موضوع : پژوهش | مقاله

نگاهی به نقش معنویت در نبرد نامتقارن: سلاحی به صلابت دین


در نبرد متقارن از سلاح های متعارف و غیر متعارف استفاده می شود که بسته به حاکمان سیاسی و نظامی یک کشور و جایگاه اخلاق جنگ و هنجارهای بشری، سطح استفاده از سلاح های مذکور در نبرد تفاوت می کند.
در نبرد متقارن، جنگ در حوزه سخت افزار صورت می گیرد که با توجه به نوع و سطح جهان بینی کشورها و حاکمان سیاسی و نظامی عمدتا مادیگرا و در راستای کسب بالاترین سطح سود و فایده و تامین منافع فردی و ملی بوده اند و اخلاق که ریشه در معنویت دارد، درآن جایگاهی نداشته و بخش عمده ای از گرفتاری های بشر از عدم وجود اخلاق نبرد و معنویت انسانی نشأت می گرفت.
نوع نگاه حاکمان سیاسی و نظامی مادیگرا به انسان براساس میزان سود و لذت گرایی بوده است. در این عرصه روابط اجتماعی و اخلاق انسانی و هنجارهای جمعی جایگاهی نداشته است. بر پایه این تئوریها بود که دو جنگ جهانی اول و دوم بر بشر تحمیل شد و هزینه های سنگینی بر دوش بشریت بار نمود و از طریق زمینه های چالش و منازعه ای که بعد از دو جنگ جهانی اول و دوم در گوشه گوشه دنیا بوجود آمد، جنگ های منطقه ای و محلی و کشوری بر ملتهای مختلف تحمیل شد. البته ضعف اطلاعات و ارتباطات ، سطح آگاهی و سواد افراد دنیا را تحت الشعاع قرار داد و جهل و نادانی به صورت سنتی و مدرن بر جوامع تحمیل گردید. با رویکرد جدید جوامع بشری به اطلاعات و ارتباطات از طریق خدمات تکنولوژیک در حوزه های ماهواره و وسایل ارتباط جمعی، ارتقا سطح علمی و فرهنگی جوامع بشری، بیداری و عصبیت انسانی نهفته بشر، دیگر ابزار نبرد متقارن و سخت افزار و نیروی نظامی و استراتژی نظامی در نبرد شانس موفقیت و پیروزی را از کف نهاد و هرچه از عمر بشر گذشته، گرایش افراد جامعه بشری به حل و فصل تعارضات و اختلافات با استفاده از نرم افزار گسترده تر گردید. معنویت گرایی بر پایه اخلاقیات انسانی و هنجارهای حیات جمعی برگرفته از ایدئولوژی و جهان بینی توحیدی افراد را به قدرت روز افزون نهفته جوامع بشری بخصوص جامعه دینی آگاه ساخت و استفاده از نرم افزار، اخلاقیات و معنویت در حوزه نبرد نامتقارن که استراتژی و ساز و کاری متفاوت از نبرد متقارن را طلب می کرد، جایگزین سخت افزار و انواع تسلیحات متعارف و نامتعارف نمود.
تغییر الگو و استراتژی نبرد ارتش آمریکا در جنگ ضد تروریسم بعد از 11 سپتامبر حکایت از تاثیرگذاری الگوی نبرد نامتقارن در عصر جدید دارد. شالوده نبرد نامتقارن در تفکر و اندیشه اسلامی که از ابداعات نظام جمهوری اسلامی در حوزه نظامی امنیتی و براساس مبانی جهان بینی توحیدی است، قرار دارد.
