دانش در آناتولی
علم و دانش در دورة عثمانی بیشتر تحت تأثیر آموزه های اسلامی قرار داشت که بر اساس آن علوم و معارف دینی به عنوان علم حقیقی محسوب میشد که هدف غایی این علوم نیز فهم و درک درست کلام خداوند بود. قرآن و سنت پیامبر اسلام[ص]، مبانی این معرفت را شکل میدادند و عقل به عنوان وسیلهای کمکی در خدمت دین قرار میگرفت. اسلوب و روش [کلی] علوم دینی، در بررسی یک مسئله، اقامة دلیل و برهان در ابتدا بر مبنای قرآن، سپس احادیث نبوی، بعد از آن منابع متقدم و در نهایت اجتهاد شخصی بود. این سنت علمی، تا دورة عثمانی، مبنایی تعیین کننده نه تنها در علم فقه، بلکه در همة وجوه علمی مسلمانان به شمار میرفت. پس از ائمة بزرگ قرنهای هشتم و نهم م که احادیث نبوی را جمع آوری کرده و با استفاده از قیاس عقلی تکمیل کردند، نوآوری در علوم دینی، تنها در فروعات و نه در اصولکلی امکانپذیر بود. تلخیص، تکملهنویسی، حاشیه نویسی و شرح نویسی، اشکال عمدة علوم اسلامی را تشکیل میداد و آثار علمای دورة عثمانی نیز از این نوع تألیفات فراتر نمیرود.
تاکنون اقدامی جدی برای تعیین جایگاه آموزشِ دورة عثمانی در عرصة عمومی علوم اسلامی صورت نگرفته و به همین دلیل ارزیابی سهم این دوره در علوم اسلامی بسیار مشکل است. ما فقط میتوانیم از محمد الفناری، شیخ بدرالدرین، ملا گورانی، ملا خسرو، مصطفی خوجه زاده، ابن کمال و ابی السعود، علمایی یاد کنیم که هنوز هم در جهان اسلام از شهرتی برخوردار هستند. از آنجایی شیخ بدرالدین در آثار فقهیاش در برخی مسائل فرعی نظرات مستقلی را ارائه کرده، گروهی وی را از نظر اعتبار علمی در جایگاهی بعد از ائمة کبار قرن نهم م میدانند و در مقابل گروه دیگری نظرات او را به علت مطابقت نداشتن با منابع اصلی و مراجع متقدم، اشتباه و خطا میشمارند.
بسیاری از عالمان صاحب تألیف دورة عثمانی، مقام قاضی، مفتی یا مدرسی داشتند. خاستگاههای آنها نیز با همدیگر متفاوت بود. برخی از آنها از شهرهای دوری مثل صوفیه و سارایوو برخاسته بودند؛ برخی در مراکز قدیمی سلجوقی مانند قونیه و قسطمونو بزرگ شده بودند؛ برجسته ترین علما در شهرهای بزرگ امپراتوری مثل استانبول، بورسا یا ادرنه ساکن شده بودند. برخی از این علما از خانوادههای فرودست بودند و تعدادی دیگر نیز نسب غلامی داشتند. بسیاری از آنها بر زبان عربی و فارسی نیز تسلط کامل داشتند و آثارشان را به این دو زبان نیز مینوشتند، البته عربی زبان متداول آثار دینی به شمار میرفت.
ذکر این نکته لازم است که علما در آثار دینی به موضوعات مربوط به مصالح عمومی و مسائل مرتبط با سیاست های دولت نیز میپرداختند. به عنوان مثال، بسیاری از آثار ابن کمال مربوط به تشیع بود که آن زمان این مسئله اهمیتی حیاتی برای امپراتوری عثمانی داشت. او تلاش میکرد با اتکا بر دلایل دینی، مشروع بودن جهاد با شیعیان را ثابت کند. ابنکمال همچنین به رد ادعای ملا قابس مبنی بر افضل بودن عیسی[ع] بر محمد[ص] پرداخت و رسالهای را در افضل بودن پیامبر اسلام[ص) بر همة انبیای دیگر نوشت. با توجه به اینکه فقه به دلیل کاربردی بودن اهمیت ویژهای داشت، علمای دورة عثمانی بیشتر در این حوزه برجسته شدند. مجموعة فتاوی ترکی و عربی که از سوی شیخ الاسلامهای این دوره صادر شده است، احتمالاً میتواند سهم چشمگیر عثمانیها در علوم دینی و حقوقی دورة اسلامی را نشان دهد.
