کتابشناسى توصیفى تاریخ ادیان
این همه عکس مى و رنگ مخالف که نمود
یک فروغ رخ ساقى است که در جام افتاد
حافظ
یکم: گرایش به دین همواره در نهاد انسان بوده است. هیچگاه جامعه بدون دین در تاریخ وجود نداشته و هرچند افراد بىدین در جوامع بودهاند، هرگز اینها یک لایه قلمداد نمىشدهاند و همواره انگشتشمار و در استثنا بودهاند.نفوذ دین در همه جوامع و دوام آن تا به امروز، خود نشانه فطرى بودن دین در نهاد انسان است. اگر در گذشته از انسان به عنوان «موجود مستوى القامه» و «موجود اندیشهورز» و «موجود ابزارساز» و «موجود سیاستپرداز» سخن مىگفتند، امروزه یعنى در عصر موشک و ماهواره و رایانه از انسان به عنوان «موجود دینورز» هم سخن مىگویند. این درست است که دین، بویژه در چند سده اخیر، بارها سکندرى خورد و نقش بر زمین شد، اما سرانجام، افتان و خیزان، قد راست کرد و اینک، استوار و سرافراز، ایستاده است. و طرفه آنکه همانها که پس از رنسانس از فلاخن علم به دین سنگ پرتاب کردند و آن را از دایره زندگى بیرون نمودند، اینک فرزندانشان دین را قدر مىنهند و بر صدر مىنشانند. تازه این از نتایجسحر است و گزافه نیست اگر بگوییم قرن آینده را اگر باشد دین رقم مىزند. آرى به گفته آندره مالرو «قرن بیستویکم یا قرن دین است و یا نیست».
دوم: دین مسیحیت در اروپاى قرون وسطى سرافکنده از آزمون بیرون آمد. این، هم به دلیل اعوجاجى بود که در نهاد این دین نهفته بود و هم به دلیل انحرافى بود که روحانیون مسیحى بدان دچار شده بودند. مسیحیت، دین شایسته اداره حکومت نبود و توانایى اداره جامعه را نداشت و، با وصف این، به این مهم چنگ انداخته بود و داعیه حکمرانى و جامعهگردانى داشت. روحانیون مسیحى هم در پوست پلنگ فرورفته بودند و دندان گرگ نشان مىدادند و مخالفانشان را تفسیق و تکفیر مىکردند و به میخ و سیخ مىکشیدند. اما از آنجا که در نبرد حجت و قدرت، هزیمت از آن قدرت است، سرانجام حجت علم بر قدرت کلیسا فائق آمد و سیطره دین کشیشها شکست. مخالفتهاى ملانصرالدینى با علم، بر رونق بازار علم افزود و علم بر دین پیروز شد؛ اما نه بر دین خدا، بلکه بر دین کشیش و کلیسا.
پس از رنسانس هرچه عقربه زمان به جلو رفت، علم جلوتر رفت و دشمن خود را (دین مسیحیت) عقبتر زد. دستاوردهاى علوم و پیشرفتهاى اقتصادى چنان چشمها را به خود خیره کرده بود که از نیمنگاهى به دین دریغ داشته مىشد.
بتدریج هنگامى که علم از سیانتیسم وپوزیتیویسم سردرآورد، عالمان مدعى شدند که اساسا ماوراءالطبیعه مساوى با ماوراءالحقیقه است و هر غیرمشهودى، غیرموجود. در مثل کلود برنار مىگفت تا روح را در زیر چاقوى جراحى خود ننگرم، بدان ایمان نمىآورم. و این آغاز فاجعه بود.
فاجعه از آنجا آغاز شد که مخالفتبا یک دین (مسیحیت) به مخالفتبا دین (به طور کلى) تعمیم داده شد. مخالفتبا مسیحیت منحط و ضدعلم و عقل به مخالفتبا دین تغییر جهت داد. به دیگر سخن، رویگردانى از دین مسیحیت موجب روىکردن به دین دیگرى نشد، بلکه موجب رویگردانى از دین (به طور کلى) شد.
سوم: بشر اروپایى هرچه از دین (مسیحیت) فاصله مىگرفت، به علم نزدیکتر مىشد. و این به سبب سرشت دینى بود که اروپاییها بدان مبتلا بودند. دین قرون وسطى، سکه قلب بود و پرپیداست که سکه قلب در مقابل سکه علم بهاء و بهایى ندارد و دورى از آن موجب نزدیکى به این مىشود. به هر حال از هنگامى که خرافات در دین لانه کرد، بشریت در کاخ دانش خانه کرد.
از پس رنسانس تا قرن بیستم، خداپرستى و تعالى جاى خود را به علمپرستى و ترقى داد. بشر اروپایى دین را گذاشت تا علم را بردارد. علم یگانه مدعى سعادت بشر و خضر نجات شمرده مىشد و عهدهدار تامین خواستههاى بشر بود. بواقع هم بسیارى از خواستههاى بشر با سرانگشت علم برآورده شد و بشر به یارى آن بر بسیارى از مشکلات و آلام غالب آمد. اما... چندى نگذشت که علم از سرمایهدارى سردرآورد و انسان پیچ و مهرهاى از زندگى ماشینى و بىروح شد و بیمارى از خود بیگانگى گریبانش را گرفت. سوگناکتر از این هنگامى بود که علم از بمب سردرآورد و با وقوع جنگ جهانى اول و دوم حیات صدها هزار انسان، چون حشراتى بىارزش، دستخوش آتشى شد که علم جرقه آن را زد. تراژدى دو جنگ جهانى ناتوانى علم را در تامین سعادت انسان به اثبات رساند. علم که مىخواست آسایش جسمانى را ارزانى بشر دارد، آرامش روحانى را هم از او گرفت. در نتیجه سکه علمپرستى نیز از رونق افتاد و بشر اروپایى در هشتبورژوازى عصیان کرد و بار دیگر چشم به آسمان دوخت. و این میانه قرن بیستم بود.
چهارم: مىزیبد که قرن بیستم را عصر برگشت از بتهاى دروغین و بازگشتبه دین نامید. پیش از آن، از رنسانس بدین سو، دین چون آتشى در زیر خاکستر سیانتیسم و اومانیسم پنهان بود. چراغ دین همواره سوسو مىزد، ولى زبانه نمىکشید. البته هرگز خاموش هم نشد. با شکستبتسیانتیسم در اوایل قرن بیستم و هزیمت مارکسیسم در اواخر قرن بیستم که دو قائمه ناخداگرایى در عرصه اندیشه و عمل بودند بشریت غرق شده به دنبال دستاویزى مىگشت که زمینى نباشد و از آسمان براى نجات او انداخته شده باشد. از این رو به ریسمان دین چنگ انداخت تا از قعر چاهى که به سر در آن رفته بود، نجات یابد.
اکنون کاروان بشریت، آهسته و پیوسته، به سوى دین مىرود. هرچند عدهاى این کاروان را همراهى نمىکنند و عدهاى به آن نرسیدهاند و عدهاى در مسیر آن سد معبر و مزاحمت ایجاد مىکنند و عدهاى راه را به روى آن مىبندند و عدهاى مىکوشند آن را به انحراف کشند، ولى این کاروان آهنگ آن دارد به سوى افقى رود که دین از آنجا طلوع مىکند. دیگر مساله این نیست که بشریت دین دارد یا ندارد، بلکه مهم این است که چه دینى دارد.
البته هنوز نمىتوان گفت که دین آینده بشریت کدام است و از چه دینى بیشتر استقبال مىکند، اما مىتوان حدس زد که دین آینده بشریت کدام نیست و به چه دینى بیشتر ادبار مىکند. چنین مىنماید که دین آینده، دینى است که اولا به علم روى خوش نشان دهد؛ ثانیا با عقل از در دوستى درآید؛ ثالثا فرهنگدوستباشد؛ رابعا قادر به براندازى فقر باشد؛ خامسا آزادى را ارج نهد. هر دینى که فاقد این ویژگیها باشد، و یا فاقد این ویژگیها معرفى شود، دین آینده بشریت نیست و این کاروان به آن پشت مىکند. «ان فى ذلک لذکرى لمن کان له قلب او القى السمع».
گفته شد که اینک پا به عصر بازگشتبه دین گذاشتهایم. امید است این بازگشتبه دین نه از روى سرخوردگى از غیر دین و درماندگى و گریزناپذیرى، بلکه بر پایه درک اهمیت و ضرورت دین باشد. به دیگر بیان، شایسته این است که بازگشتبه دین همراه بازنگرى به دین باشد و دین، چنانکه هست، شناخته شود. بازگشتبه دین، هرچند خالصانه، اگر با شناخت همراه نباشد، سودمند و سعادتبخش نیست (1) . اگر همه بشریتخالصانه به دینى بگروند که آن را نمىشناسند هرچند تنها آن دین، حق باشد حتى یک نفر از آنها هم به فلاح و سعادت نمىرسد. ایمان به دینى که آن را نمىشناسیم مانند کفر به آن است. پس تنها ایمان به دین کافى نیست، شناخت هم ضرورى است. حال به خود امید مىدهیم که این نهضتبازگشتبه دین همراه بازنگرى به دین باشد.
پنجم: هنگامى که از اهمیت و ضرورت دین سخن گفته مىشود، لاجرم باید گفته شود که مقصود، کدام دین است. چنانکه مىدانیم ادیان جهان را به گونههاى مختلفى تقسیم کردهاند؛ از جمله تقسیم آنها به اعتبار خاستگاهشان (ادیان سامى، ادیان چینى، ادیان هندى) و یا به اعتبار نفوذشان (دین هندو، دین مسیحیت، دین اسلام) است. هریک از این تقسیمبندیها به نوبه خود درست است، اما به گونه دیگرى نیز مىتوان به تقسیم ادیان پرداخت. در این تقسیمبندى تنها دو دین وجود دارد: دین توحید و دین شرک. دین منحط و منجمد و دین پیشرفته و متحرک. دین زور و گرسنگى و دین آزادى و برخوردارى. دین ستمدیدگان و محرومان و دین ستمگران و محرومیتآفرینان. کوتاه سخن اینکه تنها دو دین وجود دارد: دین توحید یا ارزشها و دین شرک یا ضدارزشها. همه ادیان داخل در یکى از این دو دین هستند. مضافا اینکه هر دین نیز بر پایه تفسیرى که از آن مىشود داخل در یکى از این دو دین مىشود. بنابراین به اعتبار این تقسیمبندى هم کلیه ادیان به دو بخش تقسیم مىشوند و هم کلیه مذاهب. یعنى هم مسیحیت منحط و منجمد وجود دارد و هم میسیحیت پیشرفته و متحرک. هم مسیحیت زور و گرسنگى وجود دارد و هم مسیحیت آزادى و برخوردارى. هم اسلام منحط و منجمد وجود دارد و هم اسلام پیشرفته و متحرک. هم اسلام زور و گرسنگى وجود دارد و هم اسلام آزادى و برخوردارى.
پس هنگامى که از دین سخن گفته مىشود، بىدرنگ باید گفت کدام دین؟ این کافى نیست که مثلا گفته شود اسلام یا مسیحیت. زیرا بازهم مىتوان گفت کدام اسلام و کدام مسیحیت؟ اسلام محمد یا اسلام معاویه؟ مسیحیت قرون وسطى یا مسیحیت عیسى؟ گاه میان یک دین با دین دیگر تفاوت بیشترى از یک دین با کفر است. و گاه میان یک تفسیر از دین با تفسیر دیگر از همان دین تفاوت بیشترى از یک دین با دین دیگر و حتى با کفر است.
فراوان گفتهاند که «دین افیون تودههاست»، «دین مولود جهل است»، «دین ساخته قدرتمندان براى تحمیق مردم است» و دین فلان و بهمان است، اما سخن در این است که این کدام دین است.
