موضوع : پژوهش | مقاله

تربیت دینی فرزندان

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 14، بهمن 1381 

نویسنده : بستان، بشری
چکیده
نوشتاری که پیش رو دارید، گزارشی اجمالی از فرایند تربیت دینی فرزندان است که پس از اشاره به ابعاد مختلف دوران کودکی و نوجوانی، به بیان حقوق فرزندان، مسئولیت های والدین و عوامل دین گریزی جوانان می پردازد. امید آن که نوشته حاضر مورد توجه برنامه ریزان و عموم دست اندرکاران تهیه مجموعه های تربیتی در صدا و سیما قرار گیرد.

واقعیت ها و بایسته ها
یکی از شاخصه های نظام های دینی توجه به واقعیت ها پیش از بیان مسئولیت ها است. اساسا در میان نظامهای تربیتی، آن سیستمی موفق تر است که پیش از بیان «بایدها و نبایدها» به «هست ها و نیست ها» توجه نماید. بنابراین بر ما لازم است که با غرایز، روحیات، عواطف، احساسات، نیازها و ابعاد مختلف فرزندان خود آشنا شویم و در همان قالب ها به برنامه ریزی برای تربیت دینی آنهابپردازیم.

الف) سن مناسب برای آغاز برنامه های تربیتی
از آنجا که بنابر مطالعات روان شناختی و آموزه های دینی، عوامل مختلف وراثتی و ژنتیکی و حتی محیطی از آغاز شکل گیری نطفه بر انسان تأثیر به سزایی دارند، باید از دوران انتخاب همسر و حتی پیش از آن برای برخورداری فرزندان آینده مان از تربیتی سالم و مناسب، زمینه سازی نماییم.[1]

بر همین اساس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از ازدواج با همسران ناشایست نهی فرموده و فرزندان به دنیا آمده از آنها را تباه شده و از دست رفته می شمارد.[2] امیرمؤمنان علیه السلام نیز خصلت های زشت و زیبا در روح و روان انسان ها را متأثر از شیر مادران شان می داند.[3]

آزمایش های تجربی در این زمینه نیز این واقعیت را تأیید می کند که انسان از دوران جنینی نسبت به محیط و صداهای مختلف اطراف خود حساس بوده و به خصوص از مادر و سخنان و روحیات وی تأثیر می پذیرد.[4]

به همین دلیل، در اسلام به پدران سفارش شده است که از روزی حرام اجتناب ورزند و آداب ویژه ای را به هنگام هم بستری رعایت کنند. به مادران نیز توصیه شده که در دوران بارداری، مراقب اندیشه ها و رفتارهای خویش بوده، همواره در طهارت جان و پاکیزگی تن و روان تلاش کنند؛ چرا که از کوزه همان برون تراود که در او است. پس از ولادت نیز فرزندان به طور مستقیم در معرض برخی آداب و مراسم مذهبی قرار می گیرند؛[5]آ

دابی مانند خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ که در روایات به عنوان پناهی در برابر وسوسه های شیطانی شمرده شده است؛ کام گرفتن کودک با تربت امام حسین علیه السلام؛ انجام غسل ولادت؛ ختنه کردن؛ عقیقه کردن؛ صدقه دادن به وزن موی سر کودک از طلا یا نقره و به وزن بدنش از خرما و.. .. امروزه از نظر علمی نیز تأثیر بسیاری از این اعمال بر آینده کودک غیرقابل انکار است.[6]

با این حال، بدیهی است که فرزندان را نمی توان از آغاز تولد به طور مستقیم مورد تعلیم و تربیت قرار داد و ناچار باید منتظر پیدایش زمینه های یادگیری و تربیت پذیری در آنها بود. در این باره که آموزش و پرورش دینی فرزندان را از چه سنی باید آغاز کرد، میان دانشمندان و کارشناسان امور تربیتی اختلاف نظر است. برخی با هرگونه تعلیم و تربیت مذهبی تا پیش از بلوغ مخالفند، ولی عده ای دیگر با تأکید بر آمادگی و استعداد اطفال برای تربیت پذیری، بر این باورند که می توان برخی معلومات دینی را به طور ساده و قابل فهم به آنها عرضه نمود و با تلقین، آنها را در این فضای مقدس قرار داد.[7]

جان لاک از اندیشمندان غربی نیز معتقد است که تربیت دینی را باید از کودکی آغاز کرد. وی می گوید: «اندیشه خدا را از همان آغاز کودکی می توان در نهاد فرزندان مان جای داده، عشق و احترام به خدا را در روان شان بدمیم.»[8]

به نظر می رسد برای یافتن سن مناسب برای آغاز برنامه های تربیتی باید سن طبیعی گرایش فرزندان به دین و مذهب را شناخت. بررسی های روان کاوان نشان می دهد که آغاز پیدایش حس مذهبی در کودکان به ماه های قبل از چهارسالگی بازمی گردد و حتی گاه در حدود 2 تا 3 سالگی ظاهر می شود.

