سهروردی و اندیشمندان پس از وی(3)
ویلیام جیمز (1910 - 1842 م) فیلسوف آمریکایی، برای اندیشه مراتبی قائل است و آن را دارای توالی میداند و به اندیشههای برتر و فروتر تقسیم میکند. به نظر وی اندیشه کنونی یا حال به سبب «انس» یا الفتی که با اندیشه گذشته دارد میتواند آن را بشناسد. هر اندیشهای که از بین میرود، خود را به اندیشه بعدی وا میگذارد و به این ترتیب «انس و الفت» خاصی این فرایند را وحدت میبخشد. این نظر جیمز شباهت تام با نظر سهروردی در مورد مراتب نور دارد. او در حکمه الاشراق میگوید که در فوق سلسله وجود نورالانوار اقرار دارد، نخستین فائض از این سرچشمه فیاض، نور، اقرب یا بهمن است و بعد نور قاهر دوم است که اردیبهشت است و از تکرار این نسبت میان نور قاهر اقرب و نور قاهر دوم، نور قاهر سوم پدید میآید تا به همین ترتیب میرسد به ضعیفترین نور و تاریکی که همه با هم نسبت علت و معلولی دارند. هر نور که برتر است بر نور زیرین خود غلبه دارد. هستی نور زیرین بسته به نور برین است و نور زیرین با نوعی عشق و الفت با نور برین مرتبط است و به این ترتیب وحدتی که موجب حفظ این فرایند میشود از طریق انس و محبتی است که نورهای زیرین به نورهای برتر از خود دارند. ویلیام جیمز منشأ اندیشههای مرتبط به هم را از «خود محض»(19) میداند که نهایت مرتبه انسان است و سهروردی نهایت مراتب انوار را «نور اعلی» میداند که نور نورهاست. همچنین ویلیام جیمز مانند سهروردی بر این عقیده است که شناخت و معرفت ناشی از احوال عرفانی و شهودی ارزشی معادل معرفت تجربه حسی دارند. او میگوید: «احوال عرفانی بسیار شبیه حالتهای ادراک حسی است و به نظر کسانی که آنها را میآزمایند تفاوتی با شناخت حسی ندارد.... و این اشراق (20) است.»(21)
***
هرمان هسه (1962 - 1877 م) نویسنده معروف آلمانی، برنده جایزه ادبی نوبل 1948 و خالق رمانهای پرآوازه از جمله دمیان، کتاب کم ورقی دارد به نام سفر به شرق که به لحاظ نمادپردازی شباهت بسیار به رسالات رمزی شیخ اشراق دارد. او در این اثر همانند شیخ در رسالات متعددش در پی آن است که ذهن خواننده را به حقیقتی اصلی، ازلی و واقعی متوجه سازد. محتوای این داستان به طور خاص قابل تطبیق با ترجمه رساله الطیر و غربت غربیه سهروردی است. هسه از آن رو سفر به شرق میکند که مگر در آنجا «فضایی تازه، پاک و به دور از زشتی بیابد.» یکی از تأکیدات او در رمان مذکور این است که پوینده طریق نور و اشراق نمیتواند بیدلیل راه به شاهد مقصود دست یابد. به همین سبب زمانی که لئو(22) راهنمای زائران نور ناپدید میشود سالکان شرق چون تسبیح از هم گسیخته وحدتشان را از دست میدهند. (23) این همان مضمونی است که سهروردی هشتصد سال پیشتر به صورتی نمادین در فی حاله الطفولیه بیان میدارد. شرق در اثر هسه به عنوان محدودهای جغرافیایی نقش چندانی ندارد، گرچه او به ظاهر از سرزمین شرق سخن میگوید ولی این سفر در واقع به شرق درون است. او در این سفر اشاراتی به شخصیتهای نورانی و روحانی شرق دارد که برترینشان پیامبر اسلام است که در قرآن «سراج منیر» خوانده شده و از منظر سهروردی به عنوان انسان کامل برترین بهره را از نورالانوار دارد.