دین در تاریخ هم حربه ستمگران علیه ستمدیدگان و هم اسلحه ستمدیدگان علیه ستمگران بوده است. هم توجیهگر وضع اسفبار موجود و هم برهمزننده آن بوده است. هم موجب سکوت و سکون و هم مایه حرکت و اعتراض بوده است. هم ویرانگر علم و عقل و فرهنگ و هم گاهواره و پرورشگاه آن بوده است. و در یک کلام، هم انسانکش و هم انسانپرور بوده است. آرى در کارنامه دین، هم آن و هم این به چشم مىخورد.
بنابراین هم مىتوان گفت که «دین افیون تودههاست» و هم مىتوان گفت که «دین محرک تودههاست». هر دوسخن درست است، اما همه سخن این نیست و هریک ناظر به دینى و یا تفسیرى از دینى است. فراموش نکنیم که رسول خداص مبعوث شد تا مردم را از «جور ادیان» به «عدل اسلام» آورد.
ششم: گویا خواننده به همین اندک اشاراتى که درباره دین شد اقتصار مىکند و انتظار دارد به بحث درباره تاریخ ادیان که موضوع این کتابشناسى است پرداخته شود.
علم تاریخ ادیان در میان مسلمانان خیلى زود جوانه زد و رشد کرد و بارور شد. انتظار هم چنین مىرفت و باید هم چنین مىشد. زیرا در کتاب مسلمانان بذر این دانش پراکنده بود و قرآن برانگیزنده و دعوتگر آنان به مطالعه درباره ادیان بود.
چنانکه مىدانیم نام بیستوپنج پیغمبر در قرآن آمده و، بجز اسلام، از هفت دین (مجوس، صابئین، یهود، نصارا، مشرکان، بتپرستان و دهریان) یاد شده و به کتاب زبور و تورات و انجیل اشاره گردیده و گاه خطاب به «اهل کتاب» شده و سخن کافران به عنوان استشهاد، نقل و گزارشهایى از سرگذشت اقوام پیشین به دست داده شده است. این آیات که مىتوان آنها را آیاتالادیان نامید برانگیزنده مسلمانان به مطالعه ادیان بود و، افزون بر این، فهم دقیق و تفصیلى این اشارات و «عبرت» گرفتن از سرگذشت امتهاى پیشین که بر آن تاکید شده بدون مطالعه تاریخ ادیان ممکن نبود. از این رو قرآن را هم باید نخستین منبع مسلمانان در تاریخ ادیان و هم نخستین سائق آنان به مطالعه تاریخ ادیان دانست. (2)
منبع دیگر مسلمانان در تاریخ ادیان، احادیث ائمه معصومینع است. مناظرات رسول خداص و امیرالمؤمنین على و امام صادق و امام رضاع با اهل کتاب و زندیقها در جوامع حدیثى شیعه ضبط شده و از احادیث آنان در این زمینه چند کتاب فراهم آمده است. براى نمونه به کتاب احتجاج طبرسى مىتوان اشاره کرد که مشتمل استبر احتجاجات رسول خداص و ائمه معصومینع با پیروان دیگر ادیان و مذاهب. بخشى از این کتاب شامل احتجاجات معصومین با پیروان مذاهب و فرقههاى اسلامى است و بخش دیگرى که موضوع بحث ماست مشتمل بر احتجاجات آنها با اهل کتاب و مشرکان و زندیقان است. برخى از مباحث این کتاب عبارت است از: احتجاج پیامبر با گروهى از مشرکان، احتجاج پیامبر با یهود در جواز نسخ شرایع، احتجاج علىع با دانشمندان یهود، احتجاج علىع با یهودیان و دیگران در مسائل مختلف علمى، احتجاج امام صادقع با گروه زیادى از پیروان دیگر ادیان در مسائل مختلف دینى، احتجاج امام رضاع با اهل کتاب و مجوس و پیشواى صابئین.
همچنین به کتاب بحارالانوار باید اشاره کرد که جلد نهم و دهم آن در باب احتجاجات رسول خداص و ائمه معصومینع با پیروان دیگر ادیان و مذاهب است. در جلد نهم این کتاب ذیل عنوان «ابواب احتجاجات الرسول صلى الله علیه وآله»، از جمله، دو باب آمده است: احتجاج پیامبر با مشرکان و زندیقان و دیگر پیروان دینهاى باطل، احتجاج پیامبر با یهود در مسائل مختلف علمى. در جلد دهم نیز، از جمله، این مباحث آمده است: احتجاج علىع با یهود در بسیارى از مسائل علمى، احتجاج و مناظره امام صادقع با زندیقان و مخالفان، احتجاج امام کاظمع با پیروان دیگر ادیان و خلفا، مناظره و احتجاج امام رضاع با پیروان دیگر ادیان در مجلس مامون.
همان گونه که از کتابهاى حدیثى برمىآید، رسول خداص و علىع با اهل کتاب و کافران به مناظره پرداختند و امام صادقع با ابن ابى العوجا و زنادقه به احتجاج برخواست و امام رضاع در مجلسى با حضور مامون به جدال با جاثلیق (عالم مسیحى)، راس الجالوت (عالم یهودى)، هیربد اکبر (عالم مجوسى) و بزرگان صابئین و نسطاس رومى پرداخت (3) . این مناظرات و احتجاجات دستمایه مسلمانان در مطالعه تاریخ ادیان گردید و اگر همه آنها یکجا جمعآورى شود، که سخت ضرورت دارد، دوسه جلد کتاب پربرگ و بار مىگردد.
هفتم: علم ادیان در میان مسلمانان زود پاگرفت و رونق یافت (4) . البته از همان آغاز به شناخت ادیان در کنار شناخت مذاهب اسلامى توجه مىگردید و این دو تقریبا یک علم تلقى مىشد. افزون بر اینکه به شناخت مذاهب و فرقههاى اسلامى بیش از شناخت ادیان، علاقه و توجه نشان داده مىشد. در کتابهاى ملل و نحل که درباره ادیان و مذاهب اسلامى استغالبا بیشترین بحثبه مذاهب اسلامى اختصاص داده شده و از ادیان دیگر به صورت جانبى و استطرادى و با محور قرار دادن اسلام یاد گردیده است. دلیل آن هم روشن است: براى مسلمانان بطلان دیگر ادیان قطعى بود و چندان نیازى به تحقیق درباره آن نبود، سخن درباره حق و باطل بودن مذاهب اسلامى بود که کدام فرقه حق و کدام باطل است. بیفزاییم که پیروان فرقههاى اسلامى بیشتر با یکدیگر اختلاط داشتند و، طبعا، به شناختیکدیگر نیازمندتر بودند تا شناخت دیگر ادیان که پیروانشان همواره در میان مسلمانان در اقلیتبودند. پس طبیعى بود که پاشنه بحث درباره مذاهب اسلامى باشد و به آن بیشتر از ادیان پرداخته شود.
عنوان بسیارى از کتابهایى که مسلمانان در آن به بحث درباره ادیان و مذاهب اسلامى پرداختند، ملل و نحل بود. البته کتابهاى متعددى هم درباره ادیان و مذاهب تالیف شده است که عنوان ملل و نحل ندارد، اما از این کتابها هم با عنوان کتابهاى ملل و نحل یاد مىشود. در واقع ملل و نحل هم عنوان کتابهاى ادیان و مذاهب است و هم عنوان موضوع آنها. به دیگر بیان، ملل و نحل عنوان علم تاریخ ادیان و مذاهب اسلامى است.
این دو واژه (ملل و نحل)، به دو معنا استعمال شده است: گاه مقصود از ملل (جمع ملة)، ادیان آسمانى است و گاه مقصود از آن فرقههاى اسلامى. همچنین گاه مقصود از نحل (جمع نحلة)، ادیان آسمانى (بجز اسلام) است و گاه مقصود از آن ادیان غیر آسمانى.
به هر رو در گذشته جایگاه بحث درباره ادیان در کتابهاى ملل و نحل بود و همواره در کنار ادیان به مذاهب اسلامى پرداخته مىشد و بیشتر، از آن سخن مىرفت. به بیان دیگر علم ادیان و علم مذاهب اسلامى در تاریخ اسلام همزاد بودند، اما همشانه نبودند و علم مذاهب اسلامى به همان دلیلى که گذشتیک شانه بزرگتر از علم ادیان بود و بیشتر به آن علاقه و عنایت نشان داده مىشد.
محض نمونه از کتاب المنیة والامل فى شرح الملل والنحل از احمد بن یحیى مىتوان یاد کرد که شامل سه باب است و تنها باب اول آن درباره ادیان (بجز اسلام) است. و یا کتاب بیان الادیان از ابوالمعالى محمدحسینى علوى که شامل پنجباب است و تنها باب دوم آن درباره ادیان پیش از اسلام است. و یا کتاب الفصل فى الملل والاهواء والنحل از ابن حزم که حدود یک سوم آن درباره ادیان (بجز اسلام) است. و یا کتاب تبصرة العوام فى معرفة مقالات الانام (منسوب به سید مرتضى داعى حسنى رازى) که از بیستوشش باب آن تنها باب اول تا سومش درباره ادیان (بجز اسلام) است. همچنین به کتاب اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین از امام فخر رازى مىتوان اشاره کرد که از ده باب آن تنها یک باب آن در باره ادیان (بجز اسلام) است. (5)
هشتم: علوم در شرق زاده شد و به غرب رفت. در غرب کامل شد و به شرق برگشت. این قاعده که البته کلیت ندارد درباره علم تاریخ ادیان صادق است. این علم در سرزمین اسلام زاده شد و از آنجا به غرب رفت. سپس در غرب به کمال رسید و اینک چند دهه بیشتر نیست که به شرق برگشته است.
سکه علم تاریخ ادیان به نام فردریک ماکس مولر (1900-1823م)، دینشناس و زبانشناس آلمانى، زده شد. او را نخستین فردى دانستهاند که با شیوهاى جدید علم تاریخ ادیان را بنیان نهاد و از ضرورت مطالعه دین به صورت علمى و بدون توجه به ایمان، داد سخن داد و آن را به عنوان یک رشتهعلمى مطرح ساخت. اگر چه پیش از او در غرب کارهایى صورت بسته بود، ولى او نقطه عطف بود و او را مىتوان پدر علم تاریخ ادیان شمرد.
رسم است که آغاز دینشناسى مقایسهاى را در ربع سوم قرن نوزدهم به سلسله جنبانى مولر مىدانند. بنابراین علم تاریخ ادیان به صورت علمى و جدید آن، جوان است و از عمر آن صدسال مىگذرد. اما در این صد سال، هزاران کار انجام شده و پیشرفتهاى چشمگیرى به وقع پیوسته است: از دایر شدن کرسى تاریخ ادیان در دانشگاهها گرفته تا انتشار مجلههاى ویژه دینشناسى و چاپ کتابهاى معتنابه و متعددى در تاریخ ادیان. براى نمونه به دو دایرةالمعارف مهم درباره دین مىتوان اشاره کرد که یکى در اوایل قرن بیستم و دیگرى در اواخر آن منتشر شده است: اولى، دایرةالمعارف دین و اخلاق، ویراسته جیمز هیستینگز (1922-1852م)، مسیحیتشناس اسکاتلندى است که در سیزده جلد و در فاصله سالهاى 1926-1908 منتشر شد. (6) دومى که مهمتر است دایرةالمعارف دین، ویراسته میرچا الیاده (1986-1907م)، دینشناس و اساطیردان رومانیایى است که در شانزده جلد و در مدت هفتسال تدوین و در سال 1987 منتشر شد. (7)
بارى هرچند که دنیاى اسلام زادگاه علم تاریخ ادیان است، اما اینک دنیاى غرب پرورشگاه آن است و سوگمندانه بهره مسلمانان از این علم، بس اندک. واقع این است که امروزه تاریخشناسى ادیان در جهان غرب که ما آنجا را دارالکفر مىنامیم با تاریخشناسى ادیان در جهان اسلامکه ما اینجا را دارالایمان مىنامیم به لحاظ کمى و کیفى قابل مقایسه نیست. بنگرید که امروزه در جهان اسلام چند تن یافت مىشوند که عهدهدار تحقیق درباره یهودیت و مسیحیت هستند و آیا این عده قطع نظر از سطح تحقیقاتشان یک صدم غربیانى هستند که به مطالعه درباره اسلام مىپردازند؟
جهان اسلام به علل گونهگونى، از جمله اطمینان به حقانیت دین خود و بطلان دیگر ادیان و اعتقاد به اینکه «الباطل یموت بترک ذکره»، تاریخشناسى ادیان را فروهشت و در لاک خود فرورفت. اما دانشمندان جهان غرب به علل گونهگونى، از جمله گسترش ماتریالیسم فکرى و ماتریالیسم اخلاقى، علىالسویه رو به ادیان کردند و اینک سلسلهجنبان تاریخشناسى ادیان هستند.