علمای دورة عثمانی در زمینة تألیف آثار دایرهالمعارفی نیز اهمیت خاصی دارند؛ محمد الفناری و به دنبال آن ملا لطفی، طاشکبریزاده و دیگران دایرهالمعارف هایی در حوزة علوم اسلامی را برای رفع نیازهای عملی پدید آوردند. کشف الظنون، دایرهالمعارف بزرگ کاتبِ چلبی از جملة این نوع آثار است که تا به امروز به عنوانی مرجعی مهم در زمینة کتاب شناسی به شمار میرود.
در جامعة عثمانی، کتابخانه از جایگاه بسیار مهمی برخوردار بود. عثمانیها علاوه بر کتابخانههای شخصی در اقامتگاههایشان، در مساجد، بیمارستانها و تکایا نیز کتابخانههایی تأسیس میکردند. از آنجایی که اهدای کتاب به نهادهای خیریه عملی پسندیده به شمار میرفت، بسیاری از این مجموعه های شخصی نیز در نهایت به صورت کتابخانههای وقفی درمیآمدند. در یک مجموعة موقوفه، کتابخانه واحدی مجزا بود که معمولاً در اتاقی سنگی یا ساختمانی جداگانه تأسیس میشد. وقفنامه چگونگی نگهداری کتابها و استفاده از آنها و همچنین انتصاب کتابدار را مشخص میکرد که حقوق آن از محل وجوه موقوفه پرداخت میشد. هنوز بیش از دو هزار مخطوط از سراسر جهان اسلام و از ادوار مختلف تاریخی در این نوع کتابخانهها نگهداری میشود و از غنی ترین منابع برای تاریخ و فرهنگ اسلامی محسوب میروند.
موضع عثمانی در قبال استفاده از صنعت چاپ از جذابیت ویژهای برخوردار است. در حدود 1590م مراد سوم طی حکمی، اجازة خرید و فروش کتابهای غیر دینی چاپ شده با الفبای عربی در ایتالیا را صادر کرد. با وجود آنکه عثمانها به فواید صنعت چاپ اعتراف داشتند، اما بوسبک در 1555م گزارش کرده است که ترکان استفاده از صنعت چاپ برای طبع کتابهای دینی را گناه میشمارند. پیش از این، یک یهودی مهاجر، در 1494م چاپخانهای غیر اسلامی در استانبول تأسیس کرده بود که تنها کتابهای مربوط به یهودیان را چاپ میکرد.
مؤلفان دورة عثمانی برای نوشتن آثار دینی و فقهی خود از زبان عربی استفاده میکردند، اما از قرن چهاردهم میلادی ترجمة این آثار به زبان ترکی آغاز شد. در ابتدا معمولاً آثار مفید و تعلیمی در موضوعاتی همچون تاریخ، سیاست و اخلاق، آداب معاشرت، احکام نجوم، تاریخ طبیعی یا جواهر شناسی برای سلاطین یا رجال صاحبنفوذ دولتی ترجمه گردید. به موازات آن، بسیاری از آثار عمومی اسلامی و کتابهای معروف پزشکی به زبان ترکی نوشته شد و یا به این زبان ترجمه گردید. از آن جمله میتوان به دو کتاب بسیار رایج اشاره کرد که در 1449م تألیف شدهاند و هنوز هم از آثار پرخواننده به زبان ترکی به شمار میروند؛ این دو کتاب اثر برادران یازیجیزاده هستند که قصیدة محمدیه به نظم و انوارالعاشقین در قالب نثر نوشته شدهاند. این دو برادر پیرو طریقت بایرامیه بودند و در پایان اثر اول، زندگی پیامبر[ص] و جهان آخرت را توصیف کردهاند و مفهوم عرفان را توضیح دادهاند.
در دورة اسلامی، بدون شک در حوزة علوم عقلی ابتکارات زیادی ممکن گردید. در جوامع اسلامی پیش از عثمانی، تحولات بدیعی در علوم عقلی صورت گرفت که مسیر جدیدی پیش روی همة شئون تفکر اسلامی از جمله علوم دینی و حقوقی گشوده شد. تصوف آخرین و قوی ترین جنبش بود. فلسفة مشّاء که با اینسینا و ابنرشد به اوج رسید، راه به روی نفوذ فزایندة جریان تصوف باز کرد که با غزّالی به اسلام سنی نیز راه یافت.
در دورة عثمانی، اسلام سنی تحت تأثیر افکار غزّالی بود. در اجازه هایی که علمای دورة عثمانی صادر کردهاند، سلسلة شیوخشان از طریق سید شریف جرجانی، نصیرالدین طوسی و رازی به غزالی میرسید. رازی با درآمیختن تصوف با علوم عقلی، فلسفی ترین مفهوم از اسلام را ارائه داد. علمای عثمانی رازی را به عنوان استاد خود میدانستند. اولین کسی که آوازة رازی را در آناتولی دورة سلجوقی اشاعه داد سراجالدین ارموی بود و بعدها یکی از نوادگان رازی به نام جمالالدین در آقسرای ساکن شد؛ محمد الفناری صاحبنفوذ که بنیانگذار سنت مدرسه در دورة عثمانی به شمار میرود، از پیروان او بود. علمای عثمانی نسبت به سعدالدین تفتازانی از ایران و سید شریف جرجانی از ترکستان که هر دو از سنت رازی پیروی میکردند و آثارشان مبانی و پایههای نظام آموزشی عثمانی را تشکیل میداد، به یک اندازه احترام میگذاشتند.
