تبعیت از دیدگاه قرآن
با اینکه عموم انسانها فطرتا کمال جویند، ولى بسیارى از ایشان با انحراف از مسیر کمال حقیقى و فرو غلتیدن در کژ راهههاى کمال پندارى در دنیا و آخرت نصیبى جز سرگردانى و بدبختى ندارند. قرآن کریم راه رسیدن به کمال واقعى و نجات از بدفرجامى را تبعیت از رسولان الهى و کتاب و دستوراتشان معرفى نموده است. این مقاله درصدد تحقیق و بررسى این مسأله مهم است. بدین منظور ابتدا آیات مربوط به تبعیت استخراج و دستهبندى شده است و در مرحله بعد، تحت عناوین خاص همچون "تبعیت ممدوح و مذموم در قرآن" و "راه شناسایى هر یک از انواع تبعیت از دیدگاه قرآن" و... مورد بررسى قرار گرفته است. نتیجه کاربردى این تحقیق این است که کمال هر انسانى بر اساس تبعیت او معلوم و مشخص مىگردد و خداوند مراتب انسانها را با توجه به درجه تبعیت آنها در آن فرد یا چیزى که تبعیت مىکنند تعیین کرده و بر اساس آن به ایشان کیفر و پاداش مىدهد.
انسان موجودى دو بعدى است که اختیار دارد در راه خیر یا شر حرکت کند. اگر در راه خیر گام بردارد، به کمال مطلوب و سعادت اخروى نایل مىشود و در صورتى که در راه شر قدم بردارد، گرفتار عذاب و بدبختى ابدى مىگردد. البته در این میان خداوند مهربان او را به حال خود رها نکرده، بلکه رسولانى به سوى او فرستاده است که تبعیت از آنان ضامن رسیدن وى به سعادت ابدى مىباشد. بنابراین، آشنا شدن با دیدگاه قرآن درباره تبعیت از این هادیان، به عنوان تنها راه رسیدن به کمال و سعادت جاودانى امرى ضرورى است. پیش از بررسى دیدگاه قرآن درباره این امر مهم، ابتدا معناى لغوى تبعیت و انواع آن بیان مىگردد.
تعریف تبعیت و انواع آن
تبعیت یعنى پىروى، دنبالهروى، پذیرفتن، تعقیب کردن، موافقت کردن، جانشینى، فرمانبردارى، امتثال امر، و ملحق شدن. 1 در همه این موارد تابع، مَتِّبع، مُتتابِع یا مُتابِع از متبوع، مُتَّبَع، متتابَع یا متابَع در کارها و اعمال و حالات پیروى مىکند و او را الگو، پیشرو، بالا دست و اسوه قرار مىدهد و بدینوسیله در صدد است تا خود را مثل او کند. بدیهى است که تبعیت و پیروى به معناى مزبور به خودى خود نه خوب است و نه بد، بلکه با توجه به خوب یا بد بودن متبوع به دو نوع "ممدوح" و "مذموم" تقسیم مىشود. تبعیت ممدوح تبعیتى است که نسبت به افراد یا اعمال پسندیده انجام گیرد و تبعیت مذموم آن است که نسبت به اشخاص یا اعمال ناپسند انجام شود.
تبعیت در قرآن
واژه تبعیت در قرآن کریم 174بار به شکلهاى مختلف به کار رفته که برخى از آنها از نوع ممدوح و بعضى دیگر از نوع مذموم است.
شناسایى تبعیت ممدوح از دیدگاه قرآن از قرائنى همچون امر به آن و توصیفات و پیامدهاى مثبت آن حاصل مىشود. مذموم بودن تبعیت را نیز از قرائنى مانند نهى از آن و توصیفات و پیامدهاى منفى آن مىتوان دریافت.
