موضوع : پژوهش | مقاله

دیوان در صدر اسلام

مجله  تاریخ اسلام  هشتم تیرماه سال 1381 شماره دهم 

نویسنده : الدوری عبدالعزیز
ترجمه: عباس احمدوند و منصوره مومنی

 

شناخت دیوان و دیوان سالاری, در شناخت تشکیلات اداری مسلمانان بسیار راه گشاست, به ویژه آن که تا پیش از تإسیس سلسله صفویه در ایران, و احتمالا دولت های معاصر با آن در دیگر کشورها, تنها دیوان دستگاه مهم اداری مسلمانان بوده است. دیوان به مجموعه ای از شعر یا نثر دفتر ثبت یا یک اداره اطلاق می شود.

دیوان انواع و اقسامی داشته که هر یک در حکم وزارت خانه های عصر حاضر به شمار می رفته اند. در این مقاله چگونگی پیدایش دیوان, سیر تاریخی آن, انواع دیوان ها و ارتباط و تإثیر آن ها بر یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است.

منابع در باب ریشه لغوی دیوان اختلاف دارند; برخی آن را از ریشه فارسی دو به معنی دیوانه یا دیو می دانند. برخی دیگر دیوان را از ((دون)) عربی, به معنای جمع و ثبت کردن دانسته اند. از این رو دیوان می تواند به مجموعه ای از اسناد و مدارک اطلاق شود.(نک, قلقشندی, صبح 1 / 90, لسان العرب, 17 / 23 ـ ;24 صولی, ادب الکتاب, ;187 ماوردی, الاحکام السلطانیه, ;175 جهشیاری, وزرإ, 16 ـ ;17 قس, بلاذری, فتوح, 449). با وجود این, در تشکیلات اداری, این اصطلاح در آغاز به معنی ثبت نام سپاهیان بود. (قس, صولی, ;190 کندی, ولاه, ;86 بلاذری, فتوح, 454). و بعدها به معنی هر نوع ثبت نامی به کار رفت, و فقط در این زمان ها بود که در معنای اداری نیز متداول گردید. به نظر می رسد کاربرد اداری این کلمه غیر عربی باشد, ولی خود این اصطلاح در صدر اسلام هم به کار می رفته است.

عمر بن خطاب نخستین دیوان (که معمولا آن را الدیوان خوانند) را در اسلام تإسیس کرد. (جهشیاری, 16). منابع این اقدام را به منظور رفع نیاز سیستم پرداخت, ثبت نام نیروهای رزمنده و تنظیم بیت المال می دانند. (قس, جهشیاری, 16 ـ ;17 بلاذری, فتوح, 449 ـ 451, مقریزی, خطط, 1, 148, یعقوبی, تاریخ, 2 / ;130 ابویوسف, خراج, ;25 صولی, ادب, 190 ـ ;191 ابوسالم, العقد,. .. 154 ـ 155). برخی روایات تإسیس دیوان را در سال 15 ه". ذکر می کنند, اما منابع موثق تر سال 20 ه". را ترجیح می دهند. (نک, طبری, 4 / ;162 یعقوبی, 2 / ;170 مقریزی, خطط, 1 / 148 ـ ;149 بلاذری, فتوح, ;450 ابویوسف, 24).

این دیوان, دیوان ((الجند)) نام داشت. دیوان جند مشتمل بر تمامی اهالی مدینه, یعنی نیروهای شرکت کننده در فتوحات و مهاجرانی که به همراه خانواده هایشان به پادگان های ولایات پیوسته بودند, می شد. نام برخی موالی نیز در این دیوان ثبت شده بود, ولی این کار دوام نیافت. همراه اسامی افراد, پرداخت ها و میزان آن هم ذکر می گردید. (ابوعبید, الاموال, شماره های 562, 567, ;568 طبری, 4 / 163). هیإتی مرکب از سه نسابه کار ثبت و ضبط اسامی را قبیله به قبیله انجام می داد و ملاک پرداخت مستمری, خدمات افراد به اسلام در گذشته و ارتباط با شخص پیامبر(ص) بود. ثبت نام قبیله ها تا پایان عصر اموی ادامه یافت. (ابویوسف, 24, 26 ـ ;27 طبری. 42 / 162 ـ ;163 یعقوبی, تاریخ, 2 / ;132 ابوعبید, اموال, شماره های 569, 520, ;577 بلاذری, فتوح, 45 به بعد; 457 ـ ;459 مقریزی, خطط 1 / 149 ـ 150). مسلمانان دیوان هایی نظیر دیوان جند را در مراکز ولایات مثل بصره, کوفه و فسطاط نیز تإسیس کردند. (قس, جهشیاری, 21, ;23 ثعالبی, لطائف, 59). علاوه بر این, دیوان های خراج بیزانسی و ساسانی هم مثل گذشته به فعالیت خود در این ولایات ادامه دادند. (جهشیاری, ;38 قس 30).