در مدارس عثمانی به پیروی از این سنت، آزاد اندیشانه ترین شکل اسلام سنی اعمال میشد. همیشه تعدادی علمای متعصب وجود داشتهاند که علوم عقلی مانند منطق، ریاضیات یا نجوم را مخالف دین میدانستند، اما علمای مدارس عثمانی به طور کلی از نظر غزالی پیروی میکردند که معتقد بود از آنجایی که منطق و ریاضیات دربر گیرندة عناصر اساسی همة علوم هستند، مخالفت با آن هیچ اساسی ندارد. این علوم موجب خو گفتن ذهن به درست اندیشیدن میشوند و از این رو، به آشکار شدن حقایق الهی کمک میرسانند.
در نتیجة این بینش بود که از همان آغاز علوم عقلی در برنامة درسی مدارس عثمانی قرار گرفت. در قرن پانزدهم م، تحت حمایت محمد دوم که اهمیت زیادی به این علوم میداد، عثمانیها در ریاضیات و نجوم، جایگاه والایی را در جهان اسلام به دست آوردند. محمد الفناری متخصص علوم عقلی بود؛ اثر او در منطق، بخش مهمی از برنامة درسی مدارس عثمانی تا ایام پایانی این امپراتوری را تشکیل میداد.
موسی پاشا ملقب به قاضیزاده از نوابغ ریاضی دورة عثمانی است که شرح وی بر اقلیدس و الشغمینی، بخشی از دروس مدارس تا اواخر دورة عثمانی را تشکیل میداد که به چاپ نیز رسید. قاضیزاده به دربار الغبیگ، نوادة تیمور رفت و رئیس رصدخانة سمرقند شد و در آنجا در تدوین زیج الغبیگ مشارکت کرد که آخرین اثر در نجوم اسلامی محسوب میشود. شاگرد او علی قوشچی (د. 1474م.)، جانشین او در رصدخانه شد و با الغبیگ در تکمیل این زیج همکاری کرد. بعدها، محمد دوم توجه ویژهای به علی قوشچی مبذول داشت و وی را به استانبول دعوت کرد و بدین ترتیب دورة درخشان ریاضیات در عهد عثمانی آغاز شد. قوشچی آثار کلاسیک خود در علم حساب و نجوم را در استانبول تألیف کرد و ریاضیدانهای ممتازی مانند ملا لطفی (د. 1494م.) و میریم چلبی (د. 1525م.) را تربیت کرد.
علمای دورة عثمانی به پیروی از آرای غزالی معتقد بودند که مطالعة فلسفه تنها برای کسب آمادگی جهت یادگیری علم کلام جایز است که هدف آن اثبات عقاید اسلامی به وسیلة استدلال های عقلی است؛ در عین حال، مطالعة مسائل فلسفی که با قرآن مطابقت نداشته باشند، مجاز شمرده نمیشوند. برخی از آرای فلاسفه - به مانند اینکه علم خداوند مشمول امور جزئی نمیشود، احیای اجساد در قیامت امکانپذیر نیست و جهان قدیم است نه مخلوق - کفر خوانده میشد. با وجود این، برخی علمای عثمانی، بویژه شیخ بدرالدین، این آرا را پذیرفته بودند. دولت عثمانی تمایل داشت تا زمانی که این علما با تبلیغ عقایدشان موجب تزلزل در اعتقادات عموم مردم نمیشدند، آنها را نادیده بگیرد. علم کلام در دو قرن اول دورة عثمانی شکوفا شد. محمد فاتح که از ذهن آزاداندیشی برخوردار بود بحث مشهور میان غزالی و ابنرشد دربارة ارتباط بین دین و فلسفه را تجدید کرد و از علاءالدین طوسی و خوجه زاده بورسایی (د. 1488م.)، دو تن از متکلمان معروف این دوره، در خواست کرد دربارة این موضوع رساله هایی را به نگارش درآورند. علمای آن روز، رسالة خوجه زاده را برتر ار رسالة علاءالدین ارزیابی کردند، با توجه به اینکه او احساس میکرد در حق او اجحاف شده است، به زادگاهش ایران بازگشت. ابنرشد بر خلاف غزّالی اعتقاد داشت انطباق فلسفه و دین امکان پذیر است و استنباط عقلی برای کسب معرفت کامل الهی ضروری است. خوجه زاده بر این عقیده بود اگر چه عقل ابزار دقیقی در علوم ریاضی است اما استفاده از آن در مسائل کلامی خطاها و اشتباهات