آسیبهای جهانی شدن، نه!، ظرفیتهای جهانی شدن، آری
دکتر سعید رضا عاملی عضو هیئت علمی گروه ارتباطات - دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و رئیس موسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپای دانشگاه تهران است.
او که این روزها برای شرکت در کنفرانس " جهانی شدن و تنوع انسانی: تجارب اسیایی ها و سایر مناطق " در کوآلالامپور مالزی به سر می برد، در آنجا مقاله ای با عنوان " «دو جهانی شدنها و تنوعهای بسیار فرهنگی» ارائه می دهد که درباره جدایی ناپذیری فضای مجازی از فضای واقعی است.
دکتر عاملی بر این باور است که پارادایم کنونی دو جهانی شدن است که درک آن برای آینده بشریت بسیار لازم و ضروری است. از نگاه این استاد دانشگاه ما با یک جامعه دوقلو مواجه هستیم که مثل لاله و لادن بهم چسبیدهاند و حیات هیچ یک بدون دیگری امکانپذیر نیست.
با دکتر عاملی پیش از سفر به مالزی دردفتر مطالعات آمریکای شمالی و اروپای دانشگاه تهران دیدار کردیم، هر چقدر سوالات، زیاد بود و تشنگی برای یافتن پاسخ ها بی حد، افسوس که وقت دکتر بسیار ضیق بود و شتاب عقربه های ساعت زیاد.
این کنفرانس توسط گروه مطالعات شبکه ای جهانی شدن موسوم به «Globalization studies Network» به میزبانی دانشگاه کوالالامپور مالزی بر گزارش شده است. ابتدا از ماهیت GSN از دکتر عاملی پرسیدم و پس از آن درباره مقاله ای که در این کنفرانس ارائه داده و تنوع انسانی در که در فضای جهانی شده مفروض است.
* لطفا درباره GSN یا مطالعات شبکهای جهانی شدن توضیح دهید.
مفهوم جهانی شدن در این سالها بسیار بزرگ و بی حد و حصر شده است، به قول مانوئل کاستلز کاری که در 200 سال گذشته درباره مدرنیته انجام شده، تنهاطی دو دهه در مورد جهانی شدن انجام شده است. بزرگی مفهوم جهانی شدن، در واقع حکایت از یک تغییر بزرگ دارد.
از این رو با توجه به این بزرگی و گستردگی، دانشگاه واریک انگلستان در سال 2004 مرکزی را تحت عنوان مرکز مطالعات منطقهای و جهانی شدن، Center For Reginal and Globalization Studies راهاندازی کرد تا از طریق این مرکز بتواند مطالعاتی را که درباره جهانی شدن و هر آنچه مربوط به آن است در یک جا متمرکز کند. در واقع ایجاد این مرکز تلاشی بود برای کنار هم آوردن و یکی کردن مجموع همه مراکز مطالعات جهانی شدن در دنیا.
در همان سال 2004 در دانشگاه واریک و در خلال اجلاس افتتاحیه؛ مرکز مطالعات شبکهای جهانی شدن GSN، اولین کنفرانس خود را نیز برگزار کرد و در واقع اولین کنفرانس، اعلام موجدیت این مرکز بود.
بنیانگذاران این مرکز بر این باور بودند که جهانی شدن در درجه اول یک مطالعه بین رشتهای است و لذا نیازمند همکاری رشتههای مختلف علمی در سراسر جهان است و در درجه دوم این که چون بحث آن جهانی است و تحولات جهانی را مورد مطالعه قرار می دهد، نمیتواند توسط یک دانشگاه خاص انجام شود. بنابراین 50 دانشگاه جهان گرد هم آمدند و این مرکز GSN را راهاندازی کردند.
کنفرانس دوم GSN با عنوان «جهانی شدن و غلبه برحذف و تقویت شمول» در سال 2005 در داکار، پایتخت سنگال برگزار شد. از آنجا که در بحث جهانی شدن فاصله افتادن بین شرق و غرب و فاصله افتادن بین جهان اول و دوم و سوم مطرح میشد و چون نگرانی عمیقی درباره شکاف دانش میان این جهان ها وجود داشت این کنفرانس به منظور بررسی این موارد تشکیل شد.
