خلیج فارس؛ امنیت منطقهای و اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
منطقه خلیج فارس همواره به عنوان یکی از مناطق مهم امنیتی، راهبردی و اقتصادی در نظام بینالملل از جایگاه ویژهی برخوردار بوده، به گونه ای که در طول قرنهای اخیر، پیوسته مورد توجه قدرتهای بزرگ جهانی بوده و از تجاوز آنها در امان نمانده است. امروزه با اکتشاف نفت، و با توجه به نقش اساسی آن در اقتصاد جهانی، امنیت و ثبات این منطقه دغدغه اصلی کشورهای منطقه و جهان است. به نظر میرسد با توجه به بافت دولتهای منطقه خلیج فارس و وضعیت سرزمینی و جغرافیی سیاسی آن امنیت منطقه ای مبتنی بر همکاری بین دولتهای منطقه، مناسبترین شیوه بری تأمین امنیت خلیج فارس است. البته این مهم نیز حاصل نمیشود، مگر با به کارگیری شیوههی گوناگون اعتمادسازی متقابل بین دولتهای منطقه بری رفع سوء تفاهمات که وظیفه سران کشورهای منطقه است.
تاکنون عمدهترین نگرانی کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ غربی در منطقه خلیج فارس، مسئله «امنیت» بوده است. پس از جنگ جهانی دوم، انگلستان به عنوان قدرت مسلّط منطقه، نظم سنّتی را، که از پیش ایجاد کرده بود، همچنان حفظ نمود. در سال 1971، با خروج انگلیسیها، آمریکا با اجری سیاست معروف «دو ستونی» در قالب آموزه نیکسون، نظام امنیتی منطقه را شکل داد. اما در سالهی پایانی دهه هفتاد، جریاناتی که در منطقه رخ دادند، این نظام را از بین بردند؛ تا اینکه در اوایل دهه 1980، یک نظام امنیتی جدید به نام «شوری همکاری خلیج فارس»، 1 در حاشیه جنوبی به وجود آمد که با حمله عراق به کویت، ناتوانی آن نیز به اثبات رسید.
در پی فروپاشی پیمان «ورشو» و نظام جهانی دو قطبی در آغاز دهه 1990، مفهوم «امنیت» در منطقه خلیج فارس به گونهای غیر قابل تصور دگرگون شد. در رابطه با مفهوم «امنیت»، گمان تهدید اتحاد شوروی (سابق) جی خود را به نگرانی درباره کشمکشهی فزاینده سرزمینی در درون منطقه داده است. این دگرگونی حضور نظامی ادامه یابنده بیگانگان را در منطقه توجیه میکند، که آن نیز به نوبه خود، از منابع ناامنی در خلیج فارس محسوب میشود. در برابر این تهدیدات جدید منطقه ای، ناظران آگاه به راهحل اجتنابناپذیر منطقه ای میاندیشند و آن اتحاد منطقه ای فراگیر با شرکت همه قدرتهای کرانهی خلیج فارس و در تعامل با نیروهی خارجی حاضر در منطقه است.
این مقاله در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چه نوع نظام امنیتی از انواع گوناگون آن، امروزه میتواندامنیت منطقه خلیج فارس و در عین حال، اهداف اصولیجمهوری اسلامی ایران را تأمین کند و از بروز تنش و جدال و اختلاف در منطقه جلوگیری نماید. با توجه به سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر نفی حضور نیروهی خارجی در منطقه خلیج فارس، ایران چگونه میتواند به این اهداف خود در منطقه دست یابد. با در نظر گرفتن منطقه با اهمیت خلیج فارس با نیروهی بالقوّه بیشمار اقتصادی، امنیتی و راهبردی، نمیتوان نسبت به امنیت آن بیتوجه ماند. از اینرو، ضروری است کشورهای منطقه با همکاری یکدیگر و با اجماع نظر هماهنگ در مفهوم و ماهیت توسعه و ثبات و تفاهم متقابل، از غلتیدن منطقه در سرازیری بیثباتی، تنش، بحران و جنگ، خودداری نمایند.
به دلیل آنکه کشورهای حاشیه خلیج فارس داری دیدگاههی مختلفی درباره مسئله «امنیت» در این منطقه هستند2 با در نظر گرفتن شرایط جدید جهانی و پیروزی اجمالی ایالات متحده آمریکا و متحدانش در جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991، و در پی حادثه 11 سپتامبر آمریکا و حمله نظامی این کشور و متحدانش به افغانستان و عراق، که موجب تقویت حضور نیروهی خارجی در منطقه شد، 3 فرضیه این مقاله آن است که جمهوری اسلامی ایران بری تأمین امنیت منطقه خلیج فارس در جهت اهداف اصولی خود، باید از نظام امنیتی مبتنی بر همکاری بهره جوید و از طریق کاهش نقش قدرتهای خارجی در منطقه و با بیشترین استفاده از سیاست تنشزدایی و سعی در اعتمادسازی متقابل، به این خواسته خود نایل آید. 4
بررسی کارواژههای مفهومی
الف. مفهوم «امنیت»
تعریف فرهنگهی لغات از «امنیت»، عبارت است از: در معرض خطر نبودن یا از خطر محافظت شدن. «امنیت» همچنین عبارت است از: رهایی از تردید، آزادی از اضطراب و بیمناکی، و داشتن اعتماد و اطمینان موجّه و مستند. امنیت خواه فردی، ملّی یا بینالمللی، در زمره مسائلی است که انسان با آن مواجه است. امنیت به صورت وسیع، در مفهومی به کار گرفته شده است که به صلح، آزادی، اعتماد، سلامتی و دیگر شرایطی اشاره میکند که فرد و یا گروهی از مردم احساس آزادی از نگرانی، ترس، خطر یا تهدیدات ناشی از داخل یا خارج داشته باشند. 5 از سوی دیگر، امنیت پدیدهی متأثر از مؤلّفههی مادی ـ ذهنی به شمار میآید که دیگر چونان دوران جنگ سرد، نمیتوان آن را در ذیل ملاحظات نظامی تعریف نمود. 6
عناصر اصلی، که تقریباً در تمام تعاریف امنیت مشاهده میگردند، ارزشها، خطرات یا تهدیدات هستند. هم ارزشهی عمومی و هم تهدیدهی عمومی، احتمالا به رهیافت امنیت جمعی در میان کشورهای مستقل منجر میگردند.