زیادی در پی خواهد داشت. او همچنین مدعی بود که در جنبههای مشخص، برخی اشتباهات روشی غزّالی را تصحیح کرده است. خوجه زاده آشکارا اعلام میکرد که هدف او دفاع از شریعت در مقابل دعاوی فلسفه است. به این ترتیب در زمانی که فلسفة ابنرشد در ایتالیا تدریس میشد و عامل مهمی در رنسانس فکری اروپا بود، فلسفة کلامی جزم اندیشانه جایگاه خود را در مدارس عثمانی تثبیت میکرد. آثار خوجهزاده شهرت خود را در جهان اسلام تا به امروز حفظ کرده است و قرن نوزدهم م. همره با آثار ابنرشد و غزالی به چاپ رسید. لازم به ذکر است که از آثار ترجمه شدة فلاسفة یونانی دورة عباسیان یا حتی از آثار فلسفی ابنسینا و فارابی به عنوان متون اساسی در مدارس عثمانی استفاده نمیشد بلکه از تلخیصها و شروح علمای متأخر، از جمله المواقف عضدالدین، التجرید نصیرالدین طوسی یا التوالی بیضاوی استفاده میگردید. در واقع این آثار متأخر شروح یا تعلیقاتی بر آثار متقدم بودند. محمد دوم تدریس ریاضیات و کلام را که آنها را به عنوان علوم مرتبط با همدیگر در حلقههای مدارس عثمانی جا انداخته بود. جا انداخته بود، به شدت تشویق میکرد. این نکته لازم به ذکر است که علمای آزاداندیش، کسانی بودند که علوم عقلی تخصص داشتند. از این گروه از علما، میتوان به ملا لطفی، شاگرد علی قوشچی اشاره کرد. لطفی که در دورة بایزید دوم مدرس بود، عالمی برجسته در ریاضیات و کلام به شمار میرفت،
آزاد اندیشی وی و اینکه خرافه پرستی را آشکار مسخره میکرد، موجب عصبانیت شدید علمای سنتی شد. آنها باشدت تمام به ملا لطفی حملهور شدند و او را متهم به الحاد کرده و به وی لقب "دیوانه" دادند. با پدید آمدن شایعهها و تردیدها [دربارة ملا لطفی]، سلطان دستور داد گروهی از علما جلسهای را تشکیل داده و این مسئله را بررسی کنند که آیا این شایعات درست است یا نه. این امر رویهای مرسوم در محاکمة علما بود. در شرایطی که مردم با هیجان زایدالوصفی این قضیه را دنبال میکردند رقبای لطفی او را الحاد متهم کردند و صدها نفر علیه او شهادت دادند. لطفی پیوسته اتهام الحاد را رد میکرد، اما علما به اطلاع سلطان رساندند که به دلیل شواهد متعدد علیه لطفی، او باید اعدام شود. به رغم خودداری بایزید، وی تحت فشار این علما دستور اعدام لطفی را صادر کرد. ملا لطفی در 1494م در آت میدانی(میدان اسب دوانی) استانبول و مقابل چشم انبوه جماعت حاضر گردن زده شد. با وجود این، برخی علما معتقد بودند که این واقعه بیشتر در نتیجة شایعات و افترائات روی داد و عموم مردم او را به عنوان شهید راه حقیقت میدانستند. به رغم سرانجام غم انگیز ملا لطفی، علوم عقلی، با وجود تنگناهای طبیعی نظام تعلیمی اسلامی، برای مدتی طولانی اهمیت خود را در امپراتوری عثمانی حفظ کرد. میریم چلبی ریاضیدان سالها به عنوان مدرس به تدریس [ریاضیات] پرداخت و دانشمند بزرگ ابنکمال (1468-1534م)، معروف به کمال پاشازاده، که شهرت آن در سراسر جهان اسلام پراکنده شد، در این دوره شکوفا شد. ابنکمال نمونهای از یک دانشمند ذوالفنون مسلمان بود. او علم کلام را نزد ملا لطفی فرا گرفت؛ وی شرحی بر رسالة خوجه زاده نوشت و بیش از صد رساله در موضوعات مختلف دینی به رشتة تحریر درآورد و یک اثر ده جلدی در تاریخ امپراتوری عثمانی از خود به یادگار گذاشت.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۹/۳/۳۰
نویسنده : خلیل اینالجیک
مترجم : مهدی عبادی
نظر شما