به هر رو اگرچه تاریخشناسى ادیان در جهان اسلام کارنامهاى کمبرگوبار دارد، اما چنین مىنماید که چنین نخواهد ماند. چنین باد.
نهم: لختى هم درباره ضرورت تاریخشناسى ادیان و دشوارى آن بگوییم.
بدون مجامله باید گفت که در گذشته تاریخشناسى ادیان چندان قرین به تحقیق و توفیق نبوده است. پیروان هر دین بیش و پیش از آنکه درپى شناخت ادیان بودند، قصد اثبات حقانیت دین خود را داشتند. گاه در تبیین ادیان دیگر قصور و تقصیر مىورزیدند و آن اندازه که دغدغه معرفى درست دین خود را داشتند، درصدد معرفى دیگر ادیان نبودند. همچنین گاه افکارى به ادیان دیگر مىبستند و نسبتهایى به آنها مىدادند که پیروانشان چنین اعتقادى نداشتند و بطلان آن قطعى بود.
مضافا اینکه اگر همه تحقیقات گذشتگان درباره ادیان درستباشد، امروزه بخشى از آنها کهنه و منسوخ شده است. اکنون نمىتوان بر پایه آنچه در کتابهاى گذشتگان درباره یهودیت و مسیحیت و اسلام گفته شده، این ادیان را بدرستى شناخت. هریک از این ادیان تطورات و تحولاتى داشتهاند و تفسیرهاى دیگرى از آنها شده است و لذا نمىتوان به تفسیرهایى که در گذشته از این ادیان شده که بخشى از آنها کهنه و منسوخ گردیده بسنده کرد.
نتیجه اینکه امروزه بازشناسى تاریخ ادیان ضرورت دارد. پیروان هر دین باید در شناخت ادیان دیگر تجدید نظر کنند و درپى شناخت روزآمد و عصرى ادیان باشند. اگر هم با کتابهاى گذشتگان بتوان به شناخت تاریخى ادیان دستیافت، به شناخت عصرى ادیان نمىتوان. به بیان دیگر از رهگذر کتابهاى گذشتگان شاید بتوان دانست که در گذشته از هر دین چه تفسیرى مىشده است، اما دیگر نمىتوان دانست که امروزه از هر دین چه تفسیرى مىشود. و آنچه امروزه ضرورت دارد، همین شناخت عصرى ادیان است. یعنى اینکه یهودیت و مسیحیت معاصر چه مىگوید و دین خود را چگونه تفسیر مىکند.
این را هم ناگفته نگذاریم که در کار تاریخشناسى ادیان، دیندارى و زباندانى دو شرط اساسى است. تا هنگامى که محقق تاریخ ادیان دیندار نباشد به درک دین نایل نمىشود. دیندارى (حال هرگونه که تفسیر شود)، شرط مهم دینشناسى است. با دید کور مادى نمىتوان دین الهى را درک کرد و با ذهن تنگ مادهگرا نمىتوان افق وسیع دین را شناخت.
زباندانى هم شرط دیگر دینشناسى است. و همین شرط است که تاریخشناسى ادیان را دشوار مىکند. براى شناخت هر دین باید زبان آن را دانست و آن دین را با همان زبانش مطالعه کرد. نمىتوان اسلام را، چنانکه باید، با زبان انگلیسى شناخت؛ همان گونه که نمىتوان مسیحیت را، چنانکه باید، با زبان فارسى شناخت.
اگر از حقجویى و بىتعصبى و پرهیز از پیشداورى و... در شرایط دینشناسى سخن نمىگوییم، به سبب آن است که این ویژگیها در شناخت هر موضوعى مدخلیت دارد و طبعا در دینشناسى نیز شرط است. در واقع دیندارى و زباندانى از شرایط انحصارى دینشناسى است.
دهم: در سالهاى گذشته براى تفاهم و تقریب میان ادیان تلاشهایى شده که ارزشمند و نتیجهبخش است. (8) از آن جمله به برگزارى سمپوزیوم بینالمللى اسلام و مسیحیت مىتوان اشاره کرد که به ابتکار مسیحیان برگزار شد و مقبول عالمان اسلامى افتاد. با آنکه جریان گفتگو میان پیروان ادیان و تبادل عقاید از غرب مسیحى آغاز شده و مسیحیت پیشگام آن است، این مساله ریشه در اسلام دارد. خداوند در قرآن مىفرماید: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیلاهم الله واولئک هم اولوا الالباب. (سوره زمر، آیه 1718). یعنى پس بندگان مرا بشارت ده: آن کسانى که به سخن گوش مىدهند و از بهترین آن پیروى مىکنند. ایشانند کسانى که خدا هدایتشان کرده و اینان خردمندانند. این در حالى بود که کافران مىگفتند: لاتسمعوا لهذا القران والغوا فیه لعلکم تغلبون. (سوره فصلت، آیه 26). یعنى به این قرآن گوش ندهید و یاوهپراکنى در آن کنید، باشد که پیروز شوید.
مهمتر و صریحتر از این، آیه 64 سوره آل عمران است:
قل یا اهل الکتاب تعالوا الى’ کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولانشرک به شیئا ولایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون.
بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که بین ما و شما یکسان استبایستیم که جز خداوند را نپرستیم و براى او هیچ شریکى نیاوریم و هیچیک از ما دیگران را در برابر خداوند به خدایى نگیرد. و اگر رویگردان شدند بگویید شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.
آنچه امروزه با عنوان گفتگو / تفاهم/ تقریب میان ادیان مطرح است، اگر نگوییم ملهم از آیه فوق، مطابق با آن است. بر پایه این آیه بر مسلمانان واجب است که اهل کتاب را به توحید دعوت کنند و جبههاى از ادیان توحیدى تشکیل دهند. (9) اگر در گذشته مسلمانان به این آیه عمل مىکردند و اهل کتاب هم به دعوت مسلمانان پاسخ مىدادند، هم اندیشه توحیدى بیش از پیش گسترش مىیافت و هم اندیشه مادهگرایى چندان خودنمایى نمىکرد و توانایى رویارویى با دین نمىداشت. پس دیگر فرصت را نباید از دست داد. بر دانشمندان اسلامى وظیفه است که با دعوت اهل کتاب به توحید در تشکیل «جبهه ادیان توحیدى» بکوشند.
امروزه با گسترش ماتریالیسم فکرى و ماتریالیسم اخلاقى و بیشتر شدن ارتباطات و کوچک شدن کره زمین و به وجود آمدن «دهکده جهانى»، تشکیل جبهه ادیان توحیدى بیش از گذشته اهمیت دارد. دیگر پیروان هر دین نمىتوانند سر در لاک خود فروبرند و از اختلاط با پیروان دیگر ادیان بپرهیزند و تنها دغدغه دین خود را داشته باشند؛ بلکه نتیجه کوچک شدن جهان، یکى شدن بسیارى از مشکلات است.
تشکیل جبهه ادیان توحیدى نتایج کارآمد و سودمندى دارد؛ از جمله اینکه:
از گسترش ماتریالیسم فکرى جلوگیرى مىکند و آن را مغلوب مىسازد.
با بىبندوبارى و ماتریالیسم اخلاقى مبارزه مىکند و قبح آن را نمایان مىسازد.
به گسترش فکر دینى مدد مىرساند و اهمیت دین را نشان مىدهد.
مشکلات مشترک ادیان را برطرف مىسازد.
شناخت ادیان را از یکدیگر تصحیح و تکمیل مىکند.
به پیروان هر دین مدد مىرساند تا دین خود را در پرتو مقایسه با دیگر ادیان بهتر درک کنند.
از وقوع جنگهاى دینى جلوگیرى مىکند و همزیستى مسالمتآمیز دینى را فراهم مىسازد.
یازدهم: در پایان به چگونگى تدوین این کتابشناسى مىپردازیم.
کتابشناس حاضر عهدهدار معرفى کتابهایى است که درباره تاریخ ادیان به فارسى یا عربى تالیف یا ترجمه شده است. در این کتابشناسى آثارى که تا شهریور 1374 به صورت کتاب چاپ شده، معرفى گردیده است. جزوههاى درسى و مقالات نشریات و پایاننامههاى دانشگاهى در این کتابشناسى معرفى نشده است.
چنانکه اشاره شد، و از عنوان این مقاله برمىآید، در این کتابشناسى آثارى معرفى شده که درباره تاریخ ادیان باشد؛ یعنى آثارى که در آن به تاریخ چند دین (حداقل دو دین) پرداخته شده باشد. آثارى که دقیقا در دایره تاریخ ادیان نیست، در این کتابشناسى معرفى نشده است. از جمله مىتوان به این دسته از آثار اشاره کرد:
آثارى که درباره کتابهاى دینى (تورات، انجیل، قرآن و...) است.
آثارى که در شرح حال پیامبران (قصص انبیا یا قصص قرآن) است. (10)
آثارى که تنها درباره یک دین است و تکنگارى قلمداد مىشود.
آثارى که در آن به معرفى یک موضوع از دیدگاه چند دین پرداخته شده است.
آثارى که در نقد و رد یک یا چند دین است. اشاره مىکنیم که در فرهنگ اسلامى کتابهاى متعددى در رد یهودیت و مسیحیت نوشته شده است. این دسته از کتابها را نمىتوان در دایره تاریخ ادیان قلمداد کرد. (11)
آثارى که عنوان ملل و نحل دارد و یا در شمار کتابهاى ملل و نحل باشد. پیش از این گفتیم که عنوان بسیارى از کتابهایى که مسلمانان در آن به بحث درباره ادیان و مذاهب اسلامى پرداختند، ملل و نحل بود. البته در این کتابها بیشترین بحثبه مذاهب اسلامى اختصاص داده شده و از ادیان دیگر به صورت جانبى یاد گردیده است. در واقع این دسته از کتابها بیشتر در شناخت فرقههاى اسلامى به کار مىآید تا ادیان. به همین دلیل این کتابها در کتابشناسى حاضر معرفى نشده و معرفى آنها در ذیل کتابشناسى فرقههاى اسلامى مناسبتر است.
آخرین سخن اینکه درباره تاریخ ادیان پنج کتابشناسى فراهم آمده است که مشخصات آنها در ذیل آورده مىشود:
1. محمدتقى دانشپژوه. «کتابشناسى فرق و ادیان». در کتاب فرهنگ ایران زمین. (تهران، 1343). ج12، ص98121.
2. محمد جواد مشکور. «کتابشناسى ادیان به فارسى و عربى» و «کتابشناسى ادیان به انگلیسى و فرانسه». در کتاب خلاصه ادیان در تاریخ دینهاى بزرگ. (چاپ دوم: تهران، انتشارات شرق، 1362). ص356366.
3. کاظم مدیرشانهچى. «نظرى به تاریخ مذاهب و ادیان و منابع مهم آن». در کتاب کتاب و کتابخانه در اسلام: مجموعه مقالات. (چاپ اول: مشهد، بنیادپژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1374). ص222245. این کتابشناسى پیشتر به صورت مقدمه بر کتاب فرهنگ فرق اسلامى، تالیف محمد جواد مشکور (مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1368) به چاپ رسیده است.
4. غلامرضا جلالى. «نگرشى نو به تاریخ ادیان: درآمدى بر منابع تاریخ ادیان». اندیشه حوزه.( سال اول، شماره اول، تابستان 1374). ص163193.
5. سید محمدباقر نجفى. «ادیان و مذاهب». در کتاب دیننامههاى ایران: کتابشناسى موضوعى کتابهاى دینى ایران. (کلن، آکادمى علمى اسلامى، 1987). ص 423489.
