آینده بشریت در کتاب مقدس، قرآن کریم و روایات
مجله رواق اندیشه رواق اندیشه، شماره 22، مهر 1382
نویسنده : نیکزاد،عباس
عباس نیکزاد[1]
چکیده:
بشارت به مصلح کل در آخرالزمان مسأله ای است که همه ادیان و مذاهب مختلف، آن را مطرح کرده و نوید به ظهور کسی داده اند که بشریت را از ظلم، ستم و نابرابری نجات خواهد داد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. نویسنده با استفاده از اوصافی که در کتاب مقدس درباره مصلح کل آمده و با توجه به آیات فراوانی از قرآن کریم که به آینده بشریت نظر دارد و سرانجام حکومت جهان را از آن بندگان صالح می داند و همچنین با توجه به روایات فراوانی از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام که نوید به ظهور مردی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله داده و به نام مبارک او تصریح کرده، مانند حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «المهدی من ولدی» نتیجه گیری می کند که به اعتقاد شیعه مصلح کل، مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است که در پس پرده غیبت به سر می برد و روزی که خدای متعال اراده نماید ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد می نماید، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است. از این رو آینده بشریت، آینده ای کاملاً روشن و امیدوار کننده می باشد و آن این که آینده از آن صالحان است.
صبحدم پیک مسیحا دم جانان آمد
گفت برخیز که آرام دم و جان آمد
اعتقاد به این که در آخر الزّمان شخصیتی الهی و آسمانی، به عنوان منجی و مصلح کل خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، امنیت، صلح، صفا و انصاف را بر جهان حاکم خواهد نمود و طومار ظالمان، مستکبران، متجاوزان و مفسدان را درهم خواهد پیچید، اختصاص به شیعیان ندارد، بلکه در ادیان و مذاهب مختلف مطرح است. علامه طباطبایی در این باره می فرماید:
«در ادیان و مذاهب گوناگون که در جهان حکومت می کنند، مانند وثنیت، کلیمیت، مسیحیت، مجوسیت و اسلام، از کسی که نجات دهنده بشریت است، سخن به میان آمده است و عموما ظهور او را نوید داده اند. اگرچه در تطبیق، اختلاف دارند. و حدیث متّفق علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: «المهدی من ولدی» یعنی: مهدی موعود از فرزندان من می باشد اشاره به همین معناست.»[2]
شهید مطهری در این زمینه می نویسد:
«اندیشه پیروزی نهایی حق، صلح و عدالت بر نیروی باطل، ستیز و ظلم و گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده آل، و بالاخره اجرای این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی از او به «مهدی» تعبیر شده است، اندیشه ای است که کم و بیش همه فرق و مذاهب اسلامی، با تفاوتها و اختلافهایی بدان مؤمن و معتقدند.»[3]
ما ابتدا به پاره ای از بشارتهایی که در این باره در کتاب مقدس (عهدین) آمده است اشاره می کنیم وسپس به همین موضوع از دیدگاه قرآن کریم و روایات اسلامی می پردازیم:
الف) «خداوند از زندگی افراد درستکار و امین مراقبت می کند. او به ایشان ارثی فساد ناپذیر خواهد بخشید. اما بدکاران نابود خواهند شد و دشمنان خداوند همچون گلهای وحشی زودگذر، پژمرده و فانی خواهند شد و مانند دود ناپدید خواهند گردید... خداوند انصاف را دوست دارد و عزیزان خود را ترک نمی کند، بلکه همیشه از آنها مراقبت می نماید. اما نسل شروران ریشه کن خواهد شد. نیکان و صالحان، دنیا را به ارث خواهند برد و تا ابد در آن سکونت خواهند نمود... خداوند نیکان را نجات خواهد داد... خداوند به کمک آنها خواهد شتافت و آنها را از چنگ بدکاران خواهد رهانید؛ زیرا به او پناه می برند.»[4]
ظاهرا این جملات از کتاب زبور داوود، همان است که قرآن کریم با اشاره به آن می فرماید:
«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون»[5]
یعنی: به تحقیق در زبور داوود ـ علاوه بر قرآن ـ این حقیقت را نگاشتیم که حتما نیکان و صالحان زمین را به ارث می برند.
ب) «ای خدا احکام خود را به پادشاه و عدالت خویش را به پسر پادشاه عنایت کن. تا او قوم تو را به عدالت داوری خواهد نمود و مساکین تو را به انصاف. آنگاه در سراسر سرزمین ما سلامتی و عدالت برقرار خواهد شد، مساکین قوم را دادرسی خواهد کرد و فرزندان فقیر را نجات خواهد داد و ظالمان را زبون خواهد ساخت. از تو خواهند ترسید مادامی که آفتاب باقی است و مادامی که ماه است. در زمان او صالحان خواهند شگفت، وفور سلامتی خواهد بود تا وقتی که ماه باشد. دامنه قلمرو او از دریا تا دریا و از نهر (فرات) تا دورترین نقطه جهان خواهد بود.
... جمیع سلاطین، او را تعظیم خواهند کرد و تمام امتها او را بندگی و خدمتگزاری خواهند نمود. وقتی شخصی درمانده و فقیر از او کمک بخواهد او را خواهد رهانید و بر افراد ضعیف و نیازمند رحم خواهد کرد و ضعیفان را نجات خواهد داد، آنها را از ظلم خواهد رهانید؛ زیرا جان آنها برای او با ارزش است. او زنده و پایدار خواهد ماند.. . قوم او پیوسته برای او دعا می کنند و او را متبارک خوانند. سرزمین او پر از غله شود و کوهستانها مانند کوه های لبنان حاصلخیز گردد، شهرهایی همچون مزرعه های پر علف، سرشار از جمعیت شود. نام او تا ابدالآبد باقی خواهد ماند، و تا خورشید باقی است آوازه او پایدار بماند...متبارک باد نام مجید او تا ابدالآبد. تمام دنیا از شکوه و جلال او پر شود. آمین! آمین!»[6]
برخی از یهودیان می گویند منظور از پادشاه، خود حضرت داوود و منظور از پادشاه زاده حضرت سلیمان است. و جماعت نصاری می گویند این مزمور در شأن حضرت عیسی است. ولی به نظر می رسد هر دو نظریه باطل است. اما بطلال نظریه یهود به این دلیل است که اولاً، حضرت داوود صاحب شریعت و احکام نبوده است تا از خدا بخواهد که احکام خود را به او عطا کند. ثانیا، بسیار بعید است که حضرت داوود در مقام دعا که مقام خضوع و تذلل و خشوع است خود را به نام پادشاه بخواند. ثالثا، به اعتقاد اهل کتاب و گواهی صریح کتاب مقدس دایره ملک و فرمانروایی حضرت سلیمان همانند پدرش داوود تنها اورشلیم بوده است.[7] رابعا، در عهد حضرت سلیمان، به تصریح کتاب مقدس، ظلم و شرک بکلّی بر چیده نشد، بلکه کتاب مقدس صراحت دارد که خود حضرت سلیمان در آخر عمر دچار شرک و بت پرستی شد![8] خامسا، مدت ملک و فرمانروایی حضرت سلیمان به صراحت کتاب مقدس بیش از چهل سال ادامه پیدا نکرد. بنابراین هیچ یک از ویژگی هایی که در عبارت مزمور هفتاد و دو آمده است بر حضرت سلیمان قابل انطباق نیست.[9]
اما بطلان نظریه مسیحیان به خاطر این است که اولاً، حضرت عیسی نه پدر داشت و نه پسر؛ بنابراین نمی توان عبارت کتاب مزامیر را بر او منطبق ساخت. ثانیا، به اعتراف نصاری، حضرت عیسی حتی یک روز هم سلطنت و فرمانروایی نکرد. ثالثا، به شهادت و صراحت کتاب مقدس حضرت عیسی خود صاحب احکام نبود بلکه او تابع حضرت موسی و تورات او بود.[10]
به نظر می رسد منظور از پادشاه که صاحب احکام است حضرت محمد صلی الله علیه و آله و منظور از پسر پادشاه که جهان را پر از عدل و داد می کند حضرت مهدی موعود (عج) باشد.حداقل این است که عبارت بالا بر عقیده مسلمانان و شیعیان انطباق بهتری دارد.
