عالم و معلم در عالم تکوین
از آنجا که پی بردن به هویت (1) و ذات لایزال الهی محال است، شناخت حضرت حق در حد وسع بشر با راهنمایی خود خداوند در قرآن کریم به تفکر و تأمل در آیات و اسماء حواله شده و در آیات متعدد آن ذات نامحدود بهوسیله اسماء و صفات معرفی شده است. (2)
در بین اسماء الله بعضی دایره شمول وسیعتری نسبت به دیگر اسامی دارند و در خلقت عالم نیز نقشی کلیدی بازی میکنند و بیش از سایر اسامی به کمالات ذات الهی اشاره دارند و بهتر و بیشتر کمالات نامحدود آن ذات نامتناهی را منعکس میکنند.
هفت اسم (علیم، سمیع، بصیر، متکلم، مرید، قدیر و حیات) (3) که به ائمه اسماء معروفند، ازجمله این اسامی هستند. در تحقیقات و تأملات عمیق حکما و عرفایی که از سرچشمه زلال قرآن و سنت سیراب شدهاند و جانشان به نور شهود منور شده است نیز ویژگیهای فراوانی برای ائمه اسماء ذکر شده است که از آن جمله میتوان به مرجع دیگر اسماء بودن و بازگشت اسماء به صورت بیواسطه یا با واسطه به آنها، ثبوتی و ذاتی بودن و دلالت اسماء به صفات و دلالت صفات به ذات الهی و... اشاره کرد.
اسم علیم خداوند – که ازجمله ائمه هفتگانه است – بیانکننده علم فعلی، پیشین، کلی و اجمال در عین تفصیل (4) خداوند به موجودات است و هر انسانی که این اسم را درونش به فعلیت برساند شایستگی بیشتری برای خلیفهاللهی دارد. خداوند نیز در سوره مبارکه الرحمن خود را اولین معلم مینامد و پس از ذکر رحمت عامه خود (الرحمن) که شامل تمام موجودات میشود، به تعلیم قرآن اشاره دارد (علم القرآن). اگرچه مفسران درمورد مفعول آیه احتمالاتی دادهاند (5) اما از آنجا که مفعول ذکر نشده، عدم اختصاص تعلیم به شخص خاص به ذهن متبادر میشود. همچنین چون این سوره به ذکر نعمات خداوند میپردازد، میتوان به این تعلیم بهعنوان یکی از اولین نعمات خاص الهی اشاره کرد و پی به جایگاه علم و معلم و تعلیم و تربیت برد.
همچنین این آیه آموختن را قبل از خلقت انسان ذکر میکند و ممکن است به این مطلب اشاره داشته باشد که خداوند قرآن را به موجودی که شایستگی آنرا دارد (انسان) آموخته تا این دانستن پیشین (علم فطری) ابزار تفکر و تأمل پسین وی در عالم عین باشد.
نکته لطیف دیگری که در ارتباط با این آیات میتوان به آن اشاره کرد این است که شاید علم و تعلیم و تعلم در یک نگاه کلی، رحمت خاص الهی به بشر باشد که در ادامه اسم (رحمن) که حاکی از رحمت عام است بیان شده باشد. به عبارت دیگر خداوند در اینجا تعلیم قرآن را از مظاهر رحمت خاص خود میداند زیرا اختصاص آن به انسان بیانکننده نوعی تخصیص رحمت به نوعی خاص از موجودات است. در این صورت عالمان از مظاهر رحمت خاص الهی هستند و تعلیم و تعلم، مجرای بروز این رحمت.
خداوند در آیاتی نیز انسان را خلیفه خود مینامد، مثلا در آیه شریفه 30 سوره مبارکه بقره میفرماید: «و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه... » که با تأمل در معنای خلیفه درمییابیم، خلیفه بسیاری از خصوصیات مستخلف را بهصورت مشکک داراست، یعنی کمالات نامحدود حضرت حق همچون علم، قدرت، کلام و... بهصورت محدود و ضعیف و بالقوه و رابط در این خلیفه موجود است و البته هر انسانی که بیشتر این خصوصیات را در خود به فعلیت برساند، دارای قرب بیشتری است و انسان کامل کسی است که در حد وسع بشری این کمالات را «با علم و شناخت و معرفت» در خود به فعلیت برساند.
مرحوم شیخ اشراق نیز انسانها را به ترتیب به پنج گروه زیر تقسیم کرده است:
الف) کامل در حکمت علمی و عملی
ب) متوسط در حکمت علمی و عملی
ج) کامل در حکمت علمی و غیرکامل در حکمت عملی
د) کامل در حکمت عملی و غیرکامل در حکمت علمی
هـ) ناقص در هر دو حکمت. (6)
از این تقسیمبندی شیخ اشراق جایگاه علم در اندیشه این حکیم متأله بهخوبی نمایان است. او کامل در حکمت علمی را برتر از کامل در حکمت عملی میداند و همان طور که در روایات اسلامی نیز آمده، عمل کم و با معرفت برتر از عبادت فراوان اما بدون شناخت و معرفت بوده و علم نافع مهمترین ابزار بهدست آوردن این معرفت است.
اینجاست که نقش معلم بهعنوان مرشد و مربی نیز آشکار میشود. معلم در این فرایند نقش واسطه فیض الهی را بازی میکند. اگرچه انسان «کون جامع» و اشرف مخلوقات است اما این شرافت رتبی و بالقوه، نیاز به فعلیت در عالم عین دارد و این معلم است که راه را هموار میکند و فیض حق از طریق او بر متعلمان جاری میشود و چون نظام عالم براساس یک نظم تکوینی و دقیق است، فروگذاری هر نکته کوچکی ما را از رسیدن به هدف بزرگمان که همان رسیدن به مقام خلافت الهی است بازمیدارد. پس باید قدردان این واسطههای جریان یافتن فیض الهی بر عالم باشیم تا دچار حرمان نشویم، زیرا در جامعهای که تعالیم نورانی اسلام در آن جایگاه ویژهای دارد واسطه علم خداوند – معلم – نیز باید از جایگاه ویژهای برخوردار باشد.
پی نوشت:
1) بهمعنی ما به الذات هو هو.
2) سوره مبارکه حشر آیات 21 تا 23
3) حکما مبادی مشتقات را صفت و مشتقات را اسم مینامند مثلا علم صفت و عالم و علیم، اسم است.
4) الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ملاصدرا، ج 3 ص 297، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی؛ یعنی علم خداوند غیرقابل انفعال و تغییر است و مبدأ اثر است. تمام جزئیات و کلیات نزد او آشکار و... است.
5) مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه به انسان و جن بهعنوان مفعول آیه اشاره میکند و از قول مفسران دیگر اشارهای به حضرت ختمیمرتبت، حضرت جبرائیل و... بهعنوان مفعول آیه دارد. ترجمه تفسیر المیزان
ج 19 ص 159
6) شرح حکمت اشراق قطبالدین شیرازی ص 508 به نقل از معاد شرح منظومه، تحقیق و ترجمه دکتر قاسمعلی کوچنانی، تهران، ناشر مؤلف، چاپ فجر 1379
منابع:
1) الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج 3، صدرالمتألهین شیرازی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی
2) اسما و صفات حق، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، تهران، انتشارات اهل قلم 1375
3) فصوص الحکم، محیالدین بن عربی، به کوشش و تعلیقات ابوالعلاعفیفی، تهران، انتشارات الزهرا چاپ دوم 1370
4) تفسیر المیزان، علامه طباطبایی
منبع: / روزنامه / همشهری ۱۳۸۷/۰۲/۱۲
نویسنده : مسعود خوشنودزاده
نظر شما