کودکان از سه سالگی، علاقه بسیار به دعا و سرودهای مذهبی داشته، از تکرار و خواندن دعاهای دسته جمعی، لذت بسیار می برند. از حدود 4 سالگی، کنجکاوی سراسر وجود کودک را فرامی گیرد و درباره حقایق مختلف جهان و از همه مهم تر آفریدگار جهان می پرسد.

این مرحله، سن طبیعی کودک برای پذیرش مفهوم خداوند است. کودک چهارساله، پدر خود را به بزرگی و اهمیت خدا می داند و تلقی او از خدا همچون پدر، ولی بزرگ تر است. او حتی گاه خدا را همچو عضوی از خانواده به حساب می آورد. احساس مذهبی با رشد و افزایش سن کودک آشکارتر می شود و در شش سالگی به روشنی می توان تظاهر به رفتارهای مذهبی را در کودکان مشاهده کرد. یک کودک شش ساله با علاقه تمام درباره خدا پرسش نموده، خواستار آشنایی و صحبت با او است و درخواست های غالبا مادی خویش همچون اسباب بازی، خوراک و پوشاک را با او در میان می گذارد. به تدریج در سن هفت سالگی، خدا را مقامی قدرتمند و بالاتر از والدین می شناسد.[9] بر همین اساس، امام باقر علیه السلام در حدیثی مفصل به تشریح وظایف اولیا در تربیت ایمانی فرزندان از سن سه سالگی می پردازد:

در سه سالگی کلمه توحید «لا اله الا الله» را به کودک بیاموزید و در چهارسالگی با نبوت پیامبر اسلام آشنایش سازید و در پنج سالگی رویش را به قبله کنید و سجده بر زمین را یادش دهید. در شش سالگی رکوع و سجود را به شیوه صحیح به او بیاموزید و در هفت سالگی وضو و نماز را به طور کامل آموزش دهید.[10]

بر اساس این حدیث شریف، کودک را باید در سه سالگی با خداوند، در چهارسالگی با نبوت و در پنج و شش سالگی با پرستش به شیوه های مختلف آشنا ساخت، تا آن که در هفت سالگی بتوان مجموعه نماز را به عنوان نمادی از کل دین و به تعبیر روایات ستون دین به او القاء نمود.

نکته مهم دیگر در این میان توجه به پرسش های دینی کودکان است. آنها بر مبنای سیر پیش گفته به پرسش درباره مذهب و موضوعات دینی پرداخته، بر حسب درک و فهم خود، سؤالات متفاوتی از اطرافیان می پرسند. در شش سال اول درباره منشأ و علت اشیاء سؤال می کنند: من از کجا آمده ام؟ آسمان را که درست کرده است؟ و.... در سن 7 تا 10 سالگی سؤال هایی عمیق تر می پرسند و خواهان پاسخ هایی مستدل تر هستند: چرا خدا دیده نمی شود؟ چگونه خداوند در همه جا حضور دارد؟ خدا چیست؟

انسان ها چطور در قیامت دوباره زنده می شوند؟ در سنین نوجوانی به دلیل افزایش آگاهی ها و معلومات بر دامنه و عمق سؤالات افزوده می شود. اگر مبانی اعتقادی در سال های پیش در ذهن شان جای گرفته باشد، پاسخ به سؤالات بعدی آسان تر خواهد بود؛ زیرا پاسخ هایی که در سنین قبل شنیده اند، فضایی اعتقادی در ذهن شان ترسیم نموده و در آن فضا به اندیشه و پرسش می پردازند. در این سنین سه گونه احساس در رابطه با مذهب برای فرزندان مان پدید می آید:

1. رشد و گسترش و تقویت حس مذهبی و علاقه مندی به دین؛

2. پیدایش تردید در آموخته های پیشین؛

3. پیدایش سؤالات متعدد و برخاسته از آن تردیدها.

