موضوع : پژوهش | مقاله

دستاوردهای مسلمانان در علم و فلسفه(1)


یکی از مباحث ارزشمند تاریخ تمدن، بررسی جایگاه اولیه علوم بشری است که از کجا نشات گرفته و چه شخصیت‌هایی در آن سهیم بوده‌اند و کدام مکتب و ملت بیش از دیگران در تمدن بشری نقش داشته‌اند؟ ما معتقدیم مسلمین بیشترین سهم را در رشد و شکوفایی تمدن داشته‌اند. و‌این مطلبی است که کتب متعددی در اثبات آن تدوین شده است. در‌اینجا ما از زبان یک مسیحی تا حدی آزاد‌اندیش، نقش مسلمین را در رشد و شکوفایی تمدن بشری مطلب را نقل خواهیم کرد. چه‌این که شنیدن فضیلت از زبان دیگران، قطعیت ویژه‌ای برای مستمع‌ایجاد می‌کند.
آنچه در‌این مقاله از نظر شما خوانندگان گرامی‌می‌گذرد، ترجمه یک فصل از کتاب "نفوذ اسلام در اروپای قرون وسطی"2 از دکتر "گمری وات"3 می‌باشد. وی یکی از مورّخان شهیر انگلیسی است.
تذکر ‌این نکته را لازم می‌دانیم که دکتر وات واژه "عرب" را به جای مسلمان به کار برده است. ما تعبیر‌ایشان را تأیید نمی‌کنیم. چون ‌این که بسیاری از مسلمانان، غیرعرب بوده‌اند؛ اما به خاطر حفظ امانت عین کلمه arab در ترجمه آمده است. لکن دکتر وات عملاً بسیاری از دانشمندان مسلمان غیرعرب را مطرح کرده است و شایسته بود عنوان مقاله را دستاوردهای مسلمانان در علم فلسفه قرار می‌داد تا با محتوای مقاله هماهنگ باشد.

(نقش مسلمانان در تمدن بشری) مطلب مهم درباره دستاوردهای عرب (مسلمانان) در علم و فلسفه‌این است که اعراب تا چه حدی صرفاً انتقال دهنده معلومات و مکشوفات یوناینها بوده‌اند و تا چه حدی خود، در ساختن آن به نحو اصولی سهیم بوده‌اند؟ به نظر می‌رسد بسیاری از دانشمدان اروپایی مغرضانه به‌این موضوع پرداخته‌اند. حتی بعضی از افرادی که اعراب (مسلمانان) را ستایش کرده‌اند در تألیف خویش بی‌طرف نبوده و کار خود را همراه با تعصّب و غرض انجام داده‌اند. به عنوان نمونه، "آقای بارون"4مولف بخش ستاره‌شناسی و ریاضیات در کتاب "میراث اسلام"5 است که گویی خود را موظف به بی‌اعتبار کردن اعراب (مسلمانان) می‌داند. (وی) می‌نویسد: "ما نباید انتظار داشته باشیم که در بین اعراب، (مسلمانان) نسل قدرتمندی، صاحب ذوق، یا موهبتی در تفکر علمی ‌و صاحب‌ اندیشه‌ای اصولی همانند آنچه در بین یونانیها وجود داشته است، پیدا کنیم.
بلکه اعراب قبل از هر چیر مقلّد یونانیها هستند، دانش آنها دنباله‌ای است از دانش یونانیان که آن را حفظ کرده، پرورانده و در برخی از موارد توسعه داده و تکمیل نموده‌اند.
وی کمی‌ بعد به شرح و توضیح عبارت "اعراب برخی از علوم را توسعه دادند و تکمیل کردند" می‌پردازد. وی در ‌این باره چنین می‌نویسد:
«اعراب (مسلمانان) حقیقتاً چیزهای بزرگی در علم و دانش به دست آورده بودند. آنها اعداد را تعلیم دادند، گرچه مبتکر آن نبودند اما بنیان گذار علم حساب فعلی شدند. 6 اعراب (مسلمانان) به طور قابل ملاحظه‌ای علم جبر را توسعه داده و به صورت علم دقیقی عرضه نمودند و علم هندسه به دست آنها پایه گذاری گردید.
