سال 1991 م کتاب آینده مبارزه اسلامى، جنبش‏هاى اسلامى در سایه تحولات بین‏المللى و بحران خلیج [فارس‏47] انتشار یافت. درباره موضوع مورد بحث ما در یادداشت استاد موسى ابومرزوق چنین آمده بود:
اندیشه انقلابى اسلامى در دهه شصت و اوائل دهه هفتاد با واکنش‏هایى نشان‏دار گردید که سال‏هاى رنج و مشکلات بدان دامن زده بود. از این روى اندیشه رنج شکل گرفت که تاکنون از آن رنج مى‏بریم. بنابراین بسیارى از راهکارها و پیشنهادات اندیشمندان کنونى براى تصحیح این اندیشه جهت‏گیرى یافت تا بتوانند این اندیشه را تغییر دهند و یا آن را به سمت دیگرى سوق دهند و خاستگاه‏هاى انقلابى جدیدى را پایه گذارى نمایند. 48
در سال 1993 م گزارش عمل‏کرد نشست «اندیشه انقلابى اسلامى و راه‏هاى نوسازى آن»49 انتشار یافت. در بیانیه پایانى این نشست بر «ضرورت انجام پژوهش‏هاى علمى موثق براى بازنگرى در اندیشه انقلابى اسلامى و ارزیابى آن در حالات مختلف تأکید گردید. خصوصاً این‏که متغیرهاى منطقه‏اى و بین‏المللى ایجاب مى‏کند اندیشه اسلامى بسیارى از مفاهیم و ابزارها و شیوه‏هاى خود را مورد بازنگرى قرار دهد». در همین زمینه نشست «شیوه‏هاى تغییر در اندیشه اسلامى معاصر»50 در سال 1994 م در کویت دایر گردید.
اینها بعضى از عرصه‏هایى هستند که بر نوسازى، تحول و پاسخ‏گویى آن به مطالبات زمانه تأکید مى‏ورزند و به نوبه خود مرحله تازه‏اى از تحولات اندیشه اسلامى را تاریخ‏نگارى مى‏کنند.

ج) شاخصه‏هاى اندیشه اسلامى جدید
مسائلى که توجه اندیشه اسلامى جدید را به خود جلب نمود، وضعیت‏ها، اشکال و عرصه‏هایى که با این مسائل همراه بود و از آن نشأت مى‏گرفت، بازنگرى‏ها و ارزیابى‏هایى که بدان دست زد و مفاهیم و اندیشه‏هایى که پدید آورد و نظرات خود را درباره گذشته، حال و آینده بر آنها بنیاد نهاد، از جمله شاخصه‏هاى اندیشه اسلامى جدید به شمار مى‏آیند. بعضى از این ویژگى‏ها عبارتند از:
1. پیوند با زمانه به جاى قطع رابطه با آن؛ آن گونه که در دو دهه اخیر بر ارتباط با زمانه تأکید مى‏شود پیش از آن در نوشته‏هاى اسلامى رایج نبود این شاخصه در عرصه‏هاى گوناگون معارف اسلامى به ویژه عرصه‏هایى که در ساختار اعتقادى و دینى اندیشه اسلامى تأثیر بیشترى داشتند تجلى یافت، مانند تفسیر قرآن، فقه، اصول فقه و علم کلام. این شاخصه یکى از بارزترین مظاهر آگاهى و درک نوشته‏هاى جدید اسلامى است که کوشیده‏اند توانایى و شایستگى خود را براى همراهى با زمانه نشان دهند و در تحول، تثبیت و نفوذ آن نیز دانشگاهیان مسلمان نقش برجسته‏اى داشته‏اند. چرا که فاصله‏اى که نوشته‏هاى اسلامى را از زمانه و مسائل و چالش‏هاى آن جدا مى‏کند همان چیزى است که از آن پرده بر مى‏دارد. بنابراین براى سازندگى، علمى شدن و پیشرفت راهى طولانى فراروى اندیشه اسلامى وجود دارد. زیرا هم‏پایى با زمانه تنها یک دعوت و خواسته نیست بلکه علمى سرشار از تحول و تجسم روح پیشرفت، توانایى بر حضور در جهان، مشارکت در جامعه انسانى و ساختن آینده مشترکمان است. اما بیم از دنیا و تظاهر به ترس از تمدن، تحصن و ایجاد مانع چیزهایى نیستند که همپایى با زمانه، آینده‏سازى و تمدن‏آفرینى را امکان‏پذیر نمایند.
