موضوع : پژوهش | مقاله

سیمای عالمان و عالم نمایان در سخن امیرمومنان


نمایاندن چهره خوبان و بدان تا مردمان ادب آموزند و موعظت اندوزند و به خوبان اقتدا کنند و به راه آنان روند و چونان آنان شوند و از بدان روی برتابند و به روش آنان نروند و چونان آنان نشوند از شیوه های امامانه امام المتقین (علیه السلام) است.
در این خطبه امیرمومنان (ع) چهره دو گروه از مردمان را چنان ترسیم می نماید که بهتر از آن نمی توان ! آن دو گروه یکی شان که به حق شایسته اقتدا و امامت اند «عالمان راستین» اند؛ دانایان پارسا و مجاهدان کوشا. خداوند رحمان آنان را فرماید. و دیگری شان که باید از آنان پرهیز نمود و در انزوایشان کوشید «عالم نمایان ناراستین» اند؛ با سوادان نادان و مدعیان ناپارسا.


عالمان راستین
ای بندگان خدا! از محبوبترین و ارجمندترین بندگان نزد خدای سبحان آن بنده عالم و صالح است که خداوند وی را در میدان نبرد با خواسته های ناروای نفسش یاری فرموده است؛ از این رو (و در پرتو عنایت خاص الاهی این بنده ناب روبی چنین شده است:)
. 1 جامه ای از «حزن» بر خویشتن پوشانیده (آن هم «حزن سبز» و نه «اندوه سیاه» !)
. 2 و نیز لباسی دیگر از خشیت الاهی بر قامت جان خویش آراسته است.
. 3 و اینچنین است که چراغ هدایت در فضای دل و جانش فروزان و درخشان شده است.
. 4 و خویشتن را برای بار یافتن به میهمانگاه خداوند رحمان و حضور در محضر او ـ جل و علا ـ مهیا ساخته است.
. 5 و ورود به جهان آخرت و وصول به حیات جاوید را که دیگران دور می پنداشتند او نزدیک می یابد.
. 6 و عهده داری وظایف بزرگ را که بر دیگران سنگین و گران می آید وی بر خویشتن هموار و آسان نموده است.
. 7 با دیده عبرت و حکمت به ژرفای هستی می نگرد و بر بصیرت خویش می افزاید.
. 8 و همواره بر یاد خداوند اندیشناک است و کردار نیکوی خود را فزونی می بخشد.
. 9 و از آب گوارای هستی بخش می نوشد.
. 10 و سیراب و سرشار می شود.
. 11 و راه هموار و روشن سعادت را می پوید.
. 12 و جامه های بویناک و چرکین هوسهای حیوانی را یکجا از جان خویش بر می کند و به دور می افکند!
. 13 و نیز زنگار غصه های حقیر دنیایی را از گوهر دل و روح خود می زداید و تنها یک اندوه را در جان خویش می پروراند1.
بنابر این (این عالم ربانی:)
. 14 از خصلت کوردلی بیرون شد.
. 15 و از همراهی با گروه هواپرستان فاصله ای فراوان گرفت.
. 16 و آنگاه از کلیدهای درهای هدایت گشت.
. 17 و نیز از قفلهای درهای هلاکت شد.
. 18 به راه سعادت بصیرت یافت.
. 19 و به سلوک و پیمودن آن طریقت پرداخت.
. 20 نشانه های رستگاری را بر مناره بلند هدایت دید و شناخت و ژرفای آنها را با برهان دریافت.
. 21 گردابها و امواج هولناک هلاکت را درنوردید و به ساحل امن نجات رسید.
. 22 و به مطمئن ترین دستاویزها و استوارترین ریسمانها دست آویخت.
. 23 و به استوارترین و سترگترین کوهها برآمد.
. 24 از این رو یقین قلبی او چونان نور خورشید است.
. 25 جان خویش و تمامی هستی اش را به خداوند سبحان اختصاص داد و خویشتن را برای اطاعت اوامر الاهی در فراترین و عظیمترین امور مهیا ساخت؛ تا که:
الف) هر کار (پیچیده و) سترگی بر وی درآید گره آن را واگشاید و سامانش بخشد.
ب) و هر جز و فرعی که پیش آید آن را به کل و اصل آن باز گرداند و به سامان رساند.
. 26 او چراغی است که تاریکیهای جهل و تباهی را می زداید.
. 27 راهگشایی است که پرده های اشتباهات و دشواریها را بر می چیند.
. 28 کلیدی است که قفلهای ابهامها و پیچیدگیها را می گشاید و حقایق آنها را می نمایاند.
. 29 کلیدی است که قفلهای ابهامها و پیچیدگیها را می گشاید و حقایق آنها را می نمایاند.
. 29 رهپویان حقیقت جوی صحراهای پهناور را به سر منزل حیات هدایت می کند.
. 31 سخن می راند و مفاهیم ژرف را به مخاطبانش می فهماند.
. 32 و سکوت می کند و از آفات سخن نابجا در امان می ماند.
. 33 او برای خداوند اخلاص ورزیده خداوند نیز او را ناخالص گرداینده است 2.
. 34 از این روست که او از معدنها و گنجینه های اسرار و معارف الاهی شده.
. 35 و از کوههای استوار زمین و نگهدارندگان ارزشهای دین گردیده است.
. 36 خویشتن را بر میزان عدل نهاده است؛
. 37 و نخستین نماد عدالت ورزی اش زدودن هوای نفس از جان خویش است.
. 38 «حق» را توصیف و تبین می کند و خود به آن عمل می نماید.
. 39 هیچ خیر و کمالی نیست مگر آنکه آن را فرو نمی گذارد و به قصد وصول به نهایت آن می کوشد.
. 40 هیچ مورد گمان خیر و رشدی نیست مگر آنکه همت خویش را در رسیدن به آن به کار می گمارد.
. 41 او زمام امور خود را به قرآن سپرده است.
. 42 از این رو قرآن پیشوا و امام اوست؛
. 43 هر جا قرآن فرمان رفتن دهد می رود و به پیش می راند.
. 44 و هر جا که قرآن دستور فرود فرماید و منزل گزیند وی نیز بار می افکند و فرو می نشیند.