الگوی این نبرد در عصر اخیر صحنه دفاع مقدس ملت ایران در هشت سال رویارویی نظام اسلامی با تمامی مظاهر دنیای کفر و سلطه جهانی بوده است. آنچه ملت ایران در عرصه داخلی و خارجی با موفقیت کسب نمود، در واقع توان وقدرت ویژه معنوی و آموزه های فرهنگی ، جهان بینی توحیدی در وجود نیروهای مدافع مرزهای جغرافیایی و اعتقادی کشور بود. گرچه میزان آن از ابتدای آغاز دفاع مقدس تا پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از فراز و فرود خاصی برخوردار بود ولی کلیت قضیه در عرصه نبرد معادلات پیچیده نظامی رژیم عراق را بر هم می زد. وقتی در دل شب فریاد هماهنگ و متنوع شعارهای الله اکبر، یا اباعبدالله، یا فاطمه الزهرا، سر داده می شد، پیچیده ترین و مدرنترین سلاحها در مقابل رزمندگان ایرانی راه بجائی نمی برد و برای نیروهای دشمن که بر مدرنترین سلاحهای دنیا مسلط بودند بسیار شکننده و متزلزل کننده بود و روحیه آنها بشدت تضعیف می گردید. زمزمه های قرآن، دعاهای کمیل، زیارت عاشورا، توسل و دیگر ادعیه حیاتبخش اسلام به رزمندگان ایرانی چنان شجاعتی می داد که بدون واهمه سخت ترین مراحل عملیات را پشت سر می گذاشتند، قوی هیکل ترین نیروهای دشمن به دست بسیجیان لاغر و نحیف اندام ایرانی به اسارت می آمدند. رجوع به خاطرات رزمندگان ایرانی و اسرای عراقی، اسناد متقنی است که از نقش اقتدارآمیز معنویت درمیان رزمندگان وعرصه های تنگ و سخت نبرد حکایت خاص دارد. شرایط و مقتضیات و فضای خاص آن دوران که نشان قاطع برجستگی فرهنگ معنویت وجهاد و شهادت طلبی درجامعه ایران بود، باعث تقویت روحیه و آرامش خاص روحی روانی رزمندگان برای آمادگی رزم در مقابل دشمن بود. امروز 20 سال از فرهنگ معنویت گرایی در جامعه فاصله گرفتیم و فرهنگ غنی جهاد و شهادت در میان نخبگان ابزاری و فکری و پس از آن، افکار عمومی کم رنگ شده است و ما چاره ای جز بازسازی و بازنگری در فضای عمومی و قواعد و قوانین و مدیریت در حوزه فرهنگی ، علمی ، فکری بخصوص در آموزش و پرورش و دانشگاه های کشور نداریم. معنویت گرایی در سطح جامعه و در میان نخبگان و ساختارها و نهادهای اجرایی، قضایی، قانونگذاری کشور یک ضرورت ویژه است . در نبرد نامتقارن براساس آموزه های توحیدی دین اسلام یک نفر سرباز مسلمان باید با 10 نفر سرباز دشمن برابری نماید. طبیعی است که منظور از جهت توان فیزیکی نظامی نیست، بلکه عوامل و فاکتورهایی غیر از ابزار سخت افزاری مدنظر است که میزان تاثیرگذاری آن بسیار برجسته است و آن استفاده از ابزار نرم به منظور جهت دهی افراد نظامی به سوی آمادگی اعتقادی، معنوی، سیاسی است که موضوع تئوریک آن در دکترین آمادگی دفاعی سپاه آمده و این آمادگی سر و کارش با فکر و اندیشه(مغز) واخلاق و شناخت عارفانه و شور عاشورایی و روح مبارزه با مظاهر استکبار در حوزه دل و قلب است. وقتی قلب نیروی نظامی بر اثر محبت فرمانده در اختیار فرماندهی مدبر، مدیر ، شجاع و کارآزموده قرارگیرد این همان تاثیر و حضور لازم معنویت درنبرد نامتقارن است. رزمنده معنویت گرا در نبرد نامتقارن از کانال فرهنگ جهاد و شهادت به نبرد می نگرد لذا شانس پیروزی او در نتیجه تلاش مضاعفش افزایش می یابد.