2. حرکت به سوى نوگرایى؛ این ویژگى تعامل و تداخل بسیارى با ویژگى گذشته دارد. زیرا رشد درک زمانه و رویکرد به مسائل و مشکلات آن زمینه‏هایى را پدید آورد که اندیشه اسلامى را به سوى نوگرایى و تحول سوق داد تا اندیشه اسلامى بتواند از شکاف معرفتى ایجاد شده با زمانه عبور کند و نقش کارآمدترى در زندگى کنونى‏مان به دست آورد. بدون نوگرایى، اندیشه اسلامى نمى‏تواند با زمان همپایى کند و به صورت مؤثرى از آن استفاده کند. اگر اندیشه اسلامى بتواند به صورتى کارا و نوگرایانه از روش‏ها، نظم، قواعد، اجتهاد، روش‏مندى و اصول‏گرایى استفاده کند، مى‏تواند توان روزافزون خود را در نوگرایى و تحول نشان دهد. چرا که حرکت به سوى نوگرایى پدیده‏اى است که تجلى بارزى را در نوشته‏هاى اسلامى از خود به جاى گذاشته است و بسیارى از صداهاى مخالف خود را منکوب و بعضى دیگر را به سوى هم‏نوایى با نوگرایى سوق داده است.
3. بازنگرى و نقد؛ همه اندیشه‏هایى که به نوگرایى پرداخته‏اند همراه با بازنگرى و نقد بوده است. این نگرش در اندیشه اسلامى در دو دهه اخیر صورت بارزى یافت و پرداختن به بازنگرى و نقد و ارزیابى اندیشه‏ها، مفاهیم و اجتهادات را به منزله یک ضرورت مطرح نمود. چیزهایى که فهم آنها دچار تحول شده، شیوه‏هاى نگاه به آنها فرق کرده و زمینه‏هاى آن تغییر نموده است، همان گونه که ارزش آنها از حیث مرتبه، اهمیت و اولویت نیز تفاوت کرده است. ولى مثل گذشته این وظیفه با قاعده «رفع بهانه» یا قاعده «دفع مفسده آینده به منظور به دست آوردن منفعت» یا گرایش استصحابى مورد نظر سید محمدباقر صدر [1353 - 1400 ه/ 1935 - 1983 م‏] که مى‏گوید یقین به احوال گذشته بهتر از شک به وضعیت‏هاى آینده است، دچار تقابل نگردید. به غیر از نگرانى‏ها تغییرى اطمینان‏بخش ایجاد گردید: این بار بازنگرى‏ها و ارزیابى‏ها مثل گذشته از سوى افراد و گروه‏هاى مخالف با منظومه اسلامى صورت نگرفت، بلکه توسط علما، اندیشوران و پژوهش‏گران اسلامى و به انگیزه حمایت از جنبش اسلامى صورت گرفت. با این حال در این حالت نیز از بعضى افترائات در امان نماند. مثل قضیه‏اى که براى شیخ محمد الغزالى مؤلف کتاب سنت نبوى بین اهل فقه و اهل حدیث‏51 روى داد، چون شیخ الغزالى یک گروه را بر دیگرى برترى داده بود از سوى بعضى مورد تهمت و افترا قرار گرفت، در حالى که نقد علمى هیچ گاه با تهمت و افترا قابل مقابله نیست. از کتاب‏هاى اسلامى دیگرى که در زمینه بازنگرى و نقد بروز یافتند مى‏توان به بحران خرد مسلمان‏52 دکتر عبدالحمید ابوسلیمان، میراث فکرى ما در ترازوى شرع و عقل‏53 شیخ محمد الغزالى، بحران خرد دینى‏54 فهمى هویدى و در باب خودانتقادى، ضرورت خودانتقادى جنبش اسلامى‏55 دکتر خالص جلبى، نهضت اسلامى بین اختلاف مشروع و جدایى ناپسند56 شیخ یوسف قرضاوى، شکاف‏هایى در راه جنبش اسلامى‏57 دکتر عبداللَّه النفیسى، بازنگرى‏هایى در اندیشه، دعوت و جنبش‏58 عمر عبید حسنه، اشاره کرد.
بدون شک این نوشته‏ها از شواهد نهضت معرفتى اندیشه اسلامى است و برآورده ساختن نیازهاى اندیشه اسلامى را بر عهده دارد.