عالم نمایان
(در برابر آن عالمان پارسا و دانایان رهنما «عالم نما»ی) دیگری نیز هست که نام خود را عالم نهاده اما عالم نیست؛ بلکه:
. 1 نادانیهای (علم نما) را از جاهلان فرا گرفته.
. 2 و گمراهیهایی (هدایت نما) را از گمراهان برگرفته.
. 3 و با آنها دامهایی با طنابها و بندهای نیرنگ و دروغ به هم بافته و بر سر راه مردمان گسترانده است !
. 4 قرآن را مطابق آرا خویش تاویل و تفسیر می کند و امیالش را بر قرآن تحمیل می کند.
. 5 و «حق» را آنگونه که خود می خواهد جلوه می دهد.
. 6 آدمیان را از فرو غلطیدن در ورطه های هولناک در امان می نمایاند.
. 7 و انجام گناهان و جنایتهای بزرگ را آسان می شمارد.
. 8 برای فریب مردمان خود را احتیاط کار می نمایاند و می گوید: «من نزد مرزهای شبهه ها می ایستم و در قلمرو امور شبهه ناک و غیر شفاف گام نمی نهم.» اما به واقع چنین نیست؛ بلکه به آسانی خویشتن را به دامان شبهه ناکها می افکند!
. 9 و می گوید: «من از بدعتها و نسبت دادن امور ناروا به دین دوری می گزینم.» و حال آنکه در بدعتها غوطه ور است.
. 10 از این روست که چنین آدمی چهره ای انسانی دارد؛ اما دل و روحش حیوانی است.
. 11 راه هدایت و سعادت را نمی شناسد تا در آن ره بپیماید.
. 12 و بیراهه هلاکت را نیز نمی داند تا از ورود به آن باز ایستد.
. 13 او مرده ای است زنده نما و مرده متحرکی است در میان زندگان !

پاورقی:
. 1 غم و تو خجسته بادا که غمی است جاودانی
ندهم من این غمت را به هزار شادمانی
دل من کجا پسندد عوض تو دیگری را !
دگری به تو نماند تو به دیگری نمانی
و آن همان «حزن سبز» است که حالتی است خواستنی و دوست داشتنی و رازآمیز که اهلش آن را با هزاران شادمانی سفیهانه عوض نمی کنند!
. 2 این بنده ناب خدا خود را به مقام «مخلصان» رسانده است و خداوند نیز وی را به منزلت رفیع «مخلصان» رفعت بخشیده است.


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۸۷/۰۲/۲۹
نویسنده : علی اکبر مظاهری

نظر شما