در این دوران, دیوان الخراج دمشق, دیوان مرکزی حکومت گردید و ((الدیوان)) نام گرفت تا نشان گر اهمیت آن موسسه باشد. کار این موسسه, ارزیابی و تعیین مالیات و خراج بود. در دوره حکومت معاویه (م 60 ه" / 680 م) دیوان ((الرسائل))(3) نیز شکل یافت. خلیفه همه مکاتبات را می خواند و اوامر خویش را صادر می کرد. آن گاه کاتب,(4) نامه ها و اسناد لازم را تنظیم می نمود. (جهشیاری, 24, ;34 قلقشندی, 1 / 92). معاویه دیوان ((الخاتم)) یا دیوان ((مهر)) را هم تإسیس کرد; در آن جا نسخه ای از هر نامه یا سندی تهیه و نگه داری می شد و در عین حال, اصل آن بازبینی شده, مهر می گردید و ارسال می شد. این دیوان برای نظارت بر اسناد و جلوگیری از جعل آن ها تإسیس گردید. (جهشیاری, ;25 ثعالبی, لطائف, ;16 نبیه آبوت(5), پاپیروسهای قره(6), ;14 نک, همچنین گروهمان(7),cpr , 3, سری اول / 1 / 17 به بعد). بلاذری می گوید: زیاد بن ابیه, والی عراق برای نخستین بار و تحت تإثیر ایرانیان این دیوان را تإسیس نموده است. (فتوح, 464). معاویه هم چنین, دیوان ((البرید))(8) را که بعدا عبدالملک بن مروان (م 16 / ه" / 705 م) آن را تجدید سازمان نمود, تإسیس کرد (نک, همچنین ((برید))).

دیوان الجند گاه گاهی سرشماری قبیله به قبیله اعراب را نیز انجام می داد تا ثبت و ضبط اسامی را به روز نماید.

دیوان الجند مصر در طی قرن اول ه" / هفتم م. سه بار سرشماری کرد که سومین آن را قره بن شریک در سال 95 ه" انجام داد. (کندی, ولاه, 86, مقریزی, خطط 1 / 151). دیوان ((النفقات))(9) که به احتمال فراوان ادامه کار یک دستگاه بیزانسی بود, صورت همه هزینه ها را نگاه می داشت. (قس, جهشیاری, 3). به نظر می رسد که این دیوان متصل به بیت المال(10) بوده است. (جهشیاری, 49). دیوان ((الصدقه)) هم برای ارزیابی زکات و عشر به وجود آمد. حکومت هم چنین, یک دیوان به نام ((المستغلات)) برای اداره زمین های دولتی واقع در شهرها, ساختمان ها و به ویژه بازارهای اجاره داده شده به مردم, تإسیس کرد. دیوان ((الطراز)) نیز عهده دار تهیه پرچم ها, لباس های رسمی و بخشی از اثاثیه منزل بود. نام مسوول این دیوان بر پارچه های آن اجناس نقش زده می شد. (قس, جهشیاری, ;60 صابی; رسائل, 141).

هر ولایت یک دیوان خراج ـ که همه درآمدها بدان جا منتقل می شد ـ یک دیوان جند و یک دیوان رسایل داشت. (جهشیاری, 21, 23, 24, 27, 36, 44, 45, 60, 61, 63, 64). کاتب الکتاب هر دیوان در زمان حجاج ماهیانه سیصد درهم حقوق می گرفت. (جهشیاری, 61).

عبدالملک بن مروان پایه گذار سیاست عربی کردن دیوان ها, طراز و سکه بود. تا زمان او دیوان های خراج از زبان های محلی فارسی در عراق و ایران, یونانی در شامات و قبطی و یونانی در مصر استفاده می کردند و شیوه های دیرین دفترداری و ثبت اسناد را ادامه می دادند; حتی مهرها و تاریخ های محلی, فراوان مورد استفاده قرار می گرفت. اما در زمان او شیوه ها و قواعد عربی رواج یافت و تقویم های گذشته با سال قمری مسلمانان تطبیق داده شد. (نک,PERF. شماره های 566, 559, 566, 586, 587, 572, 589, 601,CPR , 3, سری ا , ذیل ;87/1 ذیل c / 2 ـci ). زبان عربی نیز پیش از آن که زبان رسمی گردد, گاهی مورد استفاده قرار می گرفت; (نخستین پاپیروس های موجود, تاریخ 22 ه" را دارندPERF). (, شماره 558). اما زمان های محلی هم تا قرن دوم ه" / هشتم م. گاه گاهی به کار می رفت. (قس, گروهمان, تحقیق در پاپیروس شناسی(11), 77/1 ـ ;79 ب لاند(12), 4 / ;417 نبیه آبوت, 13 ـ 14).