ج) «در حالی که این سرود را برای پادشاه می سرایم... تو از همه فرزندان آدم، زیباتری، بلاغت به لبهای تو ریخته است و از لبانت نعمت فیض می چکید، خداوند تو را تا ابد متبارک ساخته است. ای پادشاه مقتدر، شمشیر جلال و جبروت را بر کمرت ببند و شکوهمندانه بر اسب خویش سوار شو تا از حقیقت و عدالت و حلم و تواضع دفاع کنی، قدرتت پیروزی بزرگ را نصیب تو می گرداند. تیرهای تو نیز به قلب دشمنانت فرو می روند و همه اقوام در برابر تو سقوط می کنند. خداوند تحت فرمانروایی تو را جاودان کرده است. تو با عدالت و انصاف سلطنت می کنی. عدالت را دوست داری و از شرارت بیزاری. بنابراین خدایت تو را برگزیده و تو را بیش از هر کس دیگر شاد گردانیده است. تمام لباسهایت را از مُر و عود سلیخه (معطر) آمیخته است.. . ای پادشاه نام تو را در تمام نسلها شهرت خواهم داد و همه مردم تا ابد سپاسگزار تو خواهند بود.»[11]
این اوصاف جز بر امام زمان(عج)، که در آینده، حکومت عدل جهانی را تشکیل خواهد داد صادق نیست.
د) در انجیل، حضرت عیسی برای قوم بنی اسرائیل تمثیلی را بیان کرده است؛ مضمون این تمثیل این است که صاحب تاکستانی، باغ خود را به دست چند باغبان سپرد و خود به مسافرت رفت و در موسم انگور چینی، مالک، چند نفر را نزد باغبانها فرستاد تا سهم خود را از آنها تحویل بگیرد ولی باغبانها به ایشان حمله کردند و آنها را کشتند، مالک مجددا عده دیگری را فرستاد، باغبانها با این گروه نیز همان کار را کردند.
بالاخره مالک، پسر خود را فرستاد، باز آنها به او حمله کردند و کشتند. پس از این، حضرت عیسی از قوم خود می پرسد: «حال وقتی به نظر شما مالک باغ برگردد، با باغبانها چه خواهد کرد؟ گفتند: البته از آن بدکاران انتقام سختی خواهد گرفت؛ باغ را به باغبانهایی اجاره خواهد داد تا میوه هایش را در موسم چیدن به او تسلیم کنند.
آنگاه عیسی از ایشان پرسید آیا شما هیچ گاه این آیه را در کتاب آسمانی نخوانده اید که: همان سنگی را که معمارها دور انداختند، همان سر زاویه (یا سنگ اصلی ساختمان) شد. این کار از جانب خداوند و در نظر ما عجیب است. منظورم این است که ملکوت خود را از شما (بنی اسرائیل) گرفته و به امتی خواهد داد (ظاهرا امت عرب که از نسل حضرت اسماعیل بودند بر خلاف بنی اسرائیل که از نسل حضرت اسحاق بودند) که میوه هایش را به او تسلیم کنند و سهم او را بدهند. اگر کسی روی این سنگ بیفتد تکه تکه خواهد شد و اگر این سنگ بر روی کسی بیفتد او را له خواهد کرد. چون کاهنان اعظم و سران مذهبی (یهود)متوجه شدند که عیسی درباره آنها سخن می گوید و منظورشان از باغبانان در این حکایت خود آنهاست تصمیم گرفتند او را بکشند...» [12]
با تأمل در این تمثیل روشن می شود که منظور از مالک باغ، خداست و منظور از باغ، دین و شریعت الهی است. منظور از باغبانان، یهود و بنی اسرائیل است. منظور از فرستادگان صاحب باغ که با حمله باغبانان کشته شدند، پیامبران بنی اسرائیل هستند. (به قول قرآن یکی از اوصاف زشت بنی اسرائیل پیامبرکشی بود.) و مقصود از پسر مالک، حضرت عیسی است که به زعم مسیحیان او پسر خدا است. و مقصود از قوم دیگر که مالک، باغ را به آنها تحویل خواهد داد، قوم عرب می باشد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام از تبار آنها هستند، و مقصود از سنگی که معمارها او را دور انداختند ولی بعدا سنگ اصلی ساختمان شد ـ سنگی که هر کس بر روی آن بیفتند و یا سنگ بر روی او بیفتد له خواهد شد ـ ظاهرا امام زمان است؛ امامی که قرنها به خاطر تهدید جباران و طاغوتیان بناچار از میان مردم غیبت کرد. شاهد بر این مدّعا بخش دیگر کتاب مقدس است:
«همان سنگی که معماران نپسندیدند و دور انداختند، اینک مهمترین سنگ ساختمان شده است. این کار خداست چه کار شگفت انگیزی! امروز روز پیروزی خداوند است. باید جشن گرفت و شادی کرد. خداوندا تمنا می کنیم ما را نجات دهی و کامیاب سازی. برکت باد بر آن کس که به نام خداوند می آید. ما از خانه خداوند تو را برکت می دهیم. خداوند همان خدایی است که ما را منّور ساخته است. شاخه ها را به دست گیرید و جشن را آغاز کنید و به سوی قربانگاه خدا پیش بروید....»[13]
برخی از مسیحیان می گویند مقصود از «سنگ دور انداخته» حضرت مسیح است که در آینده از آسمان فرود خواهد آمد. ولی این توجیه درست نیست؛ زیرا گوینده این سخن خود حضرت عیسی است و از حضرت عیسی در این داستان به پسر مالک که مورد قتل واقع شد تعبیر شده است و به کارگیری سنگ دور انداخته شده، پس از این واقعه مطرح شده است. از این گذشته وصفی که برای سنگ بیان گردیده (هر کس روی آن سنگ افتد شکسته می شود و هر کس که این سنگ روی او افتد له می شود) در مورد حضرت عیسی که به اتفاق همه مسیحیان و گواهی کتاب مقدس پیامبر رحمت و محبت بود صادق نیست.
