موضوع : پژوهش | مقاله

همبستگی ملّی و مشارکت عمومی در کلام امام و رهبری


(وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ...) (آل عمران: 103)
«عزیزان من! اگر ما در داخل متحد و منسجم باشیم، اگر مردم و دولت و مسئولانشان صمیمی باشند و ارتباط داشته باشند، دشمن خارجی هیچ تأثیر سویی نمی تواند بگذارد.»1
«همه را دعوت می کنم به وحدت کلمه، بر اساس اصول اساسی نظام اسلامی، بر اساس بیّنات قانون اساسی، بر اساس اسلام، بر اساس راه امام، بر اساس منافع مردم، بر اساس ستیزه با هر کسی که با این ملت ستیزه جویی می کند. این خط روشن است که همه خیرخواهان و دلسوزان و افراد صادق می توانند بر اساس آن جمع شوند.»2

مقدّمه
زایش و استقرار یک نظام دین سالار اسلامی از درون جامعه ای با رژیم سکولار طی سال های پایانی قرن بیستم در ایران، تعجب بسیاری از ناظران را برانگیخت و پرسش های فراوانی در اذهان اندیشمندان و جامعه شناسان سیاسی نقش بست؛ چون این نوع حکومت از مختصات دوره پیش مدرن شمرده می شد. اندیشمندان و جامعه شناسان در پی پاسخ این مسئله برآمدند که چگونه در شرایطی که دین و حاملان آن غریبه های عصر جدید محسوب می شدند و پارادایم سکولار، مذهب زدایی، پایان ایدئولوژی و فرامدرن حاکمیت داشت، چنین چیزی ممکن گردید؟!
در نظام دو قطبی که انتظار می رفت روشن فکران سوسیالیست یا لیبرال دموکرات های سکولار حاکمیت را به دست گیرند، چگونه و طی چه فرآیند تاریخی، «معنویت گرایی سیاسی» احیا گردید و تئوکرات‌ها یا به تعبیر دقیق تر، نئودموکرات های شیعه به رهبری روحانیت، حاکمیت سیاسی را به دست آوردند و مردم سالاری دینی خاص خود را بنا نهادند؟!
در کنار این گونه پرسش ها، سیاست مداران غرب هم در کنار برخی اندیشمندان به خاطر به خطر افتادن منافع خود و از دست دادن کشوری غنی همچون ایران، به مقابله با نظام اسلامی پرداخته و سعی زیادی در براندازی نظام اسلامی نمودند ولی هرگز در این راه توفیق نیافتند. از این رو، به کارهای نرم افزاری روی آورده و ایجاد تفرقه و نفوذ و از بین بردن نظام اسلامی را سرلوحه کارهای خویش قرار دادند.
محقق آمریکایی جان فوران مطالعه ای در رابطه با تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سال 1370 شمسی انجام داده و نتایج مطالعه خویش را چنین ابراز می دارد: «من که تاریخ سیاسی ایرانی‌ها را بررسی کردم، متوجه شدم که ایرانی‌ها صاحب خصلتی هستند که وقتی در مقابل دشمن قرار می گیرند، همه باهم متحد می شوند و ائتلافات گسترده و فراگیر تشکیل می دهند. همان گونه که در مسائلی همچون "امتیاز تنباکو" و "نهضت مشروطه" و همچنین "نهضت ملی کردن صنعت نفت" و "انقلاب اسلامی" چنین بوده است. ولی وقتی دشمن را شکست دادند، دچار اختلاف می شوند. تاریخ ایران نشان می دهد که قدرت های استعماری از این اختلاف‌ها سوء استفاده کرده و خود را به یک گروه نزدیک نموده و دیگران را از صحنه خارج کرده و پیروزی را از آن خود نموده است. به عنوان مثال، در نهضت مشروطه پس از پیروزی، مشروطه خواهان دچار اختلاف شده و هر کدام هدفی را دنبال کردند، گروهی می گفتند: مشروطه ای که ما برایش قیام کردیم، مشروطه مشروعه بود. ما می خواستیم به احکام دین عمل شود. گروه دیگر می گفتند: ما مشروطه ای می خواهیم که غربی باشد. در این میان، انگلستان و روسیه با استفاده از اختلافات مشروطه خواهان، قرارداد 1907 را امضا کرده و ایران را به سه منطقه تقسیم کرده و مشروطه را با نفوذ دادن افرادی از اروپا و قفقاز و تشدید اختلافات منحرف کردند.»
فوران در ادامه به نهضت ملی شدن صنعت نفت اشاره کرده، می گوید: «نهضت ملی نفت هم همین طور شد. کاشانی و مصدق و فدائیان اسلام همه با هم نفت را ملی کردند و انگلیس را از ایران بیرون کردند. اما وقتی پای آمریکا پیش آمد، برخی گفتند: آمریکا سابقه استعماری ندارد و کشور خوبی است و گروهی از ورود آمریکا به مسائل داخلی ایران نگران بودند. اینجا بود که اختلافات شروع شد و آمریکا هم حضور خود را تقویت کرده و با انگلیس بر سر تقسیم نفت ایران به توافق رسیدند و با هم طرح کودتای 28 مرداد 1332 را ریختند و آمریکا نقش مجری کودتا را ایفا کرد. با توجه به اختلاف مصدق و کاشانی و جدا شدن آن دو از همدیگر و زندانی بودن نواب صفوی، هیچ کس به میدان نیامد و کودتای آمریکایی، شاه را به مسند حکومت برگرداند.» فوران در ادامه می گوید: «روحانیت در ایران با کمک مردم، انقلاب اسلامی را به پیروزی رسانده، شاه را از مملکت بیرون انداختند و شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی سر داده و بدون کمک گرفتن از شرق و غرب تا به حال راه خود را ادامه داده و تا سال 1370، که من این کتاب را می نویسم، مقاومت نموده اند و غرب نتوانسته این مقاومت را بشکند. به نظر من، تنها راه آسیب زدن به ایرانی‌ها شکستن مقاومت آن هاست. راهش هم این است که تکه تکه شان کنید، اگر می توانید در میانشان تفرقه و جدایی بیندازید و گروه گروهشان کنید، اگر این کار را بتوانید انجام دهید، آن وقت یک قدرت خارجی وارد شده و می تواند کار را یکسره کند.»
وی در ادامه به مواردی که می تواند به عنوان بسترهای تفرقه در میان مردم ایران استفاده شود، اشاره کرده و می گوید: «شرایط امروز ایران با شرایط دیروز آن فرق دارد. استفاده از شکاف‌ها و گسل های زیادی که در ایران وجود دارد، چون شکاف های قومی، زبانی، مذهبی و یا استفاده از مسئله انتخابی و انتصابی بودن مدیران (دو دسته کردن آن ها) و یا تبلیغ بر روی این مسئله که مردم ایران با دولت خود هم نظر نبوده و با آمریکایی‌ها خوب هستند و... از جمله راه هایی است که می تواند در رابطه با ایجاد تفرقه در میان ایرانیان مورد استفاده قرار گیرد.»3
پس با توجه به تلاش دشمن و وجود زمینه های تفرقه همچون قومیت‌ها و زبان‌ها و همچنین نفوذ برخی عوامل دشمن در صف خودی ها، امروز وحدت و انسجام ملّی یکی از مهم ترین مؤلّفه های مبارزه با دشمنان است.
ما در این مقاله برآنیم تا با برشمردن عوامل ثبات و بقای یک نظام سیاسی، به همبستگی ملی و مشارکت عمومی به عنوان دو مؤلفه از مؤلفه های تحکیم و کارآمدی و بقای یک نظام سیاسی پرداخته و در ادامه با توجه به عوامل ایجاد و تقویت همبستگی ملی و مشارکت عمومی، کارآمدی دولت را به عنوان یکی از عوامل مهم در تقویت همبستگی ملی و مشارکت عمومی مطرح کنیم.
با عنایت به اینکه امسال از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگی ملی و مشارکت عمومی» نام گذاری شده است، این بحث می تواند بسیار مفید افتد. امید که زمینه عینی تحقق این شعار را بیش از پیش فراهم سازیم.

عوامل ثبات و بقای نظام سیاسی
علل بقا و یا زوال دولت های اسلامی منوط به تنظیم و یا عدم تنظیم امور حکومت بر اساس اقتضائات عقل و دین است. در ذیل به مواردی در این زمینه که باید حکومت اسلامی رعایت کند، اشاره می کنیم. مهم ترین نمود جامعه شناختی اقتضای عقل و دین، عدل و ظلم در عرصه حاکمیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است. از این رو، پیش از هر چیز به بحث عدالت در حکومت می پردازیم.

