زن و خانواده در پاکستان
مجله پیام زن آذر 1376، شماره 69
نویسنده : محبوبه پلنگی
18
قسمت چهارم
سالروز استقلال پاکستان، فرصتی بود برای پرداختن به مسایل زن و خانواده در این کشور همسایه. وضعیت آموزش و تحصیلات دختران و زنان و نیز حضور سیاسی و آن گاه سالشماری از وقایع تاریخی مربوط به زنان، موضوعاتی بود که در سومین بخش این پژوهش، به آن پرداختیم. آنچه اینک در بخش پایانی این بررسی می خوانید نگاهی دارد به مسأله ازدواج در پاکستان و در پایان به جمع بندی
این پژوهش پرداخته است.
شکلهای مختلف ازدواج
در پاکستان
مسأله عمده ای که سرنوشت دختران دم بخت را رقم می زند «ثروت» است که با زندگی اجتماعی مردم شبه قاره عموما و مردم مسلمان پاکستان خصوصا ارتباط مستقیم دارد. به این دلیل اکثر والدین تمایل دارند که با خانواده های متمکن و سرمایه دار «هر دو طرف» پیوند و قرابت سببی داشته باشند. برخورداری از زر و زیور و نام و نشان از جمله شرایط و مقرراتی است که در امر ازدواج یک دختر پاکستانی نقش دارد. در این راستا اکثر دختران بی بضاعت و بی سواد با مشکل تشکیل خانواده روبه رو هستند. بالا بودن آمار دختران ازدواج نکرده در شهرهای دیگر پاکستان گواهی بر این ادعاست. این آفت عارضه سنت کهنه و بی خاصیتی است که مردم پاکستان آن را از اسلاف خود و هندوهای شبه قاره به ارث برده اند.
ـ ازدواج مبتنی بر مذهب:
خانواده های سادات (شیعیان) نه حاضرند دختران خود را به غیر از پسر سادات شوهر بدهند و نه اینکه دختر غیر سادات برای پسر خود انتخاب کنند.
ـ ازدواج مبتنی بر عشق:
در صورتی که پدر و مادر به خواسته دختر و پسری که علاقمند به هم شده اند پاسخ مثبت ندهند، دختر و پسر از طریق دادگاه، اقدام به تشکیل خانواده نموده و زندگی مشترکشان را آغاز می کنند.
ـ ازدواج مبتنی بر ارث:
خانواده های ثروتمند و فئودال به منظور از دست ندادن خود با اقوام نزدیک پیوند ازدواج برقرار می کنند. در چنین موارد که به ندرت نیز اتفاق می افتد تعدادی از خانواده ها به ازدواج دختر با برادرزاده خود ولو واجد شرایط و مناسب شأن و مناسب بادخترشان نباشد، تن درمی دهند.
تبادل دختر (وته سته):
این نوع ازدواج در مناطق روستانشین و عقب افتاده جنوب پنجاب مرسوم است. هر گاه دو خانواده بخواهند فرزندان خود را به عقد هم درآورند، نسبت به تبادل دختر برای پسران خود اقدام می کنند.
بنیاد ازدواج:
روش دیگر انتخاب همسر، از طریق بنیادهای متعددی صورت می گیرد که قصدی جز عوامفریبی و زراندوزی ندارند. آنها ابتدا اسم عده ای از دختران «دم بخت» را در مطبوعات کثیرالانتشار شهر اعلام می نمایند و چون دولت بر چنین دفاتر و ادارات نظارت ندارد، به همین خاطر این دفاتر جهت ایجاد ارتباط بین خانواده ها مبالغ هنگفتی پول می گیرند.
در هر یک از شکلهای ازدواج در پاکستان، زن به عنوان مملوک شوهرش شناخته می شود و از خود هویتی ندارد. این امر منجر به این مسأله می شود که زن در خانه پدر فقط یک «میهمان» است تا زمانی که مردی بیاید و او را به همسری بپذیرد. بنابراین، دختران جوان تحت مراقبت دائمی هستند و ازدواج مناسب در سن بسیار پایین برای آنان ترتیب داده می شود. در طبقه های بالاتر جامعه نیز والدین به دختران خود می گویند، تنها آرزویشان این است که آنها را در خانه خودشان یعنی خانه شوهرانشان ببینند. و یک مثال دارند: «دختران باید با لباس عروس به خانه شوهر بروند و با کفن از آنجا بیرون بیایند.»
