تحولات و خط سیراندیشه اسلامى معاصر(4)(5)
نوگرایى در شیوههاى تغییر اسلامى از مسائل بسیار مهم در اندیشه اسلامى است. مهمترین اولویتهاى نوگرایى در شیوههاى تغییر عبارتند از: ارائه جاىگزینهاى اسلامى، نوسازى شیوههاى تغییر اسلامى، آزادىها و حقوق، اختلاف، روابط و گفتوگو، دموکراسى، تکثر و ارتباط با دیگران، ارتباط با غرب و اسلامى کردن شناخت.
در دهه هشتاد، اندیشه اسلامى به بالندگى شگرفى دست یافت و به توازن دوباره رسید. زمینههاى بروز اندیشه اسلامى جدید را روبهرو شدن با مسئله دولت، خیزشهاى جهان اسلام، شکلگیرى نهادهاى تحقیقى درباره عرصههاى معرفتى اندیشه اسلامى، نشریات تخصصى در حوزه اندیشه اسلامى و بروز نسل تازهاى از اندیشوران مسلمان تشکیل مىدهد. فقه و اصول، قرآن و تفسیر، اندیشه اسلامى اندیشه انقلابى اسلامى مهمترین زمینههاى فرهنگى اندیشه اسلامى را تشکیل مىدهند. پیوند با زمانه، حرکت به سوى نوگرایى، بازنگرى و نقد، آیندهاندیشى و اعتدال و میانهروى مهمترین شاخصههاى اندیشه اسلامى جدید هستند. همچنین حقوق بشر و آزادىهاى عمومى، حکومت، دولت و فقه سیاسى، شناخت اسلامى، اجتهاد در فقه و نوگرایى در فرهنگ و ایده تمدن اسلامى معاصر، مهمترین مسائل و چالشهاى اندیشه اسلامى جدید را تشکیل مىدهند.
رویدادى که در آغاز دهه هشتاد در ایران به وقوع پیوست، نهضت اسلامى، توان پیشبینى حجم، گستره و تأثیر آن را بر جوامع اسلامى و بینالمللى نداشت. زیرا نهضت اسلامى فاقد تصورات فکرى و مفاهیم نظرى متناسب با تحولات زمانه بود. از این رو با این رویداد بزرگ، احساسى برخورد نمود و خود را به دستآوردهاى آن و پاسخگویى سریع به تعاملات واکنشى آن مشغول ساخت. فعالیتهاى سیاسى آن زمان به صورتى همآهنگ و کامل با مبانى فکرى صورت نگرفت. از این رو نظام فکرى بسیارى از گروههاى اسلامى دچار تشکیک و لرزش گردید.
این امر بعضى گروهها را واداشت تا در مفاهیم خود تجدید نظر کنند. گسستهاى روشى و مفهومى بیشترین تأثیر را بر کندى پیشرفت و تحول جنبش اسلامى داشتند. برخى از گروههاى اسلامى بر سر شرایط زمانى و مکانى و برخى دیگر در شیوه تغییر و ارزیابى امکانات و توانایىهاى لازم اتفاق نظر نداشتند.
نوگرایى فرهنگى در شیوههاى تغییر اسلامى
جنبشهاى اصلاحى اسلامى در عصر جدید جنبشهایىاند که شیوههاى تغییر و ارزیابى خود از هر دوره و نیازمندهاى آن را نوسازى کردهاند. این گرایشها با نهضت سید جمال الدین افغانى [1254 تا 1315 ه/ 1838 تا 1897 میلادى] آغاز مىشود. نهضت وى در نظر بسیارى از مورخان، آغاز خیزش جنبش اسلامى در دوره معاصر است. این گرایشهاى نوگرایانه عبارتند از:
1. نوگرایى فرهنگى در اندیشه اصلاح و نهضت
شیوههاى تغییر اسلامى معاصر با رویکردهاى فکرى و سیاسى گوناگون خود در اندیشه نهضت و اصلاح اسلامى، جایگاه مهمى در اندیشه انقلابى و اسلامى دارد. هنوز هم اندیشه اصلاح، روح بیدارى و حرکت را در دنیاى اسلامى بر مىانگیزد. استاد مالک بن نبى از این مسئله این گونه سخن مىگوید:
سید جمال الدین یگانه مردى بود که با آگاهى خویش عصر علم و فرهنگ را در دنیاى اسلامى معاصر آغازید. شاید آگاهى او همان عاملى بود که جوانان صاحب اندیشه را در استانبول، قاهره و تهران به دنبال وى مىکشاند؛ بعدها رهبران جنبش اصلاحى از بین همین جوانان برخاستند. 4
شیخ محمد عبده [1266 - 1323 ه/ 1849 - 1905 م] و شیخ عبدالرحمن کواکبى [1270 - 1320 ه/ 1854 - 1902 م] و شیخ محمد رشید رضا [1865 - 1935 م] از مهمترین شخصیتهاى جنبش اصلاح اسلامى هستند. اساسىترین مفاهیمى که همپاى جنبش اصلاحى اسلامى تبلور یافت و در آن زمان پویایى جدى داشت، مفهوم وحدت اسلامى و جامعه اسلامى است که واکنشى قوى به برنامهها و اقدامات استعمارگران اروپایى در سرزمینهاى اسلامى به شمار مىرفت. بعضى از این اقدامات استعمارگران عبارتند از: تفرقه، تجزیه، تقسیمبندىهاى جغرافیایى، مذهبى و قومى، آزادى و استعمارستیزى و مبارزه با دیکتاتورى به صورت جدى در کتاب طبایع الاستبداد و مصارع الاستبعاد کواکبى بیان شده بود. مفهوم اسلام و نیازمندىهاى زمانه و همین طور آزادى خرد انسان مسلمان از خرافات، سنتها و تقلیدها و گشوده شدن باب اجتهاد و دعوت به سوى تمدن از مفاهیم دیگر جنبش اصلاحى اسلامى است.
2. نوگرایى فرهنگى در عرصه نوسازى اندیشه اصلاح اسلامى
در بُعد دیگر نوگرایى در اندیشه اصلاح اسلامى اتفاق افتاد که ادامه فکرى آن بود. این نوگرایى دو جنبه اساسى داشت:
1. تعمیق و رشد اندیشه اصلاح و نهضت؛
2. افزوده شدن بر مفاهیم و اندیشههاى جدیدى که جنبش اصلاح اسلامى منادى آنها بود.
شاخصترین کسانى که به این تحول دامن زدند سه اندیشور مسلمان و اصلاح گراى اسلامى؛ یعنى محمد اقبال، مالک بن نبى و على شریعتى (1933/1977) هستند. اینان با اندیشه و روش خویش نهضت اصلاح اسلامى را تحت تأثیر قرار دادند.
از سوى دیگر اندیشه آنان به صورت جدى روشهاى تغییر اسلامى معاصر را تحت تأثیر خود قرار داد؛ چرا که آنان به صورتى تام با جریان تغییر اسلامى کشورهاى خود ارتباط داشتند. مفاهیمى چون «فرهنگ، تمدن و نهضت»، 5 «نوسازى اندیشه دینى»6 و «نقد تمدن غرب»7 از جمله مفاهیم و مسائل اساسى است که در تکاپوى اینان در زمینه نوگرایى در شیوههاى تغییر اسلامى متبلور گردید.
3. نوگرایى فرهنگى در عرصه مفاهیم دعوت و مبارزه اسلامى
رسیدن جنبش اصلاح اسلامى به مرحله مبارزه اسلامى منظم در نیمه اول سده بیستم حاکى از تحول در شیوههاى تغییر اسلامى است که تحت تأثیر شرایط اجتماعى صورت گرفت؛ چرا که در این دوره مبارزه اصلاحى به مرحله مبارزه گروهى منظم در قالب گروهها و جنبشهاى اسلامى منتقل گردیده بود. بدین ترتیب با توجه به تحولات جامعه اسلامى، نوگرایى فرهنگى نیز دچار تحول گردید و در مسیر نهضت اسلامى قرار گرفت. حسن البنا (1906 - 1949 م) و ابوالأعلى مودودى (1903 - 1979 م) و سید قطب (1324 - 1386 ه) از مهمترین کسانىاند که در نوگرایى فرهنگى نقش ایفا نمودهاند.
مفاهیمى، چون مبارزه اسلامى، تغییر اسلامى و گروه اسلامى اساسىترین مفاهیم حاصل از نوگرایى فرهنگى هستند. در کنار این مفاهیم اصلى مفاهیم جزئىترى چون حاکمیت و عدالت اجتماعى نیز قرار داشتند.
همین طور در مفاهیمى، چون مبارزه، تغییر و گروه متناسب با تغییر زمان نوگرایى فرهنگى نیز در حال تحول بود تا به نیازهاى جدید پاسخ گوید. هنوز هم این نوگرایى ادامه دارد.
شیوههاى تغییر اسلامى معاصر ویژگىها، چشماندازها و مؤلفههاى خود را از آن دسته مفاهیمى کسب مىکند که نوآورى در مسائل مربوط به مبارزه اسلامى را پىگیرى مىنمایند. بنابراین شیوههاى تغییر اسلامى با توجه به تعدد منابع و مراجع فکرى که به مبارزه اسلامى نظر دارند دچار تعدد و تکثر گشته است.
4. نوگرایى فرهنگى در دیدگاههاى سیاسى
در تحولى دیگر دیدگاه اسلامى به اداره جامعه و دولت دست یافت؛ یعنى ارزشها و قوانین اسلامى براى انطباق با واقعیت و اسلامى کردن جامعه و دولت در عرصههاى مختلف سیاسى، اقتصادى، تربیتى، تبلیغاتى و اجتماعى به درون جامعه وارد شد. این تحول بزرگ، طرح سیاسى اسلام را دوباره مطرح ساخت و کتابهاى بسیارى که به مفاهیم «دولت اسلامى و حکومت اسلامى»، 8 «آزادىها و حقوق»، 9 «روابط بینالملل»10 و «اسلامى کردن قوانین و جامعه» مىپرداختند، بروز کردند. این مفاهیم در شیوههاى تغییر اسلامى معاصر وارد شدند و جایگاه مهمى را به خود اختصاص دادند.
