موضوع : پژوهش | مقاله

جزیره ای برای قوم برگزیده(3)

فیلم با یادآوری اتفاقات تاریخی به نحوی سعی در بیان وقایع تاریخ اروپا و اسرائیل دارد. اولاً گناه انحراف بن را متوجه سعید نموده و القا می‌کند اگر امروز اسرائیل اعمال غیرانسانی مرتکب می‌شود، به خاطر کاری است که مسلمانان با ایشان نموده‌اند و وضعیت کنونی اسرائیل نتیجه‌ی اقدامات خود مسلمان است. ثانیاً با به تصویر کشیدن کشتار در اروپا(کشتار دارما) سعی بر القای این موضوع می‌کنند که خود اسرائیل با نابود کردن عده‌ای از اروپاییان که به هولوکاست معروف است سبب متمدن شدن و وارد شدن تکنولوژی به زندگی ساکنان بومی جزیره را فراهم می‌کند؛ یعنی اسرائیل را به وجود آورده و آن را وارد عرصه‌ی جهان نوین پس از رنسانس می‌نمایند. به تعبیر دقیق‌تر باید گفت پس از روشنگری‌هایی که در موضوع هولوکاست، عمدتاً توسط ایران و بسیاری از پژوهشگران اروپایی انجام پذیرفت داستان سرایان هولوکاست با گذاشتن یک گام به عقب، هرچند نتوانستند در مورد اصل حقیقت که فاصله‌ی زیادی با داستان‌های هولوکاست داشته و برخی آن را یک دروغ تاریخی می‌دانند اعتراف نمایند، اما گناه آن را متوجه خود سران صهیونیزم نموده و هدف ایشان را دستیابی اسرائیل به موقعیت مطلوب جهانی نمایش داده‌اند. به این ترتیب در این فیلم به نحوی صهیونیزم خطاکار که فاصله‌ی زیادی با آرمان آن دارد(بن) گناه هولوکاست را به گردن گرفته و هدف آن را دستیابی ایشان به سرزمین فلسطین و یافتن موقعیت مطلوب در عرصه‌ی نوین جهانی و استفاده از دنیای مدرن پس از رنسانس معرفی می‌کنند.


جزیره
داستان لاست و سیر تحولات آن وابسته به جزیره ‌ایست که هواپیمای اوشینک 815 در آن سقوط کرده و تمام اتفاقات و ماجراهای فیلم وابسته به این جزیره است. جزیره‌ای که در نگاه اول بهشت را تداعی می‌کند. جزیره‌ای زیبا و رویایی که طبیعت آن بیننده را متحیر می‌کند؛ اما ورای این زیبایی خیره کننده، خطرات و تهدیدهای غیرقابل پیش بینی وجود دارد که ساکنین این جزیره را به خروج از آن ترغیب می‌کند.

براستی این جزیره نماد چیست؟
یهودیان به عنوان قوم برگزیده‌ی خدا در زمان موسی(ع) وظیفه‌ی تصرف عالم و برپایی حکومت جهانی را برعهده داشتند. لذا موسی(ع) آموزش‌های خاصی به ایشان ارائه نمود تا این قوم به عنوان حلقه‌ی اولیه‌ی خداپرستان بتوانند به حکومت جهانی دست یابند. اما پس از انحراف ایشان و از بین رفتن لیاقتشان برای ایجاد حکومت جهانی الهی، آنان از این متون و آموزش‌ها سوء استفاده نموده و از آن‌ها در پی برپایی حکومت جهانی غیر الهی و یا به تعبیری شیطانی و سلطه بر سایر ملل استفاده نمودند.
یکی از مهم‌ترین آموزه‌های استراتژیک موسی(ع) در مورد ارض مقدس، و نقش آن در دستیابی به حکومت جهانی است. بر اساس این آموزه‌ها یهودیان قائلند برای دستیابی به حکومت جهانی، باید نیل تا فرات، و برای آن باید فلسطین به عنوان چهارراه جهانی و استراتژیک‌ترین نقطه‌ی جهان (حتی در این دوران که ارتباطات جهان را به دهکده‌ی جهانی تبدیل نموده‌است) تصرف شود. برای تصرف فلسطین و توفیق در این امر باید شهر اورشلیم یا بیت المقدس تصرف شود و مسجد الاقصی که معبد یا هیکل سلیمان زیر آن قرار دارد تحت تسلط این گروه قرار گیرد. لذا باید گفت این نقطه از جهان نقشی اساسی در تحولات جانی دارد و مهم‌ترین مناقشات در این نقطه به وقوع می‌پیوندد.