بدن شک کاشف مثلثات مسطح و فضایی آنها بودند که در بین یونانیها وجود نداشته است. در ستاره‌شناسی نیز مشاهدات دقیق ارزشمندی ارائه کردند».
این مطلب روشن است که ارائه یک ارزیابی متعادل از دستاوردهای اعراب (مسلمانان) کار مشکلی است. چو ن وقتی انسان از تعصّب نویسندگان اعراب (مسلمانان) آگاه باشد، تمایل به مبالغه در آنچه که اعراب (مسلمانان) انجام داده‌اند پیدا می‌کند. اما من سعی می‌کنم در مباحث ‌آینده، علمی ‌و بی غرض باشم. علوم اصلی را به طور جداگانه مورد بررسی قرار دهم و در مورد هر دو پرسش؛ آنچه که اساساً اسلامی‌ بوده و آنچه که همکاری علمی‌ اعراب (مسلمانان) اسپانیا در آن نقش داشته‌اند، اظهارنظر خواهم کرد. قبل از ‌این که علوم را به تفکیک مورد بررسی قرار دهم لازم است مطالبی را درباره ترجمه کتب علمی ‌و فلسفی یونانیان به عربی بگویم.
در قرن هفتم زمانی که سوریه، عراق و مصر بوسیله اعراب (مسلمانان) در هم شکسته شد، علم و فلسفه در مراکز مختلف یونان در حال رشد بود. یک مدرسه معروف در اسکندریه مصر وجود داشت که ابتدا به سوریه و سپس در حدود قرن نهم به بغداد منقل گردید، گرچه در آنجا عده‌ای از مسیحیان به طور کامل در مباحث فلسفی سهیم بودند. یک مدرسه در حران واقع در شامل بین‌النهرین وجود داشته که به یک فرقه نیمه فلسفی (معروف به صابئین) تعلق داشت. اعضاء ‌این فرقه نیز به طرف بغداد حرکت کردند. شاپور متعلق به مسیحیان نسطوری بود که تعلیم پزشکی آن شهرت فراوان داشت. پزشکان دربار ‌هارون الرشید و جانشینان وی از ‌این مرکز می‌آمدند. در نتیجه ‌این ارتباطات بود که خلفاء و رهبران مسلمان از آنچه می‌بایست از یونانیان بیاموزند آگاه شدند، ولذا ترتیبی دادند تا کتب مهمی‌که به زبانی سریانی7 بود به عربی ترجمه شود. در قرن هشتم تعدادی از کتب ترجمه گردید، اما کار ترجمه به طور جدی در زمان حکومت مأمون (3. 813) آغاز شد، وی موسسه‌ای را با‌این هدف تأسیس نمود. 8
از‌ این تاریخ به بعد سیل ترجمه کتب یونانی ادامه یافت. آنچه از کتب یونانی که سودمند و برای اعراب (مسلمانان) جالب و مفید بود در قرن نهم و دهم به عربی ترجمه گردید. از آنجا که مسیحیان به سریانی صحبت می‌کردند، بسیاری از کتب آنان به زبانی سریانی بود، لذا اولین ترجمه‌ها از زبان سریانی انجام گرفت. از طرفی یافتن افرادی که هم به عربی و هم به سریانی تکلم کنند آسانتر بود، چون در عراق به طور وسیع به زبان سریانی مکالمه می‌شد، ولی آگاهی از زبان یونانی نادر بود. ابتکار ‌این روش پیشرفته اصالتاً به مشهورترین مترجم یعنی حنین بن اسحاق (7. 807) نسب داده می‌شود که یک مسیحی نسطوری بود. وی در همه دانش‌های زمان خویش، به وپژه در داروشناسی تخصص کامل داشت، به نحوی که پزشک درباره متوکل عباسی (دوران حکومت متوکل 84. 