تبعیت ممدوح
الف. رسولان الهى: قرآن کریم در آیات بسیارى لزوم تبعیت از رسولان الهى را بیان نموده و انسانها را به تبعیت از آنان امر فرموده است؛ از جمله: "پس ایمان آورید به خدا و رسولش که به خدا و کلماتش ایمان دارد و از او تبعیت نمایید، امید است هدایت شوید. " (اعراف: 158)
در این آیه، شرط هدایت انسانها ایمان همراه با تبعیت ذکر شده است. بنابراین، کسى که فقط او را تصدیق مىکند ولى تبعیت نمىنماید، از هدایت دور بوده، در گمراهى به سر مىبرد. 2
در برخى دیگر از آیات، این موضوع را با نوعى تمجید و ستایش از تبعیتکنندگان از رسولان خدا و یا ملاطفت و مهربانى با آنان نشان داده است؛ چنانکه یک جا در مقام دلجویى و تسکین قلب پیامبر 9در مقابل آزار و اذیت و نیز عصیان و سرکشى دشمنان، به آن حضرت خطاب شده است: "اى پیامبر! خدا و مؤمنانى که از تو تبعیت مىکنند، براى تو کافى مىباشند. " (انفال: 64)
در این آیه، عبارت "مؤمنانى که از تو تبعیت مىکنند" به کلمه "خدا" عطف شده است؛ یعنى مؤمنان تبعیتکننده از تو براى تو کفایت مىکنند. 3
برخى گفتهاند معناى آیه این است: اى محمد! خداوند تو را کفایت مىکند و نیز خداوند مؤمنانى را که از تو تبعیت نمودند کفایت مىکند. اما به نظر مىرسد معناى این آیه به صورت "اى محمد! خداوند و مؤمنان تو را کفایت مىکنند" صحیحتر باشد؛ زیرا آیه 62همین سوره صراحت دارد در اینکه خدا و مؤمنان محمد (ص) را یارى کردند. 4
در تفسیر اهلبیت (ع) مذکور است که مراد از این آیه، امیرالمؤمنین (ع) و تابعان آن حضرت مىباشند و ظواهر اخبار شاهد این قول است. 5
و نیز در جایى دیگر خطاب به پیامبر اسلام (ص) در ارتباط با پیروانش آمده است: "و آنگاه پر و بالت را بر پیروان باایمانت بگستران. " (شعراء: 215)
این تعبیر زیبا کنایه از تواضع توأم با محبت و ملاطفت است. همانگونه که پرندگان وقتى مىخواهند به جوجههاى خود اظهار محبت کنند، بالهاى خود را گسترده و پایین آورده، آنان را زیر بال و پر مىگیرند تا هم در برابر حوادث احتمالى مصون مانند و هم از تشتت و پراکندگى حفظ شوند، پیامبر (ص) نیز مأمور است مؤمنان راستین را زیر بال و پر خود بگیرد. 6
آیاتى که بیانگر حال ظالمان در هنگام دیدن عذاب الهى است نیز به گونهاى دیگر نشان دهنده لزوم تبعیت از رسولان الهى است؛ از جمله: "و بترسان مردم را از روزى که عذاب به آنها مىرسد. پس ظالمان مىگویند: پروردگارا! ما را تا اجل معین به تأخیر بینداز تا دعوت تو را اجابت کنیم و از رسولانت تبعیت نماییم. " (ابراهیم: 44)
مفسرّان در مورد اینکه سخن مذکور مربوط به زمان مرگ است یا روز قیامت، اختلافنظر دارند. ممکن است مراد روز قیامت باشد، لکن بعید نیست که همان حین موت و حالت احتضار باشد؛ زیرا اگر روز قیامت بود، مىگفتند: « ما را به دنیا برگردان، نه اینکه اجل و مرگ ما را به تأخیر انداز.»7
ب. قرآن: "و این کتابى است که با برکت و خیر نازل کردیم. پس، از آن تبعیت نمایید و تقوا پیشه کنید تا مشمول رحمت گردید. " (انعام: 155)
قرآن به مردم برکت مىرساند و آنها را به صراط مستقیم هدایت مىکند و از راههاى ضلال دور مىگرداند، عوامل مفید در دنیا و آخرت را براى آنها روشن مىسازد و از ظلمات به سوى نور خارج مىکند. لذا تبعیت از آن در تمامى موارد از قبیل شیوه تفکر و سلوک و نیز معاملات و ارتباطات و احکام و تعالیمش لازم است. البته این تبعیت باید با تقوا همراه باشد تا اینکه به دلیل بىظرفیتى، در فهم آن اشتباه و انحراف رخ ندهد. 8
ج. رضوان خدا: "آیا کسى که از رضوان خدا تبعیت نموده، مانند کسى است که به خشم خدا باز گشته است؟! و منزلگاه او جهنم، و فرجام او بسیار بد است. " (آل عمران: 162)
مفسّران در معناى این آیه نظریات مختلفى ارائه دادهاند: 1. آیا آن کس که موجبات خشنودى حق را با طاعت خود متابعت مىکند، مانند کسى است که خشم او را با معصیت، بر خود فرود مىآورد؟ 2. آیا آنکس که با ترک خیانت، رضاى خدا را پیروى مىکند، چون فردى است که با عمل خیانتکارانه خود خداوند را به خشم مىآورد؟ 3. آیا آنکس که با جهاد در راه حق، رضاى حق را مىجوید، مانند کسى است که موجبات خشم حق را با فرار از جنگ و جهاد از روى تنفر و ترس از جهاد فراهم مىآورد؟9 4. آیا اهلبیت مانند کسانى هستند که با آنها دشمنى مىکنند؟ زیرا در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند: "کسانى که از رضوان خدا تبعیت مىکنند، همان ائمه (ع) هستند. براى مؤمنان درجاتى نزد خداوند وجود دارد و با توجه به دوستى و شناختشان نسبت به ما، خداوند بر حسنات مؤمنان مىافزاید و درجات عالى آنها را بالا مىبرد و اما کسانى که به خشم خداوند رجوع نمودهاند، همانهایى هستند که حق علىبن ابىطالب (ع) و حق ائمه: - یعنى ما اهلبیت - را انکار نمودند. پس به همین دلیل به خشم خداوند رجوع نمودهاند. 10
با دقت در نظریات مزبور درمىیابیم که تمامى آنها باهم قابل جمع بوده، منافاتى با یکدیگر ندارند. بنابراین، مىتوان گفت تبعیت از رضوان خدا تبعیت از هر چیزى است که موجبات رضا و خشنودى پروردگار را فراهم آورد که در عمل به صورتهاى مختلفى نمایان مىگردد.