الف. عدالت
عدالت را می توان تا سر حد عالی ترین فضایل فردی و اجتماعی ارتقا داد. از این رو، عدالت اقتصادی و سیاسی از بالاترین فضایل و کمالات جامعه محسوب می شود. حکومت باید برای تأمین عدالت به موارد ذیل توجه لازم داشته باشد:
1. حاکمیت قانون و عدم تبعیض در اعمال آن؛
2. تزکیه دولتمردان در حکومت اسلامی؛
3. وجدان کاری که به آحاد مردم مربوط است و نشان از انجام درست و به موقع و به جای کارها از سوی ملت و دولت دارد؛
4. پرهیز از سیاست بازی های گروهی.
با توجه به روایت «الملک یَبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»4 اهمیت عدالت در حفظ، بقا و دوام یک نظام سیاسی مشخص می شود. نگاهی گذرا به تاریخ ملت‌ها نشان می دهد که ظلم یکی از عوامل زوال حکومت‌ها بوده است. از جمله عوامل اصلی قیام مردم در رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ظلم و ستم رژیم گذشته بوده است که موجب سقوط نظام شاهنشاهی گردید.
از آنجا که حکومت عدل، مردم عادل پرورش می دهد، از این رو، هر ملت و حکومتی که عدالت را وجه همت خویش قرار دهد، خواهد توانست به قلّه های موفقیت دست یابد و مصالح خویش را تامین کند. در حالی که، حکومت ظلم عامل همه بدبختی های یک کشور است. در این باره امام خمینی (قدس سره) می فرمایند: «مفاسد از حکومت‌ها سرچشمه می گیرد، حکومت عدل تمام مصالح کشور را تأمین می کند و حکومت ظلم تمام بدبختی‌ها را برای یک ملت ایجاد می کند.»5

ب. رهبری شایسته
بی شک یکی از عوامل پیشرفت، کارآمدی و بقای هر نظام سیاسی، رهبری آن و شایستگی های اوست. اگر زمامداران و رهبران یک جامعه از ویژگی های لازمه رهبری و مدیریت یک جامعه برخوردار باشند، کارآمدی و تثبیت بیش از بیش نظام سیاسی تضمین خواهد شد. از جمله این ویژگی‌ها می توان به آگاهی به زمانه، شناخت مسائل دین و اجتماع و بینش صحیح اسلامی، و مهم تر از همه، داشتن عدل، انصاف، فروتنی و تدبیر درست مسائل و پناه مردم بودن، اشاره کرد. در این صورت، مردم به سوی رهبران جذب شده و در پیش آمدهای روزگار به آنان پناه می آوردند. این تضمین کننده ثبات ارکان حکومت بوده و موجب پیوند مستحکم میان شهریاران و شهروندان می گردد؛ در غیر این صورت، جامعه متشتّت و معارض با حاکمیت می شود و برای آرمان‌ها و خواسته های خود به خشونت متوسل می شود.
در نظام اسلامی حقوق حاکم و مردم متقابل است؛ حاکم صرفاً مجری قانون خداست و حق کوچک ترین تخلفی از قانون را ندارد. حتی پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) نمی توانست کوچک ترین تصرفی در قانون خدا بکند. حضرت امام خمینی (قدس سره) اصلاح و تبعیت از قانون را نه تنها برای ولی فقیه به عنوان رهبر جامعه اسلامی، که برای همه مسئولان شرط دانسته، و می فرماید: «اگر کسی که در رأس حکومت است، مثلا رئیس جمهور و نخستوزیر، خودش را اصلاح نکند و خودش تابع قوانین اسلام نباشد و قوانین اسلام را در مملکت اجرا نکند، چنین شخصی نمی تواند در رأس حکومت اسلامی و حاکم اسلام باشد.»6
رهبر فرزانه انقلاب هم در این باره می فرمایند: «رهبری معنوی، تعهد معنوی دارد، خبرگان و مردم از او توقع دارند که حتی یک گناه نکند، اگر یک گناه کرد بدون اینکه لازم باشد ساقطش کنند، ساقط شده است.»7
از آنجا که رهبری مسئولیتی خطیر و سرنوشت ساز برای یک ملت است، از این رو، باید نظارت های درونی و بیرونی در مورد رهبری کاملا جدّی گرفته شود. از لحاظ درونی، صفت عدالت و تقوا به عنوان یکی از عوامل بازدارنده رهبری از هرگونه دیکتاتوری و ظلم و بی عدالتی است. از لحاظ بیرونی هم قانون حدّ و حدود رهبری را تعیین و به تعبیری قدرت مسئولان را به نحوی مهار کرده است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، برای کنترل قدرت سیاسی رهبری، مجلس خبرگان باید بر آن نظارت داشته باشد. این مجلس، حق انتخاب و عزل او را در صورت فقدان شرایط رهبری دارد. بر اساس اصل پنجم قانون اساسی بر رهبری نظام اسلامی به دو صورت نظارت می شود: یکی، الزامات درونی که ناشی از تقوای سیاسی و دینی اوست. دیگری، مقررات قانونی و نهادهای مدنی که کلیه اختیارات او را در قالبی مشروع تحدید می کند. بر اساس اصل یکصد و هفتم قانون اساسی، رهبری نظام در مقابل قانون با سایر مردم برابر است.

ج. نظارت مردم بر عملکرد مسئولان
از راهکارهای مهم کنترل قدرت سیاسی و همچنین بقا و حفظ ثبات اجتماع، امر به معروف و نهی از منکر و نظارت آحاد ملت بر عملکرد مسئولان است. امام خمینی (قدس سره) به امر به معروف و نهی از منکر اهمیت به سزایی قایل بوده، می فرماید: «اگر من پایم را کج گذاشتم شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی، باید هجوم کنید نهی کنید که چرا؟ امت باید امر به معروف و نهی از منکر کند.»8
البته، امر به معروف و نهی از منکر، اعم از اینکه مخاطب آن مسئولان باشند یا مردم عادی، در عین استعلا و آمِرانه بودن، باید خیرخواهانه و مشفقانه باشد و نه به طریق خشونت و عیب جویی و بدگویی، در این صورت است که این فریضه الهی تأثیر خواهد داشت. 9
رهبر معظم انقلاب، با اشاره به نقش امر به معروف و نهی از منکر، که همان نظارت همگانی بر همدیگر است، می فرمایند: «قِوام و رشد و کمال و صلاح وابسته به امر به معروف و نهی از منکر است. این هاست که نظام را همیشه جوان نگه می دارد. حالا که نظام ما بیست و یک ساله و جوان است و در مقایسه با نظام فرتوت هفتاد و چند ساله پیر کمونیستی در شوروی به طور طبیعی جوان است. اما اگر صد سال هم بر چنین نظامی بگذرد چنانچه که امر به معروف باشد و شما وظیفه خود بدانید که اگر منکری را در هر شخصی دیدید او را از این منکر نهی کنید، آن گاه این نظام اسلامی همیشه تر و تازه و با طراوت و شاداب می ماند. طرفِ امر به معروف و نهی از منکر فقط طبقه عامّه مردم نیستند، حتی اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید به او امر کنید نه اینکه از او خواهش کنید، باید بگویید: آقا! نکن. این کار یا این حرف درست نیست، امر و نهی باید با حالت استعلا باشد، البته، این استعلا معنایش این نیست که آمران حتماً باید بالاتر از مأموران و ناهیان بالاتر از منهیان باشند، نه روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهی است، مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نیست، نمی شود گفت که خواهش می کنم شما این اشتباه را نکنید نه باید گفت: آقا! این اشتباه را نکن.»10
کمترین کاری که مردم می توانند در این باب انجام دهند، این است که به کسانی که احتمال عدم شایستگی آن‌ها را در امر مدیریت جامعه می دهند رأی ندهند و یا در دوره های بعد در مورد انتخاب آنان تجدیدنظر کنند.