861) و معلم داروشناسی در بغداد گردید. او زبان یونانی را قبلاً آموخته بود و برای جمع آوری نُسخ خطی علمی‌و فلسفی به نقاط مختلف امپراطوی بیزانس مسافرت کرده بود. بنابراین، وی به نحوی آماده بود تا بیش از پیش متقبل سازمان ترجمه باشد. سرانجام گروهی از مترجمان با وی همراه شدند. از جمله آنها فرزندش "اسحاق" و برادرزاده اش "حبیش"9 نسبت می‌دهند، تعداد زیادی از آنها مربوط به ترجمه کتب پزشکی "بقراط و جالینوس" می‌باشد. چنان که کتب افلاطون درباره قوانین و مقرارت اجتماعی، کتب عقلی و منطقی ارسطو و کارهای ریاضی اقلیدس، ارشمیدس و دیگران است که حنین بن اسحاق ترجمه کرده است. احتمالاً تعدادی از‌این ترجمه‌ها کار شخص حنین نیست؛ بکله کار گروهی است که تحت نظر وی مشغول ترجمه بودند. ارزش و اهمیت جمع‌آوری نسخه‌های خطی قبل از تنظیم و نشر ترجمه، برای "حنین" روشن بوده است.
کمبود متون اصلی به زبان عربی در زمینه موضوعاتی که مترجمین در ترجمه با آنها سر و کار داشتند، یکی از مشکلات آنان در قرن نهم بوده است، گرچه به تدریج مکتوبات مستقل درباره علوم، منطق و متافیزیک به عربی پدید آمد و واژه‌های فنّی تخصصی توسعه یافت. در نتیجه، تجدید نظر و اصلاح ترجمه‌های قبلی میسر شد و بحث‌ها از دقت و صحت بیشتری برخوردار گردید. تنها در ‌این دوره از تجدیدنظر در ترجمه‌ها بود که دانشمندان اسپانیایی نقش داشتند. در سال (651) در قرطبه10 یک راهب مسیحی، یک کلیمی ‌اسپانیایی و تعدادی از پزشکان عرب (مسلمان) برای تجدیدنظر و اصلاح ترجمه داروشناسی11حنین بن اسحاق گرد هم آمدند و ضمیمه‌های آن سی سال بعد توسط یک پزشک اسپانیایی عرب (مسلمان) انجام گرفت.

ریاضیات و ستاره شناسی
اولین کتب یونانی که به زبان عربی ترجمه گردید، درباره موضوعاتی بود که برای اعراب (مسلمانان) فایده عملی و فوری به همراه داشت. دارو شناسی و ستاره شناسی به طور قابل ملاحظه‌ای مطرح بود از آنجا که طالع بینی در میان اعراب شایع بود و از طرفی دانستن جهت قبله برای اقامه نماز ضرورت داشت، ستاره شناسی برای اعراب (مسلمانان) یک موضوع عملی و مفید بود. ریاضیات نیز کاربرد عملی داشت. و در واقع پیشرفتهای اولیه اعراب (مسلمانان) در پرتو ریاضیات صورت می‌گرفت.
اولین نام مهم در ریاضیات و ستاره‌شناسی از آن قزوینی است که نزد دانشمندان رومی‌ به عنوان Algorismus معروف است؛ و اصطلاح فنّیAlgorism 12 از نام وی مشتق شده است. او در زمان خلافت مأمون، در بیت الحکمه مشغول بود. و مدتی پس از سال 846م. فوت کرده است.
قزوینی تصویر ملخّص چند جدول نجومی، هندسی را برای مأمون تهیه کرد. ‌این جدولها معروف به sindhint بود که معادل siddhanta در زبان سانسکریت است که قبلاً برای منصور خلیفه عباسی (7. 754م.) به عربی ترجمه شده بود.
