موضوع : پژوهش | مقاله

جایگاه حضرت فاطمه (س) در منابع اهل تسنن

بسیاری از دانشمندان اهل تسنن درباره حضرت فاطمه زهرا(س) قلم زده‏ و گزارش­هایی در احوال و زندگانی آن حضرت ارائه کرده­اند و سخنانی از رسول خدا(ص) را درباره آن حضرت ثبت نموده­اند. از بررسی روایات به دست آمد که هیچ­گونه ذم یا خرده­گیری درباره حضرت زهرا (س )یافت نمی­شود و همه به آن حضرت احترام گذاشته‏اند و مدح هایی درباره آن حضرت ثبت کرده‏اند و نتوانسته‏اند بر وجود مبارکش خدشه یا ایرادی وارد کنند. حتی برخی از نویسندگان وقایع تلخ پس از رحلت پیامبر(ص) را گزارش کرده‏اند و نتوانسته‏اند نسبت به اهانت‏های وارد بر آن حضرت و بی­وفایی امت اسلام و کوتاهی در حق اهل بیت پیامبر(ص)، بی­تفاوت باشند. این مقاله به سبب محوریت وجود مبارک آن حضرت، احوال و جایگاه ایشان را در منابع اهل تسنن بررسی و عرضه نموده است.

 

1) طرح مسئله
منابع حدیثی اهل تسنن شامل کتاب­های تاریخی، سیره، شرح حال، جوامع حدیثی، معجم­های احادیث و ... از قرن دوم هجری تاکنون دارای احادیث و گزارش­هایی درباره رسول­الله، اهل­بیت، همسران، منسوبان و اصحاب آن حضرت هستند. چهره تابناک و نورانی اهل­بیت رسول­الله (ص) که طبق حدیث شریف کساء محور و کانون آن حضرت فاطمه زهرا (س) است، در منابع حدیثی اهل تسنن می­درخشد و علی­رغم منع ثبت و روایت حدیث به­ویژه احادیث فـضایل اهل بیـت در زمان خلفا مشاهده می­شود که روایات درباره فضایل و ویژگی­های آن حضرت در این منابع کم نیست. سؤال این است که با وجود منع نقل و ثبت حدیث و رواج جعل چگونه است که خرده­گیری و ذم درباره آن حضرت مشاهده نمی­شود؟
این مقاله احادیث و روایات موجود در منابع حدیثی اهل تسنن را بر حسب موضوع درباره حضرت فاطمه زهرا (س) عنوان­بندی و ارایه کرده است.

2) معرفی حضرت زهرا(س)
فاطمه دختر رسول الله (ص) سیدة نساءالعالمین آخرین دختر حضرت خدیجه بنت خویلد (س) و پیامبر (ص) بود (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص19). در کتابهای اهل تسنن در کوچکتر بودن حضرت زهرا و رقیه خواهر آن حضرت اختلاف نظر است، لکن ابن عبدالبر، ابن­اثیر و عسقلانی معتقدند که آن حضرت خردسال‏ترین دختران پیامبر (ص) بود (ابن­عبدالبر، 1415ق: ج 4، ص448؛ ابن­اثیرجزری، 1415ق: ج7، ص216؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص262). آن حضرت در سن 41 سالگی رسول خدا در مکه به دنیا آمد و در تاریخ ولادتش میان صاحبان کتاب‏ها اختلاف نظراست، لکن این سال صحیح‏تر است (همان).
فاطمه (س) مکنّا به «ام ابیها» (ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص216) و ملقّب به «زهراء» بود (عسقلانی، 1415ق: ج 8، ص262).
رسول خدا (ص)، فاطمه (س) را در اوایل محرم سال دوم پس از هجرت، پس از جنگ احد به ازدواج علی بن ابیطالب (ع) در آوردند. نیز گفته شده است که ازدواج آن دو چهار ماه ونیم پس از ازدواج پیامبر (ص) با عایشه بود. سن مبارکش هنگام ازدواج پانزده سال و پنج ماه و سن علی بیست و یکسال و پنج ماه بود (ابن­عبدالبر، 1415ق: ج4، ص448؛ ابن­اثیرجزری، 1415ق: ج7، ص216؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص262). علی (ع) مالی نداشت و مهریه فاطمه (س) به پیشنهاد رسول خدا (ص) زره علی بن ابی طالب بود که پیامبر از غنائم جنگ بدر به او بخشیده بود، پس حضرت علی (ع) زره خود را صَداق فاطمه (س) قرار داد که حدود 480 درهم ارزش داشت و پـیامبر (ص) فرمود که با یک سوم بهای آن عطریات خریداری شود (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، صص22-20؛ ابن عبدالبر، 1415ق: ج4، ص 448؛ ابن­اثیرجزری، 1415ق: ج7، ص216؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص263).
ابن­اثیر نقل می کند که فاطمه (س) گریست، رسول الله (ص) فرمود: «مالکِ تبکین یا فاطمة! فوالله لقد أنْکحتک أکثرهم عِلماً و أفضلهم حلماً و أوّلهم سلماً»(ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص216): چرا گریه می‏کنی! بخدا قسم ترا به ازدواج فردی درآوردم که از همه عالم‏تر و صبورتر است و اول فردی است که اسلام آورد. رسول خدا (ص) برای ایشان دعا فرمود: «اللهم بارک فیهما و بارک علیهما و بارک لهما فی نسلهما» (همان، ص217؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص265) بار خدایا در میانشان برکت ده و بر آنها برکت نازل فرما و در نسل ایشان برکت بده. رسول­خدا (ص) به فاطمه (س) فرمود: جز این نمی­خواستم که تو را به بهترین اهلم (فرد از خانواده­ام) مزدوج کنم (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص24).
ابن ابی الحدید می نویسد: ازدواج علی با فاطمه زمانی رخ داد که خداوند به شهادت ملائکه آنها را به عقد یکدیگر درآورد (ابن ابی­الحدید، 1383ق: ج9، ص139).
ثمره این پیوند حسن، حسین، ام کلثوم و زینب علیهم السلام بودند (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص26؛ ابن عبدالبر، 1415ق: ج4، ص448) و علی (ع) هرگز در حیات فاطمه (س) ازدواج دیگری نکرد (ابن­عبدالبر، همان). نسل رسول خدا (ص) فقط از طریق فاطمه (س) است (عسقلانی، 1415ق: ج8، ص263).