در انجیل یوحنّا از قول حضرت عیسی آمده است که: «من مثل نوری آمده ام تا در این دنیای تاریک بدرخشم،... اگر کسی صدای مرا بشنود و اطاعت نکند، من از او بازخواست نخواهم کرد؛ زیرا من نه برای بازخواست، بلکه برای نجات جهان آمده ام.» [14]
ه) «خداوند می فرماید: این است خدمتگزار من که او را تقویت می کنم. این است برگزیده من که از او خشنودم. او را از روحم برخواهم ساخت تا عدالت و انصاف را برای اقوام جهان به ارمغان آورد. او آرام است و در کوچه ها فریاد نخواهد کرد او نی خرد شده را نخواهد شکست و شعله ضعیف را خاموش نخواهد کرد. عدل و انصاف واقعی را به اجرا در خواهد آورد. دلسرد و نومید نخواهد شد و عدالت را بر زمین استوار خواهد ساخت.
مردم سرزمین های دور دست منتظرند تعالیم او را بشنوند. خداوند به خدمتگزار خود چنین می گوید: من که خدا هستم تو را خوانده ام و به تو قدرت داده ام تا عدالت را برقرار سازی. توسط تو با تمام اقوام جهان عهد می بندم و به وسیله تو به مردم دنیا نور می بخشم. تو چشمان کوران را باز خواهی کرد و آنان را که در زندانهای تاریک اسیرند آزاد خواهی ساخت.. . خداوند همچون جنگ آوری توانا به میدان جنگ خواهد آمد و فریاد برآورده، دشمنان خود را شکست خواهد داد. مدت مدیدی است که او سکوت کرده است وجلوی خشم خود راگرفته است، امادیگر ساکت نخواهد ماند.»[15]
اوصاف مذکور در این عبارات جز بر امام زمان(عج) قابل انطباق نیست. بر خلاف ادعای مسیحیان که معتقدند این بشارت ناظر به حضرت مسیح است، عدم انطباق اوصاف مذکور بر حضرت عیسی مسیح روشن است؛ زیرا او نه اهل جنگ و جهاد بود (به زعم مسیحیان)؛ چون پیام او پیام محبت و صلح بود، و نه دشمنان خود را مغلوب ساخته است، و نه توانسته است عدل و انصاف را در زمین حاکم سازد، بلکه به گواهی کتاب مقدس خود به دست اشرار به صلیب کشیده و کشته شد.
و) مسیحیان نیز همانگونه که گفتیم به آمدن منجی و مصلح نهایی در آخرالزمان عقیده دارند، اما منجی نهایی را حضرت مسیح می دانند، آنها معتقدند که حضرت مسیح سه روز پس از به صلیب کشیده شدن و دفن شدن از قبر برخاست به آسمان رفت و در آینده از آسمان فرود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.
«... بنابراین آماده و هوشیار باشید، مانند کسی که آماده هر اتفاقی است. منتظر بازگشت عیسی مسیح باشید؛ زیرا در آن روز، لطف و فیض عظیمی نصیب شما خواهد شد.»[16]
«همواره لباس بر تن، برای خدمت آماده باشید. مانند خدمتکارانی که منتظرند اربابشان از جشن عروسی باز گردد و حاضرند هر وقت که برسد و در بزند، در را به رویش باز کنند. خوشا به حال آن خدمتکارانی که وقتی اربابشان می آید بیدار باشند... خوشا به حال آن غلامانی که وقتی اربابشان می آید، خواه نیمه شب باشد، خواه سپیده دم... بنابراین شما نیز آماده باشید؛ زیرا من، ـ مسیح موعود ـ هنگامی باز خواهم گشت که کمتر انتظارش را دارید.» [17]
«اما سخنی نیز درباره بازگشت خداوند ما ـ عیسی مسیح ـ و جمع شدن ما به نزد او بگویم، گویا برخی می گویند که روز بازگشت او فرا رسیده است، برادران عزیز، خواهش می کنم از شنیدن اینگونه خبرهای نادرست، آرامش خود را از دست ندهید... بدانید که تا این دو رویداد واقع نشود آن روز نخواهد آمد. نخست، شورشی بر ضد خدا برپا خواهد شد.
دوم آن مرد جهنمی که عامل این شورش است ظهور خواهد کرد، او با هر چه که مربوط به دین و خداست مخالفت خواهد کرد... اما خداوند ما ـ عیسی ـ به هنگام بازگشت خود، او را با نفس دهان خویش هلاک کرد و با حضور خود نابود خواهد کرد. این مرد خبیث به وسیله «قدرت شیطان» ظهور خواهد کرد و آلت دست او خواهد بود. او با کارهای عجیب و حیرت انگیز خود همه را فریب خواهد داد. آنانی که فریب او را می خورند آنانی هستند که راه راست را رها کرده و راه جهنم را در پیش گرفته اند...»[18]
ما نیز بر اساس روایات متعدد به این امر عقیده داریم که حضرت مسیح در آخر الزمان به هنگام ظهور امام زمان نزول خواهد کرد و پشت سر امام زمان به جماعت نماز خواهد خواند و در رکاب او در بسط عدل و حق، کوشش خواهد کرد.
ز) خداوند می فرماید، روزی خواهد آمد که هر کس بخواهد برکتی بطلبد یا سوگندی یاد کند تنها نام خدای حق را بر زبان خواهد راند. سختی های گذشته به کلی فراموش شده و از بین خواهد رفت؛ زیرا من زمین جدیدی می سازم. هر چه در گذشته بوده کاملاً فراموش شده و دیگر به یاد آورده نخواهد شد... نوزادان، دیگر در سن کم نخواهند مرد و صد سالگان، جوان محسوب خواهند شد. تنها کسانی پیش از وقت خواهند مرد که گناه می کنند و زیر لعن هستند.
در آن روزها، هر که خانه ای بسازد، خود در آن ساکن خواهد شد. هر که باغ انگوری غرس کند خود از میوه آن خواهد خورد؛ زیرا دیگر، خانه ها و باغهای انگور قوم من به دست دشمن نخواهد افتاد. ایشان مانند درختان، عمر طولانی خواهند کرد و از دسترنج خود بهره مند خواهند شد و لذت خواهند برد و دیگر زحمتهایشان بر باد نخواهد رفت و فرزندانشان رنگ مصیبت را نخواهند دید؛ زیرا هم آنان را و هم فرزندانشان را برکت خواهم داد. حتی پیش از آن که مرا بخوانند جواب خواهم داد. گرگ و بره با هم خواهند چرید، شیر مانند گاو کاه خواهد خورد و مار دیگر کسی را نیش نخواهد زد.»[19]
ح) «صبر کنید به زودی وقتش می رسد که بر ضد اقوام شرور به پاخیزم؛ زیرا تصمیم گرفته ام ملل جهان را جمع کنم و خشم و غضب خود را بر آنها فرو ریزم. تمام جهان از آتش غیرت من گداخته خواهد شد.آنگاه به همه مردم جهان، زبان پاک خواهم داد تا همه آنها نام مرا بخوانند و تنها مرا عبادت کنند... در آن زمان دیگر از یاغی گری های گذشته خود شرمنده نخواهید شد؛ زیرا اشخاص متکبر را از میان شما برمی دارم و کسانی که باقی بمانند متواضع و فروتن خواهند بود و به نام من توکل خواهند نمود. آنها دیگر ظالم و حقه باز و دورغگو نخواهند بود، در آرامش و امنیت به سر خواهند برد و هیچ کس آنها را نخواهد ترسانید...»[20]
ط) «هنگامی که پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خویش بیاید آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کند به گونه ای که شبان گوسفندان را از بزها جدا می کند...»[21]
آینده بشریت از نگاه قرآن کریم
در قرآن کریم آیات فراوانی می توان یافت که به گونه ای به آینده بشریت نظر دارد و ما در اینجا به پاره ای از آنها می پردازیم:
الف: «ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذّکر ان الأرض یرثها عبادی الصالحون»[22]
یعنی: به تحقیق در زبور بعد از ذکر چنین نوشتیم که سرانجام، بندگان صالح من وارث (حکومت) زمین خواهند شد.