فراهمآورنده این کتابشناسى از ارزیابى کتابشناسیهاى فوق معذور است. زیرا ممکن است گفته شود که «القاص لایحب القاص»! فقط به همین اشاره بسنده مىشود که اولا در همه این کتابشناسیها آثار مربوط به فرقههاى اسلامى و آثار مربوط به تاریخ ادیان درهم آمیخته است. ثانیا اغلب آثار معرفى شده در باره فرقههاى اسلامى است و کمتر به کار محقق تاریخ ادیان مىآید. ثالثا برخى از آثارى که درباره یک دین است (ونه تاریخ ادیان) در این کتابشناسیها معرفى شده است. دیگر چیزى نمىگوییم که گفتهاند: الفضل للمبتدى وان احسن المقتدى.
1. آل اسحاق، اسماعیل. بررسى مذاهب و ادیان. بىم، بىنا، 1357. ج1، 570ص، وزیرى. تصویر.
اثر حاضر شامل صدمقاله است و در آن ضمن بررسى ادیان، بیشترین بحث (حدود نیمى از کتاب) به اسلام اختصاص داده شده است. مطالب کتاب فاقد نظم و انسجام است و نویسنده بیشتر از کتابهاى دیگران استفاده کرده است. جلد دوم کتاب تاکنون منتشر نشده است.
برخى از عناوین کتاب چنین است: پانزده نظریه درباره پیدایش مذاهب، آئینهاى ابتدائى، آئینهاى هندى، آئینهاى چینى، آئینهاى محلى در ژاپن، مذهب در ایران، مذاهب مصر باستان، مذاهب اروپا و یونان باستان، مذاهب روم و ایتالیا، مذاهب آمریکاى مرکزى، مذاهب بینالنهرین، مذاهب عربستان، ادیان سامى، دین و بىدینى، اجمالى از اسلام و چند سخن پیرامون آن.
2. اباذرى، یوسف و مراد فرهادپور و وهاب ولى (تالیف و اقتباس). ادیان جهان باستانى، ج1: چین و هند. چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى (پژوهشگاه)، 1372. 420ص، وزیرى. تصویر.
در بخش اول کتاب با عنوان «چین باستان»، نخست از تاریخ چین باستان، از هزار و دویستسال قبل از میلاد سخن رفته است. آنگاه به «دین در چین باستان» پرداخته شده و از مکاتب فلسفى چین، مانند مکتب دائو، مکتب اسامى و مکتب قانون، سخن گفته شده است. در بخش دوم با عنوان «هند باستان»، نخست از تاریخ هند باستان، از هزار و دویستسال قبل از میلاد سخن رفته است. آنگاه از «دین هند باستان» سخن گفته شده و به مسائلى چون مفاهیم بنیادى دین و فلسفه هند، آیین بودا و آیین جین پرداخته شده است.
3. اژرتر، امانوئل. مذاهب بزرگ. مجموعه «چه میدانم؟». ترجمه احمد تاجبخش. [تهران]، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1341. 134ص، جیبى.
کتاب فوق عهدهدار بحثى مختصر درباره ادیان است. نویسنده این مهم را از سر همدلى با ادیان انجام نداده، بلکه معتقد است: «ترس از ارواح و میل برضایت آنها و بالاخره آرزوى اتحاد با آنها کمکم مذهب را بوجود آورده است». (ص9).
مطالب کتاب دربردارنده این عناوین است: ریشه حس مذهبى، مذاهب مصر، مذاهب بینالنهرین، مذاهب بومیان امریکا، خدایان شمالى، مذاهب هند، مذاهب چین و ژاپون، مذاهب ایران، مذهب یهود، مسیحیت، دین اسلام، انسان و خدا، بدعتگذارى.
4. الیاده، میرچا. رساله در تاریخ ادیان. ترجمه جلال ستارى. ویراسته غلامعلى تفنگدار. چاپ اول: تهران، سروش، 1372. 434ص، وزیرى.
بخشى از مطالب کتاب موضوع درسهاى نویسنده درباره تاریخ ادیان است. نویسنده در این کتاب صور و اشکال عالم قداست و ادیان و اساطیر را بررسى کرده است. وى بررسى خود را با شرح چندین تجلى قداست در کیهان آغاز کرده و سپس به تجلیات زیستشناختى قداست و آنگاه به تجلیات قداست در بعضى مکانها و سرانجام به اساطیر و رمزها پرداخته است. (ر.ص: 1819).
کتاب دربردارنده سیزده فصل است و در پایان هر فصل کتابشناسى آن به دست داده شده است. عنوان فصلهاى کتاب چنین است: نظرات تقریبى: ساختار و ریختشناسى قداست، آسمان: خدایان سماوى، آیینها و نمادهاى آسمانى، خورشید و کیشهاى خورشیدپرستى، ماه و مذهب اسرار ماه، رمزپردازیهاى آب، سنگهاى مقدس: تجلیات (خدا)، علامات و صور (الوهیت)، زمین و زن و زایندگى، رستنیها، رمزها و آیینهاى احیاء و نوشدگى، برزیگرى و کیشهاى بارورى، فضاى قدسى: معبد، کاخ، «مرکز عالم»، زمان قدسى و اسطوره بازگشت جاودانه، در شناختشکل و کار ویژه اساطیر، ساختار رمز.
5. ا. هیوم، رابرت. ادیان زنده جهان. ترجمه و توضیح عبدالرحیم گواهى. پاورقى مربوط بهاسلام از محمدتقى جعفرى. چاپ سوم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373. 389ص، وزیرى. جدول.
در این کتاب یازده دین بررسى و معرفى شده است. نویسنده در مقدمه کتاب گفته است: «شعاع بررسى کتاب حاضر فقط در مورد حیطه ادیانى است که در طول تاریخ بشرى به وجود آمده و سپس مستمرا به حیات خود در زمینه سازمان اجتماعى، هنر و ادبیات، و نیز مراسم عبادى، در طى قرون متمادى ادامه دادهاند.» (ص9).
پاره اول کتاب درباره «دین و ادیان» است. پاره دوم با عنوان «ادیانى که از آسیاى جنوبى (هند) نشئت گرفتهاند»، درباره دین هندویى، جاینى، بودایى و سیک است. پاره سوم ذیل عنوان «ادیانى که از آسیاى شرقى (چین و ژاپن) نشئت گرفتهاند»، عهدهدار تحقیق درباره دین کنفوسیوسى، تائو و شینتو است. در چهارمین پاره با عنوان «ادیانى که از آسیاى غربى (فلسطین، ایران و عربستان) نشئت گرفتهاند»، دین یهود، زرتشتى، اسلام و مسیحیتبررسى شده است. در پنجمین پاره به «مقایسه اجمالى ادیان زنده» پرداخته شده است.
از آنجا که به نظر مترجم «بسیارى از ارزیابىها و در نتیجه قضاوتهاى مؤلف در مورد ادیان غیرمسیحى و علىالخصوص دین مبین اسلام یکطرفه، ناقص، و احیانا مبتنى بر تعصب و پیشداورى است» (ص34)، وى در پاورقى به برخى از اشتباهات مؤلف اشاره کرده است. استاد محمدتقى جعفرى نیز در فصل مربوط به اسلام به اشتباهات مؤلف درباره اسلام انگشت نهادهاست.
6. بنىحسینى مرندى، سید محمد صادق. ادیان و مذاهب جهان، ج2: در ملل و نحل. چاپ اول: [قم] ، نویسنده (چاپ واصف)، 1372. ص7371517 [781ص]، وزیرى. تصویر، جدول.
جلد اول کتاب حاضر با عنوان فرعى «در هفتاد وسه ملت و علل افتراق از نظر عامه و خاصه» درباره مذاهب و فرقههاى اسلامى و خارج از موضوع این کتابشناسى است. در این جلد از کتاب به دین زرتشت، صابئین، یهود، مسیح و آیین بودا، کنفوسیوس، هندوها، مصریان قدیم و برخى دیگر از ادیان و آیینها پرداخته شده است. در بررسى ادیان فوق به آنها انتقاد شده است. اغلب مطالب کتاب اقتباس از کتابهاى دیگر است.
7. بوش، ریچارد و دیگران. جهان مذهبى: ادیان در جوامع امروز. ویراسته رابرت ویر. ترجمه عبدالرحیم گواهى. چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374. ج2، ده+ص1008-467 [542ص]، وزیرى. تصویر، جدول، سند، نقشه.
این جلد از کتاب داراى شش فصل است: مذهب در چین و ژاپن، دین یهود، مسیحیت، دین اسلام، ادیان جدید در امریکا، تلاشها و پرسشهاى برجاى مانده.
8. بوش، ریچارد و دیگران. جهان مذهبى: ادیان در جوامع امروز. ویراسته رابرت ویر. ترجمه عبدالرحیم گواهى. چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1374. ج1، هفده+466ص، وزیرى. تصویر، سند، نقشه.
کتابى است زودفهم و درسى که براى دانشجویان نوشته شده است. نویسندگان کتاب هفت تن هستند و هریک عهدهدار نگارش تاریخ یک یا چند دینى شدهاند که در آن بیشتر تحقیق کردهاند. در این کتاب به تحقیق درباره ادیانى پرداخته شده «که هنوز نیز پیروانى داشته و در حیات دینى رایج در قرن بیستم اهمیتبلامنازعى دارند». (ص23). در پایان هر فصل از کتاب، «یادداشتها» و «اصطلاحات» و «منابع براى مطالعه بیشتر» آورده شده است.
این جلد از کتاب دربردارنده پنج فصل است: مقدمه (که فصل اول قلمداد شده است)، ادیان بومى امریکایى، ادیان افریقایى، دین هندویى، دین بودایى.
9. بهجو، زهره و مراد فرهادپور و وهاب ولى (تالیف و اقتباس). ادیان جهان باستان، ج2: مصر و بینالنهرین. چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى (پژوهشگاه)، 1372. 352ص، وزیرى. تصویر.
در آغاز از «تاریخ مصر باستان» سخن گفته شده و سپس از «دین در مصر باستان». در ذیل عنوان اخیر به مسائلى چون «اسطورههاى مصر باستان»، «خدایان مصر»، «مراسم، آیینها و جشنهاى مذهبى» و «مراسم دینى، خدایان و اسطوره» پرداخته شده است. بحثبعدى کتاب درباره بینالنهرین است و در آن نخستبه «تاریخ بینالنهرین» پرداخته شده است. آنگاه در ذیل عنوان «دین در بینالنهرین»، از موضوعاتى چون «خدایان سومر»، «خدایان بابل و آشور»، «آئین پرستش، اخلاق و مرگ» و «اسطورههاى بینالنهرین» سخن رفته است.
10. ترابى، على اکبر. نظرى در تاریخ ادیان از لحاظ جامعهشناسى، فلسفه، تاریخ ادیان و مذاهب. چاپ دوم: تهران، اقبال، 1348. 366ص، وزیرى.
این کتاب شامل دو بخش و هر بخش مشتمل بر ده فصل است. بخش نخست ذیل عنوان «معتقدات اقوام در جوامع ابتدائى»، عهدهدار بحث درباره تابو، اساطیر، سحر و آیین توتمى است. در بخش دوم با عنوان «ادیان بزرگ در جهان امروز» که بیشترین حجم کتاب به این بخش اختصاص داده شده از این آیینها سخن رفته است: آیین هندو، آیین بودا، آیین جین، آیین چینى، آیین تااو [تائو]، آیین کنفوسیوس، آیین شینتو، آیین زرتشت، آیین یهود، آیین مسیحى.
نویسنده به این دلیل که درباره اسلام فراوان کتاب نوشته شده و این دین در جوامع اسلامى شناخته شده، از پرداختن به آن خوددارى ورزیده است.
11. ثعالبى، عبدالعزیز. محاضرات فى تاریخ المذاهب و الادیان. مقدمه حمادى ساحلى. چاپ اول: بیروت، دارالغرب الاسلامى، 1985. 255ص، رقعى.