این جزیره‌ی پر رمز و راز را باید همان ارض مقدس دانست. ارض مقدسی که به عنوان قلب جهان، نماد تمام عالم است. قطعه‌ای از کره‌ی خاکی که در همه‌ی ادوار تاریخ، تحولات جهانی را شکل داده و امروزه یکی از مهم‌ترین مسائل جهانی را رقم می‌زند. در حقیقت باید گفت ارض موعود که در تمام ادیان و آیین‌ها ارزش خاصی داشته با یک جزیره‌ی زیبا و چشم‌نواز نمایش داده می‌شود. در وسط جزیره یک معبد وجود دارد. معبدی که با نمای دالان‌های خاص خود هیکل سلیمان (که در زیر مسجد الاقصی قرار دارد و امروز اسرائیل در حال آماده کردن آن است)را تداعی می‌کند و در یک طراحی جالب در موارد بسیاری از یک تونل زیرزمینی باید وارد این معبد شد، زیرزمینی که تونل‌های حفاری شده برای کشف و تجدید بنای معبد سلیمان را یادآور می‌شود. جنگ آخر بین دود سیاه و گروه حامیان جزیره، از این معبد آغاز می‌شود و دود سیاه با تصرف آن اعلام جنگ می‌کند. این دقیقاً همان اعتقادی است که یهودیان و صهیونیست‌ها و حتی مسیحیان اوانجلیست در مورد اتفاقات آخرالزمان دارند و شروع این جنگ‌ها از بیت‌المقدس می‌دانند.
در قسمت‌های آغازین فصل پایانی دود سیاه در حالی که چشم به یک کشتی دوخته است به جیکوب می‌گوید: "آن‌ها می‌آیند و می‌جنگند و فساد به پا می‌کنند و همیشه به یک نحو(نابودی جنگ و ویرانی) به پایان می‌رسد." و جیکوب در جواب او می‌گوید: "فقط یک بار همه چیز به پایان می‌سد و قبل از آن همه چیز برای پیشرفت کار است."
این جملات بیانگر اتفاقاتی است که همواره این سرزمین شاهد آن است. فلسطین یا یهودیه همواره بستر جنگ و خون‌ریزی بوده است. اگر از جنگ‌های کوچک و داخلی رخ داده در این سرزمین چشم‌پوشی کنیم این منطقه شاهد جنگ‌های بزرگی در جهان بوده است. از زمانی که موسی(ع) فرمان تصرف فلسطین را به بنی‌اسرائیل ابلاغ نمود و ایشان سرپیچی کردند تا تصرف آن‌توسط یهودیان، سپس حمله‌ی بخت النصر به این منطقه و وقایع پس از آن، که همواره این منطقه را در التهاب نگه داشته است.
البته این منطقه علاوه بر اهمیت ذاتی‌اش به عنوان لولای سه قاره در جنگ‌های مهم بین سایر تمدن‌ها و ملل نقش مهمی ایفا نموده است. جنگ‌های طولانی ایران و روم، یا پس از آن هنگامی که مسلمین به این مناطق قدم گذاشته و برای تصرف اروپا از آن گذشتند و پس از آن جنگ‌های مهم و طولانی صلیبی و حتی دوران معاصر که مهم‌ترین چالش منطقه و به تعبیری جهان در این نقطه از کره‌ی زمین است، نمونه‌هایی از این جنگ‌هاست.