منظور از ارض در این آیه، مجموع کره زمین است و منظور از زبور، کتاب داوود پیامبر و منظور از ذکر، تورات (به نظر برخی از مفسرین) است. از این آیه کریمه استفاده می شود که قدرت و حکومت در آینده بشریت در سراسر کره زمین به دست بندگان صالح و شایسته خدا خواهد بود. طبق پاره ای از روایات هم، این آیه به دولت حضرت مهدی(عج) و یاران او تطبیق داده شده است.
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید:
منظور از وراثت زمین، این است که تسلط بر منافع زمین به آنها انتقال خواهد یافت و به برکات دنیوی ـ بهره مندی درست نسبت به کالاها و زینت های زمین ـ و برکات اخروی ـ یعنی رسیدن به مقامات قرب الهی ـ دست خواهند یافت.[23]
کلمه «صالحون»، معنای گسترده و وسیعی دارد که علاوه بر ایمان، بر همه شایستگیها دلالت دارد، شایستگی از نظر عقیده، عمل و تقوا، علم و آگاهی، قدرت و قوت، تدبیر و مدیریت اجتماعی، سیاسی و. ..
ب: «قال موسی لقومه استعینوابالله و اصبروا ان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین»[24]
یعنی: موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بجویید و استقامت و پایداری پیشه کنید، بدرستی که زمین از آن خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد آن را منتقل می سازد و عاقبت و فرجام به نفع اهل تقوا و پرهیزکاران است.
از این آیه نیز استفاده می شود که ولایت و حکومت بر زمین، در نهایت از جانب خداوند به اهل تقوا و پرهیزکاری خواهدرسید؛یعنی کارگزاران حکومت در جامعه نهایی، بندگان خدا ترس خواهندبود.
علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید:
چنین چیزی مقتضای سنّت لایتغّیر الهی است؛ زیرا خداوند نظام تکوین را به گونه ای نظم بخشید که هر نوعی از انواع موجودات به عنایت و کمال وجودش و سعادتی که برای آن خلق شده اند می رسند. انسان نیز یکی از انواع موجودات این عالم است. اگر این انسان بر همان صراطی که فطرت برای او ترسیم کرده حرکت کند یقینا خداوند او را به عاقبت نیکویش خواهد رساند و حیات طیبه را ارزانی او خواهد نمود.[25]
ج) «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون»[26]
یعنی: او (خدا) کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان جهان پیروز گرداند هر چند مشرکان را خوشایند نباشد.
آیه پیش از این آیه می فرماید: اینها می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند، ولی خداوند جز این نمی خواهد که این نور الهی را همچنان گسترده تر و کاملتر سازد (تا همه جهان را فرا گیرد و جهانیان از پرتو آن بهره مند گردند) هر چند کافران را خوشایند نباشد.
می دانیم که این وعده قطعی و مؤکد الهی هنوز محقق نشده است. قهرا در آینده تاریخ محقق خواهد شد.
از این آیه نیز یکی دیگر از ویژگیهای مهم حکومت جهانی مهدی موعود استفاده می شود و آن حاکمیت دین خدا بر سراسر گیتی است. در آن زمان دین اسلام که دین رسول اکرم صلی الله علیه و آله می باشد بر ادیان عالم غالب خواهد شد و حاکمیت بر اساس دین اسلام خواهد بود.
این آیه که عینا و با همین الفاظ در سوره «صف» آیه نُه آمده است و با تفاوت مختصری در سوره «فتح» آیه بیست و هشت تکرار شده، خبر از واقعه مهمی می دهد که اهمیتش موجب این تکرار شده است. خبر از جهانی شدن اسلام و عالم گیر گشتن این آیین می دهد؛ زیرا مفهوم آیه، پیروزی همه جانبه اسلام بر همه ادیان جهان می باشد و معنای این سخن آن است که سرانجام اسلام، همه کره زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پیروز خواهد شد. از امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه چنین نقل شده است:
«به خدا سوگند هنوز محتوای این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانی تحقق می پذیرد که «قائم» خروج کند و هنگامی که او قیام کند در تمام جهان کسی که خدا را انکار کند باقی نخواهد ماند.»
و نیز از امام باقر علیه السلام چنین نقل شده است:
«وعده ای که در این آیه آمده است به هنگام ظهور مهدی از آل محمد صلی الله علیه و آله صورت می پذیرد، در آن روز هیچ کس روی زمین نخواهد بود مگر این که اقرار به حقانیت محمد صلی الله علیه و آلهمی کند.»[27]
د) «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین»[28]
یعنی: ما می خواهیم بر آنان که در زمین مستضعف واقع شده اند منت نهیم (آنها را مشمول مواهب خود نماییم) و آنها را پیشوایان قرار دهیم و وارثان زمین گردانیم.
هر چند از صدر و ذیل این آیه فهمیده می شود که در مورد بنی اسرائیل، قوم موسی و پیروزی آنها بر فرعون است، اما همانگونه که روایات ما دلالت دارند اختصاص به این قضیه ندارد بلکه سنت و اراده حتمیه خداوند را برای همیشه نشان می دهد. نمونه دیگر آن، حکومت پیامبر اسلام و یارانش بعد از ظهور اسلام بر مشرکان و کفار می باشد. نمونه کاملتر آن، ظهور حکومت حق، عدل، پیروزی مظلومان و مستضعفان بر ضد ظالمان و مستکبران در تمام کره زمین در زمان حضرت مهدی موعود(عج) است.
از این آیه استفاده می شود که مظلومان و محرومان در دولت کریمه آخرالزمان به حاکمیت خواهند رسید. و مستکبران بهره ای در آن زمان نخواهند داشت. البته با عنایت به آیات دیگر باید گفت هر مظلوم و محرومی، منظور قرآن نیست، بلکه مظلومان و محرومانی در دولت نهایی با اراده خدا به حاکمیت خواهند رسید که از اهل تقوا، صالحان و مؤمنان باشند.[29]
ه) «وعدالله الذین آمنو منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لایشرکون بی شیئا»[30]
یعنی: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند وعده می دهد آنها را قطعا خلیفه روی زمین خواهد کرد ـ همانگونه که پیشینیان را خلافت بخشید ـ و دین و آیینی را که برای آنها پسندیده است، به طور ریشه دار و پابرجا در صحنه زمین مستقر سازد و خوف و ترس آنها را به امنیت و آرامش مبدل کند (آنچنان) که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من قرار نمی دهند.
