موضوع : پژوهش | مقاله

درنگی در آثار و آرای جیمز گوردون ملتون(3)

2- اندیشه‌های ملتون
ایلین بارکر، Eileen Barker، که استاد جامعه‌شناسی با تخصص ویژه در مطالعه دین در London School of Economics و مؤسس و رئیس INFORM است و بیش از 160 اثر از او عمدتاً در مورد جنبشهای نوپدید دینی، تغییرات در جایگاه دین در جامعه‌ی پساکمونیست و پلورالیسم در اروپا منتشر شده است و از جمله کتاب او Moonie The Making of برنده‌ی جایزه شده و کتاب New Religious Movements او به چند زبان ترجمه گردیده، نظرات مهمی در مورد ادیان جدید دارد. او NRMs یا دینهای جایگزین را عبارت می‌داند از گروههایی که پس از جنگ جهانی دوم، در فرم کنونی‌اشان ظهور کرده‌اند. گروههایی دینی از آن جهت که به برخی سؤالات غایی که ادیان اصلی، پیش‌تر بدانها می‌پرداختند پاسخ می‌دهند: آیا خدایی وجود دارد؟ هدف زندگی چیست؟ پس از مرگ بر ما چه اتفاقی می‌افتد؟ این تعریف «ادیان» و فلسفه‌های الحادی همچون قالبهای مختلف بودیزم و تا حدی جنبش «توانش انسان» که اعضایش را وا می‌دارد تا به دنبال «خدای درونی» بگردند را نیز دربر می‌گیرد.
دقیقاً در همین‌جا است که گوردون ملتون از ایلین بارکر جدا شده و تعریفی مضیق‌تر را انتخاب می‌کند. تعریف ملتون، گروههای «توانش انسان» را از ادیان جدید خارج می‌کند. براساس همین تعریف مضیق است که او تنها حدود 1200 دین جدید را معرفی می‌کند در حالی که خانم بارکر از بیش از 2000 گروه دینی یاد می‌کند {4} و هارودولد ترنر نیز حدود ده‌هزار دین جدید در جهان حدس می‌زند که حدود 12 میلیون نفر را در خود جای داده‌اند.{5}
به اعتقاد ایلین بارکر، صفات مشترکی وجود دارند که کمابیش در تمام NRMs دیده می‌شوند:
1- اعضای اولین نسل نوکیشان، دلسوزتر و پایبندتر و حتی متعصب‌تر از کسانی که درون یک دین زاده می‌شوند، هستند.
2- عضویت، وضعیتی غیرمعمول برای کل جامعه دارد. بیشتر اعضا عبارتند از جوانان طبقه متوسط با تحصیلاتی کمی بالاتر از حد متوسط، جوانان همدل بی‌تجربه که مسئولیت مالی بر دوش آنها نیست و همانند کودکان،‌وابسته هستند و این امر می‌تواند برخی از رفتارهای مربوط به این جنبشها را برایمان قابل درک سازد.
3- رهبر کاریزماتیک غیر مقید به سنت که تمام جوانب زندگی مریدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و حتی حق حیات را تعیین می‌کند.
4- روایات روشن‌تری از حقیقت دارند، روشن‌تر از ادیان کهن.
5- تمایز دقیق میان «آنان» و «ما» . «آنان»، به طور متجانس خوب و الهی هستند، «ما» نیز به طور متجانس بد و شاید شیطانی هستیم. در واقع اعضای کیشها خود را متمایز و بسیار برتر از دیگران می‌دانند.
6- غالباً ابزار تردید یا مخالفت از سوی جامعه‌ی پیرامونی علیه آنان صورت می‌گیرد چرا که این گروه آلترناتیوی برای جامعه ارائه می‌کند.
به اعتقاد بارکر علت گرایش جوانان به ادیان جدید عبارت است از:
1- از چیزی فرار می‌کنند مثلاً از خانواده‌ای که محبت دارد، اما بیش از اندازه انحصارگر است، دوستی بد یا زندگی‌ای غیر رضایت‌بخش.
2- معتقدند دینهای سنتی، گرفته و دل‌گیرکننده،‌خسته‌کننده، ریاکارانه و بی‌حس و بی‌عاطفه هستند و نیاز به زندگی در جامعه‌ای کوچک‌تر دارند.