نکته درخور توجه در این زمینه آن است که فرزندان در این سنین، به علت غرور نوجوانی، گاه از طرح همه سؤالات خویش پرهیز دارند و همچنین به دلیل رشد عقلانیت و قوه استدلال شان به هر پاسخی راضی نمی شوند؛ لذا بر ما است که مستقیم و غیرمستقیم، آنان را به سخن آورده و سپس پرسش های شان را مستدل و منطقی و در حد فهم و درک شان پاسخ دهیم.[11]

ب) آمادگی بسیار کودکان برای تربیت پذیری
کودکان همگی با فطرت الهی و همراه با روحیاتی پاک و زمینه هایی آراسته زاده می شوند و حس مذهبی به طور طبیعی در آنها پدید آمد، سپس رشد یا افت می یابد. در واقع، این محیط اطراف است که با تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود، زمینه هدایت یا گمراهی آنها را فراهم می آورد؛ گرچه اراده آزاد انسان هیچ گاه از میان نمی رود و حق اختیار و انتخاب در هر حال باقی است. بر همین اساس، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

هر نوزادی بر فطرت سالم الهی زاده می شود؛ لیکن این پدر و مادر هستند که گاه او را با تربیت های ناشایست خویش از صراط مستقیم منحرف می سازند.[12]

بنابراین، رسالت پدر و مادر آن است که با انجام فرایض دینی و بیان آنها برای کودکان و تجسم بخشیدن به روحیات زیبای ایمان و تعهد دینی، استعدادهای آنها را در مسیری درست به فعلیت رسانند؛ در غیر این صورت، فطرت پاک کودکان به تدریج رو به خاموشی می گراید و به محیط آلوده خو می گیرد. کودکان و نوجوانان از اخلاق همه اطرافیان خود کم و بیش تأثیر می پذیرند.

پدر و مادر، بستگان، همکلاسی ها، معلمان، قهرمانان ورزشی و هنری، شخصیت های سیاسی و اجتماعی و... همگی بر فرزندان ما تأثیر گذاشته، الگوهای مثبت یا منفی آنها را شکل می دهند که البته در این میان والدین از نقش مهم تری برخوردارند. از این رو است که امیرمؤمنان، علی علیه السلام در سفارش نامه ای به فرزندش امام حسن علیه السلاممی نویسد: «همانا جان و روان خردسالان همچون زمین بایری است که در آن هر نوع دانه و تخمی افشانی، آن را می پذیرد و رشد و نمو می دهد».[13]

بنابراین، همان قدر که زمینه هدایت و دینداری برای آنها فراهم است زمینه انحراف و فساد نیز مهیا است. کودکان و نوجوانان به دلیل کم تجربگی و ناآگاهی در آستانه لغزش قرار دارند و لذا بر پدران و مادران است که موانع زندگی سالم را از پیش پای آنها بردارند و فطرت های پاک فرزندان شان رااز آلایش به رذایل اخلاقی و مفاسد اجتماعی مصون نگه دارند.[14]

با این حال، به نظر می رسد طبیعت و فطرت انسان ها، و به ویژه کودکان و نوجوانان، به خیر و سعادت تمایل بیشتری دارد و لذا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درباره آنان می فرماید:

آنها قلبی فضیلت پذیر و دلی رقیق و حساس دارند... خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت و از عذابش بیم دهم؛ جوانان و نوجوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند، ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.[15]

امام صادق علیه السلام نیز به یکی از یاران خویش که به تبلیغ دین و نشر تعالیم اهل بیت اشتغال داشت، چنین توصیه می فرماید: «برنامه های تبلیغی خویش را متوجه نسل جوان کن؛ زیرا آنان برای پذیرش خوبی ها آمادگی بیشتری دارند و بیش از دیگران حق را می پذیرند.»[16]

ج) نیاز به محبت و دوستی
نیاز به محبت از نیازهای اساسی انسان به شمار می رود؛ همان گونه که انسان به آب و غذا نیاز دارد، به محبت نیز نیازمند است و بود و نبود آن، در تعادل روحی و روانی وی تأثیر فراوان دارد. روان شناسان بر همین اساس به ترسیم هرم نیازهای انسان پرداخته اند.