واژه «امنیت» ابتدا در ادبیات سیاسی آمریکا شدیداً متداول گردید. سپس تغییرات مهمی که پس از جنگ جهانی دوم در سیاست بینالملل پدید آمد، موجب شدند این مفهوم کارایی بیشتری پیدا کند. بوزان (buzan)، که رهیافت مفهومی وسیعی از مسئله امنیت ارائه میدهد، اصطلاح «امنیت» را یک مفهوم توسعه نیافته تلقّی میکند. کتاب باری بوزان منبع معروفی بری اغلب مباحث مربوط به بحث «امنیت» در روابط بینالملل است. 7 وی در کتاب خود، پنج دلیل بری عقبماندگی مفهوم «امنیت» ارائه میدهد که چرا مفهوم امنیت مورد غفلت واقع شده است. به نظر وی، تأکید صرف بر مقوله «امنیت ملّی»، کافی نیست. در مجموعه روابط بینالملل، مهمترین نهادها کشورها هستند، اما دولتها خود میتوانند منشأ تهدید نسبت به موضوعات خود باشند که اغلب تحت عنوان «امنیت» توجیه میشوند. بنابراین، «امنیت» مفهومی است در معرض برداشتهی مختلف. به دلیل آنکه اصولا سیاستسازان و نظریهپردازان سیاسی «امنیت» را با توجه قدرت ملّی تعریف میکنند، نوعی وحدتنظر نا مناسب رایج گشته است. برخی از محققان هم، که بیشتر به مقوله امنیت پرداختهاند، اسیر بحثهی مبتنی بر قدرت گردیدهاند. به عبارت دیگر، «امنیت» همان معنا و مفهومی را پیدا میکند که گوینده قصد دارد آن را تعبیر کند. جایگاه امنیت به عنوان یک ارزش سیاسی بحثانگیز و استعمال نامناسب آن، این اصل را به اثبات رسانده است که باید دربارهاش تحقیقات دانشگاهی ژرف و عمیقی به عمل آید. در نتیجه، «امنیت» در عبارت باری بوزان، مفهومی واضحتر و عمیقتر از شأن و منزلت کنونی آن پیدا میکند.
در یکی از کاملترین تلاشها، بری تحلیل این مفهوم (پیش از بوزان)، آرنولد ولفرز امنیت را به عنوان یک نشان و نماد مبهم توصیف نمود و به وجود نیروهی بالقوّه مبهم و استفاده سیاستمداران از آن اشاره کرد. پس ابهام مفهومی میتواند پیامدهی سیاسی مهمی در پی داشته باشد؛ زیرا رجوع به ملزومات امنیت میتواند بری توجیه اقدامات استثنایی مورد استفاده قرار گیرد. طبق نظر وی، امنیت در معنی عینی، فقدان تهدید در برابر ارزشهی کسب شده را مشخص میکند، و در معنی ذهنی، فقدان ترس و وحشت از حمله به ارزشها را معیّن مینماید. این دو وجهی بودن مفهوم امنیت در تعاریف لغتنامهها، که از یکسو به معنی ایمنی، استواری و نفوذناپذیری، قابلیت اعتماد، اطمینان از عدم شکست، و از سوی دیگر، به معنی عدم اضطراب از تشویش و خطر اشاره دارد، منعکس است. از اینرو، تعریف واحد و مطلقی از «امنیت» وجود ندارد و این واژه داری یک مفهوم ذاتاً نسبی است. 8
پس با توجه به اختلاف مفهومی بسیاری که درباره تعریف «امنیت» وجود دارد، با در نظر گرفتن همه موارد، میتوان دریافت که «امنیت» یعنی آزاد و رها بودن از خشونت اعمال شده توسط دیگران. این کاملترین تعریفی است که تقریباً جامع تمام تعاریف نیز هست.
ب. الگوهای امنیت منطقهای
اگر مفهوم «امنیت منطقه ای» را از نظر ترکیب واژگانی در نظر بگیریم، داری دو واژه «امنیت» و «منطقه ای» است. 9هر دو واژه پیچیده است و تعریف قابل قبول مشترکی بری آنها وجود ندارد، و شاید بهترین راه بری نزدیک شدن به این موضوعات قیاس و مقایسه باشد. پس با توجه به مشکلات نظری فراوانی که درباره این دو واژه وجود دارد، با توجه به بررسی نظریههی موجود، فقط تعریفی منطقی میتوان ارائه کرد که عبارت است از اینکه «امنیت منطقه ای» مجموعه تمام تصورات و تعبیرات از امنیت ملّی است که اعضی یک نظام منطقه ای در زمانی خاص آن را به کار میبرند. بنابرین، امنیت یا ناامنی منطقه ای میتوانند از مجموعه سطوح کشمکش در یک منطقه، اعتبارات نظامی و نهادها و اتحادیههای جمعی به دست آید. 10
در سراسر قرن بیستم، دولتها به همسایگان نزدیک خود به عنوان منابع بالقوّه تهدید یا ایمنی مینگریستند. با تمرکز بر این همسایگان، دولتها در جستوجوی ایجاد قواعد و هنجارهایی بودند که بر اساس آن قواعد، در یک مجموعه منطقه ای خاص، اقدام کنند. باری بوزان معتقد است:
ماهیت ارتباطی امنیت، فهم الگوهای امنیت ملّی یک دولت را بدون درکی اساسی از وابستگی متقابل الگوهای امنیت منطقه ای، که در آن وجود دارد، ناممکن میسازد. 11
در اینجا، «منطقه» به عنوان مجموعهی از دولتها تعریف میگردد که به لحاظ جغرافیایی، در نزدیکی یکدیگر واقع شدهاند. در اینجا، به اختصار12 نظامهی امنیت منطقه ای را مورد بررسی قرار میگیرند.
1. دفاع دسته جمعی: این مفهوم، نظریهای امنیتی در دوران پس از جنگ جهانی اول بوده که در چارچوب «جامعه ملل» متحد متجلی گردید. مهمترین هدف دفاع دستهجمعی حفاظت متقابل اعضا نسبت به یکدیگر در برابر تهدید خارجی است. در این نظام، مقابله و بازدارندگی نه به صورت انفرادی، بلکه به صورت جمعی انجام میشود و اعضا متعهدند در برابر تهدید، واکنش دستهجمعی نشان دهند و هیچیک از اعضا مجاز به کنار کشیدن نیست. 13
دفاع دستهجمعی یا اتحاد، مسلّطترین شکل امنیت منطقه ای در قرن 19 و 20 بوده است. اتحادها، ساختارهایی هستند که به موجب آنها، بازیگران منطقه ای در صدد یافتن متحدانی از بین دولتهای همفکر درباره تحصیل درکی از دشمن یا تهدید مشترک هستند. به دلیل اینکه اتحادها در ابتدا از دولتهای همفکر بری یکی شدن در مواجهه با تهدید یا دشمن مشترک تشکیل شده، به ندرت داری سازوکارهی حل و فصل منازعات بری تهدیدات داخلی هستند.
