سامراء در سفرنامه ها
مجله فرهنگ زیارت دیماه 1393 شماره 24-25
سامرا از شهرهای زیارتی عراق است که در قرن سوم هجری به دست معتصم عباسی ساخته شد و پایتخت عباسیان قرار گرفت. ازآنجاکه مرقد امام دهم و یازدهم شیعیان (علیهما السلام) در این شهر واقع شده و امام دوازدهم (عج) نیز در همین شهر به دنیا آمده و از نظرها غایب شده است، سامرا از دیرباز، مقصد سفرهای زیارتی شیعیان و محبان اهل بیت بوده است. افزون بر شیعیان، اهل سنّت نیز برای زیارت به این شهر سفر می کردند. همچنین برخی مسافران اروپایی ایران که از راه زمین سفر می کردند، از این شهر گذشته و برخی ویژگی های معماری این شهر و آداب و رسوم مردم آن را نوشته اند. آنچه از این شهر در سفرنامه ها آمده، دربردارنده مطالبی درباره مسیر سامرا، توصیف شهر و فرهنگ ساکنان اهل سنّت آن، حرم مطهر امامیین عسکریین (علیهما السلام) و سرداب و چاه غیبت، آداب زیارت و شرح دیدار با مراجع و بزرگان این شهر است. برخی نیز به دشواری ها و مشکلات این سفر اشاره کرده اند. این مقاله، آینه ای است از مشاهدات مسافرانی که مدتی در سامرا اقامت داشته یا از این شهر گذشته اند و آنچه در سفرنامه های آنان آمده را به صورت موضوعی در اختیار خوانندگان قرار می دهد.
صفحه : 257
مقدمه
«سُرّ مَن رَأی» یا همان «سامراء» یکی از شهرهای بزرگ استان صلاح الدین عراق است که در بخش شرقی رود دجله، در فاصله 125 کیلومتری شمال بغداد واقع شده است. جمعیت آن سیصدهزار نفر است که بیشتر آنان اهل سنت هستند. وجود مرقد مطهر دو امام معصوم شیعه و تولد حضرت ولی عصر (علیهم السلام) در آن، گواه بر اهمیت این شهر نزد شیعیان است. معتصم بالله، خلیفه عباسی (خلافت از 218 ق) دستور ساخت این شهر را داد و پس از اتمام کار، پایتخت عباسیان را از بغداد به سامراء منتقل کرد. این شهر به نام سازنده آن، «عسکر المعتصم» نیز نامیده می شد. مرقد مطهر امامین علی النقی و حسن عسکری (علیهما السلام) و سرداب منسوب به حضرت ولی عصر (عج) باعث شد که سامراء هم یکی از شهرهای زیارتی شیعیان گردد و میلیون ها زائر شیعه به این شهر رفت وآمد کنند؛ هر چند عموم اهل سنت هم به این مکان عنایت ویژه ای دارند. در این مقاله برآنیم تا مشاهده ها و گزارش های زائران و بزرگانی را بازگو کنیم که خاطرات خود از این شهر و دیگر شهرهای زیارتی را در قالب سفرنامه نگاشته اند و اکنون پس از سال ها، وضعیت آن روز شهر سامراء و مرقد مطهر امامین عسکریین (علیهما السلام) را توصیف می کند. روش ما در این مقاله این است که خاطرات زائران سامراء را به صورت موضوعی، تنظیم و خدمت خوانندگان تقدیم کنیم.
مسیر سامراء
زائرانی که قصد زیارت امامان مدفون در سامراء را داشتند، ابتدا از کاظمین به بلد و از آنجا تا کنار شطّ دجله می رفتند و باید از شطّ عبور کرده، به شهر سامراء می رسیدند که در همواره با سختی و مشقّت همراه بوده است. میرزا عبدالحسین خان افشار رومی (سفر در 1299 ق- 1261 ش) یکی از نظامیان دوره قاجار که به ایل افشار رومی وابسته بود، در سفرنامه خود درباره این مسیر می نویسد:
راه امروزی کلًا سبزه و گل و بسیار باصفا بود. تا کنار شطّ رسیدیم. ده مختصر ولی آبادی کمی داشت و چند کاروانسرا، محض زوّار ساخته اند. در این جا پیاده شده، مال ها را در همان کاروانسرا گذاشتیم. جهت مرور زوّار از آب، چند قُفّه حاضر بود. قُفّه چیزی است که گرد مثل دیگ مانند، بسیار بزرگ که از چوب بافته اند. اسباب های خود را میان قُفّه گذاشته، خودمان هم سوار شدیم. شیخ علی برادر شیخ احمدِ زیارتنامه خوان که به استقبال آمده بود، آن هم سوار شده، با پارو قُفّه را از روی شطّ می بردند، تا این که به آن طرف رسیدیم. نفری سه قمری اجرت گرفتند. آن طرف آب، حمّال بود. اسباب ها را کرایه داده، با شیخ علی بردند به شهر. بنده و حاجی میرزا شفیع و حاجی میرزا احمد طیب پیاده به شهر رفتیم. باران هم می آمد. کلًا تر شدیم. [1]
به هر حال گذشتن از این رود و رسیدن به مراقد مطهر اهل بیت (علیهم السلام) آن هم با وسیله ای به نام قُفّه (نوعی قایق) سخت و دشوار بوده است؛ به ویژه که زائران برای مدت حداقل دو یا سه روز در سامراء می ماندند و با خود وسایل استراحت هم برمی داشتند. وقارالسلطنه (سفر در 1317 ق/ 1279 ش) همسر ناصرالدین شاه، چهار سال پس از فوت همسرش، همراه برادرش میرزا محمدعلی خان تصمیم گرفت به حج برود. او ابتدا به عتبات عالیات رفته است. وی نیز هنگام ورود به سامراء مجبور شده از همین رود بگذرد:
سوار شدیم؛ اندک راهی که آمدیم، گنبد مطهّر منوّر عسکریین مثل قبّه نوری پیدا شد. . . تا مشغول دعا و گریه بودم که جسر پیدا شده، لب جسر پیاده کردند. از جسر پیاده گذشتیم؛ اما این جسر دخل به جسر مصیب و بغداد ندارد و خیلی جسر طولانی است. با وجود این طول، باز هم کم آمده و آب زیاد است. آخر[2] این از قُفّه ها نگاه داشته بودند. ما را میان قُفّه نشانیدند. چیزی که در این سفر ندیده بودم، همین قُفّه بود. این قُفّه ها را هم دیدم. حقیقت، چیزهایی که ] در [عرض عمر خود ندیده بودم، در این سفر دیدم. چیزی که من دیدم، مشکل است هیچ کدام از خانم ها دیده باشند! اگر بخواهم تعریف کنم، ممکن نیست؛ مگر کسی بیاید و خودش ببیند. آن هم مشکل، من که ندیده بودم، دیگران را نمی دانم. پناه بر خدا![3]
بعدها به علت سختی و مشقت فراوانی که از سوی قُفّه ها به زائران می رسید، پلی ساختند و زائران از روی پل رد می شدند. سید فخرالدین جزایری (سفر در 1340 ق/ 1301 ش)، یکی از عالمان شهر تهران و مدرس مدارسی چون مروی تهران، هنگامی به زیارت سامراء رفته است که پل احداث شده و خبری از قفّه نبوده است. وی می نویسد:
بعد از چای، به سراغ ماشین سامره رفتیم. درشکه گرفته، دم ماشین پیاده شدیم. فوری حاضر بود؛ سوار شدیم؛ . راه افتاد. بعدازظهر وارد دم جسر شدیم؛ روی جسر رفتیم؛ خود جسر حرکت کرد؛ آن طرف پیاده شدیم؛ وارد شهر شدیم. [4]
گویا میرزای شیرازی بزرگ، بانی این پل بوده است. سید حسن موسوی اصفهانی (سفر در 1315 ق/ 1277 ش) می نویسد:
نزدیک سامره رسیدیم. به جسر دجله بغداد. از قرار مذکور مرحوم میرزا (شیرازی) بانی آن بوده. از هر نفری دو قمری گرفتند و گذاشتند که بگذرند. [5]
البته بعدها پل را هم برچیدند و به جای آن نقّاله درست کردند تا زئران با نقّاله به آن سوی رود بروند. سید احمد هدایتی (سفر در 1338 ق/ 1299 ش) درباره عبور با نقّاله چنین می نویسد:
الحاصل، ماشین ساعت پنج از شب گذشته، از بغداد رسیده، سوار شدیم. طهرانی ها همگی در یک واگون رفتیم. بلیط تا سامره از قرار هر نفری چهار روپیه و پنج آنه گرفته شد. این ماشین که سابقاً توسط آلمان ها دایر شده، از حیث تمیزی و استحکام و سرعت سیر، هیچ ربطی به ماشین خط قره تو به بغداد ندارد. پس از یک ساعت خوابیدیم. جمعه ماشین به ایستگاه سامره رسید. پیاده شدیم و تا کنار شط دجله که تقریباً ربع فرسخ است، با عَرَبانه رفته، نماز صبح را در کنار شط خواندیم. برای عبور به آن طرف شطّ، سابقاً این جا جسری بوده است که برچیده اند. فعلًا یک نقاله دایر است، و آن عبارت است از سه طرّاده نیم بیضی شکل است، پهلوی یکدیگر گذاشته و روی آنها را به وسیله تخته کوبی مسطح کرده اند. در یک طرف آنها به سر هر طرّاده، یک حلقه ای است که یک سیم کلفت بافته آهنی از میان آنها می گذرد. دو طرف این سیم در دو جانب شطّ، به زمین بسته است. برای حرکت دادن آن به خطر سیرش که عرض شط است، دو نفر بر روی آن می ایستند و پشت به جانب مقصد، دست ها را محکم به سیم گرفته و با پاها نقاله می گیرند و این اسباب در کنترات چند نفر است که مالیات مهمی به دولت می دهند. سوار شدیم و نقاله حرکت کرد، اما نزدیک بود به ساحل دیگر برسیم که یک نفر صاحب منصب انگلیسی فریاد کرد نقاله را برگردانند. اسباب برگشت معلوم شد؛ می خواستند نظامی های خود را با آن حرکت بدهند و با احتیاج آنها صاحب نقاله حق نداشته است مسافر عبور بدهد. با نهایت اوقات تلخی سوار قایق شده، در ساحل یسار شط پیاده شده، از سربالایی ساحل صعود کرده، به شهر ورود نمودیم. [6]
البته عده ای دیگر، برای رفت وآمد به سامراء از کلَک (نوعی قایق) استفاده می کردند. سید علی حسین قریب (سفر در 1289 ق/ 1251 ش) درباره سفر با کلَک می نویسد:
روز جمعه، از سامره از راه دریای دجله، به سواری کلَک، روانه کاظمین (علیهما السلام) شدم. کلَک، چیزی است از قبیل کشتی که چوب های کلفت را بالای صد تا خیک دمیده شده یا کم و زائد از صد، می بندند. بعد از آن بالایش چوب های نازک فرش می کنند. بالای آن فرش خواب پهن می نمایند و بر روی آب می اندازند و بر آن می نشینند. به زور جریان آب دریا و اعانت ناخدا می رود. چون باد تند بود و کلک در باد تند، از رفتن به راه مقصود، معطّل می شود. سه روز میان راه تعطّل رو نمود. [7]
توصیف شهر سامراء
مسیر برادران شِرلی (توماس، آنتونی، روبرت) که در سال 1598 م (977 ش) به دربار صفوی رسیدند و مورد استقبال شاه اسماعیل صفوی قرار گرفتند، زمینی بود و آنان از شهر سامراء هم گذشتند. با توجه قدمت این سفرنامه، توصیف آنان درباره سامراء را می آوریم:
پس از مدتی به جایی رسیدم که ترک ها آن را سامراء می خواندند، ولی یهودیان به ما خبر دادند که آن جا سامره هست، و آن مکانی قدیمی بود که اکثر بناهایش از بین رفته بود. اما قلعه های اطراف آن هنوز پابرجا بود. در وسط شهر قدیمی، ترک ها و عرب ها، شهری کوچک بنا کرده بودند که با دیواری محصور شده بود. [8]
سخن آنان از نظر تاریخی درست است؛ زیرا سامرای زمان خلفای عباسی بسیار آباد و پرجمعیت بوده است که خرابی در قرن های اخیر را بیشتر جهانگردان گزارش کرده اند.
