موضوع : پژوهش | مقاله

پارادایم عصر ظهور - عصر کوانتوم(1)


عصر نوین بشری را باید «عصر ظهور-عصر کوانتوم» نام نهاد.عصری که دو مؤلفه بارز انسانی یعنی دین و دانش میروند تا جایگاه واقعی خویش را به دست آورند، دوقلویی که نه ذاتاً بلکه به علت فراز فرود های تاریخی در اعصار گوناگون گاه له و گاه علیه هم قرار داشتند. در آن هنگام که دست یاری و یکی بودن داشته اند ، شاهکارهای عظیم بشری را در لایه ها مختلف زندگی آدمیان خلق کرده اند و در مقاطعی از تاریخ که در مقابل هم صف آرایی نمودند تضاد و بحرانهای عمیقی را سبب شده اند.


مقدمه
عصر نوین بشری را باید «عصر ظهور- عصر کوانتوم» نام نهاد.عصری که دو مؤلفه بارز انسانی یعنی دین و دانش میروند تا جایگاه واقعی خویش را به دست آورند، دوقلویی که نه ذاتاً بلکه به علت فراز فرود های تاریخی در اعصار گوناگون گاه له و گاه علیه هم قرار داشتند. در آن هنگام که دست یاری و یکی بودن داشته اند ، شاهکارهای عظیم بشری را در لایه ها مختلف زندگی آدمیان خلق کرده اند و در مقاطعی از تاریخ که در مقابل هم صف آرایی نمودند تضاد و بحرانهای عمیقی را سبب شده اند.
دانش، دانش تجربه گرا و حس منش دیروز گستاخانه امروز در ورای دیوار پلانک(1) سرک میکشد و میخواهد از اندیشه های خداوند سر در آورد و این یعنی یک تغییر هدف؛ دانش قرن بیستمی با هدف سلطه بر طبیعت که یاد آور سخن معروف فرانسیس بیکن مبنی بر knowledge is power است، جای خود را به دانشی متعالی برای تبیین قوانین طبیعت در جهت شناخت و فهم نظام مندی کیهان داده است، شناختی که در پیشرفته ترین لابراتوار های جهان بشر را به حیرتی ژرف وا داشته است.
تفکرات عقل گرا و جزء نگرانه دکارت از سویی ، نظریه جهان ماشینی نیوتن از سوی دیگر و در زمینه این دو جریان فکری تجربه گرایی(2) و تجربه گرایی افراطی(3) در تمام شئون دانش مدون بشری رسوخ کرد و همه این تفکرات در یک مطلب هم داستان بودند و آن اینکه: هر گونه شناخت فرا عقلی، فرا حسی و فرا زمانی را به دیده تردید می نگرند و ارزش اعتباری برای معارف وحیانی و شناخت های شهودی انسان را در نظر نمی گیرند و از آبستن شدن تفکر انسان گرایانه در حوزه علوم تجربی، علم مداری (4) با عنوان اینکه علم تجربی یگانه راهنمای قابل اعتماد بشر به سوی حقیقت است، متولد شد.
انسان شناسی، جامعه شناسی، مردم شناسی، روانشناسی، روح شناسی و هزاران« شناسی» دیگر از یک کلمه یعنی « انسان» استخراج شد و با موفقیت های ابتدایی این پارادایم که تحت جریانات فکری تجربه گرایی، عقل گرایی و علم مداری صورت پذیرفت، این پارادایم به عنوان برترین روش شناختی در تمام سطوح علم بشری نفوذ کرد؛ اما با گذر زمان و گسترده تر شدن مسائل و مشکلات مبتلا به بشری، این جزء جزء کردن و تخصصی شدن مبنی بر عامل حس و تجربه با شکستی عمیق در حیطه علوم انسانی غالباً ، و در حیطه علوم تجربی کمتر-به علت نوع نگاه- دچار ضعف شده است. کتاب قانون ابن سینا 700 سال در دانشگاههای اروپا تدریس شد، اما غالباً به خاطر مسائل پزشکی و فیزیولوژی آن(5) ،گواینکه ابن سینا به عنوان یکی از نمایندگان سترگ تمدن اسلامی خود یک فیلسوف-دانشمند دین مدار بوده است و سرّ تازه گی و عمق ناپیدای تعلیمات و ماندگاری افکار بزرگانی از این قبیل در متعالی بودن علم شان بوده است؛ یعنی طبیبی که فلسفه، علوم انسانی، علوم تجربی و علوم نفس را در کنار هم دارد؛ پس هنگامی که نسخه ای برای بیماری میپیچد، با یک نسخه ای که پزشک متخصص چشم پزشک که فوق تخصص مردمک دارد، کاملاً متفاوت و مطمئنا״کار ساز تر است؛و این است دلیل اعجاز پنج ضلعی ها و شش ضلعی های شیخ بهایی در معماری عصر صفوی.
