نسبت ما و فناوری
فناوری (تکنولوژی) و نسبت آن با انسان، امروزه یکی از مهمترین مباحث حوزه علمی، انسانی بخصوص، جامعهشناسی به شمار میرود. فناوری بهعنوان یک پدیده رو به رشد و در ملازمت با نوع تفکر انسان جدید، به صورت فراگیری تمامی جنبههای مختلف زندگی در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را تحت تاثیر قرار داده است. مسئلهای که باید به آن توجه شود، این است که فناوری پدیدهای چند وجهی است و از این نظر بحث و گفتگو پیرامون آن همواره چالش برانگیز است. در نوشته حاضر، نگارنده فقط میکوشد، در مقابل این سوال که نسبت ما بهعنوان انسان با فناوری (تکونولوژی) چگونه نسبتی است؟ به بیان- صرفا- مسئله بپردازد. مارتین هایدگر (1889 -1975) فیلسوف اگزیستانسیالیست معاصر، در زمره نخستین متفکرانی است که معنا و مفهوم تکنولوژی (فناوری) را با یک نگرش فلسفی، به پرسش گرفته است. او در رساله «پرسش از تکنولوژی» به طرح این موضوع پرداخت که آیا تکنولوژی به مثابه یک ابزار است و یا اینکه چنین برداشتی از اساس دچار اشکال و نارسایی است. هایدگر بر این عقیده است که «وقتی به پرسش از تکنولوژی میپردازیم، در واقع میپرسیم که آن چیست. هر دو پاسخی را که به این پرسش داده میشود، همه میدانند. یکی میگوید: تکنولوژی وسیلهای است برای هدفی. دیگری میگوید: تکنولوژی نوعی فعالیت انسانی است. این دو تعریف تکنولوژی به یکدیگر تعلق دارند. زیرا هدف و تامین و کاربرد وسایل مناسب برای رسیدن به آن فعالیتی انسانی است. ساخت و کاربری افزار، ابزار و ماشین، خود اشیایی ساخته شده و [مواد] به کار برده شده و هدفها و نیازهایی که برآورده میکنند، همگی به آنچه تکنولوژی است تعلق دارند. تکنولوژی مجموعه همین عوامل است. اصلا خود تکنولوژی یک ابزار- به زبان لاتین - instrumentum است. (1)
هایدگر با بیان دو طرز تلقی از معنای تکنولوژی میکوشد انواع پاسخهای ممکن و محتمل به این پرسش نه چندان ساده را مورد ارزیابیهای دقیق و موشکافانه قراردهد. او در صدد است با افکندن نقاب از چهره تکنولوژی، ماهیت واقعی آن را آشکار سازد. به زبان هایدگری، تعیین «نسبت» میان آدمی و تکنولوژی همه آن چیزی است که باید در نتیجه این پرسش و پاسخها به آن دست یابیم. به راستی چه نسبتی میان ما و تکنولوژی برقرار است؟
در این نوشتار میکوشیم، بهطور اجمالی ابعادی از این «مسئله» را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم. یکم: بنا به یک فرض، تکنولوژی آنگاه که به مثابه ابزار و وسیلهای برای زیست بهتر تلقی میشود، یک میل درونی انسان را مورد تاکید قرار میدهد و آن، تمایل آدمی به تسلط بر ابزار است. بهطور طبیعی نسبت انسان با وسیله، علی الاصول باید بر چنین رابطهای استوار باشد. نقص چنین بیانی به خودی خود آشکار نمیشود مگر آنکه بتوانیم با تامل و تعمق در پیامدهایی که بر چنین پاسخی مترتب است، عدم استواری و استحکام این نحوه نگرش به تکنولوژی را با طرح پاسخی مطمئنتر، نشان دهیم. سوال آغازین ما برای نقض تعریف نخست از تکنولوژی میتواند به این نحو مطرح شود: این تکنولوژی است که دست آموز ماست و یا آنکه قضیه عکس چنین فرضی است»؟ دوم: چنانچه تکنولوژی را مطابق پاسخ نخست به ابزاری دردست بشر معنا کنیم، دلایل بسیاری وجود دارند که تردیدهای ما را نسبت به صحت این تعریف برمیانگیزانند. در نتیجه توجه به این دلایل، گزاره جدیدی در برابر ما قرار میگیرد و آن اینکه، این انسان است که مقهور و مغلوب تکنولوژی است. در تبیین و تشریح چنین نگرشی به ناچار، چند مفهوم را که به فهم ما از این گزاره کمک میکند، مورد اشاره قرار میدهیم. گویی آن چنانکه در پریدن از یک رودخانه کم عرض، سنگهایی که در وسط رودخانه قرار گرفتهاند، پریدن ما را تسهیل میکنند. یکی از این مفاهیم مفهوم از خود بیگانگی(Elination) است. این مفهوم ناظر به این معنا است، انسان آنگاه که در ورطه ناآگاهی فرو میغلطد و از امکانات خویش تهی میشود، به تدریج تبدیل به یک شیئی میشود. شیئیایی در دست دیگران، دیگرانی که ممکن است یک فرد یا یک طبقه اجتماعی و یاحتی یک نحوه نگرش، مانند نگرش تکنولوژیک به هستی و جهان پیرامونی باشد. فیلم مشهور «عصر جدید» ساخته چارلی چاپلین، عمیقا به بیان چنین معنایی از موقعیت کنونی انسان نظر دارد. انسان در چنگال ماشین و در لابهلای چرخ دندههای غول صنعت، تصویر متمایزی از انسان عصر جدید است که در فیلم نشان داده شده است. شیئی وارگی انسان همه آن چیزی است که چاپلین سعی دارد، ماهیت آن را آشکار سازد. اگرچه وضع کنونی انسان، نتیجه فرآیندی است که پس از رنسانس و سیطره عقلگرایی مطلق بر تمامی شئونات زندگی بشر ظهور و بروز یافته است؛ اما آیا بشر واقعا محکوم به پذیرش چنین سرنوشتی است؟ بنابراین در معنای اخیر، تکنولوژی نه ابزار و فنون، بلکه یک نحوه نگرش است که در آن جهان بهعنوان منبعی برای تولید انرژی، تنها در خدمت به انسان تشخص مییابد. این انسان است که به جهان حضور میبخشد و اوست که شاخص صدق و کذب گزارهها را تعیین میکند. در چنین نگرشی، چونان گذشته، دیگر در کوه ندای آسمان شنیده نمیشود، بلکه کوه به شیئیایی تبدیل میشود که منبع اورانیوم و گوگرد و منگنز و آهن است و دیگر هیچ! سوم: مطابق آنچه که در فهم روزمره جامعه ما جاری است، اگر چنانچه فناوری را به مثابه ابزار تلقی کنیم آنگاه محصولاتی که در نتیجه گسترش فنون جدید عرضه میشوند، واجد دو ویژگی و یا ارزش هستند، یکی آنکه فناوری، اسباب آشنایی ما را با افکار جدید فراهم میکند و دو دیگر آنکه استفاده از این «ابزار» به ما کمک میکند تا فعالیت روزانه خود را با سرعت و سهولت بیشتری انجام دهیم. در صورتی که این طرز تلقی را بپذیریم، ناگزیر از پاسخگویی به چند سوال خواهیم بود:
الف) آیا فناوری- بهطور مثال در حوزه اطلاعات و ارتباطات( ICT) فقط معرف تجهیزات و امکانات مادی است و یا آنکه حامل ارزشها، هنجارها و انگارههای فرهنگی نیز هستند؟ به بیانی سادهتر آیا، ماهواره، اینترنت، تلفن همراه، بازیهای رایانهای،... وسیلهای برای انجام کار محسوب میشوند و یا برعکس، نیروهای مولدی هستند که مفاهیمی را نیز تولید و یا با خود حمل میکنند؟
ب) اگر پاسخ سوال بالا مثبت باشد، در آن صورت ما با چه مفاهیمی و با چه ترکیب روبرو هستیم؟ و باز بر مبنای چنین فرضی حیطه عمل و تاثیر این مفاهیم را بر جامعه خود چگونه ارزیابی میکنیم؟ بدون تردید به این سوالات نمیتوان در قالب چنین نوشتار کوتاهی پاسخی مشروح داد؛ اما تلاش خواهیم کرد در خلال مباحثی که طرح میشود به صورت بندی واقعبینانهای از وضعیت کنونی دست یابیم.
1- فناوری و پرسش از ماهیت آن میتواند از دو زاویه نگریسته شود، یکی از این نظر که فناوری خالق و مبدع تکنیک است و دیگر موجود انسان است که از این ابداع سود میبرد. بنابراین بسته به نوع نگرش به فناوری دو تفسیر فلسفی میتواند ارائه داد. انسان چنانچه در مقام بهرهبرداری از فناوری در نظر گرفته شود میتواند در عین حال که از طبیعت سود میبرد مقام مادری آن را نیز پاس بدارد و در واقع بر اساس حکمت آفرینش الهی به طبیعت بنگرد.