همچنین، هسه در رمان دمیان تعریفی از خود آدمی دارد که بیشباهت به تعریف سهروردی از عقل سرخ نیست. هسه دمیان را که تجسم من سینکلر، دیگر قهرمان رمان است بدین گونه توصیف میکند: «به چهره یک پسر بچه نمیمانست، بیرون از حوزه زمان بود، ولی جوان مینمود، داغ نشانهایی از رویدادهای مختلف تاریخ بیش از آنچه میشناسیم بر چهره داشت.(24) در رساله عقل سرخ سالک یا عقاب وقتی صحرا یعنی عالم علوی میشود شخصی را میبیند که رنگ و رویی سرخ دارد. سالک میپندارد او جوان است و به همین سبب او را «جوان» خطاب میکند، ولی آن شخص در جواب میگوید «این خطاب به خطاست، من اولین فرزند آفرینشم تو مرا جوان میخوانی!» این جوان که پیرترین پیرها و نخستین آفریده پروردگار است همان بهمن است که در این رساله، عقل سرخ نامیده میشود و به عقیده هانری کربن همان «نفس قدسی» است. سالک از وی میپرسد که از چه رو موی و رویش سفید نشده؟ عقل سرخ میگوید: زیرا پیری نورانیام، کسانی که تو را اسیر کرده بودند، مرا نیز در عالم ظلمت (چاه قیروان)، عالم امکان اسیر کردند، از این رو رنگم سرخ شده، زیرا سرخی از امتزاج نور و ظلمت است. از این قیاس برمیآید که امور مابعدطبیعی از نظر سهروردی و هسه از تأثیر زمان به دوره و عناصرش یکپارچه و منسجم میباشند، چندان که گذشته و حال در آنها یکسان است. یا به تعبیر اقبال زمان الهی Divine teme که گذشته و آینده در آن اکنون است.
***
ادوارد کیرد(25) که یک انگلیسی نوهگلی (26) است و در اوایل قرن بیستم میزیست، شناخت من انسان را همچون سهروردی از طریق همان من آدمی ممکن میداند نه از طریق هیچ عامل دیگری. او میگوید: «وقتی انسان به خارج از خویش مینگرد با غیر خود(27) یا شیء مواجه میشود، ولی چون به خویشتن در نگرد، با ذهن و ذهنیات رویارو میشود.»(28) سهروردی در کتاب تلویحات گفتگویی خیالی دارد با ارسطو که در آن به اثبات این موضوع میپردازد و از زبان «معلم اول» میگوید: «آیا مگر نه این است که تو خود را ادراک میکنی؟ و آیا این درک خویش، درک ذات به ذات نیست؟ یا درک ذات به چیز دیگری غیر از ذات است؟ اگر چنین است که این درک ذات به غیر ذات است، پس برای ذات تو نیروی دیگر و ذات دیگری است که او تو را درک میکند و دیگر این تو نیستی که خودت را درک میکنی. حال که چنین است، قهراً پرسش از این نیروی دیگر وذات دیگر به میان میآید که عامل حقیقی نهادی درک ذات میباشد. آیا این نیرو یا ذات، خود ذات خویش را درک میکند یا به عامل دیگر درک نیازمند است؟ اگر چنین باشد، سخن از عامل درک به درازای نامتناهی کشیده خواهد شد و این محال است.»
***
هانری کربن (1979 - 1903 م) سهروردی شناس نامدار فرانسوی کتابی دارد تحت عنوان فرشته ارغوانی که آن را تحت تأثیر عقل سرخ به رشته تحریر درآورد.
این کتاب که در زمان انتشار یکی از بحثبرانگیزترین کتابهای فلسفی به شمار آمد دربرگیرنده مضامین رسالههای سهروردی است و تلاشی است در جهت کشف عنصری که میتواند به عنوان یک محرک، سالک را به اشراق رهنمون شود. کربن در این اثر ذهن خواننده را متوجه یک فرشته ارغوانی میسازد، فرشتهای که به عقیده وی شیخ اشراق در آثار خود بدان نظر داشته و هدفش از ابداع این فرشته تخیلی پدید آوردن انسان متحول بوده است. او میگوید انسان را نمیشود با ابزار و اشیاء متحول ساخت، روح و نفس را فقط میشود پر و بال داد و مستغنی کرد و این چیزی است که فلسفه غرب به آن توجهی ندارد. غرب غرق در عالمی حسی و علمی شده، در حالی که فلسفه اشراق به معنویت نظر دارد و این عنصری است که در فردیت انسان آشیانه دارد. کربن با اشاره به ارزشهای والای معنوی در فلسفه سهروردی و از سوی دیگر با توجه به مادهگرایی و عقلگرایی مفرط در غرب میگوید: «در جهان مستمند غرب آنچه حضور ندارد، معنویت است.»(29)