این پارادایم به طور اخص در قرن بیستم علم را شاخه شاخه و هر شاخه ای را به زیر مجموعه هایی تقسیم نمود و برای هر رشته ای دانشمندانی را به تحقیق و مطالعه وا داشت؛ متخصصان اندام ها را شکافتند و بافت ها و مولکول ها و اتم ها و ذرات زیر اتمی را یکی پس از دیگری در شتاب دهنده های پیشرفته شکافتند و ناگهان در ورای این ذرات بنیادی بود که معادلات و استدلالات ریاضی که تا آن لحظه برای تبیین پدیده ها کافی مینمود، لنگ زد و دانشمندان متوجه شدند که به ادبیاتی جدید برای ادامه راه نیازمندند ،ادبیاتی که با تغییرات بنیادی در تعاریف و البته اهداف علم نوین حاصل می شد، از این به بعد دانشمندان دو دسته شدند: دسته اول که محکم به تفکرات مادی و تجربه گرایی سابق چسبیده بودند و در مقابل بی سرو سامانی دنیای زیر اتمی دچار عجز شدند و اینگونه استدلال کردند که هدف ما چرایی پدیده ها نیست بلکه هدف دانشمند آن است که چگونگی این پدیده ها را با استقرا ریاضی تبیین کند؛ و اما دسته دوم دست هایی پنهان را می دیدند که ارغنون در دست آشکارا در مهندسی نظام هستی شوری به پا کرده است پس اینگونه سرودند:
جمله ذرات عالم در نهان با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
چون شما سوی جمادی میروید
محرم جان جمادان کی شوید؟
« مولانا »
اما دین، دینی که نه ذاتاً بلکه به علت تفکرات گوناگون و گسترش نیازها و خواسته های بشر راهی طولانی و سراسر تحول را پیموده است . توتم پرستی تا پرستش خدای یگانه، هر کدام به عنوان نمودی از مفهوم عمیق دین به عنوان یکی از موثرترین مؤلفه های زندگی بشریت چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی مطرح می باشد. ویل دورانت برای ادیان مدلی حاکی از تولد، اوج و خود کشی دین ترسیم میکند(6)؛ که پدیده خودکشی ادیان را حاصل تعارضات شدید میان علم و دین می داند و این تعارضات را به دلیل رشد سریع معلومات و معارف بشری را از یک سو و رشد کند علوم دینی و الهی از سوی دیگر می داند و در واقع این عدم توازن میان این دو است که سبب جدایی آنها از هم شده است؛ البته این سخن در حد نظر یک تاریخدان باقی می ماند، چرا که در بحث دین دو مقوله باید کاملا تفکیک شوند؛ یکی کلیت دین و ذات آن است که مثلا در ادیان توحیدی، نازل شده از سوی خداوند است و تحت مفهوم وحی بررسی میشود و دیگری دین مداران و داعیان گسترش و حفاظت از دین است که در بستری تاریخی قابل بحث می باشد و در بسیاری موارد خلط این دو مقوله نتایجی با اثرات مخرب بر چهره دین و دین مداران واقعی گذارده است شاید نظر دورانت هم همان تفکرات جامد و در حصار جهل قرار گرفته دین مداران ظاهری طول تاریخ ادیان مختلف بوده است که بزرگترین ضربه ها را بر پیکر دین وارد ساخته اند؛ و در واقع به جای تعبیر معروف « دین افیون ملت...ها»ی مارکس باید چنین گفت که « دین مداران کذّاب افیون ومخدر ملت ها » یند، که به وضوح میتوان این مهم را در اروپای قرون وسطی و رنسانس مشاهده کرد؛ تحجّر و جمود کشنده ی کلیسای قرون وسطی و تحریف و تاویلات منحرف آموزه های پاک عیسی مسیح (علیه السلام ) توسط روحانیون آن عصر از عوامل مهم جدایی دین و دانش در پهنه گسترده ای از جهان شد و تمدنی عظیم و خالی از معنویت و دین را پی ریزی نمود که بحرانهای عمیقی را برای بشریت نه تنها در اروپا و آمریکا بلکه در سراسر دنیا ایجاد نمود(که البته نمی توان مورد اخیر را به عنوان تنها و تنها دلیل جدایی دین و دانش دانست ولی بدون شک مهمترین این ادلّه است)؛ در مورد ضرورت دین در جامعه و چرایی بودن آن سخن های زیادی گفته و نوشته شده است اما حالا میدانیم که این ضرورت به سقوط یک شخص از بلندترین ارتفاع ممکن می ماند، باید از شخصی که در حالت سقوط از ارتفاعی بلند است این سوال را پرسید، اما این آزمایش تجربی برای اولین و آخرین بار است، پس امکان اجرا ندارد و در واقع نبود دین خطری چنین است و غیر قابل تجربه؛ و جامعه هایی که دین را کنار نهاده اند، مطمئنا در این سقوط قرار دارند و اگر از آنها بپرسی این جواب را نخواهند داد که ما بی دین بودیم و چنین بر سر ما آمد؛ پس عقلانی تر است که بنشینیم و مشاهده کنیم که این سقوط مهیب چقدر کشنده است در حالی که این جوامع با لذّتی عمیق در حال سقوط اند و تنها آن هنگام که در مقابل چشمان پدر و مادری به دختر 14 ساله آنها تجاوز قرن بیست و یکمی می شود، آن وقت است که تمام آن لذّات را باید پس داد و به اعتراف بزرگان جوامع بزرگ جهانی، تمدن مادّی در حال سقوط است و به تعبیر شاعرانه ی سوروکین(7)جامعه شناس شهیر: « هریک از جنبه های مهم زندگی ، و سازمان و تمدن جامعه ی غربی دستخوش بحرانی غیرعادی شده است ... کالبدو روح این تمدن هردو به شدت بیمار است. به سختی نقطه ای که مجروح نباشد در پیکر تمدن غرب، و یا عصبی که به درستی انجام وظیفه کند ،در سلسله اعصاب آن، می توان یافت.