سیف الدوله که یکی از رجال دربار قاجاریه و بنابر قولی، نوه فتحعلی شاه قاجار بوده، در سفرش به سال 1279 ق (1241 ش) سامراء را این گونه توصیف می کند:
آبادی خود سامره قدری دور از شط، در زمین هموار ریگ بومی واقع است. به قدر هزار خانوار جمعیت دارد. همه عرب به خوشی آب و هوا معروف است. بیست سال قبل، از لنکاهور[9] هند وجهی آورده، قلعه ساختند. [10] بعدها میرزا عبدالحسین خان افشار (1299 ق) قلعه سامراء را این گونه توصیف می کند:
قلعه صاحب (سامراء) سه دروازه دارد: یکی را جهت گمرک بسته اند. دو دروازه باز بود. قلعه ای دارد که کلًا از آجر کهنه ساخته اند. طرف اندرون قلعه کلًا طاق است؛ جهت منزل نمودن زوّار در تابستان درست نموده اند. آبادی سامره تخمیناً پانصد خانوار می باشد. [11]
رحمت الله بخارایی (سفر در 1303 ق/ 1264 ش) که پس از افشار به سامراء رفته است، پس از توصیف شهر سامرای قدیم می نویسد:
الحال بسیار خراب و مغمور است. آثار عمارات کاشی کاری و غیره باقی است و شهرِ دیگر از سامره، یک فرسخ این طرف بر سر راه افتاده، آن هم خراب و مدروس است، مسمّی به جاثیه. از ولایات نصارا بوده و در بیرون این ولایت قطعاً درخت و زراعت نیست و نهری که خلفای بنی عباسیه در زمان سابق از دجله برآورده بودند، خراب و ویران شده، آب نمی برآید. گویا این ولایت به محض میمنت وجود مسعود این حضرات عالی تبار آباد است!. . . طلبه علم در این شهر نیز بسیار است. درون شهر، آبادی فی الجمله از بازار و دکان و حمام دارد. [12]
علویه کرمانی (سفر در 1309 ق) که همراه بستگانش به این سفر زیارتی رفته، بر نقش میرزای شیرازی در آبادانی سامراء تأکید کرده و می نویسد:
در سامره هم همه چیز هست، ولی دکان، بازار کمی دارد. از قرار ظاهر، سامره ابداً آبادی نداشته. الان بیست سال است جناب میرزا منزل کردند، آبادی شده، شهر حصاری پیدا کرده. خانه ها ساخته اند، ولی همه مثل کاروانسرا، طوری زوّار نشین. خربزه خوبی هم دارد. در این راه ها خربزه به این خوبی ندیدیم. [13]
توصیف حرم مطهر
هر کدام از زائران حرم قدس امامان سامراء (علیهما السلام) گوشه ای از این حرم بزرگ و باصفا را برای ما توصیف کرده اند. سیف الدوله (سفر در 1279 ق/ 1241 ش) می نویسد:
مدفن مطهر امامین الهمامین، بقعه و گنبد بسیار بزرگ، دو مناره و صحن وسیع دارد که همه آنها در عهد دولت خاقان مرحوم فتحعلی شاه قاجار، خوانین دُنبلی خوی ساخته اند. متصل به همان صحن مقدس، بر روی سرداب و محل غیبت حضرت صاحب عجل الله فرجه در عهد خاقان خلد آشتیان که محمدعلی میرزای مرحوم، وزیر بغداد را شکست فاحش داده، سامره را متصرّف شد؛ مسجد و صحن ساخته است. [14]
رحمت الله بخارایی (سفر در 1303 ق/ 1264 ش) حرم مطهر را این گونه توصیف می کند:
صندوق حرم عسکریین از فولاد جوهردار است و در پنجره های ضریح، شرفات قرار داده اند و بر آنها با آب طلا، اسمای حسنای نودگانه را نقش کرده اند، و ضریح حکیمه خاتون مثل ضریح حبیب بن مظاهر از خوله (نوعی چوب) است و سه جانب حرم مطهّر صحن است و گنبد عسکریین از طلاست، و سه هزار خشت طلا به فرموده حاکم ایران ناصرالدین شاه صرف نموده اند؛ بسیار بزرگ است و از پنج فرسخ راه می درخشد و گنبد سرداب حضرت صاحب الزمان کاشی کاری است. [15]
ملّا ابراهیم کازرونی هنگامی به این سفر معنوی رفته که عده ای به فرمان مظفّرالدین شاه مشغول تعمیر و ساخت وسازهای جدید هستند:
و در این سال که سال 1315 (1277 ش) است، به امر پادشاه اسلام مظفّرالدین شاه و نظارت حاجی عبدالهادی استرآبادی و معماری و مهندسی حاجی صالح کربلائی مشغول به ساختن بقعه منوّره امامین همامین حضرت عسکریین (علیهما السلام) هستند. به قدر سه، چهار شبر از بالای کتیبه درست کرده بودند. به واسطه چلّه زمستان و سردی هوا و باران مشغول به کار نبودند و صحبت می داشتند در این که صحن حضرت عسکریین و حضرت حجت (علیهما السلام) هر دو صحن را یک صحن قرار دهند و بعضی خانه های طرف صحن نیز از جهت توسعه صحن خریده بودند. . . بدان که ضریح امامین و نرجس خاتون یک ضریح است و از فولاد است و ضریح حضرت حلیمه خاتون که یک طرف آن وصل به ضریح آن بزرگواران است از برنج است؛ بدین صورت مدفونند. [16]
و مؤلف ناشناخته سفرنامه حج قاجاری که در سال 1317 ق (1279 ش) توفیق یارش شده و پیش از اعمال حج به سامراء رفته است، از آن همه شکوه و عظمت و در عین حال غربت دلگیر شده و می نویسد:
با این که همچو ایوان و بارگاه و به این شکوه و جلوه و بزرگی، حرمی در مشاهد مقدّسه نیست، گویا این دو حجّت بزرگوار خدا، غریب و تنها و بی یار و ناصر مانده اند. لاجرم از دعا و زیارت و انکسار و خاکساری به قدر طاقت فروگذار نشد. [17]
ایازخان قشقایی که از کیلومترها مانده به سامراء گنبد حرم مطهر را دیده، به وجد آمده و نوشته است:
گنبد حضرت امام علی نقی و امام حسن العسکری در پنج فرسخی پیدا بود. گنبد طلا دارد خیلی بزرگ. حضرت اقدس همایونی، شاه شهید ناصرالدین شاه قاجار ساخته. خیلی تماشا دارد. [18]
محمدحسین منشی زاده، (سفر در 1339 ق/ 1300 ش) نیز حرم مطهر را این گونه توصیف می کند:
بقعه عسکریین از تمام بقاع بزرگ تر و باروح تر می باشد. حرم مطهّر پانزده ذرع طول و ده ذرع عرض دارد و قبر هم از سنگ مرمر دارای دو ذرع و نیم طول و یک ذرع عرض است. در کتیبه سوره «هل أتی» نوشته شده و صحن خیلی خوب و حوضی قشنگ و عالی دارد. . . رواق اطراف حرم ساده و خلوت بود و چون آمد و شد فقط از طرف قبله و از در مصلّی است، درب های دیگر را بسته بودند. بنابر کتیبه های موجود تعمیر رواق به اسم احمدخان نافعی از اهل بنادر هندوستان است و طرف پشت سر رو به مسجد عسکری می باشد. تعمیر گنبد رواق به سعی حسن خان و به امر سلمان پاشا نوشته شده است. [19]
سرداب غیبت
سرداب غیبت، یکی از مجموعه های زیارتی سامراء است که در صحن مطهر امامان مدفون در آن دیار واقع شده و از دیرباز مورد توجه بزرگان و مؤمنان و شیعیان بوده است. همه کسانی که توفیق یارشان می شد و به این سفر معنوی می رفتند، به این سرداب مقدس نیز وارد می شدند و چند رکعت نماز می خواندند. سید علی حسین قریب (سفر در 1289 ق/ 1251 ش)
در سفرنامه اش به نام «منازل قمریه» به خوبی سرداب آن روزگار و تاریخچه سرداب را توصیف می کند:
مکان حضرات ائمه معصومین (علیهم السلام) همون مقبره و سرداب غار بود و پیشتر سرداب، داخل مکان بود. مِن بعد، مقبره را جدا و مکان سرداب را جدا قرار دادند و هر یکی را از همدیگر متفرّق نمودند. اصل مکان را، حرم عسکریین، و سرداب را حرم صاحب الزمان (علیه السلام) نامزد کردند. در حرم صاحب الزمان، اولًا سکوست؛ بعد از آن، اطاقی طویل و بعد از آن، دریچه دوم، مسجد است و در پهلوی مسجد سرداب است. نوزده پله دارد؛ بعد از پله ها اوّلًا اطاقی کوچک به قدر حجره ای به شکل مسدّس یا مخمّس است؛ بعد از آن کوچه طوری است؛ بعد از آن اطاقی مستطیل متوسط و در منتهای این اطاقی مستطیل حجرة البیت، مدوّر بسیار کوچک، به طور نصف دایره. در دست راست این حجره، غاری است که دهنش را از سنگ مرمر مربع مستطیل، خیلی تنگ درست کرده اند. همین جا زیارت جناب صاحب الامر (علیه السلام) می خوانند و در داخل این غار، گل سفت است. مردم به تکلّف داخل آن غار می شوند. [20]
میرزا عبدالحسین خان افشار (1299 ق/ 1261 ش) درباره این فضای معنوی می نویسد:
در صحن، مسجدی است. وارد همان مسجد شدیم که درِ سرداب مبارک در میان مسجد است. دعای اذن خوانده، به سردابی که بیست پلّه داشت داخل شدیم. به اطاق کوچکی رسیده، از آنجا گذشته به اطاق بزرگ تر از او داخل شدیم که دوازده قدم طول و شش قدم عرض دارد. زیارت حضرت صاحب الامر علیه السلام را خواندیم. . . در پهلوی همان سرداب، سرداب دیگری هست، قدری از این سرداب بزرگ تر که به مسجد زنانه مشهور است. [21]
ملا ابراهیم کازرونی نیز همین گونه سرداب مقدس را توصیف می کند. [22] بنابر مشاهده محمدحسین منشی زاده، «در کتیبه تعمیر و کاشی کاری سرداب در سال 1287 ق نوشته شده که از طرف ناصرالدین شاه انجام شده است. »[23] نیز «سرداب هم بقعه ای علی حدّه دارد». [24]
خادمان حرم که گفتیم، همه سنی بودند؛ دمِ درِ ورودی سرداب هم پول می گرفتند! آن هم نه یکی، چندین خادم آماده زورگیری بودند! سید حسن موسوی اصفهانی هنگامی که به زیارت سرداب رفته، تنها یک نفر بودند که او را هم با قدری پول راضی کرده است!. . . روز سه شنبه یازدهم ربیع الثانی در سامره مشرف بودیم. صبح بعد از غسل مشرّف شدیم به حرم محترم و سردابه مقدسه. دم سردابه الحمد لله از بندی ها آزاری به ما وارد نیامد. همه نبودند. یک نفری بود، به او جزئی دادیم. [25]
چاه سرداب غیبت
در حال حاضر، هیچ گونه چاهی درون سرداب غیبت وجود ندارد، ولی حداقل تا زمان قاجاریه، این چاه وجود داشته است که به «چاه سرداب غیبت» مشهور بوده است. سید میرزا رفیع الدین غروی، معروف به «نظام العلمای تبریزی» که یکی از رجال قاجاری تبریز بود، در سفرش به سال 1288 ق به سامراء، از این چاه یاد می کند: «و چاهی که محل غیبت حضرت است، زیارت شد. »[26] نیز میرزا عبدالحسین خان افشار (1299 ق/ 1261 ش) درباره این چاه می نویسد:
در صدر همان سرداب، جایی هست که سه ذرع طول و دو ذرع عرض دارد. در طرف قبله آن جا چاهی است که می گویند حضرت صاحب الامر علیه السلام اختیار غیبت از آن جا نموده است. در لب چاه دو نفر مجاور نشسته اند و چراغی روشن کرده اند. بر بنده تکلیف داخل شدن نمودند و اصرار کردند، به جهت احترام امام علیه السلام داخل نشدم. [27]
نیز علویه کرمانی از چاهی می گوید که در سرداب بوده است: «از آن جا رفتم در سرداب حضرت صاحب؛ . . . زیارت کردیم، آمدیم منزل. »[28] بدیهی است که غیبت امام از چاه، اعتقاد شیعه نیست و سخنی است که عوام شیعه گاهی می زده اند و متأسفانه بهانه عده ای از مخالفان شده است. [29]
چاهی در صحن
سید علی حسین قریب پس از توصیف سرداب، از چاه دیگری نام می برد که در گوشه صحن واقع شده و مورد توجه زائران بوده است:
قریب در صحن حرم جناب صاحب الامر علیه السلام چاهی است غیر مسقّف. در وسط آن چاه، هرگاه نگاه می کنند، دائره ای سفید مثل ماه کامل پیداست. [30]
مسافری ناشناخته نیز که از تهران به زیارت عتبات عالیات رفته است، (سفر در 1298 ق) در سفرنامه ای که به کوشش جناب آقای سید خلیل طاووسی، تصحیح و منتشر شده، از وجود این چاه و افسانه مربوط به آن می گوید که به نوعی تأیید سخنان سید علی حسین قریب است. [31]
زیارت اهل سنت
یکی از امیران ترک عثمانی که از طرف دولت عثمانی مأمور سرکشی به حوزه امپراتوری عثمانی بوده است، سفر خود را در سال 1553 م. از استانبول آغاز می کند. وی به سامراء هم رفته است؛ هرچند آن جا را توصیف نمی کند و تنها می نویسد: «امامان علی هادی و حسن عسکری را زیارت کردم. »[32] که نشان دهنده اهمیت دادن او به زیارت قبور بزرگان و اولیای خدا دارد.