1. حقیقت جویی؛

2. ابداع، تنوع و خودشکوفایی,

3. مهر و محبت

4. نیازهای مادی

کودکی که در محیط گرم و محبت آمیز رشد کند، روانی شاد و دلی آرام و بانشاط و به تبع آن، جسمی سالم خواهد داشت. چنین فردی به زندگی امیدوار و دلگرم بوده، خود را در جهانی پرآشوب، تنها و بی یاور نمی بیند. از سوی دیگر، اظهار محبت به کودک از ابتلای وی به عقده حقارت جلوگیری می کند. کودکی که از محبت های گرم پدر و مادر محروم بوده، یا نیازش به محبت های آنان به حد کافی اشباع نشده است، نسبت به اطرافیان خویش و حتی پدر و مادر عقده نفسانی می یابد و در نتیجه، زمینه هرگونه فساد و انحرافی برایش مهیا می شود.

به اعتقاد کارشناسان امور تربیتی، تندخویی، خشونت، اعتیاد، افسردگی، ناامیدی و... غالبا معلول عقده حقارتی است که در اثر کمبود محبت پدید آمده است. گاه فشارهای روانی تا بدانجا این اشخاص را آزار می دهد که دست به خودکشی می زنند. بسیاری از فرزندانی که از منزل فرار کرده اند، انگیزه خود را از فرار، بی توجهی و کم مهری پدر و مادر دانسته اند.[17]

همان گونه که محبوب بودن از نیازهای اولیه انسان است، محبت نمودن نیز از نیازهای اساسی او است. دوست یابی و برقراری روابط اجتماعی که به خصوص در سنین نوجوانی و جوانی شدت می گیرد، براساس همین رابطه متقابل میان نیاز به محبت و نیاز به مهر ورزیدن شکل می گیرد.

بنابراین، رفیق خوب و مناسب گرچه برای همگان مهم است، ولی برای نسل جوان اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا در این دوره از یک سو عواطف نوجوان، نسبت به دوران کودکی، عمق بیشتری می یابد و دوستی های سطحی او به دوستی های صمیمی بدل می شود.

از سوی دیگر، نوجوان در این سن به دنبال کسب استقلال است و لذا به طور طبیعی به دوستان جدید گرایش پیدا می کند. بررسی های علمی نشان می دهد که اثرپذیری نوجوانان از گروه همسالان بیش از هر گروه دیگری همچون خانواده و معلمان است.

حال اگر دوستانی شایسته و مناسب گرداگرد نوجوان باشند، موجب تکامل تربیتی و معنوی او می گشوند و اگر افرادی فاسد با او طرح دوستی بریزند، سبب سقوط وی در گرداب لغزش ها و انحراف ها می گردند. بنا بر این، بر والدین است که از یک سو به تقویت دوستی خود با فرزندان در سنین نوجوانی بپردازند و از سوی دیگر، بر معاشرت های آنان نظارت کرده، آنها را در انتخاب دوستانی مناسب یاری رسانند.

د) توجه به ویژگی های فرزندان
هر انسانی از شخصیتی مستقل و هویتی مخصوص به خود برخوردار است؛ بر این اساس، باید همواره ویژگی های ثابت و متغیر، علایق، انگیزه ها و هیجانات فرزندان خویش را مورد مطالعه قرار دهیم و بر مبنای آن به برنامه ریزی تربیتی بپردازیم. این انتظار برخی از والدین که می خواهند فرزندان شان همچون خودشان و نسخه ای کپی شده از آنها باشند صحیح و به جا نیست.

در حدیث شریف آمده است که «راه های وصول به خداوند به عدد جان های آدمیان است». بنابراین، نمی توانیم برنامه ای ثابت و غیرقابل تغییر برای تربیت دینی فرزندان مان در نظر گرفته، بر همگان به طور یکسان پیاده کنیم؛ بلکه باید با توجه به متغیرها و در پرتو ثوابت به روشی مناسب برای تربیت دینی فرزندمان نایل آییم:

برنامه مناسب تربیت دینی = متغیرهای شخصیتی فرزندمان + مفاهیم و الگوهای ثابت دینی

بر همین اساس، در حل مشکلات و ناهنجاری های کودکان و نوجوانان باید ابتدا کلید شخصیت آنها را شناسایی کرده، به نقاط ضعف و قوت آنها پی ببریم و سپس با بررسی علل انحراف شان، به درمان مناسب بپردازیم. در این میان، طبیعی است که گاه به خطا می رویم؛ از این رو، چه نیکو است که با ثبت تجربیات خویش اطلاعات دقیق تری از شخصیت و روحیات فرزندمان به دست آوریم. فرزندِ یکی از اندیشمندان مذهبی نقل می کرد که پس از مرگ پدر در لوازم شخصی او به مجموعه ای از دفترها و یادداشت ها برخوردم که نکات دقیق و جالب توجهی از روحیات، عواطف و ابعاد مختلف (مثبت و منفی) من و دیگر خواهران و برادرانم در آن ثبت شده بود و تجربیات مختلفی را که پدرم در خلال تربیت ما به دست آورده بود - چه موفق و چه ناموفق - در آن دفترها نگاشته بود. آنچه در این میان مهم است، پیگیری مستمر و پرهیز از خستگی و بی تفاوتی در شناخت فرزندمان و برنامه ریزی مداوم در تربیت وی است.

حقوق فرزندان و مسئولیت های والدین
خداوند سبحان در برابر اعطای ولایت فرزندان به والدین، مسئولیت هایی ویژه بر دوش آنها نهاده است که از آنها به حقوق فرزندان تعبیر می شود. امام سجاد علیه السلامدر رساله حقوق که به تبیین وظایف و مسئولیت های مختلف انسان ها می پردازد، بخش خاصی را به حقوق فرزند اختصاص داده، در عباراتی کوتاه و بسیار پربار چنین می فرماید:

امّا حقی که فرزندت بر تو دارد، آن است که بدانی او از تو و وابسته به تو است؛ خوب و بدش در این دنیا به تو باز می گردد و به یقین تو در مقابل ولایتی که بر او داری مسئول هستی به تربیت نیکوی او بپردازی و به سوی خداوند راهنمایی اش کنی. و در انجام وظایف الهی و حقوق خود بر او یاری اش رسانی، که تو در مقابل این تکلیف از پاداش و مجازات برخوردار خواهی بود. پس درباره فرزندت چنان رفتار کن و تلاش نما که اثری نیکو پس از خود بر جای گذاری و در مقابل پروردگارت توان پاسخگویی را داشته باشی.[18]

شگفت آن است که برخی از خانواده ها نسبت به غذا و پوشاک و سلامتی جسمانی فرزندان خویش اهتمام فراوان می ورزند، ولی به تربیت و دینداری و بیماری های روحی و روانی آنها توجهی نمی کنند و به تعبیر امام حسن مجتبی علیه السلام: «شگفتا از کسی که در غذای جسم خویش اندیشه می کند ولی به غذای روح خود نمی پردازد». پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حقوق اساسی فرزندان را در وصیتی به امام علی علیه السلامچنین بر می شمارد:

ای علی، حق فرزندان بر والدین شان آن است که نام نیکو بر آنها نهاده و آنان را به حُسن ادب مزین سازند و در محیطی سالم پرورش شان دهند. ای علی، نفرین خداوند بر پدر و مادری که زمینه نافرمانی فرزندان و بی احترامی آنها نسبت به خودشان را فراهم سازند و رحمت الهی بر پدر و مادری که فرزندان خویش رابر نیکوکاری به والدین یاری رسانند.[19]

والدین با عمل به چهار توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می توانند زمینه صلاح فرزندان شان را فراهم آورده، از نافرمانی آنها و گستاخی شان جلوگیری نمایند:

1. آنچه را کودک در حد توان خود انجام داده است، از او بپذیرند.

2. آنچه انجام آن برای کودک، سنگین و طاقت فرسا است از او نخواهند.

3. او را به گناه و سرکشی وادار نکنند.

4. به او دروغ نگویند و در برابر او به اعمال سبک و احمقانه دست نزنند.[20]

با بررسی آیات و روایات، می توان اهم حقوق فرزندان یا مسئولیت های والدین را در موارد ذیل بر شمرد:

1. نام نیکو: نخستین حق و یکی از مهم ترین حقوق فرزند آن است که برای او نام نیکو، با معنا و زیبا انتخاب کنیم؛[21]چرا که نام انسان در روح و روان وی تأثیر می گذارد و می تواند او را به جانب محتوا و مضمون آن نام سوق دهد.