او حکمت اشراق را قلب بیقرار فرهنگ ایران میداند و از همین رو میگوید: «من چشم ایرانیان را بر چیزی گشودم که قلب بیقرار فرهنگشان است.» کربن از ابنسینا به سهروردی روی آورد، زیرا به قول خود وی، شیخ اشراق در زندگیاش نقشی بسیار تعیین کننده داشته است. او تا پایان عمر یک روز بیسهروردی نزیست و این از زمانی شروع شد که یک روز لوئی ماسینیون نسخهای از چاپ سنگی حکمه الاشراق را که همراه با چند رونوشت از حکایات عرفانی شیخ اشراق از ایران برده بود به وی داد. این آثار تأثیری شگرف در وی نهاد که شرح آن مجالی جداگانه میخواهد. او میگوید: شگفتانگیزترین نکته در سهروردی اراده اوست در تداوم بخشیدن به اندیشه ایرانیان باستان. او خرد نیاکانش را احیاء کرد. اندوه بزرگ کربن این بود که عرفان شیعی در قیاس با فلسفههای دیگر، آنچنان که باید در غرب گسترش نیافته. البته آثار کربن از جمله ترجمه عقل سرخ روشنفکران و اندیشمندان غربی را مسحور فلسفه ایران ساخت، چندان که اوژن یونسکو نویسنده نامدار در نامهای به کربن نوشت: «عقل سرخ را باید خواند و مکرر خواند... من با وجود عقل سرخ دیگر تا پایان حیاتم نیاز به کتاب دیگری ندارم. »(30)
تحقیقات وسیع و دقیق کربن نشان میدهد که میان تشیع و اشراق یک پیوند عاطفی عمیق وجود دارد و این کاملاً طبیعی است و نمیتواند تصادفی و اتفاقی باشد. پی افکندن حکمت اشراق تلاشی بود آگاهانه به قیمت یک زندگی برای اثبات این پیوند مبتنی بر عقل و عشق.
پینوشت:
1 - مجله تلاش، شماره 74، آذر 1356، ص 36.
2 - ماجرای فکر فلسفی در اسلام، ابراهیمی دینانی، ج 2، ص 376.
3 - تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ج 2، ترجمه رشید یاسمی، ج 3، ابن سینا 1345، ص 194، 306.
4 - بنیاد حکمت سبزواری، مقدمه، ص 23 - 20.
5 - این مضمون را اقبال نیز به صورتی دیگر خطاب به جوانان ایران بیان داشته:
گرد من حلقه زنید ای پیکران آب و گل
آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
6 - روزی با جماعت صوفیان، ص 17 و 18.
7 - برای اطلاع بیشتر ر.ک فرهنگ تحلیلی مذاهب آمریکا، تألیف راستین، ترجمه م. ب. ماکان.
8 - ترجمه حمید عنایت، ص 25.
9 - حکمه الاشراق، ص 112 و 113.
10 - این شعر از سعدی است.
11 - Lord Haldane , Reign of Reality
12 - ترجمه م. ب. ماکان. انتشارات حکمت.
13 - Re
14 - چنین گفت زرتشت، ترجمه حمید نیرنوری، ص 383.
15 - حکمت الاشراق (مجموعه مصنفات، ج 2، ص 237).
16 - Eternal Recurrence
17 - امروزه علوم طبیعی خلاف این نظر را ثابت کردهاند، یعنی اندازه نیرو در ماده هم کاهش و هم افزایش مییابد.
18 - برای اطلاع بیشتر نک: بازسازی اندیشه دینی، اقبال لاهوری، ترجمه م. ب. ماکان. ص 202، و 203. به نظر جیووانی باتیستا ویکو Ciovanni Battistavico (1744 – 1668) م فیلسوف و مورخ ایتالیایی نیز تاریخ قالبی معین و ساختاری ثابت دارد که مدام تکرار میشود.
19 - Pure - self
20 - Illumination
21 - اقبال و شش فیلسوف غربی، نوشته نذیر قیصر، ترجمه م.. ماکان.
22 - Leo.
23 - سفر به شرق، ترجمه م. ب. ماکان.
24 - دمیان، ترجمه م. ب. ماکان، ص 18.
25 - Edward Carid.
26 - neo – Hegelian
27 - not – self.
28 - اقبال و اندیشههای دینی غرب معاصر، نوشته محمد معروف، ترجمه م. ب. ماکان. ص 31.
29 - مجله بنیاد،ش 1، سال 1355.
30 - مجله تلاش، ش 74، سال 1356.
منبع: / ماهنامه / اطلاعات حکمت و معرفت / 1386 / سال 2، شماره 6، شهریور ۱۳۸۶/۰۶/۰۰
نویسنده : محمد بقایی ماکان
نظر شما