او بر مبنای جغرافیایی بطلمیوس، توصیفی از مناطق مسکونی کرده زمین به عمل آورد. گرچه نفوذ و اهمیت قزوینی بیشتر به خاطر کارهای ریاضی‌اش می‌باشد. ممکن است کسی پایه گذار جبر شمرده شود و کلمه "جبر" نیز از نام او مشتق شود ولی در واقع دیگری بناینگذار باشد، صرفنظر از منابع هندی، اولین کار در علم حساب که امروزه ما به عنوان رقم دهگانی به کار می‌بریم؛ منسوب به اعراب (مسلمانان) است.
درباره منشاء علائم دهگانه که برای اعداد وضع شده مقداری ابهام هست. نویسندگان عرب (مسلمان) به عنوان اعداد هندی به آنها مراجعه می‌کنند اما در بین ریاضی دانان عرب هیچ منبعی یافت نشده است که به یک کتاب یا نویسنده خاص هندی نسبت داده باشد. ‌این مطلب بعضی از دانشمندان را وادار به‌این کرده که بگویند اعراب (مسلمانان) یکی از دو شکل13این علائم دهگانه را از بیزانس اخذ کرده‌اند. گرچه اکثر دانشمندان معاصر‌ این نظر را که اعداد ریشه هندی دارند پذیرفته‌اند. یونانیها یک سیستم شصت‌تایی برای کسر‌ها و اهداف دیگر داشته‌اند که به وسیله ستاره شناسان عرب (مسلمانان) ادامه یافته است. اکثر افرادی که به علم حساب روی می‌آوردند باری تشخیص فواید سیستم هندی (با علائم دهگانه‌اش که ارزش هر یک به وسیله جایگاه آن معین می‌شود.) وارد ‌این علم می‌شودند. قزوینی و پیروانش روش‌هایی را برای اجرای فعالیت‌های ریاضی پیچیده مختلف، همانند یافتن ریشه جذر یک عدد ابداع کردند. بسیاری از نتایجی که برای یونانیان شناخته شده بود بدین طریق مورد رسیدگی قرار می‌گرفت. کسرهای اعشاری ابتدا در مورد کتابی که در (650م.) توسط اقلیدس نوشته شده بود اجرا شد.
در بین کتبی که از ریاضیدانان عرب به لاتین ترجمه شده است کتاب نیریزی (وفات 622) و کتاب ابن هیثم (وفات 1039) می‌باشد. ابن هیثم همه کارهای یونانی و ریاضیدانان و فیزیکدانان سابق عرب (مسلمان) را بررسی نموده و آنگاه برای حل مشکلات اقدام کرده است. بیش از پنجاه کتاب و مقاله از خود باقی گذاشته که "المناظر" مهمترین آنهاست و به زبان لاتین14 ترجمه شده است. وی در‌این اثر تئوری اقلیدس و بطلمیوس مخالفت می‌کند، آنها معتقد بودند به جای ‌این که نور از شئ خارجی به چشم بیاید از چشم شئ مرئی می‌رود و باقی می‌ماند. او همچنین درباره آنچه که هنوز به عنوان مشکل Alhazen معروف است، بحث کرد و با حل یک معادله درجه چهارم راه حلی برای آن ارائه نمود. او با استفاده از تجارب عظیم گذشته و در نتیجه فعالیتش با آیینه‌های کروی و شلجمی ‌و در رابطه با انکسار نور هنگامی‌عبور از واسطه شفاف توانست یک برآوردی از بلندی اتمسفر زمین ارائه کنند و در ‌این راستا تقریباً قلمرو لنزهای بزرگ را کشف کرد.