اثر حاضر شامل درسهایى است که نویسنده در دانشگاه القا کرده و سپس به صورت سلسله مقالاتى در مجله الجامعة منتشر شده است. مطالب کتاب در چهار باب گنجانیده شده و هر باب مشتمل بر چند فصل است. در باب اول ذیل عنوان «ادیان عرب در پیش از اسلام»، نخستبه وضع عرب در پیش از اسلام پرداخته شده و سپس از ادیان و عقاید عرب در آن روزگار سخن گفته شده است. باب دوم باعنوان «ادیان کهن»، درباره دین در مصر قدیم، مجوسیت، دین در یونان و دین در روم است. در باب سوم با عنوان «ادیان آسمانى»، از دین یهود و مسیحیتسخن رفته است. چهارمین و مفصلترین باب کتاب درباره دین اسلام است و در آن به ظهور اسلام، عناصر و مراتب ایمان، ارکان تصدیق و معاملات در اسلام پرداخته شده است.
12. حکمت، على اصغر. نه گفتار در تاریخ ادیان. چاپ دوم: تهران، کتابخانه ابن سینا، 1341. ب2، ه+202ص، وزیرى.
شامل نه گفتار با عناوین ذیل است: مصر، بابل، یونان، روم، چین، یهود، نصارى، عرب، ایران. نویسنده در ذیل این عناوین به آیین یونانیان، آیین کنفوسیوس، آیین تائو، آیین مانى، آیین مزدک، آیین صابئین و با تفصیل بیشتر به یهودیت و مسیحیت و اسلام پرداخته است.
13. حکمت، على اصغر. نه گفتار در تاریخ ادیان. مقدمه على محمد مژده. شیراز، دانشکده ادبیات، 1339. ب1، ى+191ص، رقعى.
اثر حاضر دربردارنده سخنرانیهاى نویسنده در دانشکده ادبیات شیراز است که در نه بخشگنجانیده شده است. در بخش اول کتاب به تعریف دین و اجمالى از تاریخ ادیان پرداخته شده و در بخش نهم از «وحدت ادیان» و تعالیم پیامبران سخن رفته است. عنوان بخش دوم تا هشتم کتاب چنین است: ادیان بدوى، دین در جهان و در ایران، مزدیسنى، هندوئى، بودائى، اسلام، تشیع.
14. حلبى، على اصغر (مترجم). دانشنامه عمومى، ج2: جهان دین و فلسفه. چاپ اول: [تهران] ، مؤسسه پیک ترجمه و نشر، 1366. 92ص، وزیرى. تصویر.
کتاب فوق که نویسنده آن مشخص نشده شامل دو پاره است: جهان دین و جهان فلسفه. بخش دوم کتاب خارج از موضوع این کتابشناسى است. در بخش اول با قلمى ساده و روان به تاریخ ادیان پرداخته شده و در لابلاى کتاب تصاویر متعددى آورده شده است.
برخى از عناوین کتاب چنین است: ادیان قدیم، ادیان رمزى، آیینهاى شرقى، ادیان زنده، هندوئیسم (هندوگرایى)، آیین بودا، آیین جین، آیین کنفوسیوس و آیین تائو، آیین زرتشت، یهودیت، مسیحیت، اسلام، مذهب سیکها.
15. راداکریشنان، س[ساروپالى]. ادیان شرق و فکر غرب. ترجمه و حواشى صادق رضازاده شفق. تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1344. هشت+421ص، وزیرى. تصویر، سند.
نویسنده کتاب از دینشناسهاى عصر حاضر و متصلب در اعتقاد به دین و رئیسجمهور هند است. در دیباچه کتاب، به قلم مترجم، اجمالى از احوال و افکار او آمده است. این کتاب حاصل سخنرانیهایى است که او القا کرده است. هرچند این سخنرانیها از سر همدلى با همه ادیان ایراد شده، بیشترین تاکید بر آیین هندو شده و بیشتر از آن سخن رفته است.
فهرست مطالب کتاب چنین است: روان جاودان جهان، برترین هدف روحانى، تصوف و اخلاق در فکر هندى، هند و عقاید مغربزمین، یونان و فلسطین و هند، تلاقى ادیان، نظام فردى و اجتماعى در هندویى.
16. رضائى، عبدالعظیم. اصل و نسب و دینهاى ایرانیان باستان. [تهران]، نویسنده (چاپ طلوع آزادى)، 1368. 560ص، وزیرى. تصویر، جدول، نمودار.
از فصل اول تا سوم به تاریخ ایران قدیم و نژاد آریاییان و زبان پهلوى پرداخته شده است. از فصل چهارم تا دوازدهم درباره ادیان ایرانیان باستان است. فصل سیزدهم عهدهدار بحث از «جشنها و شادیها در ایران باستان» است.
عنوان فصل چهارم تا دوازدهم کتاب چنین است: ادیان ایرانیان باستان، مهرپرستى در ایران، مزداپرستى، دین بودا، دین مانوى، دین مزدکى، مذاهب دیگر، مسیحیت، صابئین.
17. رضى، هاشم. ادیان بزرگ جهان: سرگذشت نخستین دوران پنج آیین بزرگ جهانى: آیین زرتشت، بودا، آیین یهود، مسیح و اسلام. چاپ دوم: [تهران]، انتشارات آسیا، 1355. 661ص، رقعى. تصویر.
اثر فوق دربردارنده پنجبخش، درباره آیین زرتشت، بودا، یهود، مسیح و اسلام است. در بحث از آیین زرتشتبه تولد و بعثت او، خاندان و مخالفانش، اصلاحات اجتماعى او، یگانهپرستى یا دوگانهپرستى دین زرتشت و محتواى کتاب اوستا پرداخته شده است. سپس از آیین بودا سخن رفته و به زندگى او، انقلاب فکرى و ترک دیار و دوره ریاضتش، اصول بودایى، چگونگى تشکیلات و آداب در جامعه راهبان و گسترش آیین بودا و اختلافهاى پیروان آن اشاره رفته است. سومین بخش کتاب درباره آیین یهود است و در آن به وضع بنىاسرائیل در مصر، زندگى موسى، کتاب تورات، پیامبران بنىاسرائیل و فرقههاى یهود پرداخته شده است. در بخش چهارم از آیین مسیح سخن رفته و به مسائلى چون زندگى عیسى، انجیل، عیسى در انجیل، چگونگى مصلوب شدن او و مسیحیت پس از مسیح اشاره رفته است. و سرانجام در آخرین بخش به آیین اسلام پرداخته و از موضوعاتى چون زندگى پیامبر، قرآن، اصول دین، عبادات و نظام اجتماعى اسلام سخن گفته شده است.
18. رضى، هاشم. تاریخ ادیان: تاریخ تحلیلى ادیان و مذاهب در جهان از آغاز تا امروز،ک2: میتولوژى اساطیر و افسانهها. تهران، انتشارات کاوه، [1342]. ص1033-495 [539ص]، وزیرى.
این جلد از کتاب شامل هفتبخش با عناوین ذیل است: کهانت و سحر و پزشکى، دیانت و هنر، قلمرو جامعهشناسى و مردمشناسى و مساله آنى میسم، مىتولوژىاساطیر و افسانهها، قلمرو جامعهشناسى و مردمشناسى در دیانات بدوى، روانشناسى و جامعهشناسى در حیطه دیانات بدوى، فرازین گاه افسانهها و مساله آفرینش.
19. رضى، هاشم. تاریخ ادیان: تاریخ تحلیلى ادیان و مذاهب در جهان از آغاز تا امروز، ک3: پیدایش فلسفه. تهران، انتشارات کاوه، 1342. ص1500-1034 [467ص]، وزیرى. تصویر.
این جلد از کتاب شامل ده بخش با عناوین ذیل است: مرزهاى مشترک فلسفه و دین در هندوستان، چین سرزمین کهن فلسفه و اخلاق، در فلات ایران، ریشههاى کهن فلسفه در سرزمین اهرام، کهنترین مردمى که به فلسفه مىپرداختند، فلسفه مردمى کهن در کتاب مقدس، روشنىهاى جاودان فلسفه، فلسفه در کار بازگشایى راه مسیحیت، از عیسا تا کونستانتین، فلسفهیى که به تندى رشد کر دو شکفت.
20. رضى، هاشم. تاریخ ادیان: تاریخ تحلیلى ادیان و مذاهب در جهان از آغاز تا امروز، ک1: نظامات مذهبى در جهان. تهران، انتشارات کاوه، [1342]. 485ص، وزیرى. تصویر.
دوره کامل این کتاب در شش جلد، مشتمل بر تاریخ ادیان از کهنترین روزگاران تا عصر حاضر است. نویسنده در ضمن تاریخنگارى ادیان به مباحث دیگرى نیز پرداخته که خارج از موضوع است. بسیارى از مطالب کتاب اقتباس از تالیفات نویسندگان خارجى و فاقد نظم و انسجام منطقى است. این جلد از کتاب شامل ده بخش با عناوین ذیل است: نخستین مبادى، مبانى عقاید و پندارهاى فردى و گروهى از دیدگاه روانشناسى و علم، مبانى اجتماعى و دینى و پایههاى جامعهشناسى در مذهب، مرزهاى مشترک دین و فلسفهمساله خدا در فلسفه، اصول مادى و معنوى در ادیانایدهآلیسم پرورشگر دین، اصول مادى در ادیان و پندارهاماتریالیسم بازگوگر دین، بازگویى دین بر مبناى ماتریالیسمتوجیه و تفسیر مادى ادیان و مذاهب، تصوف و درونبینى، مساله روح و تحلیل اصول و مسایل دینى، علم کلام و مسایل دینى.
21. رضى، هاشم. تاریخ ادیان: دیانت و فرهنگ اقوام بدوى، ک5: امریکااسکیموها دشتنشینان امریکاى شمالى و جنگلنشینان امریکاى مرکزى تمدنهاى عالى جنوب دیانات و فرهنگهایى در کمال سادگى و اوج پیچیدگى. تهران، انتشارات کاوه، 1345. ص860-281 [580ص]، وزیرى. تصویر.
این جلد از کتاب داراى هفتبخش با عناوین ذیل است: کشف امریکاتمدن و فرهنگ سرخپوستان، امریکاى شمالى اسکیموهاسادهترین بدویان جهان، سرخپوستان امریکاى شمالى، امریکاى جنوبى و مرکزى، تمدنهاى بزرگ جنوب آزتک، مایاها قومى که یونانیان جهان نو بودند، پهرو سرزمین مردانى که فرزندان خورشید بودند.
22. رضى، هاشم. تاریخ ادیان: دیانت و فرهنگ اقوام بدوى، ک4: مه لانهزیو پولىنهزى، چگونه دین و جادو نظام اجتماعى را مىسازد، با مبحث عمیق و شرین توتم و تابو. تهران، انتشارات کاوه، 1343.269ص، وزیرى.
این جلد از کتاب شامل سه بخش با عناوین ذیل است: اوقیانوسیه «مهلانهزى» چگونه جادو زندگى را مىگرداند، اقیانوسیه «پولى نهزى» دیانتى که جدا از جادو به تنظیم زندگى مىپردازد، راز توتم.
23. رضى، هاشم. تاریخ ادیان: دیانت و فرهنگ اقوام بدوى. ک6: آفریقا، تمدنهاى شمالى، فرهنگ آفریقاى زنگى، پادشاهیهاى بزرگ بتپرست، استرالیا و فرهنگ اصیلترین بدویان جهان. تهران، انتشارات کاوه، 1345. ص1298-875 [424ص]، وزیرى.
این جلد از کتاب داراى دو بخش با عناوین ذیل است: زندگى و دیانت ایلترین بدویان جهان: استرالیا، تمدن و دیانت اقوام بدوى آفریقایى.
24. زرینکوب، عبدالحسین. در قلمرو وجدان: سیرى در عقاید، ادیان و اساطیر. چاپ اول: [تهران]، انتشارات علمى، 1369. 611ص، وزیرى.