از ابتدا به یک دختر گفته می شود که تنها هدفش در زندگی ازدواج است و دختر جوان غیر از این رؤیایی ندارد. و اغلب به آنها گفته می شود که بعد از ازدواج، آزادی خواهند داشت ولی بیشتر وقتها این گونه نیست. گفتنی است که اکثر زنان روستایی از ازدواج به عنوان «شیطانی لازم» یاد می کنند. زنان بعد از ازدواج حاضرند در خانه بمانند، تمام سختیها و ناملایمات را تحمل کنند ولی ننگ طلاق را بر روی خود نگذارند.
دختران جوان با در نظر گرفتن اینکه برای رفاه خانواده خود هیچ کاری انجام نمی دهند و از نظر مالی هم برای خانواده خرج دارند، را زود شوهر می دهند. بنابراین علی رغم ممنوعیت قانونی برای ازدواج یک دختر قبل از 16 سالگی، «عروسان کودک» غیر عادی نیستند. در حالی که این فکر که زنان برای رفاه خانواده خود سودی ندارند و نان خور اضافی هستند بسیار غلط است. گسترش این عقیده به مسأله و مشکل جهیزیه منجر شده است.
جهیزیه و نقش آن در
سرنوشت دختران پاکستانی
در کشور مسلمان و همسایه، پاکستان چهار میلیون دختر که بین 18 تا 50 سال سن دارند، به دلیل نداشتن جهیزیه در خانه پدر به سر می برند. مردم امروزه، جهیزیه سنگین را مایه خوش اقبالی و خوشبختی دختران می دانند. هر چه جهیزیه بهتر و گرانقیمت تر باشد، آسایش عروس در منزل داماد بهتر است. زندگی برای دخترانی که بدون جهیزیه پا به منزل بخت می گذارند، سخت است و غالبا در اثر کشمکش در این زمینه و طعنه مادرشوهر و سایرین، ازدواج به طلاق کشیده می شود و یا عقده های روانی به بار می آورد که سرانجام زن از طریق خودسوزی و خودکشی به زندگی خود پایان می بخشد.
دولت پاکستان طبق قانونی که در سال 1355 (1976م) به تصویب رسانده ارزش جهیزیه را مبلغ پنج هزار روپیه برآورد کرده که متأسفانه مردم به این مصوبه توجهی نکرده و به آنچه که در قالب رسوم به آنها القا شده است عمل می کنند. با گذشت سالها نه تنها از میزان جهیزیه و ارزش آن کاسته نشده بلکه به مقدار و میزان آن اضافه هم شده است. در گذشته جهیزیه در حد توانایی خانواده عروس تعیین می شد ولی امروزه، کیفیت و کمیت جهیزیه را خانواده داماد تعیین می کنند. این تغییر به این معناست که اکثر خانواده های عروس باید برای عروس کردن دختر خود زیر بار قرض بروند. درخواستهای رو به افزایش خانواده داماد باعث شده است که بار زندگی بر دوش خانواده های دختر گذاشته شود. در حقیقت در مناطق شهری، پیدا کردن شوهری مناسب برای زنانی که خانواده شان قادر به تهیه جهیزیه درخواستی خانواده داماد نیستند، بسیار مشکل شده است.
فقط در مناطق قبیله ای، که قیمت روی عروس گذاشتن مرسوم است، دختر به عنوان یک سرمایه مالی در نظر گرفته می شود و بنابراین تا زمان ازدواج از او بسیار مراقبت می کنند تا سلامت جسمانی دختر شوهرنکرده خود را حفظ کنند. در نظر والدین هرگونه هزینه برای دخترشان به عنوان یک سرمایه گذاری است. زمانی که دختر ازدواج می کند، والدین او دیگر مشکل مالی از جانب دختر را ندارند زیرا خرج دختر را خانواده شوهر او تأمین می کنند. خانواده شوهر هم از طرفی می خواهند مطمئن شوند که «دارایی» آنها سالم به آنها تحویل داده شده است. بنابراین در حالی که می توان گفت قیمت عروس برخلاف جهیزیه، ارزش بالقوه زن را نشان می دهد ولی زن را تا حد یک کالا که می توان آن را خرید و فروش کرد پایین می آورد.