قبل از حمله اعراب (مسلمانان) ستاره‌شناسی در عراق یک قرن یا بیشتر سابقه داشت که بخشی بر اساس ستاره شناسی یونان به ویژه روی کارهای بطلمیوس، و بخشی بر اساس ستاره شناسی هند بنا شده بود. زمانی که اعراب (مسلمانان) به ستاره‌شناسی علاقمند شدند؛ ترجمه‌ها از زبان سانسکریت و پهلوی همانند یونانی و سریانی انجام گرفت. متن اصل علمی‌مجسطی15 بود که به هیئت بطلمیوس تعلّق دارد. احتمالاً اولین ترجمه از آن در پایان قرن هشتم صورت گرفت که چندین بار مورد تجدید نظر واقع گشت و چندین تفسیر و مقدمه برای آن نوشته شد. ستاره شناسان عرب (مسلمان) پیرو بطلمیوس، به یک کره زمین ثابت معتقد بودند و قائل بودند هشت کره آن را دور می‌زنند، در حالی که خورشید، ماه، پنج سیّاره و ستاره‌های ثابت را حمل می‌کنند. به منظور بازسازی‌ این سیستم مطابق با پدیده مشاهده شده یک سیستم پیچیده epiclacles و شیوه‌های ریاضی دیگر لازم بود. همان گونه که زمان به پیش می‌رفت اعراب (مسلمانان) به ضعف سیستم بطلمیوس آگاه می‌شدند و نسبت بدان انتقاد می‌کردند. اما جایگزین رضایتبخشی برای آن‌ایجاد نکردند؛ اگر چه "ابن اساطیر دمشقی" به طور قابل ملاحظه‌ای ریاضیات را ساده نمود و خط نوشته بسیاری از کارهای ستاره شناسان با نظریه علمی‌مرتبط نبود، اما در یک زیج یا مجموع لوحه‌های ستاره شناسی متمرکز بود. بسیاری از ‌این لوحه‌ها از منابع هندی، ‌ایرانی و یونانی تهیه می‌شد. اختلاف بین لوحه‌های مختلف، اعراب (مسلمانان) را برانگیخت تا در مشاهدات خود دقیق‌تر باشند. مخصوصاً لوحه‌های دقیقی توسط "البطلانی "16در حدود سال (900م.) تهیه گردید. مشاهدات دقیق وی خسوف و کسوف تا (1749م.) نیز برای اهداف تطبیقی به کار می‌رفت.
شمال آفریقا نقش کاملش را در مطالعات ریاضی و ستاره شناسی‌ایفاء کرد. بنابراین، دانشمندان اروپایی توانستند با وضعیت زندگی در آنجا آشنا شوند. اولین فرد در‌این زمینه یک مسلمان مجاری بود که غالباً در Sevill زندگی می‌کرده که در حدود سال (1007) از دنیا رفته است. درنیمه اول قرن یازدهم دو ستاره شناس و ریاضیدان مهم به نامهای"17 ابن المسح" و "ابن الصفّار"18 و یک ستاره شناس به نام "ابن ابی رجال" مورد توجه بودند. بعد از آن افراد برجسته‌ای تا اواسط و اواخر قرن دوازدهم ملاحظه نمی‌شود، تا ‌این که دو ستاره‌شناس مهم یکی پس از دیگر به نام‌های "جابر ابن افلح " و بطروجی"19 در قرطبه ظاهر شدند. اولی به دلیل فعالیتش در مثلثات فضایی مورد توجه خاص بود، یک نظم و انضباط در بین‌ این اعراب (مسلمانان) عموماً باعث پیشرفت وسیع شد. بطروجی در راستای احیای دوره ارسطویی، برخی از تئوری‌هایی که از بطلمیوس پذیرفته شده بود؛ مورد انتقاد قرار داد. از‌این به بعد در بعضی از موارد موفقیتی بسیار کم در اسپانیا وجود داشت، اما برخی از چیزهایی سنتّی در شمال آفریقا مستدام بود. گرچه خیلی قبل از آن در اوائل قرن دوازدهم یک ریاضیدان یهودی به نام ابراهیم برحیّا20 در بارسلون21 معروف است که ترجمه کتب علمی‌عربی را به عبری و نوشتن مقاله‌های اساسی به آن زبان را آغاز کرده است. و ‌این کتاب‌های عبری نقش مهمی‌ در انتقال میراث علمی‌عرب به اروپا ‌ایفاء کرد.