کتاب مزبور حاصل درسهایى است که نویسنده در دانشگاه القا کرده است. نویسنده در مقدمه کتاب مرقوم داشته است: «کتاب حاضر نه تاریخ جامع عقاید و ادیان است نه مرور بر تمام فرهنگ دینى انسان. فقط از دایره شمول پارهیى ادوار و احوال آنها عبور مىکند و در آنچه این مباحث را با قلمرو وجدان مربوط مىدارد حاصل فعالیت ذهن و وجدان انسان را به جستجو مىگیرد. در این جستجو هم به شرق بیش از غرب نظر دارد و این از آن روست که غرب امروز بخش عمدهیى از سرمایه ایمان و وجدان خود را به شرق مدیون است و اگر در این باب انکار یا تردید نشان مىدهد از ناشناختیا از شوخچشمى است.» (ص8).
مطالب کتاب در چهارده پاره با عنوانهاى ذیل گنجانیده شده است: زمینه جستجو، پندارهاى ازیاد رفته، یگانه یا دوگانه، در چین و ماوراى آن، میراث هندوان، هند و آسیا، در سرزمین وحى، از فلسطین تا روم، دنیاى اسلام، وحى و عقل، دین و فلسفه، تصوف و عرفان، قلمرو وجدان، اسطوره یا تاریخ؟
25. شاله، فلیسین. تاریخ مختصر ادیان بزرگ. ترجمه منوچهر خدایار محبى. چاپ دوم: تهران، کتابخانه طهورى، 1355. د+508ص، وزیرى. تصویر.
اصل کتاب، بجز مقدمه و نتیجه، داراى پانزده فصل و نزدیک به سیصد صفحه است. در ترجمه مطالبى به کتاب افزوده و حجم آن در حدود دو برابر و داراى سى فصل شده است.
مطالب کتاب در هفتبخش گنجانیده شده و هر بخش داراى چند فصل است. «ادیان مردم ابتدائى و دین مصریان قدیم»، عنوان بخش اول است و در آن از توتمپرستى، فتیشپرستى و دینمصریهاى قدیم سخن رفته است. بخش دوم با عنوان «ادیان هند» درباره دین ودا، برهمن، هندو، جین، بودا و ادیان جدید هندى است. بخش سوم ذیل عنوان «ادیان چین و ژاپون» درباره همین ادیان است و در دو فصل به دین کنفوسیوس و تائو پرداخته شده است. چهارمین بخش کتاب تحت عنوان «ادیان ایران و آسیاى غربى» عهدهدار بحث از مهرپرستى، دینمانى، دین بینالنهرین، ادیان حتیان، فروگیان و فنیقیان است. «دین یهود» عنوان بخش پنجم و «ادیان اروپا» عنوان بخش ششم است. در فصل اخیر از دین ژرمن و سلت، دین یونان،دین روم و ایتالیاى رومى سخن رفته است. در بخش هفتم ذیل عنوان «مسیحیت و اسلام» به این دینها پرداخته شدهاست.
26. شایگان، داریوش. ادیان و مکتبهاى فلسفى هند. چاپ سوم: تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362. ج2، 13+ص979-431 [549ص]، وزیرى.
این جلد از کتاب شامل هشت فصل (فصل دهم تا هفدهم)، کتابشناسى (در سىوسه صفحه) و چند فهرست (اعلام، موضوعات، کتابها و...) است. عنوان فصلهاى کتاب به ترتیب ذیل است: شش مکتب فلسفى برهمنى، منطق یا «نیایادارشانا»، طبیعیات یا «وىشیشیکادارشانا»، جهانشناسى یا «سانکهیادارشانا»، روانشناسى یا «یوگادارشانا»، اصالت صورت یا «پوروامىمانسا»، حکمت الهى یا «ودانتا»، ودانتاى عارى از ثنویت.
27. شایگان، داریوش. ادیان و مکتبهاى فلسفى هند. چاپ سوم: تهران، انتشارات امیرکبیر، 1362. ج1، بیستودو+430ص، وزیرى.
در مقدمه کتاب از دوران بزرگ فلسفه هند و اصول مشترک ادیان و مکتبهاى فلسفى هندى سخن رفته و سرانجام گفته شده: «این کتاب فقط مدخل و مقدمهاى براى آشنائى با ادیان و مکتبهاى حکمى هندى است. با اینکه رئوس مطالب کلیه پدیدههاى فکرى آن سرزمین باستثناى دین ستانتراز (tantra) برحسب اهمیت آنان گاهى به تفصیل و گاهى به اختصار و ایجاز تحقیق شده، ولیکن این رساله هیچ ادعائى ندارد که تاریخ کامل حکمت هندى را بررسى کرده باشد و نگارنده خود بخوبى به نقائص این اثر مسبوق است.» (ص27).
این جلد از کتاب داراى نه فصل با این عناوین است: مقدمه، وداها، اوپانیشادها، دین بودا، تراوادا و ماهایانا، دین جین، دوره حماسى، بهاگاوات گیتا، مکاتب فلسفى بودائى.
28. شریعتى، على. تاریخ و شناخت ادیان. مجموعه آثار15. چاپ اول: [تهران]، انتشارات تشیع، 1359. ج2، ج+337ص، رقعى.
کتاب مزبور شامل درس هشتم تا چهاردهم از سلسله درسهایى است که دکتر شریعتى در سال 1350 در حسینیه ارشاد القا کرده است. از آنجا که این کتاب حاصل سخنرانى است و نوشته نشده، مطالب آن فاقد دستهبندى و نظم منطقى است و گاه مطالبى خارج از موضوع در آن یافت مىشود.
عنوان برخى از مطالب کتاب عبارت است از: ودا، نیروانا، بودا، اعمال و مراسم مذهب بودا، خصوصیات مذاهب هند، بومیان ایرانى و مذهبشان، مذهب زرتشت مذهب دوگانهپرستى، اسلام دینى جهانى.
29. شریعتى، على. تاریخ و شناخت ادیان. مجموعه آثار14. چاپ اول: [تهران]، دفتر تدوین و تنظیم مجموعه آثار معلم شهید دکتر على شریعتى، 1359. ج1، ج+404ص، رقعى.
کتاب حاضر مشتمل بر هفت درس از سلسله درسهایى است که دکتر شریعتى در سال1350 در حسینیه ارشاد القا کرده است. از آنجا که این کتاب حاصل سخنرانى است و نوشته نشده، مطالب آن فاقد دستهبندى و نظم منطقى است و گاه مطالبى خارج از موضوع در آن یافت مىشود. کتاب حاضر پیش از این با عنوان جامعهشناسى ادیان (بىم، بىنا، بىتا) در 513 صفحه به قطع وزیرى منتشر شده بود.
عنوان برخى از مطالب کتاب عبارت است از: فتیشیسم، انیمیسم، توتمیسم، تعریف دین، روح و بینش غربى، روح و بینش شرقى، ادیان ابتدائى چینى، تائوئیسم، خصوصیات کنفوسیوس، ورود به دنیاى هند، توحید، تثلیث.
30. عامرى، ابوالحسن. الاعلام بمناقب الاسلام. تصحیح احمد عبدالحمید غراب. ترجمه احمد شریعتى و حسین منوچهرى. چاپ اول: تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1367. 338ص، وزیرى.
نویسنده کتاب، ابوالحسن محمد بن ابوذر یوسف عامرى نیشابورى، از دانشوران و فیلسوفان کمآوازه اسلامى است که در قرن چهارم مىزیست. در آغاز کتاب پیشگفتار مصحح متن عربى، احمد عبدالحمید غراب، آمده و در آن به زندگى و اندیشه عامرى پرداخته شده است. (ص152). سپس ترجمه کتاب (ص53154) و آنگاه متن عربى آن (ص173310) آمده است.
عامرى در این کتاب به مقایسه شش دین پرداخته است: اسلام، یهودیگرى، مسیحیگرى، ستارهپرستى، زرتشتیگرى، شرک. او این ادیان را در موضوع اعتقادات و عبادات مقایسه کرده و در کتاب دیگر خود با عنوان الابانة عن علل الدیانة، که در دست نیست، به مقایسه ادیان در معاملات و حدود پرداخته است.
هدف عامرى از مقایسه ادیان، نشان دادن برترى اسلام بر دیگر ادیان است. از این رو او ادیان دیگر را از لابلاى اسلام و در ضمن آن مورد تحقیق قرار داده و بیشتر درباره اسلام تامل کرده است. او در مقدمه کتاب مىگوید: درصدد برآمدم کتابى تصنیف کنم تا اجمالا بخشى از فضایل و مناقب اسلام را دربرداشته باشد و کاوشگر در این آیین بداند که شایسته است اسلام ناسخ همه آیینها و دوام و ثباتش همیشگى باشد و نسخ و تغییر در آن راه نیابد. (ص55-54).
هرچند کتاب حاضر دقیقا درباره تاریخ ادیان نیست و عامرى چنین هدفى در این کتاب نداشته، ولى او در ضمن نشان دادن برترى اسلام بر دیگر ادیان به طور جسته گریخته به این عرصه وارد شده است.
مطالب کتاب، پس از سرآغاز آن، در ده فصل و خاتمه گنجانیده شده است. فصل اول تا سوم کتاب درباره ماهیت و اهمیت علم است. فصل چهارم به بعد داراى این عناوین است: سخن در شناخت پایههاى دین، سخن در برترى اسلام به اعتبار اصول اعتقادى، سخن در برترى اسلام به اعتبار اصول عبادى، سخن در برترى اسلام به اعتبار سیاسى، سخن در برترى اسلام به اعتبار گروههاى تحتحکومت، سخن در برترى اسلام به اعتبار نسلها و نژادها، سخن در برترى اسلام به اعتبار فرهنگ، سخن در شبهههاى دشمنان اسلام.
31. فخر الاسلام، محمدصادق. افتخار اسلام بر سایر ادیان. مقدمه میرزا ابوالفضل زاهدى قمى. چاپ سوم: [قم]، غفور آقازاده سلطانى، 1361. یو+160ص، رقعى.
نویسنده کتاب قبلا مسیحى بوده و سپس اسلام آورده و این کتاب را در سال 1322 قمرى نوشته و آن را خلاصة الکلام فى افتخار الاسلام نامیده است. (ص3). اغلب مطالب کتاب درباره دین یهود و مسیح و اسلام است. نویسنده با بررسى مقایسهاى این سه دین در موضوع خدا و نبوت و معاد، تنها دین حق را اسلام دانسته و بر یهودیت و مسیحیت اشکال گرفته است.
32. فضائى، یوسف. سیر تحولى دینهاى یهود و مسیح. چاپ اول: تهران، مؤسسه مطبوعاتى عطائى، 1361. 380ص، رقعى.
بخش اول کتاب درباره «دین یهود» و بخش دوم آن درباره «دین مسیح» است. در بخش اول از این مسائل سخن رفته است: منشا و سرگذشت قوم یهود، تاریخ خروج قوم یهود از مصر، انبیاء بنىاسرائیل، دین قوم یهود پیش از موسى، دین یهود بعد از موسى (شریعت موسى)، عقاید اصلى و مناسک فرعى دین یهود، معبد اورشلیم و آثار حضرت موسى، نفوذ افکار ایرانى و یونانى در عقاید یهود، ظهور مذاهب و تالیف کتب جدید، انتشار دین یهود در ایران.
در بخش دوم به این مسائل پرداخته شده است: سرگذشت عیسى مسیح قبل از بعثت، غسل تعمید و آغاز بعثت، تعالیم و پیروان و شاگردان عیسى، مصلوب شدن عیسى، کتاب عهد جدید انجیلها و رسالهها، انتشار دین مسیح در اروپا، عقاید و مناسک اصلى و ابتدائى دین مسیح، تکامل الهیات دین مسیح، پیدایش مذاهب در دین مسیح، انتشار دین مسیح در ایران.
33. قرنى گلپایگانى، حسین. موازنه بین ادیان چهارگانه زرتشت. یهود. مسیح. اسلام. چاپ دوم: قم، نویسنده (چاپخانه علمیه)، 1364. 261ص، وزیرى.
