بازار آزاد و پایان تاریخ
این امر اصلا مرا نگران نمی کند که چین و ژاپن مبالغ سنگینی از آمریکا طلبکارند. از یک منظر می توان گفت که آنها دچار حماقت هستند که زمانی که می توانند درآمد بیشتری از سرمایه خود کسب کنند آن را جای دیگری منتقل نمی کنند، اما این تصمیم گیری آنهاست. ناتان گاردلز
میلتون فریدمن 93 ساله در سال 1976 برنده جایزه نوبل اقتصاد شد. ایده های سیاست پولی و عدم مداخله دولت در امور اقتصادی او، عمیقا در چند دهه گذشته تاثیرگذار بوده است. در آپارتمانش بر فراز تپه ای در سن فرانسیسکو که مشرف به پل گلدن گیت است، با او مصاحبه کردیم.
● در عمر طولانی خود تجربیات زیادی کسب کرده اید و به موضوعات مهم اندیشیده اید. در حال حاضر چه چیزی ذهن شما را به خود مشغول کرده است؟
فریدمن: مهم ترین موضوع این است که آیا ایالات متحده در قمار تغییر شکل خاورمیانه موفق می شود یا خیر. یقین ندارم که بتوان با نیروی نظامی به این امر نائل شد. ما نباید به عراق می رفتیم. متاسفانه رفته ایم. مهم ترین موضوع کنونی این است که مطمئن شویم این تلاش به نحو صحیحی به پایان برسد.
شکی نیست که آمریکا در جهان مقام رفیعی دارد - تا حدود زیادی به دلیل جذابیت و ترویج آزادی های لیبرال ما- چیزی که در نتیجه جنگ عراق فرسایش یافته است. با این وجود اگر سرانجام عراقی خودمختار برجا ماند که تهدیدی برای دیگران نباشد، تاثیر خوبی بر کل خاورمیانه خواهد گذاشت و نتیجه نهایی بهبود پرستیز آمریکا خواهد بود. اما اوضاع کنونی این گونه نمی نماید؛ ظواهر امر نتیجه متفاوتی نشان می دهد.
اروپای قدیم شامل فرانسه، آلمان و ایتالیا به دلیل نرخ بالای بیکاری به رکود مبتلا شده است. آلمان یکی از آخرین پایگاه های دولت رفاه کینزی زمان جنگ سرد، اکنون رهبری محافظه کار دارد، آنجلا مرکل.
● برای بازگشت آلمان و وسیع تر تمام اروپای قدیم به مسیر صحیح چه باید کرد؟
فریدمن: همگی باید از مارگارت تاچر و ریگان پیروی کنند. راه حل را خلاصه بگویم: بازار آزاد.
مشکل آلمان تا حدودی این است که با نرخ تبدیل نامناسب و مارک گران به یورو پیوست. بنابراین در منطقه یورو شما به وضعیتی دچار هستید که ایرلند تورم و توسعه سریع را تجربه می کند، در حالی که آلمان و فرانسه متوقف شده اند و به مشکل تنظیم بازار مبتلا هستند.
یورو به نظر می رسد که به جای منبع کمک و یاری در آینده به منبع بزرگ مشکلات تبدیل خواهد شد. یورو مسبوق به سابقه نیست. تا آنجا که من می دانم تاکنون هرگز یک اتحادیه پولی متشکل از کشورهای مستقل نداشته ایم که یک واحد پولی دستوری را به جریان اندازد.
البته آلمان نمی تواند تا آینده نزدیک از یورو خارج شود. بنابراین آن چه باید انجام دهد این است که اقتصاد را انعطاف پذیرتر کند؛ یعنی محدودیت های قیمت گذاری، حقوق و اشتغال را لغو کند. به طور خلاصه مقرراتی که 10 درصد نیروی کار آلمان را بیکار کرده است. این امر، اکنون بسیار ضروری تر از زمانی است که آلمان جزو یورو نبود.
این مجموعه سیاست ها امکان بهره گیری آلمان از تمام ظرفیت هایش را فعال می کند. سرانجام، آلمان نیروی کار بسیار توانا و مولدی دارد. کالاهای باکیفیتی دارد که در سراسر جهان شهره است. این کشور از هر فرصتی برای تبدیل شدن به یک کشور تولیدی با رشد مناسب برخوردار است. تنها باید به کارآفرینان خود فرصت دهد. باید به آنها فرصت کسب درآمد، استخدام و اخراج و عمل به آ نچه یک کارآفرین می خواهد اعطا کند.