پزشکی
اعراب (مسلمانان) با غلبه بر عراق به یک سرویس پزشکی پیشرفته‌ای دست یافتند.
آکادمی‌مسیحیّت نسطوریِ جندی شاپور در مرکز عراق که قبلاً مورد توجه قرار داشت، در تعلیمات بیمارستان که با آکادمی‌ مرتبط بود از مطالعه نظریه‌های پزشکی جالینوس و دیگر صاحبنظران با آموزش تخصصّی ترکیب می‌شد. علم و فلسفه یونان نیز در دوره آموزشی تعلیم داده می‌شد. ‌این ترکیب در مواد آموزشی در مدارس جدید که مسلمین ‌ایجاد کردند ادامه یافت. بنابراین؛ طبیعی است افرادی تربیت شوند که در موضوعات متعدد متخصص باشند؛ چنانکه ابو علی سینا در عین حالی که بزرگترین فیلسوف مسلمان بوده یک پزشک برجسته نیز بود. همچنین ابن رشد که از نظر استعداد فلسفی در حدّ ابو علی سینا بود. ضمن قضاوت، کتبی در باب پزشکی تحریر نمود. تعلیمات پزشکی در جندی شاپور اساساً بر مبنای یونانی بوده، گرچه بعضی از کارها نشان می‌دهد که از منابع هندی نیز استفاده شده است. منابع اسکندریه نیز در جندی شاپور مورد استفاده بوده لکن کیفیت آنها بسیار پایین بوده است.
اعراب (مسلمانان) به زودی ارزش سرویس پزشکی عراق را دانستند و حداقل ثرتمندان از آن از بهره‌مند شدند. گزارش‌هایی از اوائل قرن هشتم درباره کتب ترجمه شده به عربی و بیمارستان‌های بنا شده وجود دارد. اولین گزارش قابل اعتماد ‌این است که یک بیمارستان توسط یک پزشک مسیحی از جندی شاپور به نام جبرئیل بن بختیشوع22 در بغداد تأسیس شده است. ‌این کار از نظر اجرایی توسط‌ هارون الرشید انجام پذیرفت. معلوم نیست که‌ایا بیمارستان دیگری در قرن هشتم در بغداد بوده یا نه، اما روشن است که در حدود سال 900 یک بیمارستان و در سال 914 بیمارستانی دیگر و در سال 918 دو بیمارستان و در سال 1925 یک بیمارستان بنا شده است. بنیان‌گذاران آنها، مردان ثروتمند بودند همانند وزراء که مبلغ هنگفتی را به عنوان اعطاء دریافت و از درآمد حاصله حقوق کارمندان را پرداخت می‌کردند. در اول قرن دهم از پزشکانی سخن گفته می‌شود که زمینه‌های پزشکی را در زندانها مهیا می‌سازند و مقدماتی برای ‌ایجاد یک درمانگاه سیّار جهت ویزیت روستاییان عراق انجام می‌دهند.
آنچه در پایتخت عراق. بغداد انجام پذیرفت در حومه بغداد نیز نمونه‌سازی شد و از قرن نهم به آن طرف بیمارستان‌های متعددی در شهرهای اصلی بغداد بنا شد یکی از بزرگترین آنها منصوری23 در Ciro بود، که در سال 1284م بنا نهاده شد که 800 نفر را سرویس می‌داد. ‌این بیمارستان به طور وسیعی برقرار بود، به نحوی که نه تنها بخش بیماران زن و مرد از هم تفکیک می‌شدند بلکه بخش‌های مجزای برای بیماری‌های مختلف مانند تب و هیجانات، چشم درد، اسهال خونی و جراحی داشته است. علاوه بر تعدادی جراح و پزشک که بعضی از آنها متخصص بودند، تعدادی کارمند اداری، یک داروخانه، فروشگاه، یک کلیسای کوچک، یک کتابخانه و تسهیلاتی برای سخنرانی وجود داشته است.