5. نوگرایى فرهنگى در عرصه اسلامى کردن شناخت و اصلاح اندیشه اسلامى
یکى از گرایشهاى معاصر و مهم در شیوههاى اندیشه اسلامى و تغییر اسلامى گرایشى است که اسلامى کردن شناخت11 و اصلاح اندیشه اسلامى12 را پذیرفته است. چرا که به نظر اینان بحران فکرى، علت اصلى سقوط و عقب ماندگى جامعه اسلامى است. این امر بازنگرى در شیوههاى اصلاح اندیشه اسلامى همراه با توجه و اولویت دادن به اسلامى کردن شناخت در عرصه علوم اجتماعى و انسانى به منزله جنبه حیاتى و مهم در ادبیات اندیشه اسلامى را ضرورى مىنماید. مرکز جهانى اندیشه اسلامى در واشنگتن از همین دیدگاه سخن مىگوید که خود یکى از روندهاى نوگرایى در شیوههاى تغییر اسلامى را نشان مىدهد.
مهمترین اولویتهاى نوگرایى فرهنگى در شیوههاى تغییر
اولویتبندى از جمله قواعدى است که تابع ماهیت زمان و مؤلفههاى درونى و بیرونى است و در نتیجه تابع نوع نیازمندىها و مطالبات متغیر به شمار مىآید. دقت در تشخیص زمان، دقت در اولویتها را در پى دارد. از مشکلات عمده در شیوههاى تغییر و مبارزه اسلامى، خللى است که در ترتیب این اولویتبندىها پدید مىآید. این خلل در همه جزئیات، انعکاس دارد و یکى از اولویتهاى نوگرایى فرهنگى در شیوههاى تغییر اسلامى به شمار مىآید.
1. ارائه جایگزینهاى اسلامى
در دهههاى گذشته گفتمان اسلامى یک سرى جاىگزینهاى اسلامى نظرى را براى رفع دیدگاه منفى نسبت به اسلام و اثبات دیدگاههاى اسلامى ارائه داد. چرا که در برابر موضعگیرى منفى گرایش فکرى بشرى نسبت به نظام اقتصادى اسلام، گفتمان اسلامى با نفى این دیدگاه مىکوشد ثابت کند که از نظر تئورى، اسلام داراى نظام اقتصادى و نیز برخوردار از نظام ادارى و حکومت و دولت است. اما امروزه گفتمان اسلامى خواهان ارائه جاىگزینهاى اسلامى در عرصه عمل است. امروزه گفتمان اسلامى مىخواهد راهحلهایى اساسى و واقعى براى مشکلات سخت و حساس ارائه دهد. براى مثال سعى دارد در عرصه اقتصادى براى مشکلات بىکارى، تورم، توزیع ثروت، فقر، تنظیم تجارت داخلى و خارجى و مانند آن جاىگزینى اسلامى ارائه کند.
2. نوسازى شیوههاى تغییر اسلامى
شیوههاى تغییر، الگوهاى رفتارى گروهها را تغییر و فعالیتها و توانمندىهاى آنها را جهت داد. هر چند این شیوهها متقن و محکم باشند در تنظیم و حرکت فعالیتها انعکاس مىیابند. دیدگاه ارزیابانه از شیوههاى تغییر اسلامى از وجود بحران و مشکلات حقیقى در آنها پرده برمىدارد.
راشد الغنوشى در یک خود انتقادى این مشکل را بیان مىکند:
ما از فهم جامعه خود ناتوان شدیم و نتوانستیم سنن و قوانین رشد و تحول آن را درک کنیم. این امر سبب گردید که بسیارى اوقات حرکتى در جا داشته باشیم؛ چرا که حرکت ما به راهى درستتر منجر نشده و در نتیجه توانایى برنامه ریزى آن محدود شده است. که ما از آن به عنوان عقب ماندگى تعبیر مىکنیم. بدون شک در این عقب ماندگى اندیشه جایگاه مهمى دارد و بزرگترین بیمارى ما به شمار مىآید. 13
3. مسئله آزادىها و حقوق
حقوق و آزادىها از مهمترین عناوین گفتمان اسلامى اند که خود را به گفتمان اسلامى تحمیل مىکنند و گفتمان اسلامى براى شناخت تصورات و دیدگاههاى خود نسبت به این مسائل با سؤالهاى بسیارى روبهرو است و وضعیت کنونى دنیاى اسلام نیز از طرح چنین مسائلى جدا نیست. در سالهاى اخیر توجه به مسئله حقوق و آزادىها در شیوههاى تغییر اسلامى افزایش یافته است که گامى مثبت و به حمایت و ریشهدارسازى شناختى بیشترى نیازمند است.
4. اختلاف، روابط و گفتوگو
از مهمترین انتقادات در این زمینه، اختلاف شدید بین گروههاى اسلامى است که بعضى اوقات به برخوردهاى خشونتآمیز نیز مىانجامد. مثل قضایاى افغانستان. در بسیارى از سرزمینهاى اسلامى شاهد اختلاف و تفرقه هستیم که بر روابط گروههاى اسلامى سایه افکنده است. از این رو نیاز داریم تا از گفتوگو، رعایت ادبیات اختلاف و راههاى همگرایى و همکارى و تعاون حمایت نماییم. علاوه بر این مشکلات مىتوان به معضل فرقهگرایى در روابط شیعه و سنى و به ویژه در بین گروهها و جمعیتها اشاره کرد.
5. دموکراسى، تکثر و ارتباط با دیگران
هیچ گفتوگو، نشست، گردهمایى، کتاب و نشریهاى نیست مگر این که موضوع اسلام و دموکراسى، اسلام و کثرتگرایى و ارتباط با دیگران در آنها مطرح مىشود. همه جریانها، گروهها و نخبگان دگراندیش مىخواهند بدانند اسلامگرایان چه برداشتى از دموکراسى دارند؟ و در طرحهاى آنها کثرتگرایى چه جایگاهى دارد و شیوه ارتباطشان با دیگران چگونه است؟
حقیقت این است که این مفاهیم در گفتمان اسلامى و شیوههاى تغییر اسلامى حضور دارند. نشست «کثرتگرایى حزبى، قومى و نژادى در دنیاى عرب» را «مرکز جهانى اندیشه اسلامى» با همکارى وزارت اوقاف کویت در واشنگتن از 16 - 30 نوامبر 1993 درباره همین مسئله تشکیل داد. این نشست تلاشى براى ارائه قرائتى تازه از تکثر از دیدگاه اسلام بود.
6. ارتباط با غرب
رابطه اسلام و غرب یکى از مسائل پیچیده تاریخى، معرفتى و تمدنى است که امروز بیش از هر زمان دیگرى جلب توجه نموده است. این رابطه از سرزمینهاى اسلامى تا عالىترین مراکز غربى جریان دارد و هر لحظه کتابها و نشریات گوناگون جدیدى درباره رابطه اسلام و غرب به چشم مىخورند و عناصر جدید مربوط به آینده اسلام و غرب به آنها راه مىیابد.
این مسئله یکى از مسائل تمدنى مرتبط با حال و آینده شیوه تغییر اسلامى است.
7. اسلامى کردن شناخت
مرکز جهانى اندیشه اسلامى با طرح اندیشههایى مانند «اسلامى کردن علوم اجتماعى و انسانى، روشمندى اسلامىسازى، شیوه تعامل با قرآن کریم، شیوه تعامل با سنت نبوى، چگونه میراث اسلامى را مورد بازخوانى قرار داده و مورد تعامل قرار دهیم؟ چگونه با میراث انسانى به ویژه میراث غربى تعامل کنیم؟» مسائلى اساسى در اندیشه اسلامى را مورد توجه قرار داده و شیوههاى تغییر اسلامى به سوى افقهاى تمدنى را ارتقا مىبخشد. این، کوشش در جهت تعیین اولویتهاى نوگرایى فرهنگى در شیوههاى تغییر اسلامى است.
مهمترین شاخصهها و مسائل اندیشه اسلامى جدید
الف) زمینهها و شرایط عینى
مراحل، دستهبندىها و تقسیمات زمانى و تاریخى اندیشه اسلامى بر حسب تفاوت و تمایز وضعیت، اشکال و مؤلفههاى فرهنگى و سیاسى، اقتصادى و اجتماعى مرتبط با هر مرحله و مسائل، پدیدهها و مفاهیم در تعامل با آن و برخوردها، روابط و رویکردهاى مرتبط با آن مشخص مىگردد.
این شرایط و عوامل، خود را بر مجموعههاى فکرى و گرایشهاى اجتماعى و شاخصههاى گرایشهاى عمومى، خط مشىها و رفتارها و محتواى گفتمانهاى آنها تحمیل مىکنند. کسانى که از سده هجدهم میلادى به تاریخ نگارى اندیشه اسلامى پرداختهاند، از مسائلى که بیشترین دلمشغولىها و حالاتى که بیشترین تأثیر را داشتهاند، کار خود را آغاز کردهاند.