4. آینده اندیشى؛ در نوشته‏هاى اسلام گرایانِ پیش از دهه هشتاد، موضوع آینده، امرى غائب، پیچیده و مبهم بود و زمینه‏هاى اندیشیدن به آن وجود نداشت. پس از دهه هشتاد وضع فرق کرد و هم‏زمان با خیزش و انقلاب، اندیشیدن به آینده نیز به نوشته‏هاى اسلامى بازگشت، چرا که اندیشیدن به آینده همان اندیشیدن به خیزش و انقلاب بود که انگیزه‏ها و زمینه‏هاى آن در زمان‏هاى جمود و عقب ماندگى وجود نداشت. این اهتمام را مى‏توانیم از طریق یک پدیده لمس کنیم. پدیده‏اى که کتاب مبانى پیشرفت از دیدگاه اندیشمندان مسلمان‏59 دکتر فهمى جدعان در فاصله چاپ اول در سال 1979 م و چاپ سوم آن در سال 1988 م آن را نشان داد. در چاپ سوم این کتاب فصل تازه‏اى به نام «اسلام و آینده» افزوده شد. شاید کتاب اسلام دین آینده‏60 روژه گارودى، اندیشور مسلمان فرانسوى که در سال 1982 م به چاپ رسید اولین کتابى باشد که باب گفت‏وگو درباره اسلام و آینده را گشود. در سال 1983 م دکتر احمد کمال ابوالمجد مقالاتى را در مجله کویتى «العربى» به چاپ رساند و در آن مسلمانان را به پرداختن به آینده دعوت کرد. 61 در سال 1987 م کتاب چشم‏انداز آینده در قلمرو اسلامى‏62 نوشته دکتر محسن موسوى منتشر گردید. در سال 1989 م دکتر عبداللَّه نفیسى کتاب جنبش اسلامى دیدگاهى آینده‏نگر را در کنار کتاب‏هاى دیگر انتشار داد. با آغاز دهه نود سلسله نشست‏هاى آینده‏پرداز آغاز گردیدند، چون در سال 1990 م نشست «مسائل آینده اسلامى»63 در الجزایر دایر شد و در سال 1991 م نشست «دنیاى اسلام و آینده»64 در قاهره منعقد گردید. در همین راستا در همین سال در واشنگتن نشست «آینده مبارزه اسلامى؛ جنبش اسلامى در سایه تحولات بین‏المللى و بحران خلیج [فارس‏]» و در سال 1992 م در کویت نشست «تحولات اندیشه اسلامى و آینده»65 تشکیل گردید. در عرصه نشریات مجله‏هاى آینده اسلامى‏66 منتشر شده در لندن 1991 م و آینده دنیاى اسلام‏67 منتشر شده در مالت در همین سال از این پدیده سخن رانده‏اند. با این تفاوت که مجله اول به بناى گفتمان آینده‏گراى اسلامى و مجله دوم به مسائل دنیاى اسلام براى پى‏گیرى مسائل آینده پرداخته است.
موضوع آینده‏نگرى در اندیشه اسلامى جدید از ضرورت گذار از گذشته‏گرایى، سنت‏گرایى و عقب‏گرایى به سوى زمانه ارتباط با جهان و نگاه به آینده سخن مى‏گوید.
5. اعتدال و میانه‏روى؛ اندیشه اسلامى جدید سعى دارد ویژگى اعتدال و میانه‏روى را از خود نشان دهد و بدین وسیله گفتمان خود را از گفتمان‏هاى اسلام‏گراى دیگر متمایز سازد چرا که در دو دهه اخیر، جهان اسلام شاهد جریان‏هاى خشونت‏گرا، تندرو، غلوگر و تکفیرگرا است. اندیشه اسلامى جدید مى‏کوشد خود را جاى‏گزین این گونه جریان‏ها معرفى کند و نشان دهد که از نظر عملى با آن جریان‏ها فرق مى‏کند، چرا که اندیشه اسلامى جدید به جاى درگیرى به گفت‏وگو، به جاى تنگ‏نظرى به بازاندیشى، به جاى اعمال آنى به مرحله‏بندى و به جاى فردگرایى به مشارکت ایمان دارد. مفهوم میانه‏روى که اعتدال از آن گرفته شده است، مفهومى قرآنى است. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً»68 پس شایسته است که میانه‏روى به شیوه امت اسلامى تبدیل شود و اختصاص به افراد نداشته باشد. میانه‏روى ویژگى مردم راهبر و شاهد بر مردم است. میانه‏روى، رشدیافته‏ترین کوشش‏ها براى فهم واقعیت‏ها و شیوه تعامل با سنن و قوانین جامعه است و یکى از بارزترین نمودهاى رشد به شمار مى‏رود. اینها مهم‏ترین ویژگى‏هاى اندیشه اسلامى جدید بودند.