2. امنیت دستهجمعی: تفاوت «امنیت دستهجمعی» با «اتحاد» در این است که در اتحاد، اعضا به طور قطع، دولتهای همفکر نیستند، بلکه تنها درباره عدم استفاده از زور در حل اختلافات توافق نمودهاند و بر اساس این قاعده، در مقابل هر خشونتی به طور جمعی واکنش نشان میدهند. اساساً اهداف و وظایف امنیت دستهجمعی را میتوان در قالب سه عنوان و مجموعه بیان کرد: حفظ صلح و جلوگیری از وقوع جنگ، احیی صلح و بازگرداندن صلح پس از نقض و از بین رفتن آن، و ایجاد صلح و صلحسازی که به دنبال جلوگیری از خطر بازگشت جنگ، پس از پایان یافتن آن صورت میگیرد. 14 امنیت دستهجمعی در صدد است رفتار بینالمللی را نه تنها از طریق جلوگیری کردن از متجاوزان، بلکه از طریق تحوّل ماهیت رقابتآمیز تعاملات دولتها تنظیم نماید. در این نوع از امنیت، صلح به صورت دستهجمعی و در صورت لزوم، از طریق یک واکنش تأدیبی بر قرار میشود و همه اعضا مسئولیت مشارکت در یک تهدید بازدارنده کلان و در صورت لزوم، اجری آن را میپذیرند.
با پایان جنگ سرد، امنیت دستهجمعی به عنوان مبنی بالقوّه ایجاد امنیت جهانی و منطقه ای دوباره مطرح شد، ولی به دلیل آنکه قدرتهای بزرگ بار دیگر درباره چندین موضوع مهم امنیتی به مخالفت با یکدیگر برخاستند، به منصّه ظهور نرسید.
3. امنیت همنوا: 15 کلیفورد کوپچیان معتقد است: یک نظام همنوا، که تنها قدرتهای بزرگ زمانه را دربر میگیرد، نظام عملیتری بری یک ساختار امنیت منطقه ای به شمار میآید. در یک نظام همنوا، گروه کوچکی از قدرتهای بزرگ بری جلوگیری از تجاوز با یکدیکر کار میکنند. اعضا به واسطه تعهد رسمی نسبت به واکنش علیه تجاوز، با یکدیگر کار نمیکنند، بلکه بری حل و فصل اختلافات یا بحرانها، بیشتر طریق مذاکرات غیررسمی را در پیش میگیرند.
4. امنیت مشترک: با اینکه در این رهیافت بر امنیت نظامی بیش از هر چیز تأکید میشود، ولی «امنیت» وابستگی متقابل همه دولتها در یک نظام بینالمللی تعریف میشود. در مجموع، باید دانست که «امنیت مشترک» یک نظریه امنیتی یا یک نظام امنیتی نیست، بلکه یک ایده امنیتی است که روح غالب بر آن همکاری به جی رقابت و اتفاق عمل به جی خوداتکایی و تحصیل و حفظ امنیت و ثبات جهانی است. این ایده بر موضوعاتی مانند خلع سلاح، امنیت از طریق همکاری به جی رقابت و اقداماتی بری کنار گذاشتن حملات غافلگیرکننده استوار است.
5. امنیت فراگیر: امنیت جامع در صدد بود دامنه تمرکز سنّتی به صرف نظامی امنیت ملّی را گسترش دهد تا علاوه بر نشان دادن امنیت در سطوح جهانی، منطقه ای، دو جانبه و داخلی، مسائل سیاسی و اقتصادی را نیز دربر گیرد. 16
6. امنیت مبتنی بر همکاری: همانند امنیت مشترک و امنیت جامع، امنیت مبتنی بر همکاری علاوه بر گسترش دادن مفهوم «امنیت» فراسوی دغدغههای سنّتی نظامی، که شامل نگرانیهی اقتصادی، اجتماعی و محیطی میشود، بری عمق بخشیدن به فهم متقابل بودن امنیت تلاش میکند.
در این نوع از امنیت منطقه ای، تلاش میشود دولتها به جی رقابت، به همکاری با یکدیگر بپردازند. امنیت مبتنی بر همکاری در پی ایجاد ابزارهایی است بری چالش با مخاطرات پایدار یا تهدیدات نوظهور، غلبه بر سوءظنهایی که منجر به ایجاد خطرات سیاسی میشود، وکاهش موانعی که بین جوامع، حکومتها و کشورها به دنبال دورههی استعمار، پیش از استقلال و جنگ سرد ایجاد گردید. 17 اصطلاح «امنیت» مبتنی بر همکاری، بیش از رویارویی بر مشاوره، بیش از بازدارندگی بر اطمینان، بیش از تنبیه بر ممانعت، بیش از پنهانکاری بر شفّافیت، و بیش از یکجانبهگرایی بر وابستگی متقابل تأکید مینماید.
به نظر میرسد این رهیافت از امنیت منطقه ای بهترین نوع امنیت بری منطقه خلیج فارس باشد؛ زیرا امنیت مبتنی بر همکاری بری تسهیل پیوند بین طیف وسیعی از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شده و در صدد ایجاد اعتماد بین دولتهای منطقه از طریق بحث، مذاکره، همکاری و توافق است.