امروزه جهیزیه در بین مردم پاکستان وجهه ای تجاری و در عین حال سرنوشت ساز به خود گرفته است. طوری که سرنوشت دختران دم بخت توسط آن تعیین می شود. قبل از ازدواج خانواده دختر فهرست وسایل جهیزیه را به منزل خواستگار می فرستند تا با توجه به ارزش آن برای انتخاب عروس تصمیم بگیرند. به هر اندازه داماد لایق، شایسته و تحصیل کرده باشد میزان ارزش جهیزیه دختر بالا می رود. به همین علت، اکثر خانواده هایی که چنین فرزندانی دارند تا جهیزیه مورد نظر خود را نیابند به خانواده دختر پاسخ مثبت نمی دهند. البته گفتنی است مسلمانان شبه قاره رسم جهیزیه را مانند بعضی سنتهای دیگر از هندوها به ارث برده اند. هندوها به علت عدم برخورداری دختران از ارث، چنین سنتی دارند و بر اساس استطاعت مالی خود جهیزیه دختران را تدارک می بینند. ولی متأسفانه مسلمانان به آیین پاک و مقدس اسلام و قوانین آن توجه لازم را نداشته، در نتیجه جامعه دچار معضلات بسیاری در این خصوص گردیده اند.
ازدواج مجدد زنان در
پاکستان
بر اساس اطلاعات مرکز «تحقیقات باروری پاکستان» (PFS) از تمام زنان بین 15 تا 49 ساله که تا کنون ازدواج کرده اند، 94 درصد آنها زندگی عادی دارند، 2 درصد طلاق گرفته یا از همسرانشان جدا شده اند و 3 درصد از این تعداد بیوه هستند. اگر چه طلاق در اسلام مجاز است و نسبتا سهل و ساده صورت می گیرد اما به دلیل این حقیقت که سنت پاکستان، مرد را مجبور می کند تا در صورت طلاق، به همسر خود مهریه قابل توجهی بدهد، از این امر خودداری می شود. در ضمن، در جامعه طلاق امری ناپسند تلقی می شود و گاهی جامعه، زنان مطلقه را طرد می کند. درصد کم زنان بیوه را می توان بخشی به کاهش فوت مردان نسبت داد.
در کشوری که بخش اعظمی از اولین ازدواجها سالم مانده است، ازدواج بیش از یک بار بسیار کم اتفاق می افتد. بنابراین هر گونه تحقیق در باره ازدواج مجدد به دلیل کم بودن چنین نمونه هایی، کمی ناقص است. در ضمن باید توجه داشت که درصد زنان بیوه، مطلقه و جداشده، گاهی اوقات وقوع فسخ ازدواج را به مفهوم واقعی منعکس نمی کند. و برای نیل به میزان حقیقی، به اطلاعات گروهی نیاز است.
مراسم ازدواج و ارتباط
جغرافیایی در پاکستان
پاکستان به چهار ایالت تقسیم شده است: بلوچستان، استان سرحد شمالی، پنجاب و سند.
زنان در هر کدام از این چهار ایالت الگوهای ازدواج متفاوتی دارند. مراسم ازدواج مهمترین و جالب ترین مراسم زندگی اجتماعی مردم پاکستان است و در مناطق مختلف، متفاوت است.
* مراسم ازدواج در
بلوچستان:
ـ خواستگاری: در اصطلاح مردم این استان «خطبه» خوانده می شود. در بعضی از شهرها و روستاهای ایالت بلوچستان، خواستگاری از دختر در دوران کودکی صورت می گیرد. خانواده پسر یکی دو دست لباس نو به همراه وسایل دیگر به انضمام مقداری برنج و روغن و ... به منزل دختر فرستاده و با این شیوه تمایل خود را به ازدواج با دختر آن خانواده نشان می دهد. پس از اعلام آمادگی هر دو خانواده با هم مشورت می کنند و تعدادی از بستگان را دعوت کرده و در حضور آنان مسأله خواستگاری مطرح می شود.