د) مهم‏ترین مسائل و چالش‏هاى اندیشه اسلامى جدید
به پیروى از خصوصیات، شرایط و مقتضیات هر دوره‏اى، مسائل و چالش‏هاى اندیشه اسلامى تنوع حاصل کرده‏اند. این مسائل با توجه به مقادیر کمى و کیفى و گستره تعامل با آنها، جایگاه معرفتى و کارآمدى آن در امور اجتماعى و اولویت‏هایى که دارند تعیین مى‏گردند. مهم‏ترین مسائل و چالش‏هاى اندیشه اسلامى جدید عبارتند از:

1. حقوق بشر و آزادى‏هاى عمومى‏
افزایش نوشته‏هاى اسلامى درباره حقوق بشر و آزادى‏هاى عمومى به آغاز دهه هشتاد بازمى‏گردد. اگرچه بعضى از این نوشته‏ها به سال 1957 م باز مى‏گردد، مانند کتاب حقوق بشر در اسلام‏69 نوشته على عبدالواحد وافى. دکتر رضوان السید معتقد است پرداخت اسلامى به حقوق بشر به اواخر دهه چهل میلادى باز مى‏گردد که در آن دوباره مقوله قرآنى جانشینى الهى انسان در روى زمین در مقابل قانون طبیعى به کار گرفته شد. به نظر وى، اولین کسى که از این موضوع استفاده کرد استاد عبدالقادر عودة بود که در کتاب اسلام و اوضاع سیاسى ما70 بدان اشاره کرده است. صدور «بیانیه اسلامى حقوق بشر» توسط پنجاه نفر از اندیشوران و شخصیت‏هاى اسلامى با نظارت مجلس اسلامى اروپایى در لندن مهم‏ترین رویداد در این زمینه است که از آغاز، توجه به مسئله حقوق بشر در جهان اسلام خبر مى‏داد. حسنین توفیق ابراهیم در تحقیق توصیفى خود درباره حقوق بشر در کتاب‏ها و پایان‏نامه‏هاى دانشگاهى و بعضى از نشریات عربى با تکیه بر مصر71 به همین نتیجه رسید. او دریافت که در مقایسه با گرایش‏هاى دیگر، کتاب‏هایى که از حقوق بشر در اسلام سخن گفته‏اند نسبتاً زیاد هستند. همه نشست‏ها و کنفرانس‏هایى که به مسئله حقوق بشر در اسلام پرداخته‏اند همگى پس از دهه هشتاد شکل گرفته‏اند. 72 علاوه بر انگیزه‏هاى حقوقى و قانونى دو دهه اخیر، اندیشه اسلامى جدید به دست‏آوردهاى معرفتى مهمى در این زمینه دست یافت.

2. حکومت، دولت و فقه سیاسى‏
پس از دهه هشتاد با استقرار نظام اسلامى در ایران مهم‏ترین تحولى که اندیشه اسلامى جدید با آن روبه‏رو شد مسائل حکومت، دولت و فقه سیاسى بود. پیش از این دوره نوشته‏هاى اسلامى درباره این قضایا بسیار محدود و انگشت‏شمار بود که در آنها اجتهادات فقهى و سیاسى جدید وجود نداشت و به جاى آن ادبیات احکام سلطانیه و میراث فقهى قدیم سیطره داشت.
مهم‏ترین تحول در این زمینه در اندیشه اسلامى شیعى با بروز دولت اسلامى در ایران اتفاق افتاد. معروف است که تجربه اندیشه شیعى در ارتباط با مسائل دولت و حکومت در دوره معاصر بسیار اندک است و تجربه امروز ایران بارزترین و مهم‏ترین این تجارب به شمار مى‏رود که مرتبط با اندیشه شیعى است. یعنى امکانات وسیع و بزرگى در جهت نوگرایى، تحول و ابتکار در مسائل حکومت، دولت و نهادهاى سیاسى و اندیشه سیاسى و نقد سیاسى در برابر اندیشه شیعى باز شده است.
موضوع دولت، شئون و مسائل آن که براى سده‏هاى متمادى از متون فقه خارج شده بودند، امروزه به این حوزه بازگشته‏اند و در بالاترین مراحل علمى که در نظام آموزش‏هاى دینى شیعى که بحث خارج نامیده مى‏شود و معادل تحصیلات عالى دانشگاهى است بدان‏ها پرداخته مى‏شود. پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران شیخ حسینعلى منتظرى در درس‏هاى خارج خود به موضوع دولت اسلامى پرداخت و بعضى از مجلدات آن به نام مبانى حکومت اسلامى‏73 به چاپ رسید.

3. شناخت اسلامى‏
این موضوع شاخص‏ترین ویژگى اندیشه اسلامى جدید است که باعث استحکام این اندیشه شده است. شناخت اسلامى از زمره مسائل معرفت شناختى جدید است. وقتى که «مرکز جهانى اندیشه اسلامى» شناخت اسلامى را مسئله اساسى و شیوه اصلى خود قرار داد، نشان داد که اندیشه اسلامى مى‏تواند با شایستگى تمام از عهده این امر برآید.