د. آنچه از ناحیه پروردگار نازل شده است: «تبعیت نمایید از آنچه که از ناحیه پروردگارتان به سوى شما نازل شده است. " (اعراف: 3) درباره این آیه بعضى از مفسرّان گفتهاند: یعنى از قرآن متابعت کنید با انجام اوامر و ترک نواهى آن و یا از پیامبر (ص) متابعت کنید در هر چه بر شما خوانده و به شما گفته است از قرآن و سنّت. 11 برخى دیگر از مفسّران گفتهاند: این تبعیت در امور واجب و مستحب و مباح است که باید در این امور تابع دستور خدا بوده، به آن اعتقاد داشت؛ همچنانکه از حرام واجب است اجتناب کرد.»12
هـ. بهترین آنچه از جانب پروردگار نازل شده است: "و تبعیت کنید از بهترین آنچه از ناحیه پروردگارتان به سوى شما نازل شده است. " (زمر: 55)
مفسرّان آراء متفاوتى را درباره مصداق یا مصادیق "بهترین آنچه از ناحیه پروردگار نازل شده است"، ارائه نمودهاند. برخى از این نظرات به شرح ذیل است:
1. منظور بهترین چیزى است که از میان اسباب طاعت و مغفرت مىتوان در نظر گرفت؛ زیرا وسایل زیادى براى این دو وجود دارد که از لحاظ نتیجه دادن متفاوتند. عاقل کسى است که اسبابى را انتخاب کند که از همه بهتر بوده، بیشترین ثمره و فراوانترین نتیجه را دارا باشد. 13
2. مثلا خداوند هم مباح بودن خواب را نازل کرده است و هم مستحب بودن عبادت را در شب. تبعیت از احسن - مثلا - عبادت است و اینگونه بیان بر طبق ترغیب است نه الزام. 14
3. یعنى قرآن و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و سایر ائمه: دلیل بر این مطلب، قول خداوند - عزّوجلّ - است: «تا اینکه نفس گوید یا حسرتا به خاطر افراطکارى در جنب خد»؛ زیرا از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودهاند: «ما جنب خدا هستیم.»15
4. بعید نیست که منظور خطابهایى باشد که به طریقه انجام حق عبودیت در راه امتثال خطابهاى الهى اشاره مىکند، خواه مواردى که مربوط به عقاید است و خواه مواردى که مربوط به اعمال مىشود. مانند خطابهایى که به استغراق در ذکر خداوند و نیز حبّ خدا و تقواى او و اخلاص در دین دعوت مىکنند؛ زیرا پیروى از این خطابها موجب برخوردارى انسان از حیاتى طیّب و دمیده شدن روح ایمان در او شده، اعمالش را صالح ساخته، او را در نور ولایت خدا، یعنى بالاترین کرامت، داخل مىنماید. 16
و. راه کسى که به سوى خدا بازگشته است: خداوند متعال پس از اینکه در آیه 14سوره "لقمان" انسان را به شکرگزارى در مقابل خود و نیز پدر و مادر سفارش مىنماید، در آیه 15همین سوره وى را از اطاعت آن دو در مواردى که به شرک خدا منجر مىشود؛ نهى کرده، نسبت به رفتار نیکو با آنان در این دنیا - حتى در همین صورت - امر نموده و در ادامه مىفرماید: «و از راه کسى که به سوى من بازگشته، تبعیت کن.»