بر حسب تقسیمبندى قدیمى که تا الان مورد نقض و تجدید نظر قرار نگرفته است، از سده هجده تا نیمه اول سده نوزده دورهاى است که اندیشه اسلامى با ظهور اندیشههاى سلفى همراه است. گرایشهاى سلفى به امور اعتقادى و دفاع از آن و پالایش آن از ظواهر، مفاهیم و رفتارهایى که با مبناى توحید تناقض دارند، پرداختهاند. از دید طرفداران این اندیشه، بیشتر درگیرىهاى دعوتهاى سلفى با دولت عثمانى بوده است. بنا به نظر دکتر محمد عماره، این اندیشه «در چهارچوب اندیشههاى قدیمى که از قرون وسطى به این سو استقرار یافته بود به سر مىبرد». 14
نیمه دوم سده نوزده تا پایان خلافت عثمانى، با ظهور جنبشهاى اصلاحى و نوگرایانه اسلامى همراه است. این اندیشه در بیشتر مسائل خود با غرب برخورد دارد؛ گاهى در برابر غرب به مثابه تهدیدى علیه سرزمینهاى اسلامى و خلافت عثمانى مقاومت مىکند و گاهى دیگر به اقتباس از غرب مىپردازد. براى مثال در امر تحول و پیشرفتهاى علمى و صنعتى از این دوره به عنوان اندیشه اسلامى جدید یاد مىشود و از بارزترین رجال آن سید جمال الدین افغانى [1254 - 1315 ه/ 1838 - 1897م] است.
پس از پایانِ خلافت عثمانى در نیمه اول سده بیستم و شکلگیرى دولتهاى عربى در نیمه دوم همین سده، اندیشه اسلامى معاصر به وجود آمد. این دوره نوشتههاى حسن البناء، عبدالقادر عودة، سید قطب، محمد البهى، مالک بن نبى، على شریعتى، ابوالاعلى مودودى، شیخ مرتضى مطهرى، سید محمدباقر صدر و شیخ محمد غزالى بروز پیدا کردند. این نوشتهها به وضعیتِ پس از خلافت عثمانى و تجزیه آن توسط فرانسه و بریتانیا، هیمنه و نفوذ استعمار اروپایى در جهان اسلام و پیدایش دولتهاى عربى مىپردازد.
این امر نشان دهنده توجه عظیم اندیشه اسلامى به مسائلى از قبیل هویت و مشکلات آن و دفاع از مرجعیت اسلامى با شعار «دین اسلام براى هر زمان و مکانى مفید است» در آن شرایط است.
در پایان دهه هفتاد میلادى شرایط و اوضاع به صورت ریشهاى و شتابزده تغییر کرد و عوامل و مؤلفههاى پویاتر و تأثیرگذارترى وارد صحنه گردید و همراه آن معادلات اساسى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى در هم ریخت. با هدف مقاومت، رودررویى و درگیرى درونى و بیرونى با این پدیده، پژوهشها و تألیفات بسیارى در مسئله اسلام و غرب و رابطه بین تمدنها به وجود آمدند.
پس از آنکه شرقشناسى دچار جمود گردید و جان پیرک، شرق شناس فرانسوى پایان شرقشناسى را اعلان کرد، غرب گستردهترین فعالیتهاى تحقیقاتى مراکز، بنیادها، دانشگاهها و رسانههاى دیدارى و شنیدارى خود را به مشرق زمین معطوف نمود. بنا به گفته دکتر رضوان السید تا دهه هفتاد نوشتههاى غربىها - به ویژه شرق شناسان - در موضوع اسلام معاصر زیاد نبود. از مهمترین این نوشتهها پس از جنگ جهانى دوم فقط مىتوان به کتاب هامیلتون جاب با عنوان گرایش نو در اسلام و اسلام در دنیاى معاصر ویلفرد کانتول اسمیت اشاره کرد و نیز تحقیق میچل درباره اخوان المسلمین مصر بارزترین نوشتهاى است که از سوى غربىها تاکنون منتشر شده است. اما پس از سال 1978 م بررسىها، نشستها و کنفرانسهایى درباره اسلام معاصر، جنبشهاى اسلامى، نهضتهاى اسلامى، انقلاب اسلامى و آینده اسلام به صورت متعدد برگزار شده است. 15
بنابراین از نظر منطقى و روشى مىتوان در تقسیم بندى اندیشه اسلامى و زمانبندى تاریخى براى این مرحله جایگاه خاصى در نظر گرفت، چرا که وضعیتهاى مرتبط با آن در نهایتِ تغییر و هیجان بود و مسائل و مفاهیم مورد تعامل آن متفاوت و گوناگون بود. اندیشه اسلامى با نگرشها و خط مشىهاى جدید برانگیخته شد و خود را با مسائل و موضوعات آن مشغول داشت. این امر ایجاب مىکرد که اندیشه اسلامى همه اندیشهها و مفاهیم و تصورات خود را گرد آورد و به بازنگرى، ارزیابى و نقد آنها بپردازد و به سوى نوگرایى، پىگذارى و اجتهادات نوین گام بردارد و در شیوهها، ابزارها و خطمشىهاى خود بازنگرى کند و همه اینها بعد از آن صورت گرفت که خلأهاى در حال گسترش در مجموعههاى اندیشه اسلامى و جدایى طولانى از زمانه و تحولات آن و علوم و روند رو به رشد آن آشکار گردید. از این رو پس از برخورد زنده و گسترده با واقعیتها، مشکلات، تناقضات و پیچیدگىها، اندیشه اسلامى نسبت به مسائل، مشکلات، موضوعات، وظایف و علائق خود آگاهى افزونترى یافت. این برخوردهاى نزدیک، آگاهى را در اندیشه اسلامى بیدار کرد و آن را به شور و هیجان واداشت. با گذشت زمان باور به ضرورت نوگرایى، تحول و نوسازى، عبور از آرمانگرایى به واقعیتگرایى، از نظریهپردازى به تجربهگرایى، از مطلقگرایى به نسبىگرایى، از مجملگرایى به جزئىگرایى، از سنت به مدرنیته و از گذشته به آینده در اندیشه اسلامى افزون گشت. در حالى که در فضاى رکود و قهقرایى دهههاى گذشته، نمىتوانست به این تحولات، آرمانها و دگرگونىها بپردازد.
در دهه هشتاد، اندیشه اسلامى به بالندگى و پویایى بزرگى رسید و بسیارى را که از اندیشه اسلامى ویژگىهایى چون: رکود و سنتگرایى، گذشتهگرایى، بسته بودن نسبت به زمانه و ناتوانى از همپایى با پیشرفت، نوگرایى و تمدن در ذهن داشتند به حیرت واداشت. ویژگىهاى دیگرى نیز عقبگرد و انحلال اندیشه اسلامى را گوشزد مىنمود. مارکسیستهاى عرب بیش از دیگران در ایراد چنین توصیفاتى پیشگام بودند، چرا که خیزش و صعود اسلام در دنیا، برابر با سقوط ایدئولوژى مارکسیستى و فروپاشى پادگان سوسیالیستى آن در جهان بود. گویى قوانین محکم و قطعیات تاریخى وضع شده به وسیله مارکسیستها مورد نفرت قرار مىگرفت و به سوى صاحبان خود باز مىگشت.
این مسائل و قضایا و تحولاتى که در دو دهه اخیر روى داد، باعث نامگذارى اندیشه اسلامى جدید گردید. این توصیفات پیش از این در برخى از نوشتههاى اسلامى آمده است16 ولى چهارچوبههاى تفسیرى، اشکال و ارتباط با مراحل زمانى و تقسیمات زمانى و تاریخى آن مشخص نگردیده است.
دکتر رضوان السید مىگوید: «دهه هشتاد شاهد بازگشت به تأمل و توازن در اندیشه اسلامى به سایر مسائل بود»17 به نظر من این تأمل و تعادل به صورت روشنترى در دهه نود آشکار گردید، چرا که در دهه هشتاد - و به ویژه نیمه اول آن - بر دیدگاه عمومى اندیشه اسلامى نوعى حماسهگرایى و عکسالعملگرایى شدید حاکم بود. از این رو بسیار سخت بود که به صورت واضح تأمل و توازن خود را بروز دهد. زمینهها و قالبهایى که سبب شکلگیرى اندیشه اسلامى جدید گردید عبارتند از:
1. از زمان سید جمال الدین افغانى، اندیشه اسلامى براى اولین بار ایده دولتى را پذیرفت که تمایل کامل خود را به مرجعیت اسلام اعلان کرد و با طریق نهضت و جنبش اجتماعى بسیار کارآمد و فراگیر در سال 1979 میلادى در کشور ایران پا به عرصه وجود نهاد. این تحول بر حرکت اندیشه اسلامى عموماً و خیزش اندیشه اسلامى خصوصاً بیشترین تأثیر را داشته است. بدین ترتیب اندیشه اسلامى شیعى از رکود و جمود رهایى یافت و با شعور و هیجان خاصى از عزلت به سوى حضور، از جمود به سوى حرکت و از سنت به سوى مدرنیته منتقل گردید. پس از یک دهه، تحول دیگرى بر اندیشه اسلامى افزوده شد و با تحولات پدید آمده در سال 1989 میلادى در سودان، اندیشه اسلامى جنبش تازهاى یافت.
بدین ترتیب اندیشه اسلامى جدید با دو تجربه در اداره دولت و اسلامى کردن جامعه پیوند یافت. در تجربه اول بر اجتهاد اسلامى شیعى تکیه داشت و در تجربه دوم بر اجتهاد اسلامى سنّى. این پیوند، گستردهترین مشغولیتهاى فکرى، قانونگذارى، فقهى و قانونى را بر تاریخ معاصر اسلامى تحمیل کرد. بدون شک این سطح از مشغولیتهاى فکرى و تشریعى از نظر کمى و کیفى و گسترهاى از تطبیقها و تجربیات، وضعیت اندیشه اسلامى و گرایش عمومى آن را تغییر داد و آن را به سوى تحولات و خط مشىهاى تازهاى سوق داد.
2. خیزشهاى اسلامى که دنیاى اسلام را از خواب طولانى بیدار ساخت و در عصرى که مصرفگرایى و ارزشهاى مادى هر گونه انگیزهاى را براى قیام از بین مىبرد و احساس مسئولیت را در وجود انسان قلع و قمع مىنمود، روح را به دنیاى اسلام بازگرداند. همان گونه که از فعالیتهاى پژوهشى و فکرى گسترده درباره این پدیده و احیاى دوباره شرقشناسى برمىآید، غرب جدى بودن و حساسیت این پدیده را به خوبى درک کرده است. این پدیدهها ساموئل هانتینگتون را وادار کرد که اعلان کند پس از جنگ سرد حساسترین و مهمترین موضوعات، مقوله برخورد تمدنهاست. زیرا زمینههایى که مورد اتکاى اندیشه اسلامى جدید است همانهایى هستند که این خیزشها را به نمایش مىگذارند و در حرکت به سوى آینده جدید تمدنى از آن، بیدارى و آرمان مىگیرد.