در نتیجه سیاست های گذشته کارآفرینان آلمان برای انجام بسیاری از فعالیت های خود به خارج از آلمان می روند. آنها به جای سرمایه گذاری در کشور، در خارج سرمایه گذاری می کنند زیرا در آن آزادی عمل، سیالیت، و فرصت لازمی را که در خارج از مرزها دارند نمی بینند.
● نخست وزیر انگلستان، تونی بلر معتقد است که راه سومی وجود دارد؛ برای مثال بازارهای کار انعطاف پذیر بدون استخدام و اخراج آسان به شیوه آمریکایی. او استدلال می کند که این برای مدل سوسیالیستی اروپا با دغدغه پایدار عدالت اجتماعی مناسب تر است. آیا راه میانه ای وجود دارد یا تنها دو حالت صفر یا صد حقیقی است؟
فریدمن: به عقیده من راه سومی وجود ندارد. اما می پذیرم که بازار رقابتی واجد تمام شرایط و خصوصیات یک جامعه نیست. موفقیت بازار تا حد زیادی منوط به ویژگی های جمعیت و ملت در چگونگی ساماندهی جنبه های غیر بازاری جامعه است.
● احتمالا کشورهای اسکاندیناوی مدل مناسبی برای این امرند. در این کشورها هم زمان مالیات سنگین و اشتغال بالا وجود دارد. آنها بازارهای کار خود را بیش از ایتالیا، فرانسه یا آلمان آزاد کرده اند.
فریدمن: اگرچه اکنون به دلیل رخنه مهاجران وضعیت تا حدودی متفاوت است، کشورهای اسکاندیناوی جمعیت بسیار کوچک و یکدستی دارند. این امر تا حدود زیادی آنان را قادر می سازد که راهی را بپیمایند که در غیر این صورت امکان آن میسر نبود.
آنچه برای سوئد مناسب است برای فرانسه یا آلمان یا ایتالیا مناسب نخواهد بود. در یک کشور کوچک شما می توانید برای انجام بسیاری از امور به خارج از مرزها بروید. در یک فرهنگ یک پارچه، مردم علاقمند به پرداخت مالیات بیشتر برای دستیابی به اهداف مشترک اند. اما در جمعیت های نامتجانس تر دشوارتر می توان اهداف مشترک یافت.
مزیت بزرگ بازار آزاد این است که مردم متنفر از یکدیگر که پیشینه های دینی یا قومی کاملا متفاوتی دارند را قادر می سازد در چهارچوب اقتصادی با یکدیگر همکاری کنند. مداخله دولت چنین امکانی مهیا نمی کند. سیاست، اختلافات را تشدید و تعمیق می کند.
● نرخ تورم در آمریکا مانند سایر نقاط جهان به گونه بی سابقه ای پایین است؛ آن هم در حالی که قیمت های نفت سر به فلک کشیده اند. چرا؟
فریدمن: تورم پدیده ای پولی است. پدیده ای که توسط بانک مرکزی ایجاد یا متوقف می شود. هیچ دوره ای در تاریخ مانند 15 سال گذشته که در آن نوسانات اندکی در قیمت ها شاهد بودیم، وجود نداشته است. مادامی که بانک مرکزی آمریکا سیاست پولی و کنترل جریان پول سختگیرانه ای را دنبال می کند، هر رخداد دیگر در این راستا اهمیت چندانی ندارد.
همین امر درباره اروپا نیز صادق است. بانک مرکزی اروپا نرخ رشد پولی را پایین نگه داشته است. از همین رو شاهد نرخ های باثبات بوده ایم. با این وجود فشار در اروپا بسیار بیش از آمریکا خواهد بود. فشار عمده در قالب چاپ اسکناس و اتخاذ سیاست انبساطی برای بهبود وضعیت اشتغال رخ خواهد نمود.