« کسى که به سوى من بازگشته» یعنى کسى که به طاعت من بازگشته است، که مقصود پیامبر (ص) و مؤمنان هستند. 17
جمله مزبور مبنى بر حصر است؛ بدین معنا که فقط از طریقه کسانى باید پیروى نمود که راه آنان قیام به وظایف دینى و توجه به آفریدگار است. چنانچه درخواست پدر و مادر نیز چنین باشد، باید از خواسته آنان پیروى نمود و فىالجمله، شکرگزارى و مصاحبت با آنها کرد. 18
در این جمله اختصار لطیفى به کار رفته است؛ زیرا در عین کوتاهى مىفهماند که اگر پدر و مادر با خدا باشند، باید راهشان را پیروى کرد و گرنه اطاعتشان واجب نیست و باید راه غیر آن دو نفر، یعنى راه کسانى را که با خدا هستند، پیروى نمود. 19
لازمه تبعیت
الف. تسلیم بىچون و چرا: کسى که از متبوع موردنظر خداوند تبعیت مىکند، در حقیقت خود را به کسى سپرده است که نسبت به راههاى هدایت آگاهى کامل دارد و هرچه انجام مىدهد حق است. چه او حقانیت یکایک اعمال متبوع را کاملا درک کند و چه درک نکند، اجمالا مىداند هرچه وى انجام دهد، حق است. بنابراین، هرگاه در حین تبعیت با وضعیتى روبهرو شود که نتواند حقانیت آن مورد خاص را درک کند، نباید به چون و چرا کردن حول و حوش آن یا سرپیچى و عصیان از تبعیت وى بپردازد، بلکه باید کاملا تسلیم بوده، توضیح حقانیت آن مورد را به شخص متبوع واگذار نماید تا هر وقت خود صلاح دانست، به آن مبادرت ورزد.
نمونه چنین تبعیتى در قرآن کریم داستان حضرت موسى (ع) و عالم لدنّى است؛ وقتى عالم لدنّى در مقابل درخواست موسى (ع) مبنى بر تبعیت از وى، اظهار داشت که نمىتوانى صبر کنى، حضرت موسى (ع) گفت: "انشاءالله مرا صابر خواهى یافت و تو را در هیچ امرى عصیان نمىورزم. " (کهف: 69) عالم لدنّى نیز به وى گفت: "پس اگر از من تبعیت کردى چیزى از من نپرس تا اینکه خودم برایت بگوم. " (کهف: 70)
معناى جمله این است که اگر از من پیروى کردى، در مورد هر چیزى که دیدى و برایت گران آمد، نباید سؤال کنى تا خودم معنا و وجه آن را بیان نمایم و در این جمله اشاره است به اینکه به زودى اعمالى از من خواهى دید که تحملش برایت سنگین است، ولى من خودم برایت توضیح خواهم داد. اما براى موسى (ع) مصلحت نیست که ابتدا سؤال نماید، بلکه سزاوار است صبر کند تا او خود بیان نماید. 20
ب. تبعیت همه جانبه: تبعیت از رسولان خدا در صورتى با ارزش و ممدوح مىباشد که همه جانبه بوده، تمامى موارد را در برگیرد، نه اینکه هرگاه به استفاده شخص باشد، تبعیت کند و هرجا ضررى متوجه او باشد، سرپیچى نماید.
بعضى از انسانها در موارد آسان تبعیت مىکنند و در موارد سخت تبعیت نمىکنند. " (توبه: 42) معناى آیه این است که اگر تو ایشان را به کارى دعوت مىکردى که نفع مالى مسلم و نقدى مىداشت و به دست آوردنش هم آسان بود، مسلما تو را اجابت مىکردند و با تو بیرون مىآمدند تا به طمع خود برسند و غنیمتى را که وعده داده بودى، به چنگ آورند و لیکن تو ایشان را به سفرى دور و دراز و کارى دشوار دعوت کردى و لذا درباره آن تثاقل ورزیدند و به زودى بعد از آنکه از جنگ برگشتید و آنها را به خاطر تخلفشان سرزنش کردید، به خدا سوگند خواهند خورد که اگر توانایى داشتیم با شما مىآمدیم. اینها با این روشى که در امر جهاد در پیش گرفتهاند که هر وقت آسان و پر درآمد بود، شرکت کنند و هر وقت دور و پر مشقت بود، تخلف نموده، عذرها و سوگند دروغین بیاورند، خود را هلاک خواهند کرد و خدا مىداند که در سوگندشان دروغگویند. 21
راه شناسایى تبعیتکنندگان حقیقى
ملاک و معیار سنجش تبعیت و عدم تبعیت فرد، انجام امتحان است. این امتحان از طریق نزول بلایا و اجراى احکام و حدود محقق مىگردد. نمونهاى از این امتحانات حکم تغییر قبله در صدر اسلام بود: "و ما قرار ندادیم قبلهاى را که بر آن بودى مگر براى اینکه بدانیم کسانى را که از رسول تبعیت مىکنند از کسانى که به مخالفت وى برمىخیزند، و این تغییر قبله سنگین بود به جز بر هدایت یافتگان به خدا. " (بقره: 143)
در بعضى از تفاسیر در توضیح این آیه آمده است: «مگر براى اینکه امتحان کنیم مردم را تا تشخیص دهیم تبعیتکنندگان از رسول را در نماز گزاردن به آن جهت، از کسانى که برمىگردند به حالت سابق خود به خاطر الفت و علاقه به قبله پدرانشان.»22