مرکز جهانى اندیشه اسلامى توانست با تکیه بر شایستگى‏هاى علمى و روشى خود پژوهش‏هاى مهمى را در این رابطه به انجام رساند که از بارزترین پژوهش‏ها در این حوزه به شمار مى‏آیند. با این پژوهش‏ها این اطمینان ایجاد شد که مرکز مى‏تواند به پیشرفت‏هاى بیشترى در این زمینه دست یابد.
از دیدگاه مرکز جهانى اندیشه اسلامى، شناخت اسلامى در دو امر اساسى مشخص مى‏شود:
اول) به وجود آوردن و ریشه دار ساختن علوم اجتماعى و انسانى اسلامى؛ دوم) اصلاح شیوه‏هاى اندیشه اسلامى. بر اساس این دیدگاه، شناخت اسلامى عبارت است از:
روش اسلامى استوار و فراگیرى که نه تنها به راهنمایى‏هاى وحى ملتزم بوده و نقش عقل را نادیده نمى‏گیرد بلکه مقاصد، ارزش‏ها و اهداف وحى را متبلور مى‏سازد و موضوع مورد توجه وحى را که فرد و جامعه انسانى و سازندگى و تمدن‏سازى است به بررسى مى‏نشیند و ضرورت همه توانمندى‏ها و پیشرفت‏هاى علمى و تمدنى درست را کاملاً درک مى‏کند. آن دسته از دست‏آوردهایى که با معیارها و ارزش‏ها و راهنمایى‏ها و اهداف فراگیر اسلام مورد ارزیابى قرار گرفته‏اند. 74
براى انجام چنین وظیفه‏اى در سال 1995 م نشریه شناخت اسلامى از سوى مرکز منتشر گردید. پیش از این مجله مسلمان معاصر این وظیفه را به عهده داشت. با همه اینها این قضیه از گزند نقد و اعتراض در امان نماند. طبق گفته دکتر طه جابر العلوانى:
این مجله با محکومیت شدیدى مواجه شد که گاهى به سر حد تقبیح محتواى آن، ناتوانى در درک مضامین آن، چشم‏پوشى از اهداف و دورنماهاى آن، تجاهل نسبت به پى‏آمدها و کارآمدى آن، مراقبت نسبت به پژواک‏ها و منابر آن یا توطئه بر ضد آن و استجابت کنندگان آن مى‏توانند علت این رفتار باشند. 75
بیشتر برنامه‏هاى مرکز در جهت حمایت از گفتمان «شناخت اسلامى» است که از طریق دانشگاه‏هاى سهیم در تأسیس و نظارت بر این مرکز مانند دانشگاه بین‏المللى مالزى، در قالب ساختار آموزش عالى مورد برنامه‏ریزى قرار گرفته است.

4. اجتهاد در فقه و نوگرایى در فرهنگ‏
رابطه اندیشه اسلامى با دولت و اسلامى کردن زندگى، واقعیت‏گرایى، همپایى با زمانه، روى آوردن به علوم و دانش‏هاى اجتماعى و انسانى و بروز مسائلى چون اجراى شریعت و حاکمیت دین، مفاهیمى مانند: اجتهاد، زندگى، دین و زمانه، اصول‏گرایى و نوگرایى، سنت و مدرنیته، ثابت‏ها و متغیرها، رابطه اجتهاد و فقه با زمان و مکان.
این اندیشه‏ها و زمینه‏ها به انگیزه تحول در اجتهاد فقهى و نوگرایى در فرهنگ دامن زد. در آغاز، حرکت با موانع و تشکیک‏هایى روبه‏رو گردید، ولى در حال حاضر از شدت اعتراض‏هاى مخالف کاسته شده است. امروزه بسیار ضرورت دارد تا فقه علاوه بر احکام فردى و احوال شخصیه در مسائل اجتماعى و مسائل حکومت ارتباط خود را با زندگى زنده کند. زیرا با این که فقه یکى از مهم‏ترین حوزه‏هاى علوم اسلامى است، به جهت قطع رابطه با مسائل جارى و جمود بر موضوعات قدیمى و ادبیات قدیمى آن، دست‏آوردهاى معرفتى قابل توجهى را به دست نیاورده است. به همین ترتیب فرهنگ نیز توانمندى‏هاى تربیتى، اجتماعى و تمدنى خود را به سبب بى‏سوادى فاجعه‏بار، آموزش ناکارآمد و آگاهى محدود از جایگاه فرهنگ از دست داده است.