اما واکنش جیکوب به این اتفاقات چیز دیگری است. او می‌گوید این اتفاقات همگی به عنوان مقدمه‌ای برای یک پایان هستند. یک پایان وجود دارد و در ادامه‌ی داستان روشن می‌شود پایان همه‌ی این‌ وقایع در تاریخ، با آمدن مسافران هواپیمای اوشینیک و استیلای جک و پس از او هوگو بر این جزیره و کشتن دود سیاه است. در واقع سازندگان فیلم در پی القای این مطلب هستند که مناقشاتی که امروز بر سر این منطقه وجود دارد و تقریباً مهم‌ترین موضوع جهان محسوب می‌شود با تمام جنگ‌ها و خون‌ریزی‌هایی که در طول تاریخ در این منطقه رخ داده متفاوت است. امروز جنگ پایانی در حال وقوع است جنگی که امریکا با فداکاری و شجاعت آن را به نفع خود تمام خواهد نمود و پرونده‌‌ی اسلام، استکبارستیزی یا انقلاب اسلامی و هرگونه آزادی خواهی بسته خواهد شد. اگر تا امروز صهیونیزم (جیکوب) نتوانسته موج بیداری اسلامی را سرکوب کند و فقط به عنوان مانعی بر سر راه آن محسوب شده‌، اما این امریکا و آرمان امریکاست که می‌تواند یک پایان همیشگی برای این مشکل باشد.
نکته‌ی جالب توجه در مورد جزیره که تا پایان فیلم مبهم می‌ماند و بیننده برای آن پاسخی نمی‌یابد، عدم امکان تولد بچه در این جزیره است. هیچ بچه‌ای که نطفه‌ی او در این جزیره بسته شود، نمی‌تواند در جزیره متولد شده، مگر آن‌که در خارج این جزیره به دنیا آید یا نطفه‌ی او در خارج این سرزمین بسته شده‌باشد.
بچه نماد تمدن و تولد او نماد شکل گیری تمدن است. در واقع به دنیا نیامدن بچه در این جزیره به معنای شکل نگرفتن تمدن و به بیان دقیق‌تر حکومت و نظام در این سرزمین است. همانطور که بیان شد، منطقه‌ی فلسطین به عنوان منطقه‌ای سوق‌الجیشی در مدخل ورودی سه قاره دارای ترکیب جمعیتی مختلف و فرهنگ‌های متفاوت سایر ملل بوده‌است، در واقع به دلیل رفت و آمد همیشگی در این منطقه، فرهنگ و تمدن شکل گرفته در این سرزمین ترکیبی از آداب و رسوم و فرهنگ سایر ملل است. همین امر باعث می‌شود در این فیلم ادعا شود هیچ حکومت و تمدنی در این جزیره پایدار نبوده، و تمدن سایر ملل(بچه‌هایی که نطفه‌ی آنان در خارج جزیره بسته شده باشد مانند آرون) به این منطقه آورده شده است. آخرین نوزادی که در این جزیره به دنیا می‌آید آرون نوزاد حرام‌زاده‌ای از مادری غربی است، یعنی آخرین تمدنی که این منطقه را تحت سیطره‌ی خود می‌گیرد تمدنی غربی با ویژگی‌های خاص خود است.
در مورد به دنیا آمدن آرون و نام نامأنوس او که نام برادر موسی(ع)، هارون است باید گفت؛ هارون(ع) برادر موسی در متون مسیحیت و یهودیت نقشی بسیار متفاوت نسبت به آموزه‌های اسلامی دارد. بر خلاف اعتقاد مسلمین مبنی بر موحد بودن او و پشتیبانی دائمی او از موسی(ع)، یهودیان و مسحیان او را عامل اصلی گوساله‌پرستی و ترویج کننده‌ی شرک بین بنی‌اسرائیل، بعد از به میقات رفتن موسی(ع) می‌دانند. لذا انتخاب این نام برای کودک حرام‌زاده‌ی متولد شده در این جزیره بیانگر آن است که تمدن غربی و مشرک است که امروز باید در این سرزمین حاکم باشد و آینده‌ی این منطقه‌ی مهم از آن چنین تفکری است.
به نظر می‌رسد اصلی‌ترین هدف در این فیلم، جهانی نمایش دادن موضوع اسرائیل است. فلسطین و اسرائیل نه به عنوان دو منطقه یا دو ملیت، بلکه به عنوان دو آرمان و ایدئولوژی، امروز به عنوان خط مقدم برخورد این دو گروه محسوب می شوند. در تمام فیلم علارغم تلاش مسافران هواپیما و یا حتی برخی دیگر از ساکنین برای خروج از این جزیره آن‌ها موفق به این‌کار نمی‌شوند؛ و هنگامی که شش نفر از ایشان می‌توانند از جزیره خارج شوند به مشکلات جدی و غیرقابل پیش‌بینی برمی‌خورند و متوجه می‌شوند خروج ایشان از جزیره اشتباه است و ایشان مجبور به بازگشت به این سرزمینند.