3- برخی جویندگان می‌خواهند رابطه‌ای نزدیک‌تر با خدا یا جهانی بهتر (با ملکوت خداوند) داشته باشند.
4- برخی دوست دارند به جامعه‌ی دوستانه‌ای از افراد خوش فکر تعلق داشته باشند.
5- برخی نیز دوست دارند با کشف «خود حقیقی‌اشان» خط‌مشی زندگی یا روابط خود را بهبود بخشند.
ایلین بارکر، نظر مساعدی در مورد ادیان جدید ندارد و حتی در مورد نحوه‌ی برخورد صحیح هدایت‌گرانه با جوانانی که به آنها می‌پیوندند سخن می‌گوید و می‌نویسد: «برای آگاهی دادن به جوانان در برخورد با NRMs نه تجاهل کارساز است نه داستانهای ترسناک در مورد آنها. مؤثرترین حربه، آموزش است. باید مطمئن شد که مردم از مشکلات و خطرات NRMs مطلعند و در عین حال از جاذبه‌های NRMs نیز آگاهی دارند. جاذبه‌ها شاید از این دست باشند: شانس بسیار نادری در جهان سکولار جهت بحث درباره‌ی سؤالات الهیاتی و اخلاقی، فرصت اینکه جهان را مکان بهتری برای زندگی سازیم، روابط بهتری ایجاد کنیم، از بهداشت و آرامش روانی بهره‌مند شویم و ... به اعتقاد بارکر،‌ اگر کسی از دوستان یا آشنایان یا دانش‌آموزی به آنها ملحق شد چه باید کرد؟ نباید او را از خطرات آن بیهوده‌تر ساند. زیرا اطلاعات ندادن با اطلاعات غلط دادن در این مشترک است که نتیجه‌ی معکوس می‌گذارند. باید با او مرتبط ماند و سعی کرد روایات بدیلی از واقعیت را به او نشان داد».
مشاهده می‌شود که نگاه گوردون ملتون در این مورد برخلاف نظر بارکر است.ملتون نگاهی بس مثبت‌تر به ادیان جدید داشته و اصولاً این پرسش که چگونه می‌توان در راه اصلاح یک فرد که به NRM ها گرویده کوشید برای او مطرح نیست. ملتون با پیش‌فرض گرفتن دگماتیستی پلورالیسم اجتماعی و دینی، از تکثر ادیان به عنوان پدیده‌ای مدرن حمایت می‌کند.
بکفورد و لواسور (16) NRM را چنین تعریف می‌کنند: «واژه‌ی جنبش دینی جدید به معنای تلاشهای سازمان‌یافته‌ای است برای تحریک انسان و منابع مادی به سوی هدف گستردن ایده‌ها و حساسیتهای جدید یک طبیعت دینی. بنابراین، این تلاشها عمدی، جمعی و به لحاظ تاریخی، خاص و ویژه‌اند». {6} جان سالیبا، تعاریف NRMs را به سه نوع تعریف تقسیم می‌کند: تعاریف کلامی ، روان‌شناختی و جامعه‌شناختی . تعاریف کلامی، ارزش معنوی ذاتی یک گروه را مورد قضاوت قرار می‌دهد. تعاریف روان‌شناختی، تأثیرات گرفتاری کیش بر افراد و رفاه اجتماعی- روان‌شناختی‌اشان می‌سنجد. اصطلاح‌شناسی جامعه‌شناختی، کاربردهای خنثی و بی‌طرف را به کار می‌گیرد.
براساس تعاریف کلامی، کیشها به ابداع، برخلاف‌گویی و افزودن بر کتب مقدس می‌پردازند، به طوری که همه آنها بدعت محسیوب می‌گردند.سالیبا این تعاریف ضد کیشی را فاقد قدرت توصیف کافی می‌داند. روی هم رفته، بسیاری از NRMs که بر پایه‌ی هندوئیسم و بودیسم بنا شده‌اند، هیچ کاری با کتاب مقدس (بایبل) ندارند.