3) شأن و منزلت حضرت فاطمه(س)
مقام و منزلت حضرت زهرا(س) از نقل­های فوق مشهود است. اینکه پیامبر خدا(ص) شخصیتی که معصوم است و از روی هوا و هوس سخن نمی­گوید(النجم،3)، هـمسر این دخترش را عالم­ترین، بهترین خاندانش و اول مسلمان انتخاب می­کند، علی­رغم اینکه از ثروتمندان و سرشناسان قوم به خواستگاری زهرا (س) آمده بودند و پیامبر نپذیرفته بودند، نشانه جایگاه معنوی و عالم بودن و بهترین بودن حضرت فاطمه (س) است. در حالی­ که پیامبر درباره سایر دخترانش چنین حساسیتی نداشت[1].
هنگامی که رسول خدا (ص) برای مباهله با اهل کتاب حاضر شد، آیه شریفه زیر نازل گردید: «... فقل تعالوا ندع أبنآءنا و ابْنآئکم و نسآئنا و نسآئکم و انفسنا و انْفسکم...» (آل عمران، 61) (بگو بیایید فرزندانمان و فرزندان شما، و زنان ما و زنان شما و خود ما و خود شما را بخوانیم...). آنگاه رسول خدا (ص) فاطمه و علی و حسنین را همراه برد و فرمود: «اللّهُم هؤلاء أهلی» (حاکم نیشابوری، 1411ق: ج3، ص15). رسول اللّه (ص) کسی از همسران خویش را نبرد، بلکه از میان زنان فقط فاطمه (س) را همراه برد؛ بنابراین فاطمه مصداق «نسائنا» بود.
انس بن مالک می گوید: رسول خدا (ص) مدت شش ماه برای رفتن به نماز صبح از کنار خانه فاطمه عبور می کرد و می فرمود: «الصلاة یا أهل بیت محمد، انّما یرید الله لیُذهـب عنکـم الرجـس أهل البـیت و یطهـّرکم تطهیرا» (الاحـزاب، 33) به­درسـتی که خداوند می خواهد تا پلیدی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک پاکیزه نماید.

ام­سلمه می گوید: آیه «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت» (الاحزاب، 33) در خانه من نازل شد پس رسول خدا (ص) به دنبال فاطمه و علی و حسن و حسین فرستاد و فرمود: «هؤلاء أهلی». عرض کردم یا رسول الله! آیا من از اهل بیت نیستم؟ فرمود: تو به خیری (حاکم نیشابوری، 1411ق: ج3، ص146؛ ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص218؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص265؛ سیوطی، 1411ق: ج5، ص198).