5. ایده تمدن اسلامى معاصر
یکى از مقوله‏هایى که همراه اندیشه اسلامى جدید مطرح مى‏شود، «طرح تمدن اسلامى» است. اگرچه در گذشته این موضوع از مواردى بود که بدان فکر نمى‏شد، امروزه به صورت بسیار گسترده از آن سخن گفته مى‏شود. این نقصان به عدم حضور اندیشه اسلامى در مسائل معاصر مربوط مى‏شود؛ مسائلى که طرح تمدن اسلامى آمده است تا از آن‏ها سخن بگوید و حضور و کارآمدى دوباره اندیشه اسلامى را مطرح سازد. هنوز بعضى پیچیدگى‏ها و ابهاماتى در این قضیه وجود دارد که سبب تأویلات متعددى گشته است و تفسیرى روشن و معین از آن ارائه نشده است. البته همه اندیشه‏ها در آغاز ظهور و پیدایش خود چنین‏اند و به بیان جنبه‏هاى عمومى و مطلق و مجمل مى‏پردازند که قدرى ابهام و پیچیدگى به همراه دارند، ولى با گذشت زمان و آزمون‏هاى متعدد ویژگى‏ها و شاخصه‏هاى اساسى و جزئى‏تر آن روشن مى‏گردد.
پس از موضوع «راه حل اسلامى» که در ادبیات اسلامى (پس از شکست اعراب در سال 1967 م) مطرح گردید، موضوع طرح تمدن اسلامى دومین موردى است که پس از عملى شدن طرح دولت اسلامى پا به عرصه نهاده است که خود از نتایج و تحولات مقوله اول به حساب مى‏آید. زیرا طرح تمدنى همان تبلور جزئیات راه‏حل‏هاى اسلامى و ارائه اسلام به منزله یک منبع جاى‏گزین در ساختن جامعه و دولت در برابر منابع دیگر چون لیبرالیسم و سوسیالیسم است. منابعى که دولت‏هاى عربى نوپا بر پایه آن دو بنا گردیدند. بدین ترتیب اسلام در گستره جهانى به مثابه یکى از گزینه‏هاى تمدنى مطرح شد که مى‏تواند در تقابل با چالش‏هاى تمدنى و مشکلات بزرگ جهانى سهیم گردد.
اینها مهم‏ترین مسائل اندیشه اسلامى جدید بودند.

سخن پایانى‏
اندیشه اسلامى جدید که یکى از جریان‏هاى فکرى به شمار مى‏رود، توانسته است بیشترین تحول، رشد، تأکید بر ارزش‏هاى نوگرایانه و ارتباط با زمانه را از خود نشان دهد. زیرا اندیشه اسلامى در همه مراحل و تحولات تاریخى و زمانى خود در گفتمان و خط سیر واحدى نگنجیده است، بلکه مثل گفتمان‏هایى که بین سنت گرایان و اصلاح گرایان جریان دارد از تعدد و گوناگونى و تفاوت برخوردار بوده است. ممکن است در هر برهه‏اى گرایش خاصى بروز یابد و بیشترین حضور و سیطره را به خود اختصاص دهد، ولى در دوره‏هاى دیگرى عقب‏نشینى نماید و گرایش دیگرى پیشى گیرد.
مشکل این‏جاست، جریانى که توصیف جدید بر آن صدق مى‏کند به صورت قابل توجهى از سوى شبکه‏هاى رسانه‏اى عربى و غربى مورد توجه قرار نمى‏گیرد و زمینه‏هاى بررسى و ارزیابى آن فراهم نمى‏آید. زیرا توجه عمده رسانه‏اى متوجه گروه‏هاى خشونت‏گراست و این تصور ایجاد مى‏شود که این نوع گرایش بر اندیشه اسلامى سیطره دارد در حالى که این چنین نیست.
از سوى دیگر توصیف اندیشه اسلامى به جدید، توصیف نهایى نیست، بلکه توصیفى براى وضعیت کنونى اندیشه اسلامى است که ممکن است در شرایط دیگر تغییر کند، زیرا چیزى که امروز جدید است در زمان‏هاى دیگر جدید باقى نمى‏ماند. همین طور ویژگى جدید حاکى از مرحله جدیدى است که اندیشه اسلامى مى‏کوشد بر آن سیطره یابد و میدان‏دار عرصه‏هاى درگیرى آن گردد؛ آیا موفق شده است و آیا اندیشه اسلامى به سوى آن گام برمى‏دارد و این‏که آیا در این رابطه به تحول و پیشرفت مناسب دست یافته است یا نه؟ چیزى که مى‏توانیم بگوییم این است که اندیشه اسلامى، خود را در مسیر درست قرار داده است و با توجه به قدرت آن انتظار مى‏رود که این مسیر را تا آخر طى کند.