ج. موقعیت راهبردی خلیج فارس
منطقه خلیج فارس یکی از مناطق راهبردی مهم دنیا محسوب میشود. البته این امر مسئلة جدیدی نیست، بلکه از قرنها قبل امری شناخته شده و مورد قبول عام بوده است. در قرون اخیر، خلیج فارس شاهد حضور و تسلّط دولت استعماری انگلیس در آنجا و نیز تداوم سیاستهی دیرینه و استعماری روسهی تزاری بری دستیابی به آبهی گرم خلیج فارس بوده که همگی حاکی از اهمیت ویژه و راهبردی آن است. 18
یکی از دلایل اهمیت راهبردی خلیج فارس وجود تنگه هرمز است. «تنگه هرمز» گذرگاهی است هلالی شکل که خلیج فارس را به دریی عمان متصل میکند. این تنگه یکی از مهمترین تنگهها در بین یازده تنگه مهم دنیاست که بری ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ اهمیت اقتصادی و راهبردی زیادی دارد. 19 اهمیت عرض کم تنگه هرمز از این جهت است که در طول سه کیلومتر مسافتی که عرض تنگه بین 21 تا 24 مایل دریایی متغیّر است، بخشی از عرض آبهی ساحلی در کشور ایران و عمان بر روی هم منطبق میشود و بنابراین، در فاصله بین آنها دریی آزاد وجود ندارد. همین امر حساسیت ویژهی را در امر کشتیرانی بینالمللی در تنگه هرمز ایجاد کرده و مسئولیت سنگین امنیتی را بر دوش این دو کشور نهاده است. به همین دلیل دو کشور ایران و عمان از اهمیت راهبردی و جغرافیی سیاسی ویژهی برخوردارند، به گونهی که دیوید نیوسام، معاون وزیر امورخارجه (وقت) آمریکا، در سال 1980 در یک سخنرانی در دانشگاه «جرج تاون» چنین گفت:
اگر جهان دایره مسطحی باشد و کسی بخواهد مرکز آن را بیابد، به یقین میتوان گفت که مرکز آن خلیج فارس است... امروزه جایی در جهان به اهمیت این منطقه وجود ندارد که تمامی توجهات را به یک نقطه و با علایقی یکدست، همسان کند. در حال حاضر، بری ادامه سلامت اقتصادی و ثبات جهان، جایی به اهمیت این مرکز وجود ندارد. 20
خلیج فارس با مساحتی حدود 29500 مایل مربع قرب 63 درصد از کل ذخایر نفتی شناخته شده در جهان را در خود جی داده است. در حال حاضر، به رغم اینکه جهان فقط بری حدود 41 درصد از مصارف نفتی خود، به خلیج فارس متکّی است، ولی این وضعیت در حال تحوّل بوده و همانگونه که وزارت انرژی ایالات متحده آمریکا اخیراً اعلام کرده است، جهان به زودی بری تأمین 65 درصد نیازهی نفتی خود به خلیج فارس وابسته خواهد شد. این منطقه غیر از نفت، قریب 30 درصد از ذخایرگاز جهان را نیز در خود جی داده که پس از روسیه، دومین منطقه از لحاظ میزان ذخایر گاز در جهان است.
خلیج فارس با منابع طبیعی و معدنی فراوان خود، دیگر تنها به خاطر ایفی نقش ارتباطدهندگی یک بزرگراه تجاری میان شرق و غرب جهان اهمیت ندارد، بلکه در حال حاضر، یکی از دو سر انتهایی در معادلات اقتصادی جهان به شمار میآید. وضعیتی به این مهمی و موقعیتی راهبردی به حساسیّت خلیج فارس، بری توازن اقتصادی جهان در آینده، ایجاب میکند تا امنیت این شاهراه مهم را از زوایی گوناگون مورد بررسی قرار گیرد. خلیج فارس همچنین منطقه ایاست که شریان حیات غرب، یعنی نفت از آن عبور میکند. بیش از 25 درصد عرضه نفت جهان از این منطقه میگذرد. از اینرو، این منطقه بری نظام سرمایهداری ودررأسآنآمریکا، حایزاهمیتحیاتی است.
شورای همکاری خلیج فارس و مسئله امنیت
شش کشور عربی حوزه خلیج فارس (امارات متحده عربی، بحرین، عربستان، عمان، قطر و کویت) در ماه می1981 میلادی ایجاد شورایی را در بین خودشان با عنوان «شوری همکاری خلیج فارس» بدون حضور ایران و عراق اعلام کردند. 21 این شش کشور به جز عربستان طی دهههی 50 و 60 و اوایل دهه هفتاد قرن بیستم میلادی به استقلال رسیدند. از اینرو، عدم استقلال پیش از این و وابستگی امنیتی و اقتصادی این کشورها به خارج از منطقه یکی از عوامل مشترک این کشورها به شمار میآمد و طبیعی است که هر یک به نوبه خود، در جهت تشکیل یک اتحادیه بری حفظ منافع مشترک اقداماتی صورت داده باشد. 22
طی سال 1359 هـ. ش در پی حمله همهجانبه عراق به ایران کشورهای عربی منطقه خلیج فارس سرگرم مطالعه پیشنویس پیمان «امنیت دستهجمعی» شدند؛ تا اینکه در اسفند ماه همان سال، یک اتحادیه فنی مأمور پیریزی اساسنامه شوری همکاری شد. اساس این طرح در یک روزنامه انگلیسی23 با محورهی ذیل مطرح گردید:
ـ تحقق امنیت دستهجمعی در گرو امنیت فراملّی؛
ـ به خطر افتادن امنیت هر کشور منطقه امنیت دیگران را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.
ـ بری برقراری امنیت، باید کشورهای منطقه در صورت درخواست کشوری از میان آنها، به کمک او بشتابند.
ـ وارد شدن آسیب به امنیت هر کشور، لطمه به امنیت دیگر کشورها محسوب میشود.
ـ عربستان بری کمک به کشورهای عربی منطقه بری مقابله با توطئه آماده است.
در 22 اسفند سال 1359 شمسی، سران این شش کشور در ریاض گردهم آمدند و در 26 اسفند همان سال طی انتشار بیانیه رسمی موجودیت شوری همکاری را رسماً اعلام کردند.
شوری همکاری و ج. ا. ا
روابط جمهوری اسلامی ایران با شوری همکاری خلیج فارس به دو مقطع تقسیم میشود: مقطع جنگ تحمیلی و دوران پس از جنگ تحمیلی. 24
مقطع جنگ تحمیلی: «شوری همکاری خلیج فارس» قریب هشت ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی (22 سپتامبر 1985) توسط عراق و زمینگیر شدن نیروهی آن کشور در خاک ایران تأسیس شد. کشورهای عرب جنوب خلیج فارس از همان آغاز جنگ در جهت راهکار آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر مهار انقلاب اسلامی و جلوگیری از بالندگی آن در منطقه قرار داشتند و کمکهی ذیقیمتی را در اختیار عراق قرار دادند. با این مقدّمه، میتوان به تشریح موضع عمومی شورا در قبال جنگ تحمیلی و شناخت استراتژی آن در قبال ج. ا. ا و در خصوص جنگ پرداخت.
شورا با وجود گرایشهی فاحش به سمت عراق، در طول جنگ همواره از اینکه ایران یا عراق به عنوان یک قدرت مطلق در خلیج فارس از جنگ بیرون بیاید و موازنه قوا بین ایران و عراق بر هم بخورد و در نتیجه، منطقه تحت تأثیر سلطه یک قدرت واحد درآید، بیم داشت. از اینرو، این احتمال، که شورا خواستار پیروزی کامل عراق بود، ضعیف مینماید.