4) جایگاه حضرت زهرا(س) نزد رسول خدا(ص)
محبوب‏ترین فرد نزد پیامبر(ص)، فاطمه (س) بود (ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص218). این علاقه نه تنها به سبب نسبت پدر و فرزندی بلکه به سبب جایگاه و مقام حضرت زهرا (س) بود، زیرا رسول خدا (ص) دارای چند فرزند دختر بود.
از علی بن ابی­طالب (ع) نقل شده است که فرمود: از رسول خدا پرسیدم کدام­یک از ما نزد شما محبوب‏تر است، من یا فاطمه؟ فرمود: «فاطمه أحبّ الی منک و أنت أعزّ علی منها» (همان، ص219): نزد من فاطمه محبوب‏تر است و تو عزیزتری. ابن­عباس نقل کرده است که هرگاه پیامبر از سفر باز می گشت، به دیدار دخترش فاطمه می رفت (همان؛ ابن­عبدالبر، 1415ق: ج4، ص449).
جمیع بن عمیر تیمی می­گوید که نزد عایشه رفتم و از او پرسیدم: پیامبر(ص)چه کسی را بیش از همه دوست می­دارد، گفت فاطمه. سؤال شد ازمردان چه کسی را؟ گفت: همسرش را (ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7،ص219).
طبرانی و ابن­اثیر به سند خود از امیرالمؤمنین (ع) روایت می کنند که فرمود: رسول خدا (ص) به فاطمه فرمود: «انّ الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک»، (خداوند با خشم تو خشمناک و از رضایت تو خشنود می گردد) (طبرانی، 1404ق: ج22، ص402؛ ابن­اثیری جزری، 1415ق: ج7، ص219؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص266).
ابن عباس و دیگران نقل کرده‏اند که رسول خدا (ص) چهار خط بر روی زمین کشید و فرمود: آیا می دانید که این خطوط چیست؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر می­دانند. سپس فرمود: برترین زنان بهشت خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم هستند. رسول خدا (ص) با عباراتی شبیه این گفتار فاطمه (س) و مادر گرامی اش خدیجه کبری (س) را ستوده است، از جمله فرموده است: «حسبک من نساء العالمین مریم، خدیجة، فاطمة و آسیة» بهترین زنان عالم، مریم، خدیجه، فاطمه و آسیه هستند. «سیدات نساء أهل اْلجنَة أربع: مریم و فاطمة و خدیجة و آسیة»، سرور زنان بهشت چهار تن هستند: مریم، فاطمه، خدیجه و آسیه، «خیر نساء العالمین أربع: مریم بنت عمران، آسیة بنت مزاحم، خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد» (بهتـرین زنان بهـشت چـهار تن می باشند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص)) (ابن­عبدالبر، 1415ق: ج4، ص451؛ طبرانی، 1404ق: ج 22، ص402؛ عـسقلانی، 1415ق: ج8، ص264).
رسول خدا (ص) بارها با عباراتی نظیر یکدیگر فرمود: فاطمه پاره تن من و نور دیده من و میوه قلب من است؛ هر که به او بدی کند، به من بدی کرده و هر که او را مسرور گرداند، مرا شاد کرده است. او اولین فرد از خاندان من است که به من ملحق می شود. ایشان درباره فاطمه و همسر و فرزندانش فرمود: بار خدایا می‏دانی که اینان اهل بیـت من و عزیزترین افراد نزد من هستند. پس دوست بدار هر که ایشان را دوست می دارد و دشمن بدار هر که ایشان را دشمن بدارد و یاری فرما هر که ایشان را یاری نماید (کحاله، 1404ق: ج4، ص125).
زید بن أرقم می گوید: رسول الله (ص) به فاطمه و خانواده او فرمود: هر که با شما دشمنی و جنگ داشته باشد، با او دشمنم و می­جنگم و هر که با شما در صلح و آرامش باشد با او در صلح و آرامش هستم (عسقلانی، 1415ق: ج8، ص266).
این دو همسر جوان با سختی و تنگدستی زندگی کردند. کارهای سنگین خانه، آرد کردن و نان پختن، دستهای حضرت زهرا (س) را آزرده بود. امیرالمؤمنین (ع) به وی فرمود که نزد رسول اللّه (ص) برو و خدمتکاری طلب نما. فاطمه (س) ناچار نزد آن حضرت رفت و پس از مدتی درنگ، خواسته خویش را بر زبان آورد. پیامبر (ص) فرمود: در شرایطی که اصحاب صفّه محتاجند، چیزی نمی توانم بدهم. پس از آن کلماتی را که جبرئیل (ع) برای آن حضرت آورد، به فاطمه (س) هدیه کرد و فرمود: برای آنکه فضیلتی از تو فوت نشود، ذکر و تسبیحی به تو تعلیم می دهم که کمک و ثواب تو باشد و آن عبارتست از: 33بار سبحان­الله، 33بار الحمدلله و 34 بار الله اکبر (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص25؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص267).
بدیهی است که حضرت زهرا (س) برای رسول خدا (ص) بسیار عزیز بود، به همین سبب پیامبر(ص) چیزی به دخترش عطا کرد که برای او مفیدتر از خدمتکار باشد، یک هدیه و کمک معنوی. به تجربه برایمان ثابت شده است که این ذکر خستگی را از انسان می­زداید و به توان و وقت ما برکت می­دهد.