2- انسان از این نظر که واجد عقلانیت است علیالاصول باید زیستن خود را بهبود بخشد. فناوری در مقام ابزار زندگی بشر را در معرض تغییرات جدی قرار داده است به نحوی که پس از انقلاب صنعتی روندرو به رشد «تکنیک» افقهای جدیدی را به روی بشر گشوده است تسلط این نحوه نگرش البته پیامدهایی نیز داشته است. یکی از این پیامدها تفوق نگاه مهندسی به عالم است. براساس این نگاه، جهان تنها انبار و مخزن انرژی است و موفقیت آتی انسان در این است که تا جایی که میتواند از این منبع انرژی بهره بیشتری ببرد.
3- نگاه لیبرالیستی اذعان دارد که ارائه هیچ نوع تفسیری از فناوری قابل پذیرش نیست. بدین معنی که انسان از این نظر که آزاد است میتواند فلسفههای گوناگونی را برای فناوری انتخاب کند اما در عین حال بر این امر اصرار میورزد که تکنولوژی برآیند نوع تفکری است که در غرب حاکم است و لذا هر کسی که بخواهد از مظاهر ابزاری تکنولوژی استفاده کند ضرورتا باید به پذیرش تفکری که این تکنولوژی از بستر آن روییده است ملتزم باشد. بنابراین بر خلاف ادعای لیبرالیسم در اینجا با نوعی تفسیر جزمی(Dogmatic) مواجهایم. در عین حال که میدانیم لیبرالیسم در ماهیت خود منکر حقیقت بیرونی بوده و به نوعی در پیروی از نحله سوفسطائیان فقط انسان را معیار حقیقت میشمارد.
4- انسان اگر چه در نوع نگاه خود به جهان آزاد است؛ اما این امر لزوما موید حقانیت انتخاب نیست، چه در غیر این صورت دیگر به استدلال و برهان نیازی نخواهد بود. اثبات حقانیت یک انتخاب مستلزم فلسفهورزی و بیان معیارهایی است که بیرون از انسان نیز واجد اصالت هستند. خوبی، زیبایی، ایمان وهمه اموری که انبیای عظام در صدد بسط آنها میان اجتماع انسانی بودهاند مفاهیمی هستند که تابع انسان نیستند و مستقل از او دارای ارزش ذاتیاند. بر این اساس نوع انتخاب بهطور دائمی باید مطابق معیارهای اصیل مورد ارزیابی قرار گیرند. فناوری و تعیین نسبت آن با انسان بهطور قطع در کانون این تجزیه و تحلیل قرار دارد.
5- فناوری به همان میزان که در ارتقای کیفیت زندگی انسان نقش داشته در تخریب برخی مناسبات صحیح اجتماعی و فرهنگی نیز سهیم است. البته عقل حکم میکند «فناوری» را عامل این در هم ریختگی قلمداد نکنیم چرا که فناوری، در مقام ابزار چیزی جز وسیلهای برای برآورده ساختن اهداف انسانها در دنیای مادی نیست. فناوری نه خوب، نه بد، نه خنثی است(2) فناوری یک فزاینده نیرو است که قدرت انسان را بزرگنمایی میکند. خوب یا بد بودن تاثیر این پدیده به چگونگی استفاده از آن مربوط میشود آنچه نیاز به کنترل دارد برخوردهاست نه فناوری.