3. در دو دهه اخیر مؤسسات و دانشگاههایى شکل گرفتند که در امر تحولِ مبارزه فکرى و بحث علمى در مسائل اسلامى و نوسازى اندیشههاى اسلامى و پراختن به عرصههاى معرفتى جدید نقش مهمى را ایفا کردند. در پیشاپیش این مؤسسات «مرکز بینالمللى اندیشه اسلامى» است که در سال 1981 میلادى در واشنگتن پایتخت آمریکا تأسیس گردید. مشارکت بارز این مؤسسه در عرصه اندیشه اسلامى به ویژه در زمینه اسلامى کردن شناخت و اصلاح شیوههاى اندیشه اسلامى بوده است. در بخش دانشگاهها، سه دانشگاه از اهمیت بیشترى برخوردارند: «دانشگاه بینالمللى اسلامى» که در سال 1983 میلادى در مالزى تأسیس گردید. «دانشگاه اسلامى» لبنان تأسیس در سال 1994 میلادى و «دانشگاه علوم اسلامى و اجتماعى» که در سال 1997 میلادى در آمریکا تأسیس گردید. این دانشگاهها مىکوشند به دوگانگى بین نظام آموزشى قدیم و جدید، جدایى معرفت بین علوم اسلامى و علوم انسانى و اجتماعى و ایجاد خردورزى انسان مسلمان که با زمان مرتبط بوده است بپردازند.
این مراکز و دانشگاهها در ایجاد رابطه بین پژوهشگران، علما و اندیشوران اسلامگرا خصوصاً اندیشوران دنیاى اسلام و اندیشمندان مسلمان مقیم غرب سهیم گردیدند. همین طور در افزایش تخصص و فضاسازى براى مبارزه فکرى و پژوهش جمعى مشارکت ورزیدند. حاصل این فعالیتها به صورت سلسله نشستها، کنفرانسها و حلقههاى پژوهشى درآمد که به مسائل فکرى و فرهنگى مهم اندیشه اسلامى و معارف اسلامى مىپرداختند و به صورت مجموعهاى از پژوهشهاى مهم و جدید منتشر گردیدند.
4. تا پیش از دهه هشتاد، مجله «مسلمان معاصر» که اولین بار در بیروت در سال 1974 و سپس در کویت منتشر گردید و اکنون در قاهره چاپ مىشود، بارزترین نشریه اسلامى است که شعار داد: درمان امور مختلف زندگى معاصر در سایه دین اسلام امکانپذیر است. اما پس از دهه هشتاد مجموعه مهمى از نشریات منتشر گردیدند که از نظر فکرى و علمى از مجله «مسلمان معاصر» برترى داشتند. ولى نمىشود نقش «مسلمان معاصر» را به مثابه آغازگر این راه نادیده گرفت. انتشار این نشریات نوسازى و تحول در گفتمان اندیشه اسلامى را توسعه بخشید تا این اندیشه بتواند طرح تمدنى اسلامى معاصر را تبلور بخشیده و شکل دهد.
5. در دو دهه گذشته نسل تازهاى از محققان، اندیشوران و دانشگاهیان اسلامگرا بروز کردند که درک و آگاهى بیشترى از ضرورت نوسازى و تحولبخشى به مجموعه افکار و مفاهیم و شیوههاى بحث و اندیشه داشتند. اینان بدون اینکه از تاریخ، اصول و اصل مرجعیت اسلام جدا شده باشند، مسلح به فرهنگ زمانه بوده و روح زمانه را درک کرده بودند. اینان با شایستگى تمام توانستند با پویایى و بالندگى، ایدههاى اسلامى جدید و مهمى را ارائه کنند؛ خصوصاً طرحهایى که پیش از این وجود نداشتند؛ مثل مراکز تحقیقاتى، پژوهشهاى علمى و آیندهنگر. ظهور این نسل، از مهمترین حامیان نهضت اسلامى معاصر و ایجاد تمدن جدید است.
ب) زمینهها و شرایط فرهنگى
از سوى دیگر این امکان وجود دارد که اندیشه اسلامى جدید را با توجه به اندیشهها، مفاهیم گرایشها و مسائل و سطوح کمى و کیفى فعالیتها و ادبیات آن مورد تاریخنگارى قرار دهیم. چرا که در دو دهه اخیر بیشترین نداهاى خواهان نوگرایى، تحول، تغییر و بازنگرى در نقد و ارزیابى اندیشهها، مفاهیم، نظریهها و برنامهها و شیوهها بروز پیدا کرد. این نداها حاکى از خیزش معرفتى در اندیشه اسلامى است که آن را به زمانه و مسائل زندگى معاصر پیوند مىدهد.
این مسئله را مىتوانیم در فراخوانها، فعالیتها و اندیشههایى ببینیم که عرصههاى گوناگونى را در بر مىگیرد. برخى از این عرصهها عبارتند از:
فقه و اصول: در سال 1980 میلادى دکتر حسن الترابى بحثى را تحت عنوان نوگرایى در اصول فقه اسلامى18 مطرح ساخت. او در این دیدگاه بر تحول در شیوه اصول فقه اشاره کرد تا اصول فقه بتواند واقعیت زندگى را دریابد و نیازمندىهاى زمانه را پاسخگو شود. در سال 1989 م امام خمینى [1322 - 1409 / 1902 - 1989 م] بیان داشت که اجتهاد رایج امروز براى اداره جامعه و زندگى امروز کافى نیست. ایشان به اجتهاد در مسائل اجتماعى، سیاسى و حکومتى دعوت نمود تا فقیه بتواند شایستگى اداره و رهبرى جامعه و حکومت اسلامى را پیدا کند. 19 یوسف قرضاوى نیز به فقه جدید دعوت نمود. او مىگوید:
حقیقت این است که ما به فقه جدیدى نیاز داریم که در سایه آن شایسته «بانهم قوم یفقهون» که خداوند توصیف نموده است شویم. 20
او در کتاب خود درآمدى بر بررسى قوانین اسلامى به نوگرایى در اجتهاد فراخواند. 21 سید محمدتقى مدرسى در کتاب اصول و شیوههاى قانونگذارى اسلامى22 نیز به همین مسئله تأکید ورزید و پرسید که چرا فقه تحول نیافته است؟ و تحول فقه را یک ضرورت دینى برشمرد. در سال 1994 دکتر محمد الدسوقى رئیس بخش فقه و اصول دانشکده الهیات، حقوق و بررسىهاى اسلامى دانشگاه قطر بحثى را تحت عنوان به سوى شیوه جدیدى در آموزش علم اصول فقه23 منتشر ساخت و شیخ محمد ابراهیم جناتى درخواست کرد که اجتهاد به شیوهاى جدید و متناسب با شرایط امروز صورت گیرد. 24 شیخ محمد مهدى شمسالدین مىگوید:
علم اصول به صورت رایج آن از پاسخگویى به نیاز استنباط فقهى نوآمد متناسب با متغیرات پیشآمده در حرکتهاى جامعه و تعاملات آن با جوامع دیگر، ناتوان است. 25
قرآن و تفسیر: تفسیرهاى جدیدى که از دهه هشتاد به این سو منتشر شدهاند با ویژگى پاسخگویى به خواستهاى زمانه و مسائل و مشکلات زندگى معاصر از تفسیرهاى گذشته متمایزند. چرا که نسبت به این حقیقت آگاه بودند که قرآن کریم قدرت پاسخگویى و پىگیرى مسائل جدید را دارد و چون این کتاب براى همه زمانها و عصرهاست، در هر زمانى به تفسیر جدیدى نیاز دارد. آیةاللَّه مکارم شیرازى که کار نظارت بر تفسیر نمونه را به عهده داشته است، در این باره مىگوید:
اولین ویژگى ممتاز این تفسیر این است که براى پاسخگویى به مسائل جدید آماده شده است و هدف از تألیف آن مطالعه و تفسیر قرآن با توجه به عصر کنونى ماست. نه این که چند قرن به عقب برگردیم و با توجه به آن زمان قرآن را تفسیر کنیم. پس هدف ما نگریستن به قرآن با چشم این زمانه است. 26
این تفسیر در مقدمه خود بحثى را به «مقتضیات زمان» اختصاص داده است.
هر عصرى ویژگىها، ضروریات و مقتضیات خاص خود را دارد که از شرایط اجتماعى و فکرى رایج در آن زمان نشأت مىگیرد. هر زمانى مشکلات و پیچیدگىهایى دارد که حاصل تغییر جوامع و فرهنگها مىباشد و این تغییر از روند تاریخى جامعه جدا نیست و اندیشمند فعال در زندگى اجتماعى کسى است که ضرورتها و شرایط را بفهمد و مشکلات و پیچیدگىها را درک نماید. 27
دکتر وهبه الزحیلى در تفسیر المنیر خود سخن مشابهى دارد:
در این کتاب از علوم، معارف و آموزههاى سیراب از چشمه زلال قرآن کریم را که با نیازهاى زمانه ارتباط داشتهاند گردآورى کردهام، چرا که از نزدیک شدن به چیزهایى که دور شدهاند و انس گرفتن چیزهایى که بیگانه گشتهاند و تجهیز انسان مسلمان به آگاهىهایى به دور از اسرائیلیات و درگیر با زندگى معاصر ناگزیریم. 28
بسیارى از تفسیرهاى دیگر نیز همین وضعیت را دارند.