از امام حسن عسگرى (ع) نقل شده که فرمودند: «مردم مکه هواى قبله شدن کعبه را به سر داشتند. خداى تعالى با قبله قرار دادن بیتالمقدس امتحانشان کرد تا معلوم شود چه کسى بر خلاف هواى نفسش رسول خدا (ص) را پیروى مىکند، بر خلاف مردم مدینه که هواى بیتالمقدس به سر داشتند و خداى تعالى به برگرداندن قبله دستورشان داد تا با هواى نفس خود مخالفت نموده، رو به کعبه نماز بگزارند تا باز معلوم شود چه کسى پیروى رسول خدا (ص) مىکند و چه کسى مخالفت مىنماید، که هرکس او را بر خلاف میل درونىاش اطاعت کند مصدِّق و موافق اوست.»23
پیامدهاى تبعیت
جلب محبت الهى: «بگو اگر خدا را دوست مىدارید، پس، از من تبعیت نمایید تا خدا هم شما را دوست بدارد.» (آل عمران: 31)
در تفسیر این آیه آمده است: یا محمد! بگو اگر شما حقیقتا خدا را دوست مىدارید، پس مرا پیروى کنید، زیرا آنچه من از نزد خدا آوردهام، مبیّن صفات و اوامر و نواهى اوست و محبّ صادق و دوستدار واقعى کسى است که بر معرفت محبوب و شناسایى امر و نهى او حریص باشد تا به وسیله امتثال امر او و اجتناب از نهى او به او تقرّب بجوید؛ و اگر متابعت من نمایید، خدا هم شما را دوست خواهد داشت و شما را توفیق خواهد داد و به راه راست هدایت خواهد فرمود. 24
اکنون که شما از پیغمبر من تبعیت نمىکنید، معلوم مىشود نسبت به من محبت ندارید. دروغ مىگویید. پس چگونه مىشود که من شما را دوست داشته باشم؟ اگر انسان خدا را دوست داشته باشد، به دلیل عقل لازمهاش این است که هر کسى را خدا دوست دارد، او نیز دوست داشته باشد. یقینا خدا پیامبر خدا را دوست دارد. بدون شک پیامبر (ص) هم آل خود یعنى ائمه (ع) را دوست دارد. پس تردیدى نیست که باید انسان اهلبیت: را دوست داشته باشد. اخبار فراوانى از خاندان عصمت و طهارت وارد شده و به این آیه استدلال نمودهاند که اطاعت ایشان اطاعت خداست. 25
از امام صادق (ع) در ارتباط با آیه مزبور نقل شده که فرمودهاند: هرکس که دوست دارد حق تعالى او را دوست داشته باشد، پس باید خداى تعالى را اطاعت و از ما پیروى نماید. به خدا سوگند که بنده از خداى تعالى فرمانبردارى نکند، مگر آنکه خداوند پیروى از ما را نیز در اطاعت از خود داخل کند و به خدا سوگند که بنده از ما پیروى نمىکند، مگر اینکه خداوند او را دوست مىدارد و به خدا سوگند که کسى از پیروى ما خوددارى نمىکند، مگر اینکه ما را دشمن مىدارد و به خدا سوگند کسى با ما دشمنى نمىکند، مگر اینکه خدا را عصیان مىورزد و هر که بمیرد در حالى که نسبت به خداى تعالى عاصى باشد، خداوند او را رسوا ساخته، در آتش جهنم مىاندازد. 26
گفتهاند: در عهد رسول خدا (ص) جماعتى ادعا کردند که خدا را دوست دارند. حق تعالى گفت: این محمد (ص) دوست من است. اگر شما در این ادعا راستگو هستید، از او متابعت کنید تا من نیز شما را دوست بدارم و الاّ ادعایى باشد بى بیّنت و ادعاى بىبیّنت باطل باشد. از ابن عباس نقل کردهاند: رسول خدا (ص) نزد قریش آمد در حالى که آنها در مسجدالحرام بتان را مىپرستیدند. ایشان را ملامت کرد و گفت: شرم ندارید؟ دین پدر خود ابراهیم و اسماعیل را رها کردهاید و جمادى را مىپرستید که در آن نفعى وضررى نیست. آنها گفتند: ما اینها را به خاطر دوستى خدا مىپرستیم. خداى تعالى این آیه را بر پیامبر فرستاد و فرمود: بگو اگر طالب چیزى هستید که شما را به خدا نزدیک گرداند، از من متابعت کنید تا خداى تعالى شما را دوست بدارد که من سزاوارترم به تعظیم از این بتها، که من رسول خدایم. 27
تقرب به رسولان الهى: «هرکس از من تبعیت نمود، از من است.» (ابراهیم: 36)
در قاموس دینى و جهان معنویت، معتبرترین ملاک براى نزدیکى به رسول خدا (ص) و قرار گرفتن در زمره اهلبیت (ع) تبعیت است و صرف خویشاوندى و رابطه خونى در این زمینهها راهگشا نیست؛ چنانکه ابراهیم (ع) در آیه مزبور به همین مطلب تصریح نموده است و نیز پیامبراسلام (ص) در مورد سلمان غیرعرب فرمودند: او از ما اهلبیت: است.