کتاب یادشده عهدهدار تحقیق درباره دین زرتشت، یهود، مسیح و اسلام است. نویسنده بدین علت تنها به تحقیق درباره ادیان فوق بسنده کرده که فقط آنها را ادیان آسمانى و توحیدى مىداند. نیمى از کتاب درباره دین اسلام و اثبات حقانیت آن است و در نیمه دیگر به دین زرتشت و یهود و مسیح پرداخته و انتقاداتى بر آنها شده است. در انتقاد به دین یهود و مسیح بویژه بر تورات و انجیل کنونى انتقاد شده و در بحث از دین اسلام بر قرآن تکیه و تاکید و اهمیت آن نشان داده شده است. پایانبخش کتاب بحث درباره اصول اعتقادى اسلام است.
34. کیخسرو اسفندیار. دبستان مذاهب. با یادداشتهاى رحیم رضازاده ملک. چاپ اول: تهران، کتابخانه طهورى، 1362. ج1، 393ص، وزیرى.
کتاب حاضر از این پیشبارها در ایران و هندوستان چاپ و به چند زبان ترجمه شده است. در نویسنده کتاب اختلاف است. بسیارى آن را به شیخ محسن کشمیرى، متخلص به فانى، نسبت دادهاند. با وصف این چنین مىنماید که نویسنده، کیخسرو اسفندیار، فرزند آذر کیوان است. وى به دین زرتشتى و از فرقه آذر کیوان و مقیم هندوستان بوده و تالیف کتاب را در نیمه دوم قرن یازدهم به فرجام رسانده است.
مطالب کتاب به دوازده بخش تقسیم و هر بخش به «تعلیم» نامیده شده است. فهرست مطالب کتاب به ترتیب ذیل است: تعلیم نخست در معرفت عقاید پارسیان، تعلیم دوم در بازنمودن عقاید هندوان، تعلیم سیوم در عقیده قراتبتیان، تعلیم چهارم در لختى از عقاید یهود، تعلیم پنجم در عقاید ترسا، تعلیم ششم در حقیقت محمدیان و اهل اسلام، تعلیم هفتم در عقیده صادقیه، تعلیم هشتم در عقیده واحدیه و امناء، تعلیم نهم در بیان حال روشنیان، تعلیم دهم در عقاید الهیه، تعلیم یازدهم در عقاید حکماء، تعلیم دوازدهم در عقاید صوفیه.
تعلیقات کتاب، به قلم رحیم رضازاده ملک، جلد دوم آن است. در این جلد بحث مبسوطى (در 372 صفحه) درباره مؤلف دبستان مذاهب، موضوع آن و نسخههاى خطى و چاپى آن شده است. و سرانجام تعلیقات بر کتاب آمده و چند فهرستبراى آن فراهم شده است.
نویسنده تعلیقات، کتاب را به لحاظ علمى، مخدوش و ضعیف دانسته و برخى از ادیان و مذاهبى را که نویسنده به آنها پرداخته، داراى واقعیتخارجى ندانسته و نشان داده که ماخذ بسیارى از گفتههاى نویسنده افواه عوام بوده است.
براى آشنایى بیشتر با این کتاب رجوع شود به: علىرضا ذکاوتى قراگزلو. «سیر هفتادودوملت» نشر دانش. (سال چهارم، شماره چهارم، خرداد و تیر 1363). ص2832.
35. گئر، جوزف. سرگذشت دینهاى بزرگ. ترجمه ایرج پزشکنیا. چاپ دوم: تهران، سازمان کتابهاى جیبى با همکارى مؤسسه انتشارات فرانکلین، 1345. 272ص، جیبى.
مطالب کتاب به سه پاره (کتاب) تقسیم شده و هر کتاب داراى چند بخش است. در کتاب نخستبا عنوان «دینهاى سرزمین هند»، در ضمن سه بخش از آیین بودا، آیین جینى و هندوئیسم سخن رفته است. کتاب دوم ذیل عنوان «دینهاى چین و ژاپن»، دربردارنده سه بخش و درباره آیین کنفوسیوس، آیین لائوتسه و آیین شینتو است. «گرایش به یکتاپرستى» عنوان کتاب سوم است و شامل پنجبخش و درباره آیین زرتشت، آیین یهود، آیین مسیح، آیین اسلام و اصلاحکنندگان آیین مسیح است.
36. مبلغى آبادانى، عبدالله. تاریخ ادیان و مذاهب جهان از 35هزار سال قبل تا اسلام و مذاهب و فرق در اسلام. چاپ اول: قم، انتشارات منطق (سینا)، 1373. ج3، ص1456-913 [544ص] +س+ل+ذ+خ+ب، وزیرى. تصویر.
این جلد از کتاب درباره دین اسلام است. در آغاز، تاریخ اسلام تا هنگام درگذشت رسول خدا ص و سپس شرححال ائمه طاهرین ع آمده است. آنگاه از «مذاهب پنجگانه در اسلام» و سپس از «فرقههاى اسلامى» و «فرقههاى کلامى» سخن رفته است. بحثبعدى درباره «تصوف اسلامى» است که در آن فقط به حلاج پرداخته شده است. در ادامه از «نهضتهاى فکرى فرهنگى جهان اسلام»، «دیگر مذاهب و فرق اسلامى»، «مهمترین فرقههاى غلاة و گزافهگویان» و فرقههاى شیخیه و بابیه و احمدیه و بهائیت و وهابیتسخن رفته است.
37. مبلغى آبادانى، عبدالله. تاریخ ادیان و مذاهب جهان از 35هزار سال قبل تا اسلام و مذاهب و فرق در اسلام. چاپ اول: قم، انتشارات منطق (سینا)، 1373. ج2، ص911-449 [463ص] +ش+ذ+ث+پ+ذ، وزیرى. تصویر.
این جلد از کتاب عهدهدار بحث درباره این مسائل است: دین مانى، آئین مزدک، ادیان مردم بینالنهرین باستان (بابلیان، اکدیان، آشوریان، حتان، فروکیان، فنیقیان، حامورایىیان)، دین یهود، دین عیسى، دین صابئین، اسلام؛ دین حنیف حضرت ابراهیم.
38. مبلغى آبادانى، عبدالله. تاریخ ادیان و مذاهب جهان از 35هزار سال قبل تا اسلام و مذاهب و فرق در اسلام. چاپ اول: قم، انتشارات منطق (سینا)، 1373. ج1، ص448+ ح+ت+چ+ب+ذ، وزیرى. تصویر.
جلد اول و دوم این کتاب درباره تاریخ ادیان جهان و جلد سوم آن درباره دین اسلام است. اغلب مطالب کتاب اقتباس از تحقیقات و کتابهاى دیگران است.
در این جلد از کتاب پس از بحث مختصرى درباره تاریخ و دین، از این مسائل سخن گفته شده است: مذاهب بدوى تاریخ، ادیان و مذاهب مصر باستان، ادیان و مذاهب روم باستان، ادیان و مذاهب یونان باستان، ادیان و مذاهب باستانى ژاپن، ادیان و مذاهب چین باستان، ادیان و مذاهب هند، ادیان و مذاهب ایران باستان.
39. مسعود انصارى، عبدالحسین. زندگانى من: سیرى در ادیان و عرفان شرق و نگاهى به هنر و تاریخ. تهران، انتشارات ابنسینا، 1354. ج6، هشت+280ص، وزیرى.
دوره کامل این کتاب دربردارنده زندگى نویسنده است که سالها عهدهدار امور سیاسى بوده است. وى در این جلد از کتاب ضمن توصیف شرححال خویش و سفرش به هند و عهدهدار شدن سفارت ایران در هند، باختصار از ادیان سخن گفته است.
عنوان برخى از مطالب کتاب چنین است: مبانى اسلام، اساس ادیان هند، بودائیزم، جینیزم، فرقه سیخ، قلندرها و مرتاضین.
40. مشکور، محمدجواد. خلاصه ادیان در تاریخ دینهاى بزرگ. چاپ چهارم: [تهران]، انتشارات شرق، 1369. بیست+463ص، وزیرى. تصویر، نقشه.
کتاب فوق حاصل درسهایى است که نویسنده در طى بیستسال تدریس تاریخ ادیان در دانشگاه به دانشجویان القا کرده است. در دیباچه کتاب از سرگذشت تاریخ ادیان بحثشده و در فصل اول کتاب به تعریف برخى از اصطلاحات، مانند دین، مذهب، شریعت، خداشناسى و علم الاساطیر، پرداخته شده است و در فصل دوم به «دینهاى آغازین». در ادامه، از فصل سوم تا دهم، از این ادیان سخن رفته است: دینهاى چین و ژاپن، دینهاى هندى، دین مزدیسنى یا زردشتى، دین یهود، دین مسیح، مذاهب گنوسى و عرفانى ثنوى، دینهاى عرب جاهلى، دین اسلام.
41. منوچهرى، محمدعلى (م.م). مذهب و سیاست در جهان. چاپ اول: [تهران]، انتشارات هاد، 1371. 760ص، وزیرى.
در آغاز از «پیدایش دین»، «نظرى به مذاهب باستانى»، «مذهب در خاورمیانه»، «مذهب در نزد آرینها»، «مذهب در میان یونانىها و رومیان»، «نظرى به مذاهب آسمانى» و «مذهب و سیاست» سخن رفته است. بحثبعدى کتاب درباره مسیحیت است که در آن تاریخ مسیحیت از قرن اول تا بیستم میلادى گزارش شده است. (ص442-111). آنگاه از «دولت اسرائیل» و سپس از «مذهب و سیاست در ایران باستان» سخن رفته است. در ادامه به دین اسلام پرداخته شده و تاریخ ایران و اسلام از قرن اول تا چهاردهم هجرى ارائه شده است. (ص743-495). بیشتر مطالب کتاب به دین مسیحیت و اسلام اختصاص داده شده و در بحث از این دو دین به تاریخ غرب و ایران که خارج از موضوع است پرداخته شده است.
42. ناس، جان. تاریخ ادیان. ترجمه على اصغر حکمت. ویراسته پرویز اتابکى. چاپ چهارم (چاپ اول از ویراسته جدید): تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1370. ب+848ص، وزیرى.
این اثر، به گفته ناشر، «کتاب منحصر به فردى است که در زمینه تاریخ جمیع ادیان در دسترس عموم قرار دارد» و «از متون درسى دانشگاهى است». (صالف وب). در چاپ حاضر، ترجمه با متن مقابله شده و برخى از مطالب کتاب که ترجمه نشده بود، ترجمه شده و اصلاحاتى انجام شده است.
کتاب حاضر داراى چهار بخش و شانزده فصل است. در پایان هر فصل، غیر از فصل شانزدهم که درباره اسلام است، منابعى براى مطالعه بیشتر پیشنهاد شده است. پایانبخش کتاب فهرست مآخذ و فهرست راهنما (نمایه) است.
فصلهاى کتاب داراى این عناوین است: دین در قبل از تاریخ و در فرهنگهاى ابتدایى، ادیان اقوام پیشین، هندوییزم قدیم، جینیزم، بودیزم در مراحل اولیه، تحولات مذهبى در بودا، هندوییزم در قرون اخیر، آیین سیخ یاسیک، دین چینیان و مذهب تائو، کنفوسیوس و کنفوسیانیزم، شینتو، کیش زردشتى یا آیین دوگانهپرستى اخلاقى، مذهب یهود، مسیحیت در آغاز ظهور، تحولات مذهب عیسوى، اسلام.
43. نورانى اردبیلى، مصطفى. بررسى عقاید و ادیان و رفع شبهات و صداهاى ناموزون از ساحت دین اسلام و دعوت تشنهگان حقیقت و جویاى راه صحیح بسوى تشیع. چاپ دوم: [قم]، بىنا (مرکز پخش: کتابفروشى حضرت مهدى)، 1386ق. 503ص، وزیرى.
در این اثر هم به تاریخ ادیان و هم مذاهب اسلامى پرداخته شده است. مطالب کتاب دستهبندى شده و منظم نیست و برخى از مباحث آن خارج از موضوع است. بیشتر مطالب کتاب درباره اسلام و تشیع است و رنگ تبلیغى دارد.