عربی سازی دیوان ها در جهان اسلام, مرحله به مرحله انجام پذیرفت; در سال 78 ه" / 697 م. حجاج بن یوسف ثقفی دیوان های عراق را عربی نمود; (جهشیاری, ;39 بلاذری, فتوح, 300 ـ ;301 صولی, ادب, 192). سپس در سال 81 ه" / 700 م. عبدالملک مروان دیوان های شام را عربی کرد. (بلاذری, فتوح, ;193 جهشیاری, ;40 صولی, ادب, ;192 193). در ادامه این کار, در سال 87 ه" / 705 م. دیوان های مصر هم عربی گردید. (کندی, ولاه, ;80 ابن عبدالحکم, فتوح, 122, مقریزی, خطط, 1, 150). سرانجام و در زمان حکومت هشام بن عبدالملک در سال 124 ه" / 742 م. دیوان های خراسان عربی گردید. (جهشیاری, 63, 64). و ذمیانی که اکثریت دبیران این دیوان ها را تشکیل می دادند از کار برکنار شدند, ولی برخی آنان به کار خویش ادامه دادند; با این وجود, حکومت همیشه از موالی استفاده می کرد. (قس, جهشیاری, 61, 67, 38 ـ 40, ;151 ترایتون(13), خلفا و اتباع غیرمسلمانشان(14), فصل ;11 کندی, ولاه, ;80 بلاذری, فتوح, ;193 فان کریمر(15), خاور زمین(16), 196 ـ 197). عصر عباسی

عباسیان نظام دیوان سالاری امویان را گسترش داده و از طریق منصب وزیر[ مدخل] یک مدیریت اداری مرکزی به وجود آوردند.

سفاح دیوانی را برای رسیدگی به زمین های مصادره شده خانواده مروان اموی تإسیس کرد. (جهشیاری, 90). احتمالا این دیوان به شکل دیوان الضیاع تکامل یافت که به املاک خلیفه رسیدگی می کرد. (همان, 277).

منصور عباسی دیوانی موقت ایجاد کرد تا به اموال مصادره شده دشمنان سیاسی خلیفه نظارت نماید. (یعقوبی, 3 / ;127 الفخری, 115). مورخان از یک دیوان به نام دیوان ((الاحشام)) هم یاد کرده اند که احتمالا به امر نظارت بر خادمین قصر خلافت می پرداخته است. (وییت(17), یعقوبی, پرداختها(18), 15) دیوان الرقاع(19) نیز جمعآوری عرض حال های خطاب به خلیفه را برعهده داشت. (ابن طیفور, تاریخ بغداد, 4).

در سال 162 ه" / 778 م. و در ایام حکومت مهدی, برای هر یک از دیوان های موجود, یک دیوان زمام(20) به وجود آمد. در سال 168 ه" / 784 م. دیوان مرکزی زمام الازمه نیز تإسیس شد تا بر همه دیوان های زمام نظارت کند. این دیوان صورت وضعیت دیوان ها را بازرسی می کرد و بر کار آنان نظارت داشت و واسطه میان هر دیوان با وزیر یا دیگر دیوان ها بود. (جهشیاری, 146, 166, ;168 طبری, 10 / ;2 بلاذری, فتوح, 464) خلفا دیوان مظالم را هم به وجود آوردند تا به شکایات مردم از عمال حکومت رسیدگی کند; در این دیوان قضات می نشستند. (فخری, 131).

به نظر می رسد که دیوان الخراج بر تمامی مالیات های ارضی نظارت داشته است, در حالی که کار دیوان الصدقه محدود به زکات احشام بود. (قس, یعقوبی, عبدان, ;2 ابویوسف, خراج, 80 ـ 81). این دیوان بخش های گوناگونی داشت و یکی از مهبذان که صورت وضعیت هر دیوان را بازرسی می کرد, کیفیت اقلام درآمد را میآزمود. (جهشیاری, 220 ـ ;221 تنوخی, الفرج, 1 / 39 ـ [ 40نک, همچنین مهبذ]). از بخش های این دیوان, مجلس الاسکودار بود که در آن جا نامه ها و اسناد رسیده و فرستاده شده, همراه نام افراد مربوط, ثبت می گردید. این مجلس در دیوان البرید و دیوان الرسایل هم وجود داشت. (جهشیاری, ;199 خوارزمی, مفاتیح العلوم, 42, 50) نامه های دیوان الخراج در دیوان الخاتم بررسی می شد, اما تإخیر در ارسال پاسخ نامه ها, هارون الرشید را واداشت تا به وزیر خود اجازه دهد نامه ها را خودش ارسال نماید. (جهشیاری, 178).

در زمان متوکل, به دیوان الموالی والغلمان برمی خوریم که می تواند تعبیری دیگر از دیوان الاحشام باشد. این دیوان مسوول اداره امور بردگان و موالی بی شمار درگاه بود. (یعقوبی, بلدان, 23).

دیوان الخاتم که دیوان السر(21) نیز نامیده می شد, به خاطر ارتباط نزدیک رئیس آن با خلیفه, اهمیت ویژه ای داشت. (قس, جهشیاری, 141, 142, 177, 220 ـ 221).

در ولایات, دیوان های محلی خراج, جند و رسایل که نمونه های کوچک تر دیوان های مرکزی بودند, نیز وجود داشت. (قس, جهشیاری, 141, 142, 177, 220 ـ 221).

گاه یک کاتب برجسته بر بیش از یک دیوان ریاست می یافت. (همان, ;266 قس, 179).