سیاست بانک مرکزی اروپا بسته به پشتیبانی آلمان، فرانسه و ایتالیا از آن است. ایتالیا همچنان مشکل اصلی باقی خواهد ماند. این کشور همچنین به دلیل برقراری نرخ بهره یورو به جای نرخ بهره واحد پول خود سود بسیاری کسب کرده است. از آنجا که ایتالیا دیون انباشته ای دارد، نرخ بهره می توانست بسیار بیشتر باشد. در گذشته ایتالیا با کاهش ارزش پول از دیون خود رهایی می یافت. مزیت یورو این است که ایتالیا دیگر نمی تواند به این سیاست متوسل شود. سیاست سخت گیرانه بانک مرکزی اروپا اجازه نخواهد داد این اتفاق دوباره بیفتد.
از این منظر یورو برای اروپا خوب است. اما تنها در صورتی که انعطاف پذیری همه جا باشد. مشکل این جاست که در جهانی با نرخ شناور تسعیر ارز (چیزی که ایتالیا پیش از پیوستن به یورو از آن برخوردار بود)، اگر کشوری دچار شوک شود و نیازمند کاهش دستمزدها باشد، در نظام نوین کنترل و تنظیم نخواهد توانست. بسیار آسان تر خواهد بود که این امر با تغییر نرخ تسعیر اتفاق افتد. در این حالت تنها یک قیمت را باید تغییر داد و نه شمار زیادی از قیمت ها را.
اما اکنون این امکان از یورو سلب شده است. اگر کشوری بخواهد یک شوک را تحمل کند، تنها راه جایگزین این است که اجازه دهد قیمت های درونی کشور تغییر کند. باید در صورت لزوم دستمزدها را کاهش داد.
● طلب کاران عمده خزانه داری آمریکا چین، ژاپن و کره جنوبی هستند. آیا کسری عظیم تراز پرداخت خارجی مشکلی برای ایالات متحده و اقتصاد جهان است؟
فریدمن: گمان نمی کنم. این امر می تواند یک توهم آماری باشد. اگر نگاهی به ترازنامه آمریکا بیاندازید، ایالات متحده به شدت مقروض است. اگر میزان بهره ای که آمریکا به جهان خارج می پردازد را مدنظر قرار دهید، متوجه می شوید که تفاوت چندانی با بهره ای که از جهان خارج دریافت می کند، ندارد. سرمایه های آمریکا که در خارج نگه داری می شود بهره ای بیشتر از آنچه آمریکا به جهان خارج می پردازد نصیب آمریکا می کند. این امر قابل درک است، زیرا بیشترین جذابیت آمریکا برای کشورها و افراد متمول این است که می تواند در زمان بی ثباتی سیاسی امنیت سرمایه را فراهم کند و آن را بیمه کند. هیچ کس نگران مصادره پولی که در ایالات متحده نگاه داری می شود یا از دادن آن به نوع دیگری نیست. به دلیل این امنیت، ثروتمندان جهان می پذیرند که سود کمتری دریافت کنند. سرمایه های ایالات متحده در سایر کشورها برعکس ریسک بالاتری دارند و باید سود بیشتری عاید این کشور کنند.
این مساله به خوبی توضیح می دهد که چرا در حقیقت یک تراز نسبی بین دیون و مطالبات آمریکا وجود دارد. مقروض بودن آمریکا چندان امر واضحی نیست. به نظر می رسد که نگرانی از بدهی آمریکا بی جاست. این امر اصلا مرا نگران نمی کند که چین و ژاپن مبالغ سنگینی از آمریکا طلبکارند. از یک منظر می توان گفت که آنها دچار حماقت هستند که زمانی که می توانند درآمد بیشتری از سرمایه خود کسب کنند آن را جای دیگری منتقل نمی کنند، اما این تصمیم گیری آنهاست.
به دلیل سقوط اتحاد جماهیر شوروی و تغییرات چین جهان آزادتری داریم. این دو عمده ترین پیش برندگان آزادی دوران ما هستند. کشورهایی که در نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی از آن جدا شده اند سر جمع پیرو سیاست های اقتصادی آزادتری هستند. اکثر این کشورها دولت های آزادتری دارند و محدودیت های کمتری بر تجارت وضع کرده اند.بازار آزاد احتمالا با سرمشق دیگران قرار گرفتن گسترش می یابد
● چین و ژاپن با تثبیت نرخ ارز خود با دلار آیا عملا به چیزی که ماهیتا برتون وودز۲ است، یعنی ترویج واحد پول باثبات میان برخی از بزرگ ترین بازیگران تجارت جهان، متوسل شده اند؟
فریدمن: بله. می توان گفت که این امر اکنون صادق است. اما آنها تعهد چندانی به آن ندارند. ارزش واحد پول چین اخیرا اندکی صعود کرده است. واحد پول ژاپن نیز تغییر زیادی کرده است.