بر همین اساس، آدمی از نام زیبا مسرور گشته، به آن افتخار می ورزد و از نام بد رنج برده، از آن شرمسار می گردد.[22] حال چه خوب است از میان نام های نیکو، نامی را برگزینیم که همواره الگویی والا و عینی را در مقابل ما قرار دهد.

نام های امامان و پیامبران و انسان های نیک در پیوند فرزندان مان با آن قهرمانان تاریخ تأثیری فراوان دارد. بر همین اساس، امام حسین بن علی علیهماالسلامبرای تمام فرزندان خویش نام مبارک فاطمه و علی را برگزیده بود تا یادآوری مکرر آنها در عصر غربت آن دو شخصیت بزرگ، زمینه بازتولید آن قهرمانان را فراهم آورد و افراد و جوامع را از شعاع های وجودی شان بهره مند سازد.

2. مهر و محبت: والدین باید محبت خویش را به فرزندان شان اظهار نموده و تنها به دوستی قلبی بسنده نکنند؛ زیرا برای کودکان فقط آنچه قابل مشاهده و لمس است معنا و مفهوم می یابد. محبت های والدین باید در نوازش ها، بوسه ها، آغوش گرفتن ها، تبسم ها و حتی نوع نگاه ها و آهنگ سخنان شان نمود و ظهور داشته باشد.

بر همین اساس پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: «نگاه محبت آمیز پدر به فرزند عبادت محسوب می شود.» [23]و «هر کس فرزند خویش را ببوسد خداوند برای او ثوابی در نظر می گیرد و هر کس فرزندش را شاد گرداند، خداوند او را در قیامت شاد می سازد.»[24] امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «خداوند بنده ای را به دلیل محبت بسیار به فرزندش مورد رحمت خویش قرار می دهد.»[25]

همچنین در روایتی دیگر از موسی علیه السلام نقل می فرماید که او از خدا پرسید: «پروردگارا چه عملی نزد تو نیکوتر است؟» خداوند در پاسخش فرمود: «محبت به کودکان؛ چرا که من فطرت آنها را بر یگانگی خویش قرار داده ام و لذا اگر آنها را بمیرانم از روی رحمتم به بهشت جای شان دهم.»[26]

3. محیط سالم: یکی از نکاتی که در روایات به آن سفارش بسیار شده، انتخاب محیطی سالم برای رشد کودکان و به حداقل رساندن عوامل منفی تأثیرگذار بر آنها است.[27] انتخاب محله مناسب، مدرسه خوب، اطرافیان و دوستان شایسته و... همگی تأثیر به سزایی در تربیت فرزندان داشته و از مسئولیت های مهم والدین به شمار می روند. چرا که محیط گناه آلود، روان را فاسد و مسموم ساخته، خانه دل را تاریک می نماید. شاید به همین دلیل است که مسلمان حق ندارد در محیط آلوده ای که قادر به حفظ دین و عقیده خود در آن نیست، زندگی نماید و کمترین وظیفه او مهاجرت از آن محیط مسموم است.[28]

یکی از اموری که در سالم سازی محیط رشد فرزندان مان تأثیر فراوان دارد، آموزش محرم و نامحرم، کنترل معاشرت ها با جنس مخالف و جداسازی بستر خواب فرزندان است. معاشرت مختلط دختران و پسران در مجالس عروسی، میهمانی ها و... تأثیر فراوانی بر تغییر روحیه دینی و بینش معنوی آنها خواهد گذاشت.

این مسأله در مورد دختران اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا آنها زودتر از پسران به بلوغ می رسند. بستر کودکان نیز باید در شش سالگی از هم جدا شود. رعایت این اصول به تدریج سبب می شود هر یک از پسران و دختران، نقش مردانه و زنانه مناسب را یافته و برای دوران بحران زای بلوغ آماده گردند. نوه امام رحمه اللهعاطفه اشراقی در این باره خاطره ای شنیدنی دارد:

از مسائلی که امام زیاد به آن توجه داشتند، محدود بودن روابط زنان و مردان بود. یادم است که ده سال بیش نداشتم و با برادرها و پسرخاله هایم بازی می کردم و در عین حال حجاب نیز به سر داشتم. امام یک روز مرا صدا زد و فرمود: «شما هیچ تفاوتی با خواهرتان ندارید، مگر او با پسرها بازی می کند که شما این کار را می کنید.» از آن روز به بعد دیگر من در بازی پسرها شرکت نمی کردم.[29]

محیط درونی خانه نیز باید از هرگونه عوامل منفی در تربیت فرزندان تهی باشد؛ روابط جنسی والدین به هیچ وجه نباید در معرض دید فرزندان قرار گیرد. به تدریج باید به کودک آموزش داد که در اطاق خاص خود بخوابد و برای رفتن به اطاق والدین اجازه بگیرد.