تا زمان مإمون حقوق کتاب حدود سیصد و ده درهم در ماه بود. (جهشیاری, 23, 126, 131 ـ 132). جاحظ می گوید که پس از مإمون, کاتب الخراج بیش ترین دریافتی را داشته است. (قس, سه ساله, طبع فینکل(22), [ 49نک, همچنین, کاتب]). دیوان های حکومت در فاصله قرن سوم تا چهارم هجری (نهم تا دهم میلادی) به رشد کامل رسیدند. دیوان الخراج معمولا نسخه ای از اسناد دیوان های محلی را نگاه می داشت; اما در نیمه قرن سوم هجری, هر ولایت یک دیوان مخصوص (خراج) در پایتخت داشت. معتضد این دیوان ها را ادغام کرده, آن ها را در یک دیوان موسوم به دیوان الدار (یا دیوان الدار الکبیر) سامان داد. جانشین او, مکتفی, این دیوان را در قالب سه دیوان مشرق برای ولایات شرقی, مغرب برای ولایات غربی و دیوان السواد برای عراق تجدید سازمان نمود. علی بن عیسی دیوان السواد را مهم ترین این دیوان ها می دانست. (مسکویه, تجارب الامم, 1 / 152). در زمان حکومت مقتدر هنوز یک دیوان مرکزی (دیوان الدار) وجود داشت. این سه دیوان تحت نظارت وزیر یا یک کاتب نزدیک به وی قرار داشتند و هم چنان از بخش های دیوان الدار به حساب میآمدند. (صابی, وزرإ, 123 ـ 124, 131 ـ 132, ;262 یاقوت, ارشاد, 1 / ;226 عریب, ;42 مسکویه, 1 / 151 ـ ;152 باون, علی بن عیسی, 31 ـ 32). به نظر میآید که لفظ ((دار)) یا ((درگاه)) به دارالوزاره یا اقامت گاه وزیر اطلاق می شده است. (قس, صابی, وزرإ, 131). کاتب دیوان الدار اجازه داشت تا مستقلا با عمال ارتباط برقرار کند. (صابی, وزرإ, 177). پس از تصرف بغداد به دست آل بویه (334 ه" / 945 م) و در اثر تجزیه خلافت, ما فقط نام دیوان السواد را می شنویم. (قس, صابی, تاریخ, 467 ـ 468).

دیوان های خراج نسخه ای از اسناد حدود اراضی, نرخ مالیات نقدی یا جنسی و اقدامات به کار رفته مالیاتی را نگاه می داشتند. (ماوردی, همان قبلی, 182 ـ ;183 خوارزمی, مفاتیح, 37). درآمد خراج, جزیه و زکات به این دیوان ها می رسید. (الحسن بن عبدالله, آثار الاول, بولاق 1295 / 72). اشاره ماوردی به دیوان العشر فقط می تواند به این معنا باشد که دیوان العشر بخشی از دیوان الخراج بوده است. (ماوردی, 182). وقتی دیوان الدار تإسیس شد, دیوان های زمام مربوط به آن با یکدیگر ادغام شدند. (صابی, وزرإ, 73, ;84 هم او, تاریخ, 468). زمام, حافظ حقوق بیت المال و مردم بود. (ماوردی, 189). این دیوان نسخه دیگری از اسناد مربوط به اراضی را در دیوان خراج نگاه می داشت و محاسبات را بازبینی می کرد. (ماوردی, 190 ـ 191). اعتبار کاتب دیوان الزمام به اندازه ای بود که حتی اقطاعی را که معتضد بخشیده بود و وزیر و کاتب دیوان دار هم انتقال آن را تإیید کرده بودند, می بایست جهت انتقال, توسط او مورد بررسی قرار می گرفت. (صابی, وزرإ, 683).

دیوان النفقات به کار همه دیوان ها می پرداخت. این دیوان گزارش هزینه های آنان را بررسی کرده و خود نیز گزارشی تهیه می کرد. (الحسن بن عبدالله, همان قبلی, 71). در اواخر قرن سوم ه" / نهم م. این دیوان عمده به رفع نیازهای دارالخلافه می پرداخت. (قس, متن عربی, 1 / ;125 قس, صابی, وزرإ, 2 به بعد). و اسناد هزینه های تکراری و جاری را نگاه می داشت. (صابی, وزرإ, 16) و زیر مجموعه هایی نیز داشت که عنوان های گوناگون هزینه ها را بررسی می کرد. (قس, متن (متن عربی), 1 / 125 ـ 126). در سال 315 ه" / 927 م. یک زمام نفقات هم وجود داشت که کاتب آن خزائن بیت المال را به بهترین شکل اداره می کرد. (صولی, اخبار الراضی والمتقی, ;61 مسکویه, 1 / 152).

دیوان بیت المال که دیوان السامی نیز نام داشت, اسناد طبقه بندی شده منابع مالی و جنسی را که به بیت المال میآمد, نگاه می داشت و خزانه هاییStores) ) را برای مقوله های مختلف درآمد, اداره می کرد. (الحسن بن عبدالله, همان قبلی, ;72 قس, صابی, وزرإ, 161). این دیوان هم فقره های درآمد را بازبینی می کرد و هم کار تإیید هزینه ها را به عهده داشت. وزیر نشان کاتب, آن را بر همه حواله ها و دستورهای پرداخت ضروری می دانست. (قس (متن عربی), 1 / 126 ـ 127). معمولا این دیوان ترازنامه ماهیانه و سالیانه ترتیب می داد.