5) حضرت فاطمه (س) در کلام همسران رسول الله (ص)
فضایل و مناقب فاطمه (س) چنان بی شمار است که حتی عایشه نیز نتوانسته است از ذکر آن خودداری کند و می گوید: «کسی را در گفتار و کلام شبیه‏تر از فاطمه به رسول الله (ص) ندیدم». هرگاه بر آن حضرت وارد می شد، پیامبر (ص) او را مورد لطف قرار می داد و به پیشوازش می رفت و در کنار او می نشست. عایشه می گوید: «کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم مگر فرزندانش را» (ابن عبدالبر، 1415ق: ج4، ص450).
این گفته­ها تصدیق الهی درباره پیامبر (ص) را در ذهن می­آورد که فرمود: «ما ینطق عن الهوی» (النجم،3) و«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة...»(الاحزاب،21).
عایشه گفت: هرگز کسی را با فضیلت‏تر از فاطمه جز پدرش ندیدم (عسقلانی، 1415ق: ج8، ص264).
جُمیع بن عُمیر می­ گوید: از عایشه پرسیدم، چه کسی نزد رسول الله (ص) محبوب‏تر از همه بود؟ گفت: فاطمه. گفتم از مردان؟ گفت: همسرش (همان).
ام­سلمه می گوید: فاطمه نزد پیامبر(ص) آمد، آن حضرت به او چیزی فرمود که فاطمه گریست. سپس مطلبی فرمود که فاطمه خندید. از او در این باره سؤال کردم، گفت: رسول خدا (ص) به من خبر داد که امسال رحلت خواهد فرمود، پس گریه کردم، سپس فرمود: «ما یسرّک أن تکونی سیدة نساء اهل الجنة»، پس خندیدم (ابن اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص219).
از عایشه نقل شده که گفت: فاطمه آمد، قدم برمی داشت مانند قدم برداشتن رسول خدا. پیامبر فرمود: «مرحبا بإبنتی» سپس سمت راست آن حضرت نشست، پس پیامبر رازی با او در میان نهاد و او گریه کرد. سپس رازی به او گفت که او خندید (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص27؛ عسقلانی، 1415ق: ج8، ص265) .
عایشه می­گوید: فاطمه برای طلب میراث خود نزد ابوبکر آمد و فدک را طلب کرد، ابوبکر گفت: پیامبر فرمود: «لانورث ما ترکنا صدقة» فاطمه (س) از این پاسخ غضبناک شد و بعد از وفات پیامبر شش ماه زندگی کرد(کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص28).

6) حضرت فاطمه (س) در کلام اصحاب رسول الله (ص)

1-6) شأن حضرت زهرا و خانواده
ابن عباس می گوید: حسن و حسین بیمار شدند. رسول خدا با علی در میان مردم بیـماری آنها را یاد کرد. پس گفتند: ای ابوالحـسن (علی)! چرا برای فرزندانت نذر نمی کنی. علی و فاطمه و فضّه خدمتکار ایشان نذر کردند که سه روز روزه بگیرند. حسـنین بهبود یافتند. چـیزی برای خوردن در خانه یافت نمی شد. علی از شمعون یهودی سه صاع جو قرض کرد و فاطمه آن را آرد کرد و پنج قرص نان به تعدادشان پخت. هنگام افطار در برابرشان بود که فقیری نزد ایشان آمد و گفت: السلام علیکم أهل بیت محمد. مسکینی از مساکین مسلمانان هستم. مرا سیر کنید که خدا شما را از خوراکیهای بهشت سیر کند. سهم افطار خود را به مسکین دادند و این برنامه سه روز تکرار شد و هر بار ایشان با آب افطار کردند و در نوبت دوم یتیمی و در روز سوم اسیری به ایشان مراجعه کرد. پس از آن از شدت ضعف و گرسنگی، علی (ع) حسنین را نزد رسول الله (ص) برد. سوره انسان (دهر) توسط جبرئیل (ع) به عنوان هدیه به اهل بیت بر پیامبر (ص) نازل شد(زمخشری، 1407ق: ج4، ص670).

2- 6) رقت قلب
اَنَس می گوید: فاطمه به من گفت: ای أنس چگونه قلبهایتان طاقت آورد که خاک بر پیکر رسول خدا بریزید؟!(ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص221)، سپس گریه کرد و در فراق پدر شعر سرود. فاطمه نزد قبر پیامبر (ص) ایستاد، مشتی از خاک قبر برداشت و آن را بر چشمهایش گذاشت و گریه کرد و شعر سرود (کحاله، 1404ق: ج4،ص113).