برخى از عناوین کتاب چنین است: آتشپرستى، بتپرستى، مذهب مجوس: مغان، آیا زردشت پیغمبر بود؟ آئین مزدک، آئین مانى، آئین کنفوسیوس، توحید، عدل، نبوت، آئین کهن یهود، دین مسیح چگونه بازیچه دینسازان گردید، فرقه غالیه، فرقه اسماعیلیه، فرقههاى دراویش.
44. نورى، یحیى. اسلام و عقائد و آراء بشرى یا جاهلیت و اسلام. چاپ هشتم: تهران، مجمع مطالعات و تحقیقات اسلامى و مجمع معارف اسلامى، 1357. سىوهفتم+768ص، وزیرى. تصویر، جدول.
کتاب مزبور عهدهدار بررسى ادیان و اثبات برترى دین اسلام بر دیگر ادیان است. نویسنده در بحث از اسلام بتفصیل سخن گفته و یک بخش از چهار بخش کتاب را به آن اختصاص داده است.
مطالب کتاب در چهار بخش گنجانیده شده است. بخش اول در شرح انحرافات اعتقادى و عملى جوامع و آیینها و ادیان مختلف، غیر از جزیرةالعرب، پیش از ظهور و همزمان ظهور اسلام است. برخى از عناوین این بخش چنین است: اوضاع عمومى روم شرقى، اوضاع عمومى ایران باستان، آئین ودائى، آئین برهمنى، آئین هندو، آئین جینى، آئین بودا، توتمیسم، آنىمیسم.
بخش دوم عهدهدار تحقیق درباره قبیلههاى جزیرةالعرب، آئین بتپرستى و ادیان شایع در آن سرزمین است. در این بخش از جمله به این مسائل پرداخته شده است: مناسک بتپرستان عرب، حنیفیه یا آئین ابراهیم، آئین مجوس، آئین یهود، آئین صابئى، آئین مسیحیت.
بخش سوم درباره خرافات و مبارزه اسلام با آن است و در ضمن آن از جمله به این مسائل پرداخته شده است: اوتارالقسى، عطسه، حبس البلایا، غول، طیره.
آخرین بخش کتاب درباره برخى از سنتهاى اجتماعى و اخلاقى جاهلیت عرب و ابطال و نسخ یا اصلاح آنها از طرف اسلام و برخى از قانونهاى اسلام است. عنوان برخى از مباحث این بخش چنین است: اقسام نکاح و امور مربوط بآن در جزیرةالعرب، طلاق و انواع آن و سنن ظالمانه عرب در این باب، حکومت و سلطنت در عرب جاهلى و حکومت در اسلام، راههاى معیشت و نظامات تجارت در جاهلیت و در اسلام.
45. نیبرگ، هنریک ساموئل. دینهاى ایران باستان. ترجمه سیفالدین نجمآبادى. چاپ اول: تهران، مرکز ایرانى مطالعه فرهنگها، 1359. هفده+بیستوسه+526ص، وزیرى.
تهذیب و تکمیل درسهایى است که نویسنده در سال 1935 تحت همین عنوان القا کرده است. گرچه عنوان کتاب دینهاى ایران باستان است، ولى هسته اصلى آن را زردشت و دین او تشکیل مىدهد و بیشتر مطالب کتاب در این باره است. نویسنده در پیشگفتار کتاب گفته است: «نمائى که من از زردشت و دین زردشتى رسم کردهام، با آنچه تاکنون شده فرقهاى بنیادین دارد.» (صسه). بر این کتاب نقدهاى متعددى نوشته شده که از جمله مىتوان به کتاب هرتسفلد، تحت عنوان زردشت و جهان او، اشاره کرد.
مطالب کتاب در هشتبخش گنجانیده شده است: سرچشمهها و دشوارى ها، زردشت در تاریخ، دین اجتماعى ایران باستان: انجمن دینى میژه، دین اجتماعى ایران باستان: انجمن دینى گاهان، کارکرد زردشت1:یزدانشناسى و جهان پسین، کارکرد زردشت2:دین زردشتى، اوضاع دینى در غرب، زمان ساسانیان: مجموعه اوستا.
براى آشنایى بیشتر با این کتاب رجوع شود به: کامران فانى. «زرتشت مستشرقان». نشر دانش. (سال اول، شماره چهارم، خرداد و تیر 1360). ص811.
پىنوشتها:
1. در این باره احادیث متعددى از ائمه معصومین روایتشده است. از جمله علىع فرموده است: ایها الناس لاخیر فى دین لاتفقه فیه. همچنین آن حضرت فرموده است: المتعبد بغیر علم کحمار الطاحونة یدور ولایبرح من مکانه. و نیز امام صادقع فرموده است: العامل على غیر بصیرة کالسائر على غیر طریق، فلاتزیده سرعة السیر الا بعدا. براى تحقیق بیشتر به کتاب الحیاة (ج1، ص35238، باب اول) رجوع شود.
2. علامه مجلسى در جلد نهم بحارالانوار بابى را گشوده است ذیل عنوان «احتجاج الله تعالى على ارباب الملل المختلفة فى القرآن الکریم». این باب در بیش از شصت صفحه مشتمل بر آیاتى از قرآن است که خداوند به احتجاج با اهل کتاب و کافران پرداخته است. مقصود اینکه در قرآن یکسره توجه به مسلمانان نشده، بلکه خطاب به پیروان دیگر ادیان و احتجاج با آنها نیز شده است. تخمین زده مىشود که بیش از یک پنجم قرآن، که بیش از بیستدرصد قرآن و حدود هزار و پانصد آیه است، درباره اهل کتاب و کافران باشد. این دسته از آیات قرآن را مىتوان آیاتالادیان نامید؛ چنانکه آیات مشتمل بر احکام را آیاتالاحکام مىنامند. با اینکه تعداد آیاتالادیان بیش از آیاتالاحکام و اهمیت آن نیز بیشتر است، ولى عنایت کمترى به آن مىشود و تاکنون یک کتاب هم درباره آن نوشته نشده است. آنچه نوشته شده، کتابهایى است درباره قصص قرآن که البته مشتمل بر تفسیر کلامى آیاتالادیان نیست.
3. در تحلیل مناظرات مسلمانان با اهل کتاب رجوع شود به: عبدالحسین زرینکوب. نه شرقى، نه غربىانسانى: مجموعه مقالات، تحقیقات، نقدها، و نمایشوارهها. (چاپ اول: تهران، انتشارات امیرکبیر، 1353). ص86104، مقاله «کشمکش اهل کتاب در قلمرو اسلام»؛ همو. کارنامه اسلام. (چاپ دوم: تهران، انتشارات امیرکبیر، 1355). ص92101.
4. حتى از رسول خداص روایت کردهاند: العلم علمان: علم الادیان وعلم الابدان. همچنین از علىع روایت کردهاند: العلوم اربعة: الفقه للادیان والطب للابدان والنحو للسان والنجوم لمعرفة الزمان. هر دو حدیث در بحارالانوار (ج1، ص218و220) به نقل از کنزالفوائد کراجکى آمده است. حدیث دوم در تحفالعقول نیز آمده است، با این تفاوت که از نجوم یادنشده و چنین آغاز شده: العلم ثلاثة.... شیخ بهائى در کتاب اربعین به نقل از حسن بن محمد صغانى در کتاب الدرر الملتقطة فى بیان الاحادیث الموضوعة، حدیث نخست را (العلم علمان...) از احادیث مجعول شمرده است.
5. در میان کتابهاى ملل و نحل، ملل و نحل شهرستانى به این لحاظ استثنایى است. وى در این کتاب بیشترین بحث را به ادیان آسمانى (بجز اسلام) و نحلههاى بشرى اختصاص داده است. در واقع شهرستانى، علىرغم دیگر نویسندگان ملل و نحل، کمترین بخش از کتاب خویش را به اسلام و فرقه هاى آن اختصاص داده است.
6. براى شناخت این دایرةالمعارف رجوع شود به مقاله «فرهنگهاى فلسفه و دایرةالمعارفها»، نوشته ویلیام گربر در دایرةالمعارف فلسفه، ویراسته پل ادواردز، ج6، ص198.
7. براى شناخت این دایرةالمعارف رجوع شود به مقاله «دایرةالمعارف دین» نوشته بهاءالدین خرمشاهى در کتاب سیر بىسلوک (چاپ اول: تهران، انتشارات معین، 1370)، ص170-159. این مقاله در پیشگفتار کتاب دینپژوهى از همان نویسنده (چاپ اول: تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1372، ج1، ص920) و در اثرى با عنوان فرهنگ (ک23، بهار و پاییز 1367، ص618-607) نیز به چاپ رسیده است.
8. در اهمیت و ضرورت تفاهم و تقریب میان ادیان و کارهایى که تاکنون انجام شده، به آثار ذیل مراجعه شود: ویلیام مونتگمرى وات. برخورد آراى مسلمانان و مسیحیان، تفاهمات و سوءتفاهمات. ترجمه محمدحسین آریا. (چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373). ص254-210؛ محمد مجتهد شبسترى. «مذاکرات میان اسلام و دیگر ادیان جهانى». فرهنگ. (ک4و5، بهار و پاییز 1368). ص138-127؛ نصرالله پورجوادى. «انقلاب کپرنیکى در کلام: تاملاتى درباره سمپوزیوم اسلام و مسیحیت ارتدکس». نشر دانش. (سال دوازدهم، شماره سوم، فروردین و اردیبهشت 1371). ص213؛ بهاءالدین خرمشاهى. «همسخنى بین اسلام و اهل کتاب (در قرآن مجید)». نشر دانش. (سال دوازدهم، شماره چهارم، خرداد و تیر 1371). ص611 [این مقاله در کتاب قرآنپژوهى از همین نویسنده (چاپ اول: تهران، مرکز نشر فرهنگى مشرق، 1372، ص554-539) نیز چاپ شده است]؛ «گفتوگوى ادیان و تفاهم حوزههاى فرهنگى». نامه فرهنگ. (سال دوم، شماره4، تابستان 1371). ص623.
9. تنها کار علمى مکتوبى که درباره دعوت اهل کتاب به توحید انجام شده، تالیف کتاب عالمانهاى با مشخصات ذیل است: مصطفى حسینى طباطبائى. دعوت مسیحیان به توحید در پرتو تعالیم قرآن و انجیل. (چاپ اول: نویسنده، 1370). 140ص، وزیرى.
10. درباره قصص انبیا و قصص قرآن سه کتابشناسى انجام شده که دربردارنده نزدیک به پانصد کتاب و مقاله به عربى و فارسى است. مشخصات این سه کتابشناسى چنین است: فرشته مولوى. «کتابشناسى (قصص) انبیاء». کیهان فرهنگى. (سال پنجم، شماره چهارم، تیر1367). ص3637؛ مهدى م[مهریزى] خراسانى. «راهنماى پژوهش در داستانهاى قرآن». آینه پژوهش. (سال سوم، شماره سوم، مهرآبان 1371). ص102-98؛ محمدعلى هاشمزاده. «استدراک کتابشناسى قصههاى قرآن». آینه پژوهش. (سال چهارم، شماره دوم، مردادشهریور 1372). ص108-94.
11. گفتنى است آقاى عبدالجبار رفاعى فهرستى از مقالات و کتابهایى که عالمان اسلامى در رد یهودیت و مسیحیت نوشتهاند، فراهم کرده است. این فهرست مشتمل بر بیش از هفتصد اثر به عربى و فارسى است و به ضمیمه کتاب التوحید و التثلیث از علامه محمدجواد بلاغى (چاپ دوم: قم، دار قائم آل محمد، 1411ق، ص215-91) چاپ شده است. در این باره همچنین رجوع شود به: قمر آریان. چهره مسیح در ادبیات فارسى. (چاپ اول: تهران، انتشارات معین، 1369). ص165-151، فصل «مناظرات و ردود بین متکلمین اسلام و فرق نصارى».
منبع: فصلنامه / نقد و نظر / 1374 / شماره 3 و 4، تابستان و پاییز ۱۳۷۴/۰۷/۰۰
نویسنده : محمد اسفندیاری
نظر شما