در سال 315 ه" / 927 م. علی بن عیسی از دبیران می خواست که به او تراز هفتگی تحویل دهند. (مسکویه, 1 / 651 ـ ;652 صابی, وزرإ, 303, 306).

دیوان الضیاع اراضی بیت المال را اداره می کرد. (همدانی, تکمله, ;18 مسکویه, 1 / ;21 قس, صابی, رسایل, 1 / 139), با این وجود, گاهی سخن از بیش از یک دیوان ضیاع می باشد. در سال 325 ه" دیوانی به نام دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه (یعنی اراضی خلیفه و اراضی تازه به دست آمده), و نیز دیوان الضیاع الفراتیه (یعنی اراضی اطراف فرات) وجود داشت. (صابی, وزرإ, 123 ـ ;124 مسکویه, 1 / 152).

در سال 304 ه" / 916 م. ابن الفرات دیوان المرافق را(23) تإسیس کرد. در آن زمان, مرافق هر سال شام بالغ بر صد هزار دینار و مرافق مصر دویست هزار دینار می شد. علی بن عیسی مرافق را ممنوع کرد, زیرا معتقد بود این اموال دستگاه حکومت را فاسد می کند. (مسکویه, 1 / 44, 108, 241 ـ ;242 صابی, وزرإ, 31 ـ 32, 81).

در سال 295 ه" / 907 م. وزیر خلیفه یک روزه, ابن معتز, همه اصول دیوان های واقعی را زیرنظر علی بن عیسی و دیوان های زمام را زیرنظر ابن عبدون قرار داد. (مسکویه, 1 / 60). در سال 319 ه" / 931 م. زمام ها زیر نظر یک کاتب و اصول زیر نظر وزیر قرار داده شد. این عمل در سال 325 ه" / 936 م , 327 ه" / 937 م و 938 ه" / 939 م. تکرار شد. (صولی, اخبار الراضی والمتقی, 87, 147).

دیوان الجند دفتری را برای طبقه بندی نیروها بر طبق درجه, پرداخت و یا اقطاعشان حفظ می کرد. این دیوان از دو بخش تشکیل یافته بود; یکی مإمور پرداخت و هزینه ها بود و دیگری مإمور استخدام و طبقه بندی (تصنیف) سپاه. (جاحظ, سه رساله, ;49 قدامه این دو بخش را مجلس التقریر و مجلس المقابله می خواند, متن (متن عربی) 1 / ;165 نک, همچنین ماوردی, 179 ـ 180) دیوان الجند یک زمام به نام زمام الجیش داشت تا بر گزارش ها و هزینه های آن نظارت کند. (مسکویه 1 / 152).

دیوان الرسایل مستقیما زیر نظر وزیر یا یک کاتب بود. کاتب ارشد مطابق دستور وزیر یا خلیفه پیش نویس نامه ها و اسناد را تهیه می کرد و وقتی او آن را تإیید می نمود نسخه نهایی را ترتیب می داد. گاهی یک محرر خاص(24), نسخه نهایی را تهیه می کرد. هر سه سال یک بار نامه ها و اسناد به خزانه بزرگ (الخزانه العظمی) ـ فرستاده می شد تا در نهایت, طبقه بندی و فهرست بندی گردد. (قلقشندی, 1 / ;96 ابن الصیرافی, قانون دیوان الرسایل, 94, 100 ـ 103, 108 به بعد, 116, 118, 144 ـ ;145 جاحظ, سه رساله, ;49 خوارزمی, مفاتیح, ;50 قس, صابی, وزرإ, 109 آنجا که اصطلاح دیوان الخرائط را به کار می برد). دیوان الفض احتمالا یک بخش از دیوان الرسایل بوده که نامه ها و اسناد را دریافت کرده, آن ها را طبقه بندی نموده و به عرض وزیر می رسانده و نسخه ای نیز از آن ها تهیه می کرده است. (قس (متن عربی), 1 / 130 ـ ;131 ابن الصیرافی, همان قبلی, ;108 توحیدی, الامتاع و الموانسه, 1 / 98). در سال 315 ه". فض و خاتم در هم ادغام گردیده و به یک دیوان تبدیل شدند. (مسکویه, 1 / 152).

در سال 301 ه". علی بن عیسی دیوان البر را تإسیس کرد تا اوقاف و صدقات را اداره کند. درآمد این دیوان به مصرف اماکن مقدس در مکه و مدینه و استفاده رزمندگان داوطلب در مرز بیزانس می رسید. (مسکویه, 1 / ;257 قس, 151). دیوان الصدقات نیز به وصول مالیات از احشام ادامه می داد. در سال 315 ه" / 927 م. یک کاتب بر دو دیوان بر و صدقات نظارت می کرد. (مسکویه, 1 / 152, صابی, رسایل, 3).

دیوانی به نام دیوان الحرم نیز بر امور حرم سرای قصر نظارت می کرد. (مسکویه, 1 / 152).

