موضوع : نمایه مطبوعات | شرق

درباره نمایشگاه عکس هاى مفهومى گروه ۸/۳۰ - دیدن دگر آموز! «گرفتن»، دگرآموز!

سید على رضا میرعلى نقى
روزنامه شرق، یکشنبه ۱۱ دى ۱۳۸۴ - - ۱ ژانویه ۲۰۰۶
 


«کارت» دعوت به جاى کاغذ یا مقوا روى صفحه سیاه و شفاف فیلم و رادیولوژى چاپ شده و براى مدعوین شگفت زده فرستاده شده است. اشاره اى ظریف به هیاهوى پسامتافیزیکى، پسا- صنعتى، پراگماتیستى و البته ناپایدار جهان امروز، که داعیه «پیشرفته» بودن دارد و دیگر حتى این کلمه -  پیشرفته- هم در گرو رشد و دسته   بندى و چگونگى انتقال اطلاعات قرار گرفته است، بدون رویکردى معنوى و این کرشمه انفورماتیک تمام جوانب ذهن و زندگى ما را فشار مى دهد.
آیا این «نیاز» است که ابزار مى سازد، یا اینکه ابزارها، نیازها را تولید مى کنند؟ هر دو اینها را از منظر یک فرد ایرانى گفتم و از همین رو در گالرى ها مى گردم تا حس تازه جویى خودم را اقناع کنم. این حس تازه جویى در یک گالرى قدیمى به ایستگاه خود مى رسد. گالرى «دى» - در مکانى با معمارى «لوید _ رایتى» و حاوى نوستالژى معمارى دهه ۱۳۴۰ در حاشیه مشجر طویل ترین خیابان پایتخت (ولى عصر) تاسیس شده و آثار هنرمندان این مرز و بوم را با کیفیتى قابل توجه ارائه مى دهد. این گالرى ویترینى به خیابان ندارد، باید پله هاى زیادى را پیمود تا به مدخل آن رسید. با این احوال، انبوه منتظران ایستاده دم در ورودى توجه برانگیز بود. جمعیتى حاضر و منتظر راس چهار بعدازظهر! آن هم در این روزهاى بدهوا و رخوتناک که زمان را از دست آدمیان مى رباید.
گروه سى- هشتم (۸/۳۰) از سال گذشته دومین نمایشگاه خود را ارائه داده است، با ترکیبى از دانشجویان و هنرمندان حرفه اى و ارائه کارهایى کاملاً متفاوت با هر چه که تا به حال در نمایشگاه هاى عکس دیده ایم و تفاوت به حدى بارز بود که غیرمتخصص ترین افراد نیز در صحبت هایشان بدان اشاره داشتند.اولین آثار به جاوید رمضانى تعلق داشت. او براساس بازنمایى و ارجاع آگاهانه به آثار هنرى گذشته (و دیگر هنرمندان) تصاویر خود را شکل داده بود. کار رمضانى در هر کدام از قاب هایش داراى میزانسن چندوجهى و فرامتنى بوده است. نوعى چیدمان ارژینال از عکس هاى دایان آربوس (عکاس معروف آمریکایى) با فضاى اطراف خود فضایى برخاسته از ذهنیت جاوید رمضانى. عکس هاى آربوس، هویت حقیقى زندگى آمریکاى دهه ۱۹۷۰ را از نگاه انسان هاى طرد شده از آن جامعه نشان مى دهد. «مطالعه» این عکس ها در «متن» متفاوت و متضاد با آن عکس ها (متن طراحى شده به دست رمضانى) فضایى فرامتنى و گسترده ایجاد مى کند. و بهتر است آنها را دید تا اینکه درباره شان نوشت. دور از هر تعبیر و تفسیرى مى توان گفت که فضاى سیاه و سفید عکس ها و چیدمان عناصرى که رمضانى برگزیده است، هم از نظر مفهوم و هم از نظر فرم بسیار جالب توجه است.
زینب ثقفى دانشجوى جوان رشته عکاسى در دانشگاه هنر عکس هاى خود را در ترکیبى از روکش شفاف از پلاستیک سخت، گوى هاى براق فولادى و فریم هاى سیاه و سفید به گوشه اى از زمین گالرى میخکوب کرده و تماشاگر را نیز میخکوب مى کند. آثار این هنرمند جوان با ترکیب پیچیده اى از وضعیت  هاى افقى و عمودى، فرم هاى خلاق و چیدمان هاى مختلف ارائه شد ه اند و روحیه اى پرتحرک و شکننده را به نمایش مى گذارند. ظرافت هاى اندام و انسان واره هاى تصویرى آن با ساختارهاى تکه تکه اش، در بیانى صرفاً تصویرى و البته غنى، ارائه شده اند. این مجموعه حاصل تکنیک و آ نیت عکاس، در ارتباط با مواد اولیه و تفکر خلاق براى اتصال قطعات مختلف تصاویر به یکدیگر بوده است. حاصل تعاملى خودنگرانه و تحلیلى درونى و عمیق از فضاى زندگى اطراف خود.