و اما کنفرانس امسال که سومین کنفرانس بینالمللی GSN است، با عنوان «جهانی شدن و تنوع انسانی؛ تجربههای آسیاییها و دیگران»، به میزبانی دانشگاه کوآلالامپور در مالزی برگزار می شود و در آن دسترسی های فراوان به فرهنگ های فراوان مورد بررسی قرار می گیرد.
اهمیت این بحث به این دلیل است که جهانی شدن عامل این شد که دسترسیها به فرهنگهای دیگر امکان پذیر شد و قدرت انتخابها هم درکنار این دسترسیها توسعه پیدا کرد.
از یک سو حفظ فرهنگها به عنوان یک هویت ملی اهمیت پیدا می کرد و درواقع نگاه آسیب شناسانه به جهانی شدن را ضرورت می بخشید و از سوی دیگر پدیده "همه جهان در یک فرهنگ" بعنوان یک فرایند "بومی-جهانی شدن" در حال وقوع بود.
یعنی درست است که در فضای واقعی ما محدودیت جغرافیایی داریم اما در فضای مجازی فرد در تعامل با همه فرهنگ ها و ارزشهای موجود در جهان قرار گرفته است.
* موضوع بسیار گسترده و جامعی است، بحث درباره بایدها و نباید ها است یا اینکه صرفا وضعیت های موجود بررسی می شود. چگونه در یک کنفرانس به این موضوع می پردازید.
این کنفرانس تلاش دارد تا ابعاد مختلف این موضوع را در پنلهای مختلفی مورد بررسی قرار دهد.
یکی از پنلهای این کنفرانس در مورد «ایجاد فضا برای تفاوتها» است. یعنی چطور میتوانیم با جهانی شدن و یکی شدن فضای مجازی زندگی، کنار بیاییم و در عین حال تفاوتها را حفظ کنیم لذا درباره یافتن راهحل برای حفظ تعامل در عین تفاوت در این فضا، بحث خواهد شد.
بحث جهانی شدن شهر یکی دیگر از پنلهای این کنفرانس است. شهر یک ظرف مکانی بود برای زندگی جماعتی لذا تهرانیها، اصفهانیها یا کاشانیها معنیدار بودند.
* یعنی مکان، خودش داد هویت داشت اما شکل گرفتن شهرهای جهانی در قالب بسترهای مجازی این نگرانی را پدید آورده است که آیا شهر میتواند همچنان، هویت مکانی خودش را یا همان Locality خودش را حفظ کند یا خیر؟
پنل دیگری که در این کنفرانس از اهمیت ویژه ای برخوردار است موضوع شهروندی جهانی و نظریههای شهروندی جهانی است. شهروندی جهانی از یک سو «تنوع انسانی» را در یک بستر میآورد اما از طرف دیگر در قالب دیگری به نام «شهروندی جهانی» فرد را در فضای مجازی منعکس می کند؛ حرفی که رابرتسون میزند و میگوید: «امروز، هر فرد در میان شش میلیارد جمعیت جهان زندگی میکند.»
به شما قبلا میگفتند کجایی هستی؟ شما میگفتی مثلا کاشانی هستم. یعنی پیش کاشانیها زندگی میکنم اما "شهروندی جهانی" از عضویت در جامعه جهانی صحبت میکند و دیگر خبری از کاشانی و اصفهانی و تهرانی نیست بلکه در یک عرصه ای مثلا "همدردی برای مظلومان" همه در این حلقه قرار می گیرند و در آن سطح دیگر "وابستگی جغرافیایی" بی معنا می شود.
پنل دیگری درباره «سیاستهای فرهنگی و جهانی شدن» است که بحث سیاستهای فرهنگی و دوتاییهایی که در حوزه فرهنگی مطرح است مثل "اقتصاد و فرهنگ" و یا "سیاست و فرهنگ" و... مورد بررسی قرار میگیرد.