ما از آینده اندیشه اسلامى جدید و قدرت سازندگى و ابتکار آن براى آینده امت اسلامى مطمئن هستیم. اما این اندیشه باید به همه بخش‏ها و گروه‏هاى امت اسلامى برسد و مراقب کارآمدى و نوسازى و رویکرد به همه محیطها و دست‏آوردها و مجموعه‏هاى اسلامى و ارتباط با زمانه بدون قطع رابطه با تجربه تاریخى خود باشد.

پى‏نوشت‏ها
1. ترجمه و تلخیص فصل چهارم و پنجم الفکر الاسلامى؛ تطوراته و مساراته المعاصرة، قم: فصلنامه قضایا اسلامیة معاصرة، 1421 ق.
2. پژوهشگر اندیشه اسلامى و سردبیر مجله الکلمة.
3. کارشناسى ارشد دانشگاه شیراز.
4. مالک بن نبى، وجهة العالم الاسلامى، دمشق، دارالفکر، 1986، ص 49.
5. مشکلة الثقافة و مشکلة الافکار فى العالم الاسلامى و شروطه النهضة و وجهة العالم الاسلامى مالک بن نبى و انسان و اسلام دکتر على شریعتى و هذا تکلم على شریعتى فاضل رسول.
6. احیاى فکر دینى در اسلام، محمد اقبال و امت و امامت دکتر على شریعتى.
7. ابوحسن ندوى، الصراع بین الفکرة الاسلامیة و الفکر الغربیة فى الاقطار الاسلامیة و مالک بن نبى، الصراع الفکرى فى البلاد المستعمرة.
8. نظام الادارة و الحکم فى الاسلام و فى الاجتماع السیاسى الاسلامى محاولة تأصیل فقهى تاریخى شیخ محمد مهدى شمس‏الدین و کتاب‏هاى بسیار دیگر در این زمینه.
9. راشد الغنوشى، الحریات العامة فى الدولة الاسلامیة.
10. عبدالحمید ابوسلیمان، النظرة الاسلامیة للعلاقات الدولیة اتجاهات جدیدة للفکر و المنهجیة الاسلامیة.
11. اسلامیة المعرفة، مرکز جهانى اندیشه اسلامى.
12. نگاه کنید به کتاب نشست الحوار القومى الدینى که از سوى مرکز دراسات الوحدة العربیة منتشر شده است. این نشست از 25 تا 27 سپتامبر 1989 در قاهره منعقد گردید. نیز نگاه کنید به کتاب الحرکة الاسلامیة رؤیة مستقبلیة أوراق فى النقد الذاتى تهیه و تنظیم توسط دکتر عبداللَّه النفیسى و کتاب تحولات الفکر و الثقافة فى الحرکة الاسلامیة زکى میلاد و کتاب فى النقد الذاتى ضرورة النقد الذاتى للحرکة الاسلامیة خالص جلبى.
13. روژه گارودى، الاسلام دین المستقبل و کتاب الاسلام کبدیل، مراد هوفمان.
14. محمد عمارة، تحدیات لها تاریخ، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات، چاپ دوم، 1982، ص 175.
15. رضوان السید، الاسلام المعاصر؛ نظرات فى الحال و المستقبل، بیروت، دارالعلوم العربیة، 1986، ص 210.
16. قیس خزعل العزاوى، الفکر الاسلامى المعاصر، نظرات فى مساره و قضایاه، بیروت، دار الرازى، 1992.
17. رضوان السید، سیاسیات الاسلام المعاصر، مراجعات و متابعات، بیروت، دارالکتاب العربى، 1997، ص 251.
18. حسن الترابى، تجدید اصول الفقه الاسلامى، بیروت، دار الجیل، 1980.
19. امام خمینى، ریادة الفقه الاسلامى و متطلبات العصر، بیروت، دار الهادى، 1992.
20. یوسف قرضاوى، اولویات الحرکة الاسلامیة فى المرحبة القادمة، قاهره، مکتبة وهبى، چاپ چهارم، 1992.
21. یوسف قرضاوى، مدخل لدراسة الشریعة الاسلامیة، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1993.
22. سید محمدتقى مدرسى، التشریع الاسلامى اصوله و مناهجه، تهران، انتشارات مدرسى، چاپ دوم، 1411 ه.
23. مقاله‏اى که در کنفرانس علوم الشریعة فى الجامعات الواقع و الطموح ارائه گردید. این کنفرانس در سال 1994 از سوى مرکز جهانى اندیشه اسلامى در اردن منعقد گردید. نگاه کنید به نشریه اسلامى المعرفة، مالزى، سال اول، شماره سوم، 1996.