براساس تعاریف روان‌شناختی، آن چنان که در رسانه‌ها می‌آید، کیشها، اراده‌ی فرد را تخریب می‌کنند. فرد، «قربانی» یک شر بزرگ‌تر می‌شود. این تعاریف، آثار تسکین‌بخشانه کیشها را نادیده می‌گیرند. اما سالیبا می‌گوید برخی روان‌شناسان، کیشها را چونان یک سلامت و درمان لااقل برای برخی افراد می‌دانند که به آنان کمک می‌کند بر مشکلاتی مانند اعتیاد به مواد مخدر و الکل فایق آیند.
براساس تعاریف خنثی و بی‌طرف جامعه شناختی، واژه churchs عبارت است از گروههای ارتدوکس با دینی نهادینه شده denominations شاخه‌های پذیرفته شده همان گروههای ارتدوکس هستند sects (فرقه‌ها) به نظر رادنی اشتارک و ویلیام بین بریج به معنی یک گروه انشعابی از یک denomination است، اما cult بر ساخته از عناصر نوین است. سالیبا معتقد است معنای لاتین کولت یعنی cultus سبکی از عبادت برای یک الوهیت خاص است. مثلاً عبادت Bacchus (خدای یونانی شراب) کیشی را درون الحاد رومی قدیمی درست کرد. این امر، منجر به یک تعریف نهایی از کیش و فرقه می‌شود. به طور کلی، کولت یا کیش، به کیفیت درگیری دینی فرد اشاره دارد، اما به زبان جامعه‌شناختی، کولت همچنین به کمیت یا نوع درگیری نیز اشاره دارد. بدین ترتیب ملاحظه می‌شود سالیبا با نقد دو نوع تعریف کلامی و روان‌شناختی صریحاً به حمایت از تعریفی خنثی همت گمارده و NRM یا همان کیش را تهی از هرگونه وجه مدرن می‌کند. شاید نهایت چیزی که سالیبا را در اعتقاد به نوین‌بودن این جنبشها موجه می‌سازد،‌ اتفاقی زمانی است و قرار گرفتن صوری این گروهها در بازه‌ی زمانی پس از جنگ جهانی دوم. روشن است که ملتون نمی‌تواند با این رویکرد تا حدی موافق باشد چرا که ریشه‌های ظهور ادیان جدید به اعتقاد ملتون پلورالیست در حرکت ضد فرهنگی دهه‌ی شصت و ورود فرهنگ شرقی به ایالات متحده است. سالیبا در این رویکرد مخالف هانیگان نیز ظاهر شده است. ملتون با رویکرد یینگر همدلی نشان می‌دهد.
یینگر، در کتاب درسی رایجش، دین، جامعه و فرد، می‌نویسد: «اصطلاح کیش، به طرق مختلف استفاده می‌شود و معمولاً همراه با این مفاهیم ضمنی: اندازه‌ی کوچک، جستجوی تجربه‌ای عرفانی، فقدان ساختار سازمانی و حضور رهبر کاریزماتیک. برخی از این ملاکها (به عنوان مثال، عرفان)، بر مشخصه‌هایی فرهنگی تأکید دارند که برای طرح طبقه‌بندی ما نامناسبند، اما به نظر می‌رسد نیاز به اصطلاحی وجود دارد تا گروههای شبیه فرقه‌ها را توصیف کند و در عین حال برحسب شاخصه‌های دینی، نشانگر فاصله‌ی عمیق آنها از سنت دینی حاکم بر یک جامعه باشد. از این‌رو، منظور ما از «کیش» گروهی است که در دورترین فاصله از «کلیسای جهانی» که دینمان را از آنجا شروع کرده‌ایم قرار دارد. کیشها، کوچک، کوتاه‌مدت، غالباً محلی و معمولاً شکل گرفته حول یک رهبر حاکم هستند (در مقایسه با تمایل بیشتر فرقه به مشارکت گسترده مردم عوام). کیش به دو علت کوچک می‌ماند، به سهولت در معرض چندپارگی قرار می‌گیرد و احتمال بسط یافتن آن تا حد یک فرقه یا انشعاب رسمی نسبتاً بعید است: یکی اینکه اعتقادات و شعایر کیشها از آنچه در جامعه به صورت سنت درآمده است به طور وسیعی منحرف است (به عنوان مثال تمایل کمی برای تمسک به مسیحیت اولیه وجود دارد) و دیگر اینکه مشکلات جانشینی یک رهبر کایزماتیک پس از مرگ او جدی است. کیش تقریباً به