ـ تهیه رختخواب و چادر و بردن آن به منزل عروس: دو سه روز قبل از ازدواج، مادر داماد همراه جمعی از زنان آشنا و اقوام، رختخواب و چادری را که تهیه کرده به منزل عروس می برد. مادر داماد و خواهران با خواندن و پایکوبی پایکوبی وارد اتاقی که عروس در آن نشسته است می شوند و چادر را که مادر داماد تهیه کرده بر روی سر او می گیرند و به دختر در حالی که روی رختخواب مادر داماد نشسته یک نوع غذا به نام «مالیده» می دهند.
ـ حنابندان: این رسم معمولاً در روز اجرا می شود. اگر مادر عروس مذهبی و باحجاب باشد در گوشه ای نشسته و رسم حنابندان را نظاره می کند. زن مسنی به دست عروس حنا می مالد و پیرمردی نیز مسؤول مالیدن حنا به دست داماد است.
ـ نکاح: در استان بلوچستان یک روز قبل از مراسم عروسی، خطبه عقد جاری می شود.
ـ حق مهر: تعیین میزان حق مهر در نقاط مختلف استان بلوچستان متفاوت است. با این حق، مهر بر اساس سنت جاریه خانواده ها تعیین می شود. مثلاً اگر حق مهر مادر عروس هزار روپیه باشد مهریه عروس نیز به همان اندازه تعیین می شود.
ـ شیر و شکر دادن به داماد و «دگ تلنگ»: بعد از خوانده شدن خطبه نکاح، دو نفر از منسوبین داماد وی را تا نزدیک حجله همراهی می کنند. قبل از وارد شدن به اتاق، مادر و خواهران عروس به داماد یک لیوان شیر و شکر می دهند.
به دنبال خوراندن شیر و شکر به عروس و داماد، عروس و داماد در حجله مقابل هم قرار گرفته و به اتفاق قرآن می خوانند. در این رسم که «آرسی مصحف» نام دارد، در بین آنها آیینه ای قرار دارد که از طریق آن صورت همدیگر را رؤیت می کنند. داماد پیش از آنکه در آینه نگاه کند، آیات سوره اخلاص را قرائت می کند و این سوره نشانه مهر و محبت است. پس از آن زن سالخورده ای سر داماد و عروس را به هم می زند که این رسم در بین مردم محل به «دگ تلنگ» معروف است.
ـ رخصت گرفتن داماد: داماد پس از انجام تشریفات لازم از خانواده پدر خداحافظی کرده و شب عروسی در منزل پدر عروس به سر می برد. مدت اقامت وی 3 روز طول خواهد کشید. پس از آن به منزل پدر برمی گردد. و روز چهارم که داماد به اتفاق عروس قصد رفتن به منزل پدری را دارد، خانواده عروس از اقوام و بستگان دعوت می کنند تا جهیزیه دخترشان را ببینند.
مراسم ازدواج در استان
سرحد شمالی:
در این ایالت به مراسم خواستگاری و حنابندان بیش از سایر رسومات اهمیت داده می شود. هنگامی که در خانواده ای دختری به دنیا می آید، اعضای خانواده مغموم می شوند. و دلیل این امر در مشکلات عدیده ای است که در آینده دختر، به خصوص در امر ازدواج با آن روبه رو است. سنگینی مخارج عروسی و تهیه و خریدن وسایل جهیزیه برای دختر، عوامل مشترکی هستند که در بوجود آمدن پیچ و خمهای مراسم ازدواج، نقش مهمی دارند. ازدواجهای خویشاوندی که راه خواستگاری را بر عده ای از والدین جوانان سد می کند نیز عامل دیگری است که به مشکلات پیوند زناشویی بین مردم استان سرحد می افزاید. مردم ایالت «سرحد شمالی» ازدواج مبتنی بر عشق را قبیح دانسته و به شدت با آن مخالفند.
ـ خواستگاری: در ایالت سرحد زنان مسن مسؤولیت خواستگاری دختر را متقبل می شوند. خواستگاری با هدیه صندوقی میوه (میوه فصل) از طرف خانواده پسر به خانواده دختر صورت می گیرد. مردم ایالت سرحد بدون استثناء، طول دادن و به تعویق انداختن پاسخ صریح و مثبت والدین دختر به خانواده پسر را وقار و حفظ آبروی دختر می دانند.