اندیشه اسلامى: پیش از دهه هشتاد نوشتههاى اسلامى درباره نوگرایى، تحول و اصلاح اندیشه اسلامى اندک و محدود بود، ولى پس از دهه هشتاد این نوشتهها رو به تزاید نهادند. در سال 1980 م دکتر محمد عماره کتاب نوگرایى اندیشه اسلامى از نظر محمد عبده و مکتب وى29 را منتشر ساخت. در سال 1985 م دکتر محسن عبدالحمید کتاب نوسازى اندیشه اسلامى30 را منتشر نمود و در آن به خردورزى جدید اسلامى فراخواند. در سال 1989 م مرکز بینالمللى اندیشه اسلامى کتاب اصلاح اندیشه اسلامى31 را منتشر کرد و در آن پیشنهادهاى خود را براى اصلاح روشى در اندیشه اسلامى مطرح ساخت. در سال 1991 م مرکز پژوهشهاى جهان اسلام در مالت کتاب اجتهاد و نوگرایى در اندیشه اسلامى معاصر32 را که حاصل تلاش جمعى از پژوهشگران است چاپ کرد. در سال 1992 م جمال سلطان کتاب نوسازى اندیشه اسلامى33 خود را منتشر ساخت. در سال 1994 م نویسنده این سطور کتاب اندیشه اسلامى از بنیادگرایى تا نوگرایى34 را انتشار داد. در سال 1997 م از شیخ محمد مهدى شمسالدین کتاب نوگرایى در اندیشه اسلامى35 منتشر شد. در همین زمینه بعضى نشستهاى فکرى نیز دایر گشت از جمله: «نوسازى اندیشه اسلامى»36 در مغرب 1987 م، «نوسازى اندیشه اسلامى»37 در مالت 1989 م، «مسائل اندیشه اسلامى معاصر»38 در لیبى 1991 م، «اندیشه اسلامى معاصر بین سازندگى و ویرانى»39 در کویت 1995 م و «پیشرفت در نوسازى اندیشه اسلامى»40 در کویت 1996 م.
اندیشه انقلابى اسلامى: با ورود چنین جنبشهاى اسلامى به دهه هشتاد و بروز تعاملات گسترده با واقعیات و در سایه شرایط بسیار متغیر، نوشتههاى اسلامى به صورتى روشن بر نوسازى، تحول و اصلاح عرصههاى گوناگون اندیشه انقلابى اسلامى تأکید ورزیدند. این مرحله تازه به صورتى کلى و ریشهاى و در همه ابعاد، ویژگىها و مؤلفهها با وضعیت قبلى تفاوت داشت. در سال 1981 م دکتر احمد کمال ابوالمجد بیانیهاى را تحت عنوان «به سوى جریان اسلامى جدید» براى مشورت در اختیار یک صد و پنجاه نفر از فرهیختگان، اندیشوران و علماى اسلامگراى مصر گذاشت. پس از آن در سال 1991 م کتابى را به نام دیدگاه اسلامى معاصر، اعلان اصول و مبانى41 منتشر ساخت. در بند اول این اعلان آمده بود:
پیدایش جریان فکرى اسلامى جدید، راه را فراروى مسلمانان جهان روشن مىسازد و به آنان کمک مىکند که با موضعگیرىها، اجتهادات و راهحلهایى که ایمان به خدا، پیامبر و مبانى و ارزشها و آموزههاى والاى اسلام را در اختیار انسان مسلمان قرار مىدهد به حل مشکلات خود بپردازد و همان گونه که پیدایش جریان اسلامى جدید ضرورتى است که پدیدههاى متعددى بدان اشاره دارد تعجیل در اعلان آن نیز یک ضرورت دیگر است. 42
در سال 1984 م کتاب مشترک دکتر حسن الترابى و استاد راشد الغنوشى با عنوان جنبش اسلامى و نوسازى43 منتشر گردید. در سال 1989 م دکتر عبداللَّه النفیسى کتاب مهمى را تحت عنوان نگاهى به آینده جنبش اسلامى، یادداشتهایى در خودانتقادى44 آماده ساخت. این کتاب یادداشتهاى چهارده اندیشور و رهبر اسلامگرا را در بر مىگرفت. در سال 1990 م سید محمد حسین فضلاللَّه کتاب جنبش اسلامى، دغدغهها و مشکلات45 را منتشر ساخت و در آن به ابداع روش تازهاى از جنبش اسلامى فراخواند. در همان سال سید هادى مدرسى کتابى به نام نگاهى به روند جنبش اسلامى46 را منتشر کرد. در سال 1991 م کتاب آینده مبارزه اسلامى، جنبشهاى اسلامى در سایه تحولات بینالمللى و بحران خلیج [فارس47] انتشار یافت. درباره موضوع مورد بحث ما در یادداشت استاد موسى ابومرزوق چنین آمده بود:
اندیشه انقلابى اسلامى در دهه شصت و اوائل دهه هفتاد با واکنشهایى نشاندار گردید که سالهاى رنج و مشکلات بدان دامن زده بود. از این روى اندیشه رنج شکل گرفت که تاکنون از آن رنج مىبریم. بنابراین بسیارى از راهکارها و پیشنهادات اندیشمندان کنونى براى تصحیح این اندیشه جهتگیرى یافت تا بتوانند این اندیشه را تغییر دهند و یا آن را به سمت دیگرى سوق دهند و خاستگاههاى انقلابى جدیدى را پایه گذارى نمایند. 48
در سال 1993 م گزارش عملکرد نشست «اندیشه انقلابى اسلامى و راههاى نوسازى آن»49 انتشار یافت. در بیانیه پایانى این نشست بر «ضرورت انجام پژوهشهاى علمى موثق براى بازنگرى در اندیشه انقلابى اسلامى و ارزیابى آن در حالات مختلف تأکید گردید. خصوصاً اینکه متغیرهاى منطقهاى و بینالمللى ایجاب مىکند اندیشه اسلامى بسیارى از مفاهیم و ابزارها و شیوههاى خود را مورد بازنگرى قرار دهد». در همین زمینه نشست «شیوههاى تغییر در اندیشه اسلامى معاصر»50 در سال 1994 م در کویت دایر گردید.
اینها بعضى از عرصههایى هستند که بر نوسازى، تحول و پاسخگویى آن به مطالبات زمانه تأکید مىورزند و به نوبه خود مرحله تازهاى از تحولات اندیشه اسلامى را تاریخنگارى مىکنند.
ج) شاخصههاى اندیشه اسلامى جدید
مسائلى که توجه اندیشه اسلامى جدید را به خود جلب نمود، وضعیتها، اشکال و عرصههایى که با این مسائل همراه بود و از آن نشأت مىگرفت، بازنگرىها و ارزیابىهایى که بدان دست زد و مفاهیم و اندیشههایى که پدید آورد و نظرات خود را درباره گذشته، حال و آینده بر آنها بنیاد نهاد، از جمله شاخصههاى اندیشه اسلامى جدید به شمار مىآیند. بعضى از این ویژگىها عبارتند از:
1. پیوند با زمانه به جاى قطع رابطه با آن؛ آن گونه که در دو دهه اخیر بر ارتباط با زمانه تأکید مىشود پیش از آن در نوشتههاى اسلامى رایج نبود این شاخصه در عرصههاى گوناگون معارف اسلامى به ویژه عرصههایى که در ساختار اعتقادى و دینى اندیشه اسلامى تأثیر بیشترى داشتند تجلى یافت، مانند تفسیر قرآن، فقه، اصول فقه و علم کلام. این شاخصه یکى از بارزترین مظاهر آگاهى و درک نوشتههاى جدید اسلامى است که کوشیدهاند توانایى و شایستگى خود را براى همراهى با زمانه نشان دهند و در تحول، تثبیت و نفوذ آن نیز دانشگاهیان مسلمان نقش برجستهاى داشتهاند. چرا که فاصلهاى که نوشتههاى اسلامى را از زمانه و مسائل و چالشهاى آن جدا مىکند همان چیزى است که از آن پرده بر مىدارد. بنابراین براى سازندگى، علمى شدن و پیشرفت راهى طولانى فراروى اندیشه اسلامى وجود دارد. زیرا همپایى با زمانه تنها یک دعوت و خواسته نیست بلکه علمى سرشار از تحول و تجسم روح پیشرفت، توانایى بر حضور در جهان، مشارکت در جامعه انسانى و ساختن آینده مشترکمان است. اما بیم از دنیا و تظاهر به ترس از تمدن، تحصن و ایجاد مانع چیزهایى نیستند که همپایى با زمانه، آیندهسازى و تمدنآفرینى را امکانپذیر نمایند.
2. حرکت به سوى نوگرایى؛ این ویژگى تعامل و تداخل بسیارى با ویژگى گذشته دارد. زیرا رشد درک زمانه و رویکرد به مسائل و مشکلات آن زمینههایى را پدید آورد که اندیشه اسلامى را به سوى نوگرایى و تحول سوق داد تا اندیشه اسلامى بتواند از شکاف معرفتى ایجاد شده با زمانه عبور کند و نقش کارآمدترى در زندگى کنونىمان به دست آورد. بدون نوگرایى، اندیشه اسلامى نمىتواند با زمان همپایى کند و به صورت مؤثرى از آن استفاده کند. اگر اندیشه اسلامى بتواند به صورتى کارا و نوگرایانه از روشها، نظم، قواعد، اجتهاد، روشمندى و اصولگرایى استفاده کند، مىتواند توان روزافزون خود را در نوگرایى و تحول نشان دهد. چرا که حرکت به سوى نوگرایى پدیدهاى است که تجلى بارزى را در نوشتههاى اسلامى از خود به جاى گذاشته است و بسیارى از صداهاى مخالف خود را منکوب و بعضى دیگر را به سوى همنوایى با نوگرایى سوق داده است.