توجه به فرازی از نامه 53 امام علی به مالک اشتر که به منشور مملکت داری اسلامی مشهور است، در خصوص نیروهای نظامی بسیار تامل برانگیز است:« پس برای انجام کارها از سپاهیانت برگمار کسی را که برای بدست آوردن رضا و خشنودی خدا و رسول او و پیروی از امام و پیشوایت پند پذیرنده تر و پاکدلتر و خردمندتر و بردبارترین آنان باشد.» در فراز دیگری از نامه 53 امام علی آمده است که:« باید برگزیده سران سپاهت کسی باشد که با لشکر در همراهی مال و دارایی مواسات کند و از توانایی خویش به آنها احسان نماید به اندازه ای که ایشان و خانواده شان در آسایش باشند، تا اینکه در جنگ با دشمن یکدل و یک اندیشه گردند،در کارزار ، غم ناراحتی خانواده نداشته باشند، زیرا مهربانی تو به ایشان دلهاشان را به تو متوجه و مهربان می گرداند. اگر سران لشکر با لشکریان مواسات نمایند و جیره و ماهیانه آنها را به موقع بپردازند، همه هواخواه او (فرمانده ) می شوند وگرنه دلهاشان برمی گردد و باعث خرابی و پیش نرفتن کار مملکت می شود. » این فراز جایگاه فرمانده و فرمانبر را در نیروهای نظامی حکومت علوی را تبیین می نماید که:
اول: رفاه و آسایش نیروهای نظامی در هر سطحی به یک اندازه در موفقیت و عدم موفقیت ماموریتهای نظامی موثر است.
دوم: امتیازات و تبعیضها بین فرمانده و فرمانبر در بهره برداری از امتیازات و امکانات و تجهیزات و تسهیلات فاصله بین فرمانده و فرمانبر را افزایش داده و شکاف عمیق بی اعتمادی را بوجود می آورد.
سوم: امید و انتظار اطاعت نیروها در عرصه نبرد نابرابر از فرماندهانی که کم و بیش از امکانات رفاهی و آسایش برای خانواده بهره مند است و فکر و درون او راحت بوده و دچار پیچ وخم های زندگی از بعد تامین نیازهای مادی نیست، امری لامحال است.
چهارم: برخوردهای سبک و پرخاشگرانه با زیردستان از سوی فرمانده و مافوق بدترین شیوه فرماندهی در سپاه است.
پنجم: تحکم گرایی خارج از چارچوبه آیین نامه انضباطی و عدم اهمیت به نظرات زیر مجموعه ها توسط فرماندهان خود معضلی تلخ ولی شنیدنی است.
ششم: اولویت بخشی به برنامه ها و ابلاغیات نظامی و جدا دانستن برنامه های فرهنگی، عقیدتی، معنوی و سیاسی از سایر برنامه ها و عدم تعهد و تقید فرماندهان بر اجرای آنها.
وقتی در دکترین آمادگی دفاعی سپاه در مبحث آمادگی انفرادی، اولین مولفه ، آمادگی اعتقادی، معنوی، سیاسی قلمداد شده، تنها از طریق آموزش های تئوریک قابل حصول نخواهد بود بلکه همراهی و همدلی ناشی از رفتار متقابل فرمانده و فرمانبر به تعمیق و تثبیت آمادگی اعتقادی معنوی خواهد انجامید و قطعا اثرات عینی آن در عرصه نبرد نامتقارن نمودار خواهد شد. رابطه دوستی و صمیمیت بین فرمانده و فرمانبر که الگوی آن را در دوران دفاع مقدس در حداکثر مراتب تجربه کردیم و این می تواند این سخن مدبرانه فرماندهی معظم کل قوا را محقق سازد، که رابطه فرمانده و فرمانبر و نیروهای تحت امر آن قدر باید نزدیک باشد و نیروها با فرمانده خود مانوس باشند که در دل تاریکی شب نیروی رزمنده صدای فرمانده خود را تشخیص دهد.


منبع: / سایت خبری / بصیرت ۱۳۸۷/۰۶/۱۷
نویسنده : حجت الله یوسفى

نظر شما