خداوند بر اساس این آیه به مؤمنان صالح وعده های متعددی را با تأکید فراوان داده است. یکی این که، آنها را خلیفه روی زمین خواهد کرد و حکومت تمام جهان را در اختیار آنها خواهد نهاد. دوم این که، دین اسلام را به طور ریشه دار و اساسی بر روی زمین پیاده خواهد کرد. سوم این که همه اسباب خوف و ناامنی برای مؤمنان و صالحان از بین خواهد رفت، امنیت و آسایش کامل برای آنها محقق خواهد شد. چهارم این که، ـ از همه مهمتر ـ در سراسر زمین تنها خداوند مورد پرستش واقع می شود و هرگونه شرکی به کلی از صفحه روزگار محو خواهد شد.
شهید مطهری درباره جمله آخر این آیه (مرا عبادت کنند و چیزی را شریک من قرار ندهند) می فرماید:
«جمله آخر این آیه که ناظر به این است که آنگاه که حکومت حق و خلافت الهی برقرار می شود، اهل ایمان از قید اطاعت هر جبّاری آزاد می شوند.... از این آیه معلوم می شود که از نظر قرآن هر اطاعت امری، عبادت است. اگر برای خدا باشد اطاعت خداست و اگر برای غیر خدا باشد شرک به خداست. این جمله عجیب است که فرمانبرداریهای اجباری که از نظر اخلاقی به هیچ وجه عبادت شمرده نمی شود از نظر اجتماعی عبادت شمرده می شود.»[31]
علامه طباطبایی در المیزان در ذیل این آیه می فرماید:
این مجتمع طیب و طاهر با این ویژگیهای ارزشمند و صفات فضیله هنوز که هنوز است از زمان بعثت پیامبر اکرم تا به امروز محقق نشده است. و اگر بر جامعه ای منطبق شود حتما بر زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام با عنایت به ویژگیهایی که در اخبار و احادیث نبوی و اهل بیت او در مورد آن آمده است، منطبق خواهد بود... پس حق این است که اگر بخواهیم این آیه را به درستی معنا کنیم و حق آن را ادا کنیم جز با جامعه آرمانی ای که با ظهور حضرت مهدی(عج) منعقد می شود منطبق نخواهد شد...[32]
به نظر اینجانب بهترین آیه ای که می توان در مورد جامعه آرمانی امام زمان به آن استناد کرد و بیشترین ویژگیها را در این مورد در بر دارد همین آیه است.
و) «ولقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین انهم لهم المنصورون و انّ جندنا لهم الغالبون»[33]
یعنی: وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده که آنان یاری شدگانند و لشکر ما پیروزند.
منظور از «کلمه» در این آیه، همان حکم و قضای الهی است. خداوند با تأکیدهای فراوان به عنوان یک حکم و قضای قطعی و از پیش تعیین شده الهی به پیروزی اهل حق بر اهل باطل اشاره می کند و با توجه به اطلاقی که از این آیه فهمیده می شود نمی توان این حکم را مختص به عالم آخرت دانست. بنابراین، قضای حتمی الهی این است که هم در دنیا و هم در آخرت خداوند به نفع هواداران خود وارد صحنه خواهد شد و آنها را بر نیروهای باطل پیروز خواهد ساخت.[34] همین معنا و مضمون را می توان از آیات فراوانی که تأکید بر پیروزی حق بر باطل و این که باطل نابود شدنی است، استفاده کرد. مثلاً از آیات هفده و هجده سوره انبیا فهمیده می شود که فلسفه آفرینش و سنت الهی در نظام هستی بر کوبیدن حق بر پیکر باطل و نابود ساختن آن می باشد. و یا در آیه هفده سوره رعد، باطل را به کف روی آب که جولانگری موقت و زودگذر دارد و حق را به آب مفید و منفعت بخشی که در زیر کف قرار دارد و پس از زوال جولانگری کف روی آن، خودنمایی می کند و ماندنی است تشبیه می کند؛ و یا در آیه پنجاه و یک سوره غافر به صراحت و تأکید بر پیروزی پیامبران و مؤمنان هم در دنیا و هم در آخرت اشاره می فرماید.
ز) «فأقم وجهک للدّین حنیفا فطرة اللّه التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیم. ..»[35]
یعنی: پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است دین و آیین استوار، ولی اکثر مردم نمی دانند.
از این آیه استفاده می شود که دین خدا مقتضای فطرت سالم انسانی است؛ فطرتی که در آن تغییر و دگرگونی راه ندارد.
دینی که بر اساس فطرت است، دینی استوار و پا برجا خواهد بود. با توجه به این که بر اساس مبانی مسلّم فلسفی و عقلی، انحراف آفرینش از مسیر طبیعت و فطرت به نحو دائم معقول و ممکن نیست، ثابت خواهد شد که بشریت روزی به مقتضای فطرت خود برخواهد گشت و به حاکمیت دین الهی تن خواهد داد.
علّامه طباطبایی در بحثی تحت عنوان «دین حق در نهایت امر پیروز است» می فرماید:
نوع انسان به حکم فطرتی که در او به ودیعه نهاده شده است، طالب کمال و سعادت حقیقت خود؛ یعنی استیلا بر عالیترین مراتب زندگی مادی و معنوی به صورت اجتماعی می باشد و روزی به آن خواهد رسید، اسلام که دین توحید است برنامه چنین سعادتی است. انحرافاتی که در طی پیمودن این راه طولانی نصیب انسان می گردد نباید به حساب بطلان فطرت انسانی و مرگ آن گذاشته شود. همواره حاکم اصلی بر انسان همان حکم فطرت است و بس.انحرافات و اشتباهات از نوع خطای در تطبیق است.آن غایت و کمالی که انسان به حکم فطرت بی قرار کمال جوی خود آن را جستجو می کند روزی ـ دیر یا زود ـ به آن خواهد رسید. آیات 30 الی 41 سوره روم همین معنا را می رساند که حکم فطرت در نهایت امر، تخلّف ناپذیر است و انسان پس از یک سلسله چپ و راست رفتن ها و تجربه ها راه خویش را می یابد و آن را رها نمی کند. به سخن آن عده نباید گوش فرا داد که اسلام همانند یک مرحله از فرهنگ بشری که رسالت خود را انجام داده و به تاریخ تعلق دارد، می نگرند. اسلام به آن معنی که می شناسیم عبارت است از انسان در کمال نهایی خویش که به ضرورت ناموس خلقت روزی به آن خواهد رسید[36].