قرآن کریم نیز در آیه 58 و 59 سوره نور به این امر تصریح نموده است.[30] در روایات حتی از هم بستری در مکانی نزدیک به محل خواب نوزادان نیز نهی شده و انجام این عمل، موجب پیدایش انحرافات جنسی در بزرگسالی آنها شمرده شده است.

4. آموزش قرآن: در روایات از آموزش قرائت قرآن به عنوان یکی از وظایف والدین در تربیت فرزندان شان یاد شده است.[31] بر همین اساس، امام علی علیه السلام به معلمی که «بسم الله الرحمن الرحیم» را به فرزندان خردسالش آموخته بود، به گنجایش دهان استاد، طلا و جواهر هدیه داد.

امام حسن عسکری علیه السلام نیز در روایتی ثواب آموزش قرآن به فرزندان را تشکیل دهنده بخش بزرگی از نامه اعمال والدین می شمارد.[32] این سفارش ها همگی از آن رو است که قرائت قرآن در جوانی موجب آمیختگی مفاهیم آسمانی آن با روح و روان کودک گشته و ذهن و اندیشه وی را قرآنی و الهی می گرداند و در نتیجه، ضمانتی درونی در مقابل انحرافات اخلاقی و اجتماعی بدو می بخشد.

5. آشناسازی با مفاهیم و معارف اسلامی: افزون بر قرائت قرآن، باید معانی، مفاهیم، داستان ها و مثل های قرآن را به کودکان مان بیاموزیم و در کنار آن با روایات و احادیث معصومین علیهم السلام آشنای شان سازیم و برای لحظه لحظه زندگی الگویی عملی در مقابل چشمان شان قرار دهیم.

امام علی علیه السلام در این باره چنین توصیه می کند: «از دانش ما به کودکان تان بیاموزید که خداوند بدین وسیله منافعی به ایشان رساند.»[33] امام صادق علیه السلام نیز به شیعیان خویش سفارش می کند که نونهالان خود را پیش از آن که افکار و اندیشه های انحرافی، گمراه شان سازد، با احادیث اهل بیت آشنا سازند.[34]

چه نیکو است که پدران و مادران هر شب و یا دست کم هر هفته در جمع خانواده چند آیه یا حدیث و یا برخی اشعار سازنده و داستان های مفید را بخوانند و درباره آن به صحبت بنشینند. مهم ترین موضوعاتی را که فرزندان مان باید با آنها آشنا باشند، می توان بدین ترتیب فهرست کرد:

- خداشناسی: معرفی خدا و صفات او، عدالت و حکمت الهی در آفرینش جهان و توضیح درباره بلاها و امتحانات.

- راهنماشناسی: شناخت پیامبران و فلسفه نبوت و آشنایی با امامان و کارکردهای آنان.

-معادشناسی: رستاخیز، حسابرسی، برزخ، قبر، کیفر و پاداش.

- انسان شناسی: رابطه انسان با خدا و جهان هستی، نظارت خدا بر انسان، خلافت انسان در زمین.[35]

6. محبت به پیامبر و اهل بیت: وظایف والدین تنها به آموزش برخی مفاهیم و ایجاد پاره ای از نگرش ها محدود نمی شود، بلکه بر آنها است که برخی گرایش های مثبت را به فرزندان خود القا کنند و در جان های شان رسوخ دهند. محبت به خوب ها و خوبی ها و نفرت از بدها و بدی هاایمن سازی قوی و مؤثری در مقابل هرگونه زشتی و گناه بوده، محرکی به سوی کمال و ترقی معنوی به شمار می رود. محبت به معصومین علیهم السلام آنان را به حقایقی عینی و الگوهایی عملی مبدل ساخته، امکان همانند سازی با آنها را فراهم می آورد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی می فرماید: «فرزندان خود را بر دوست داشتن پیامبرتان و محبت به اهل بیت او تربیت نمایید.»[36]

7. آموزش احکام شرعی: آشنا ساختن کودکان با وظایف و تکالیف شرعی آنها نیز یکی از مسئولیت های مهم والدین است که با نزدیک شدن آنها به سن بلوغ، ضرورت بیشتری می یابد. فرزندان ما باید پیش از بلوغ به تدریج با احکام مورد نیاز همچون طهارت و نجاست، وضو، غسل، نماز، روزه و... آشنا شوند و روش مراجعه به توضیح المسائل را فرابگیرند. همچنین، از خجالت های بی مورد در پرسش از مسائل شرعی بپرهیزند.