د. همبستگی ملی
پای بندی به اصل وحدت موجب سلامت و استحکام کشور می شود. سلامت و ادامه حیات یک کشور در صورتی تضمین خواهد شد که همه اقشار جامعه، با یکدیگر تفاهم و همدلی داشته باشند. از کار یکدیگر پشتیبانی و بر آن نظارت کنند. چنین کشوری طبیعتاً شکست ناپذیر خواهد بود. امام راحل (قدس سره) می فرمایند: «اگر یک کشور بخواهد یک کشور سالمی باشد، باید بین دستگاه حاکمه با ملت تفاهم باشد.»11
منشأ همه گرفتاری‌ها در کشور، جدایی میان دولت و ملت است؛ چرا که مسئول در قبال مردم احساس مسئولیت نکرده و به وظایفش عمل نمی کند و در جایی که بخواهد به وظیفه اش عمل بکند قدرت ندارد و مردم هم نظام و حکومت را از خود بیگانه دانسته و دست از یاری مسئولان می کشند. در صورت تحقق این امر، فساد اقتصادی، اخلاق، اداری و سیاسی و... هم در میان مردم و هم در میان دولتمردان رشد یافته و موجب پوسیده شدن بدنه نظام می گردد. امام (قدس سره) در این مورد می فرمایند: «جدایی دولت‌ها از ملت‌ها منشأ همه گرفتاری هایی است که در کشوری تحقق پیدا می کند.»12 در جایی دیگر می فرمایند: «دولت و مردم نباید از یکدیگر جدا باشند، اگر جدا شدند ملت از گرفتاری دولت خشنود می شود و مردم از مالیات و کار می زنند، ولی هر گاه یکی باشند مردم گلیم زیر پای خود را در مواقع لزوم می فروشند و به دولت می دهند تا رفع نیاز دولت بشود.»13
در اندیشه امام حل مشکل جدایی ملت و دولت در دست دولت هاست؛ «جدایی ملت از دولت بلکه رو در رو قرار گرفتن آن ها، موجب ضعف آن‌ها و گرفتاری دولت و ملت شده است و تا این مشکل را خود دولت‌ها رفع نکنند، روی سعادت را نخواهند دید و همیشه گرفتار دست خیانت کاران و اجانب خواهند بود.»14 و اساساً قدرت ملی و مردمی، بالاترین قدرت هاست: «این یک اشتباهی از حکومت‌ها بوده است که خیال می کردند اگر قدرت های بزرگ را به دست بیاورند، بهتر از این است که قدرت ملت خودشان را به دست بیاورند. این علاوه بر اینکه یک خیانت به ملت‌ها بوده است، آن کامیابی که باید برای یک انسان باشد و آن ارزشی که باید برای یک انسان باشد، این‌ها از دست داده بودند.»15
اسلام با وضع مجموعه ای از قوانین و تکالیف فردی و جمعی، پیوندی مستمر و ناگسستنی میان امت اسلامی برقرار کرده است. این پیوند در عالی ترین شکل آن یعنی پیوستگی اجتماع بر بنیان اعتقادات، ارزش‌ها و باورهای دینی و محوریت حاکمیت خدا در تمامی عرصه های زندگی ترسیم شده است. بر اساس پیوستگی اعتقادی اجتماع، که در آموزه های دینی با تأکید مطرح شده است، تمامی افراد در برابر همدیگر و جامعه و مسائل مربوط به آن مسئولند؛ زیرا در برخورداری از آثار شایسته کردارهای نیک، سهیم و از پیامدهای رفتار زشت و زیانبار دیگران زیانمند خواهند بود.
امام سجاد (علیه السلام) در این زمینه در رساله حقوق چنین می فرماید: «حق برادران دینی تو بر تو آن است که در دل خود برای آنان سلامت و رحمت خواهی و با بدکارانشان مهربان باشی و آنان را به خود نزدیک سازی و به اصلاحشان بپردازی و از نیکوکارانشان سپاسگذاری کنی و از رسیدن آزار به ایشان جلوگیری نمایی و آنچه را برای خود دوست داری بر آنان نیز دوست بداری و آنچه را بر خود نمی پسندی برای آنان نیز نپسندی، پیران را به منزله پدر خود دانی و جوانان را به مثابه برادر، پیرزنان را به منزله مادر و خردسالان را چون فرزند.»16

هـ. مشارکت عمومی
با توجه به اینکه امروزه قدرت سیاسی هر کشوری بیش از هر چیز به میزان مشارکت مردم در مسائل اجتماعی و سیاسی خود، به ویژه مشارکت در انتخابات، جنگ و... وابسته است، هرچه مشارکت مردم در این گونه مسائل بیشتر باشد، این امر بیانگر کارآمدی بیشتر نظام است و به قول امام راحلمان؛ «اگر مردم پشتیبان یک حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد، اگر یک ملت پشتیبان یک رژیمی باشند، آن رژیم از بین نخواهد رفت.»17
از یک سو، مشارکت و حمایت مردمی از عوامل مهم تثبیت پایه های حاکمیت است و از سوی دیگر، بی تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت سیاسی خود از بزرگ ترین آفت‌ها و آسیب هایی است که می تواند پایه های نظام سیاسی را متزلزل سازد. رهبر کبیر انقلاب رمز موفقیت و کارآمدی دولت را برخورداری از مشارکت و حمایت همه جانبه همه اقشار مردم دانسته، و ابراز می دارد که دولت به تنهایی هرگز قادر نخواهد بود که به انجام همه وظایفش بپردازد مگر اینکه مردم یاری اش کنند. 18
در بررسی جامعه شناختی جوامع گذشته، از دیدگاه اسلام، دو دسته جامعه متفاوت با جهت گیری های خاص به چشم می خورند: دسته ای که مسئولیت شناس بوده و به وظایف اجتماعی خویش عمل کرده اند و دسته دیگر، مسئولیت گریز بوده و تکالیف اجتماعی را پای امیال و مطامع فردی خویش قربانی کرده اند. قرآن کریم ضمن طبقه بندی این دو دسته، گروه نخست را در زمره پدیدآورندگان تمدن اسلامی و کارگزاران شکوفایی و رشد امت مسلمان دانسته و گروه دوم را، در زمره عاملان انحطاط و عقب ماندگی جوامع اسلامی برشمرده است. گروه نخست از آن رو که به مسئولیت های انسانی و تاریخی خود مسئولانه عمل کرده اند ـ در حالی که می توانستند به عشرت و تن پروری پرداخته و سد راه تعالی و تکامل تاریخی و جامعه شوند ـ با حُسن استفاده از اختیار و آزادی، به فداکاری‌ها و سرافرازی‌ها و قهرمانی‌ها همت گماشته اند و به سوی کمال پر کشیده اند. گروه دوم، به دلیل کارشکنی‌ها و خودکامگی‌ها و ظلم های خود، زمینه سقوط و انحطاط جامعه را در بطن آن فراهم ساخته و حکم ذلت و انحطاط آن را امضا کرده اند. 19
بنابراین از دیدگاه اسلام، مسئولیت شناسی و انجام تکالیف اجتماعی در ابعاد مختلف آن، زمینه ساز نوعی ترقّی در عرصه های اجتماعی است. در حالی که، مسئولیت گریزی و بی اعتنایی به وظایف جمعی، موجبات رکود و سقوط جامعه را مهیّا می سازد. از این رو، می توان گفت: شناخت مسئولیت های اجتماعی گامی است در جهت بر پایی تمدن جدید اسلامی در عرصه های اجتماع و فرهنگ، سیاست و حکومت. اما از آنجا که انجام این مهم، تنها در گرو شناخت این مسئولیت هاست، بر فرهیختگان دینی و سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی است که در امر شناساندن این وظایف به توده های مسلمانان، اهتمام جدی ورزند و بدین سان زمینه های تعالی بینش سیاسی، اجتماعی آنان را فراهم سازند.