هنگامی‌که بیمارستان‌ها با ‌این درجه از مهارت‌ ایجاد می‌شوند وجود مقرارت در مدیریت بیمارستانی جای تعجب نخواهد داشت. پس از اولین دوره ترجمه، وقتی کارهای اصلی جالینوس و بقراط به عربی نگاشته شد، مسیحیان انحصار خودشان را در پزشکی از دست دادند. چندین مسلمان به چنان مقامی‌در علم پزشکی رسیدند که در جایگاه بسیار بالاتری از گذشتگان‌شان‌ ایستادند و در سطح بزرگترین شخصیت‌های یونان قرار گرفتند. اعراب (مسلمان) ‌این را در پرتو ترکیب تئوری با مشاهدات دقیق در دوره تجربه تخصصی خویش به دست آوردند. در ‌اینجا توجه به او تن از مشهورترین آنها کافی است. رازی و ابوعلی سینا، و شخص ثالثی که نزد اروپائیان به abbas haly معروف است؛ اما ‌این یک واقعیت ارزشمندی است که در طول پنج قرن از 800م. تا 1300م. مکتوبات پزشکی از قلم هفتاد نویسنده که اکثراً مسلمان بودند حذف شد که در بین آنها تعدادی مسیحی و یهودی نیز وجود داشته است.
رازی یا محمد بن ذکریای رازی در سال 865 در ری متولد شد رازی یعنی مردی از ری، و در بین سالهای 3. 923 در ری یا بغداد در گذشته است. در مورد محل بیمارستان بغداد با وی مشورت شده و چنانکه گفته می‌شود او اولین رئیس بیمارستان مذکور بوده است و بالاتر از همه وی یک نویسنده توانا در موضوعات مختلف علمی‌و فلسفی که بعداً مورد مطالعه قرار می‌گرفت، اما مهمترین کار علمی‌ او کار پزشکیش به زبان‌های لاتین، یونانی، فرانسوی و انگلیسی ترجمه شده است. بزرگترین اثر او کتاب "الحاوی" جامع کبیر است که کتابی جامع و دارای مطالبی است که تا آن زمان در مورد علم پزشکی مطرح شوده بود و پس از مرگش به وسیله پیروانش تکمیل گردید. او در ‌این کتاب دیدگاه‌های نویسندگان یونانی، هندی، سوریه‌ای، ‌ایرانی و عربی را در مورد بیماری‌های مختلف بیان نمود که یاداشت‌های خودش را که بر اساس مشاهدات بالینی بوده و به آن اضافه کرده و در پایان نظریه نهایی خود را اظهار نموده است بخش‌های قابل توجهی از آن در اواخر قرن سیزدهم توسط یک پزشک یهودی24 اهل سیسیل به زبان لاتین ترجمه شده است.
آنچه را که او در (با توجه به عناوین بعضی از کارهای کوتاه‌تر رازی) عنصر انسانی25 می‌خواند، آن عناوین عبارت‌انداز:
الف: هر پزشک ماهر بر درمان همه بیماری‌ها قادر نیست و‌این درخور توانایی بشر نمی‌باشد؛
ب: در علّت‌این که برخی از مردم و عامّه طبیب را رها می‌کنند هر چند که ماهر باشد؛
ج: در غرض‌هایی که دل مردم را از طبیبان فاضل به طبیبان دون پایه متمایل می‌سازد؛
د: در علت آنکه طبیبان نادان نزد عامّه مردم و زنان بیش از اطبّای دانشمندان توفیق می‌یابند.