خواجه عبدالکریم بن خواجه عاقبت محمود کشمیری، عالم سنی مذهب هندی (سفر در 1154 ق/ 1120 ش) در سفر معنوی خود به مکه، به این دیار هم سفر کرده و آن را این گونه توصیف می کند:
از بغداد حرکت نموده، از راه ینگجه متوجه بلده سرّمَن رأی که به سامره مشهور است شده، به زیارت جناب امام علی نقی و امام حسن عسکری رضی الله عنهما مشرف و سعادت اندوز گردیده و حضرات ائمه در خانه خود که عالی و ارفع ساخته اند، مدفونند. . . و جائی که بر طبق عقیده اهل تشیع حضرت امام مهدی صاحب الزمان رضی الله عنه در آن غیبت کبری فرموده اند، در کنج ته خانه واقع است. [33]
همچنین رحمت الله بخارایی از عالمان شهر بخارا در سال 1303 ق (1264 ش) قصد زیارت مکه کرده و از سامراء هم گذشته است. او به زیارت معتقد و مقید بوده است؛ برخلاف برخی تندروهای وهابی که به اسم اهل سنت، فتوا به تخریب مزار و بارگاه بزرگان دین می دهند. این عالم بزرگ بخارا که از آن دیار قصد حج کرده و پیش از حج، به عتبات عالیات نیز رفته، درباره سفر چند روزه اش به سامراء می نویسد:
روز جمعه به عزم زیارت سامره که آن را سُرَّمَن رأی گویند، برآمدیم. اولًا بر کنار دجله بر سر راه، مزار ابراهیم ولد مالک اشتر است. رسیده، زیارت کرده شد. . . روز مذکور به زیارت جناب امامین همامین عسکریین، یعنی حضرت امام علی نقی و حضرت امام حسن عسکری و قبر نرجس خاتون مادر حضرت صاحب الامر والزمان که این سه قبر در درون یک ضریح است، مشرف شدیم. و در پای این ضریح، قبر مبارک جناب حلیمه خاتون دختر امام محمدتقی واقع است. همه را زیارت نموده شد. از آن جا به زیارت قبّه و سرداب حضرت صاحب الامر والزمان که در جنوبی حرم، متصل به دیوار صحن عسکریین است رفته، زیارت کرده. . . دعا و زیارت نموده شد. [34]
اذان
از گزارش های برخی برمی آید که اذان در حرم مطهر عسکریین به شکل اذان اهل سنت بوده است. نویسنده ناشناس سفرنامه عتبات عالیات (سفر در 1298 ق) می نویسد:
باری، وضو گرفته، حرم مشرف شدم؛ نماز ظهر و عصر نمودم و زیارت کردم. بعد در صحن قدری گردیدم. صحن خیلی خرابی دارد و گلدسته شاه که ساخته، یکی از آن نیمه تمام است که تمام نشده. تا مغرب در صحن بودم. اذان گفتند، ولی أشهد أنّ امیرالمؤمنین را نگفتند و تقیه می کنند. [35]
البته این تقیه شامل روضه خوانی نمی شده و در همین سفرنامه آمده است: «حاجی میرزا لطف الله روضه خواند، گوش کردم».
برپایی نماز جماعت
ایازخان قشقایی (سفر در 1340 ق/ 1301 ش) از برپایی نماز جماعت در صحن مطهر امامان یاد می کند، اما مشخص نکرده به امامت چه کسی برگزار می شده است. اما نویسنده ناشناس سفرنامه عتبات عالیات (سفر در 1298 ق) از ملا فتحعلی که نایب میرزاست، نام می برد که پیش نماز بوده است. [36]
آداب زیارت
زائران مراقد مقدس سعی می کنند هنگامی که در جوار آن بزرگان هستند، بیشترین بهره را ببرند. البته برخی سرگرم بازار و مسائل جانبی سفر می شوند و هدف اصلی سفر را فراموش می کنند. در آن زمان و با آن راه های پرخطر، هنگامی که زائری به آن سرزمین های مقدّس می رسید، سعی می کرد بارها به زیارت مشاهد مشرفه برود تا پس از بازگشت، حسرت نخورد. ملّا ابراهیم کازرونی (سفر در 1315 ق/ 1277 ش) می نویسد:
چند روزی که در آن جا بودم، شبانه روزی چهار مرتبه به زیارت حضرت امام علی النّقی و امام حسن عسکری و حضرت نرجس خاتون مادر حضرت صاحب و حکیمه خاتون عمّه حضرت و در سردابه به زیارت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه مشرّف می شدم. [37]
ایازخان قشقایی (سفر در 1340 ق/ 1301 ش) نیز درباره کیفیت و چگونگی زیارت زائران می نویسد:
بعد حمام رفته، به غسل نیت اذن دخول حرم رفتیم. حمام هم خیلی خوب بود؛ غسل نموده، بیرون آمده، رفتیم داخل حرم. چه هنگامه ای بود از زوّار. زیارت نامه حضرت امام علی نقی خوانده و بعد زیارت نامه حضرت امام حسن العسکری خوانده، بعد زیارت نامه حضرت علّیه حلیمه خاتون همشیره امام علی نقی را خوانده و بعد زیارت نامه حضرت علّیه نرجس خاتون که مادر حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه می باشد خوانده، بعد چهار دو رکعت نماز، به اسم هر یک هدیه نموده و به منزل آمده. [38]
روشن کردن شمع
از گذشته های دور مرسوم بود که هنگام زیارت، به نیت بزرگی که در آن جا دفن شده، شمعی روشن می کردند. ایازخان قشقایی می نویسد: «پنج دانه شمع گرفته، از برای سه امام و دو بی بی علیاشأن روشن کرده و به منزل آمده». [39]
خادمان
خادمان حرم مطهر عسکریین (علیهما السلام) به علت واقع شدن در یک منطقه سنی نشین، همه اهل سنت بوده اند و گاهی زائران را اذیت می کرده اند. تقریبا در همه سفرنامه ها از برخورد بد خادمان یا مردم سامراء شکایت شده است. بداخلاقی و گرفتن پول، از مواردی است که زائران سامراء به آن اشاره کرده اند. خواجه عبدالکریم بن خواجه عاقبت محمود کشمیری (سفر در 1154 ق/ 1120 ش) عالم سنی مذهب هندی درباره زورگیری خادمان می نویسد: «خدام و مجاورین این عتبه علّیه، بسیار سمج و بی طوراند و از مردم زوار نذورات را به تهدید و زجر می گیرند. »[40] نیز سید حسن موسوی اصفهانی می نویسد:
عصر، بعد از صرف چای مشرف شدیم به حرم محترم. خدمه که در حقیقت ظلمه اند، درِ رواق و حرم را گرفته بودند، و پول به سختی هر چه تمام تر می گرفتند و گذاشتند که داخل شویم. [41]