عوامل تقویت همبستگی ملّی و مشارکت عمومی

الف. اطاعت از رهبری
تجربه بیست و پنج سال خانه نشینی علی (علیه السلام) نشان می دهد که بهترین و سرآمدترین رهبران هم بدون هماهنگی و پیروی امتشان نمی توانند جامعه را به سرمنزل مقصود برسانند؛ چرا که بازوی قدرت رهبر جامعه، آحاد مردم آن جامعه می باشد. از سوی دیگر، نقش رهبری در هدایت جامعه و رهنمون شدن به راه تعالی و سرافرازی ملّت، نقشی انکارناپذیر است. در پی همین نقش والاست که بزرگان و پیشوایان ما تأکید فراوانی به اطاعت از رهبران و پیشوایان نموده اند، آن هم پیشوایانی که منزّه و پاک از ظلم و تعدّی و عافیت طلبی و بی تدبیری هستند.
حضرت علی (علیه السلام) در نهج البلاغه در این باره چنین می فرمایند: «خاندان پیامبرتان را با دقت تمام بنگرید و خود را به همسویی با آنان ملتزم کنید و گام بر گام هاشان بگذارید؛ چرا که آنان هرگز از راه هدایت، شما را بیرون نمی برند و دیگر باز به مُغاک جاهلیت فرو نمی افکنند؛ پس نشست و برخاست خود را با آنان هماهنگ کنید و با نهضت شان همراه شوید، نه بر آنان پیش گیرید که گمراه می شوید و نه از آنان واپس مانید که هلاک می شوید.»20
حضرت امام خمینی (قدس سره) هم در ضمن مصاحبه ای چنین می فرمایند: «امام به معنی پیشوا و کسی که جمعیتی را در جهتی هدایت و رهبری می کند. امام، بیان کننده خط مشی شیعه و حزب اللّه و رهبری کننده این تشکیلات بزرگ است که تمامی وظایف آن را از قرآن و سنّت پیامبر اسلام در برنامه های مختلف و شرایط مختلف، اجتهاد و استنباط می کند و به آنان (امت) ابلاغ می نماید.»21
رهبری قاطعانه و الهی امام، مردم را در صف واحد به مبارزه با رژیم فاسد شاهنشاهی به صحنه آورد و انقلاب را پیروز کرده و با جنبش هایی جدایی طلب مختلفی در سیستان، کردستان، آذربایجان و خوزستان درافتاده و پیروز گشت و به دنبال آن، در جنگی نابرابر، که بر ملت ایران تحمیل شد، پیروز گردید. این همه در پرتو پیروی امت از امام بود.
به فرمایش رهبر معظم انقلاب «امروز یکی از هدف های بزرگ دشمن این است که آوازه بلند امام خمینی را از یاد و خاطره این مردم محو کند؛ کینه ای که از این مرد بزرگ دوران، در دل زورگویان و قلدران و چپاولگران و زرسالاران عالم هست، کینه ای تمام نشدنی است... آن‌ها می دانند که در ایران چه اتفاقی افتاد، می دانند که یک کشور بزرگ و پرجمعیت، یک بازار عظیم و منابع بی پایانی از دستشان خارج شده است. این‌ها را چه کسی کرد؟ ملت ایران اگر امام را نداشت، اگر این انسان مصمّم و با عزم و اراده را نداشت، نمی توانست این راه را طی کند؛ شکی در این نیست... بنابر این، سیاستشان شکل می بندد، این سیاست عبارت است از مبارزه با نام امام، هر طور که بتوانند، امروز این کار دارد انجام می گیرد.»22

ب. استراتژی نفوذ دشمن و دشمن شناسی
استراتژی نفوذ همواره یکی از مهم ترین برنامه های دشمن برای از بین بردن وحدت و همبستگی ملّی و سرد کردن مردم از ادامه راه خود و در نتیجه، گمرنگ شدن مشارکت عمومی آنان در مسائل اجتماعی و سیاسی انقلاب می باشد؛ چرا که فروپاشی، براندازی و یا استحاله یک نظام پس از بین رفتن همبستگی ملّی و مشارکت عمومی کاری آسان خواهد بود.
یکی از عناصر فراماسونر و ضدانقلاب در جلسه کلوپ روتاری (از شاخه های شبکه فراماسونری) تصریح می کند: «باید از فکر کودتای مستقیم و سرنگونی منصرف شد، بلکه بایستی از طریق فشارهای بین المللی و فعالیت های علمی و فرهنگی، زمینه حضور در ایران و نفوذ در پایگاه های استراتژیک نظام را فراهم کرد و از این طریق، ایران را وادار به تعدیل در اهداف و خواسته هایش کرد.»23
بدیهی است که وادار کردن ایران به تعدیل در اهداف و خواسته های خود امکان پذیر نیست، مگر اینکه وحدت، همبستگی و انسجام ملّی را از بین ببرند. بنابراین، هدف نهایی در نفوذ دشمن، به دست گرفتن قدرت توسط نامحرمان و غیر خودی‌ها و غریبه هاست که سرانجام جز بازگشت مجدد آمریکا و سیطره او بر منافع ایران اسلامی نیست. اما اهداف واسطه و میانی دشمنان در استفاده از استراتژی نفوذ، همانا بر هم زدن وحدت عمومی بین مردم و مسئولان نظام و از بین بردن صفوف و مرزبندی‌ها و در نتیجه، نفوذ عوامل و ایادی بیگانه است.
جورج پاویت معاون سازمان جاسوسی آمریکا و مسئول بخش جاسوسی خارجی سازمان می گوید: «بر خلاف افکار عمومی که می پندارند پس از جنگ سرد، فعالیت های سیا کاهش یافته، در کشورهایی مانند ایران، مأموران سیا بسیار فعال هستند. هم اکنون در این سازمان حرکت بسیار عظیمی برای شناسایی و استخدام مأموران مخفی در جریان است که از زمان پایان جنگ سرد تاکنون بی سابقه بوده و اکثر مأموران جدید سیا در پی جذب افرادی است که زبان مادری آن‌ها فارسی، عربی، روسی و یا چینی است.»24
روشن است که یکی از اهداف نفوذ، ایجاد تفرقه و تشتت در جامعه و اختلاف اندازی میان مسئولان و مردم است. بنابراین بر مردم و مسئولان فرض است که مرز میان خودی و غیرخودی‌ها را مشخص و در شناخت ترفندهای دشمنان و مبارزه جدّی با آنان در جهت تقویت همبستگی ملّی گام های اساسی بردارند.

ج. حاکمیت قانون
قانون محورِ وحدت یک نظام سیاسی محسوب می شود. همه ادیان، به ویژه دین مبین اسلام، برای ارائه و اجرای قانون در جامعه آمده اند. به دلیل اهمیت قانون، همه انبیا، پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)، ائمّه معصومان (علیهم السلام) خود را در برابر آن خاضع و تسلیم می دانستند. 25
عمل به قانون جلو هرگونه اختلاف و بی نظمی را گرفته و جامعه را به سمت اهداف تعیین شده سوق می دهد. بنابر دیدگاه امام خمینی (قدس سره)، «اگر همه اشخاص و همه گروه‌ها و همه نهادهایی که در سراسر کشور هستند، به قانون خاضع بشوند و قانون را محترم بشمارند، هیچ اختلافی پیش نخواهد آمد، اختلاف از راه قانون شکنی‌ها پیش می آید.»26
اجرای قانون اساسی به تمام و کمال و با قاطعیت، از جمله مواردی است که علاوه بر حفظ وحدت ملّی و حفظ مردم در صحنه، می تواند راه نفوذ دشمن در بین مردم و مسئولان و ایجاد اختلاف را هم بگیرد. چنانچه رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «قانون اساسی ما یک قانون مترقّی، بسیار مستحکم و بسیار هوشمندانه نوشته شده است و بر اساس این قانون، همه چیز در جای خود قرار دارد و قرار گرفته است. توصیه من به همه مسئولان، به همه مراکز قانون گذاری، به همه مراکز قانونی، به همه آحاد ملت، رعایت قانون است. اگر ما قانون را رعایت کنیم، دشمن نمی تواند به طمعورزی خود ادامه دهد. قانون باید رعایت شود، قانون راه نفوذ دشمن را هم بسته است.»27