صورت کامل با مشکلات فرد سروکار دارد و توجه‌ی کمی به مسائل مربوط به نظم اجتماعی دارد؛ شرکت کیش در هرج و مرج، حتی از شرکت فرقه در آن نیز بیشتر است؛ البته این امر { سروکار داشتن با مشکلات فرد}، از طریق علاقه‌ی کیش به «رفتار درست» (خواه اجتناب از گناه فردی و خواه بنیان نهادن عدالت اجتماعی)، به مشکل انسجام اجتماعی بازگردانده می‌شود. کیشها، جهش‌یافتگان (17)دینی هستند. گونه‌های افراطی در عرصه‌ی موضوعهای غالب که انسان به وسیله‌ی آنها تلاش می‌کند مشکلات خویش را حل کند. کیشهایی از نوع ناب در جامعه‌ی غربی رایج نیستند؛ بیشتر گروههایی که می‌توان آنها را کیش خواند به نوع «فرقه»، قرابت نسبی دارند. شاید بهترین مثال از این دست، گروههای معنویت‌گرای مختلف و برخی گروههای «مسلمان» در بین سیاهان آمریکا باشند. {7}
جان هانیگان، معتقد است محققان در اواخر دهه‌ی 1960 و دهه‌ی 1970 متوجه‌ی ظهور یک «آگاهی دینی جدید» شدند. جامعه‌شناسان دین سعی کردند که تأثیر و معنای این جنبشهای نوپدید دینی را درک کنند. آنها به NRMs از جهات مختلفی نظر کردند:‌
1- برخی سبک «فرهنگی تاریخی» را به کار گرفتند و سعی کردند عمیق‌ترین معنای آگاهی دینی جدید را در بافت تاریخ مدرن آمریکا به دست آورند. نتیجه این تحقیق، تئوریهای «بحران» یا «مدرنیزاسیون» بود که آشفتگی مشخصاً مدرنی را نشان می‌دادند که موجب نوعی از خودبیگانگی، آنومی یا محرومیت و فقر شده است. از میان منابع و سرچشمه‌های این آشفتگی می‌توان به این موارد اشاره کرد: ابهام اخلاقی وسیع فرهنگ آمریکا، حاکمیت کلان ساختارهای بوروکراتیک غیر بشری، دلهره‌ی نسلی، غیرنهادی کردن حوزه‌ی خصوصی و حرکت بی‌وقفه و رو به جلوی سکولاریزاسیون.
2- برخی دیگر از محققان، سبکی کمی- تجربی‌تر را به کار گرفتند و سعی کردند ظهور NRMs را در مدلهای خرد تعاملی جذب،‌ انتخاب، عضوگیری و نوکیشی دینی توضیح دهند. هواخواهان NRMs در این صفات اجتماعی مشترکند: نوعاً جوان،‌ مجرد، از طبقه متوسط، با تحصیلات خوب، از محیط‌های خانوادگی با ثبات و نسبتاً آزاد از روابط رقیبانه‌ی شغلی هستند.
3- برخی از پارادایم «بسیج منابع» در حوزه‌ی جنبشهای اجتماعی استفاده کردند و ظهور NRMs را در قالب رهبری،‌امور مالی و دیگر عوامل سازمانی تحلیل کردند.
به اعتقاد هانیگان پس از گذشت حدود یک ربع قرن از مطالعه‌ی فشرده، مطالعه NRM در اوایل دهه‌ی 1990 روبه کاستی گذاشت. در حالی که برخی محققان توان خود را بر روی دیگر انواع جنبشهای معنوی معاصر (ویکانها، نیوایجها، اکوفمینیستها) نهادند. در عین حال، تلاشی برای تحقیق فراسوی حدود دین و درگیری مستقیم در پیکره‌ی گسترده‌تر تئوری اجتماعی و فرهنگی وجود داشت. چندین شارح جامعه‌شناس (جان هانیگان، جیمز بکفورد) به NSM جنبش اجتماعی جدید) نظر افکندند: تئوری‌ای که تلاش داشت محیط زیست‌گرایی،‌ فمنیسم، جنبش ضد هسته‌ای،‌کنش گروی صلح و دیگر جنبشهای جهانی را با تغییرات بزرگ مقیاس ساختاری و فرهنگی، ربط دهد. آنها نه تنها شباهتهای دینی این جنبشها را کشف کردند بلکه مدعی شدند جریانات قوی معنوی کشف کرده‌اند که از طریق ایدئولوژیهای اکولوژی،‌ فمینیسم و دیگر NSMs در جریان است. این معنویت جدید، به چشم‌اندازهای کلی و جهانی در مورد موضوعاتی که سلف در حال خصوصی شدن را اعتلا می‌بخشند نظر دارد.