در این جا، نگاه بین رشتهای در حوزه فرهنگ مورد توجه قرار می گیرد که در این پنل به این جنبه پرداخته شده و به طور مثال، مقالاتی چون «جهانی شدن، انواع هنرها و انواع دولتها» به عنوان یک موضوع مطرح است.
پنلهای دیگری هم در روز سوم کنفرانس هست که راجع به پایداری جماعت در بستر جهانی است که در واقع دغدغههایی است که در حوزه فرهنگ وجود دارد یعنی این که بالاخره سرنوشت جماعت در جهانی شدن چه میشود؟
* مقاله ای که شما در این کنفرانس ارائه کرده اید مربوط به کدامیک از این پنل ها است و چه موضوعی را مورد بررسی و توجه قرار می دهد؟
مقاله من با عنوان «دو جهانی شدنها و تنوعهای بسیار فرهنگی» در پنل فرهنگ ارائه می شود. بحث من در این مقاله این است که ما با یک جامعه دوقلو مواجه هستیم که مثل لاله و لادن های بهم چسبیدهاند و حیات هیچ یک بدون دیگری امکانپذیر نیست.
به عبارت دیگر من این موضوع را مطرح می کنم که فهم جهان واقعی منهای جهان مجازی و بالعکس فهم جهان مجازی بدون جهان واقعی امکانپذیر نیست و بر این باورم که این موضوع پارادایم کنونی در بحث جهانی شدن است.
در این نگاه، جامعهشناسی جدید، مردمشناسی جدید و فرهنگشناسی جدید نیازمند یک تحول بنیادین است. ما تحت تاثیر همین رویکرد، شیفت بزرگی در حوزه علوم انسانی داشتیم که من پانزده مقاله درباره همین پارادایم دو فضایی شدن جهان نوشتهام. به نظر می رسد این نگاه پارادایمی برای نگاه به آینده بسیار لازم و ضروری است.
* منظور شما این است که پارادایم کنونی ما دو جهانی شدن است؟ آیا به این سمت رفته ایم یا اینکه قرار است چنین اتفاقی بیفتد؟
بله ما در درون جهان دوفضائی شده زندگی می کنیم. به لحاظ سیاستگذاری نیز ما به این پارادایم نیاز داریم. اگر بخواهیم شهر تهران را به عنوان فقط یک شهر فیزیکی مورد تاکید قرار دهیم و شهر مجازی تهران را مورد غفلت قرار دهیم در واقع نتوانسته ایم یک تهران متناسب با شرایط جدید بسازیم برای این که تهران مجازی با منطق تهران فیزیکی عمل میکند.
با وجود این تنوع فرهنگی بسیار زیاد، اگر فضای محلی نتواند این عضورا در درون فرهنگ خودی جذب کند، آن وقت آن فرد به فضای مجازی مهاجرت میکند و در آنجا جذب خواهد شد.
در تهران فیزیکی، با چهارده میلیون تردد در روز مواجهیم که نتیجه آن این آلودگی شدید هوا و هزار و یک مشکلی است که همین ترافیک و اتوموبیل ها برای ما پدید آورده اند اما وقتی میآیید شهر مجازی تهران را در کنار شهر فیزیکی تهران پدید میآورید بسیاری از این ترددها به شهر مجازی منتقل میشود و اثرات سوء آن از بین میرود بنابراین هم به لحاظ سیاستگذاری نیاز به نگاه پارادایمی و هم به لحاظ فهم این فضا نیازمند این نگاه هستیم.
در مقالهای که به این کنفرانس ارائه کردهام همین موضوع پارادایم دو جهانی شدن را مطرح کردهام و تلاش کردهام آن را کمی تئوریزه کنم چون به نظر می رسد ابعاد مختلفی در این نظام پارادایم وجود دارد که نه تنها بر نظام شهری، کشوری و منطقه ای اثر می گذارد بلکه نوع تعامل فرد با فرد و فرهنگها با یکدیگر را تحت الشعاع خود قرار می دهد. بحث وسایل حمل و نقل را در این مقاله مطرح کردهام به این معنی که جهان امروز ما در قیاس با جهان گذشته از سرعت و تنوع زیاد وسایط نقلیه برخوردار است.