گرچه برتری و فضیلت کارهای رازی بطور وسیع معروف بود، لکن بعضی فکر می‌کردند کتاب "حاوی" او خیلی طولانی و مفصّل است و به همین جهت نیم قرن پس از رازی یک پزشک‌ ایرانی تصمیم گرفت کتابی جامع همانند کتاب "حاوی" منتها مختصرتر از آن بنویسد. آن شخص، علی بن عباس مجوسی (وفات 894) پزشک دربار عضدالدوله بود. کتاب او " (the complete Art of medicine) فن کامل پزشکی" نام داشت، این یکی از اولین کتب پزشکی بود که به زبان لاتین ترجمه شد و به نحو گسترده مورد توجه واقع شد. ابن سینا دومین نویسندهای است که در مورد مسائل پزشکی کتابی به عربی نوشته است او همانند رازی در مورد بسیاری از موضوعات، کتبی تحریر نموده اما بیشتر به عنوان فیلسوف مطرح بوده است با وجود ‌این، کتاب قانون او کار برجسته‌ای است که در قرن دوازدهم به زبان لاتین ترجمه شده و تا پایان قرن شانزدهم در تعلمیات پزشکی اروپا مورد استفاده بوده است و در قرن پانزدهم، شانزده چاپ از آن موجود بوده که یکی از آنها به زبان عبری بوده است و در قرن شانزدهم بیست چاپ و در قرن هفدهم بیست و ‌اندی از آن وجود داشته است. همچنین تفسیرهای بی‌شماری از آن زبان لاتین، عبری، زبان‌های محلّی دیگر موجود بوده است.
شمال آفریقا در مطالعات پزشکی عقب بود، گرچه بیمارستان قابل مقایسه‌ای با بیمارستان‌های بزرگ غرب تا قرن چهاردهم دیده نمی‌شود، اما همانطوری که قبلاً یادآور شدیم یک یهودی و یک مسلمان قرطبه26 با هم به ترجمه کتب مشغول بودند. کمی‌ بعد از آنها نویسنده مهمی‌ به نام ابوالقاسم الزّهراوی (وفات او بعد از 1009 است) ظاهر گشت که در لاتین به Abuicais معروف است. کتاب وی درباره جراحی و وسایل جراحی در بین کتب عربی که در موضوع پزشکی نوشته شده برجسته است. چندین اسپانیایی نیز پزشکان لایقی بودند. علاوه بر "ابن رشد" (وفات 1161) و ابن میمون (وفات 1204)، دانشمندی یهودی که در اواخر عمر، پزشک دربار سلاطین شد که در اسپانیا تربیت یافته بودند؛ پزشکان عرب (مسلمان) دیگری نیز در اسپانیا بودند که درباره مرض طاعون در گرانادا و (قراناطه) و المیر27 تجربه‌های به دست آورده بودند و قرن چهارده به صورت مکتوب عرضه داشنتد. آنها بیماری مسری را می‌دانستند.

ادامه دارد...

پى‌نوشت‌ها
1. areb echievements in science and philosophy.
2. influence of islam on medieval Europe.
3. w. Montgomery watt.
4. baron carra de vaux.
5. the legacy of islam.
6. جمله فوق به همین شکل آمده و منظور مولف چنانکه در مباحث بعدی بیان می‌کند‌این است که مبتکر اعداد هندی‌ها بوده‌اند لکن تنظیم آنها بوده‌اند به شکل فعلی توسط اعراب انجام گرفته است.
7. سریانی زبان آموزش در دانشگاه جندی شاپور و مراکز علمی‌دیگر بود.
8. بیت الحکمه the ouse of wisdom baytalhikma
9. hubaysh.
10. cordova.
11. dioscorides.
12. algorism.
13. منظور از دو شکل عربی و لاتین می‌باشد.
14. obticae thesaurus.
15. almagest (arabie al)- majisti.
16. battanl.
17. ibn - as - saffar.
19. jabiribn - aflah and al bitruji.
20. abrahan bar higya - ha - nasi.
21. Barcelona.
22. jibra il ibn bakhtishu.
23. mansuri.
24. کتاب حاوی در سال 1279 میلادی بوسیله فرح بن سالم بنا به در خواست شارانجورشاه سیسل تحت عنوان‌لاتینی به زبان لاتین ترجمه شد.
25. human element.
26. cordava.
27. Granada and almeria. Liber regius.

 

منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 13، ویژه نامه جامعه شناسی
مترجم : حسین عبدالمحمّدى
نویسنده : مونت گیری وات

نظر شما