د. دوری از عصبیت‌ها و پذیرش اختلاف سلیقه‌ها
اختلاف نظر در مسائل مختلف کشور و حل معضلات امری طبیعی است که در برخی موارد موجب رشد و رسیدن به راه کارهای بهتر می گردد. اما می بایست جناح های سیاسی خودی مراقب باشند این اختلاف ریشه ای و مبنایی نشود و واسطه‌ها و دلال های بیگانگان، یعنی غیرخودی ها، بین آنان اختلاف، تنش سیاسی و موضع گیری بر علیه یکدیگر و یا فراموش کردن دشمن، ایجاد ننماید. چنانچه که رهبر معظم انقلاب می فرمایند: «گروه های سیاسی و جریان های سیاسی با هم کنار بیایند و با هم کار کنند. بدبینی، تهمت، اهانت به یکدیگر و قهر از یکدیگر نداشته باشند. حالا می گویند که اختلاف مذاق سیاسی داریم. بنده خیلی نمی دانم که آن‌ها واقعاً چه قدر مبنایی با هم اختلاف سیاسی دارند. به فرض اگر در زمینه های اقتصادی و سیاسی با هم اختلاف دارند ـ اگر اختلافشان فقط اختلاف عاطفی نیست ـ خیلی خوب، در دایره آن اختلاف با هم رقابت کنند. حرفی نیست؛ اما اگر رقابت‌ها را به خصومت، دشمنی و کینهورزی در مقابل هم نکشانند. ببینید که دشمن اینجا ایستاده است. ببینید که دشمن منتظر فرصت است. ببینید که روی جنگ جناح‌ها با یکدیگر محاسبه می کند!»28
اصولا جناح‌ها و گروه های سیاسی زمانی محترم هستند که در فکر مصالح ملّی و سرنوشت کشور و علاقه مند به اسلام و ارزش های آن و خط امام (قدس سره) باشند و موجب از هم گسیختگی ملت و ضربه به همبستگی ملّی نشوند. ملت و رهبری از آنان انتظار دارند که از برخوردهای خصمانه با یکدیگر، که موجب غفلت از دشمن و از دست رفتن همبستگی ملّی می شود، خودداری کنند. در این صورت، مورد بازخواست و ملامت ملت و رهبری خواهند بود.
باید محدوده اختلاف نظرها روشن شود. اختلاف نظر در چارچوب مسائل اقتصادی، فرهنگی سیاسی برای رسیدن به راه کارهای حل معضلات و مشکلات جامعه اشکالی ندارد، اما اگر اختلاف نظرها زیربنایی و اصولی شد، آن گاه به انقلاب و نظام سیاسی اسلام لطمه وارد می شود. باید توجه داشت حذف و تخریب رقیب یا رقیبان «خودی» از سوی هر جناح و گروه، خلاف مصلحت نظام و مردم است. قطعاً دشمن به جای الفت و تألیف قلوب و وحدت کلمه بر اساس اصول اسلام، به کدورت‌ها و اختلاف‌ها و بدبینی‌ها دامن می زد.
امام خمینی (قدس سره) در این باره بیانی زیبا دارند: «اگر در این نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است... باید از واسطه هایی که فقط کارشان القاء بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید. لکن اگر دیدید کسی از اصول تخطّی می کند، در برابرش قاطعانه بایستید.»29
البته، به غیر از واسطه های غیرخودی، خودی هایی نیز یافت می شوند که از سر غفلت و فریب خوردگی یا به واسطه عناد و کینه و حسادت نسبت به رقیب یا رقیبان، دست به تحریک عصبیت های گروهی زده و یک جناح یا گروه یا اشخاصی را بر علیه رقبای خود برمی انگیزاند و صحنه را به تنش، درگیری و حذف و یا تخریب و رفتار خصمانه تبدیل کرده و به انسجام ملی ضربه می زنند.
حضرت علی (علیه السلام) در این باره کلامی دلنشین دارد. آنجا که می فرمایند: «پس آتش عصبیت را، که در دل هایتان ریشه دوانیده، خاموش کنید و کینه های جاهلیت را از بین ببرید؛ چرا که این حمّیت و تعصّب جاهلی در یک فرد مسلمان از خودخواهی‌ها و وسوسه های و دیدنی های شیطان است که در دل افراد ایجاد می کند. پس بیایید تاج افتخار تواضع را بر سر نهید و تکبّر و خودخواهی را زیر پا افکنید و طغیان و گردنکشی را از گردن هایتان دور سازید و مواضع را همچون مرز بین خود و دشمنانتان، یعنی شیطان و سپاهش قرار دهید که برای شیطان در هر امتی سپاهی و یارانی هست که بعضی سواره اند و برخی پیاده!.»30
حوادثی نظیر حوادث تیرماه سال 78 دانشگاه تهران و خیابان های اطراف، درس بزرگی برای گروه‌ها و جناح های سیاسی بود که اگر به مناقشات بیهوده سیاسی بپردازند و در اختلاف نظرها، خط قرمز را رعایت نکنند، یقیناً دشمن و غیرخودی‌ها از اختلافات آن‌ها سوءاستفاده کرده، حوادثی را می آفرینند که می تواند برای نظام خطرآفرین باشد. این گونه حوادث زنگ خطر و در عین حال هشداری برای دلسوزان انقلاب بود.

هـ. شفافیت فضای سیاسی کشور
در انقلاب اسلامی فتنه گری‌ها گاهی فضای جامعه را چنان شبهه آلود می کند که حقیقت برای بسیاری مخفی می ماند، بخصوص در سال های اخیر برخی وابستگان به بیگانه، که عمدتاً از ریزش های انقلاب هستند، به شبهه آلود کردن فضای جامعه پرداخته و هر از چندگاهی با طرح شبهات اذهان جامعه را در تشخیص حقوباطل دچارمشکل می نمایند. حداقل دستاورد این امر ضربه به وحدت ملّی و مشتبه شدن حق و باطل است.
به قول علی (علیه السلام): «راستی اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، راه حق برای حق خواهان پنهان نمی ماند و اگر حق از وانمود شدن به باطل رهایی می داشت، زبان دشمنان از بدگویی باز می ماند. ولی چون قسمتی از حقّ و قسمتی از باطل گرفته می شود و در هم آمیخته می شود، اینجاست که شیطان بر دوستان خود مسلّط می شود.»31
یکی از روش های راهیابی در فضای شبه آمیز جامعه، مطالعه و بررسی جریان های مختلف سیاسی و تاریخی است. چرا که انسان را در موضع گیری های منطقی در برابر جریان های زمانه خود یاری می رساند. افرادی که از طریق آشنایی با این جریان‌ها و تأمّل در اهداف و جهت گیری آنان تجربیات ارزنده ای به چنگ آورده اند، در برابر صف بندی های سیاسی و اجتماعی معاصر کمتر سر در گم و اسیر انحراف و شبهات می شوند. در این باره امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «بینا کسی است که شنید و اندیشید و دید و با دل بینا گردید و از آنچه مایه عبرت است سود گزید؛ سپس راهی روشن سپرد و از افتادن در پرتگاه‌ها و گم شدن در کوره راه‌ها دوری کرد.»32
و راه دیگری که در این باب می توان ذکر کرد، شناخت خودی‌ها و غیرخودی هاست. ما اگر معیارهای خودی، یعنی حق بودن و غیرخودی یعنی باطل بودن را بشناسیم، در فضای آلوده شبهه‌ها گمراه نخواهیم شد. امام علی (علیه السلام) طی رهنمودی به حارث چنین می فرماید: «ای حارث، تو به پیش پای خود چشم دوخته ای و از بلندا به مسائل نمی نگری. در نتیجه، به سرگردانی دچار آمده ای. تو حق را نشناخته ای تا اهلش را باز شناسی، باطل را نیز نمی شناسی تا هر که را که بدان سو رفت بشناسی.»33
رهبر معظم انقلاب در باب معیارهای شناخت خودی‌ها و غیرخودی‌ها می فرمایند: «خودی کیست؟ خودی آن است که دلش برای اسلام می تپد، دلش برای انقلاب می تپد، به امام ارادت دارد، برای مردم به صورت حقیقی ـ نه ادعایی ـ احترام قائل است. غیرخودی کیست؟ غیرخودی کسی است که دستورش را از بیگانه می گیرد. دلش برای بیگانه می تپد؟ دلش برای برگشتن آمریکا می تپد. غیرخودی آن کسی است که از اوایل انقلاب در فکر ایجاد رابطه دوستانه با آمریکا بود. به امام توهین می کرد. اما برای آمریکا اظهار علاقه می کرد. کسی به امام اهانت می کرد ناراحت نمی شد. اما اگر کسی به دشمنان بیرون از مرزها یا همدستان آن‌ها اهانت می کرد، ناراحت می شد! اینها غریبه اند؛ اسمشان چیست، هر چه باشد هر کسی این طور باشد غریبه است.»34
شناخت عناصر مخالف اصل نظام و تشخیص صحیح مرزبندی ها، محیط های سیاسی و دانشجویی و مسئولان و مردم را از چنین عناصری برحذر داشته و آنان را از تأثیرگذاری و القای بدبینی توسط آن‌ها مصون می سازد. بنابراین، جناح‌ها و شخصیت های خودی، که وفادار به نظام اسلامی و راه امام (قدس سره) و مصالح کشور و ملت هستند و به وحدت ملی ارج می نهند، بایستی مرز خود را با بیگانه‌ها و غیرخودی ها، که به اصل نظام وفادار نبوده و با بهانه قرائت های جدید به براندازی خاموش چشم دوخته اند، مشخص سازند. این مرزبندی به شفاف سازی فضای سیاسی کشور و تشخیص دشمن در لباس های مختلف کمک می کند.

