اختلالات خلقى در کودکان و نوجوانان
اختلالات خُلق در همه سنین از کودکى تا بزرگسالى دیده مىشود. هر چند بروز اختلال خلق در دوره کودکى نسبت به نوجوانى و بزرگسالى امر نادرترى است اما مشاهده مىشود والدین این کودکان و نوجوانان چنین مىگویند که فرزندشان بىقرار است و دچار آشفتگى شده است، علاقهاش به فعالیتهاى گروهى و جمعى، ورزش و بازى بسیار کم است یا اصلاً علاقه ندارد، روابطش با همسالانش خوب نیست، گوشهگیر و منزوى است و یا به شدت پرخاشگر و عصبى است، به مدرسه علاقه ندارد، ارتباط کلامىاش بسیار محدود است. گاهى والدین با تأخیر متوجه این حالت مىشوند و ممکن است بخواهند با روشهاى خودشان کودک یا نوجوان را وادار به فعالیتهاى گروهى و مثبت کنند. متأسفانه در اکثر موارد نتایج بدترى حاصل مىشود. معمولاً وقتى والدین دچار درماندگى مىشوند تصمیم مىگیرند که به متخصص اعصاب و روان و یا مراکز مشاوره مراجعه نمایند.
اگر چه اختلالات خلقى در کودکان و نوجوانان نسبت به بالغین و بزرگسالان از شیوع کمترى برخوردار بوده است اما به طور فزایندهاى رو به افزایش است و تشخیص بموقع مىتواند از مزمن شدن اختلال پیشگیرى کند.
کودک و نوجوان هم مثل افراد دیگر گاه غمگین و ناراحت مىشوند و ممکن است احساس درماندگى داشته باشند اما این یک حالت ناپایدار است و مىتواند واکنش طبیعى تلقى شود ولى زمانى که تبدیل به یک رفتار یا حالت پایدار شود، نیاز به درمان دارویى پیدا مىشود. حالت پایدار اختلال خلق وقتى است که علایم افسردگى حداقل به مدت دو هفته ادامه داشته باشد.
گاهى در بچههاى کوچکتر که مبتلا به اختلال خُلق هستند ممکن است توهمات شنوایى هماهنگ با خلق دیده شود و یا اینکه از درد جسمى شکایت کنند و تظاهر به غمگینى داشته باشند و یا احترام به نفس آنها پایین باشد. البته در سنین نوجوانى یعنى بعد از 12 سالگى علایم به صورت فقدان احساس لذت است. ممکن است دچار کندى روانى - حرکتى (هیپواکتیو) شوند، هذیان پیدا نمایند و مأیوس و ناامید شوند؛ البته گاهى پرخاشگرى و سوء مصرف مواد در اواخر نوجوانى معادل افسردگى تلقى مىشود که متأسفانه در تمام جوامع در حال افزایش است. علایمى از اختلال خلق وجود دارد که بدون توجه به شرایط سنى و رشدى مىتواند در همه سنین یکسان باشد. از جمله این علایم افکار خودکشى و آسیب رساندن به خود مىباشد. همچنین خلق اینها افسرده یا تحریکپذیر است، دچار نقص در تمرکز حواس مىشود، از اختلال خواب شاکى هستند.
به طور کلى خلق کودکان و نوجوانان در برابر تنشهاى مستمر و مداوم خانوادگى، بىتوجهى والدین و عوامل استرسزاى دیگر آسیبپذیر است. اکثر کودکان افسرده قبلاً مورد بىتوجهى و آزار و اذیت قرار گرفتهاند. اگر گروه یا فرد حمایتکنندهاى از نظر عاطفى به سرعت کودک را از محیط پرتنش و مسموم خارج کند ممکن است با کاهش استرس و دور شدن از محیط نامناسب بهبود یابد و علایم افسردگى رفع شود. البته جدا شدن والدین یا از دست دادن یکى از والدین قبل از 11 سالگى نیز استرس بزرگى براى کودکان است و مىتواند واکنش سوگ توأم با افسردگى ایجاد نماید که اغلب به مداخله درمانى نیاز پیدا مىشود. اختلال خلق در کودکان اغلب به صورت اختلال افسردگى بروز پیدا مىکند ولى ندرتاً ممکن است به صورت اختلال مانیا «سرخوشى بیمارگونه» هم خود را نشان دهد. اختلال «مانیک دپرسیو» که یک اختلال دوقطبى است، در نوجوانى بیشتر دیده مىشود و اغلب با سوء مصرف مواد بخصوص حشیش همراه است! همچنین اختلال بیشفعالى و نقص توجه، اختلال بىاعتنایى مقابلهاى و اختلال سلوک در کودکان به طور شایع دیده مىشود که معمولاً از نظر والدین دور مىمانند یا اینکه والدین با تنبیه و کتک قصد اصلاح اختلالات یادشده را دارند در حالى که این کودکان به دلیل عملکرد نامناسب اطرافیان بعدها دچار اختلال افسردگى اساسى خواهند شد!
شیوع:
اختلالات خلق با افزایش سن بیشتر دیده مىشوند ولى این اختلالات در سنین قبل از دبستان به ندرت دیده مىشوند. به طور کلى میزان این اختلال افسردگى اساسى در بچههاى قبل از مدرسه حدود 3/0 درصد در سطح جامعه تخمین زده مىشود. شیوع اختلال افسردگى اساسى در کودکان دبستانى حدود 2 درصد مىباشد. تحقیقات نشان مىدهد که اختلال افسردگى اساسى در سنین دبستان در پسرها شایعتر از دختران است. شیوع اختلال افسردگى اساسى در نوجوانان حدود 5 درصد در جامعه است.