ملتون در مقابل هانیگان با رویکرد خاص خویش، نگاه سکولار به کیشها یا گروههای دینی جدید را ناصواب و ناشی از پیش فرضهایی کیش‌ستیزانه و منفی می‌شمرد و لذا جایی برای سکولاریزاسیون رو به جلو و فزاینده در تحلیل NRM ها نمی‌بیند. او معتقد است این کیشها، به هیچ عنوان،‌سکولار نیستند و کاملاً در تعاریف متعارف دین می‌گنجند. به علاوه،‌ ملتون از افول و کاستی مطالعات NRMs در اوایل دهه‌ی 1990 سخنی به میان نیاورده است و از خط سیری رو به جلو و قدرتمند در تاریخ این رشته یاد می‌کند. به نظر می‌رسد تا حدودی،‌ نگاه همدلانه و مثبت ملتون او را از بیان فرودها و نشیبهای این رشته غافل کرده باشد. کالین کمپبل، دو تغییر مهم را در عقاید در دوره‌ی مدرن خاطرنشان می‌سازد: (18)
1-اول اینکه براساس آمار گالوپ، اعتقاد به خدای شخصی در مفهوم یهودی- مسیحی غربی آن رو به کاهش نهاده است. اما بالعکس در سالهای اخیر اعتقاد به نوعی روح یا نیروی حیات عملاً رو به افزایشی اندک داشته است.
2-اعتقاد به عقاید استاندارد مسیحی راجع به بهشت و دوزخ به طور چشمگیری کاهش یافته است ( به طوری که هم‌اکنون به عقاید اقلیت تبدیل شده است مانند عقیده به هیولای دماغه‌دریاچه (18) یا بشقاب پرنده)،‌ با این حال،‌ عقیده به تناسخ reincarnation بالاتر رفته است.
کمپبل معتقد است میان این دو تغییر و ظهور جنبشهای شبه دینی، درمانی و ترفیع آگاهی رابطه‌ای هست. تمایز ارنست ترولتش میان دین معنوی و دین عرفانی با دین کلیسا، تمایزی مهم است. دین عرفانی که به قول او در دوره مدرن رشد کرده است مسئله مهمی است. مقصود او صرفاً عرفان نیست، عرفانی که جزء هر یک از ادیان رسمی است. بلکه مقصود او عرفان به عنوان یک دین با سیستم عقایدی مخصوص خویش است. این عقاید چنین‌اند: «یگانگی زمین الوهی» ، «بذر الوهی» و عقیده به تکامل روحی. عقیده به اینکه همه‌ی موجودات متناهی، وجود خود را درون خدا دارند، خدایی که زمین یا روح، «بذر» یا «اخگر» همه خلایق است. برخی انواع اتحاد با خدا هدف این نوع دین است. برخی انواع اتحاد با خدا هدف این نوع دین است، هدفی که تنها از طریق بذر الوهی در درون قدرتی تحقق می‌یابد که بتواند بر جهان غلبه کند. بنابراین درجه‌ی معنویت را می‌توان بر حسب پیشرفت رابطه‌ی روح با خدا سنجید. لذا عبادت ریاضتی کنار نهاده می‌شود، هر چند با خودگرابودن و ماده‌گرایی جهان مخالفت می‌شود. ترولتش می‌گوید: این نوع از عرفان، فلسفه‌ی دینی مستقلی می‌شود که تشخیص داده است فرآیند دینی، همان بیان کلی و آگاهی ارتباط متافیزیکی میان موجود مطلق و موجود محدود است و هر جایی زیر صور عینی دین، یک بن مایه‌ی دینی واحد را کشف کرده است که به رغم مشترک بودن میان ادیان، تنها تحت مراقبت مساعد همین دین عرفانی به بلوغ کامل و ناب می‌رسد. {9}
چنین عرفانی الزاماً با فرهنگ سکولار به خصومت نمی‌پردازد هر چند با ماده‌گروی و عقل‌‌گروی مخالف است. همچنین شدیداً و به غایت، فردگرا است، به قول ترولتش: «فردگرایی دینی رادیکال».