3- 6) حق خواهی
بلاذری می­نویسد: فاطمه (س) به ابوبکر گفت: رسول خدا (ص) فدک را به من بخشید. علی بن ابی طالب (ع) بر این گفته شهادت داد. ابوبکر شاهد دیگری خواست. ام­ایمن شهادت داد. ابوبکر گفت: ای دختر رسول خدا می­دانی که شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن پذیرفته است. فاطمه (س) مجلس را ترک کرد. در روایت دیگری آمده است که ام­ایمن و رباح خدمتکار پیامبر (ص) شهادت دادند و ابوبکر نپذیرفت و گفت: شهادت یک مرد و دو زن لازم است (بلاذری، بی­تا: ص44).

4-6) آمادگی برای لقاء الله
سلمی نقل می­کند که فاطمه (س) در بستر افتاد و روز وفاتش علی (ع) برای حاجتی از منزل بیرون رفت. فاطمه به من گفت: ای مادر برایم آب بریز تا خود را بشویم. برای او آب ریختم و خود را خوب شست، سپس فرمود: لباس جدیدم را بیاور. لباس را برای آن حضرت آوردم. سپس فرمود: رختخواب مرا در وسط اتاق بیانداز. در رختـخواب قرار گرفت و رو به قبله شد، سپس فرمود: ای مادر! من الان قبض روح می­شوم، خودم را غسل داده­ام، هیچ فردی لباس مرا در نیاورد. فاطمه (س) رحلت فرمود. علی(ع) آمد و این خبر را به او دادم (کاتب واقدی، بی­تا: ج8، ص27).
عمرة بنت عبدالرحمن می­گوید: عباس بن عبدالمطلب بر فاطمه دخت رسول الله (ص) نماز گزارد، او و علی و فضل بن عباس وارد قبرش شدند (همان، ص29).
جابر از محمد بن علی ـ امام باقر(ع) ـ نقل می­کند که فاطمه (س) در شب دفن شد(همان).

7) نقل حدیث رسول الله (ص)
حضرت زهرا (س) از اصحاب و راویان رسول الله (ص) است و از آن حضرت، همسر و دو پسرش (حسنین)، عایشه، ام­سلمه، سلمی ام­رافع و انس روایت کرده‏اند و فاطمه بنت حسین و دیگران نیز به صورت مرسل از آن حضرت روایت کرده‏اند (عسقلانی، 1415ق: ج8، ص262).

1-7) طبرانی به سند خویش از امام حسین بن علی (ع) از مادرش فاطمه (س) روایت می کند که فرمود:
«رسول خدا (ص) شب عـرفه نزد ما آمد و فرمود: خداوند به همه شما مباهات می کند و همه شما به ویژه علی را می بخشد. این را به سبب اینکه فرستاده خداوند به سوی شما هستم می گویم، نه به سبــب علاقه خـویشاوندی. این جبرائیل است خبر می دهد که سعید به تمام معناست هر که علی را در حیات و مماتش دوست بدارد، و شقی (بدبخت) به تمام معناست هر که علی را در حیات و بعد از موتش، دشمن بدارد» (طبرانی، 1404ق: ج22،ص415).

2-7) طبرانی به سند خود از عکرمه از ابن عباس از حضرت فاطمه (س) روایت می­کند که رسول خدا (ص) فرمود:
پیامبر (ص) فرمود: خبر رحلتم به من داده شد. فاطمه گریه کرد. رسول خدا (ص) فرمود: گریه نکن! تو اولین کسی هستی که به من ملحق می شوی. ابن­عباس گوید: به او(فاطمه) گفتم: دیدم گریه کردی، و سپس خندیدی. فاطمه گفت: پیامبر (ص) به من فرمود: زمان رحلتش فرا رسیده، من گریه کردم. فرمود: گریه نکن، تو اولین کسی هستی که به من می پیوندی، و من خندیدم (همان).

3-7) کاندِهلَوی گفتار فاطمه (س) را بعد از دفن رسول الله(ص) به اَنَس در کتابش ذکر کرده است (کاندهلوی، 1394ق: ج2، ص435).
ابن اثیر به نقل از فاطمه بنت حسین (ع) از فاطمه(س)روایت می‏کند که فرمود: «کان رسول اللَّه (ص) إذا دخل المسجد صلّی علی محمد و سلّم و قال ربّ اغفرلی ذنوبی و افتح لی ابواب رحمتک و إذا خرج صلّی علی محمد وسلّم و قال رب اغفر لی ذنوبی و افتح لی أبواب فضلک»، رسول خدا (ص) هرگاه وارد مسجد می شد بر محمّد صلوات و درود می فرستاد و می فرمود: پروردگارا گناهانم را ببخش و درهای رحمتت را به رویم بگشای، و هرگاه خارج می‏شد، می فرمود: بار خدایا گناهانم را ببخش و درهای فضلت را به رویم باز کن (حنبل، بی­تا: ج6، ص282؛ ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج5، ص524؛ طبرانی، 1404ق: ج22، ص423).