دیوان دیگر دیوان المصادرین نام داشت که امر رسیدگی به اموال مصادره شده را به عهده داشت. (صابی, وزرإ, 306, 311), دبیران از اموال مصادره شده دو نسخه سند تهیه می کردند که یکی از آن ها در دیوان نگه داری می شد و دیگری برای وزیر ارسال می گردید. (مسکویه, 1 / 155). دیوان دیگری که برای اداره املاک مصادره شده به وجود آمد, دیوان الضیاع المقبوضه نام داشت. (صابی, وزرإ, 21, ;30 قس, مسکویه, 1 / ;84 قس, همدانی, تکمله, 83 آنجا که از یک دیوان المخالفین, اداره کننده اموال مونس یاد می کند).

بعضی دیوان ها کم دوام بوده و برای رفع نیازهای موقتی به وجود میآمدند. ضمن این که, گاه بیش از یک دیوان زیرنظر یک کاتب قرار می گرفت. (قس, صابی, وزرإ, 27, 123 ـ 124).

در دوران حکومت معتضد, دو روز مرخصی هفتگی قرار داده شد; سه شنبه برای استراحت و جمعه برای اقامه نماز جمعه. (صابی, وزرإ, 223). حقوق روسای دیوان ها مختلف بود. در آغاز قرن یازدهم ه" / دهم م. کاتب دیوان السواد هر ماه پانصد دینار دریافت می کرد و حقوق کاتب دیوان العطإ ده دینار بود. در سال 314 ه". علی بن عیسی حقوق ها را یک سوم کاهش داد. بدین ترتیب, کاتب دیوان السواد 333/5 دینار, دبیران دیوان های الفض والخاتم هر یک دویست دینار, دبیران دیوان المشرق و دیوان الضیاع الخاصه والمستحدثه هر یک صد دینار, کاتب دیوان الدار پانصد دینار و دبیر دیوان های زمام به همراه کتاب 2700 دینار دریافت می نمودند. (صابی, وزرإ, 31, 84, 177, 178, ;314 قس, همان, 20 ـ ;21 مسکویه, 1 / 68).

شرایط اقتصادی, علی بن عیسی را واداشت تا پرداخت ها را به هشت تا ده ماه کاهش دهد که این عمل از آن به بعد مرسوم گشت. (صابی, وزرإ, 314, مسکویه, 1 / 152).

در عصر بویهی (334 ـ 447 ه" / 945 ـ 1055 م) هنوز دیوان السواد با در اختیار داشتن یک کاتب و کمک کاتب (خلیفه), و نیز دیوان الضیاع (یا الضیاع الخاصه) وجود داشت. (صابی, تاریخ, سال 390 ه", 401 ـ ;402 سال 392 ه", 467 ـ ;468 مسکویه, 2 / 120 ـ ;121 ابوشجاع, ذیل تجارب الامم, 147). در این دوره, دیوان مرکزی در امور مالی, الدیوان نام داشت که زیرنظر وزیر یا یک کاتب هم منزلت با وی قرار داشت. (قس, مسکویه, 2, سال 338 ه", 242, 263, 266, ابوشجاع, 143), در سال 389 ه" / 999 م. یک دیوان خاص نیز تإسیس شد تا سر پارچه های ابریشمین بافت بغداد, عشر وضع نماید. (صابی, تاریخ, 364).

دیوان النفقات هم همراه یک زمام ویژه به کار خود ادامه داد. (مسکویه, 2 / 121 ـ 120) تا صورت وضعیت و مجموع ـ حساب هزینه ها را معین کند, (قس, صابی, تاریخ, 353, 357). اما دیوان الزمام نیز برای نظارت بر دیوان های مالی وجود داشت. (همان, 467 ـ 468) دیوان بیت المال نیز دیوان الخزاین یا دیوان الخزن نام گرفت. (ابوشجاع, ;76 صابی, تاریخ, ;368 خوارزمی, مفاتیح, 41). رئیس این دیوان خازن یا ناظر بود که بعضا دارالضرب(25) را هم اداره می کرد. (ابوشجاع, 251 ـ 250). ولی التوحیدی از دیوانی خاص به نام دیوان النقد و العیار و دارالضرب برای ضرب سکه یاد کرده است. (امتاع, 1 / 98).

دیوان الجند به دو دیوان تقسیم می شد; یکی برای دیلمیان و دیگری برای ترکان (دو عنصر اصلی ارتش بویهیان) و دیوان الجیشین نام داشت. (صابی, تاریخ, 467 ـ 468). با این وجود, هر دو یک رئیس یا مإمور پرداخت به نام العارض داشتند. (ابوشجاع, 258). فاطمیان

دیوان های فاطمی عمده نزدیک به دیوان های عباسی بودند. دیوان الرسایل در این جا دیوان الانشإ نام داشت که رئیس آن صاحب دیوان الانشإ یا کاتب الدست الشریف بود. گزارش دقیق ابن الصیرافی درباره این دیوان نشان می دهد که شبیه دیوان مذکور عباسی ها بوده است. (نک, ابن الصیرافی, قانون دیوان الرسایل, چاپ 1, بهجت, قاهره, ;1905 مقریزی, خطط, 2 / 244, ;306 3 / ;140 قلقشندی, 3 / ;490 1 / ;103 10 / ;310 ابن القلانسی, ذیل تاریخ دمشق, ;80 شیال, الوثائق الفاطمیه, 365).