به طور خلاصه، میتوان راهکار شوری همکاری در قبال جنگ را اینگونه بیان کرد: شورا علیرغم جانبداری از عراق، تلاش داشت با نگهداشتن مخاصمات در سطحی قابل قبول از کشانده شدن آتش جنگ به شش کشور دیگر جلوگیری کند. در همان حال، خشنودی پنهانی در برخی از کشورهای شورا وجود داشت مبنی بر اینکه جنگ مادام که به کشورهای همسایه تعمیم نیافته است، ادامه یابد. جنگ تحمیلی بهترین فرصت را در اختیار عربستان قرار داد تا با تضعیف دو رقیب خود در منطقه، با تأسیس شوری همکاری بدون ایران و عراق بیشترین استفاده را از جنگ ببرد. 25
پس از فراز نشیبهی زیادی که روابط ایران و شوری همکاری را در طول جنگ تحتالشعاع خود قرار داد، در سال 1367 هـ. ش، ایران قطعنامه 598 سازمان ملل را پذیرفت. از این به بعد، مواضع ظاهری شوری همکاری در خصوص ایران و عراق به یک توازن نسبی رسید.
مقطع پس از جنگ تحمیلی: در این دوران، روابط ایران و شوری همکاری تحتالشعاع ادعی ارضی امارات علیه جمهوری اسلامی قرار گرفت. در سال 1371 اولین اجلاس سران شورا پس از طرح ادعاهی واهی امارات بر سر جزایر ایرانی برگزار گردید که اوج ادعاهی مربوط به جزایر نیز در آنجا مطرح شد. 26 جمهوری اسلامی ایران همواره با اعتقاد راسخ به اصول پایدار رعایت حسن همجواری و برقراری و توسعه روابط دوستانه با همسایگان خود، به منظور بیاثر ساختن توطئههی مخالفان ثبات و امنیت پایدار در منطقه حیاتی خلیج فارس، در سالهی اخیر کوشیده است با پیروی از سیاست صبر و خویشتنداری و تنشزدایی و اعتمادسازی، حسن نیّت خود را بری حل و فصل اختلافات نشان دهد و با تأکید بر پیبندی خویش به تفاهمات فیمابین و حل اختلافات از طریق مذاکرات و گفتوگوهی مسالمتآمیز، کشورهای منطقه را به منافع حیاتیشان در سایه ثبات و امنیت در منطقه متوجه نماید.
حال با توجه به سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حل و فصل اختلافات از راه مسالمتآمیز و پیگیری سیاست تنشزدایی و همکاری متقابل و طراحی نظام امنیت جدید در منطقه خلیج فارس مبنی بر نفی حضور بیگانگان در منطقه، ضرورت تبیین و بررسی اقدامات اعتمادسازی بیشتر احساس میگردد.
اعتمادسازی و ضرورت آن
در علم سیاست و روابط بینالملل، شوق و علاقه شدید به جلوگیری از درگیری، منازعه و جنگ، ریشه در قرن 19 دارد. بر اساس تعریفی که فرهنگهی لغت ارائه میدهند، «اعتماد» یعنی: اطمینان فکری یا اعتقاد شدید به قابل اطمینان بودن دیگری، و یا به صداقت و واقعیت یک حقیقت. یکی از معروفترین تعاریفی که در خصوص اقدامات اعتمادسازی ارائه شده توسط جوهان هولست (Johan Holst) و کارن ملندر (Karen Melander) صورت گرفته است. بر اساس این تعریف، اعتمادسازی متضمّن گواه معتبر از فقدان تهدیدات مخاطرهانگیز است. تعاریف مشابهی در تبیین تدابیر اعتمادسازی توسط نویسندگان دیگری همچون کالوی (KaleviRuhala) نیز صورت گرفته است. به نظر وی، اقدامات اعتمادساز ممکن است به عنوان اقدامات سیاسی تعریف گردند که بری افزایش اطمینان در نظامهی دفاعی نیروهی نظامی صورت میپذیرند. 27
ایجاد صلح و ثبات و اجتناب از جنگ قانعکنندهترین دلیلی است که محققان روابط بینالملل اعتمادسازی آن را به عنوان یک اهمیت و ضرورت بیان کردهاند. فریدمن در بیان ضرورت اعتمادسازی میگوید:
ارزش اصلی تدابیر اعتمادسازی ممکن است در روند واقعی اعتمادسازی در زمان صلح باشد که به آرام شدن تنشها کمک میکند، به گونهای که احتمال ایجاد بحرانهی جدّی را از میان میبرد. 28
«اعتمادسازی» به مجموعه اقدامهی عملی اطلاق میشود که به دلیل ایجاد فضی همکاری، کاربرد پیدا میکند و منظور از آن ایجاد نوعی حس همکاری بین طرفین با درک این مطلب است که همکاری امکانپذیر بوده و بهتر از رویارویی است. این تدابیر همچنین موجب این درک متقابل میشوند که منافع ملّی را میتوان از طریق همکاری و نه از طریق رویارویی ارتقا بخشید و از برخورد ناخواسته و تصادفی دو طرف ممانعت به عمل آورد.
افزون بر این، اقدامهی اعتمادسازانه تعامل انسانی را امکانپذیر میسازد و کمک میکنند تا دشمن را بشناسیم و به دیدگاه او پی ببریم، و این درک متقابل را فراهم میآورد که این اقدامها در نهایت میتوانند تنشها را کاهش دهند.
یکی از مهمترین مفاهیم مطرح شده از اقدامات اعتمادسازانه تعریف یوهان هولست است. وی معتقد است:
اقدامهای اعتمادسازی ممکن است به عنوان ترتیباتی به منظور ارتقای اطمینان فکری و اعتماد به قابل اطمینان بودن کشورها تعبیر گردد. 29
به بیان دیگر، نیاز مبرم به اعتمادسازی نشانگر آن است که مشکل امنیتی وجود دارد. اعتمادسازی به کشورهای منطقه خلیج فارس کمک میکند تا بر موانع سیاسی و روانی عدم اعتماد و سوء ظن موجود غلبه نمایند و یک هدف مشترک را تحقق بخشند. اقدامات اعتمادسازانه میتوانند کمکهی مهمی به ترویج نگرش همکاری امنیتی در میان هر یک از دولتهای منطقه بنمایند. همچنین این اقدامات میتوانند با نهادینه کردن مجاری گفتوگو و با مدیریت بحران و جلوگیری از منازعه، موجب ایجاد ثبات هر چه بیشتر در منطقه گردند. نهایت اینکه اقدامات اعتمادسازانه میتوانند به عنوان نشانه همکاری منطقه ای به کار روند و موجب هر چه بیشتر شدن تنشزدایی و اختلاف بین کشورهای منطقه خلیج فارس گردند.