8) حضرت زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص)

1-8) احمد حنبل نقل می کند: (پس از رحلت پیامبر(ص)) فاطمه (س) به ابوبکر گفت: «أخبرنی رسول الله (ص) انّی اول أهله لحوقاً به» پدرم به من فرمود: اولین فرد از خانواده که به ایشان می­پیوندد، من هستم (حنبل، بی­تا: ج6، ص283).

2-8) پس از رحلت رسول خدا (ص)، حزن و اندوه بر زهرا (س) مستولی شد. جبرئیل نزد آن حضرت می آمد تا هم­صحبت او شود و او را تسلی دهد و از احوال رسول­الله (ص) و جایگاه ایشان و وقایعی که برای فرزندانش اتفاق خواهد افتاد، فاطمه (س) را با خبر کند. علی (ع) آن گفتار را می نوشت و بدین­ترتیب مصحف فاطمه تهیه شد.
مصحف در میان مسلمانان به معنای قرآن بوده است، اما این مصحف، قرآن و حلال و حرام آن نیست، بلکه علم وقایع آینده است (کحاله، 1404ق: ج4، ص128).

3-8) بر اساس گفتار علمای اهل سنت، رسول خدا (ص) در زمان حیات خود فدک[2] را به فاطمه (س) بخشید و آن سرزمین مدت سه سال در تصرف زهرا (س) بود. پس از رحلت پیامبر (ص) و در آغاز خلافت، خلیفه اول فدک را تصرف نمود (ابن ابی­الحدید، 1383ق: ج19، ص2).

4-8)طبری به سند خود از عروه و او از عایشه نقل می کند که گفت: «انّ فاطمة و العباس أتیا ابابکر یطلبان میراثهما من رسول اللّه (ص) و هما حینئذ یطلبان أرضه من فدک، و سهمه من خیبر، فقال لهما ابوبکر: أما إنّی سمعت رسول الّله (ص) یقول: لا نورّث، ماترکْنا فهو صدقة. إنّما یأکل آل محمّد فی هذا المال و إنّی واللّه لا ادع امراً رأیت رسول اللّه (ص) یصْنعه إلاّ صنعْته. قال: فهجرتْه فاطمةُ. فلم تکلّمه فی ذلک حتّی ماتتْ»، فاطمه و عباس نزد ابوبکر آمدند و ارثی را که از رسول خدا (ص) باقی مانده بود طلب کردند. آن دو، زمین پیامبر در فدک و سهم خیبر آن حضرت را خواستند. ابوبکر به آنها گفت: من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: ما ارث نمی گذاریم، آنچه می گذاریم صدقه است. همانا آل محمد از این مال استفاده می کنند. به خدا قسم رها نمی کنم کاری را که رسول خدا (ص) انجام داد، جز اینکه انجام دهم. راوی گوید: فاطمه از ابوبکر دوری گزید و هرگز با او صحبت نکرد تا از دنیا رفت (طبری، بی­تا: ج3، ص104).