تبیین دین عرفانی ترولتشس راه را برای تبیین نظریه‌ی شرقی شدن غرب Easternisation باز کرد. پیوند زدن ماهیت NRMs با تصوف شرقی و پذیرش نظریه شرقی شدگی غرب، از مهم‌ترین وجوه اندیشه گوردون ملتون است. این امر منجر به آن می‌شود که ادیان نوپدید اواخر دهه‌ی 60 و اوایل دهه‌ی 70 براساس رشد شور تبلیغی جدید از سوی ادیان شرقی، افزایش و گسترش اطلاعات درباره‌ی ادیان شرقی، پیدایش فرا روان‌شناسی و داروهای روان‌پریشی‌زا و روان‌شناسی انسان‌گرایانه و نیز الغای قانون منع ورود شرقیها به ایالات متحده، تبیین شوند. {10 }
وبر میان مبانی فکری غرب- شرق تمایز قائل می‌شود که تفکر شرقی، نزدیک به همان دین عرفانی ترولتش است. او معتقد است ادیان ابتدایی، اصولا جادویی و آنیمیستی هستند،‌ اما وقتی جامعه به نقطه‌ای رسید که ثروت افزوده‌ی کافی برای حمایت از یک روحانیت داشت، عقاید سیستماتیک‌تر شدند تا به مسائل تئودیسه پاسخ گویند. این فرآیند عقلانی شدن» دو راستا یافت. یک راستا اصل الوهی نافذ مطلق» immanent را که بخشی از عالم ازلی بود و انسان می‌توانست به نوعی، خود را با او سازگار نماید. در نظر گرفت و راستای دیگر معتقد به خدایی متعال و جدا از جهان شد که جهان را از بالا تدبیر می‌کند (و برخی عقاید افراطی، اصولاً جهانی را از عدم خلق نموده است). راستای اول منجر به اصل برهمن- آتمن در فلسفه‌ی دینی هند و دومی منجر به خدای خالق سامی شد. جهان‌بینی دینی شرقی، ثنویت را رد می‌کند و جهان را چنان نظم یافته‌ای کاملاً مرتبط و درون بوده می‌بنید. {11} تمایز شرق و غرب را در لیستی که کالین ارائه داده است می‌توان نشان داد.

مولفه‌های اندیشه‌ی شرق
1-اتحاد انسان و طبیعت؛
2-اتحاد جهان روحانی و فیزیکی؛
3- انسان باید اتحاد خود با طبیعت و اتحاد جهان روحانی و ذهنی را درک کند به جای اینکه بخواهد اشیای جهان را تحلیل کند، عنوان برایشان بیابد، مقوله‌بندی کند؛
4-انسان به خاطر اتحادش با تمام وجود باید همه‌جا و با همگان احساس در خانه بودن کند؛
5- علم و تکنولوژی، تنها توهم پیشرفت را به بار می‌آورند؛
6- روشن‌شدگی مستلزم دستیابی به معنای یکی شدگی با کل است؛
7- مدیتیشن یا مراقبه (حالت تفکر کامل و صرف) برای دستیابی به روشن‌شدگی لازم است. {12}
مؤلفه‌های اندیشه‌ی غرب
1-عدم اتحاد انسان و طبیعت؛
2-انسان به جسم، روح و ذهن تقسیم می‌شود؛
3-خدایی شخصی وجود دارد غالب بر انسان؛
4-انسان باید طبیعت را کنترل کند تا بقای خویش را تضمین نماید؛
5- تفکر عقلی و رویکرد تحلیلی به حل مسئله باید مورد تأکید باشد؛
6- علم و تکنولوژی به ما زندگی خوبی بخشیده‌اند و امید اصلی ما به آینده‌ی بهتر را فراهم کرده‌اند؛
7- فعالیت و روح رقابت باید تشویق شده و بدان جایزه داده شود. {13}