نکته‌ی ظریف و جالب توجه در این‌باره آن است که جک بعد از خارج شدن از جزیره بر اثر اشتباهات و آشفتگی روحی که به آن دچار می‌شود، کیت را از دست می‌دهد و خود باعث مختل شدن رابطه‌ی خود با او می‌شود. همانطور که بیان شد کیت به عنوان یک زن، نماد امریکا و عقیده و آرمان آن است، لذا هنگامی که جک کیت را از دست می‌دهد به معنای آن است که امریکا از آرمان و عقیده ی خود جدا می‌شود و به تعبیر دقیق هویت خود را گم می‌کند. در واقع هویت امریکا و تمام عالم در گرو این سرزمین یعنی فلسطین است.
در واقع هدف اصلی فیلم، القای اهمیت اسرائیل و ضرورت دفاع از آن به عنوان موضوعی جهانی و نه مناقشه‌ای منطقه‌ای می‌باشد، ایشان به صورت کاملاً ظریف و در طول قسمت‌های متعدد این فیلم مخاطب را به این نتیجه می‌رسانند، نادیده گرفتن اسرائیل(جزیره) و یا پشت نمودن به آن می‌تواند نظم جهان را بر هم زند و تمدن غرب و امریکا را بی‌هویت می‌نماید. لذا اگر ملت‌ها در هر منطقه‌ای و یا کشوری خواهان زندگی آرام هستند، باید این موضوع را جدی بگیرند و در حل مناقشات آن نقش فعال ایفا کند. این اهمیت تا جایی است که جک جان خود را فدای نجات آن می‌کند و این در واقع نجات دوستان خود از جمله کیت است.
علاوه بر اهمیت خود جزیره، همانطور که جیکوب به ایشان می‌گوید، زندگی این افراد در خارج از جزیره سراسر شکست، تلخ‌کامی و ناراحتی بود. در حقیقت ورود این افراد به جزیره نه تنها برای ایشان ضرر محسوب نمی‌شود بلکه زندگی تلخ ایشان را نیز سامان می‌دهد.
به نظر می‌رسد تمام هزینه، زمان و انرژی صرف شده برای تهیه و حتی دیدن این فیلم در راستای رسیدن به این نتیجه است. کشاندن افراد مختلف از نژادهای مختلف به این جزیره و فدا شدن عده‌ای از ایشان و تغییرات و فداکاری که دیگران می‌کنند و تمام رنجی که این افراد می‌کشند، همه و همه برای اهمیت این جزیره و لزوم جان‌فشانی و فداکاری است. حتی تعدادی که از این جزیره خارج می‌شوند به سرعت متوجه می‌شوند حتی اگر بخواهند اهمیت جزیره را نادیده بگیرند، سامان زندگی شخصیشان در گرو بازگشت به جزیره و اتمام کار ناتمامشان است.

نور در جزیره
مهم‌ترین علت اهمیت این جزیره، عاملی که جزیره را دارای تأثیرات خاص نموده و باعث می‌شود همواره فردی و گروه‌هایی از آن محافظت کنند، وجود منبع نور در جزیره است. این نور که منبع اصلی آن در یک غار است همواره دور از چشم سایر سکنه‌ی جزیره، توسط فردی خاص، که پس از مراسمی خاص برای حفاظت از آن سوگند می‌خورد، محافظت می‌شود.
نامادری جیکوب و دود سیاه که به عنوان قدیمی‌ترین محافظ در فیلم مطرح می‌شود، بیان می‌کند این نور نوری است که باید محافظت شود چرا که ذره‌ای از این نور در وجود هر انسانی موجود است، اما برخی طمع دارند و می‌خواهند آن را به تصرف خود درآورند. در این صورت ممکن است نور را خاموش کرده و اگر نور در این جزیره خاموش شود در همه جا از بین می‌رود.
این نور زیبا چیست؟ چرا این نور باید در جزیره بماند؟ چرا انسان‌های خاص باید از آن محافظت کنند؟ چرا برخی می‌خواهند این نور را به تصرف خود درآوردند؟ اگر این نور خاموش شود چه اتفاقی می‌افتد؟ چه خطری افرادی که به داخل غار روند را تهدید می‌کند؟ این سوالات و بسیار سؤال‌های دیگر در مورد نور در جزیره وجود دارد که در نگاه اول و در روند داستان بی‌پاسخ می‌ماند. بنابراین باید به فکر رمزگشایی از نمادهای بکار رفته در این موضوع بود تا بتوان به پاسخ های مطلوبی در این باره دست یافت.