شایسته است در این باره سخن زیبایی را از شهید مطهری نقل کنیم:
«آیا این فرهنگها و تمدنها و این جامعه ها و ملّیتها برای همیشه به وضع موجود ادامه می دهند یا حرکت انسانیت به سوی تمدّن و فرهنگ یگانه و جامعه یگانه است و همه اینها رنگ خاص خود را خواهند باخت و به یک رنگ که رنگ اصلی است و رنگ انسانیت است در خواهند آمد؟... بدیهی است بنا بر نظریه اصالت فطرت و این که وجود اجتماعی انسان و زندگی اجتماعی او و بالأخره روح جمعی جامعه، وسیله ای است که فطرت نوعی انسان برای وصول به کمال نهایی خود انتخاب کرده است، باید گفت جامعه ها و تمدّنها و فرهنگها به سوی یگانه شدن، متّحدالشکل شدن و در نهایت امر در یکدیگر ادغام شدن سیر می کنند و آینده جوامع انسانی، جامعه جهانی واحد تکامل یافته است که در آن، همه ارزشهای امکانی انسانیت به فعلیت می رسد و انسان به کمال حقیقی و سعادت واقعی خود و بالاخره به انسانیت اصیل خود خواهد رسید. از نظر قرآن این مطلب مسلم است که حکومت نهایی، حکومت حق، [و] نابود شدن یکسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متقیان است.»[37]
آینده بشریت از نگاه روایات
در مورد آینده بشریت روایات فراوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار نقل شده است که ذکر همه آنها هرگز در حوصله این مقاله نمی گنجد ما در اینجا با گزینش، برخی از آنها را می آوریم:
الف) در روایات متعددی شیعه و سنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند:
«لولم یبق من الدهر الایوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلاً من امتی و من اهل بیتی یواطئی اسمه اسمی یملأ الأرض قسطا و عدلاً کما ملئت ظلما و جورا.»[38]
یعنی: اگر باقی نمانده باشد از عمر دنیا جز یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا این که مردی از امت و خاندان مرا که همنام من باشد مبعوث کند تا زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که از ظلم و جور پر شده بود.
روایاتی که به این مضمون از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است فوق حدّ تواتر می باشد. این روایات یکی از مهمترین ویژگیهای حکومت آینده را حاکمیت عدل کامل و برچیده شدن بساط ظلم و جور و تبعیض در زمین می دانند.
ب) از امام سجاد روایت شده است که:
«اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبر الحدید و جعل قوة الرجل منهم قوة اربعین رجلاً و یکونون حکام الأرض و سنامها.»[39]
یعنی: وقتی قائم ما قیام کند خداوند عیب و آفت را از شیعیان ما بر طرف کند و دلهای آنان را چون پاره های پولاد سازد و به هر مردی از ایشان نیروی چهل مرد را بدهد و آنان حاکمان و سروران زمین خواهند بود.
از این روایت استفاده می شود که اولاً، شیعیان بر روی زمین حاکمیت پیدا خواهند کرد؛ ثانیا، یاران امام زمان از قوت و قدرت فوق العاده ای برخوردار خواهند بود. این قدرت و قوت هم می تواند ناشی از ایمان، توکل و اراده آنها و هم ناشی از ابزار و امکاناتی باشد که در اختیار آنهاست.
ج) از امام صادق منقول است:
«اذ قام القائم جاء بأمر جدید کما دعا رسول الله فی بدو الأسلام الی امر جدید.»[40]
یعنی: چون قائم قیام کند امری جدید می آورد چنان که رسول خدا در آغاز اسلام به امری جدید دعوت کرد. روایات دیگری مشابه این روایت نیز نقل شده است. منظور این نیست که حضرت مهدی دین جدید و یا کتاب جدید می آورد بلکه منظور این است که چون در طول زمان، حقیقت اسلام و آموزه های اسلامی به دست فراموشی سپرده می شود، یا دچار تحریف، بدعت، کاهش و افزایش می گردد، وقتی حقیقت معارف و احکام اسلام برای مردم بازگو می شود می پندارند که امام زمان(عج) دین و کتاب جدیدی آورده است. شاهد بر این معنا روایاتی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
امام صادق علیه السلام درباره حضرت مهدی(عج) می فرماید:
همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله عمل کرد، عمل می کند، آنچه را پیش از او بوده است نابود می سازد، همانگونه که رسول خدا صلی الله علیه و آله جاهلیت را نابود کرد، و اسلام را از نو می آورد.[41]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد حضرت مهدی(عج) می فرماید:
سیره و سنت او، سیره و سنت من است، مردم را بر دین و آیین من راست خواهد کرد و آنان را به کتاب پروردگارم دعوت می کند.[42]
د) امام صادق علیه السلام درباره حضرت مهدی(عج) می فرماید:
هنگامی که قائم قیام کند به عدل حکم نماید و در روزگار او ظلم و بیداد یکسره نابود گردد و راهها امن شود و زمین برکات خود را آشکار سازد و هر حقی به صاحبش برگردانده شود و هیچ پیرو دینی نماند مگر آن که به اسلام در آید.. او در میان مردم به روش داود علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله حکم کند. آن هنگام زمین گنجهای خود را آشکار سازد و برکاتش را ابراز دارد و همگان چنان بی نیاز شوند که چون کسی بخواهد صدقه ای دهد مستحقی نیابد چون غنا و توانگری همه مؤمنان را در بر گیرد.[43]
در این روایات به چند ویژگی از ویژگیهای جامعه و حکومت آینده بشریت مانند گسترش عدل، امنیت راهها، جهانی شدن اسلام، وفور برکات، رفاه اقتصادی و ریشه کن شدن فقر اشاره شده است.