اختلال افسردهخویى که از شدت کمترى برخوردار است و علایم خفیفترى نسبت به اختلال افسردگى اساسى دارد، در کودکان دبستانى شایعتر از اختلال افسردگى اساسى است. اما باید به این نکته توجه داشت که بچههاى دبستانى دچار اختلال افسردهخویى در حدود یک سال بعد در خطر ابتلا به اختلال افسردگى اساسى هستند. در سنین نوجوانى مثل بالغین شیوع اختلال افسردهخویى کمتر از اختلال افسردگى اساسى است. شیوع اختلال افسردهخویى در نوجوانى و بزرگسالى حدود 3/3 درصد و شیوع اختلال افسردگى اساسى حدود 5 درصد مىباشد! میزان شیوع اختلال «مانیا» یا «سرخوشى بیمارگونه» در کودکان بسیار کم و نادر است ولى ممکن است در دوره نوجوانى اولین دوره «مانیاى تیپیک» بروز پیدا کند. علایم این اختلال بیشتر به صورت پرحرفى و بزرگمنشى، ولخرجى، افزایش میل جنسى، کاهش میل به خواب و پرش افکار مىباشد!
علت:
عوامل متعددى در ایجاد اختلالات خلقى در کودکان و نوجوانان دخالت دارند که مىتوان در رأس آنها به استعداد ژنتیک اشاره کرد. در یک مطالعه نشان دادهاند که داشتن پدر و مادر افسرده، خطر اختلال افسردگى در کودک آنها را دو برابر افزایش مىدهد. در مقایسه با کودکانى که والدین افسرده ندارند، شانس ابتلاى کودکانى که هم پدر و هم مادر آنها افسردهاند به اختلال خُلق تا قبل از 18 سالگى 4 برابر بیشتر است! همچنین به این نکته نیز باید اشاره کرد که اگر والدین دچار اختلال افسردگى مکرراً دچار عود حملات افسردگى شوند و نسبت به درمان اقدام نکنند احتمال ابتلاى فرزندان باز هم بیشتر مىشود!
عامل دیگر، عامل زیستى است. تغییرات ناقل عصبى از جمله کاهش سطح سروتونین در سیناپسهاى عصبى باعث ایجاد اختلال افسردگى اساسى مىشود. همچنین در مطالعهاى با MRI مغز نشان داده شده است که سلولهاى لوپ پیشانى مغز و حجم این قسمت از مغز در کسانى که دچار اختلال افسردگى اساسى هستند کاهش یافته است و حجم بطنهاى مغز افزایش نشان داده است. همچنین کاهش سطح هورمونهاى تیروئید بخصوص کاهش سطح تیروکسین آزاد در اختلال افسردگى دیده شده است که قابل درمان مىباشد. در این قسمت از ذکر تغییرات پیچیده بیوشیمیایى که یک بحث کاملاً تخصصى است خوددارى مىشود.
عامل دیگر، تأثیر محیط و اجتماع بر ایجاد و تشدید اختلال افسردگى و سایر اختلالات خلقى است. همان طور که قبلاً اشاره شد درگیرىها و تنشهاى خانوادگى و روابط مخرب والدین، وضع اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و حتى سیاسى در جامعه مىتواند آسیبپذیرى کودکان و نوجوانان را نسبت به اختلالات خلقى بیشتر کند. معمولاً در چنین خانوادهاى کودکآزارى و تنبیه بدنى و کلامى به شدت رواج دارد و بخصوص زمانى که این درگیرىها منجر به جدایى والدین مىشود، آسیب بیشترى بر ذهن و رفتار و عواطف کودکان وارد مىشود. الگوسازى و یادگیرى منفى در چنین خانوادهاى باز هم بر شدت اختلال مىافزاید!
تشخیص و درمان:
هدف اصلى از بیان علایم و علل مربوط به اختلالات خلقى این است که در چنین شرایطى والدین سریعتر به فکر مراجعه به روانپزشک باشند. اگر کودک یا نوجوانى رفتار منفى و یا کاملاً ضد اجتماعى از خودش بروز مىدهد، الکل مصرف مىکند و یا به سمت مواد مخدر و سیگار تمایل پیدا کرده است، زنگ خطرى است که به صدا در مىآید و علایم هشداردهنده است. همین طور اگر نوجوانى تمایل به ترک منزل یا فرار دارد یا مکرر مىگوید اطرافیان او را درک نمىکنند و یا رفتارش مورد قبول والدین نیست، بىقرارى، بدخلقى و پرخاشگرى مىکند و یا در کار گروهى و خانوادگى مثل مهمانى شرکت نمىکند و اغلب به اتاق خصوصى خود پناه مىبرد، زیاد گریه مىکند، احساس پوچى و دلتنگى زیاد دارد، خواب و اشتهایش تغییر کرده است، اگر حداقل پنج علامت ذکر شده حداقل به مدت دو هفته وجود داشته باشد باید نسبت به درمان اقدام کرد. درمان در چنین شرایطى فقط باید توسط روانپزشک صورت گیرد. در مورد «سرخوشى بیمارگونه» یا «مانیا» علایم حداقل بایستى یک هفته طول بکشد تا بتوان با توجه به علایم ذکرشده تشخیص اختلال دوقطبى (افسردگى + مانیا) را مطرح نمود . درمان دارویى اختلال افسردگى با اختلال دوقطبى متفاوت است. باید به این نکته توجه کرد که گاهى به دلیل شدت علایم باید به طور اورژانسى بیمار را بسترى نمود. خانوادهدرمانى و رواندرمانى نیز درمانهاى مکمل هستند که باید مد نظر درمانگر باشد.
منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1384 / شماره 161، مرداد ۱۳۸۴/۵/۰۰
نویسنده : حسین برهانى
نظر شما