واقعیت این است که امنیت خلیج فارس از طریق استفاده از نیروی نظامی تأمین نخواهد شد؛ 30 چراکه شرایط کنونی منطقه با گذشته تفاوت قابل ملاحظهی نموده است و صرف تقویت نیروهی نظامی نمیتواند ضامن امنیت کشورهای منطقه باشد. امروزه کشورهای منطقه باید از طریق افزایش امنیت در منطقه خلیج فارس، بتوانند امنیت خود را بر پایه اعتماد متقابل، گسترش منافع و همکاری مشترک تأمین نمایند. با توجه به عواملی که در ذیل ذکر میشوند، میتوان به ضروت و اهمیت اعتمادسازی در منطقه خلیج فارس پی برد:
اول. اهمیت راهبردی نفت خلیج فارس در آینده نیز ادامه خواهد داشت. از اینرو، کشورهای صنعتی شیوههی لازم بری مهار جریان نفت را به کار خواهند بست. مجموعه مسائل حسّاس در مهمترین منطقه سیاسی جهان، بازار نفت را همچنان به صورت یک مرکز سیاستزده نگاه خواهد داشت. اعتماد متقابل کشورهای منطقه و افزایش سیاستهی تنشزدایی بین دولتها میتواند به عنوان مهمترین ابزار مقابله با این بحرانها تلقّی شود. از سوی دیگر، کشورهای منطقه خلیج فارس با توجه به پیوستگی منافع بری بقا، پایداری و مقابله با خطرات، به ارتباط و اعتماد متقابل نیاز مبرم دارند.
دوم. با توجه به جهانیشدن اقتصاد، به نظر میرسد تهدیدها و جنگهی آتی جهان کمتر به خاطر تمدّنها، بلکه بیشتر به سبب تعارض منافع گوناگون از جمله منافع اقتصادی صورت بگیرد. 31 از اینرو، چالشهی سیاسی و امنیتی در جهان با ارتباط و وابستگی فزایندهی که دارند، به شناخت منافع مختلف و مشترک منطقه خلیج فارس نیاز دارند.
پس هدف اقدامات اعتمادسازانه تحوّل و دگرگون ساختن چارچوب روابط معلوم و مشخص است که در آن بدگمانی و سوءظن عمیق دو جانبه یا چندجانبه و نگرشی تردیدآمیز نسبت به دیگران وجود ندارد. میتوان گفت: اقدامات اعتمادسازانه ایران داری چهار نقش مکمّل هستند:
1. نقش آموزشی؛ تا از این طریق، کشورها با یکدیگر آشنا شوند و درک متقابل یکدیگر در منطقه پدید آید.
2. نهادینه کردن مجاری گفتوگو میان ایران و کشورهای منطقه و کمک به مدیریت بحران؛
3. دستیابی به نیّات و مقاصد کشورهای منطقه؛
4. ایجاد همکاری منطقه ای و ارسال پیامهی همکاری و مصالحه در صورت ضررورت.
واقعیت این است که امنیت واقعی منطقه ای ایران در خلیج فارس از طریق استفاده از نیروهی نظامی تأمین نمیشود؛ چراکه شرایط کنونی با سالهی گذشته تفاوت قابل ملاحظهی نموده است. با در نظر گرفتن این شرایط، وجود یک برنامهریزی منسجم و هماهنگ و اتخاذ مواضع انعطافپذیر در خصوص کشورهای منطقه، یک ضرورت تلقّی میگردد. دلایل عمده به کارگیری اقدامات اعتمادسازانه در منطقه از سوی ایران را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
ـ ایران کشور قدرتمند و پرنفوذی بوده که از سوی برخی از کشورهای منطقه مورد سوء ظن است.
ـ با توجه به تکمحصولی بودن ایران، مسئله امنیت ایران به منظور مقابله با تهدیدهی داخلی و خارجی با تأکید بر جنبههی عملی و نفی شعار، باید مورد بررسی قرار گیرد.
ـ متغیّرهی روانی، فرهنگی و محیطی نقش مهمی در تأمین امنیت اقتصادی ایران دارند؛ عواملی همچون سرمایهگذاری جدید، بهبود سطح فناوری، توسعه تولید انرژیهی جایگزین نفت، قابل ملاحظهاند.
ـ کاهش درآمدهی نفتی ایران همراه با تغییرات جمعیتی غیرقابل کنترل، بینظمیهی ساختاری ایران را تشدید خواهد نمود. این کشور به همکاری و مشارکت اقتصادی کشورهای همسایه و منطقه نیاز مبرم خواهد داشت.
ج. ا. ا بیتردید، یک قدرت منطقه ای است و نادیده گرفتن این قدرت موجب ظهور مشکلاتی بری کشورهای منطقه خواهد شد. سواحل طولانی ایران در خلیج فارس و دریی عمان، جمعیت جوان و بسیار، سرزمین گسترده و عمق راهبردی و وجود منابع نفتی و گاز سرشار ـ که بررسی این عوامل قدرت از حوصله این مقاله خارج است ـ موجب مزیّت جمهوری اسلامی در کنار همسایگان خویش هستند. از سوی دیگر، عواملی همچون عدم حل قضیه فلسطین و به نتیجه نرسیدن طرحهی صلح خاورمیانه، سرسختی سران اسرائیل در مذاکرات صلح، عدم فشار آمریکا به اسرائیل در روند مذاکرات و تقابل سیاستهی ج. ا. ا و رژیم صهیونیستی، سران کشورهای منطقه خلیج فارس را به اندیشه ایجاد توازن در منطقه وامیدارد، به ویژه آنکه رژیم اسرائیل با ترکیه پیمان همکاری استرتژیک منعقد نموده و استراتژی مشترک «ضد عرب، ضد فارس» را دنبال مینمایند. از این لحاظ، ج. ا. ا و کشورهای عربی منطقه در صف مقابل قرار دارند.