8. ازدواج به موقع: یکی از وظایف مهمی که در روایات بر دوش والدین نهاده شده، پیشگیری از انحرافات جنسی فرزندان است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حقوق فرزندان بر والدین را این گونه می شمارد: نام نیکو، آموزش های لازم و ازدواج به موقع.[37] چه نیکو است که پدران و مادران از یک سو با مراعات نکات تربیتی از بلوغ زودرس فرزندان - که در اثر عوامل مختلفی مانند معاشرت با جنس مخالف، مشاهده فیلم های نامناسب، دوستی های ناشایست و... پدید می آید - جلوگیری کنند و از سوی دیگر، با آموزش های لازم، سن بلوغ عقلی آنها را پایین آورند و به حد واقعی خویش که مقارن با بلوغ جنسی است، برسانند. سپس زمینه ازدواجی ساده و پاکیزه را برای آنها فراهم آورند.

پی نوشت ها:

[1] علی قائمی، نگرش و رفتار دینی در دانش آموزان، انتشارات امیری، تهران، 1374، ص 83.

[2] محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، مؤسسة الوفا، بیروت، 1983، ج 100، ص 236-237.

[3] محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1367، ج 6، ص 44.

[4] غلامعلی افروز، روش های پرورش احساس مذهبی «نماز» در کودکان و نوجوانان، انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1376،ص 23.

[5] علی قائمی، پیشین، ص 83.

[6] علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، انتشارات امیری، تهران، 1364، ص 109.

[7] کریمی نیا، الگوهای تربیت اجتماعی، انتشارات پیام مهدی، قم، 1377، ص 212 و 213.

[8] علی قائمی، نگرش و رفتار دینی در دانش آموزان، ص 84.

[9] علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، ص 32 و 34.

[10] محمد تقی فلسفی، گفتار فلسفی کودک، هیئت نشر معارف اسلامی، تهران، 1352، ص 198 و 199.

[11] علی قائمی، پیشین، ص 36 - 38.

[12] محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 3، ص 281 - 282؛ صحیح بخاری، دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 97-98.

[13] نهج البلاغه، دار المعرفة، بیروت، نامه 31، ص 40.

[14] محمد جواد طبسی، حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت ع، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1376، ص 152.

[15] محمد تقی فلسفی و مرتضی فرید، الحدیث، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1364، ج 1، ص 394.

[16] محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 23، ص 236 - 237.

[17] ابراهیم امینی، اسلام و تعلیم و تربیت، انجمن اولیا و مربیان، تهران، 1372، ج 2، ص 197.

[18] محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسسة آل البیت، قم، 1408، ج 11، ص 161؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1363، ص 263.

[19] شیخ حرّ عاملی، وسایل الشیعه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 15، ص 123.

[20] محمد تقی فلسفی، پیشین، ج 2، ص 45.

[21] شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص 122-124.

[22] محمد تقی فلسفی، پیشین، ج 2، ص 224 - 227.

[23] محدث نوری، پیشین، ج 15، ص 169-170.

[24] محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 101، ص 99.

[25] شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص 201.

[26] محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 101، ص 97.

[27] شیخ حر عاملی، پیشین، ج 15، ص 123.

[28] علی قائمی، هدایت نوجوانان به سوی نماز، ستاد اقامه نماز، 1373، ص 40.

[29] مطهری، جلوه های رفتاری خمینی، ص 153.

[30] طبسی، پیشین، ص 154.

[31] محمدی ری شهری، میزان الحکمة، دار الحدیث، ج 4، ص 3679-3680.

[32] محدث نوری، پیشین، ج 1، ص 290.

[33] ری شهری، پیشین، ج 4، ص 3680.

[34] همان.

[35] علی قائمی، نگرش و رفتار دینی در دانش آموزان، ص 33.

[36] ری شهری، پیشین، ج 4، ص 3680.

[37] همان، ص 3679.

نظر شما