3. بازنگرى و نقد؛ همه اندیشههایى که به نوگرایى پرداختهاند همراه با بازنگرى و نقد بوده است. این نگرش در اندیشه اسلامى در دو دهه اخیر صورت بارزى یافت و پرداختن به بازنگرى و نقد و ارزیابى اندیشهها، مفاهیم و اجتهادات را به منزله یک ضرورت مطرح نمود. چیزهایى که فهم آنها دچار تحول شده، شیوههاى نگاه به آنها فرق کرده و زمینههاى آن تغییر نموده است، همان گونه که ارزش آنها از حیث مرتبه، اهمیت و اولویت نیز تفاوت کرده است. ولى مثل گذشته این وظیفه با قاعده «رفع بهانه» یا قاعده «دفع مفسده آینده به منظور به دست آوردن منفعت» یا گرایش استصحابى مورد نظر سید محمدباقر صدر [1353 - 1400 ه/ 1935 - 1983 م] که مىگوید یقین به احوال گذشته بهتر از شک به وضعیتهاى آینده است، دچار تقابل نگردید. به غیر از نگرانىها تغییرى اطمینانبخش ایجاد گردید: این بار بازنگرىها و ارزیابىها مثل گذشته از سوى افراد و گروههاى مخالف با منظومه اسلامى صورت نگرفت، بلکه توسط علما، اندیشوران و پژوهشگران اسلامى و به انگیزه حمایت از جنبش اسلامى صورت گرفت. با این حال در این حالت نیز از بعضى افترائات در امان نماند. مثل قضیهاى که براى شیخ محمد الغزالى مؤلف کتاب سنت نبوى بین اهل فقه و اهل حدیث51 روى داد، چون شیخ الغزالى یک گروه را بر دیگرى برترى داده بود از سوى بعضى مورد تهمت و افترا قرار گرفت، در حالى که نقد علمى هیچ گاه با تهمت و افترا قابل مقابله نیست. از کتابهاى اسلامى دیگرى که در زمینه بازنگرى و نقد بروز یافتند مىتوان به بحران خرد مسلمان52 دکتر عبدالحمید ابوسلیمان، میراث فکرى ما در ترازوى شرع و عقل53 شیخ محمد الغزالى، بحران خرد دینى54 فهمى هویدى و در باب خودانتقادى، ضرورت خودانتقادى جنبش اسلامى55 دکتر خالص جلبى، نهضت اسلامى بین اختلاف مشروع و جدایى ناپسند56 شیخ یوسف قرضاوى، شکافهایى در راه جنبش اسلامى57 دکتر عبداللَّه النفیسى، بازنگرىهایى در اندیشه، دعوت و جنبش58 عمر عبید حسنه، اشاره کرد.
بدون شک این نوشتهها از شواهد نهضت معرفتى اندیشه اسلامى است و برآورده ساختن نیازهاى اندیشه اسلامى را بر عهده دارد.
4. آینده اندیشى؛ در نوشتههاى اسلام گرایانِ پیش از دهه هشتاد، موضوع آینده، امرى غائب، پیچیده و مبهم بود و زمینههاى اندیشیدن به آن وجود نداشت. پس از دهه هشتاد وضع فرق کرد و همزمان با خیزش و انقلاب، اندیشیدن به آینده نیز به نوشتههاى اسلامى بازگشت، چرا که اندیشیدن به آینده همان اندیشیدن به خیزش و انقلاب بود که انگیزهها و زمینههاى آن در زمانهاى جمود و عقب ماندگى وجود نداشت. این اهتمام را مىتوانیم از طریق یک پدیده لمس کنیم. پدیدهاى که کتاب مبانى پیشرفت از دیدگاه اندیشمندان مسلمان59 دکتر فهمى جدعان در فاصله چاپ اول در سال 1979 م و چاپ سوم آن در سال 1988 م آن را نشان داد. در چاپ سوم این کتاب فصل تازهاى به نام «اسلام و آینده» افزوده شد. شاید کتاب اسلام دین آینده60 روژه گارودى، اندیشور مسلمان فرانسوى که در سال 1982 م به چاپ رسید اولین کتابى باشد که باب گفتوگو درباره اسلام و آینده را گشود. در سال 1983 م دکتر احمد کمال ابوالمجد مقالاتى را در مجله کویتى «العربى» به چاپ رساند و در آن مسلمانان را به پرداختن به آینده دعوت کرد. 61 در سال 1987 م کتاب چشمانداز آینده در قلمرو اسلامى62 نوشته دکتر محسن موسوى منتشر گردید. در سال 1989 م دکتر عبداللَّه نفیسى کتاب جنبش اسلامى دیدگاهى آیندهنگر را در کنار کتابهاى دیگر انتشار داد. با آغاز دهه نود سلسله نشستهاى آیندهپرداز آغاز گردیدند، چون در سال 1990 م نشست «مسائل آینده اسلامى»63 در الجزایر دایر شد و در سال 1991 م نشست «دنیاى اسلام و آینده»64 در قاهره منعقد گردید. در همین راستا در همین سال در واشنگتن نشست «آینده مبارزه اسلامى؛ جنبش اسلامى در سایه تحولات بینالمللى و بحران خلیج [فارس]» و در سال 1992 م در کویت نشست «تحولات اندیشه اسلامى و آینده»65 تشکیل گردید. در عرصه نشریات مجلههاى آینده اسلامى66 منتشر شده در لندن 1991 م و آینده دنیاى اسلام67 منتشر شده در مالت در همین سال از این پدیده سخن راندهاند. با این تفاوت که مجله اول به بناى گفتمان آیندهگراى اسلامى و مجله دوم به مسائل دنیاى اسلام براى پىگیرى مسائل آینده پرداخته است.
موضوع آیندهنگرى در اندیشه اسلامى جدید از ضرورت گذار از گذشتهگرایى، سنتگرایى و عقبگرایى به سوى زمانه ارتباط با جهان و نگاه به آینده سخن مىگوید.
5. اعتدال و میانهروى؛ اندیشه اسلامى جدید سعى دارد ویژگى اعتدال و میانهروى را از خود نشان دهد و بدین وسیله گفتمان خود را از گفتمانهاى اسلامگراى دیگر متمایز سازد چرا که در دو دهه اخیر، جهان اسلام شاهد جریانهاى خشونتگرا، تندرو، غلوگر و تکفیرگرا است. اندیشه اسلامى جدید مىکوشد خود را جاىگزین این گونه جریانها معرفى کند و نشان دهد که از نظر عملى با آن جریانها فرق مىکند، چرا که اندیشه اسلامى جدید به جاى درگیرى به گفتوگو، به جاى تنگنظرى به بازاندیشى، به جاى اعمال آنى به مرحلهبندى و به جاى فردگرایى به مشارکت ایمان دارد. مفهوم میانهروى که اعتدال از آن گرفته شده است، مفهومى قرآنى است. خداوند در قرآن مىفرماید: «و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیداً»68 پس شایسته است که میانهروى به شیوه امت اسلامى تبدیل شود و اختصاص به افراد نداشته باشد. میانهروى ویژگى مردم راهبر و شاهد بر مردم است. میانهروى، رشدیافتهترین کوششها براى فهم واقعیتها و شیوه تعامل با سنن و قوانین جامعه است و یکى از بارزترین نمودهاى رشد به شمار مىرود. اینها مهمترین ویژگىهاى اندیشه اسلامى جدید بودند.
د) مهمترین مسائل و چالشهاى اندیشه اسلامى جدید
به پیروى از خصوصیات، شرایط و مقتضیات هر دورهاى، مسائل و چالشهاى اندیشه اسلامى تنوع حاصل کردهاند. این مسائل با توجه به مقادیر کمى و کیفى و گستره تعامل با آنها، جایگاه معرفتى و کارآمدى آن در امور اجتماعى و اولویتهایى که دارند تعیین مىگردند. مهمترین مسائل و چالشهاى اندیشه اسلامى جدید عبارتند از:
1. حقوق بشر و آزادىهاى عمومى
افزایش نوشتههاى اسلامى درباره حقوق بشر و آزادىهاى عمومى به آغاز دهه هشتاد بازمىگردد. اگرچه بعضى از این نوشتهها به سال 1957 م باز مىگردد، مانند کتاب حقوق بشر در اسلام69 نوشته على عبدالواحد وافى. دکتر رضوان السید معتقد است پرداخت اسلامى به حقوق بشر به اواخر دهه چهل میلادى باز مىگردد که در آن دوباره مقوله قرآنى جانشینى الهى انسان در روى زمین در مقابل قانون طبیعى به کار گرفته شد. به نظر وى، اولین کسى که از این موضوع استفاده کرد استاد عبدالقادر عودة بود که در کتاب اسلام و اوضاع سیاسى ما70 بدان اشاره کرده است. صدور «بیانیه اسلامى حقوق بشر» توسط پنجاه نفر از اندیشوران و شخصیتهاى اسلامى با نظارت مجلس اسلامى اروپایى در لندن مهمترین رویداد در این زمینه است که از آغاز، توجه به مسئله حقوق بشر در جهان اسلام خبر مىداد. حسنین توفیق ابراهیم در تحقیق توصیفى خود درباره حقوق بشر در کتابها و پایاننامههاى دانشگاهى و بعضى از نشریات عربى با تکیه بر مصر71 به همین نتیجه رسید. او دریافت که در مقایسه با گرایشهاى دیگر، کتابهایى که از حقوق بشر در اسلام سخن گفتهاند نسبتاً زیاد هستند. همه نشستها و کنفرانسهایى که به مسئله حقوق بشر در اسلام پرداختهاند همگى پس از دهه هشتاد شکل گرفتهاند. 72 علاوه بر انگیزههاى حقوقى و قانونى دو دهه اخیر، اندیشه اسلامى جدید به دستآوردهاى معرفتى مهمى در این زمینه دست یافت.