نظام تولید چین تا حد زیادی از سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی نفع می برد. این کشور مشتری ژاپن و کره و سایرین است. بنابراین حجم تجارت بسیار بیش از حجم خالص صادرات چین است. چین باید ذخایر قابل توجهی برای تامین مالی این داد و ستد داشته باشد.
● آیا کسری بودجه سنگین آمریکا شما را نگران نمی کند؟
فریدمن: به هیچ وجه. تنها هزینه کردی که ما را به این جا رساند مرا نگران می کند. اگر دولت ایالات متحده 40 درصد درآمد کشور را که از طریق قرض یا مالیات به دست می آید، خرج می کند در حقیقت از امکان هزینه آن توسط مردم جلوگیری می کند. کسری بودجه نوعی مالیات غیرمستقیم است. البته سیاستمداران ترجیح می دهند قرض کنند تا مالیات بگیرند، زیرا در آن صورت کسی در انتهای مسیر باید با پیامدهای آن دست و پنجه نرم کند. در حال حاضر می توان گفت که کسری بودجه سنگین به دلیل جلوگیری از هزینه کرد مجدد تاثیر مثبتی دارد. از همین رو این امر می تواند مفید باشد. اما اگر کسری بودجه ناشی از هزینه کرد بیشتر باشد، اثرات سویی برجا خواهد گذارد.
● چین با در پی گرفتن مدل بازار لنینیستی یا سیستم بازار آزاد اقتدارگرا مانند چیزی که به دولت پینوشه در شیلی پیشنهاد کردید، رشد قابل توجهی را از سال 1979 به بعد ثبت کرده است. آیا این مدل می تواند پایدار باشد؟
فریدمن: نه. همان چیزی که در شیلی به وقوع پیوست در چین نیز اتفاق خواهد افتاد. سرانجام آزادی سیاسی سر از تخم بیرون خواهد آورد. میدان تیان آن من اپیزود اول بود. میدان های تیان آن من بسیاری خواهیم داشت. نمی توان با بخش خصوصی توسعه یافت و هم زمان سیاست را اقتدارگرا به پیش برد. این امر به نبرد خواهد انجامید. دیر یا زود یک کدام باید میدان را به نفع دیگری خالی کند.
اگر آنها فضای سیاسی را آزاد نکنند، رشد اقتصادی پایان خواهد یافت.
نباید اوضاع را تیره و تار دانست. آزادی فردی در کشور چین تا حد زیادی ارتقا یافته است و این امر نقاط درگیری میان افراد و دولت را افزایش خواهد داد. نسل جدید چین فرهیخته است و به خارج سفر می کند. این نسل مستقیما گزینه های جایگزین نظام سیاسی را دیده است. از همین رو اقتدارگرایی تا حدی در حال نرم شدن است.
هنگ کنگ در این زمینه پیشتاز است. اگر چین به تعهد خود مبنی بر آزادی عمل هنگ کنگ در انتخاب مسیر خویش متعهد باشد، هنگ کنگ چین را به دنبال خود خواهد کشاند. اگر به تعهد عمل نکنند، نشانه خوبی نیست. اما من خوشبینم.
● اینترنت چه تاثیری بر آزادی و بازار گذاشته است؟
فریدمن: تاثیر قابل توجهی گذاشته است. ببینید در چین چه اتفاقی افتاده است. مردم می توانند با یکدیگر سخن بگویند و دولت علی رغم بیشترین تلاش ها نمی تواند آن را محدود کند.
اینترنت همچنین ما را به اطلاعات کامل درباره بازار نزدیک می کند. افراد و کمپانی ها به طور یکسان می توانند از ورای مرزها و حوزه های متفاوت قدرت هرجا که عرضه و تقاضا در بهترین حالت ایجاب کند به خرید و فروش بپردازند. بی تردید این امر امکان بستن مالیات را کاهش داده است. چرا باید چیزی را از این جا بخرم در حالی که اگر آن را از یک کمپانی در ژاپن یا انگلستان یا برزیل بخرم باید مالیات کمتری بپردازم؟
اینترنت موثرترین ابزاری است که برای جهانی سازی در دست داریم.
