آسیب شناسی تاریخ نگاری فلسفه
تاریخ نگاری فلسفه از مهمترین اقداماتی است که در گستره علوم انسانی و عقلانی صورت می گیرد. مولف در این مطلب به ضرورت تدوین مطالعه تاریخ فلسفه و ابعاد نیاز با تاریخ فلسفه می پردازد.
ضرورت مطالعه تاریخی فلسفه
مطالعه تاریخی فلسفه از جهات مختلفی ضروری است:
1- امروزه تاریخ علم را به منزله یکی از چهار روی آورد عمده علم شناسی می دانند. این تلقی از تاریخ علم، ضرورت و اهمیت اخذ روی آورد تاریخی در شناخت علوم را نشان می دهد. تاریخ فلسفه در این مفهوم شناخت فلسفه در مقام تحقق خارجی و تطور تاریخی آن است. چنین شناختی مواضع پنهان اندیشه های فلسفی را آشکار می سازد و مطالعه تاریخی علوم، هر چند نه در مفهوم امروزی آن، از رهیافت های علم شناسی قدما بوده است. دانشمندان مسلمان، براساس بسط میراث یونانی چهارگونه علم شناسی را توسعه دادند: علم شناسی منطقی، علم شناسی تطبیقی، علم شناسی موردپژوهانه و علم شناسی تاریخی. 1
2- تاریخ فلسفه با خود فلسفه همزاد و همراه است. فلسفه نسبت به دانشهای دیگر از این امتیاز برخوردار است که رهیافت تاریخی به اندیشه های فلسفی با فلسفه مدون همزاد است. فیلسوفان پیشین بویژه در دوره باستان، خود را از تامل در تاریخ اندیشه های فلسفی بی نیاز نمی دیده اند. به عنوان مثال، روی آورد تاریخی بر متافیزیک ارسطو چنان سایه افکنده است که عده ای آن را از آثار مهم تاریخ نگاری فلسفه می دانند. ارسطو، غالب مسائل فلسفی را در پرتو تحلیل تاریخی آن مساله نزد فیلسوفان پیش سقراطی مورد بحث قرار می دهد.
3- هر علمی را دو مقام است: مقام تعریف و مقام تحقق و بین این دو مقام فاصله ای است که عدم رویت آن از آسیبهای علم است. تاریخ فلسفه، ما را به فلسفه در مقام تحقق معطوف می سازد و این تامل، سبب رویت کثرت ها، نقصان ها و قوتها می شود. حصرگرایی روش شناختی، به عنوان مثال، آسیبی است که از حصر توجه به فلسفه در مقام تعریف ناشی می شود و با روی آورد تاریخی به فلسفه درمان می شود. بیان نمونه ای از مسائلی که فقدان نگرش تاریخی در فلسفه خطاآفرین است، مراد ما را آشکار می سازد. امروزه در غالب، بلکه همه آثار منطقی و فلسفی گفته می شود خیمه علم بر ستون موضوع استوار است و تمایز علوم و وحدت بخش به مسایل علم، موضوع است و این تقدم موضوع بر مساله و تبعیت مساله از موضوع تردیدناپذیر می نماید، 2 اما اصولیانی که به چنین الگوی علم شناسی به دیده تردید نگریسته اند، ما را به تامل تاریخی در پیدایش فلسفه فرا می خوانند. آیا فلسفه در بدو پیدایش آن، ابتدا موضوعی یافت و آن گاه بحث از اعراض ذاتی آن مسائل فلسفه را شکل بخشید. 3 تامل تاریخی به بسط و تطور فلسفه، الگوی دیگری را در علم شناسی به میان می آورد.
4- فیلسوفان در عمل نسبت به اخذ روی آورد تاریخی در تحلیل مسائل فلسفی یا از آن بی بهره بوده اند و یا بهره مند و این هر دو وضعیت قابل بررسی تطبیقی از حیث تاثیر آن در ژرف نگری فلسفی است. فارابی به عنوان مثال هر دو وضعیت را داراست. آن گاه که در تحلیل اندیشه های ارسطو مثلا در بحث از عدم، به تحلیل تاریخی مساله روی می آورد، ژرف نگری خیره کننده می یابد و آن گاه که به دلیل فقدان نگرش تاریخی از بازشناسی ارسطو و افلوطین (مراد اثولوجیای وی است) باز می ماند، در الجمع بین رایی الحکیمین، سطحی نگری نشان می دهد.