نیز مؤلف ناشناخته سفرنامه حج قاجاری که در 1317 ق (1279 ش) به سفر سامراء رفته، از فقدان میرزای شیرازی گله مند است و حضور ایشان را مانع رفتار بد خادمان می داند و می نویسد:
ولی سامره را بالنّسبه به سفر سابق که مرحوم مبرور ملای حجةالاسلام شیرازی قدّس سره حیات داشتند، مثل خانه بی چراغ و یا طفل بی پدری دیدم که یکی از مؤیدات این کلمه، سوء کردار و رفتار خدمه آستانه مقدسه، بلکه کلیه اهالی سامره بود به زوّار که هر چه بنویسم از سیئات اعمال خدمه مزبوره، جز ازدیاد ملالت و کسالت خاطر نتیجه ای ندارد. همین قدر است که از ورود و خروج سامره، این اوقات شخص یک برزخی طی می کند. [42]
وقارالسلطنه، همسر ناصرالدین شاه از برخورد بد خادمان حرم و روحیه باج گیری آنان چنین می نویسد:
احوالات خدّام این آستانه مبارک تماشا دارد. اوّل که وارد شدیم، هر چه خدّام بود، جمع شده بودند و هر دری یک چراغ گذاشته بودند و نمی گذاشتند آدم داخل بشود تا هر دری مبلغی پول می گرفتند. هر چه برادرم پول می داد، باز هم داد و بیداد می کردند و می گفتند این زن شاه بوده، باید به همه ماها شال و انگشتر الماس بدهد! باری مرحله بزرگی طی کرده، داخل حرم شدیم. . . مثل این که این برخورد منحصر در حرم نبوده و در سرداب مقدس هم پول زیادی می گرفتند. [43]
محمدحسین منشی زاده هم درباره خادمان آن روضه منوره می نویسد:
ساعت هشت وارد سامره شدیم. خدّام آن جا بودند و زوّار را برای منزل دادن و چادرهایی که نصب شده بود، راهنمایی و بازارگرمی می کردند. . . عسکریین غریب هستند و زوّار ندارند، امّا خدّام زیادی دارد که همه سنّی و به زوّار زحمت می دهند. [44]
دیدار با بزرگان و مراجع
وجود حوزه علمیه شیعه در سامراء، به ویژه در زمان حضور میرزای شیرازی صاحب فتوای تنباکو، این فرصت را به زائران می داد که به دیدار بزرگان شیعه ساکن در سامراء بروند. گزارش های مؤلفان سفرنامه نشان دهنده نقش مهم و کلیدی مراجع بزرگوار شیعه، به ویژه میرزای شیرازی در سامراء است و اگر همان روند ادامه می یافت و عده ای از بزرگان حوزه و شیعیان در آن جا زندگی می کردند، شاید شاهد تخریب حرم مطهر امامین عسکریین (علیهما السلام) در سال 1385 ش نبودیم. زائری ناشناس که خاطرات خود را به شکل سفرنامه نگاشته و به سال 1298 ق/ 1260 ش به عتبات عالیات رفته، می نویسد:
(پس از زیارت حرم مطهر عسکریین (علیهما السلام)) از آن جا به خانه میرزا رفتیم. جمعیت زیادی آمده بودند. عیدی و میرزا خیلی دیر بیرون آمد؛ دیدیم بیرون آمد و چندان شکسته نیست. میرزا را ملاقات نمودیم، ولی به صحبت نرسید. [45] میرزا عبدالحسین خان افشار (1299 ق/ 1261 ش) از کسانی است که به دیدار میرزای شیرازی رفته و از فرصت استفاده کرده و سؤالات فقهی خود را از ایشان پرسیده است:
چهارشنبه چهارم شهر جمادی الاولی: صبح از خواب برخاسته، نماز را نموده، حاجی میرزا شفیع و حاجی میرزا رفیع خان منزل بنده آمدند. مشغول صحبت شدیم. دو ساعت از آفتاب گذشته با هم خدمت جناب حاجی میرزا محمدحسن مجتهد شیرازی رفتیم. از در وارد شده، بالا رفتیم. در بالاخانه بیرونی نشستیم. عرض کرده، اذن گرفتند. وارد شده سلام نموده، مصافحه کرده، نشستیم. مشغول صحبت کردن شدیم. چون تقلید بنده به جناب میرزاست، در عرض راه شانزده فقره مسئله اتفاق افتاده بود؛ هر یک را سؤال کرده، جواب گرفتم. بعد از آن برخاسته مشرّف شدیم. [46]
نیز علویه کرمانی که با برادر و عده ای از اقوام خویش به این سفر معنوی رفته، به دیدار میرزای شیرازی می رود:
امروز که روز جمعه بیست ونهم است، صبحی مشرّف شدم به حرم مطهر، و از آن جا رفتم خانه جناب میرزا. تا ظهر نشستم. خدمت ایشان نرسیدم. آمدم منزل، نهار خوردم. باز عصری رفتم خدمت ایشان. چون ناخونشان را گرفته بودند، بریده بودند، به واسطه خون آمدن، نماز ظهر (و) عصرشان دور شده بود. تعارفی با من کردند، برخاستند برای نماز. تا نماز کردند، دیروقت شد. فرمودند ما که درست خدمت شما نرسیدیم؛ فردا تشریف بیاورید این جا. بنده عرض کردم: فردا صبح مرخّص می شویم. چون زمستان در پیش است، زوّار روانه هستند، بایست همراه باشیم. فرمودند: امشب بمانید. آمدم به حرم مشرّف شدم، برگشتم. نماز مغرب و عشاء را اقتدا کردم. قدری صحبت کردم. مگر مردم می گذارند آسوده باشند. گویا قرارشان این است: از صبح تا سه ساعت به غروب مانده، بیرون می نشینند. بعد می آیند اندرون. آن وقت زن ها می آیند، تا سه ساعت از شب رفته کار آنها را رواج می دهند. امشب که من بودم، سی نفر زن عرب و عجم مجاور آمدند. بیشتر اینها هم چیز می خواستند. بعد شام آوردند، چلو و خورش به و خربزه. فرمودند من غذای ظهر را دیر می خورم. شب ها شش هفت از شب رفته شام می خورم، شما بخورید. من شام خوردم همراه علویه. خبر کردند که ده بیست نفر مرد آمدند. من برخاستم خداحافظی کردم، مرخّص شوم. دو دانه اشرافی و قدری تربت التفات فرمودند. [47]
محمدحسین منشی زاده که سفرش به تأخیر افتاده و به خواست خود چند روز دیگر در سامراء مانده است، مرتب به زیارت می رود و بنابر گفته خود:
شب دوشنبه به منزل شیخ آقابزرگ تهرانی که روضه خوانی بود رفتم. آقا شیخ ذبیح الله نجفی در معرفت الهی صحبت می کرد. مجتهد سامره آقا سید محمد تهرانی که از طرف آقا میرزا محمدتقی آمده بود، اطّلاع داد که ساعت حرکت ریل تغییر کرده است. [48]