و. احساس مسئولیت مردم
با نگاهی گذرا به تاریخ، شاهد شکست، ذلّت و خواری ملت های عافیت طلب خواهیم بود. بر اساس منطق قرآن (إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (رعد: 11)؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد، مگر آنکه آن قوم خود سرنوشت خویش را تغییر دهد، اگر کسانی به عافیت طلبی و بی طرفی و تماشاگری روی آوردند و دخالتی در مسائل سیاسی و اجتماعی خویش نداشته باشند، قهراً از صحنه های سیاسی و اجتماعی جامعه دور خواهند ماند و به فرمایش امام علی (علیه السلام): به هر بادی به حرکت درمی آیند و با هر موجی برمی خیزند و تنها معیارشان منافع شخصی شان است. اینان هیچ گاه دارای موضع ثابت نبوده و به قول حضرت علی (علیه السلام) «همجٌ رعاع» هستند. 35
بی شک اگر این خصلت شایع شود و افراد جامعه بدان مبتلی شوند، آن گاه شاهد کاهش مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش خواهیم بود و بدین سان همبستگی ملّی آسیب خواهد دید؛ چرا که مردم گروه گروه شده و منافع شخصی خویش را بر منافع ملی ترجیح خواهند داد. از این رو، لازم است راهکارهایی برای جلوگیری از شایع شدن عافیت طلبی و موضع بی طرفی اندیشده شود.
به نظر می رسد، آشنا ساختن افراد به مسئولیت اجتماعی خویش یکی از راهکارها و شیوه های جلوگیری از شایع شدن این خصلت در جامعه باشد. اگر امت اسلامی حضور در صحنه های سیاسی و اجتماعی را وظیفه و مسئولیت دینی و انسانی خویش قلمداد کنند، این امر زمینه های تعالی و رشد فکری و سیاسی آنان را فراهم کرده، بیشترین کمک را به تقویت همبستگی ملی و توسعه مشارکت عمومی مردم خواهد کرد.
یکی از عوامل زمینه ساز مشارکت و همبستگی، رشد عقلانیت در اقشار مختلف جامعه است. زمانی که احساسات سطحی و بی تفاوتی جای خود را به تفکر، ژرف نگری و احساس مسئولیت بدهند، حضور مردم در امور مربوط به سرنوشت خود، جدّی تر خواهد شد. رشد عقلانیت و خردگردایی هم در سطح نخبگان و رهبران جامعه و هم در میان ملت، از پیش شرط های مهم مشارکت سیاسی به شمار می رود. در این صورت، راه های مشارکت از هر دو سو فراهم گردیده، موانع آن برطرف و یا کاهش می یابد.

ز. کارآمدتری نظام
کارآمدی دولت از مباحث مهم در اندیشه سیاسی است. دولت‌ها با وجود مشروعیت، اگر کارآمد نباشند، این امر منجر به بحران کارآمدی و در نهایت، بحران مشروعیت خواهد شد. بحران مشروعیت و کارآمدی از جمله عواملی است که همبستگی ملّی و مشارکت عمومی را تهدید می کند؛ چرا که بی توجهی دولت به مردم و عدم تلاش وی برای رفاه، امنیت و حفظ حقوق مردم، انگیزه مردم را برای کمک به دولت کاهش داده و ایشان دولت را بیگانه از خویش خواهند پنداشت. اینجاست که خطر همبستگی ملّی را تهدید کرده و موجب گسست همگرایی مردم خواهد شد.
از این رو، کارآمدی دولت باید وجهه همت مسئولان نظام باشد تا همبستگی ملّی و مشارکت عمومی تقویت شده و از آسیب پذیری آن‌ها جلوگیری شود. از جمله اصول و شاخصه های کارآمدی دولت، کارآمدی اخلاقی، حقوقی، اقتصادی، مدیریتی و سیاسی است.
از آنجا که این بحث از اهمیت ویژه ای در حفظ امید مردم به ادامه انقلاب و همبستگی و مشارکت آنان دارد، به صورت مبسوط تری مطرح می شود:

راه‌کارهای کارآمدی نظام اسلامی

1. کارآمدی اخلاقی
حکومت بر دل ها، تنها راه اقتدار دولت هاست. کارآمدی و پایداری دولت‌ها نیز در صورتی است که ملت با تمام وجود موافق آن باشد و به قول حضرت امام (قدس سره) «وقتی حکومتی پایه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشد، هر چه قدرتمند باشد هم نمی تواند پایداری کند.»36
امام خمینی (قدس سره) معتقد بودند در صدر اسلام رمز پیروزی حکومت اسلامی بر امپراتورهای بزرگ، حکومت بر قلوب مردم بوده است: «حکومت صدر اسلام، حکومت بر قلوب بود و لهذا با جمعیت های کم بر امپراتوری های بزرگ غلبه کردند.»37
اما اینکه چه حکومت هایی بر قلوب مردم حکومت دارند، بنابر دیدگاه امام، حکومت های مردمی، ملی، خدمت گذار، الهی، اسلامی و عادلانه و همگی حکومت هایی هستند که حکومت بر قلوب مردم دارند. 38
مسئله دیگر اینکه، باید کارگزاران حکومت از نظر اخلاقی خود را تزکیه کرده باشند. اصلاح و افساد کشور بستگی به رعایت یا ترک این اصل مهم دارد. به قول حضرت امام (قدس سره)؛ «تزکیه برای دولتمردان برای سلاطین، برای رؤسای جمهور، برای دولت‌ها و برای سردمداران بیشتر لازم است تا برای مردم عادی. اگر افراد عادی تزکیه نشوند و طغیان پیدا کنند یک طغیان بسیار محدود است. لکن اگر طغیان در کسی شد که مردم او را پذیرفته اند، این گاهی کشور و گاهی کشورها را به فساد می کشد.»39

2. کارآمدی حقوقی
از آنجا که کشور ما اسلامی است و قانون اسلام از پیشرفته ترین قانون هاست، از این رو، اگر در این کشور، قانون اسلام تمام و کمال اجرا شود، هم امنیت و رفاه به ارمغان خواهد آمد و هم اینکه اکثریت قاطع مردم به قانون الهی تن خواهند داد.
مسئله دیگر اینکه دولت باید حقوق مردم را رعایت کرده و راه را برای گرفتن حقوق مردم از ظالمان باز نماید و مردم نظام حقوقی و قضایی را پشتیبان و پناهگاه خود قلمداد کرده و هنجارشکنان جرأت جسارت و هنجارشکنی نداشته باشند. علاوه بر اینکه، دولتمردان باید بیش از سایر پای بند به قانون باشند. این گونه امور بیش از بیش موجب کارآمدی نظام اسلامی خواهد شد.

3. کارآمدی اقتصادی
اجرای درست برنامه اقتصادی اسلام، مردم را در رفاه و آسایش قرار می دهد. اگر دولت برنامه مالی اسلام را اجرا کند، همه مردم در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد. 40

الف. ریاضت اقتصادی مسئولان: در کارآمدی اقتصادی، ریاضت اقتصادی مسئولان نظام بسیار حائز اهمیت است. در نظام اسلامی زندگی مسئولان نظام نباید متفاوت از زندگی توده مردم و دارای امتیازات خاص باشند و با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند؛ چرا که تجمل گرایی از عوامل عمده شکست حکومت هاست. در منظر امام راحل ارتباط و حمایت مردم از روحانیت، نه بر خویشاوندی نسبی، که بر «دین و معنویت» استوار است. در اندیشه امام تجمل گرایی رابطه معکوس با حمایت و پشتیبانی مردم دارد. از این رو، اگر مسئولان نظام ریاضت اقتصادی را در سیره و عمل خود رعایت نکنند، نظام را به سراشیبی سقوط نزدیک خواهند کرد.
اقناع و رضایت مردم یکی از نتایج ریاضت اقتصادی مسئولان است. اگر مردم در کمبودها و مشکلات، مسئولان را نیز همراه و شریک خود بدانند، طبیعتاً قانع شده و دست از شورش و عصیان برمی دارند، با رعایت همین اصل می توان کارآمدی دولت را تضمین کرد: «اگر یک حکومت و دستگاه های حکومت زندگی شخصی شان جوری باشد که مردم ببینند نزدیک به زندگی آن هاست، مردم قانع و راضی می شوند.»41
از سوی دیگر، عدم توجه به این اصل، از عوامل مهم انحطاط و زوال دولت هاست. به قول امام راحل (قدس سره): «آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می شود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم.»42

ب. توجه به قشر کم درآمد: اصل دیگری که باید در کارآمدی اقتصادی رعایت شود، توجه به قشر کم درآمد جامعه است. دولتی که بر اساس الگوی حکومتی امام علی (علیه السلام) اداره می شود، باید با تمام قدرت برای این قشر دلسوزی و خدمت کند. متأسفانه اصل ریاضت اقتصادی همواره از سوی مسئولان مورد غفلت قرار گرفته است.