ابعاد نیاز به تاریخ نگاری فلسفه
تاریخ نگاری های فلسفه، همراه با توسعه دانش فلسفه، رشد یافت و «تاریخ فلسفه» های مهم و گرانقدری تدوین شد. با این همه، هنوز مطالعات تاریخی فلسفه و تدوین «تاریخ فلسفه» ای دیگر مورد نیاز است. این سخن بر چند شاهد و دلیل استوار است:
الف) مطالعه تاریخی، بنا به تعریف، اساسا نهایت پذیر نیست. بررسی تاریخی یک امر شناخت سلف در پرتو خلف است. 4 بر این اساس، زمان نه تنها حجاب و غبار نیست، بلکه آینه رویت وجوه یک پدیده است. تطور و سیر زمان، حادثه تاریخی را مکشوف و قابل فهم می سازد. امری که زمان، تفسیرکننده آن است، به لحاظ فهم پذیری و قابلیت تفسیر بی پایان است. 5 به همین دلیل، تاریخ نگاری فلسفه، تلاش مستمری است که تعطیل پذیر نیست. در هر دوره ای، با وجود تاریخ نگاری های متعدد در دوره های پیشین، همچنان می توان به تحلیل تاریخی نو در فلسفه دست یافت و تاریخ فلسفه ای جدید نگاشت.
ب) تاریخ نگاری های موجود فلسفه، به بخشی از حیات فلسفی بشر محدودند و از تحلیل همه تجارب فلسفی انسان ها محرومند. این امر، بویژه در حوزه تفکر فلسفی مسلمانان مشهود است. به همین دلیل، هنوز مسائل ناگشوده فراوانی وجود دارد که تحلیل آنها محتاج مطالعات نظام مند در تاریخ فلسفه است.
اخذ و اقتباس ها، تعامل ها، دادوستدها، قبضها و بسطها، ترابط بین فلسفه و سایر حوزه های معرفتی بشر نمونه های چنین مسائلی هستند. تاریخ نگاری های موجود فلسفه در حوزه فلسفه اسلامی بسیار فقیرند. در باب برخی از فیلسوفان بسیار موثر تاریخی تقریبا سخنی نرفته است. به عنوان مثال در باب ایرانشهر، مجدالدین جیلی، دوره و حوزه فلسفی قزوین و... تا چه اندازه ای اطلاعات تاریخی قابل وثوق در میان است؟
ج) تاریخ نگاری های موجود فلسفه، به علت سوی گیری های آگاهانه یا به سبب جهلها و رخنه های ناآگاهانه، آکنده از خلط و تحریفند یا حداقل بر هویت معرفتی برخی اقوام و ملل پرده ابهام افکنده اند. به عنوان مثال، هنوز مورخان فلسفه در تاریخ نگاری خود از فلسفه دوره اسلامی با تعبیر فلسفه عرب، منطق عرب، استفاده می کنند. این تحریف بیش وکم مانند تحریف مفهوم رسول الله به پیامبر اسلام است.
هنوز سهم خیره کننده ایرانیان در بسط و توسعه علوم بویژه فلسفه مورد تجاهل قرار می گیرد.تاریخ نگاری فلسفه که معطوف بر نشان دادن سهم ایرانیان در توسعه فلسفه و علوم باشد، بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی ما را نشان می دهد. مدرسه ها و مکتب های مهم فلسفی در خراسان، قزوین، شیراز، تبریز، اصفهان و تهران غالبا ناشناخته اند و سهم آنان در توسعه فلسفه در مغرب زمین و نقشی که در طرح مسائل جدید فلسفی و کلامی داشتند مورد کتمان قرار می گیرد.
پانوشت ها:
1- تفصیل سخن در این مقام را رجوع کنید به: مفتونی، نادیا ؛ فرامرز قراملکی احد ؛ "رهیافت های عمده علم شناسی نزد دانشمندان مسلمان"، مقالات و بررسی ها، شماره (2) 75، 1383.
2- فرامرز قراملکی، احد ؛ مظهر قراملکی، علی ؛ "الگوی علم شناسی اصولیان "، مقالات و بررسی ها، شماره (3) 75، 1383، ص 118.
3- امام خمینی، مناهج الوصول الی علم الاصول، ص 35سبحانی جعفر، تهذیب الاصول، صص 5. 12.
4- فرامرز قراملکی، احد، روش شناسی مطالعات دینی، ص 232.
5- همان، همانجا.
منبع: / سایت خبری / جام جم آن لاین ۱۳۸۵/۱۱/۲۹
نویسنده : احد فرامرز قراملکی
نظر شما