دیوان الجند, دیوان الجیش یا دیوان الجیش و الرواتب(26) نام داشت و از دو بخش تشکیل یافته بود. دیوان الجیش زیر نظر یک مستوفی, به استخدام, تجهیز و نظارت بر سربازان می پرداخت و دیوان الرواتب مإمور پرداخت حقوق بود. اما منابع دیگر نشانگر این مطلب هستند که این دو دیوان اغلب جدای از هم بوده اند; دیوان الجند زیر نظر صاحب دیوان الجیش و دیوان رواتب مإمور به پرداخت عطایای سربازان و افراد غیرنظامی بوده است. (نک, مقریزی, خطط, 2 / ;242 قلقشندی, 3 / 492 ـ 493, 495. قس, ابن الصیرافی, اشاره, 25, ;47 مقریزی, اتعاظ, سال ;542 شیال, وثائق, 303). فاطمیان که اهمیت زیادی برای دریانوردی قائل بودند, دیوانی به نام دیوان العمائر برای نظارت بر ساخت کشتی ها و نیروهای دریایی در اختیار داشتند. (قلقشندی, 3 / 496).

روایات مربوط به دیوان های مالی فاطمیان پیچیده است. به نظر میآید که دیوان المجلس اداره مرکزی حکومت بوده است. این دیوان قسمت های گوناگونی داشت که یکی از آن ها به تیول (اقطاعات) می پرداخت. دیوان فوق به احتمال زیاد شبیه الدیوان عباسی بوده است. این دیوان در موارد ضروری, پس از برآورد همه دیوان ها, به ارزیابی بودجه می پرداخت. (مقریزی, خطط, 2 / 336 به بعد; 1 / 160 ـ ;162 قس, 2 / ;245 شیال, وثائق, 325). دیوان النظر بر دیوان های مالی (اموال) و کارکنانشان نظارت عام می نمود. به نظر می رسد که این دیوان مشابه دیوان مرکزی خراج عباسیان بوده است. (قس, شیال, وثائق, 304 / ;1 ابن الصیرافی, اشاره, ;35 مقریزی, خطط, 2 / ;241 قلقشندی, 3 / 493). دیوان التحقیق وابسته به دیوان النظر بوده, اما وظیفه اش بازبینی گزارش دیگر دیوان های مالی بوده و شباهتی به زمام مرکزی عباسی داشته است. (مقریزی, 2 / ;242 قلقشندی, 3 / ;493 1 / 401, ابن میسر, اخبار, 43).

دیوان الخاص به امور مالی قصر نظارت می کرد. (مقریزی, اتعاظ, 200). و دیوان الاحباس عهده دار اداره وقفیات بوده (قلقشندی, 3 / 494 ـ 495). فاطمیان دیوان المواریث الحشریه را برای اداره اموال توقیفی و بی وارث تإسیس کردند. (ابن میسر, ;56 قلقشندی, 3 / 496).

مظالم[ مدخل] به خلیفه یا وزیر تسلیم می شد. دیوانی به نام دیوان التوقیع نیز با دو کاتب وجود داشت تا به مظالم پاسخ گوید. (مقریزی, اتعاظ, ;307 قلقشندی, 4091).

حقوق دبیران متفاوت بود. کاتب دیوان ((انشإ)) ماهانه صدوپنجاه دینار, کاتب دیوان نظر هفتاد دینار, کاتب دیوان بیت المال صد دینار, کاتب دیوان تحقیق پنجاه دینار و کاتبان دیوانهای جیش, توقیع, مجلس و اقطاع هر یک چهل دینار و کاتبان کم اهمیت تر از پنج تا ده دینار دریافت می کردند. (قلقشندی, 3 / ;526 مقریزی, خطط, 2 / 243). دولت های مسلمان در دیوان های خود به طور گسترده از غیرمسلمانان استفاده می کردند که این مطلب گاهی واکنش هایی را علیه ایشان برمی انگیخت.

در قرن های پنجم تا هفتم و یازدهم تا سیزدهم هجری از عصر بویه, دیوان الرسایل را دیوان الانشإ و کاتب آن را کاتب الانشإ می خواندند. (ابوشجاع, 153 ـ ;154 ابن الجوزی, منتظم, 9 / ;55 10 / ;125 ابن فوطی, حوادث, ;16 ابن الساعی, جامع, 9 / 222). دستگاه مرکزی اداری الدیوان بود. (قس, ابن الجوزی, 9 / 91, 27, 28, 29, 83). ریاست الدیوان برعهده وزیر بود و گاهی یک کاتب به نام صاحب الدیوان, این وظیفه را برعهده می گرفت. (ابن الجوزی, 10 / 56, 165, 125). بعدها این دیوان, الدیوان العزیز نام گرفت. (قس, ابن الفوطی, 47, 63, ;88 ابن الساعی, جامع, 9 / 285).