ماآشکارا در برزخ میان دو عصر بسر می بریم:در پایان عصر محتضر فرهنگ مادی دیروزی پرشکوه ،و طلوع تمدن معنوی فردایی زایا ،ما در حال زندگی در واپسین دقایق روز طولانی تمدن مادی بسر می بریم که مدت 6 قرن می درخشیده است ،هنوز پرتو های لرزان و کم فروغ خورشید شامگاهی ،بر شکوه عصری وداع گر می تابد ، لیکن این روشنایی دیگر درخشان نیست ،فروغش امیدبخش و تابان نیست،در پرتو غروب در سایه هایی که پیوسته ژرفی تیرگی شان فزونی می یابند،جهت یابی و تشخیص سالکان راه بمراتب دشوارتر می گردد، شب یلدای برزخ مدنی با همه کابوس هایش ،با همه اشباح و سایه های دلهره انگیزش ، با همه هراسها و دهشت های دل آزار و جان کاهش در برابر ما چهره می نماید و با این وصف در ماورای این شب هول انگیز [ تمدن مادی] صبح صادق فرهنگی نو، فرهنگی جامع و معنوی به احتمال زیاد در انتظار خیر مقدم به انسانهای آینده است. »(8)
اما در عصر حاضر با برهانی شدن و ادلّه ی محکم ابر دین – اسلام - به عنوان آخرین و متکامل ترین ادیان، تفکرات بسته و اوهام پریشان متحجّرین کندذهن و در حصار زمان گرفتار آمده ، در حال شکستن است و پدیده ظهور قائم آل محمد(صل الله واله وسلم)نه به عنوان پدیده ای که در مقطعی خاص از زمان و مکان رخ خواهد داد بلکه به عنوان پیوستاری به قدمت طول تاریخ بشری در حال "تکوین و شدن" است که در آخرین مرحله ی پیوستار ظهور، ظهور فیزیکی حضرت صاحب الامر و الزمان (عج) رخ خواهد داد.این پروسه هدفمند همان ظهور علم است، جنگی تاریخی میان جنود عقل و جهل، که پیروزی نهایی در فراخنای دشت هارماگدون با سپاهیان لشگر علم است، اما نه دشت «مجدو» ایی که در شمال فلسطین قرار دارد بلکه در سرزمین انسان ،ظهور اسماء و صفات الهی به تمامه و ظهور « م.ح.م.د » و اعرف شدن کنز مخفی و اینگونه است که دین مداران واقعی آنانی که برای دین اند، ونه دین برای آنها، اینگونه می گویند:
« من میخواهم بدانم ، خداوند چگونه این جهان را خلق کرده است، من به این پدیده و آن پدیده یا طیف این عنصر، علاقمند نیستم؛ من می خواهم اندیشه های خداوند را بدانم، بقیه جزییات است. » (9)
«انیشتین»
متفکران زیادی در باب آشتی دین و دانش نوین در عصر جدید قلم فرسایی کرده اند و کتب زیادی در این بین نگاشته شده است که البته کاری ستودنی و قابل تقدیر از این قبیل کتب و نویسندگان می باشد؛ امّا چیزی که در همه آنها مشترک می باشد، این است که تمامی این تفکرات همه در حدود مثال ها و نمونه ها و تطبیق های زیبا میان هم خوانی های علم و دین گرفتار آمده اند که غالباً در حیطه فیزیک نوین می باشد و کلیّت این رهیافت نوین در قرن 20 و 21 کاملاً از دید اندیشمندان پنهان مانده است؛رهیافتی که در ادامهُ همین مقاله در اندیشه علامهُ استاد سیّد داوود موسوی (مد ظلّه العالی ) تحت عنوان پارادایم « عصر ظهور- عصر کوانتوم » بسیار روشن و مبرهن تبیین شده است؛ حرکتی نوین که در نظام هستی بی آن که بدانیم و خود به خود در حال تکوین است؛ و به فرموده استاد در این عصر « برهان صد یقین امام صادق (علیه السلام ) با رویت تشعشعات اتمی اثابت شد.»(10)
« الهی جنود عقل و رحمان را در قلب ما بر جنود جهل و شیطان غلبه ده و بساط معرفت خود را در بسیط روح ما به پای دار،و چشم امید ما را از غیر خود کور فرما، و به خود و معارف خویش روشنی بخش، و دست تصرّف شیطان و جنود او را از مملکت باطن ما قطع کن و آن را به تصرّف خود در آور و ما را به عنایات خاصّه و معارف مخصوصهُ مزید اختصاص ده و به جذبه محبّت خود مجذوب فرما و به قرب نافله و فریضه مشرّف گردان و دست وسیله ما را از دامن پر شرف و فضیلت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و اهل بیت او کوتاه نفرما، و نور مقدّس آنان را با ما مشفوع و شفاعت آنها را مرزوق فرما؛ إنّکَ ذو فَضلٍ عظیم. »(11)