● پس از نظر شما آزادی و بازار آزاد در قرن 21 پیروزمندانه رژه خواهند رفت و در چین یا سایر نقاط دچار پسرفت نخواهند شد؟
فریدمن: بله. جهان کم و بیش آزادی را در آغوش کشیده است. سوسیالیسم در معنای سنتی به معنی مالکیت و تسلط دولت بر ابزار تولید بود. خارج از کره شمالی و برخی نقاط دیگر، هیچ کس در جهان امروز سوسیالیسم را این گونه معنی نخواهد کرد. سوسیالیسم دیگر باز نخواهد گشت. سقوط دیوار برلین بیش از تمام کتبی که خودم یا فردریک هایک یا دیگران نوشتند به آزادی یاری رساند.
سوسیالیسم امروز تنها به معنی گرفتن درآمد طبقه دارا توسط دولت و دادن آن به طبقه ندار است. این انتقال درآمد است و نه انتقال مالکیت.
● آیا ممکن است دولت به دلیل مجموعه ای از واقعیت های جدید مانند: تغییرات ترکیب جمعیتی، محیط زیست و ترکیب عدم مساوات و دمکراتیزاسیون بازگشت کند؟
مردم کشورهای غنی در حال پیرشدن هستند. با صعود فرد و افول خانواده، از دولت خواسته خواهد شد که بیمه درمانی و تامین اجتماعی را به عهده گیرد. به دلیل اجماع علمی در مورد تغییرات آب و هوا، تقاضا برای وضع قوانین بیشتر حکومتی در خصوص آب وهوا به گونه اجتناب ناپذیری افزایش خواهد یافت. گسترش بازارهای آزاد جهانی همچنین به افزایش عدم تساوی انجامیده است. به گونه ای اجتناب ناپذیر با گسترش دموکراسی، اکثریتی که وضع چندان مناسبی ندارند برای برقراری عدالت اجتماعی تقاضای توزیع ثروت متمولین را خواهند کرد.
فریدمن: البته. دولت ممکن است بازگردد. تنها دلیل این که بازار آزاد تحمل می شود این است که بسیار کارآمدتر از هر نوع آرایش دیگری است. وقتی شما به نفع بازار آزاد استدلال می کنید، خلاف مسیر شنا می کنید. وقتی چیزی دچار مشکل می شود، تمایل طبیعی این است که بگوییم: باید قانونی تصویب کنیم و کاری انجام دهیم.
استدلال به نفع بازار آزاد پیچیده و دشوار است و نیازمند اثبات تاثیرات ثانوی. مطمئن هستم کارآمدی بازار پیروز خواهد شد. اما تردیدی نیست مشکلات بازار آزاد نیز همراه آن است. تردیدی نیست که فشار بسیاری برای توسل به دولت به عنوان راه حل خواهد آمد.
در پایان جنگ جهانی دوم دولت 15 تا 20 درصد درآمد ملی را خرج می کرد. این میزان بسیار بالا رفت و تا حدود زیادی به دلیل الزامات بیمه درمانی، حفاظت و نظارت بر محیط زیست و تامین اجتماعی تا دهه 80 به 40 درصد رسید. از دهه 80 تا سال جاری این مقدار ثابت مانده است. ما موفق به تغییر مسیر روند نشده ایم، آن را شکست نداده ایم و یا به عقب نرانده ایم. تنها رشد آن را متوقف کرده ایم. متاسفانه این امر فرض شما را تایید می کند.
جوامعی که قشر سالمند رو به گسترشی دارد می تواند همچنان موفقیت اقتصادی را تجربه کند در صورتی که افراد در دوران کاری برای خود اندوخته بازنشستگی داشته باشند. در ایالات متحده، اروپا و ژاپن که جمعیت سالمند روزافزونی دارند، نمی توان وضعیت موجود را تا ابد ادامه داد. تامین اجتماعی دچار بحران است و ما از جوانان امروز دریافت می کنیم تا برای پیران امروز بپردازیم و روی جوانان فردا حساب کرده ایم که برای پیران فردا چنان کاری کنند. این طرح زمانی مناسب بود که شمار جوانان سریعتر از شمار مردم پیر رشد می کرد. وقتی نسبت معکوس است، این نظام باید برچیده شود. بسیار بهتر می بود اگر افراد خود برای پیری خود می اندوختند.چرا شرکت های بیمه خصوصی در حالی که متوسط سنی مردم افزایش می یابد و آنان پیرتر می شوند دچار مشکل نمی شوند؟ آیا آنها در معرض همان مشکلات تغییر ترکیب جمعیتی نیستند؟ تفاوت این است که آنها یک صندوق تاسیس کرده اند و نه یک نظام پرداخت دریافت.