هدایت و مصونیت از گمراهى و شقاوت: «خداوند به وسیله آن (قرآن) هرکسى را که از رضوانش تبعیت کرده است به راههاى امن و سلامت هدایت نماید و آنها را از تاریکىها به سوى نور خارج کند و به صراط مستقیم هدایت نماید.» (مائده: 16)
- و آن شخص مؤمن گفت: اى قوم! از من تبعیت کنید تا شما را به راه رشد هدایت نمایم. " (غافر: 38) در مورد کاربرد ترکیبى واژه هدایت به عنوان پیامد تبعیت، توجه به این نکته ضرورى است که گرچه از آن با تعابیر مختلفى همچون هدایت به راههاى امن و سلامت و صراط مستقیم و راه رشد یاد شده است، ولى در حقیقت بازگشت همه آنها به یک چیز، یعنى همان راهى است که انسان را به خداوند نزدیک مىکند. به تعبیر دیگر، اگر به راههاى امن و سلامت اشاره شده، از این جهت است که گام نهادن در تمام این راهها یا اعمال، انسان را از خطر گمراهى و سرگردانى ایمن مىدارد و اگر صراط مستقیم نامیده شده، بدین لحاظ است که مجموعه این اعمال ما را در راهى قرار مىدهد که مستقیما به خداوند منتهى میگردد و اگر به عنوان راه رشد مطرح شده، از این نظر است که موجب رشد و کمال انسان مىشود. ضمن اینکه استفاده از تعابیرى مانند عدم گمراهى و شقاوت (طه: 123) نیز به صورتى دیگر به تبیین همان معنا کمک مىکند؛ زیرا بدیهى است وقتى تبعیت موجب هدایت شود، طبیعتا مانع از گمراهى و همچنین شقاوت خواهد شد. مقصود از شقاوت در اینجا، بدبختى و بیچارگى اخروى است. 28
اگر شقاوت به معناى بدبختى و بیچارگى دنیوى ناشى از مشکلات و سختىها باشد، در این صورت مضمون آیه مخالف احادیث بسیارى است که در آنها بیان شده میزان افزایش مشکلات و سختىها متناسب با میزان افزایش ایمان است. 29
تفوق و برترى بر کفار: «و تبعیتکنندگان از تو عیسى (ع) را تا روز قیامت بر کفار تفوّق و برترى مىدهیم.» (آلعمران: 55)
کسى که تبعیت مىکند، به دلیل برخوردارى از محبت الهى، طبیعتا از حمایت او نیز بهرهمند است و چون حمایتکنده داناترین و قدرتمندترین است و دست قدرتش بر همه دستها غلبه دارد (فتح: 10) پس وى نیز هیچگاه شکست نمىخورد و مغلوب نمىگردد.
ایجاد رافت و رحمت در قلب: "و در قلب کسانى که از وى (عیسى) تبعیت کردند، رأفت و ر حمت قرار دادیم. " (حدید: 27) رسولان الهى خود مظهر رحمت خداوندند؛ چنانکه پیامبراسلام (ص) به عنوان "رحمت براى عالمین" معرفى گردیدهاند. (انبیاء: 107) بنابراین، طبیعى است که تبعیتکنندگان از آنان نیز از آنجایى که به خاطر تبعیتشان روز به روز بیشتر متخلّق به اخلاق آنان مىشوند، از چنین صفتى نیز به همان نسبت برخوردار گردند. به علاوه که نتیجه طبیعى اعمال صالح خالصانه نیز داشتن قلبى پاک است که خود به خود منشأ مهر و محبت و رحمت مىباشد.