ج. پرهیز از فشار بر مردم: اصل دیگری که اهمیت فراوانی در کارآمدی اقتصادی دولت دارد، پرهیز از فشار بر مردم است. اگر اسلام برای تأمین زندگی دنیا و آخرت مردم برنامه دارد، باید نظام اسلامی به گونه ای باشد که مردم در آن احساس آرامش کنند؛ سخت گیری و فشار، به ویژه در مقوله های اقتصادی موجب دلسردی مردم و در نتیجه، خارج شدن آنان از صحنه می شود. به قول امام راحل (قدس سره): «اگر دولت بخواهد مردم را در فشار قرار دهد، بازار را در فشار قرار دهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد.»43 «ما باید بسیار به فکر مردم باشیم و بر آنان سخت نگیریم که از صحنه خارج شوند.»44

د. امنیت اقتصادی مردم: مسئله دیگری که در کارآمدی اقتصادی دولت‌ها نقش به سزایی دارد، این است که دولت اسلامی باید امنیت سرمایه گذاری های اقتصادی، تجاری و تولیدی مردم را تامین کند: «دولت اسلامی باید مردم را در همه چیز مطمئن کند، در سرمایه هایشان، در کسبشان، در کارخانه هایشان، در همه چیز مردم باید در آرامش باشند و دولت ابداً نمی تواند به آن‌ها تعدّی بکند و اگر کسی تعدّی کند، تأدیب خواهد شد.»45
علاوه بر تأمین امنیت سرمایه گذاری اقتصادی داخلی، باید برای سرمایه داران خارجی، که اقدام به سرمایه گذاری و تولید در ایران می کنند، نیز امنیت آنان تأمین شود.

4. کارآمدی مدیریتی

الف. شایسته سالاری: یکی از مؤلفه های کارآمدی دولت‌ها شایسته سالاری است. دولت برای کسب کارآمدی لازم باید از افراد متعهد و متخصص در رشته های گوناگون استفاده کند. گزینش مدیران دولتی باید کاملا منطبق بر اصول و ضوابط باشد. اگر گزینش‌ها بر اساس روابط دوستی، آشنایی و فامیلی و... باشد، به طور طبیعی موجب ناکارآمدی دولت می گردد. در دیدگاه حضرت امام (قدس سره) می توان به برخی شاخصه های شایسته سالاری دست یافت؛ از جمله کاردانی، تعهد، خدمت و در خدمت منافع ملت بودن: «بدبختی و خوشبختی ملت‌ها بسته به اموری است که یکی از مهمات آن صلاحیت داشتن هیأت حاکمه است. اگر چنانچه هیأت حاکمه، کسانی که مقدرات یک کشور در دست آن هاست، این‌ها فاسد باشند مملکت را به فساد می کشند. همه بُعدهای مملکت را رو به نیستی و فساد می برند.»46

ب. وجدان کاری: از عوامل مهم پشتیبانی ملت از دولت، وجدان کاری در مسئولان است. چون «وقتی دولت خوب کار کند برای ملت، آن‌ها هم پشتیبان اند.»47 و این پشتیبانی ملت خود موجب کارآمدی حکومت می باشد. در حکومت اسلامی، دولتمردان، و همه اقشار مختلف باید وظایفی را که به آن‌ها محول شده، به خوبی انجام دهند و در این صورت است که مشکلات کشور حل می شود.
استعفای مدیران ناکارآمد عملی صالح و عبادت به شمار می رود. امام (قدس سره) در این باره می فرمایند: «ای متصدیان و دولتمردان از رده به اصطلاح بالا تا پایین به هوش باشید که در دو راهی سعادت و شقاوت قرار دارید. اگر به واسطه سوء مدیریت و ضعف فکر و عمل شما، به اسلام و مسلمین ضرری و خللی واقع شود و خود می دانید و به تصدی ادامه می دهید، مرتکب گناه عظیمی و کبیره مهلکی شده اید که عذاب بزرگ دامنگیرتان خواهد شد. هر یک در هر مقام احساس ضعف در خود می کند، چه ضعف مدیریت و چه ضعف اراده، از مقاومت در راه هواهای نفسانی، بدون جوسازی، دلاورانه و با سرافرازی نزد صالحان از مقام استعفا کند که این عمل صالح و عبادت است.»48

ج. رسیدگی سریع به امور مردم: یکی از عوامل کارآمدی دولت، رسیدگی سریع به امور مردم است. تجمل پرستی، اسراف و کاغذبازی اداری در ادارات موجب اتلاف وقت مردم شده و در نتیجه، مردم را در پشتیبانی از نظام و دولت دلسرد می کنند و به قول امام (قدس سره): «باید تمام ادارات از تجمل پرستی و اسراف و کاغذبازی بپرهیزند و کار مردم را سریعاً انجام دهند.»49

د. اصلاح اداری: یکی از مؤلفه های کارآمدی دولت اصلاح اداری است که در مقاطع مختلف باید صورت گیرد. اصلاح و بهسازی و بازسازی ساختار دولت موجب کارآمدی آن می شود و عدم اصلاح اداری و ناکارآمدی ساختار تشکیلاتی دولت را در پی دارد. حضرت امام (قدس سره) در این زمینه می فرمایند: «در اصلاح دولت و اصلاح ادارات و اصلاح جامعه و بازسازی، همه این‌ها بر دوش آقایانی است که در رأس امور هستند و چنانچه همت نگمارید چه بسا که ما قدم را به واپس برداریم.»50
در واقع، اصلاح و فسادزدایی از جامعه و همچنین از ساختار دولت و حکومت از عوامل کارآمدی یک حکومت محسوب می شود. وجود فساد در جامعه و متن حکومت و عدم تعقیب و ترمیم آن یکی از عوامل زوال و انحطاط دولت هاست: «دولت و همه، موظفند وقتی فسادی واقع شد اغماض نکنند و همان یک مورد را از بین ببرند تا سرایت نکند تا این که یک جمهوری به فساد کشیده بشود و یا در دنیا بدنام شود.»51

5. کارآمدی سیاسی

الف. پای بندی به اصل وحدت: پای بندی به اصل وحدت، موجب کارآمدی سیاسی و استحکام کشور است. سلامت یک کشور در صورتی تضمین خواهد شد که همه اقشار جامعه، حاکمان و مردم با یکدیگر تفاهم و همدلی داشته باشند و از کار یکدیگر پشتیبانی و بر آن نظارت کنند، چنین کشوری طبیعتاً شکست ناپذیر خواهد بود: امام (قدس سره) می فرمایند: «اگر یک مملکتی دولت و ملتش ارتش و ملت، قوای انتظامی و ملت با هم شدند و هر دو احساس کردند که باید خدمت به هم بکنند، یک همچو مملکتی و کشوری شکست نخواهد خورد.»52
امروزه مهم ترین راه موفقیت و کارآمدی دولت ها، برخورداری از حمایت مردمی و جلب رضایت آنان است. دولت‌ها در صورتی که از پشتیبانی ملت خویش بی بهره باشند ناکارآمد جلوه می نمایند. یکی از جلوه های مشارکت و پشتیبانی مردمی، مشورت و مشاوره دولت با مردم و نمایندگان مردم است. تصمیمات دولت هنگامی کارآمد است که همراه با مشورت و مشاوره با مردم یا نمایندگان آنان باشد: «در حکومت به طور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیم گیری‌ها مشورت کنند و اگر نمایندگان موافقت نکنند، نمی توانند به تنهایی تصمیم گیرنده باشند.»53
علاوه بر آنچه گفته شد، وحدت و همدلی میان دولتمردان، کارآمدی و موفقیت دولت را تضمین خواهد کرد: «در بین خودتان، بین وزرا، بین دولتی‌ها برادری باشد، شما برای اسلام می خواهید خدمت کنید نمی خواهید که برای خودتان کاری بکنید. شما می خواهید برای این ملت محروم در طول تاریخ خدمت بکنید، نمی خواهید که جیب خودتان را پر کنید.»54

ب. انتقادپذیری: انتقادپذیری حکومت اسلامی و نقد حاکمیت توسط مردم یکی دیگر از عوامل رشد و کارآمدی نظام است. حکومت اسلامی باید انتقادات را تحمل و از آن استقبال کند. انتقاد از دولت و عملکردهای آن، موجب رشد، بالندگی و کارآمدی دولت خواهد بود. طبق فرمایش امام (قدس سره): «در حکومت اسلامی کوچک ترین فرد می تواند آزادانه و بدون وجود کمترین خطر به بالاترین مقام حکومتی انتقاد کند و از او در مورد اعمالش توضیح بخواهد.»55