اگر این جزیره را فلسطین بدانیم، مهم‌ترین ویژگی این سرزمین برخاستن ادیان بزرگ از آن، و وابستگی این ادیان به بیت المقدس است. بسیاری از مهم‌ترین تحولات ادیان ابراهیمی در این منطقه به وقوع پیوسته و طبق متون دینی همین ادیان، مهم‌ترین اتفاقات آخرالزمان نیز در این منطقه رقم می‌خورد. پس باید بیت المقدس را منشاء و خاستگاه دین به صورت کلی دانست. نور در این جزیره بیان کننده‌ی ایمان و معنویت است. ایمان و معنویتی که قوام ادیان مختلف به آن می‌باشد. اصل نور در این جزیره یعنی در بیت‌المقدس به عنوان خاستگاه و یکی از مهم‌ترین مناطق در همه‌ی ادیان وجود دارد، یعنی نور معنویت برخاسته از این سرزمین است و این منطقه دربردارنده‌ی یکی از اصلی‌ترین عناصر دینی یعنی ایمان و معنویت است.
البته باید توضیحی که در گذشته نسبت به نگاه سازندگان این مجموعه نسبت به معنویت آمد مورد توجه قرار گیرد. باید گفت در این رویکرد، معنویت به عنوان عنصری منفک از دین و مستقل مطرح می‌شود. عنصر معنویت و ایمان به غیب به عنوان تنها بخشی از دین که در تمدن غرب مجاز شمرده می‌شود دین را به آرامش‌بخشی برای توده‌های مردم تبدیل نموده است. در این نگاه، ادیان خالی شده از حقیقت دینی هیچ تفاوتی با هم ندارند و در پی این تفکرات پلورالیسم دینی مطرح می‌شود.
نماهایی که در قسمت پایانی و در کلیسا دیده می‌شود همگی بیانگر چنین نگرشی می‌باشند. در این کلیسا از تمام ادیان الهی و غیر الهی نمادهایی وجود دارد از مجسمه‌ی بودا تا شمعدان‌های یهودیان و صلیب مسیحیان و حتی رحل قرآن مسلمانان. در پنجره‌ی پشت نمای تابوت جک، نماد ادیان مختلف وجود دارد که در قسمت بالای آن نوری بر همه‌ی آن‌ها تابیده و شاید بتوان گفت این نمادها، شعله‌های آن نور می‌باشند. همگی این تصاویر و نمادها بیان‌کننده‌ی معنا و مفهوم نور در جزیره می‌باشند. نوری ذره‌ای از آن در وجود تمام انسان‌ها وجود دارد.
معنویت و ایمان که در ادبیات عرفانی با مفهوم نور گره خورده است، خلاءی است که دنیای امروز از هر طریقی در پی پرنمودن آن است. لذا پرداختن به این موضوع در داستان معناگرای لاست ضروری به نظر می‌رسد. در این داستان نور معنویت دور از دست‌های آلوده‌ی انسان‌های دیگر توسط انسان‌هایی خاص محافظت می‌شود. جیکوب قبل از جک و نهایتاً هوگو محافظان آن می‌باشند. در واقع این نور که ستون خیمه‌ی ادیان مختلف است توسط اشخاصی خارج از این ادیان محافظت می‌شود. جیکوب به عنوان نماد صهیونیزم و جک نماد امریکا‌ محافظانی هستند که تا فداکردن جان از نور معنویت محافظت نموده و آن را از تهدیدات حفظ می‌نمایند، در حالی که هیچ اشاره‌ای به دین یا اعتقادات خود نمی‌کنند.