پوشیده شدن بدىها: "کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند... خداوند بدىهایشان را پوشانید... زیرا مؤمنان از حق که از جانب پروردگارشان نازل گردیده است تبعیت نمودند. " (محمد: 2-3)
تبعیت امرى نسبى است و مراتبى دارد؛ کسى که شروع مىکند به تبعیت کردن از رسول، مسلما در همان ابتداى کار تمام اعمالش صدر درصد منطبق براعمال رسول نمىشود، بلکه به مروز زمان هرچه بر تبعیتش افزوده مىگردد، به رسول نزدیکتر مىشود. بنابراین، تا آن مرحلهاى که پیش رفته، یک سرى از اعمالش اصلاح و از بدىها مبرّا گردیده است، ولى به میزانى که از رسول (ص) فاصله دارد، هنوز داراى نقایصى مىباشد. خداوند عیبها و نقایص وى را تا رسیدن به کمال مطلوب، از دید دیگران پنهان مىدارد.
آسودگى خاطر: "کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند... خداوند خاطرشان را آسوده نمود... زیرا مؤمنان از حق... تبعیت نمودند. " (محمد: 2/3)
کسى که از رسول تبعیت مىکند، خیالش راحت است به دنبال کسى حرکت مىکند که چون همواره به حق عمل مىنماید، هیچ خطایى مرتکب نمىشود و در نتیجه، دچار هیچگونه گمراهى و انحرافى هم نمىگردد. پس از این جهت دچار نگرانى نیست؛ مىداند به ریسمانى چنگ زده است که جدایى ندارد. (بقره: 256)
تبعیت مذموم
گامهاى شیطان: در قرآن کریم سه جا نسبت به تبعیت از گامهاى شیطان نهى شده است که دو مورد آن در ارتباط با خوردن است:
« - از خوراکىهاى حلال و پاکیزه زمین بخورید و از گامهاى شیطان تبعیت نکنید.» (بقره: 168)
- از آنچه که خدا به شما روزى داده است بخورید و از گامهاى شیطان تبعیت مکنید. " (انعام: 142)
معلوم مىشود میزان تأثیر وسوسههاى شیطان بر انسان ارتباط زیادى با چگونگى کسب روزى او از لحاظ حلال یا حرام بودن دارد. بنابراین، براى اینکه بتواند خود را از وسوسههاى شیطان دور نگه دارد و از او تبعیت ننماید، باید نسبت به حلال بودن روزى خود دقت و حساسیت زیادى داشته باشد.
از سوى دیگر، تعبیر گامهاى شیطان در این آیه، گویا اشاره به یک مسأله دقیق تربیتى دارد و آن اینکه: انحرافها و تبهکارىها تدریجا در انسان نفوذ مىکند، نه به صورت دفعى و فورى؛ مثلا براى آلوده شدن یک جوان به مواد مخدر یا قمار و شراب، معمولا مراحلى وجود دارد: نخست به صورت تماشاچى در یکى از جلسات شرکت مىکند و انجام این کار را زیاد مهم تلقّى نمىنماید. گام دوم، شرکت تفریحى در قمار (بدون برد و یا باخت) و یا استفاده از مواد مخدر به عنوان رفع خستگى یا درمان بیمارى و مانند آن است. گام سوم، استفاده از این امور به صورت کم و به قصد این است که در مدت کوتاهى از آن صرفنظر کند. سرانجام گامها یکى پس از دیگرى برداشته مىشود و شخص به صورت یک قمار باز حرفهاى خطرناک و یا یک معتاد سخت بینوا درمىآید. وسوسههاى شیطان معمولا به همین صورت است و انسان را قدم به قدم و تدریجا پشت سر خود به سوى پرتگاه مىکشاند. 30
هوا و هوس: در آیات بسیارى از قرآن کریم تبعیت از هوا و هوس مورد مذمّت یا نهى واقع شده است. مثلا در یکجا در رابطه با حکم و داورى چنین آمده است: "پس میان مردم به حق حکم کن و از هوا و هوس تبعیت مکن. " (ص: 26)
هواى نفس پرده ضخیمى بر چشمان حقیقت بین انسان مىافکند و میان او و عدالت جدایى مىاندازد. از اینرو، در ادامه مىگوید: "اگر از هواى نفس پیروى کنى، تو را از راه خدا، که همان راه حق است، باز مىدارد. " بنابراین، هرجا گمراهى است پاى هواى نفس در میان است و هر جا هواى نفس است نتیجه آن گمراهى است. 31
و در جایى دیگر درباره ظالمان آمده است: "بلکه ظالمان از هوا و هوسشان تبعیت کردهاند، بدون آنکه علمى نسبت به آن داشته باشند. " (روم: 29)
و نیز درباره کسانى که دعوت پیامبر (ص) را اجابت نکردهاند، چنین ذکر شده است: "پس اگر تو را اجابت نکردند، بدان که آنها فقط از هوا و هوس خود تبعیت مىکنند. " (قصص: 50)
راه نادانان: "از راه نادانان تبعیت مکنید. " (یونس: 89) یعنى طریق کسانى که به حکم و مصلحت الهى جاهل هستند و سبیل نادانان را که در کارها عجله دارند، مپویید. 32
پى نوشت ها
1- خلیل بن احمد فراهیدى، کتاب العین، قم، دارالهجره، 1410ه'. ق، ج2، ص / 78ابن منظور، لسان العرب، داراحیاء التراث العربى، 1408، ج8، ص / 27فخرالدین ظریحى، مجمعالبحرین، تهران، المکتبة المرتضویة، 1365ه'. ش، ج4، ص 305.
