درگذشت انسانی شریف، به بهانه درگذشت زندهیاد محمدحسین خالقی
مرگ انتهای زندگی جسمانی و این دنیایی هر انسانی است. چه بخواهیم چه نخواهیم او در جایی که برایمان رقم خورده است ما را درخواهد یافت.
اما درگذشت پارهای از کسان برای جامعهای که او را از دست میدهد، زیانی عظیم است؛ اگر چه برای کسی که دنیایی دیگر برای خود رقم زده است، رهایی باشد.
یکی از این کسان حاج محمدحسین خالقی بود که پگاه پنجشنبه ۲۲ آبان با رفتنش ما را غمین و سوگوار کرد. من نه به لحاظ این که او از دوستان قدیمی پدرم بود و نه به جهت ارادت خاصی که به او داشتم و نه به لحاظ این که او را به این کمترین محبت و لطف بود و نه برای این که فروشگاه او در همسایگی ما بود بل به لحاظ ابعاد و آثار اجتماعی گستردهاش که همگان بر آن موافقت دارند، میخواهم شمهای از روح و وسعت نظر این انسان شریف را گزارش کنم. انسان بزرگی که جامعه دردناک ما بیش از همیشه به او و مانند او در این دوران سخت محتاج است.
من برای توصیف او میخواهم از عبارتی که امروزه متداول است، استفاده کنم؛ یعنی عبارت “انرژی مثبت”. باور کنید او به همراه خود انبوهی از انرژی مثبت داشت. هر کس با او حشر و نشر داشت بهخوبی میفهمد که چه میگویم. حتی با عبور از کنار وی. شما خواه آشنای او خواه ناآشنای او این انرژی مثبت را درمییافتید. آن هم در زمانهای که در محیط اطراف خود سرتاسر انرژی منفی احساس میکنیم.
مرحوم محمدحسین خالقی بهشدت انسانها را دوست میداشت. فارغ از دین و مذهب و زبان و نژاد و عقیدهاشان.
مرحوم خالقی اهل خیر بود. کار خیر را بر هر چیزی ترجیح میداد. اگر چه سفر کربلا و اگر چه نماز اول وقت و اگر چه کار شخصی خودش باشد.
اگر هنگامی که عازم داروخانهاش بود و میدید کسانی شب هنگام پشت حرم جایی ندارند برایشان جایی مهیا میکرد؛ اگر چه در خانهاش باشد.
اگر دانشجویی بیبضاعت بود او را کمک میکرد تا درسش را تمام کند و میگفت بعدا قرضت را ادا کن. دانشجویانی که سپس از پزشکان متخصص شدند.
مرحوم محمدحسین خالقی هم اهل سفر بود هم خوش سفر. او به چهار گوشه کشور سفر کرده بود. سفرهایش به کشورهای عربی او را به زبان عربی دانا کرده بود. سفر را آسان میگرفت. تکیه کلامش این بود: “سفر به همت است نه به مُکنت”.
مرحوم خالقی اهل قرآن بود. اهل زیارت بود. اهل روضه بود. اهل هیات بود.
مرحوم خالقی اهل نیایش بود؛ خواه در مسجد خواه در کلیسا خواه در کنشت خواه در قونیه در کنار بارگاه مولانا.
مرحوم خالقی شیفته پیامبر(ص) بود. نام فرزندانش ترکیبی از محمد است: محمدمهدی ،محمدهادی، محمدمحسن.
مرحوم خالقی شیفته ائمه(ع) بود. او به پدیدههای هستی دیدی عاشقانه داشت. او همزمان عاشق خالق و مخلوق بود.
او با اعلی و ادنی دوستی و آشنایی و مهربانی داشت. از علامه طباطبایی که قطره بر چشمان او میچکاند تا دکتر محمود مرعشی و حجتالاسلام علیاکبر ابوترابی و دکتر علی موسوی گرمارودی.
از رفتگری که دچار حادثهای میشود و در بیمارستان او را از کسان خود معرفی میکند تا کولیها و غربتیهایی که برای رفع شپش ِ سرشان بدانها آموزش میداد.
مرحوم خالقی خوش خط بود. فارسی و انگلیسی و فرانسه را خوش می نگاشت. حافظهاش قوی بود. از تاریخ اجتماعی معاصر قم مطلع بود.
در تاریخ پزشکی قم نام او ثبت خواهد شد؛ آن هم به نیکی، چه این که بیش از نیم سده داروخانهداری کرد.
باید خالقی باشی تا امام خمینی در بحبوحه انقلاب هنگام انتقال اسناد بیت او به ایران بر وی و خانوادهاش حرز بخواند و بگوید دعا میکنم این اسناد برای شما دردسر ایجاد نکند.
و باید خالقی باشی تا “عباس الغنّام” مطوّف مکه و دوستدار ایرانیان او را پذیرا شود.
و باید خالقی باشی تا “سید علوی بن عباس” قطب صوفیان مکه در خانقاهش بر او دعا خواند.
و باید خالقی باشی تا “امیر عبدالمجید بن عبدالعزیز” امیر منطقه مدینه و برادر کوچک پادشاه سعودی او را به سرای خود مهمان کند و با دستان خویش بر گذرنامهاش مهر زند و او را از پرداخت هزینه سنگین “نزولیه” معاف کند و هنگامی که خالقی در مقام سپاس میگوید در بازگشت در حرم حضرت معصومه(ع) شما را دعا میکنم چشمان امیر اشکبار میشود و میگوید که سخت محتاج دعایم چه اینکه به سرطان دچارم.
و باید خالقی باشی تا فرزندی همچون استاد محمدهادی خالقی تحویل جامعه دهی.
و باید خالقی باشی تا پگاهان هنگامی که دست به سوی معبود دراز کردهای هم به سوی او پرواز کنی.
آه که جامعه امروزین و غمدار ما چقدر به او و مانند او نیاز دارد.
سیدمحسن محسنی
۹۹/۰۸/۲۴
نظر شما