ـ رسم هدیه: پس از خواستگاری، تا هنگام عروسی بین خانواده های داماد و عروس به مناسبتهای مختلف هدایای فراوانی رد و بدل می شود.
ـ مراسم مایان: این رسم در اصطلاح مردم «بتیک» نام دارد. لباس مخصوصی مرکب از سه رنگ قرمز و سبز و رنگ شاد دیگری برای عروس تهیه می کنند و همراه با لوازم و وسایل زینتی دیگری به وی هدیه می شود.
ـ رسم کوزه: به وسیله خواهرشوهر و شوهر خواهر داماد انجام می شود. داماد را روی تختی می نشانند و بر روی سرش چادر پر زرق و برق قرمزرنگی می اندازند. یکی از آنها کوزه ای پر از آب کرده و با مقداری «سدر» و ماست مخلوط می کند، سپس داماد را با آن غسل می دهند.
ایالت پنجاب و مراسم
ازدواج:
ـ انتخاب: از آنجایی که رنگ چهره دختران شهرهای جنوبی ایالت پنجاب به علت گرمی هوای تابستان تیره است، لذا از زیبایی و جذابیت خاصی که مورد پسند مادرشوهر باشد برخوردار نیستند. به همین دلیل با مشکل «نرفتن به
خانه بخت» روبه رو هستند. در این ایالت هر چه خانواده دختر ثروتمندتر باشد، جوانان بیشتریی طالبند که با دختر چنین خانواده ای ازدواج کنند.
ـ خواستگاری: هر گاه دو زن از خانواده های یک فامیل باردار باشند، بزرگان تصمیم می گیرند که پس از تولد فرزندان و رسیدن به سن بلوغ آنها را به عقد هم درآورند. در صورتی که در خانواده ای پسر و در خانواده دیگر دختر متولد شود، والدین تصمیم خود را عملی می کنند. عروس و داماد تا موقع عروسی همدیگر را نمی بینند.
ـ مهریه: والدین سعی می کنند که اصول اسلام را در چنین مواقعی بیشتر مراعات کنند و سایر آداب و رسم ازدواج در این منطقه با کمی تغییر در این استان نیز صورت می گیرد.
در ایالت سند، اغلب مردم این ایالت ازدواج «غیر فامیلی» را عیب می دانند و استحکام پیوند زناشویی را در ازدواجهای خویشاوندی می بینند.
بلتستان و گلکیت و رسم
ازدواج
در این منطقه مراسم ازدواج از فرهنگ اسلام و ایران تأثیر پذیرفته و مردم آداب و رسوم ازدواج و زناشویی را بر اساس احکام اسلام برگزار می نمایند و حتی مردم بعضی از مناطق گوش دادن به نوارهای موسیقی و آوازه خوانی و رقص و پایکوبی را جایز نمی دانند.
ـ خواستگاری: برخلاف سایر مناطق پاکستان، در بلتستان، دختر و پسر می توانند با میل و علاقه خود و با رضایت والدین ازدواج کنند. بخصوص اینکه اجبار نمودن دختر به ازدواجهای ناخواسته را خلاف شرع و عرف می دانند.
لازم به ذکر است در این منطقه چون مناطق دیگر پاکستان املاک و دارایی پسر و دختر نیز حائز اهمیت است و برای حفظ اموال خانواده امری مهم به حساب می آید.
ـ مراسم سوگند بزرگ: مراسم خواستگاری به زبان «بلتی» «کهه می تهل» نام دارد. یعنی «به کسی دیگر قول نمی دهم». مرحله خواستگاری را سوگند کوچک می نامند. پس از آن در ایام ازدواج، مراسم دیگری برگزار می شود که به «سوگند بزرگ» معروف است.