24. مجله قضایا اسلامیة، شماره چهارم و پنجم، شماره ویژه الاجتهاد و التجدید 1 و 2.
25. همان، شماره پنجم، ص 50.
26. مجله التوحید، سال دهم، شماره 56، 1991، ص 28، گفت‏وگو با شیخ ناصر مکارم شیرازى.
27. شیخ ناصر مکارم شیرازى، الامثل فى تفسیر کتاب اللَّه المنزل، بیروت، مؤسسة البعثة، 1992، ج 1، ص‏10.
28. وهبة الزحیلى، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج، دمشق، دارالفکر، 1991، ج 1، ص 5.
29. این کتاب در مجموعه کتاب الهلال منتشر شد. قاهره، شماره 360، 1980.
30. قاهره، دار الصحوة، 1985.
31. طه جابر العلوانى، اصلاح الفکر الاسلامى؛ مدخل الى نظام نظم خطاب الفکر الاسلامى المعاصر، هیدندن، چاپ دوم، 1995.
32. در نگارش کتاب محمد فتحى الدرینى، برهان غلیون، طارق البشرى و منیر شفیق مشارکت دارند.
33. ریاض، دار الوطن، 1412.
34. بیروت، دار الصفوة، 1994.
35. بیروت، دار المناهل، 1997. ویراست دوم این کتاب از سوى المؤسسة الدولیة در بیروت، 1998 منتشر شد.
36. این نشست از سوى مؤسسة الملک عبدالعزیز آل سعود للدراسات الاسلامیة و العلوم الانسانیة در آوریل 1987 در دارالبیضا منعقد شد.
37. این نشست از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى در سال 1986 در مالت منعقد گردید.
38. این نشست از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى مالت در سال 1991 در طرابلس لیبى منعقد گردید.
39. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1995 منعقد گردید.
40. این نشست از سوى الامانةالعامة للاوقاف کویت در سال 1996 منعقد گردید.
41. قاهره، دار الشروق، 1991.
42. همان، ص 18.
43. بیروت، دار الجیل، 1984.
44. کویت، ناشر: مؤلف، 1989.
45. بیروت، دار الملاک، 1990.
46. بیروت: دار المصطفى، 1990.
47. این نشست از سوى المؤسسة المتحدة للدراسات و البحوث با همکارى مرکز جهانى اندیشه اسلامى در سال 1991 منعقد گردید.
48. همان، ص 421.
49. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1993 منعقد گردید.
50. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1994 منعقد گردید.
51. چاپ اول کتاب در سال 1989 در قاهره توسط دار الشروق صورت گرفت و ظرف یک سال هشت بار تجدید چاپ شد.
52. مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، چاپ سوم، 1994.
53. مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، چاپ دوم، 1991.
54. صنعا، دار الحکمة، 1988.
55. بیروت، مؤسسة الرسالة، 1985.
56. بیروت، مؤسسة الرسالة، 1991.
57. کویت، ناشر مؤلف.
58. مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، چاپ دوم، 1994.
59. اردن، دار الشروق، 1979.
60. بیروت، دار الایمان، ترجمه به عربى توسط عبدالمجید بارودى، 1983.
61. احمد کمال ابوالمجد، حوار لا مواجهة، قاهره، دار الشروق، 1988.
62. بیروت، دار المنهل، 1987.
63. این نشست از سوى مرکز دراسات المستقبل الاسلامى با همکارى معهد الوطنى للدراسات الاستراتیجیة الشاملة در سال 1990 در الجزائر منعقد گردید.
64. این نشست از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى مالت با همکارى مرکز البحوث و الدراسات الاسلامیة دانشکده اقتصاد دانشگاه قاهره در سال 1991 دایر گردید.
65. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1992 دایر گردید.
66. این مجله از سوى مرکز دراسات المستقبل الاسلامى در لندن منتشر مى‏شود.
67. این مجله از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى مالت منتشر مى‏شود.
68. بقره، آیه 143.
69. قاهره، دار النهضة، 1957.
70. قاهره.
71. مجله منبر الحوار، بیروت، سال سوم، شماره نهم، بهار 1988 / 1408 ه.
72. مجله الکلمة، بیروت، سال پنجم، شماره 20، تابستان 1998/1419 ه حقوق الانسان فى الاسلام: قائمة ببلیوگرافى منتقاة، محمد دکیر.
73. بیروت، دار الاسلامیة.
74. اسلامیة المعرفة، مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، 1986، ص 166.
75. اصلاح الفکر الاسلامى، همان، ص 12.

 

 


منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1385 / شماره 33، بهار ۱۳۸۵/۲/۰۰
نویسنده : زکی میلاد
مترجم : محمد جمعه امینى

نظر شما