در واقع ما یک جهانی شدن در فضای واقعی داریم که سخت افزار آن، وسایل حمل و نقل است و یک جهانی شدن در فضای مجازی داریم که سختافزار آن صنعت جهانی ارتباطات و صنعت همزمان ارتباطات است. تفاوت این دو جهانی شدن "تفاوت درسرعت" است.
جهانی شدن در جهان واقعی سرعتی به مراتب کمتر دارد اما سرعت جهانی شدن در فضای مجازی دارد به همزمانی میرسد؛ یعنی به مجرد این که گاردین پیامش را پست میکند شما این سوی جهان پیام را دریافت میکنید. حالا در این فضا صاحب تنوع فرهنگی هم هستیم.
تنوع فرهنگی در گذشته در فضای فیزیکی بحث میشد، مثلا تهران دارای یک تنوع فرهنگی از اقوام مختلف است اما فضای مجازی این تنوع فرهنگی را در سطحی گسترده ایجاد میکند.
شما ناگهان می بینید یک سایت مطالعات سینمایی با 30 میلیون مراجعه ماهیانه مواجه میشود.
سایت های مختلف اینترنتی با موضوعات گسترده و متنوع فرهنگی و اجتماعی پدید می ایند و هریک میلیونها مخاطب پیدا می کنند.
یا مثلا یک خبر خاص را چندین میلیون کاربر به صورت هم زمان میبینید. جرج گالووی مصاحبه ای با اسکای نیوز می کند و به دلیل جاذبه های خاص این مصاحبه در رابطه با حزب الله لبنان، این مصاحبه از مرز مخاطبان اسکای نیوز به مراتب فراتر می رود.
حالا بحث این است که با وجود این تنوع فرهنگی بسیار زیاد، اگر فضای محلی نتواند این عضورا در درون فرهنگ خودی جذب کند، آن وقت آن فرد به فضای مجازی مهاجرت میکند و در آنجا جذب خواهد شد.
مثل تفاوت خانه و منزل است. خانه جایی است که در آن زندگی میکنیم اما منزل جایی است که به آن تعلق داریم. اگر حوزه محلی فردرا کاملا جذب کند خانه و منزل او یکی میشود اما اگر حوزه محلی قدرتمند نباشد آن وقت خانه و منزل او تفاوت خواهد کرد و شاهد مهاجرت های مجازی خواهیم بود.
مفهومی را در سال 1994 را برستون مطرح کرد که بعدها بنیان نگاه یونسکو هم شد و آن بحث گلوکلایزیشنGlocalization بود.
رابرتسون می گفت آنقدر از جهانی شدن سخن گفته ایم که افراد میگویند دیگر محل و لوکالیتی وجود ندارد. در حالی که محل بسیار قوی است و قدرتمند عمل میکند. رابرتسون میگوید دو فرایند در حال اتفاق است یکی محلی شدن و دیگری جهانی شدن، به عبارت دیگر ما با یک ملی شدن و با یک فراملی شدن مواجهیم.
یک جریان ملی شدن دارد در کشورها اتفاق میافتد که سنتها و آداب رسوم و قوانین و مقررات و مسائل مربوط به دولت و ملت در آنجا در جریان است و فیزیک خود کشور است که از همه چیز زندهتر است و از طرفی یک فراملی شدن در حال اتفاق است که در واقع یک سری امور خارج از حوزه ملی را وارد حوزه ملی می کند.
به هر حال دو جهانی شدن ها و تنوع انسانی یعنی زندگی در جهان تنوع ها و زندگی در جهان تنوع ها می تواند منشاء برجسته شدن فرهنگ ملی شود و می تواند موجب کم رنگ شدن و در صورت جاذبه های مقصد و دافعه مبداء، موجب محو فرهنگ های بومی شود.