متغیرهای سن ازدواج
زنان در پاکستان
سن ازدواج در پاکستان در طول سالها تغییر کرده است، بویژه طی دهه (1359) (1980م) و دلیل آن را می توان به تحولات انجام یافته در شرایط اجتماعی و اقتصادی کشور نسبت داد. در حالی که خانواده مشترک و هسته ای هنوز به طور گسترده ای رایج است ولی علاقه و میل به تشکیل خانواده های غییر مرکزی بسیار است و خانواده مرکزی به تدریج اهمیت زیادی می یابد. همچنین به دلیل اینکه کشاورزی، بخش اعظم زندگی مردم پاکستان را تشکیل می دهد، زنان ترجیح می دهند با مردانی ازدواج کنند که مستقل هستند و این خود باعث زیاد شدن سن ازدواج، هم در مردان و هم در زنان شده است. در اوایل دهه 1339 (1960م) پاکستان به رشد اقتصادی در بخش غیر کشاورزی دست یافت که بخش شهری را قادر ساخت تا مهاجرین روستایی را به خود جلب کند. این توسعه در الگوی ازدواج شهر و روستا تأثیر زیادی گذاشت.
بر اساس ماهیت سنتی جامعه پاکستان، کار کردن زنان خارج از خانه، بویژه قبل از ازدواج پسندیده نیست. آنانی که به دنبال کار می روند عموما به دلیل اقتصادی، بویژه در مناطق شهری، تا زمانی که ازدواج کنند خود را به کار مشغول می کنند، بنابراین کار کردن زنان عامل مهمی است که با زمان ازدواج ارتباط دارد.
اگر چه ازدواج در پاکستان یک امر تقریبا عمومی است، ولی تنها گروهی که از این الگو، زیاد پیروی نکرده اند، زنانی هستند که به مدرسه رفته اند. طبق آمار و بررسی به عمل آمده، درس خواندن بیش از 5 سال باعث تأخیر در ازدواج می شود. قابل قبول است که درصد کمی از زنان که به مدرسه می روند آنانی هستند که این کار برایشان آسان تر است.
افتتاح اولین کلانتری زن
در شهر راولپندی
اولین مرکز پلیس زن، در شهر راولپندی در سال 1373 توسط خانم بی نظیر بوتو افتتاح شد و آغاز به فعالیت نمود. این مرکز در جنب ساختمان مرکزی کلانتری شهر واقع شده و خانم «شمشاد اشرف» ریاست آن را به عهده گرفت. او در سال 1358 (1979م)، دوره تربیت پلیس را در دانشکده پلیس سهاله (اسلام آباد) به پایان برد و از آن موقع تا مسؤولیت جدید با پلیس همکاری داشته است. همراه وی 22 نفر از بانوان با سمت یک
معاون رئیس، 4 بازرس،یک افسر ارشد و 13 پاسبان (مأمور) مشغول به کار شدند.
در این کلانتری هم اکنون روزانه به دادخواستهای متعددی در موارد مختلف از قبیل اختلافات خانوادگی، دزدی و ... رسیدگی می شود. طبق گفته خانم «شمشاد اشرف» دامنه فعالیت این کلانتری بیشتر خواهد شد. مقررات آن، همان قوانین و مقرراتی است که در سال 1347 (1968م) توسط انگلیسیها وضع شده است. بعد از ساعت 5 بعدازظهر هیچ زن مجرمی در زندان کلانتری نگهداری نمی شود. بازجویی از مجرمان در حضور یکی از محرمان آن زن انجام می شود و این کار توسط افراد شایسته و باصلاحیت صورت می پذیرد. طبق اظهار رئیس کلانتری، در آینده مقررات و
قوانین موجود اصلاح خواهد شد. در گذشته کلانتری مورد اشاره فاقد زندان بوده و مجرمان در ساختمان بزرگی واقع در پشت ساختمان مرکزی بازداشت می شدند که با تکمیل شدن زندان زیرزمین ساختمان مرکزی، متهمان طبق ماده 22 مقررات کلانتری، در آنجا زندانی خواهند شد. ریاست این کلانتری امیدوار است که به موفقیتهای چشمگیری دست بیابد و مسأله رشوه که در پاکستان رواج شدیدی دارد، در این مرکز راه نفوذی نخواهد داشت.
خانم شمشاد اشرف، در باره فلسفه وجودی این کلانتری گفته است: افتتاح چنین مرکزی، یکی از ضروری ترین اقدامات برای نیمی از جامعه بود، زیرا زنان نمی توانند مشکلات خود را در مراکز انتظامی و دادگاههایی که توسط مردان اداره می شود، مطرح نمایند و افتتاح چنین مرکزی باعث مطرح شدن بسیاری از حقایق می شود.