اما براستی چه خطری نور معنویت و ایمان‌ها تهدید می‌کند؟ چرا برخی در پی تسلط به نور هستند و می‌خواهند همه‌ی نور را به نفع خود تصرف نمایند؟ دود سیاه به چه نحو می‌تواند با استفاده از نور از جزیره خارج شود؟
همانطور که قبلاً هم به آن اشاره شد، موج اسلام گرایی و بیداری اسلامی و در حقیقت آزادی خواهی، هنگامی تمدن غرب را درنوردید که خلاء معنویت چالش اصلی ایشان به حساب می‌آمد. معنویت موجود در ایدئولوژی اسلامی که پشت تمام مناسک، عبادات، و حتی افعال روزمره‌ی عادی یک مسلمان موجود است، اسلام را به عنوان راه نجات از چرخ‌دنده‌های تمدن بی‌روح و سرد یکه‌تاز میدان باور و اعتقاد قرار داد. دقیقاً در همین زمان تلاش غرب برای استفاده از نمادها و آیین بودایی و عرفان‌های بی‌پشتوانه و آرام‌بخش برای پرنمودن روزنه‌ای که می‌توانست اسلام را به قلوب توده‌ها کشانده و بساط این تمدن را برچیند شکل گرفت. تجویز ریاضت‌های بودایی، یوگا، مدیتیشن، رواج خرافه و جادو و.... برای رواج ایمان به غیب و معنویت ناخالصی است که می‌تواند جلوی احساس نیاز ملت‌ها به ادیان الهی گرفته و غنای کاذب را در افراد ایجاد نماید.
سوء استفاده از نور که در داستان خطری جدی محسوب می‌شود، و خطری که از سوی کسانی که می‌خواهند نور را به تصرف خود درآورد، در واقع همان رواج اسلام و استکبار ستیزی از طریق معنویت است. اسلام به عنوان یک دین همه جانبه می‌تواند با نور معنویت و ایمان خود تمام اندیشه‌ها آیین‌ها و ایدئولوژی‌ها را درنوردیده و یکه تاز میدان تفکر و عمل باشد. از این موضوع به عنوان خطر در فیلم یاد می‌شود و بیان می‌شود برخی می‌خواهند از نور به نفع خود استفاده کرده و این باعث خاموش شدن نور می‌شود.
موضوع دیگر در مورد نور مقاوم بودن دزموند در برابر آن است. در این داستان دزموند هیوم تنها فرد مقاوم در برابر نور داخل غار مطرح است و اوست که با جابجا کردن سنگ درون غار، باعث می‌شود دود سیاه آسیب پذیر شده و نهایتاً توسط کیت کشته بشود.
همانطور که بیان شد نور داخل جزیره، نور معنویت و دود سیاه نماد اسلام و استکبارستیزی است و از طرف دیگر قبلاً بیان شد دزموند هیوم نماینده‌ی آیین الحاد و نفی دین است.
اقدامی که دزموند در قسمت‌های پایانی انجام می‌دهد و به خاطر کار او دود سیاه از بین می‌رود و به طور کلی مقاومت او در برابر نور به چه معناست و چه مفاهیمی را القا می‌کند؟
مقاومت در برابر نور ایمان و معنویت به معنای متأثر نشدن و در نتیجه کنترل کردن آن است. دزموند هیوم با یادآوری دیوید هیوم پدر حس‌گرایی تنها فردی است که می‌تواند در برابر این نور مقاومت کرده‌ آن را کنترل نماید که این اقدام او به کشته شدن دود سیاه می‌انجامد. به تعبیر دقیق قصد سازندگان این داستان را می‌توان به این نحو بیان نمود که امروز تفکر هیوم که فلسفه‌ای حس‌گراست می‌تواند محافظی برای توده‌های مردم نسبت به حس معنویت‌گرایی ایشان باشد. به تعبیر واضح‌تر فلسفه‌ی الحاد و مادی‌گرایی است که با ضوابط و دقت‌های فلسفی خود معنویت مورد نیاز هر جامعه را کنترل کرده و هر چند خود بی‌اعتقاد به این معنویت است اما سلامت عرفانی جامعه را تضمین می‌کند. به عقیده‌ی ایشان چنین فلسفه و تفکری است که می‌تواند اسلام را به عنوان آیینی در حال رشد مهار نموده و به میدان جنگ عقاید برود. شاید بتوان مهم‌ترین عرصه‌ی درگیری‌های امروز را جنگ ایدئولوژی‌ها دانست که به صورت نرم در جریان است. در این جنگ تفکری که می‌خواهد در برابر موج اسلام‌گرایی آزادی‌خواهی و استکبار ستیزی قد علم کند تفکری الحادی و مادی‌گراست که سازندگان فیلم از آن حمایت می‌نمایند.