2. حکومت، دولت و فقه سیاسى
پس از دهه هشتاد با استقرار نظام اسلامى در ایران مهمترین تحولى که اندیشه اسلامى جدید با آن روبهرو شد مسائل حکومت، دولت و فقه سیاسى بود. پیش از این دوره نوشتههاى اسلامى درباره این قضایا بسیار محدود و انگشتشمار بود که در آنها اجتهادات فقهى و سیاسى جدید وجود نداشت و به جاى آن ادبیات احکام سلطانیه و میراث فقهى قدیم سیطره داشت.
مهمترین تحول در این زمینه در اندیشه اسلامى شیعى با بروز دولت اسلامى در ایران اتفاق افتاد. معروف است که تجربه اندیشه شیعى در ارتباط با مسائل دولت و حکومت در دوره معاصر بسیار اندک است و تجربه امروز ایران بارزترین و مهمترین این تجارب به شمار مىرود که مرتبط با اندیشه شیعى است. یعنى امکانات وسیع و بزرگى در جهت نوگرایى، تحول و ابتکار در مسائل حکومت، دولت و نهادهاى سیاسى و اندیشه سیاسى و نقد سیاسى در برابر اندیشه شیعى باز شده است.
موضوع دولت، شئون و مسائل آن که براى سدههاى متمادى از متون فقه خارج شده بودند، امروزه به این حوزه بازگشتهاند و در بالاترین مراحل علمى که در نظام آموزشهاى دینى شیعى که بحث خارج نامیده مىشود و معادل تحصیلات عالى دانشگاهى است بدانها پرداخته مىشود. پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران شیخ حسینعلى منتظرى در درسهاى خارج خود به موضوع دولت اسلامى پرداخت و بعضى از مجلدات آن به نام مبانى حکومت اسلامى73 به چاپ رسید.
3. شناخت اسلامى
این موضوع شاخصترین ویژگى اندیشه اسلامى جدید است که باعث استحکام این اندیشه شده است. شناخت اسلامى از زمره مسائل معرفت شناختى جدید است. وقتى که «مرکز جهانى اندیشه اسلامى» شناخت اسلامى را مسئله اساسى و شیوه اصلى خود قرار داد، نشان داد که اندیشه اسلامى مىتواند با شایستگى تمام از عهده این امر برآید.
مرکز جهانى اندیشه اسلامى توانست با تکیه بر شایستگىهاى علمى و روشى خود پژوهشهاى مهمى را در این رابطه به انجام رساند که از بارزترین پژوهشها در این حوزه به شمار مىآیند. با این پژوهشها این اطمینان ایجاد شد که مرکز مىتواند به پیشرفتهاى بیشترى در این زمینه دست یابد.
از دیدگاه مرکز جهانى اندیشه اسلامى، شناخت اسلامى در دو امر اساسى مشخص مىشود:
اول) به وجود آوردن و ریشه دار ساختن علوم اجتماعى و انسانى اسلامى؛ دوم) اصلاح شیوههاى اندیشه اسلامى. بر اساس این دیدگاه، شناخت اسلامى عبارت است از:
روش اسلامى استوار و فراگیرى که نه تنها به راهنمایىهاى وحى ملتزم بوده و نقش عقل را نادیده نمىگیرد بلکه مقاصد، ارزشها و اهداف وحى را متبلور مىسازد و موضوع مورد توجه وحى را که فرد و جامعه انسانى و سازندگى و تمدنسازى است به بررسى مىنشیند و ضرورت همه توانمندىها و پیشرفتهاى علمى و تمدنى درست را کاملاً درک مىکند. آن دسته از دستآوردهایى که با معیارها و ارزشها و راهنمایىها و اهداف فراگیر اسلام مورد ارزیابى قرار گرفتهاند. 74
براى انجام چنین وظیفهاى در سال 1995 م نشریه شناخت اسلامى از سوى مرکز منتشر گردید. پیش از این مجله مسلمان معاصر این وظیفه را به عهده داشت. با همه اینها این قضیه از گزند نقد و اعتراض در امان نماند. طبق گفته دکتر طه جابر العلوانى:
این مجله با محکومیت شدیدى مواجه شد که گاهى به سر حد تقبیح محتواى آن، ناتوانى در درک مضامین آن، چشمپوشى از اهداف و دورنماهاى آن، تجاهل نسبت به پىآمدها و کارآمدى آن، مراقبت نسبت به پژواکها و منابر آن یا توطئه بر ضد آن و استجابت کنندگان آن مىتوانند علت این رفتار باشند. 75
بیشتر برنامههاى مرکز در جهت حمایت از گفتمان «شناخت اسلامى» است که از طریق دانشگاههاى سهیم در تأسیس و نظارت بر این مرکز مانند دانشگاه بینالمللى مالزى، در قالب ساختار آموزش عالى مورد برنامهریزى قرار گرفته است.
4. اجتهاد در فقه و نوگرایى در فرهنگ
رابطه اندیشه اسلامى با دولت و اسلامى کردن زندگى، واقعیتگرایى، همپایى با زمانه، روى آوردن به علوم و دانشهاى اجتماعى و انسانى و بروز مسائلى چون اجراى شریعت و حاکمیت دین، مفاهیمى مانند: اجتهاد، زندگى، دین و زمانه، اصولگرایى و نوگرایى، سنت و مدرنیته، ثابتها و متغیرها، رابطه اجتهاد و فقه با زمان و مکان.
این اندیشهها و زمینهها به انگیزه تحول در اجتهاد فقهى و نوگرایى در فرهنگ دامن زد. در آغاز، حرکت با موانع و تشکیکهایى روبهرو گردید، ولى در حال حاضر از شدت اعتراضهاى مخالف کاسته شده است. امروزه بسیار ضرورت دارد تا فقه علاوه بر احکام فردى و احوال شخصیه در مسائل اجتماعى و مسائل حکومت ارتباط خود را با زندگى زنده کند. زیرا با این که فقه یکى از مهمترین حوزههاى علوم اسلامى است، به جهت قطع رابطه با مسائل جارى و جمود بر موضوعات قدیمى و ادبیات قدیمى آن، دستآوردهاى معرفتى قابل توجهى را به دست نیاورده است. به همین ترتیب فرهنگ نیز توانمندىهاى تربیتى، اجتماعى و تمدنى خود را به سبب بىسوادى فاجعهبار، آموزش ناکارآمد و آگاهى محدود از جایگاه فرهنگ از دست داده است.
5. ایده تمدن اسلامى معاصر
یکى از مقولههایى که همراه اندیشه اسلامى جدید مطرح مىشود، «طرح تمدن اسلامى» است. اگرچه در گذشته این موضوع از مواردى بود که بدان فکر نمىشد، امروزه به صورت بسیار گسترده از آن سخن گفته مىشود. این نقصان به عدم حضور اندیشه اسلامى در مسائل معاصر مربوط مىشود؛ مسائلى که طرح تمدن اسلامى آمده است تا از آنها سخن بگوید و حضور و کارآمدى دوباره اندیشه اسلامى را مطرح سازد. هنوز بعضى پیچیدگىها و ابهاماتى در این قضیه وجود دارد که سبب تأویلات متعددى گشته است و تفسیرى روشن و معین از آن ارائه نشده است. البته همه اندیشهها در آغاز ظهور و پیدایش خود چنیناند و به بیان جنبههاى عمومى و مطلق و مجمل مىپردازند که قدرى ابهام و پیچیدگى به همراه دارند، ولى با گذشت زمان و آزمونهاى متعدد ویژگىها و شاخصههاى اساسى و جزئىتر آن روشن مىگردد.
پس از موضوع «راه حل اسلامى» که در ادبیات اسلامى (پس از شکست اعراب در سال 1967 م) مطرح گردید، موضوع طرح تمدن اسلامى دومین موردى است که پس از عملى شدن طرح دولت اسلامى پا به عرصه نهاده است که خود از نتایج و تحولات مقوله اول به حساب مىآید. زیرا طرح تمدنى همان تبلور جزئیات راهحلهاى اسلامى و ارائه اسلام به منزله یک منبع جاىگزین در ساختن جامعه و دولت در برابر منابع دیگر چون لیبرالیسم و سوسیالیسم است. منابعى که دولتهاى عربى نوپا بر پایه آن دو بنا گردیدند. بدین ترتیب اسلام در گستره جهانى به مثابه یکى از گزینههاى تمدنى مطرح شد که مىتواند در تقابل با چالشهاى تمدنى و مشکلات بزرگ جهانى سهیم گردد.
اینها مهمترین مسائل اندیشه اسلامى جدید بودند.
سخن پایانى
اندیشه اسلامى جدید که یکى از جریانهاى فکرى به شمار مىرود، توانسته است بیشترین تحول، رشد، تأکید بر ارزشهاى نوگرایانه و ارتباط با زمانه را از خود نشان دهد. زیرا اندیشه اسلامى در همه مراحل و تحولات تاریخى و زمانى خود در گفتمان و خط سیر واحدى نگنجیده است، بلکه مثل گفتمانهایى که بین سنت گرایان و اصلاح گرایان جریان دارد از تعدد و گوناگونى و تفاوت برخوردار بوده است. ممکن است در هر برههاى گرایش خاصى بروز یابد و بیشترین حضور و سیطره را به خود اختصاص دهد، ولى در دورههاى دیگرى عقبنشینى نماید و گرایش دیگرى پیشى گیرد.
مشکل اینجاست، جریانى که توصیف جدید بر آن صدق مىکند به صورت قابل توجهى از سوى شبکههاى رسانهاى عربى و غربى مورد توجه قرار نمىگیرد و زمینههاى بررسى و ارزیابى آن فراهم نمىآید. زیرا توجه عمده رسانهاى متوجه گروههاى خشونتگراست و این تصور ایجاد مىشود که این نوع گرایش بر اندیشه اسلامى سیطره دارد در حالى که این چنین نیست.