راهها و اقدامات اعتمادسازی و تنشزدایی در منطقه
با توجه به شرایط جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و استراتژیک مشترک کشورهای منطقه خلیج فارس، حصول به دو هدف اساسی «امنیت» و «منافع ملّی کشورها» در سایه وحدت و هویّت منطقه ای میسر است. بنا به علل اختلافنظرهی جغرافیایی، همکاری در زمینههی اقتصادی و فنّی، که بر همکاریهی سیاسی ـ استراتژیک ترجیح دارند، اساس یک نظام امنیتی مبتنی بر همکاری منطقه ای و سالم و راه منحصر به فرد این کشورها بری رسیدن به اهداف است که در این بخش، الگوهای مناسب ذیل پیشنهاد میشوند:
1. اسلام به عنوان ایدئولوژی حاکم بر ملّتهی منطقه، باید حامل پیام وحدتآفرین باشد. از تعصّبات خشک باید دوری جست و از این طریق، از رقابت ایدئولوژیک و جنگ سرد اسلامی اعراض نمود و کانون تشنّج را از بین برد.
2. ایجاد روابط برادرانه بین کشورهای مسلمان منطقه و عدم گرایش به «پان»هی مختلف و رفع تمایزات بین عرب و فارس و اقدام به احساساتزدایی از جمله موارد سیاست خارجی کشورهای منطقه است؛ همچنین تأکید بر این موضوع که تأمین منافع ملّی همه در گرو مسالمت، صلح و همزیستی دستهجمعی است.
3. ایجاد روابط برابر و بدون اهداف چیرگی و رقابتآمیز، که تا به کنون مورد بهرهبرداری کشورهای ذینفوذ در منطقه ـ مانند آمریکا، انگلستان و اسرائیل ـ بوده است.
4. زدودن ذهنیتهی منفی تاریخی و قبولاندن این موضوع که هیچیک از کشورها هرگز قصد سلطه بر منطقه را ندارد و این موضوع تبلیغ کشورهای غربی، به ویژه آمریکا است. در این زمینه، باید دشمن واقعی، اصلی، دیرینه و مشترک دنیی اسلام شناسایی شود.
5. نفت به عنوان بزرگترین منبع تحصیل ارز بری کشورها، اصلیترین منبع درآمد دولتهای منطقه است، به گونهی که نفت و گاز به تنهایی قریب به 95 درصد مجموع نیازهی کشورهای موردنظر را تأمین میکنند. بدینروی، باید سیاستهی نفتی هماهنگی با کشورهای منطقه در قبال کشورهای صنعتی، به منظور افزایش و کنترل قیمت نفت و حفظ میزان آن اتخاذ گردند.
6. کاهش بودجه دفاعی کشورها و اساس قرار دادن «دفاع» در تولید و تهیه تجهیزات نظامی و رفع تبلیغات سوء غرب، به ویژه آمریکا، و جلب اعتماد دولتهای منطقه خلیج فارس نسبت به یکدیگر.
7. اتخاذ تدابیر جدید امنیتی توسط تمام کشورهای منطقه خلیج فارس با تکیه بر اصل عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر و احساس برابری با همه کشورها و نداشتن تمایل به چیرگی در چارچوب امنیتی جدید؛ همانگونه که گفته شد، امنیت منطقه بری دولتهای منطقه اهمیت حیاتی دارد. در اینباره، باید کمک کرد تا وابستگی نظامی کشورهای منطقه به غرب کاهش و در مقابل، حاکمیت کشورها افزایش یابد.
8. گسترش همکاریهی اقتصادی بین کشورهای منطقه و انجام مبادلات پر حجم و سعی در افزایش میزان وابستگی اقتصادی کشورها به همدیگر، که به همان میزان، این وابستگی اقتصادی بر تصمیمات سیاسی تأثیر خواهد گذاشت و کشورهای منطقه را به هم نزدیکتر خواهد کرد و در نهایت، موجب تشنجزدایی خواهد شد. همکاری اقتصادی معمولا از طریق تشکیل اتحادیههی مشترک اقتصادی صورت میگیرد که پس از اعتمادسازی سیاسی نتیجه میدهد. تمام کشورهای منطقه باید در الگوی پیشنهادی اقتصادی، چرخه اقتصادی را از مسائل سیاسی جدا نمایند و به نظام اقتصادی خود سر و سامان دهند؛ زیرا تنها در این صورت است است که میتوان از اهداف ملّی کشورها پشتیبانی نمود.
9. حل اختلافات ارضی و مرزی کشورهای منطقه؛ برخی از دولتهای منطقه به خاطر حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس، با انگیزههی سیاسی، تلاش میکنند اختلافات مرزی را بینالمللی کنند. این ثابت میکند که بهرهگیری سیاسی از این موضوع بر هر ادعی حقوقی واقعی میچربد. کشورهای منطقه باید در قالب سیاست تنشزدایی و اعتمادسازی، روابط خود را با هم توسعه دهند و مسائل پیش آمده را نیز به نحو مسالمتآمیز و از طریق مذاکرة مستقیم و بدون دخالت کشور ثالث و یا قدرتهای فرامنطقه ای حل نمایند.
نتیجه
با توجه به اینکه در سالهی اخیر شاهد تحوّل و دگرگونی عظیمی در معنا و مفهوم «امنیت» بودهایم. هماکنون «امنیت» یک مفهوم کلی و گستردهی دارد، که صرفاً شامل بعد نظامی و تسلیحاتی نمیشود، بلکه معنا و مفهوم آن بسیاری از ابعاد زندگی ما، اعم از اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، را نیز شامل میگردد.
در این برهه زمانی، امنیت همهجانبه خلیج فارس را نیز تنها با ابزارهی نظامی نمیتوان برقرار کرد، بلکه نیازمند سازوکارهی خاصی است تا همکاری همه کشورها را برانگیزد و همه کشورهای منطقه را در آن شرکت دهد. و این مهم حاصل نمیشود، مگر با تشریک مساعی و همکاری همهجانبه تک تک کشورهای منطقه و پرهیز از هرگونه اختلاف و دو دستگی. در این زمینه، ج. ا. ا میتواند نقش کلیدی و مهمی ایفا کند. چالشهی بینالمللی و منطقه ای انگیزه و محرّک اصلی دستیابی به نقطه شروعی بر اساس شناخت منافع متقابل کشورها در منطقه هستند.
از سوی دیگر، امنیت منطقه حول ایجاد «امنیت جمعی» دور میزند. این امر مستلزم یک نظام امنیتی مشترک است که در آن راهبردهی امنیتی تمام کشورها یکپارچه گردیده، یکدیگر را تکمیل نمایند. ایجاد این نظام نیازمند توافق بر سر گروهی از اقدامات مشترک است. بهترین راه نیل به چنین هدفی اقدامات اعتمادسازانه در جهت ایجاد اعتماد است. بری تبدیل منطقه خلیج فارس به یک منطقه صلح و امنیت، باید حسن نیت جایگزین سوء نیت شود، و این نیاز اساسی امروزی در این منطقه به شمار میرود.