6- فناوری بویژه در حیطه اطلاعات و ارتباطات یک تهدید کننده جدی برای حفظ حریم خصوصی افراد است. نگاهی به اخبار- حداقل یکسال گذشته - در این حوزه اجتماعی و گسترش افسارگسیخته سوءاستفاده از اطلاعات خصوصی شهروندان نشان دهنده عمق فجایعی است که میتواند بر اثر بر هم خوردن توازن در حوزه مدیریت و مصرف ابزارهای نوین اطلاعرسانی و ارتباطات بر جامعه تحمیل شود. سنت حفظ حریم خصوصی در اکثر جوامع انسانی بویژه در جوامعی که شهروندان آن بر اساس آموزههای الهی و دستورات دینی زندگی میکنند بسیار مورد ستایش قرار داشته و دارد. آیا تکنولوژی به همان اندازه که تهدید کننده زندگی خصوصی است مدافع آن نیز میتواند باشد؟ پاسخ به این پرسش بسیار صعب و دشوار است که در «آینده چه بلایی بر سر حریم خصوصی خواهد آمد؟»
7- فناوری، بویژه صورتی از آن که در حوزه اطلاعات قد برافراشته امروز محورتوسعه جوامع است- اگر چه در جامعه ما هنوز بهعنوان ابزار توسعه دیده میشود- اما این امر نباید منجر به این برداشت شود که توسعه یافتگی لزوما مترادف کمال یافتگی است. امروزه در جوامع غربی شاهد تغییر رویکردهایی هستیم که نشان میدهد بنیادهای معرفت شناختی فناوری از شکل اولیه آن فاصله زیادی گرفته است. این بدان معنی است که بنیادهای تکنولوژی مانند گذشته بر مبنای تفکرات مابعدالطبیعی سنجش نمیشود بلکه با استیلای رویکردهای منفعت طلبانه، لذت جویی، قدرت افزایی ونگاه مطلق انگارانه به علم، ماهیت تکنولوژی در حال دگرگون شدن است. بنابراین صحیحتر آن است که با برخورد گزینشی با دستاوردهای فناوری، مقتضیات زیستگاه فرهنگی واجتماعی خود را نیز به درستی بشناسیم و آنها را در نحوه مواجهه با تکنولوژی مورد ملاحظه قرار دهیم.
8- تجزیه و تحلیل برخی دادهها در حوزه مطالعات اجتماعی جامعه ما بیانگر این حقیقت تلخ است که به لحاظ فقدان یک افق روشن در عرصه مواجهه با پدیدههای جدید (تکنولوژیک) همواره با اغتشاشاتی در بخش رفتار فردی و اجتماعی روبرو هستیم. نحوه استفاده برخی جوانان ما از ابزارهای جدید، نوع آرایشها، اصطلاحات و گویشهای مغشوش و دردسرهایی که بسیاری از والدین بر اثر رفتارهای نسنجیده و صرفا مقلدانه فرزندان خود متحمل میشوند. یکی از نتایج دردناک فقدان یک شبکه مفهومی بومی برای رویارویی منطقی با ظهور و گسترش فناوری (به معنای ابزاری آن) است این وظیفهای است که بر عهده متفکران متعهدجامعه ماست.
مرغ خانه اشتری را بیخرد
رسم مهمانش به خانه میبرد
چون به خانه مرغ اشتر پا نهاد
خانه ویران گشت و سقف اندر فتاد(3)
یا به تعبیری دیگر:
یا مکن با فیل بانان دوستی
یا بنا کن خانهای درخورد فیل
نتیجهگیری
در نوشته حاضر پرسشهایی جدی درباره اعتبار مفهوم تکنولوژی مطرح گردید. از یکسو با انواع معیارهایی روبرو شدیم که غرض همه آنها ارزیابی و سنجش قدرت و حوزه نفوذ تکنولوژی است. با افزایش سطح مداخله فناوریها در عرصه زندگی امروزی ومیزان تاثیر آنها در امتزاج و ظهور پدیدههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به ضرورت، اندیشمندان مختلفی در باب ماهیت فناوری پرسشهای جدیدی را مطرح ساختند. در این خلال با برداشتهای متفاوتی روبرو شدیم که طبعا به دشواری میتوان به آنها اعتماد کرد. طرفداران گسترش فناوری با ارجاع پرسشگران به سنجشهای کمی درصدد نشان دادن حقانیت نگرش تکنولوژیک به جهان هستند. اما این همه واقعیت نیست. انتقاد ا صلی به نحوه برقراری یک نسبت ناصحیح با جهان است. منتقدان تمدن غربی مانند نیچه و هایدگرمحور قرار گرفتن انسان(سوبژکتیویسم) را نکوهش میکنند از آن سو جهان نیز به تنهایی ابژه نیست بلکه حقیقتی است که مستقل از انسان وجود دارد. در نسبت میان انسان و تکنولوژی نحوه تفکر و نگرش حقیقت جویانه تنها مرجع وملاک تشخیص درستی از نادرستی است.
پینوشتها:
1- فلسفه تکنولوژی، مولف: مارتین هایدگر و...، ترجمه: شاپور اعتماد - (چاپ اول، نشر مرکز) صفحه 5 -2elvin kranzbergm -3 مثنوی جلالالدین مولوی (چاپ سوم -1385 انتشارات هرمس) صفحه 541
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۷/۰۶/۰۳
نویسنده : طاهره اصلانی
نظر شما