از سوى دیگر توصیف اندیشه اسلامى به جدید، توصیف نهایى نیست، بلکه توصیفى براى وضعیت کنونى اندیشه اسلامى است که ممکن است در شرایط دیگر تغییر کند، زیرا چیزى که امروز جدید است در زمانهاى دیگر جدید باقى نمىماند. همین طور ویژگى جدید حاکى از مرحله جدیدى است که اندیشه اسلامى مىکوشد بر آن سیطره یابد و میداندار عرصههاى درگیرى آن گردد؛ آیا موفق شده است و آیا اندیشه اسلامى به سوى آن گام برمىدارد و اینکه آیا در این رابطه به تحول و پیشرفت مناسب دست یافته است یا نه؟ چیزى که مىتوانیم بگوییم این است که اندیشه اسلامى، خود را در مسیر درست قرار داده است و با توجه به قدرت آن انتظار مىرود که این مسیر را تا آخر طى کند.
ما از آینده اندیشه اسلامى جدید و قدرت سازندگى و ابتکار آن براى آینده امت اسلامى مطمئن هستیم. اما این اندیشه باید به همه بخشها و گروههاى امت اسلامى برسد و مراقب کارآمدى و نوسازى و رویکرد به همه محیطها و دستآوردها و مجموعههاى اسلامى و ارتباط با زمانه بدون قطع رابطه با تجربه تاریخى خود باشد.
پىنوشتها
1. ترجمه و تلخیص فصل چهارم و پنجم الفکر الاسلامى؛ تطوراته و مساراته المعاصرة، قم: فصلنامه قضایا اسلامیة معاصرة، 1421 ق.
2. پژوهشگر اندیشه اسلامى و سردبیر مجله الکلمة.
3. کارشناسى ارشد دانشگاه شیراز.
4. مالک بن نبى، وجهة العالم الاسلامى، دمشق، دارالفکر، 1986، ص 49.
5. مشکلة الثقافة و مشکلة الافکار فى العالم الاسلامى و شروطه النهضة و وجهة العالم الاسلامى مالک بن نبى و انسان و اسلام دکتر على شریعتى و هذا تکلم على شریعتى فاضل رسول.
6. احیاى فکر دینى در اسلام، محمد اقبال و امت و امامت دکتر على شریعتى.
7. ابوحسن ندوى، الصراع بین الفکرة الاسلامیة و الفکر الغربیة فى الاقطار الاسلامیة و مالک بن نبى، الصراع الفکرى فى البلاد المستعمرة.
8. نظام الادارة و الحکم فى الاسلام و فى الاجتماع السیاسى الاسلامى محاولة تأصیل فقهى تاریخى شیخ محمد مهدى شمسالدین و کتابهاى بسیار دیگر در این زمینه.
9. راشد الغنوشى، الحریات العامة فى الدولة الاسلامیة.
10. عبدالحمید ابوسلیمان، النظرة الاسلامیة للعلاقات الدولیة اتجاهات جدیدة للفکر و المنهجیة الاسلامیة.
11. اسلامیة المعرفة، مرکز جهانى اندیشه اسلامى.
12. نگاه کنید به کتاب نشست الحوار القومى الدینى که از سوى مرکز دراسات الوحدة العربیة منتشر شده است. این نشست از 25 تا 27 سپتامبر 1989 در قاهره منعقد گردید. نیز نگاه کنید به کتاب الحرکة الاسلامیة رؤیة مستقبلیة أوراق فى النقد الذاتى تهیه و تنظیم توسط دکتر عبداللَّه النفیسى و کتاب تحولات الفکر و الثقافة فى الحرکة الاسلامیة زکى میلاد و کتاب فى النقد الذاتى ضرورة النقد الذاتى للحرکة الاسلامیة خالص جلبى.
13. روژه گارودى، الاسلام دین المستقبل و کتاب الاسلام کبدیل، مراد هوفمان.
14. محمد عمارة، تحدیات لها تاریخ، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات، چاپ دوم، 1982، ص 175.
15. رضوان السید، الاسلام المعاصر؛ نظرات فى الحال و المستقبل، بیروت، دارالعلوم العربیة، 1986، ص 210.
16. قیس خزعل العزاوى، الفکر الاسلامى المعاصر، نظرات فى مساره و قضایاه، بیروت، دار الرازى، 1992.
17. رضوان السید، سیاسیات الاسلام المعاصر، مراجعات و متابعات، بیروت، دارالکتاب العربى، 1997، ص 251.
18. حسن الترابى، تجدید اصول الفقه الاسلامى، بیروت، دار الجیل، 1980.
19. امام خمینى، ریادة الفقه الاسلامى و متطلبات العصر، بیروت، دار الهادى، 1992.
20. یوسف قرضاوى، اولویات الحرکة الاسلامیة فى المرحبة القادمة، قاهره، مکتبة وهبى، چاپ چهارم، 1992.
21. یوسف قرضاوى، مدخل لدراسة الشریعة الاسلامیة، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1993.
22. سید محمدتقى مدرسى، التشریع الاسلامى اصوله و مناهجه، تهران، انتشارات مدرسى، چاپ دوم، 1411 ه.
23. مقالهاى که در کنفرانس علوم الشریعة فى الجامعات الواقع و الطموح ارائه گردید. این کنفرانس در سال 1994 از سوى مرکز جهانى اندیشه اسلامى در اردن منعقد گردید. نگاه کنید به نشریه اسلامى المعرفة، مالزى، سال اول، شماره سوم، 1996.
24. مجله قضایا اسلامیة، شماره چهارم و پنجم، شماره ویژه الاجتهاد و التجدید 1 و 2.
25. همان، شماره پنجم، ص 50.
26. مجله التوحید، سال دهم، شماره 56، 1991، ص 28، گفتوگو با شیخ ناصر مکارم شیرازى.
27. شیخ ناصر مکارم شیرازى، الامثل فى تفسیر کتاب اللَّه المنزل، بیروت، مؤسسة البعثة، 1992، ج 1، ص10.
28. وهبة الزحیلى، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج، دمشق، دارالفکر، 1991، ج 1، ص 5.
29. این کتاب در مجموعه کتاب الهلال منتشر شد. قاهره، شماره 360، 1980.
30. قاهره، دار الصحوة، 1985.
31. طه جابر العلوانى، اصلاح الفکر الاسلامى؛ مدخل الى نظام نظم خطاب الفکر الاسلامى المعاصر، هیدندن، چاپ دوم، 1995.
32. در نگارش کتاب محمد فتحى الدرینى، برهان غلیون، طارق البشرى و منیر شفیق مشارکت دارند.
33. ریاض، دار الوطن، 1412.
34. بیروت، دار الصفوة، 1994.
35. بیروت، دار المناهل، 1997. ویراست دوم این کتاب از سوى المؤسسة الدولیة در بیروت، 1998 منتشر شد.
36. این نشست از سوى مؤسسة الملک عبدالعزیز آل سعود للدراسات الاسلامیة و العلوم الانسانیة در آوریل 1987 در دارالبیضا منعقد شد.
37. این نشست از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى در سال 1986 در مالت منعقد گردید.
38. این نشست از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى مالت در سال 1991 در طرابلس لیبى منعقد گردید.
39. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1995 منعقد گردید.
40. این نشست از سوى الامانةالعامة للاوقاف کویت در سال 1996 منعقد گردید.
41. قاهره، دار الشروق، 1991.
42. همان، ص 18.
43. بیروت، دار الجیل، 1984.
44. کویت، ناشر: مؤلف، 1989.
45. بیروت، دار الملاک، 1990.
46. بیروت: دار المصطفى، 1990.
47. این نشست از سوى المؤسسة المتحدة للدراسات و البحوث با همکارى مرکز جهانى اندیشه اسلامى در سال 1991 منعقد گردید.
48. همان، ص 421.
49. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1993 منعقد گردید.
50. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1994 منعقد گردید.
51. چاپ اول کتاب در سال 1989 در قاهره توسط دار الشروق صورت گرفت و ظرف یک سال هشت بار تجدید چاپ شد.
52. مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، چاپ سوم، 1994.
53. مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، چاپ دوم، 1991.
54. صنعا، دار الحکمة، 1988.
55. بیروت، مؤسسة الرسالة، 1985.
56. بیروت، مؤسسة الرسالة، 1991.
57. کویت، ناشر مؤلف.
58. مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، چاپ دوم، 1994.
59. اردن، دار الشروق، 1979.
60. بیروت، دار الایمان، ترجمه به عربى توسط عبدالمجید بارودى، 1983.
61. احمد کمال ابوالمجد، حوار لا مواجهة، قاهره، دار الشروق، 1988.
62. بیروت، دار المنهل، 1987.
63. این نشست از سوى مرکز دراسات المستقبل الاسلامى با همکارى معهد الوطنى للدراسات الاستراتیجیة الشاملة در سال 1990 در الجزائر منعقد گردید.
64. این نشست از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى مالت با همکارى مرکز البحوث و الدراسات الاسلامیة دانشکده اقتصاد دانشگاه قاهره در سال 1991 دایر گردید.
65. این نشست از سوى الامانة العامة للاوقاف کویت در سال 1992 دایر گردید.
66. این مجله از سوى مرکز دراسات المستقبل الاسلامى در لندن منتشر مىشود.
67. این مجله از سوى مرکز دراسات العالم الاسلامى مالت منتشر مىشود.
68. بقره، آیه 143.
69. قاهره، دار النهضة، 1957.
70. قاهره.
71. مجله منبر الحوار، بیروت، سال سوم، شماره نهم، بهار 1988 / 1408 ه.
72. مجله الکلمة، بیروت، سال پنجم، شماره 20، تابستان 1998/1419 ه حقوق الانسان فى الاسلام: قائمة ببلیوگرافى منتقاة، محمد دکیر.
73. بیروت، دار الاسلامیة.
74. اسلامیة المعرفة، مرکز جهانى اندیشه اسلامى، آمریکا، 1986، ص 166.
75. اصلاح الفکر الاسلامى، همان، ص 12.
منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1385 / شماره 33، بهار ۱۳۸۵/۲/۰۰
نویسنده : زکی میلاد
مترجم : محمد جمعه امینى
نظر شما