آنچه در آثار مونا شهریارى _ دانشجوى رشته عکاسى دانشگاه تهران _ دیده مى  شد، دید چندوجهى و ژرف از بیانى فرا- متنى و مفهومى، با رویکردى خارج از فضاى دوبعدى در آثار او بود. عکس   هاى او، نظام آموزشى کشور را به صورتى منتقدانه و تیزبین هدف گرفته است. به ویژه در مجموعه عکس + آینه هایى که از تقابل هفت دانشجو و هفت استاد، ارائه شده و طنز دردناکى از وضعیت آموزش دانشگاهى ما ارائه مى  دهد.
روزبه یعقوبى با عکس  هایى ساده و گزنده، از کارت شناسایى، متنى ساده و گیرا و در عین حال صریح را نشان داده است. کار او از لحاظ ساختار و از لحاظ محتوا اهمیت برابر و متعادلى دارد. آزاده شهریارى، هنرمند جوان، با جسارت بسیار عکس   هاى سیاه و سفید را روى کاغذ عکاسى بزرگ با ابعاد بزرگ ارائه داده است. تکنیک او فتوگرام است. اندام انسانى در کارهاى او مستقیماً روى کاغذ حساس قرار گرفته و نور داده شده است. حاصل،  نشان دادن هویت تکه تکه شده و مغشوشى است که نمایانگر فضاهاى درونى هنرمند است، با ارائه مفاهیمى برخاسته از حرکت   هاى متنوع، درباره عشق و مرگ و برش هایى از زندگى به سوى مرگ.
مریم روشنفکر با بیانى بسیار حساس و ظریف، قصه زندگى سه نسل را تصویر کرده است. در قاب هایى عظیم و گاه تکان دهنده رابطه سه زن از سه دوره متفاوت، مادربزرگ، دختر (مادر) و نوه، در کنار یک درخت انجیر اساطیرى، ریشه دار در حضور هر سه زن در زندگى زنانه خود. تصویرى که مریم روشنفکر از پیرى و درد و بیمارى مى دهد، دور از ساحت نوستالژى  هاى سطحى و سانتى مانتالیسم است. واقع گرایى حساس او بیننده را به تاملى پررنج هل مى دهد. آثار او با مدد از دو «رسانه» (تصویر + صدا) عرضه شده و تجربه اى قریب از دیدار و شنیدار را تدارک مى کند. جالب این که بسیارى از مدعوین تصویر مادربزرگ را که از پشت سر گرفته شده بود، مى پنداشتند که تصویر کهولت خانم عصمت دلکش خواننده فقید است، که نبود.و اما آثار بابک اطمینانى،  نقاش و استاد و عضو هیات داوران بى  ینال موزه هنرهاى معاصر. کار او دیگر شناخته شده و زبانزد است. آثار اطمینانى، آبستره و معناگرایانه است و ذهنیت پرورده او در این نمایشگاه، فضاساز و زمینه ساز بوده است. یک عکس بسیار جالب از استاد اطمینانى نیز به اندازه طبیعى او در این گالرى بود که هیچ کس نتوانست از کنار آن بى تفاوت بگذرد. حضور او در این نمایشگاه براى بسیارى افراد دست اندرکار، باعث شگفتى بود و براى هنرجویان جوان، اسباب افتخار و دلگرمى به کار را فراهم کرد.آنچه که پنهان و پوشیده مانده است نقش جاوید رمضانى در برپایى این حادثه هنرى است. کار او فراتر از یک کاشف و گردآورنده استعدادهاى نورس است. او تکنیک کار و استفاده از مداد و مصالح کار هنرى را از نوع نگاه و نحوه دیدن متمایز نمى کند و در یک نظام آموزشى که هم ارژینال است و هم داراى قابلیت فراگیرندگى، زیرا از پنهانى ترین لایه هاى ناخودآگاه، تربیت بصرى را شروع مى کند و «دیدن» را و «عکس گرفتن» را به نوع دگرى مى آموزاند.

نظر شما