به نظر می رسد سه عامل اساسی یعنی 1) دین قدرتمند و با نفوذ اسلام که عرصه های متنوع از تعامل هویتی را در درون خود جمع کرده، همراه با 2) منبع تمدنی فرهنگ و ادبیات ایران بعلاوه 3) شهروندی قدرتمند ایرانی، ظرفیت قدرتمندی است که نقش برجسته شدن هویت ایرانی را در همه تنوع خواهد داشت. قدرتمندی فرهنگ ایرانی به صورت گسترده گرو نوع "عرضه دینی" و یا به عبارتی "بارنمایی دینی" از یک سو و از سوی دیگر "شهروندی قدرتمند" و در عین حال توجه به "میراث محسوس فرهنگی" می باشد.
* علت تبدیل گفتمان جهانی شدن به جهانی سازی چیست؟ شاید این به خاطر خود واژه جهانی شدن است، یعنی این واژه این کژ فهمی یا برداشت اشتباه را پدید آورده است.
یک روی دیگر این حرف این است که در جهانی شدن یک بدفهمی بزرگ وجود دارد و اینکه تا می گویی جهانی شدن یک تصوری پدید میآید که گویی امری است که کل جهان را فرا میگیرد، در صورتی که این نیست.
در واقع جهانی شدن اشاره به اموری دارد که از خارج از حوزه فیزیکی که ما در آن زندگی میکنیم وارد حوزه زندگی ما میشود.
به عبارتی دیگر میتوانیم بگوییم ما در گذشته رابطه حاضر با حاضر را داشتیم، ارتباطات جامعه انسانی مبتنی بر ارتباط حاضر با حاضر بود. اما با اختراع مورس، برای اولین بار ارتباط حاضر با غایب اتفاق افتاد.
جهانی شدن از این نظر یک تحول بزرگ محسوب میشود اما متاسفانه خیلیها این حرف را متوجه نمیشوند و مدام تاکید روی جهانیسازی میکنند و متوجه پیامدهای برنامهای جهانی شدن نمیشوند، حال آن که جهانی شدن پیامدهای برنامهای جدی دارد و بزرگترین آن این است که مدیریت مبتنی بر رابطه حاضر با غایب را را در کنار مدیریت "حاضر با حاضر" قرار می دهد و این نوع مدیریت اولا میلیارد ها دلار صرفه جویی اقتصادی را به دنبال می آورد و در مرحله بعدی "مدیریت آسایس و آرامش اجتماعی" را پدید خواهد آورد.
مثلا شما اگر بخواهید شهری را بر مبنای رابطه حاضر با حاضر اداره کنید، شهرواندان شما باید مدام برای انجام امورشان به اداره ها و اماکن مختلف رجوع کنند یا به بانک بروند و... اما در رابطه حاضر با غایب، فرد غایب است اما کار او انجام می شود و این یک تحول بسیار بزرگ در نظام برنامهریزی است که بدون حرکت جمعیت، کار انجام می شود و فرایند زندگی روان تر می شود.
در این حالت نوعی بازگشت به طبیعت اتفاق میافتد ودر واقع ما با استفاده از صنعت به آسایش زندگی طبیعی قدیم باز می گردیم.
یعنی صنعتی که خودش را از مضراتش منها میکند. صنعت گذشته تخریبی بود، مزاحم بود اما حالا این طور نیست.
کامپیوترهای Main Frame را که در فیلادلفیای امریکا مورد استفاده قرار می گرفت را در نظر بگیرید، تا روشن میشد در واقع 5000 لامپ روشن می شد و برق فیلادلفیا را تحتالشعاع قرار میداد اما همین فنآوری الان به یک موبایل تبدیل شده و هیچ تخریبی انجام نمیدهد و صنعتی است آرام که ما را به فنآوریهای پیشرفتهتری در آینده سوق می دهد که در آنجا ماشینها هستند که حرف میزنند و فضای مجازی از انحصار کامپیوترها خارج میشود.
* دستاورد این کنفرانس چه خواهد بود؟
هدف کنفرانس رسیدن به راهحلها و راهکارهایی غیررسمی برای برخورد صحیح با جهانی شدن است. مثلا این که چطور میتوانیم در عین حال که می خواهیم در این عرصه تعامل حضور داشته باشیم، بتوانیم جامعه و فرهنگ خودمان را هم حفظ کنیم.
