جهاد، جرئت و نقشه جامع علمی
در بیانات پریروز رهبر انقلاب در جمع اساتید دانشگاه، سه محور عمده وجود داشت که دقت در آن میتواند برای همه اصحاب فکر و اندیشه مفید و راهگشا باشد. به اختصار و به اجمال به این محورهای عمده نگاه میکنیم.
1ـ جهاد علمی... کشور نیازمند یک جهاد علمی در همه زمینههاست...
همانطور که در توضیح رهبری نیز بوده، جهاد با تلاش تفاوت دارد.
در معرفتشناسی جهاد به دو نکته مهم برمیخوریم. نخست بار اعتقادی نهفته در آن است که هم قداست هم معنویت و هم اهمیت بدان میبخشد. یعنی تلاش و کوششی که در آن حضور خدا و نیت برای خدا در همه حال دیده میشود. علت این که به رزمندگان صدر اسلام مجاهد گفته میشود و علت اینکه خداوند در آیات بسیاری از قرآن کریم به مساله جهاد اشاره میکند و از جهاد در راه خدا صحبت به میان میآید. وزن معرفتی و ایمانی و اعتقادی نهفته در این واژه است که آنرا از«جنگ» و یا تلاش و جهد و کوشش متمایز میکند. جهاد قاعدتاً جنگ نیست. صرفاً به تلاش و کوشش هم جهاد نمیگویند. جهاد و مجاهده در حقیقت رویارویی و ستیزه با دشمنی است که در برابر دین و اعتقاد و ایمان شما قد علم کرده است. با این توضیح کاملاً پیداست که جهاد علمی در همه زمینهها، ظرف معنایی بسیار عمیق و عظیم دارد. یعنی نه فقط تلاش صرف برای کسب مدارج علمی، بلکه مبارزهای نفسگیر، ایمانی و اعتقادی و با تمامی توان و جان و باور و انگیزه برای مقابله با تهدیدهای علمی، ضعفهای علمی و ناتواناییهای علمی و رسیدن به مرزها و آمادگیهایی که ما را در جهان امروز هم سپر و هم نیزه باشد و هم شمشیر و هم برج و بارو و حصار... بنابراین جهاد علمی قاعدتاً با این باور است که ما باید تلاش و کوشش و مجاهده کنیم برای به دست آوردن توان علمی. باید مجاهده کنیم در برابر دشمنی که از علم سوءاستفاده و از قدرت و توان علمی خود برای سلطه و نفوذ بر دیگران استفاده میکند. با وجود ادعای آزادی و ایجاد بستر و امکان دسترسی آسان همه ابنای بشر به علم، فنآوری و اطلاعات، هرگز اهل سخاوت نیست و به شدت خسیس است و چنان از توان علمی سوءاستفاده می کند که برای استفاده از علم و تکنیک یا باید هزینه سیاسی هنگفتی پرداخت یا هزینه مادی بالا و فراوانی. در همین حال اگر بخواهید هواپیما بسازید، هلیکوپتر بسازید، یک دستگاه پیچیده پزشکی، یک نیروگاه اتمی، یک تانک، زیردریایی کشتی یا ناو جنگی بسازید و... بدون اجازه اربابها نمیتوانید. یعنی نه اینکه اجازه نداشته باشید که بسازید نمیگذارند که بسازید. اینها را باید از آنها بخرید یا با اجازه آنها بخرید یا آنها برایتان بسازند. ضمن اینکه حتی اگر جنبههای سیاسی هم در کار نباشد، منفعتطلبی و امپراتوری سرمایه، بخاطر منافع سرشاری که از برخی انحصارات علمی دارد از نظر اقتصادی ترجیح میدهد فوت کوزه کارگری را به هر کسی یاد ندهد. به قول عوام حداقل دوست ندارد که«دست زیاد شود...»
پس، جهاد علمی نه به این معنی که با همه دنیا بجنگیم، یا بر همه اخم کنیم، یا به همه دندان نشان دهیم، یا با نفرت و کینه با دنیا و محافل علمی دنیا، حرف بزنیم، یا اصلاً حرف نزنیم، یا با همه آنها قطع رابطه کنیم... نه، نه... بلکه بدانیم که اینجا هم جنگی داریم و دفاعی و جهادی باید داشته باشیم و مجاهدهای لازم است که نباید آنرا دستکم گرفت. موانعی را باید برداشت، انحصارهایی را باید شکست و دیوارهایی را باید فروریخت، چون بسیاری هستند که نمیخواهند دایره دانش گسترش یابد و علیرغم تظاهر به سخاوت، دنیا به شدت گرفتار خسّت علمی و شیطنتهای قدرتهای سلطه است.