ه) امیرمؤمنان در توصیف دولت حضرت مهدی موعود(عج) می فرماید:
بدی از میان می رود و نیکی برقرار می گردد و زنا از بین می رود و ربا محو می شود و مردم به عبادات شرع و دینداری و نماز با جماعت روی می آورند و عمرها طولانی می گردد و امانتها ادا می شود و درختان پربار می شوند و برکتها چندبرابر می گردد و بدان نابود می شوند و نیکان برقرار می مانند.[44]
و) امام صادق علیه السلام از قول امام علی علیه السلام نقل می فرمایند:
روزی که قائم ما قیام کند، آسمان باران رحمت ببارد و زمین گیاه خود را برویاند و کینه ها از دل بندگان زدوده شود و درندگان و چهارپایان با یکدیگر همزیستی مسالمت آمیز نمایند، تا آنجا که زنی از عراق تا شام را بپیماید و جز بر سبزه زار گام نگذارد و زینت خود را همراه داشته باشد و هیچ درنده ای او را آشفته نسازد و او از هیچ چیز نهراسد.[45]
ز) امام باقر علیه السلام می فرمایند:
تمام اموال زمین، آنچه در دل زمین و آنچه بر روی زمین است ـ نزد مهدی(عج) گرد آید. آنگاه او به مردم گوید: بیایید و این اموال را بگیرید. اینها همان چیزهایی است که به خاطرش قطع رحم کردید و خونها به ناحق ریختید و مرتکب گناهان شدید. او دست به بخشش زند و آنقدر ببخشد که تا آن روز کسی چنین بخششی نکرده باشد و زمین را لبریز از عدالت و داد و نور گرداند همانگونه که از ستم و بیداد و شرّ لبریز شده بود.[46]
ح) رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
در آن زمان امت من از چنان نعمتی برخوردار شوند که هرگز امتی آنچنان از نعمت برخوردار نبوده است. زمین یکسره محصول دهد و هیچ چیز از آنان دریغ ندارد و اموال انبوه شود. هر کس نزد مهدی(عج) آید و بگوید، به من مالی بده، مهدی بی درنگ می گوید، بگیر.[47]
ط) امام باقر علیه السلام می فرمایند:
دولت مهدی شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت و در سرتاسر جهان، جای ویرانی باقی نخواهد ماند مگر آن که آن را آباد خواهد ساخت.[48]
ی) امام باقر علیه السلام می فرمایند:
چون قائم ما قیام کند دست خود را روی سر بندگان می گذارد (دست تربیتی خود را)و بدین ترتیب عقول مردم را به کمال می رساند و اخلاقشان را کامل می گرداند.[49]
ک) امام باقر علیه السلام می فرمایند:
در دولت مهدی(عج) به همه مردم علم و حکمت می آموزند تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر قضاوت کنند.[50]
ل) علم و دانش بیست و هفت حرف است و تمام آنچه پیامبران برای مردم آورده اند دو حرف بیش نبوده است و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، اما هنگامی که قائم ما قیام کند، بیست و پنج حرف دیگر را آشکار سازد.[51]
م) امام صادق علیه السلام می فرمایند:
هنگامی که قائم ما قیام کند خداوند چندان نیرو به گوش و چشم شیعیان ما می دهد که میان آنان و قائم قاصدی نخواهد بود قائم با آنان سخن می گوید و ایشان نیز صدای او را همانجا که هست می شنوند و به او نگاه می کنند.[52]
از مجموع این روایات استفاده می شود، علاوه بر توسعه عدل، حق و گسترش دین، در دولت کریمه امام زمان (عج)، گسترش و توسعه اقتصادی، علمی، سیاسی و اخلاقی نیز ایجاد می شود. باید دانست که اعتقاد به ظهور مهدی موعود در آخرالزمان و گسترش عدل و داد در جهان با دست مبارک او، اختصاص به مذهب تشیع ندارد، بلکه این یک مسأله اسلامی است. خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حتی بنابر مدارک و روایات فراوان اهل سنت بارها آمدن حضرت مهدی را و این که او از اولاد علی و فاطمه و امام حسین و پدرش امام حسن عسگری است و قیام نهایی دین و برقراری عدالت جهانی به دست او می باشد را مژده داده و گوشزد کرده است. علمای اهل سنت در بیش از دویست کتاب از کتابهای معتبر خود، مناقب حضرت مهدی (عج)و مسائل مربوط به او و چگونگی ظهور، شرایط و علائم نزدیک یا مقارن ظهور او را ذکر کرده اند و بیش از سیصد کتاب ویژه درباره حضرت مهدی(عج) تألیف کرده اند.[53] و در قرآن کریم نیز آیاتی است که حتی مفسران اهل سنت آن آیات را مربوط به ظهور حضرت مهدی(عج) دانسته اند.[54]
به همین دلیل در تاریخ می بینیم حدود صد و پنجاه سال پیش از ولادت حضرت مهدی (آغاز خلافت عباسیان) کسانی ادعا می کرده اند که همان مهدی موعود مورد نظر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می باشند و این امر به علت شیوع مسأله «مهدی موعود» در آن زمان بود، به گونه ای که همه فرقه های مسلمان به اصل مسأله مهدی موعود معتقد بودند.[55]
ما در اینجا به پاره ای از روایات و نیز دیدگاه برخی از علمای اهل سنت درباره حضرت مهدی موعود و آینده بشریت اشاره می کنیم:
1ـ ابن صبّاع از عبدالله بن مسعود نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
« لو لم یبق من الدهر الا یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلاً من امتی و من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی یملأ الأرض قسطا کما ملئت ظلما و جورا.»[56]
یعنی: اگر باقی نمانده باشد از عمر دنیا جز یک روز، خدواند آن روز را طولانی کند تا این که مردی را از امت و خاندانم که همنام من است مبعوث نماید تا زمین را پر از عدل و داد نماید همچنان که از ظلم و جور پر شده بود.
2ـ ابن جوزی گوید رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
در آخرالزمان مردی از فرزندان من خروج می کند که اسمش مانند من باشد. زمین را پر از عدل کند چنان که از ظلم پر شده بود.
سپس ابن جوزی می گوید این شخص همان مهدی موعود است و این حدیث مشهور است.[57]
3ـ ابن ابی الحدید می نویسد:
«قد وقع اتفاق الفرق من المسلمین اجمعین علی ان الدنیا و التکلیف لاینقضی علیه.»[58]
یعنی: تمام فرقه های مسلمین همگی اتفاق دارند بر این که دنیا و تکلیف دینی پایان نمی یابد مگر پس از این که حضرت مهدی(عج) ظهور کند.
4ـ احمد حنبل، ابو داوود، ترمزی و ابن ماجه که از روات، محدثان و علمای مشهور اهل سنت می باشند از رسول خدا نقل کرده اند که:
«لو لم یبق من الدهر الا یوم واحد لبعث الله من اهل بیتی یملأها عدلاً کما ملئت ظلما»[59]
یعنی: اگر از عمر روزگار جز یک روز باقی نماند خداوند حتما مردی را از خاندان من مبعوث کند که زمین را پر از عدل و داد گرداند همانگونه که از ظلم و ستم پر شده بود.