وظیفه کنفرانس این است که یک تصویر منسجم از فرایندهای اجتماعی ارائه بدهد و در بحث تنوع انسانی بتواند آن را قاعدهمند کرده و آن قواعدی را که میتواند به این فرایند کمک کند معرفی کند.
می گویند حضرت حجت (عج) با مردم جهان صحبت میکند و مردم میپذیرند. چرا میپذیرند؟ معجزهای در کار نیست. چون سنت،سنت معجزه نیست اگر میخواست معجزه شود قبلا میشد. امام (عج) در فضایی قرار گرفته که حرف حق میزند و مردم میپذیرند. این نشان میدهد که لایه خودآگاهی در عصر ظهور حضرت حجت (عج) تقویت شده است.
اصولا نباید از کنفرانس ها این انتظار را داشت تا مثل یک کارخانه عمل کنند و خروجی های مشخصی داشته باشند. نقش مهم کنفرانس ها بالا بردن سطح آگاهی های اجتماعی و نیز ارائه راهکارها و راه حل های بحران ها و پیچیدگی های جهان است.
از چهارم تا ششم سپتامبر در کنفرانس دیگری شرکت میکنم که برگزار کننده آن GSA انجمن مطالعات جهانی شدن است و موضوع آن در زمان ما کمی محسوستر است چون بحث «جهانی شدن و راهحل صلح» موضوع آن است. در واقع همانطور که همه علوم باید معطوف به مسئله باشند، سمینار های علمی هم معطوف به مسئله روز هستند.
بالاخره در جهان قدرت خیلی از قدرتمندها به سادگی گوش به حرف کسی و افکار عمومی نمیدهند اما به نظر من همین فرایندهای نخبگی جاهایی کارساز بوده و جاهایی مطالبی از آن درآمده که میتواند مانع بحرانهای بعدی شود و در بسیاری مواقع همین بحثها است که در فضای عمومی تبدیل به نگاه و جریان عمومی میشود.
این که در جنگ اول و جنگ دوم عراق، شاهد مخالفت گسترده مردم جهان با امریکا بودیم و حتی درهمین جنگ ظالمانه اخیر اسرائیل بر علیه لبنان،شاهد مخالفتهای گسترده مارکسیستها، سوسیالیستها، مسیحیها و حتی یهودیهای دنیا با جنگ اسرائیل و امریکا با لبنان بودیم، این تغییربزرگی را به ما نشان میدهد و آن کاهش لایه عصبیت و قوی شدن عقلانیت در فضای عمومی است. در گذشته ما این را نداشتیم.
در گذشته عصبیت قومی، نژادی و دینی بود اما این تنوع فرهنگی که به وجود آمده باعث شده که فهمهای جدیدی برای افراد جامعه پدید بیاید.
لذا میبینیم بزرگترین تظاهرات تاریخ انگلستان که بعد از جنگ جهانی دوم صورت گرفته، بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت می کنند آن هم در مخالفت با جنگ عراق و همین هفته پیش گروه Stop War Camping یک تظاهراتی را بر علیه جنگ لبنان برگزار کرد که در آن خانمها و آقایان مسیحی پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آن نوشته بود: «ما همه حزبالله هستیم» که تقریبا مفهوم آن از فیلم اسپارتاکوس گرفته شده که وقتی رفتند اسپارتاکوس را بگیرند همه گفتند ما اسپارتاکوسیم.
اینجا هم همه میگویند ما پای مظلوم ایستادهایم. این مفهوم خیلی جدی است و جهانی شدن اثر بسیار مثبتی در این جهت داشته یعنی جهانی شدن لایه آگاهی مردم را تقویت کرده است. به عبارتی لایه خودآگاهیهای مردم جهان تقویت شده است. شما در جامعهشناسی دورکیم وقتی نگاه میکنید میگوید فرد چیزی جز جامعه نیست به عبارتی هنجار غالب، هنجار جامعه است. در جامعه جدید جهانی، هنجار جامعه، هنجار غالب نیست. ما با یک تقویت فردیت مواجه شدهایم.