پی نوشتها
1.دیوارپلانک: ستاره شناسان فیزیکدان،نقطه شروع کائنات را ،اولین ثانیه بعد از خلقت در نظر می گیرند ،یعنی 10^منفی 34 ثانیه پس از انفجار اولیه .در این زمان کوچک وهم انگیز،تمام جهان با کلیه چیزهایی که بعدها در آن به وجود آمد،مانند،کهکشان ها ،سیارات ،زمین و...همه در محدوده ای به کوچکی غیر قابل تصور،یعنی،10^منفی33 سانتیمتر ٰیا ممیلیلردها مرتبه کوچکتر از هسته یک اتم جمع بوده اند!
2. Empiricism
3. Positivism
4. Scienticism
5.ابن سینا در غرب به نام" شهریار طبیبان" مشهور است(Prince Of Physicians)
6. دین در تاریخ تمدن-ویل و آریل دورانت –تدوین : علی فتحی لقمان –انتشارات آوند اندیشه
7. Pitiri.A.Sorokin
8. خداوند دو کعبه- صفحه19
9. تحلیلی ازدیدگاه های فلسفی فیزیکدانان معاصر-دکتر مهدی گلشنی-نشرو پژوهش روزفرزان-صفحه 5
10. سخنرانی استاد در دانشگاه شهرکردبا موضوع : عصر ظهور –عصر کوانتوم
11.جنود عقل و جهل- حضرت امام خمینی(ره)- پیشگفتار

ادامه دارد............

منبع: / سایت / باشگاه اندیشه

نظر شما