2- فتحالله کاشانى، منهج الصادقین فى الزام المخالفین، تهران، اسلامیه، 1344ه'. ش، ج 2، ص 151.
3- سید عبدالله شبّر، الجواهر الثمین فىتفسیر الکتابالمبین، الفین، 1407ق، ج 3، ص 40.
4- محمدجواد مغنیه، التفسیر الکاشف، تهران، اسلامیه، 1364ش، ج 3، ص 504.
5- حسین بن احمد احمد حسینى شاه عبدالعظیمى، تفسیر اثنى عشرى، تهران، میقات، 1364ش، ج 4، ص 371.
6- محمدجواد نجفى، تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، 1374ه'. ش، ج 15، ص 9.
7- سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فى تفسیر القرآن، تهران، اسلامیه، 1366ش، ج 7، ص 401.
8- محمدحسین فضلالله، من وحىالقرآن، بیروت، دارالزهراء، 1405ق، ج 9، ص 294.
9- ابوعلى فضل بن الحسن طبرسى، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1379ق، ج 1، ص 530.
10- ابوالنصر محمدبن مسعودعیاشى، تفسیرعیاشى، تهران، اسلامیه، ج 1، ص 205.
11- فتحالله کاشانى، پیشین، ج 4، ص 4.
12- ابوعلى فضل بن الحسن طبرسى، پیشین، ج 2، ص 394.
13- محمد کرمى، التفسیر لکتاب اللّه المنیر، قم، علمیه، 1402ق، ج 7، ص 15.
14- محمد حسینى شیرازى، تقریب القرآن الى الاذهان، بیروت، الوفاء، 1400ق، ج 24، ص 25.
15- على بن ابراهیم قمى، تفسیر القمى، قم، دارالکتاب، بىتا، ج 2، ص 250.
16- سید محمدحسین طباطبایى، تفسیرالمیزان، تهران، اسلامیه، 1397، ج17، ص 298.
17- محمدبنحسین طوسى، التبیان فى تفسیرالقرآن، قم، الاعلام، 1409، ج 8، ص 274.
18- محمد حسینى همدانى، انوار درخشان در تفسیر قرآن، تهران، لطفى، 1380ق، ج 12، ص 274.
19- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص /227ج 13، ص / 230ج 9، ص 297.
20- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص /227ج 13، ص / 230ج 9، ص 297.
21- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 16، ص /227ج 13، ص / 230ج 9، ص 297.
22- سید عبدالله شبّر، پیشین، ج 1، ص 155.
23- سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ص 160.
24- علیرضا میرزادخسروانى، تفسیرخسروى، تهران، اسلامیه، 1397ق، ج 1، ص 438.
25- محمدجواد نجفى، پیشین، ج 2، ص 256.
26- محمدبن یعقوب کلینى، اصول و روضه کافى، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1392ق، ص 289.
27- حسن بن على خزاعى نیشابورى (ابوالفتوح رازى)، روض الجنان فى تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوى، 1374ش، ج 4، ص 277.
28- ابوالقاسم حسینبنمحمد راغب اصفهانى، تهران، دفتر نشر کتاب، 1404ق، ص 115.
29- محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 3، ص 359-351.
30- ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1366ش، ج 1، ص 417.
31- همان، ج 19، ص 261.
32- علىرضا میرزا خسروانى، پیشین، ج 4، ص 224.
منبع: ماهنامه معرفت شماره 73، ویژه نامه علوم قرآنی
نویسنده : پریچه ساروى
نظر شما