5ـ شیخ محمد صبان گوید:
اخبار رسیده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره خروج مهدی (عج) و این که او از خاندان آن حضرت می باشد و زمین را پر از عدل و داد می کند به حد تواتر رسیده است.[60]
6ـ ابن صباغ مالکی می نویسد:
ابو محمد حسن عسگری علیه السلام پسرش، حجت قائم و منتظر را برای دولت حقه به جای گذاشت و به علت نامساعد بودن زمان و خوف سلطان، ولادت او را مخفی نگه داشته و امرش را مستور نموده بود.[61]
7ـ محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب خود - البیان فی اخبار صاحب الزمان ـ می نویسد:
البته مهدی موعود فرزند حسن عسگری بوده و او زنده و موجود و باقی است از وقت غیبتش تاکنون، امتناعی در بقای او نیست به دلیل بقای عیسی و خضر و الیاس(ع).[62]
8ـ حافظ ابو نعیم از ابن عمر روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
مهدی موعود خروج می کند و بالای سرش، فرشته ای صدا می زند این مهدی خلیفه الله است، پس از وی تبعیت کنید.[63]
9ـ شیخ سلیمان بلخی از کتاب فرائدالسبطین نقل می کند که رسول خدا فرمود:
خلفا و اوصیای من و حجت های بر مردم پس از من دوازده نفرند، اول آنها علی و آخرشان فرزندم مهدی است و عیسی بن مریم نازل می شود و پشت سر مهدی نماز می خواند و زمین به نور پروردگار روشن می شود و سلطه و حکومت او به مشرق و مغرب می رسد.[64]
10ـ کمال الدین بن طلحه شافعی در کتاب خود «الدّر المنظم» می نویسد:
خدای تبارک و تعالی را خلیفه ای است که در آخرالزمان خروج می کند، در آن حال که زمین پر از ظلم و جور شده باشد و او آن را پر از عدل و داد کند و اگر از دنیا جز یک روز باقی نماند این خلیفه که از فرزندان فاطمه زهرا است متولی امور گردد و او دارای بینی کشیده و باریک و چشمانش مشکی است و به گونه راست صورتش خالی است که ارباب حال آن را می شناسند، نامش محمد و قامتش متوسط و خوش صورت و خوش مو است و خداوند هر بدعتی را به وسیله او میرانده و هر سنتی را زنده می کند.[65]
جالب این است که در منابع و مدارک معتبر اهل تسنن مانند صحاح ششگانه - به استثنای صحیح نسائی که تنها روایات مربوط به احکام فقهی را جمع آوری کرده است ـ روایات مربوط به امام مهدی(عج) آمده است. شش محدث بزرگ اهل سنت ـ نویسندگان صحاح ششگانه - یعنی احمد حنبل، بخاری، مسلم، ابن ماجه، ابوداود و ترمذی روایات مهدی (عج) را از عمر بن خطاب، عبدالله مسعود، عبدالله بن عباس، جابربن عبدالله انصاری، جابر بن سمرة، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو عاص، انس بن مالک، ابوسعید خدری، ثوبان غلام عمرو، ام سلمه همسر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهو غیره نقل کرده اند.[66]
روایاتی که در منابع اهل سنت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، احادیث مهدی موعود را نقل کرده اند در حقیقت مجموع صحابه و تابعین می باشند که برخی از آنها به قرار زیر می باشند: علی علیه السلام، سلمان، ابوذر، عباس بن عبدالمطلب، عبدالرحمن بن عوف، عثمان بن عنّان، زیدبن ثابت، ابوهریره، حذیفه یمانی، ابوایوب انصاری، زیدبن ارقم، عمار یاسر، سعدبن مالک، عبدالله بن حارث، علقمة بن عبدالله، جارود منذر، عایشه، علی بن هلال و بسیاری دیگر که مجال ذکر آنها نیست.[67]
پی نوشت ها:
[1] مدرّس حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل، محقق و نویسنده.
[2] محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام.
[3] مرتضی مطهری، قیام و انقلاب مهدی، انتشارات حکمت، چاپ پنجم، 1398 ق.، ص 5.
[4] کتاب مقدس، زبور داوود، بخش مزامیر، مزمور 37.
[5] انبیاء / 105.
[6] زبور داود، مزمور 72.
[7] کتاب مقدس، اول پادشاهان، باب 11، آیه 42.
[8] همان.
[9] همان.
[10] کتاب مقدس، انجیل متی، باب 5، آیه 19-17.
[11] مزامیر، مزمور 45.
[12] کتاب مقدس، انجیل متی، باب 21، آیه 45-33.
[13] زبور داود، مزمور 118، آیه 27ـ22.
[14] انجیل یوحنّا، باب 12، آیه 47-46.
[15] کتاب مقدس، کتاب اشعیا، باب 42.
[16] کتاب مقدس، نامه اول پطرس، باب 1، آیه 13.
[17] انجیل لوقا، باب 12، آیه 40-35.
[18] کتاب مقدس، نامه دوم پولس به مسیحیان تسالونیکی، باب 2.
[19] کتاب اشعیا، باب 65، آیه 25-16.
[20] کتاب مقدس، کتاب صفنیا، باب 3، آیه 13-8.
[21] انجیل متی، باب 25، آیه 34-31.
[22] انبیاء /105.
[23] محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374، ج 14، صص 466ـ445.
[24] اعراف /128.
[25] محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 8، ص، 287.
[26] توبه/ 33؛ صف / 9.
[27] ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، دارالکتب الأسلامیه، چاپ هفدهم، 1374، ج 7، صص 373-372.
[28] قصص /5.
[29] براى بحث تفصیلى آن رجوع کنید: شهید مطهرى، جامعه و تاریخ.
[30] نور / 55.
[31] مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1374، ج 2، ص 126.
[32] محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 15، صص 156-155.
[33] صافّات / 173ـ171.
[34] محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 17، ص 187.
[35] روم / 30.
[36] محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 4، ص 140.
[37] مرتضى مطهرى، جامعه و تاریخ، انتشارات صدرا، ص 46ـ45.
[38] علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 51، ص 74.
[39] شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 541؛ علامه مجلسى، پیشین، ج 52، ص 317.
[40] شیخ مفید، ارشاد، ص 343.
[41] علامه مجلسى، پیشین، ج 52، صص 353-352.
[42] شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 411.
[43] شیخ مفید، پیشین، صص 344-343؛ علامه مجلسى، پیشین، صص 339-338.
[44] لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر، ص 474.
[45] شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 642.
[46] علامه مجلسى، پیشین، ج 52، ص 309؛ غیبة النعمانى، صص 238-237.
[47] کشف الغمه، ج 2، ص 478؛ علامه مجلسى، پیشین، ج 51، ص 88.
[48] لطف الله صافى گلپایگانى، پیشین، ص 146؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، ص 331.
[49] علامه مجلسى، پیشین، ص 336.
[50] علامه مجلسى، پیشین، ص 352.
[51] همان، ص 336.
[52] همان.
[53] به عنوان نمونه مى توان به کتاب «ضقة المهدى» از حافظ ابونعیم اصفهانى و کتاب «البیان فى اخبار صاحب الزمان» از گنجى شافعى و کتاب «البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان» از ملاعلى متقى و کتاب «اخبار المهدى»از عبادبن یعقوب رواجتى و کتاب «العرف الوردى فى اخبار المهدى» از جلال الدین سیوطى و کتاب «القول المختصر فى علامات المهدى المنتظر»از ابن حجر و.... اشاره کرد.
[54] در این رابطه مى توان به آیه 54 سوره مائده، 105 سوره انبیاء، 5 سوره قصص، 55 سوره نور مراجعه کرد.
[55] ر ک: محمد رضا حکیمى، بعثت، غدیر، عاشورا، مهدى، چاپخانه پرتو، چاپ اول.
[56] الفصول المهمه، ص 312 به نقل از فضل اللّه، حضرت حجة ابن الحسن، انتشارات مفید، چاپ اول، 1370، ص 147.
[57] تذکرة الخواص، ص 204 به نقل از همان، ص 147.
[58] ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 353 به نقل از همان، ص 148.
[59] ینابیع المودة، ص 432 به نقل از همان ص 157.
[60] اسعاف الراغبین، ص 152 به نقل از همان، ص 147.
[61] الفصول المهمه، ص 312 به نقل از همان، ص 147.
[62] ینابیع المودة، ص 471به نقل از همان، ص 152.
[63] همان، ص 410به نقل از همان، ص 150.
[64] همان، ص 447به نقل از همان، ص 149
[65] همان، ص 410به نقل از همان ص 150.
[66] على دوانى، دانشمندان عامه و مهدى موعود، دارالکتب الاسلامیة، 1353، صص 14-13.
[67] همان، صص 21-18.
نظر شما