شاید افزایش جرایم در شهرهای بزرگ کشور و عدم رسیدگی به مسائل و مشکلات زنان و مراکز انتظامی و قضایی، بخصوص مطرح شدن واقعیتها توسط زنان شاکی، به دلیل شرم و حیای خانواده ها و مردانه بودن محیطهای انتظامی، دولت وقت را وادار به تأسیس پلیس زن کرده باشد.
لازم به ذکر است عده ای مخالف ایجاد تشکیلات جداگانه ای برای زنان بوده و معتقدند زن و مرد هر دو متعلق به یک جامعه هستند. ایجاد تشکیلات جداگانه ای برای زنان، فاصله بین مردان و زنان کشور را زیادتر می کند. از طرفی، همه بی عدالتی ها در قوانین ناقص کشور ریشه دارند و قبل از ایجاد چنین تشکیلاتی بایستی قانون کشور اصلاح شود. تأسیس کلانتری مستقل برای زنان فکر خامی است، زیرا شبه چنین تشکیلاتی به نام دارالامان زنان در گذشته نیز وجود داشت و مردم می دانند که به مراکز فساد تبدیل شد. مخالفین معتقدند که به جای تأسیس چنین مراکزی، بهتر است در دادگاهها و کلانتریها بخشی مخصوص زنان تشکیل شود و
تعدادی زن در آنجا به خدمت گمارده شوند تا به مشکلات زنان رسیدگی کنند. مخالفین کلانتری و پلیس زن معتقدند که مشکل دیگر مردم فرهنگ غلطی است که بر اساس آن، مردان، زنان را در آداب و رسوم اشتباه و بی جا به بند کشیده اند. با توجه به چنین رسوم غلطی زن نمی تواند از حقوق خود تحت هیچ شرایطی دفاع کند، بنابراین باید در جامعه تغییر نگرش بوجود آید.
نتیجه گیری:
52% از جمعیت پاکستان را زنان تشکیل می دهند. ولی زن مسلمان در این کشور وضعیت و موقعیت اجتماعی و فرهنگی مطلوب و مناسبی ندارد. سالیان متمادی است که با فقر فکری، استثمار، بی حرمتی و محرومیت از تسهیلات زندگی اجتماعی دست و پنجه نرم می کند. زحمات و فعالیتهای زن در این کشور اسلامی ارزش لازم را ندارد. مطبوعات هر روز داستانهای اهانت آمیز و ... راجع به زن در این کشور را منتشر می کنند. روند امور در جامعه همگی بر این مبناست که زنان در کل، دارای موقعیت بسیار پایینی هستند. آنچه که زنان پاکستانی را با یکدیگر متحد می کند، نگرشهایی منفی است که نسبت به آنها وجود دارد. این واقعیت که آنها هیچ گونه هویتی از خود ندارند و اینکه قدرت اقتصادی و اجتماعی ندارند و یا اینکه آنها بار سنگینی بر دوش خانواده هایشان هستند و تهدیدی همیشگی برای آبروی خانواده!
دقیقا همین اسطوره ها و شرایط اجتماعی که فرهنگ به آنها شکل داده است، می باشد که زن پاکستانی را تعریف می کند. به طور اساسی، زنانی که هر نوع قدرتی دارند، چه در زمینه تحصیل، طبقه اجتماعی یا منابع اقتصادی، خود را از قالب «زن پاکستانی» بیرون آورده اند. اما این زنان اقلیتی هستند که سرانجام تغییرات را می پذیرند. زن پاکستانی فقط با مردش اعتبار دارد.
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که زنان مسلمان پاکستان از یک سو سخت گرفتار سنتهای دست و پاگیر (تلفیقی از سنتهای فرهنگ پاکستانی و هندوئیسم)، و از سوی دیگر، جامعه مذهبی پاکستان مخالف فعالیت اجتماعی او بوده و او را از فعالیتهای اجتماعی دور می کرده است. تا جایی که هنوز زنان اهل سنت شبه قاره از ورود به مسجد و اقامه نماز جماعت منع می شوند و دین نیز در این منطقه بیشتر مردانه است و در مساجد این کشور جایی برای نمازگزاران زن وجود ندارد.ادامه دارد.
نظر شما