5-8) قضیه سوزاندن درِ خانه حضرت زهرا (س) مطلبی است که عده‏ای از بزرگان اهل سنت آن را ذکر کرده‏اند:
ابن عبد ربه مالکی مذهب در کتابش آورده است: ابوبکر، عمربن خطاب را فرستاد تا علی و کسانی که بیعت نکرده بودند را از خانه فاطمه بیرون بیاورد و گفت، اگر اِبا کردند با آنها قتال کن. چون بیرون نیامدند عمر آتش آورد تا خانه فاطمه را بسوزاند (ابن عبدربه، 1404ق: ج3، ص63 و ج2، ص443). طبری در تاریخ خود می‏گوید: عمر به منزل علی آمد و در آن خانه طلحه و زبیر و جماعتی از مهاجران بودند. عمر گفت: به خدا قسم البته خانه را بر شما آتش می‏زنم مگر آنکه بیرون بیایید (طبری، بی­تا: ج2، ص443). ابن قتیبه نوشته است: جمعی از متخلفین - از بیعت با ابوبکر - در خانه فاطمه دختر پیغمبر اطراف علی جمع شدند. ابوبکر عمر را فرستاد که ایشان را بیاورد. عمر به در خانه فاطمه آمد و فریاد زد بیرون بیایید و با خلیفه رسول خدا بیعت نمایید؛ اگر اطاعت نکنید قسم به خدایی که جانم در دست اوست این خانه را با هرکه در آن هست آتش می‏زنم. به عمر گفتند فاطمه دختر پیامبر در خانه است. گفت ولو در خانه، دختر پیغمبر باشد (ابن قتیبه، 1322ق: ص3). طبرانی نقل کرده است: ابوبکر و عمر به طرفدارانشان دستور دادند تا به خانه فاطمه هجوم ببرند (طبرانی، 1404ق: ج1، ص62). یعقوبی می‏نویسد: به خانه (خانه فاطمه (س)) هجوم بردند، محسن را کشتند و فاطمه را مجروح کردند (یعقوبی، 1413ق: ج2، ص126).
ابن­ابی­الحدید نیز گفتاری مشابه دارد که ترجمه آن چنین است: عمر با مردانی از انصار و چند تن از مهاجران به طرف خانه فاطمه (س) رفت و گفت: قسم به آنکه جانم در دست اوست اگر برای بیعت از خانه بیرون نیایید خانه را با افراد آن می‏سوزانم. فاطمه (س) رحلت فرمود در حالی که خشمگین بود (ابن­ابی­الحدید، 1383ق: ج2، ص20). شهرستانی با همه تعصبش در کتاب خود، گفتار نَظّام از بزرگان معتزله را نقل کرده که گفته است: «إنّ عمر ضرب بطن فاطمة، یوم البیعة حتّی اَلقت الجنین من بطنها و کان یصیح احرقوا دارها بمن فیها، و ماکان فی الدّار غیر علی و فاطمة و الحسن و الحسین»، عمر بن خطاب چنان فاطمه را بزد که فرزندش سقط شد و عمر فریاد زد: خانه را با هر که در آن است بسوزانید و در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی نبود (شهرستانی، 1367: ص57).
عمر رضا کحاله نیز قضیه غصب فدک و سوزانیدن در خانه فاطمه (س) رانوشته است (کحاله، 1404ق: ج4، صص118- 114).
بعد از وفات پیامبر (ص) هرگز خنده بر لبان زهرا (س) دیده نشد. آن حضرت بیشتر گریان بود و پیوسته از ظلمی که بر امت اسلام می‏رفت، رنج می‏برد تا به خدای عزوجل پیوست و بدین ترتیب حضرت زهرا(س) اولین فرد از خانواده رسول خدا (ص) بود که به آن حضرت ملحق شد. هنگامی که در بستر بود به اسماء بنت عُمَیس فرمود: «زشت می‏دارم چگونگی حمل جسد زنان را». اسماء گفت: ای دختر رسول خدا (ص) آیا به شما نشان دهم آنچه را در حبشه دیدم؟ آنگاه با برگ و شاخه‏های خرما تابوتی درست کرد و پارچه‏ای بر آن انداخت. فاطمه (س) فرمود: «چه زیباست!» و به اسماء سفارش کرد که در شستن بدن مـبارکش به علی (س) کمک کند و اجازه ندهد کسی وارد شود (ابن­اثیر جزری، 1415ق: ج7، ص221).
ابن­اثیر می‏نویسد: روایت شده است که در آخرین لحظات حیات، فاطمه (س) غسل کرد و کفن پوشید و سفارش کرد که پس از فوت، علی (ع) کفن را از بدن او خارج نکند و در شب دفن شود، سپس ادامه می­دهد: صحیح این است که علی و اسماء او را غسل دادند، والله اعلم(همان). علی بن ابی طالب بر بدن آن حضرت نماز گزارد. نیز گفته شده است که عباس نمازگزارد (همان).
حضرت زهرا (س) به دنبال مبارزه‏اش علیه ظالمان و غاصبان تصمیم گرفت که اجازه ندهد بر وی نمازگزارند و از محل دفنش با خبر شوند؛ پس به همسرش وصیت کرد تا بدن مطهرش را شبانه دفن کند.

9) خطبه‏ها و سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام
سخنان کوبنده و خطبه‏های بیدار کننده زهرا (س) در پاسخ به ظلم­هایی که بر آن حضرت و امام و همسرش (علی) روا داشتند و پایمال کردن حقوق ایشان و بی وفایی اهل مدینه نسبت به اهل بیت رسول الله (ص) - که امانت آن حضرت بودند و آنها را به امت سپرده بود و فرموده بود: «انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی» - و طبق آیه شریفه قرآن، فرمود: «لااسئلکم اجراً الاّ المودّة فی القربی» (الشوری، 23)، چنان مشهور است که جمعی از بزرگان اهل سنت آن را نقل کرده‏اند. از جمله ابن طیفور و ابن ابی الحدید خطبه حضرت زهرا (س) را در کتاب­هایشان نقل کرده‏اند (ابن­طیفور، 1361ق: ص23؛ ابن ابی­الحدید، 1383ق: ج4، ص87). ابن ابی الحدید از جوهری - از موثقین عامه - نقل کرده که این گفتار صحیح و ثابت است. سیوطی به نقل از ابن قتیبه می‏گوید: این بیانات اصل است، و این نکته دال بر این است که این گفتار موضوعه نیست. عمر رضا کحاله، خطبه حضرت زهرا (س) را خطاب به ابوبکر و سخنان گله‏مندش از بی وفایی مردم، در پاسخ زنانی که به دیدار آن حضرت آمده بودند، در کتابش آورده است (کحاله، 1404ق: ج4، ص117 و 129).