2ـ جرئت ورود به مناقشه
سالهای سال است که دنیای اندیشه و علم که متأسفانه فعلاً غرب حق حضانت آنرا برعهده گرفته، گرفتار جزمیّت است. وقتی چیزی از غرب میآید، گویی آیه نازلشدهای است که هر حرف و بحثی پیرامون آن، بیسوادی است و نشانه زوال عقل و علم... در حالیکه به همان نسبت که در برخی علوم تجربی و ریاضی، میتوان تحقیقات و قوانین علمی را قوانین بشری و حاصل تجربه و کوشش و ممارست عالمان و دانشمندان و اصولاً نوع بشر بدون ملاحظه جغرافیا و اعتقاد و نژاد و دین و مسلک دانست، در نظریهها و در مباحث علوم اجتماعی و علوم انسانی، هرگز نمیتوان با قطعیت در مورد نظریهها حکم داد. اما چرا سالهای سال است که در کشورهای توسعه نیافته و جهان سومی، یا کشورهای کمتر توسعه یافته جرئت ورود به مناقشههای علمی هر روز کم و کمتر میشود؟ این نبود اعتماد به نفس از کجا نشأت میگیرد؟ در علوم انسانی هر چند سال یکبار نظریهها و فرضیههای علمی تغییر میکنند. چرا در این زمینه همواره باید مصرفکننده دنیای سلطه باشیم و جامعه را آنطور که آنها تعریف و تقسیم و دستهبندی میکنند و انسان و نیازهایش را آنگونه که آنها ارائه میکنند بشناسیم و جرئت نداشته باشیم که وارد مناقشههای علمی شویم؟ چرا گمان میکنیم یک نظریهپرداز علمی اگر در آمریکا نظریهای بدهد در شرق و در آسیا و یا در پاکستان و یا ایران یک دانشمند مسلمان نمیتواند نکته و حرفی خلاف آن بزند و آن را به چالش بکشد؟
سالهای سال است که سرفصلهای دروس ما در دانشگاه همانها هستند که بودند. همان درسها را میخوانیم. انگار نه انگار که بیست سال، سی سال، پنجاه سال و گاه صد سال و بیشتر از زمان ارائه این نظریه گذشته است و جوامع در طول این پنجاه یا صد سال چه دگرگونیها و چه تغییراتی داشتهاند. نظریههای جامعهشناسی، روانشناسی، تربیتی، پرورشی، خانواده و... همه و همه سالهای سال است که قدیمی مانده و کتابها و جزوهها همانی است که بوده و گاه تطبیق جامعه خودمان با آن آنقدر سخت است که باید از خیر آن گذشت. لذا درسها نه به کار دانشگاه میآیند، نه به کار دانشجو و نه به کار مملکت و مردم. یکی از دلایل آن، البته آسانی استفاده از منابع موجود و کتابهای اکثراً ترجمه شده و ارائه آن به دانشجوست که به تنبلی ما و دانشگاهها و حوزهها و با عرض معذرت اساتید ما برمیگردد و نکته مهم دیگر نبود جرئت ورود به مناقشه است. اینکه اگر با روشهای علمی و با تحقیق و پژوهش به این نتیجه رسیدیم که فلان نظریه در مورد انسان، خانواده، تربیت، اخلاق، جامعه، آموزش و... غلط و انحرافی است جرئت کنیم که آن را به چالش بکشیم و نظریه درست را به دنیا معرفی و از آن دفاع کنیم. چرا باید دانشگاهها و اساتید ما در اکثر حوزههای علم فقط مصرفکننده علم باشند و ما در دانشگاههای خودی نتوانیم از جزوههای علمی و کتابهای اساتید برجسته و متبحر و پژوهشگر خودمان استفاده کنیم و بیشتر جزوات و کتابهای درسی ما را ترجمه تشکیل بدهد؟
3ـ تهیه نقشه علمی کشور
تهیه نقشه جامع علمی هم بسیار امر ضروری و مهمی است. فهرستوار فقط به چند نکته در این باب اشاره میکنم. اینکه بدانیم چقدر دانشجو میخواهیم. به چه رشتههایی نیازمندیم و صنعت ما چه نیازهایی دارد؟ به چه میزان فضای آموزشی نیاز داریم، توسعه هدفمند مراکز آموزش عالی چگونه باید صورت گیرد و جلو توسعه غیرهدفمند را بگیریم. چگونه پژوهشهای علمی زنده و پویا و روزآمد داشته باشیم و چه هدفهایی داریم... همه نیازمند داشتن نقشه جامع علمی است.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۹/۶/۱۶
نویسنده : فتحالله آملی
نظر شما