نتیجه‌گیری
با توجه به آنچه گفته شد، به دست می آید که تمامی مسائل یک ملت و نظام به هم مربوط است. هیچ کدام تافته ای جدا بافته از دیگری نیست؛ عدالت، قانون، وحدت، مشروعیت، مشارکت مردمی، رفاه، امنیت، پیشرفت و استقلال یک ملت همه مقوله هایی است که از اهمیت فراوانی برخوردار بوده و به هم وابسته اند. چنانچه ناکارآمدی در یک نظام حکومتی وجود داشته باشد، عدالت، قانون، استقلال، وحدت ملی، امنیت و رفاه و... آسیب می بیند. اگر وحدت ملی از بین برود، ناکارآمدی نظام و به خطر افتادن استقلال کشور و تعدّی دشمنان را به دنبال خواهد داشت. اگر مشارکت مردمی در امور اجتماعی و سیاسی کمرنگ شود، مشروعیت و اقتدار حکومت از بین خواهد رفت.
سرانجام، باید گفت: تأثیر هر یک از مؤلفه های بالا بر همدیگر غیرقابل انکار است. شاید نتوان گفت که اهمیت کدام یک از این مقوله‌ها بالاتر از دیگری است، ولی آنچه می توان گفت این است که، نقش همبستگی و انسجام ملی و در کنار آن، مشارکت عمومی مردم در امور خود، بخصوص تعیین سرنوشت خویش در دست یابی به مؤلفه های دیگر و از همه مهم تر، در رسیدن به عزّت، سربلندی و پیشرفت نقشی بی بدیل و حائز اهمیت فراوان است. پس باید دید مؤلفه های اصلی همبستگی ملی ما چیست؟ اعتقاد به خدا، وجه مشترک و اصلی پیوندهای اعتقادی، فکری و عاطفی ملت ایران است. ما ملتی مؤمن به خدا و آخرت هستیم.
اسلام دومین مؤلفه همبستگی ملّی ماست. اسلام دارای قدرتی است که بیش از یک قرن در ایران اساس وحدت، یگانگی و اتحاد ملت بوده است. وطن ما ایران در محدوده جغرافیایی کنونی، قرن‌ها مهد زندگی و حیات کهن ترین اقوام انسانی بوده است.
از دیگر مؤلفه های قدرت و همبستگی ملی، که پس از انقلاب اسلامی تجلی کرد، ظهور رهبری مردمی و نیرومند، عالم، متقی، مدیر و مدبّر و عادل بود که اصلی ترین ضامن بقا، تداوم و استحکام همبستگی ملّی است.
در عین حال، باید گفت: قوام و استحکام هر حکومت مردمسالار به مشارکت افراد جامعه در نوع تصمیم گیری‌ها و تصمیم سازی های نظام اسلامی وابسته است.
چند عنصر در نظام های مردم سالار در خصوص عدم مشارکت مردم در تصمیم گیری‌ها حائز اهمیت است:
1. محدودیت ساختاری؛ 2. عدم مشارکت ناشی از تساهل و اهمال اعضای جامعه؛ 3. عدم مشارکت در نتیجه فشار اجتماعی؛ 4. عدم مشارکت اختیاری و آگاهانه.
محدودیت های ساختاری، که عمدتاً ناشی از ساختار سیاسی است، باید با اصلاح قوانین مربوط به انتخابات برداشته شود تا شمار بیشتری در این امر مشارکت داشته باشند.
عدم مشارکت ناشی از تساهل و اهمال اعضای جامعه، بیانگر ضعف ارتباطات و عدم گردش صحیح اطلاعات در جامعه است. اگر مردم فرصت‌ها و تهدیدها را طی فرآیندی صحیح درک کنند، قطعاً فرصت‌ها را برای رفع تهدیدها غنیمت می شمارند و مشارکت اجتماعی و سیاسی خویش را افزایش خواهند داد.
عدم مشارکت در نتیجه فشارهای اجتماعی موجب می شود که مردم فرصت اندیشیدن برای کاهش این فشارها را از دست بدهند و در گیرودار مشکلات معیشتی و معضلات اجتماعی آن چنان درگیر شوند که در مسائل کلان جامعه و در سطح ملی مشارکت خود را فراموش کنند.
عدم مشارکت اختیاری و آگاهانه، نتیجه عمدی یک رفتار سیاسی و اجتماعی است. طبیعی است در هر جامعه ای افرادی با نظام سیاسی کشور سر سازش نداشته باشند. همان گونه که در اوایل انقلاب به هنگام رفراندوم جمهوری اسلامی 2/1 درصد به جمهوری اسلامی رأی مثبت ندادند و بر خلاف بیش از 2/98 درصد به ساختار سیاسی موجود پاسخ منفی دادند.
اما گاهی مخالفان با حمایت خارجی ها، دست به توطئه بر علیه نظام زده و سایر افراد جامعه را به عدم مشارکت سیاسی و اجتماعی دعوت می کنند.
آنچه گفته شد در مورد پهنای مشارکت عمومی مردم بود. اما آنچه که یک نظام مردمسالار را عمق و ژرفا می بخشد، «کمال» و «کیفیت» مشارکت عمومی است. برخی تصور می کنند مردم فقط باید در ایام انتخابات در پای صندوق های رأی حضور یابند و مثلا وکلای مجلس یا رئیس جمهور و... را تعیین کنند و از آن پس کاری به کار آن‌ها نداشته باشند. کیفیت و کمال مشارکت به ما می آموزد که مردم در نوع تصمیم گیری و تصمیم سازی وکلا یا منتخبان خود «نظارت» دائمی داشته باشند تا آنان از محدوده عقد وکالت و مأموریتی که برای آن دارند، فراتر نروند.
علت فراز و فرود دولت‌ها و آمد و رفت پارلمان‌ها را باید در ژرفای مشارکت جستوجو کرد. گردش قدرت و نخبگان در نظام های مردم سالار تابعی از متغیر ژرفای مشارکت است. مشارکت هوشیارانه و هوشمندانه عمق یک حکومت مردمسالارانه را نشان می دهد.

پی‌نوشت‌ها
1ـ مقام معظم رهبرى، دیدار با جوانان در مصلاى بزرگ تهران، اردیبهشت 1379.
2ـ مقام معظم رهبرى، دیدار با مردم قم، 14/7/1379.
3ـ جان فوران، مقاومت شکننده تاریخ تحولات اجتماعى ایران، از سال 1500 میلادى، ترجمه احمد تدیّن، تهران، رسا.
4ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 72، ص 331.
5و6ـ امام خمینى، صحیفه نور، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1378، ج 7، ص 61 / ص 302.
7ـ حضرت آیة اللّه خامنه اى، سخنرانى در جمع کارگزاران نظام، روزنامه کیهان، ش 16848، 23/4/1379.
8ـ امام خمینى (ره)، کوثر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره)، ج 8، ص 48.
9ـ صحیفه نور، ج 14، ص 18.
10ـ رهبر معظم انقلاب، سخنرانى در جمع کارگزاران نظام، روزنامه کیهان، ش 16848، 12/4/1379.
11ـ صحیفه نور، ج 8، ص 203.
12ـ همان، ج 9، ص 118.
13ـ همان، ج 1، ص 123.
14ـ همان، ج 9، ص 129.
15ـ همان، ج 14، ص 232.
16ـ شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 570.
17ـ صحیفه نور، ج 8، ص 372.
18ـ همان، ج 6، ص 529.
19ـ على کرمى، ظهور و سقوط تمدن ها در قرآن، ص 32.
20ـ نهج البلاغه، ترجمهوشرح فیض الاسلام، ص289، خطبه96.
21ـ صحیفه نور، ج 4، ص 189.
22ـ مقام معظم رهبرى، در دیدار با مردم خمین، 26/8/1379.
23ـ هویت، انتشارات کیهان، ص 136.
24ـ روزنامه کیهان، 7/12/1379.
25و26ـ صحیفه نور، ج 14، ص 414.
27ـ مقام معظم رهبرى، در دیدار با مردم قم، 14/7/1379.
28ـ مقام معظم رهبرى، خطبه هاى نمازجمعه، 8/5/1378.
29ـ صحیفه نور، ج 21، ص 48.
30ـ نهج البلاغه، قسمتى از خطبه 234.
31ـ نهج البلاغه، خطبه 50.
32ـ همان، خطبه 152.
33ـ همان، خطبه 147.
34ـ مقام معظم رهبرى، خطبه هاى نمازجمعه، 8/5/1378.
35ـ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 139.
36ـ صحیفه نور، ج 7، ص 510.
37ـ همان، ج 14، ص 180.
38ـ همان، ج 7، ص 527 و 529.
39ـ همان، ج 14، ص 392.
40ـ همان، ج 1، ص 137.
41ـ همان، ج 7، ص 259.
42ـ همان، ص 379.
43ـ همان، ج 17، ص 251.
44ـ همان، ج 19، ص 44.
45ـ همان، ج 17، ص 161.
46ـ همان، ج 5، ص 314.
47ـ همان، ج 17، ص 383.
48ـ همان، ج 19، ص 157.
49ـ همان، ج 6، ص 226.
50ـ همان، ج 15، ص 492.
51ـ همان، ج 16، ص 173.
52ـ همان، ج 8، ص 159.
53ـ همان، ج 5، ص 436.
54ـ همان، ج 18، ص 81.
55ـ همان، ج 5، ص 449.

 

 

منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 94
نویسنده : علی اصغر عبدالسلامی

نظر شما