وضع مالی عمده مورد توجه دیوان الزمام بوده است که عملا کار دیوان الخراج را انجام می داد و کشاورزان تیول دار و عمال درآمدشان را به این دیوان می فرستادند. (ابن الساعی, 9 / 16). دیوان مذکور دو قسمت داشت. سرپرست دیوان اصلی یک کاتب (کاتب الزمام) بود. (قس, ابن الجوزی, 9 / 150 / 223 / 10 / 27, 124). که بعدا صدر لقب گرفت و بخش دیگر را مشرفی که بر کار دیوان و درآمد نظارت داشت, سرپرستی می کرد. (ابن الساعی, 9 / 98 ـ 99, ;118 ابن الفوطی, 16, 62, 63). در هر ولایت (یا ناحیه) چنین دیوانی به سرپرستی یک ناظر یا یک مشرف وجود داشت. (ابن الفوطی, 63, 101).

در سال 594 ه" / 1198 م. صدر این دیوان بر همه دیوان ها تسلط یافت. (ابن الساعی, 9 / 250). این دیوان بخش های فراوانی داشت که بر هر یک از آن ها ناظری ریاست می کرد. برای مثال خزانه الغلات (ابن الفوطی, 7 / ;37 قس, ابن الجوزی, 9, ;83 10 / ;52 ابن الساعی, 9 / 103, 127). در این ایام ظاهرا اشراف جانشین زمام دیرین می گردد. (ابن الفوطی, ;103 ابن الساعی, 9 / 20, 229).

دیوان الجوالی بر ارزیابی و جمعآوری مالیات سرانه نظارت می کرد. (نک, جوالی, جزیه). هم چنین, دیوان الترکات الحشریه به وجود آمد تا اموال بی وارث را سرپرستی کند. (ابن الساعی, ;107 ابن الجوزی, 10 / 68). دیوان العقار به سرپرستی یک ناظر, بر ساختمان هایی چون دکاکین متعلق به دولت نظارت می کرد. (ابن الفوطی, ;63 قس, ابن الجوزی, 10 / 243). اما ساختمان سازی و تعمیرات وظیفه دیوان دیگری به نام دیوان الابنیه(27) بود. این دیوان در میان کارکنان خود, چندین معمار داشت. (ابن الساعی, 8 / 93, 184). و در سال 635 ه". / 1237 ـ 1238 م. در تعمیر حصار بغداد شرکت داشت. (ابن الفوطی, 3). دیوان الحسبه معمولا زیر نظر قاضی القضاه یا نماینده او بود. (ابن الساعی, 9 / ;16 ابن الفوطی, 64).

اهل ذمه نیز همراه با مسلمانان تا اواخر خلافت عباسی در دیوان های مالی مشغول به کار بودند. البته گاهی محدودیت هایی در مورد آن ها اعمال می شد ولی این محدودیت ها موقتی بودند. در سال 533 ه" / 1139 م , یهودیان و مسیحیان از الدیوان و المنزل اخراج گردیدند, اما یک ماه بعد دوباره به کار بازگردانده شدند. (ابن الجوزی, 10 / 78).

تکرار چنین دستوراتی (مانند دستور الناصرالدین الله به سال 601 ه") نشان می دهد که آنان تحت فشار نبوده و به کار خویش ادامه می داده اند. (ابن الساعی, 8 / 162).

کتابشناسی: در مقاله آمده است. همچنین نک:

Nabia Abbott, the kurrah papyri, chicago, 1938; Brtish museum Greek papyri IV, the Aphrodito papyri, ed. H. I. Bell, London, 1910; National Bibliothek papyrus Erzhezzog Rainer, Vienna, 1894; corpus papyrorum raineri Archiducis Austriae III, ed. Adolf Grohmann, 1923 - 4; H. F. Amedroz, Abbasid adminstration in it"s decay. .. , in JRAS, 1913, 23 - 42; H. Bowen, the life and times of Ali; b.` Isa , cambridge, 1928;

ع. الدوری; النظم الاسلامیه, ا, بغداد, 1950.

به بعد;S.A.Q. Husaini, Arab administration, madras, 1949, 76 به بعد ,149 به بعد , mez, Renaissance(27),(ترجمه به عربی از الف. هـ ابو ریده، 2 ج، قاهره، 1- 1920 فصل 6), D. sourd. el, le Vizirat ` abbaside - de 132 / 750 a 324 / 934, Damascus, 1961.پی نوشت ها: 1. این گفتار ترجمه بخش نخست مقاله DIWAN مندرج در EI 2 چاپ دوم، انتشارات بریل، لیدن، 1995-1960 2. Correspondence. 3. Secretery. 4. Nabia Abbott. 5. Kurrah papyri. 6. Grohmann. 7. Post office. 8. expenditure: هزینه ها 9. Treasury. 10. Etude de papyroloogie. 11. P. lond. 12. Tritton. 13. The calips and their non - muslim snojects. 14. wone kremer. 15. The orient. 16. Wiet. 17. les pays. 18. Petitions. 19. Control. 20. Confidential offairs. 21. Finkel. 22. (در لغت به معنی کمک ها و رشوه ها می باشد، یعنی اموالی که عمال ظاهرا از ثروتمندان می گرفتند و از طرف مشکوک گرد می آمد). 23. Calligrapher. خطاط، خوشنویس 24. The mint. 25. Office of troops and salaries. دیوان سربازان و حقوق، مستمری 26. Building bureau. 27.این کتاب را آقای علی ذکاوتی قراگزلو به نام تمدن اسلامی در قرن 4هجری به فارسی ترجمه نموده اند. مترجمان

نظر شما