اما علت این فرآیند شرقی شدن غرب چه بوده است؟ کالین کمپبل توضیح می‌دهد فرآیندی که در قرن نوزده و بیست در غرب وجود داشته است که در آن، اولاً ظهور علم و دانش در خدمت تخریب مبانی ایمان مردم به دین سنتی درآمد و ثانیاً خوش‌بینی‌ای که به علم و تکنولوژی الصاق شده بود، خود تخریب شد. {14} کمپبل می‌نویسد: این امر بدان خاطر در حال وقوع است که پارادایم یا تئودیسه حاکم که به مدت 2000 سال به طور مؤثر در غرب عمل کرده است مآلا تسلط خود را بر اکثریت جمعیت اروپای غربی و آمریکای شمالی از دست داده است. آنان دیگر به دیدگاهی که جهان را به دو پاره‌ی ماده و روح تقسیم می‌کند و آن را تحت حاکمیت و تدبیر یک خدای همه توانا،‌شخصی و خالق می‌شمارد معتقد نیستند. {15}
فرجام
نظر گوردون ملتون در مورد تعریف مضیق از NRM و جایگاه خاص او در میان دیگر محققان این حوزه مطالعاتی باز گفته شد و از نظریه او در مورد شرق‌شدگی غرب که بر نظریات ترولتش، وبر وکمپبل مبتنی است ذکری به میان آمد. همچنین در زندگی علمی این محقق برجسته،‌ با مساعی او در تهیه اطلاعات پایه در مورد NRM ها آشنا شدیم. آنچه مآلا در این مجال قابل ذکر است پیشنهادات ملتون برای برنامه آتی این رشته تحقیقی و دانشگاهی است. او چند پیشنهاد مشخص در این زمینه دارد: اول اینکه باید خود را به بین‌المللی سازی شدیدتر چشم‌اندازمان متقاعد سازیم،‌ زیرا این جنبشها به شدت در حال اشاعه به همه‌ی نقاط جهانند و باید ادبیات تحقیقی درخوری در مورد مشخصه‌های این اشاعه تهیه گردد. دوم اینکه باید توجهی دوباره به جنبشهای نوپدید مسیحی داشته باشیم. جنبش کاریزماتیکی که به سرعت در حال گسترش است، در حال تولید مجموعه‌ای تازه از پدیده‌های تا به حال بررسی نشده است، از انحرافات جالب توجه الهیاتی و ظهور پیامبر- حواریون آخرالزمان، گرفته، تا ادغام پنجاهه‌گرایی با اعمال ادیان بومی. سومین پیشنهاد ملتون این است که به ادیان جدید در اجتماع سیاهان پرداخته شود،‌ چرا که تقریباً هیچ تحقیقی در مورد مشارکت آفریقاییها و آمریکاییها در ادیان جدید بزرگ و قدیمی‌تر انجام نشده است. آخرین پیشنهاد اینکه با توجه به ظهور مستمر ادیان جدید( و اینکه هیچ علامتی که گویای کندی در این روند باشد وجود ندارد)،‌باید به دنبال رصد آنها بود و نیز روش یکپارچه‌سازی نسلهای دوم و سوم در ادیان جدید قدیمی‌تر را به درستی بازشناخت تا زمینه‌ی درک حقایق ظهور ساختارهای دینی جدید در آینده آماده شود.
با تطبیق این پیشنهادات بر مورد ایران، می‌توان مطالعات ایرانی NRMs را با جهت‌گیری به سوی چند امر، رسماً کلید زد:
1- بررسی نظری علل گرایش به NRMs در ایران خصوصاً شهرهای بزرگ؛ در این باب، مثلاً با پذیرش نظریه‌ی ارتباط مستقیم میان ایده‌ی گروه به منزله‌ی خانواده که در مباحث قبل تبیین شد و گرایش به عضویت در گروههای نوپدید دینی می‌توان به طور نظری و مستقل از داده‌های میدانی و تجربی سرعت رو به سستی رفتن کانون خانواده در جامعه‌ی ایرانی را به سرعت رشد گرایش به NRMs تلقی کرد. سرخوردگیهای جوانان در مدرنیته، رشد انگیزه‌های عرفان گونه، عدم تبیین مدون، مرحله‌بندی شده و کاملاً بدون ابهام راه معنوی به سوی کمال آن‌چنان که در دین مبین اسلام آمده است و مسائلی از این دست را نباید مورد غفلت قرار داد.