آقای سید فخرالدین جزایری نیز در سفرش به سامراء، سراغ خانه آقا شیخ آقا بزرگ را گرفته و به درب منزل شیخ رفته، اما شیخ در منزل نبوده است. [49] همچنین آقای سید احمد هدایتی (سفر در 1338 ق/ 1299 ش) که به همراه سید احمد طالقانی به عتبات عالیات رفته، درباره دیدار خود با بزرگان سامراء می نویسد:
طرف عصر مجدداً به زیارت و قدری گردش مشغول شدیم و منزل آقایان آقا میرزا محمد و شیخ آقابزرگ تهرانی به واسطه سابقه و آشنایی و دوستی آقای آقا سید احمد رفتیم. امروز این دو نفر تنها علمای شیعه در سامره هستند و در واقع ریاست روحانی با آنهاست و خیلی مراقبت دارند که خدمه انتظامات و تنظیف و روشنایی حرم مطهر تخلف نکنند. خداوند آنها را مؤید و موفق بدارد. [50]
به نظر می رسد خانه شیخ آقابزرگ تهرانی در سامراء، مأمن زائران ایرانی به ویژه زائران تهرانی بوده است. به هر حال حضور میرزا در آن دیار بسیار مؤثر بوده است و ایشان منشأ اوقافی در آن جا بوده که سالیان سال مورد استفاده طلاب و زائران بوده است. سید حسن موسوی اصفهانی درباره خدمات اجتماعی میرزای شیرازی در آن دیار می نویسد:
بعد از مراجعت از حرم، به آخوند کرمانی رسیدم. قدری مرا گردش داد، برد به مدرسه ای که جناب میرزا ساخته بودند و خانه های ایشان را نشان داد. گفت: ایشان بیست سی دست خانه و دکان های بسیار و دو حمام در این جا دارند و این مدرسه را نیز ایشان ساخته اند، با جسری که روی شط است، والله العالم. [51]
مشکلات سفر
الف) زورگیری و راهزنی
در گذشته های دور با توجه به طولانی بودن مسیر و ناامن بودن راه ها، مشکلاتی برای زائران مسافر به وجود می آمد که یکی از آنها، راهزنی و دزدی بوده است. در خاطرات سید حسن موسوی اصفهانی آمده است:
روز شنبه هشتم ربیع الثانی یک و نیم به غروب مانده، به همراهی مکاری یزدی و حاجی های اصفهانی از ارض مقدسه کاظمین علیهم السلام بیرون آمدیم. بالای باغ ها زیر درختی، ملعونی جلو مال ها را گرفت و می خواست بارها را پایین آورد و چیزهای گمرکی اگر کسی داشته باشد، بیرون آورد. خواهی نخواهی دوهزار و یک قمری حقیر دادم که از شرّ او ایمن شویم. [52]
وی از تذکره چی ها هم گلایه می کند:
پیش از ظهر بعد از مراجعت از حرم، گرفتار تذکره چی های ملعون شدیم. به ناحق سه هزار به سختی از حقیر گرفتند. خدا آنها را به همه لعنت های خود لعنت کند که چنان عاجز شده ام از دادن این وجه های بی حاصل که به تقریر و تحریر نمی آید. [53]
ب) ترس از دزد
دزدان و راهزنان چنان مشکلاتی برای زائران ایجاد می کردند که حتی شایعه آمدن دزد، کافی بود تا بساط شادمانی و آرامش زائران را به هم بریزد. سید احمد هدایتی که قصد داشته از سامراء به کاظمین برگردد، اما وقتی به ایستگاه می رسد، ماشینی نبوده که برگردد:
زوّار هم زیاد شده بود. هر دسته در یک گوشه و کناری بساط خود را انداختند که بخوابند. غفلتاً چند نفر عرب فریاد زدند که این جا نخوابید، حرامی [/ دزد] شما را اذیت خواهد کرد. مردم به وحشت افتادند؛ نزدیک هم جمع شدند؛ پیش رئیس استاسیون رفتیم. گفت ترس نکنید، اما مواظب خود باشید. بالجمله وحشت دستبرد حرامی، خواب را تا صبح بر مردم حرام کرد. [54]
ج) سختی های عبور از آب
در بخش مسیر رسیدن به سامراء اشاره شد که زائران برای رسیدن به سامراء باید از رودخانه عبور می کردند که با مشکلاتی همراه بود؛ زیرا وسیله رایج، قفّه بود که آن هم چندان مطمئن نبود و در هوای نامناسب، می توانست مشکلاتی برای زائران ایجاد کند. میرزا عبدالحسین خان افشار به بخشی از این مشکلات، اشاره می کند:
جمعه ششم شهر جمادی الاولی، با هزاران افسوس مرخّص شدیم. پیاده رفته تا در دروازه، هنوز در دروازه را باز نکرده بودند. بعد از باز کردن دروازه، اوّل شخصی که بیرون رفت از دروازه، بنده بودم تا کنار دجله رسیدیم. کسی نبود تا این که از زوّارها کم کم آمدند. مرد و زن زیاد جمع شدند. باد سرد می آمد. چند قُفّه به کنار آب بود، لکن از ملّاح ها کسی حاضر نبود. از آن بارانی که آمد، آب دجله خیلی زیاد شده است. البته سه ذرع بالا آمده است، آناً فآناً زیاد می شود. بعد از نیم ساعت ملّاح ها آمدند. اوّل ملّاح ها گفتند از این آب نمی شود گذشت. باد، قُفّه را برمی گرداند. دیدم خیال اینها در زیاد گرفتن اجرت است. آخر، نفری یک صاحب قران قرار دادند. در قُفّه ها نشستیم، به آن آب بی رحم زدیم. توکل به خدا نمودیم. آب چنان کف کرده بود که گویا صدای الحذر الحذر می آمد. قُفّه یعنی اسباب غرق شدن، هرگز آدم عاقل بر قُفّه سوار نمی شود و خود را به آن مهلکه نمی اندازد. بنده در میان قُفّه به رو افتاده بودم. عبا را به سر کشیده نام مبارک صاحب الامر علیه السلام را ورد زبان خود نموده، خود را در آن دریای خون آشام طعمه ماهیان می دیدم. با هزار ترس و واهمه تا به کنار رسیدیم. طناب قُفّه را بیرون انداختند تا طناب قُفّه را بگیرند؛ (اما) آب زور کرده، قُفّه را برد. به قدر یک میدان پایین رفتیم. سه نفر پاروزن داشتیم. قُفّه را به کنار دادند (و) با هزار معرکه طناب را بیرون انداختند. طناب را گرفته، قُفّه را کشیدند به کنار. اول کسی که از قُفّه بیرون رفت، بنده بودم. محض این که به کنار رسیدیم، شکر پروردگار عالم را به جا آوردم. [55]
پی نوشت:
[1] . رسول جعفریان، پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه مکه معظمه، میرزا عبدالحسین خان افشار، ج 4، ص 658..