فرد به مراتب خودآگاهتر از گذشته عمل میکند. این با ادبیات دینی ما هم سازگار است. در مساله ظهور حضرت حجت (عج) اگر نگاه کنید می گویند حضرت با مردم جهان صحبت میکند و مردم میپذیرند.
چرا میپذیرند؟ معجزهای در کار نیست. چون سنت، سنت معجزه نیست اگر میخواست معجزه شود قبلا میشد. امام (عج) در فضایی قرار گرفته که حرف حق میزند و مردم میپذیرند. این نشان میدهد که لایه خودآگاهی در عصر ظهور حضرت حجت (عج) تقویت شده است.
ادبیات جنگ مهدویت ناظر بر مواجهه با نظام قدرت است، نه با مردم لذا وقتی ما از این ادبیات صحبت میکنیم همه هراس میکنند و گویی که حضرت میخواهند با مردم بجنگند.
اگر جنگی در ادبیات مهدویت وجود دارد، صاحبان قدرت هدف آن هستند نه مردم و این علامت خیلی خوبی است. یعنی به نوعی جهان جدید به آن "زمانه" نزدیک شده است.
* اینگونه که شما از جهانی شدن سخن می گویید همه ان محاسن است، پس می پرسم ایا نباید از مضرات جهانی شدن بترسیم؟
نه، به طور قطع خسارت های زیادی نیز ممکن است از فشرده شدن جهان متوجه ما شود ولی در فضایی که فقط از جهانی سازی صحبت می شود و ظرفیت های مثبت جهانی شدن مغفول می ماند، به نظر می رسد در آغاز نیابد از آسیبهای جهانی شدن صحبت کنیم.
وقتی در انگلستان مزه غذای هندی تقویت شده یعنی حضور هند در بریتانیا قوی شده.
وقتی در امریکا پرفروشترین کتاب سال، مثنوی مولانا جلالالدین است یعنی حضور فرهنگ ایرانی و اسلامی ما در امریکا پر رنگ تر شده است.
امروز باید از ظرفیتهای جهانی شدن صحبت کنیم ما یک ملتی هستیم که در این آسیبشناسی ید طولایی داریم. آسیبها را میتوانیم در مسیر پیدا کنیم. امروز باید از ظرفیتها صحبت کنیم برای این که جهانی شدن هم ظرفیت اقتصادی بالایی دارد و هم ظرفیت فرهنگی و اجتماعی بسیار بالایی.
در ضمن ما یک جهانی شدن نداریم. یکی از تلقیهای غلطی که راجع به جهانی شدن وجود دارد و تفکرات سوسیالیستی آن را تقویت کرده اند این است که ما یک جهانی شدن داریم و آن جهانی شدن غرب است. آن وقت از دل این تصور، جهانی سازی بیرون میآید و همه با آن برخورد میکنند، چرا که حقیقتا موضوع نگران کننده ای است.
چرا که هر ملتی حوزه استقلال دارد و حاضر نیست آن را بپذیرد و استقلال سیاسی، فرهنگی، تاریخی و... خود را از بین ببرد و با یک فرهنگ از پیش تعیین شده، آن هم آمریکایی، یکی شود.
نکته این است که ما یک جهانی شدن نداریم. هانتینگتون و برگر، کتابی دارند به نام «جهانی شدنهای بسیار» حرف آنها هم این است که یک جهانی شدن نداریم. امروز ژاپن جهانی است، هند هم جهانی است، ایران هم جهانی است.
اگر خوب نگاه کنید می بینید کل مقاومت جهانی، تحت تاثیر انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب اسلامی در دهه هشتاد پایه یک جهانی سازی معکوس را گذاشته است. بنابراین جهانی شدنهای بسیار زیادی وجود دارد و نمیشود گفت جهانی شدن خوب است یا بد است؟ هم جهانی شدن های بد در جریان و هم جهانی شدن ها مخرب و بد. ما از ظرفیت ابزاری جهانی شدن برای تقویت "ایران" باید استفاده کنیم.