2- ضرورت بررسی و جمع‌آوری اطلاعات پیرامون کیفیت و کمیت NRM ها در کشور؛ وجود برخی فرقه‌ها که نیمه مخفیانه تحت عناوین آموزش مدیتیشن و یوگا به عضوگیری و فعالیت مشغولند، ظهور افرادی که با تکیه بر فن بیان، چهره‌ی جذاب، نیروهای طبیعی فوق‌العاده همچون انرژی درمانی به جذب افراد می‌پردازند، گسترش نشر و اقبال به کتب برخی اساتید مشهور فرق جدید همچون سایی بابا،‌چاپهای متوالی و با تیراژ بالای کتب پائولوکوئلیو، اشو، خوزه‌سیلوا و تشکیل و تبلیغ کلاسهای خصوصی یا نیمه‌خصوصی آموزشهای وسیع‌الطیف تحت عنوان موفقیت، مدیریت، آرامش و که تلاش دارند مجموعه‌ی کاملی از پاسخهای لازم به سوالاهای غایی ارائه نمایند و انسان را از رجوع به ادیان سنتی بی‌نیاز سازند، همه و همه سیگنالهای کاملا معناداری از رشد ادیان جدید در ایران دارند. لذا ضروری است کیفیت تعامل درونی، دستورات، شیوه عضوگیری، اهداف و غیره در این گروهها مورد بررسی نزدیک قرار گیرند.
3- دسته‌بندی NRM های موجود در ایران براساس قالبهای هفده‌گانه ملتون یا هفت‌گانه الیزابت آروک: مثلاً کتب خوزه سیلوا، اشو، سائی بابا، نیل دونالد والش، جی‌پی‌ وسوانی، جک کانفیلد و غیره که همگی چاپهای متعددی در داخل شده‌اند، باید طبقه‌بندی شده و تمایزاتشان مشخص شود.
4- به لحاظ نظری، وضعیت گروههای موجود و گروههای بالقوه در حال تکوین یا رو به رشد، در مورد کیفیت انطباق آنها بر دین اصلی مشخص شود و معلوم گردد کدام عناصر دینی براساس فضای مدرن یا پست مدرن برجسته شده و کدام عناصر به محاق رفته‌اند. {16}

پاورقی
1-Armestrongism
2-New Religious Movements
3-Human Potrntial
4-Goa
5-Cusco
6-Eckankar
7-Beshara
8-Gurdijeff
9-Ouspensky
10-Rael Movement
11-Heavens Gate
12-Church Universal and Triumphant
13-Moon
14-Nivala Devi
15-Pastor Haack
16-Levasseur
17- اشاره به موتاسیون (جهش کروموزومی).
18- Loch Ness Monster


پانوشتها
1-برای تهیه و توضیح فوق در مورد دایرة‌المعارف آمریکا، از نوشتار جری برگمن، محقق دپارتمان بنیادهای آموزشی و تحقیقی در اهایو، استفاده شده است.
2-نوشتار الیزابت ارویک (Elizabeth Arweck) در مورد ادیان جدید تحت عنوان New Religious Movements در کتاب زیر:
Linda Woodhead and Paul Hetcher and others , eds., Religions in the Modern World, Routledge. 2002, p. 265.
3-Religions in The Modern World , p. 258
4-Eileen Barker, New Religious Movements, Their Incidence and Significance, in Bryan Wilson and Jamie Cresswell (eds). New Religious Movements Challenge And Response , London and New York Routledge, 1999” , p . 16.
5-Ibid
6-New Religious Movements, p. 81.
7-J. Milton Yinger, Religion Society and the Individual (New York Macmillan Company, 1957): 154-55.
8-Ibid, p. 36.
9-New Religious Movements , p. 39.
10- همیلتون ، ص 365.
11-Ibid, p, 41.
12-Ibid, p. 42.
13-Ibid, p. 43.
14-Ibid, p.44
15- Ibid, p.47.
16- در تهیه نوشتار فوق، از مقالات اینترنتی نهایت بهره برده شده است عمدتاً در سایت CESNUR.


منبع:  فصلنامه  راهبرد 1385 / شماره 39، بهار ۱۳۸۵/۰۲/۰۰

نظر شما