[2] جمعى از نویسندگان، فرهنگ زیارت - فصلنامه فرهنگى، اجتماعى، سیاسى، تاریخى، 25جلد، سازمان حج و زیارت، حوزه نمایندگى ولى فقیه در امور حج و زیارات - تهران - ایران، چاپ: 1، 1388 ه.ش.
[3] . همان، روزنامه سفر عتبات و مکه مکرمه، وقارالدوله، ج 7، ص 118..
[4] . همان، سفرنامه مکه، شام، مصر و عراق، سید فخرالدین جزائرى، ج 8، ص 311..
[5] . سید حسن موسوى اصفهانى، روزنامه سفر مشهد، مکه و عتبات 1316 1315 ق، به کوشش رسول جعفریان، ص 247..
[6] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه حج، سید احمد هدایتى، ج 8، ص 601..
[7] . همان، منازل قمریه، سید على حسین، ج 2، ص 740..
[8] . رحلات بین العراق و بادیة الشام خلال القرن السادس عشر، ص 192..
[9] . احتمالا منظور« لکنهو» است؛ شهرى در هندوستان و مرکز ایالت اوتارپرادش که داراى جمعیت شیعه است..
[10] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه مکه، سیف الدوه، ج 2، ص 131..
[11] . همان، سفرنامه مکه معظمه، میرزا عبدالحسین خان افشار، ج 4، ص 658..
[12] . همان، غرایب الخبر فى عجایب السفر، رحمتالله بخارایى، ج 4، ص 1000..
[13] . همان، روزنامه سفر حج، عتبات و دربار ناصرى، علویه کرمانى، ج 5، ص 773..
[14] . همان، سفرنامه مکه، سیف الدوه، ج 2، ص 131..
[15] . همان، غرایب الخبر فى عجایب السفر، رحمت الله بخارایى، ج 4، ص 1000..
[16] . همان، سفرنامه حج، ملا ابراهیم کازرونى، ج 6، ص 217..
[17] . همان، سفرنامه عتبات و حج، مولف ناشناخته، ج 6، ص 722..
[18] . همان، سفرنامه مکه، ایازخان قشقایى، ج 8، ص 493..
[19] . همان، سفرنامه مکه، محمدحسین منشىزاده، ج 8، ص 82..
[20] . همان، منازل قمریه، سید على حسین، ج 2، ص 736..
[21] . همان، سفرنامه مکه معظمه، میرزا عبدالحسین خان افشار، ج 4، ص 659..
[22] . همان، سفرنامه حج، ملا ابراهیم کازرونى، ج 6، ص 217..
[23] . همان، سفرنامه مکه، محمدحسین منشى زاده، ج 8، ص 82..
[24] . همان..
[25] . روزنامه سفر مشهد، مکه و عتبات 1316 1315 ق، ص 247..
[26] . سفرنامههاى خطى فارسى، ج 3، ص 336..
[27] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه مکه معظمه، میرزا عبدالحسین خان افشار، ج 4، ص 659..
[28] . همان، روزنامه سفر حج، عتبات و دربار ناصرى، علویه کرمانى، ج 5، ص 772..
[29] . همان، منازل قمریه، سید على حسین، ج 2، ص 736..
[30] . همان..
[31] . پیام بهارستان، سفرنامه عتبات از نویسندهاى ناشناس، به کوشش سید خلیل طاووسى، ش 15، بهار 1391..
[32] . رحلات بین العراق و بادیة الشام خلال القرن السادس عشر، ص 32..
[33] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، بیان واقع، خواجه عاقبت محمود کشمیرى، ج 1، ص 152..
[34] . همان، غرایب الخبر فى عجایب السفر، رحمت الله بخارایى، ج 4، ص 999..
[35] . پیام بهارستان، همان..
[36] . همان..
[37] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه حج، ملا ابراهیم کازرونى، ج 6، ص 217..
[38] . همان، سفرنامه مکه، ایازخان قشقایى، ج 8، ص 494..
[39] . همان، ص 495..
[40] . همان، بیان واقع، خواجه عاقبت محمود کشمیرى، ج 1، ص 152..
[41] . روزنامه سفر مشهد، ص 248..
[42] . همان، سفرنامه عتبات و حج، مولف ناشناخته، ج 6، ص 722..
[43] . همان..
[44] . همان، سفرنامه مکه، محمدحسین منشىزاده، ج 8، ص 82..
[45] . پیام بهارستان، همان..
[46] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه مکه معظمه، میرزا عبدالحسین خان افشار، ج 4، ص 660..
[47] . همان، روزنامه سفر حج، عتبات و دربار ناصرى، علویه کرمانى، ج 5، ص 773..
[48] . همان، سفرنامه مکه، محمدحسین منشى زاده، ج 8، ص 82..
[49] . همان، سفرنامه مکه، شام، مصر و عراق، سید فخرالدین جزائرى، ج 8، ص 311..
[50] . همان، سفرنامه حج، سید احمد هدایتى، ج 8، ص 602..
[51] . روزنامه سفر مشهد، مکه و عتبات 1316 1315 ق، ص 247..
[52] . همان..
[53] . همان..
[54] . پنجاه سفرنامه حج قاجارى، سفرنامه حج، سید احمد هدایتى، ج 8، ص 604..
[55] . همان، سفرنامه مکه معظمه، میرزا عبدالحسین خان افشار، ج 4، ص 662..
نظر شما