● بوش در اوج قدرت حتی در بازار آزاد ایالات متحده نتوانست افکار عمومی را متقاعد کند به سمت خصوصی سازی تامین اجتماعی پیش بروند.
فریدمن: تردیدی نیست که معضل سالمندی آزمونی است برای کارآمدی بازار در مقابل تقاضاهای سیاسی برای مداخله دولت.
در مورد این پرسش که آیا عدم مساوات در بازارها ممکن است اکثریت کمتر برخوردار را به سمت کنترل دموکراتیک دولتی هدایت کند مطمئن نیستم. موضوع این نیست که چقدر عدم مساوات وجود دارد، موضوع این است که چقدر فرصت در اختیار افراد قرار می گیرد تا از طبقات پایین خارج شوند و به بالا برسند. اگر حرکت کافی به سمت بالا باشد، مردم کارآمدی بازارها را خواهند پذیرفت. اگر فرصت پیش روی شما باشد، عدم مساوات تحمل می شود. این مزیت سیستم آمریکایی بوده است.
مشکل حال حاضر ایالات متحده آموزش ابتدایی و راهنمایی است. عدم مساوات در کشور ما افزایش یافته است، زیرا یک چهارم کودکان آمریکایی دوره متوسطه را به پایان نمی رسانند! در جهان امروز که ضرورت مهارت احساس می شود، ترک تحصیل کنندگان محکوم به زیستن در طبقات پایین اجتماعند. به نظر من این ضعف نظام آموزش ابتدایی آمریکاست که در انحصار دولت است.
● با جهانی سازی آیا ما شاهد آزادترین اقتصاد جهان تاکنون خواهیم بود؟
فریدمن: خیر. در قرن 19 ما شاهد تجارت آزادتری بودیم. اکنون نسبت به آن موقع کمتر شاهد جهانی سازی هستیم.
آیا ما به آزادی قرن۱۹ بازمی گردیم؟
فریدمن: نمی دانم. به دلیل سقوط اتحاد جماهیر شوروی و تغییرات چین جهان آزادتری داریم. این دو عمده ترین پیش برندگان آزادی دوران ما هستند. کشورهایی که در نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی از آن جدا شده اند سر جمع پیرو سیاست های اقتصادی آزادتری هستند. اکثر این کشورها دولت های آزادتری دارند و محدودیت های کمتری بر تجارت وضع کرده اند.بازار آزاد احتمالا با سرمشق دیگران قرار گرفتن گسترش می یابد. هرکس هرکجا اکنون درک می کند که راه موفقیت کشورهای توسعه نیافته بازارهای آزادتر و جهانی سازی است.
● سرانجام نظرات شما بر مارکس و کینز پیروز شد. آیا این پایان راه اندیشه اقتصادی است؟ آیا فراتر از بازار آزاد کارآمدترین راه سازماندهی جامعه است، می توان سخنی گفت؟ یا این اندیشه آن گونه که فرانسیس فوکویاما می گوید پایان تاریخ است؟
فریدمن: نه. بازار آزاد یک اصطلاح کلی است. مشکلات بسیاری بروز خواهد کرد. بازار آزاد زمانی که دادوستد میان دو فرد تنها بر آن دو تاثیر می گذارد به بهترین صورت کار می کنند. اما حقیقت این نیست. حقیقت این است که اغلب داد و ستد میان شما و من بر شخص ثالثی تاثیر می گذارد. این منشاء تمام مشکلات برای نیاز به دولت است.
این منشاء تمام مشکلات ناشی از آلودگی و بی عدالتی اجتماعی است.
اقتصاددانان خوبی مانند گری بکر و باب لوکاس روی این موضوعات کار می کنند. این موضوع دلالت می کند بر این که پایان تاریخ هرگز نخواهد آمد.
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
گفت و گو کننده : احسان صحافیان
نویسنده : میلتون فریدمن
نظر شما