ج. ا. ا بیتردید، یکی از کشورهای قدرتمند منطقه به شمار میرود. نادیده گرفتن این قدرت مشکلاتی را بری منطقه به وجود خواهد آورد. سیاست اصولی ج. ا. ا درباره امنیت خلیج فارس بر نفی حضور نیروهی خارجی در این منطقه استوار است. از سوی دیگر، واقعیتهی عینی و مسائل پیش آمده پس از وقایع 11 سپتامبر نیز نشانگر هرچه پررنگتر شدن حضور نیروهی خارجی، بخصوص نیروهی آمریکایی، در منطقه هستند که روز به روز نیز بر قدرت و نفوذ آنان در منطقه افزوده میشود.
اعتقاد بر این است که در چنین شرایطی، بهترین راهکاری که ج. ا. ا در راه رسیدن به اهداف خود میتواند در پیش بگیرد، این است که با در پیش گرفتن سیاست «همکاری» و تنشزدایی» با کشورهای منطقه و «حل مسالمتآمیز اختلافات» با هر یک از کشورهای منطقه خلیج فارس، در پی دستیابی به اهداف سیاست خارجی خویش باشد. این بهترین و مطمئنترین راهی است که ایران میتواند در قبال کشورهای منطقه و امنیت خلیج فارس در پیش بگیرد. در این صورت است که هر قدر جمهوری اسلامی روابط حسنه و همراه با اعتماد متقابل با هر یک از کشورهای کرانه خلیج فارس داشته باشد، به همان میزان میتواند از نفوذ و تأثیرگذاری نیروهی خارجی بکاهد و در تأمین امنیت این منطقه، جایگاه واقعی خود را بیابد. پس امنیت منطقه ای مبتنی بر همکاری متقابل، در این برهه زمانی بهترین نوع امنیت منطقه ای بری این منطقه حیاتی و راهبردی به شمار میآید.
البته برقراری این نوع امنیت نیز مستلزم اعتمادسازی بین ایفاگران نقشهی مختلف در منطقه است و روشهایی همچون علاقهمند بودن تمام شرکتکنندگان به این نظام، توانایی بالقوّه اعضا در اعتماد و امنیتسازی، نداشتن شک و سوءظن به اعتبار تعهدات خود از دیدگاه امنیتی و خودداری از کاربرد نیروی نظامی در حل و فصل منازعات پیشنهاد میشود.
پی نوشت ها
1ـ بهمن نعیمی ارفع، مبانی رفتاری شوری همکاری خلیج فارس در قبال جمهوری اسلامی ایران، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل، وزات امور خارجه، 1370، ص 45.
2ـ طاهره ابراهیمیفر، الگوهای اعتمادسازی در منطقه خلیج فارس، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملل وزارت امور خارجه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1381، ص 22.
3ـ محمّدعلی امامی، عوامل تأثیرگذار خارجی در خلیج فارس، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات امور خارجه، 1381، ص 49.
4ـ طاهره ابراهیمیفر، پیشین، ص 49.
5ـ علی ربیعی، مطالعات امنیت ملّی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1383، ص 44.
6ـ اردی مکینلی ـ آرلیتل، امنیتجهانی: رویکررهاونظریهها، ترجمه اصغر افتخاری، تهران، پژوهشکدهمطالعاتراهبردی، 1381، ص 59.
7ـ باری بوزان، مردم دولتها و هراس، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1378، ص 15.
8ـ علی عبداللّهخانی، نظریههی امنیت، مقدّمهی بر طرحریزی دکترین امنیت ملّی، تهران، مؤسسه فرهنگی مطالعاتی و تحقیقات بینالملل ابرار معاصر، 1383، ص 357.
9ـ مورگان پاتریک ام، نظمهی منطقه ای امنیتسازی در جهان نوین، ترجمه سیدجلال دهقانی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1380، ص 40.
10ـ افتخاری اصغر، مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملّی، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381، ص 266.
11ـ باری بوزان، پیشین، ص 55.
12ـ زیو ماز، امنیت منطقه ای، ترجمه داود علمایی، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد، 1379، ص 47.
13ـ لورنس فریدمن، گزیده مقالات سیاسی ـ امنیتی، مفهوم امنیت، ترجمه مؤسسه پژوهشهی اجتماعی، تهران، بینش، 1375، ص 319.
14ـ همان، ص 359.
15و16ـ علی عبداللّهخانی، پیشین، ص 325.
17ـ جانبیلیس، امنیت بینالملل در عصرپساز جنگسرد، ترجمه حسینمجدینجم، تهران، سپاهپاسداران، دورهعالیجنگ، 1379، ص 86.
18ـ رزماری هالیس، امنیت خلیج فارس، ترجمه حاکم قاسمی، تهران، دانشگاه امام حسین (علیه السلام)، 1372، ص 80.
19ـ امیر اسدیان، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381، ص 27.
20. David, D. newsom, United States Policy toward the Gulf, ed. R. G. Walf, Washington. D. C, Georgetown University 1980, p. 59.
21ـ بهمن نعیمی ارفع، پیشین، ص 54.
22ـ مارتین لی نورجی، چهره جدید امنیت در خاورمیانه، ترجمه قدیر نصیری، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1383، ص 117.
23. Middle East monthly, No 35, 10 sep,1980, p,52.
24ـ بهمن نعیمی ارفع، پیشین، ص 77.
25ـ آنتونی اچ کوردسمن، موازنه نظامی در خلیج فارس و خاورمیانه، ترجمه مجید خسروی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات دفاعی سپاه پاسداران، 1381، ص 24.
26ـ بیانیه پایانی شورا در سیزدهمین اجلاس سران، ابوظبی، 23 دسامبر 1992.
27ـ طاهره ابراهیمیفر، پیشین، ص 95.
28ـ جلیل روشندل و حسین سیفزاده، تعارضات داخلی، منطقه ای و بینالملل در خلیج فارس، تهران، مرکز پژوهشهی علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1382، ص 21.
29ـ طاهره ابراهیمیفر، پیشین، ص 28.
30ـ جان بیلیس، امنیت بینالملل در عصر پس از جنگ سرد، ترجمه حسین مجدینجم، تهران، سپاه پاسداران، دوره عالی جنگ، 1379، ص 57.
31ـ جان ال اسپوزیتو، «اسلام سیاسی و غرب، گفتوگوی تمدّنها یا برخورد تمدّنها؟»، فصلنامه سیاست خارجی، ش 48، سال دوازدهم (تابستان 1367)، ص 314.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 115، ویژه نامه علوم سیاسی
نویسنده : علی اکبر باقری
نظر شما