10) نتیجه
بسیاری از دانشمندان اهل تسنن درباره حضرت فاطمه زهرا(س) قلم زده‏اند. از مطالب ذکر شده نتیجه می­شود که همه این دانشمندان و نویسندگان به آن حضرت احترام گذاشته‏اند و مدح­هایی درباره آن حضرت ثبت کرده‏اند و نتوانسته‏اند بر وجود مبارکش خدشه یا ایرادی وارد کنند، زیرا طهارت و پاکی حضرت زهرا(س) و مقام بالای آن حضرت نزد خداوند و رسول الله(ص) جایی برای ایجاد خدشه به وجود مبارک آن حضرت نگذاشته است. رفتار و احترام پیامبر(ص) نسبت به حضرت فاطمه (س) بارها و بارها در برابر دیدگان بسیاری از اصحاب تکرار شده بود، لذا صدیقه طاهره برتر از آن بود که جز مدح بتوانند چیز دیگری درباره­اش بگویند. بنابراین آن حضرت بهترین الگو برای همه زنان عالم است.

منابع
× قرآن کریم
× ابن ابی­الحدید، عبدالحمیدبن­هبة­الله (1383ق)، شرح نهج­البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چ 2، بیروت: دار احیاء الکتب العربیة.
× ابن اثیر جزری، علی­بن محمد (1415ق)، اسدالغابه فی معرفة الصحابة، تحقیق و تعلیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیة.
× ابن طیفور، احمد بن ابی طاهر (1361ق)، بلاغات النساء، نجف: مکتبة مرتضویه.
× ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله (1415ق)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق و تعلیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت: دارالکتب العلمیة.
× ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم دینوری (1322 ق)، الامامة والسیاسة، تصحیح و شرح محمد محمود الرافعی، مصر: مطبعه النیل.
× ابن­عبدربه، احمدبن­محمد (1404ق)، العقد الفرید، تحقیق مفید محمد قمیعه، بیروت: دارالکتب العلمیه.
× بلاذری، ابوالحسن ، رضوان محمد رضوان(بی­تا)، فتوح البلدان، بیروت: دارالکتب العلمیه.
× حاکم نیشابوری (1411ق)، مستدرک علی الصحیحین، بیروت: دارالمعرفة.
× حنبل، احمد بن محمد (بی­تا)، مسند، بیروت: دار صادر.
× زمخشری، محمود بن عمر (1407ق)، کشاف عن حقائق غوامض التنزیل، تصحیح مصطفی حسین احمد، چ3، بی­جا: دارالکتب العربی.
× سیوطی، عبدالرحمن بن ابی­بکر (1411ق)، الدر المنثور، بیروت: دارالکتب علمیه.
× شهرستانی، محمدبن­عبدالکریم (1367)، الملل و النحل، تصحیح محمد بن فتح­الله بدران، چ 3، قم: منشورات الشریف الرضی.
× طبرانی، سلـیمان بن احمد (1404ق)، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، چ­ 2، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
× طبری، محمد بن جریر (بی­تا)، تاریخ طبری، بیروت: مؤسسه الاعلمی.
× عسقلانی، ابن حجر احمد بن علی (1415ق)، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق و تعلیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیة.
× کاتب واقدی، محمدبن سعد(بی­تا)، الطبقات الکبری، بیروت: دار صادر.
× کاندهلوی، محمد یوسف (1394ق)، حیاة الصحابة، بیروت: دار الفکر.
× کحاله، عمررضا (1404ق)، اعلام النساء فی عالمی العرب و الاسلام، چ5، بیروت: مؤسسه الرساله.
× یعقوبی، احمدبن ابی­یعقوب (1413ق)، تاریخ، تحقیق عبدالامیر نهنا، بیروت: مؤسسه الاعلمی.

پی نوشت:
[1]- ابوالعاص همسر زینب دخت رسول الله (ص) بود که اسلام نمی­آورد. عثمان بن عفان هم همسر رقیه بود و پس از رحلت رقیه با ام­کلثوم دختر دیگر رسول­الله (ص) ازدواج کرد (طبری، بی­تا: ج 2، ص 14).
[2]- فدک قریه‏ای نزدیک مدینه و شامل چندین باغ و بستان بوده است. در فتح خیبر مالکان آن بدون جنگ نصف آن را با رسول الله (ص) صلح کردند که طبق قوانین اسلام چنین غنیمتی ملک خاص پیامبر(ص) است.

منبع: / فصلنامه / کتاب زنان / 1387 / شماره 42 ۱۳۸۷/۰۰/۰۰
نویسنده : نهله غروی نایینی

نظر شما