وقتی در انگلستان مزه غذای هندی تقویت شده یعنی حضور هند در بریتانیا قوی شده. وقتی در امریکا پرفروشترین کتاب سال، مثنوی مولانا جلالالدین است یعنی حضور فرهنگ ایرانی و اسلامی ما در امریکا پر رنگ تر شده است. وقتی حس نه گفتن به زور در جهان تقویت شده است و یا توجه به دین بعنوان یک ضرورت اجتماع و سیاسی تقویت شده است، اگر حتی اسمی از ایران نیاورند ولی حضور ما انکارناپذیر است.
البته جهانی شدنها از یک قدرت برخوردار نیستند برخی جهانی شدنها از قدرت زیادی برخوردارند و برخی دیگر ضعیف هستند. به هرحال قدرتهای جهانی هم کار خودشان را میکنند و تاثیر گذارند اما این قدرت دیگر قدرت نظامی یا سیاسی نیست. قلمرو قدرت جهانی شدن در فضای "آگاه مدار جدی"، انسانی بودن و عقلانی بودن عرضه است.
شما به گونه ای از جهانی سازی و جهانی شدن سخن می گویید که انگار دو چیز کاملا جدای از هم هستند، آیا از جهانی شدن چیزی جدای از جهانی سازی مد نظر دارید یا اینکه یکی را برتر از دیگری می دانید.
جهانی سازی بخش کوچک و نامطلوبی از جهانی شدن است که اگر همواره درگیر آن بمانیم از فرایند های مثبت جهانی شدن بی بهره خواهیم ماند. به جای جهانیسازی من از جهانی شدن ایدئولوژیک یا جهانی شدن سلطه، استفاده میکنم.
جهانی سازی این ذهنیت را پدید میآورد که انگار کسی یا کسانی نشسته اند و برای اداره جهان برنامهریزی میکند و بر طبق آن برنامه عمل میکنند و فقط یک منبع انحصاری برای جهانی سازی وجوددارد. این در عرصه سیاست بسیار روشن و قابل تایید است.
امریکا بعد از جنگ سرد به دنبال نظام تک قطبی بوده است و در این نظام، جنگ فقط جنگ نفت نیست. جنگ امریکا جنگ به دست آوردن قدرت جهانی است.
این اتفاق هم از قدیم در جریان بوده و هست. در هالیوود اگر نگاه کنید رگههای آن کاملا مشخص است. من یک روز در ایرلند به کسی گفتم که ذهنیت شما از ایرانیها چگونه است گفت: یک ملت خطرناک، وحشی و بیتمدن.
این زاییده جهانی سازی آمریکایی و جهانی شدن سلطه است. این ذهنیتی است که رسانههای غربی از ایرانیها ساختهاند و این تنها مختص ایرانی ها نیست.
در فرهنگ جهانی سازی رسانهها در خدمت اهداف تعیین شده هستند و یک ژاپنی خاصی را تولید میکند، یک چینی خاصی را تولید میکند و به همین ترتیب هر کس و هر گروه یا کشوری را آنگونه که میخواهند معرفی کرده و جا میاندازند لذا جهانیسازی یک امری کاملا جدی است اما اگر جهانیسازی را همه جهانی شدن ببینیم، خواهیم باخت. نمیتوانیم از این تحول تکنولوژیک برای مدیرت کشور، شهر و مدیریت تعامل با جهان استفاده کنیم.
به هر حال ما نیازمند دو نوع برنامه ریزی متفاوت هستیم، برنامه ریزی که منجر به تحول اساسی در استفاده از تکنولوژی ارتباطات در نظام برنامه ای کشور شود و برنامه ریزی دیگری که موجب تقویت فرهنگ ملی ایرانی شود. با این نگاه بجای عمل منفعل، جوهره های "عمل فعال اجتماعی" تقویت می شود.
منبع: / سایت خبری / جام جم آن لاین ۱۳۸۶/۰۲/۰۵
گفت و گو شونده : سعید رضا عاملی
نظر شما