پروژه‌ی دارما
پروژه‌ی دارما، یکی از مهم‌ترین حوادث یا به تعبیر دقیق‌تر ابعاد این داستان است. هنگامی که مسافران دریچه‌ی اول را کشف می‌کنند، راه برای ورود این موضوع به فیلم باز شده و تا پایان یکی از مهم‌ترین اجزاء داستان باقی می‌ماند.
دارما، پروژه ایست که با هدف صلح و استفاده از ویژگی‌های منحصر به فرد جزیره برای پیشرفت و نجات بشریت راه‌اندازی می‌شود. افرادی که در این پروژه وارد می‌شوند همگی با لباس‌های متحدالشکل در حال فعالیت‌های علمی و بشردوستانه هستند، اما به ناگاه متوجه می‌شوند ساکنان بومی این جزیره تمایلی به اقدامات ایشان نداشته و آنان را دشمن می‌شمارند. ساکنان بومی تنها تهدید برای دارما نیستند، بلکه ایشان متوجه دود سیاه نیز شده و برای دفاع از خود در برابر تمامی این خطرات دور تا دور محل زندگی خود حفاظ امنیتی می‌کشند.
پروژه‌ی دارما، نماینده‌ی اروپای مدرن پس از رنسانس است. اروپایی که بنابر ادعای نظریه‌پردازان آن در پی رشد علم، استفاده از طبیعت به منظور قدرتمند ساختن انسان و صلح است. همانطور که مشخص شد دارما نیز اهدافی این‌چنین دارد. چهره‌ی افراد، نحوه‌ی ساختمان سازی و وارد کردن تکنولوژی به این جزیره و اهداف علمی(علوم تجربی)همه ویژگی‌هایی است که پروژه‌ی دارما را نماد اروپای مدرن می‌نماید.
پروژه‌ی دارما توسط بن، از بین رفته و حالا سکنه‌ای دیگر از اروپا دارد با این تفاوت که این سکنه دقیقاً نمی‌دانند چرا به این جزیره آمده و باید در آن بمانند، برخی از ایشان مانند جولیت دیگر تحمل بن و افعال او را ندارند ولی برخی دیگر او را همراهی کرده و به سوی مقصدی نامعلوم در حرکتند.
همانطور که بیان شد بن نماد صهیونیزم فراماسونر در اسرائیل است. هرچند بن خود را اصالتاً اهل جزیره معرفی می‌کند اما او نیز به خاطر پروژه‌ی دارما به جزیره آمده و به خاطر اشتباهی که سعید می‌کند به موجودی تقریباً خبیث تبدیل می‌شود. او در سنین جوانی با قتل عامی که ادعای هولوکاست را در ذهن زنده می‌کند و گوالی پر از جنازه که عکس‌های کشتار یهودیان در طول جنگ دوم جهانی را تداعی می‌نماید، به پروژه‌ی دارما خاتمه داده و خود و گروه ساکنین بومی جزیره در خانه های ایشان ساکن شده و از امکاناتی که آنان ایجاد نموده‌اند به نفع خود استفاده می‌نمایند.
این ماجرا در فیلم با یادآوری اتفاقات تاریخی به نحوی سعی در بیان وقایع تاریخ اروپا و اسرائیل دارد. اولاً گناه انحراف بن را متوجه سعید نموده و القا می‌کند اگر امروز اسرائیل اعمال غیرانسانی مرتکب می‌شود، به خاطر کاری است که مسلمانان با ایشان نموده‌اند و وضعیت کنونی اسرائیل نتیجه‌ی اقدامات خود مسلمان است. ثانیاً با به تصویر کشیدن کشتار در اروپا(کشتار دارما) سعی بر القای این موضوع می‌کنند که خود اسرائیل با نابود کردن عده‌ای از اروپاییان که به هولوکاست معروف است سبب متمدن شدن و وارد شدن تکنولوژی به زندگی ساکنان بومی جزیره را فراهم می‌کند؛ یعنی اسرائیل را به وجود آورده و آن را وارد عرصه‌ی جهان نوین پس از رنسانس می‌نمایند. به تعبیر دقیق‌تر باید گفت پس از روشنگری‌هایی که در موضوع هولوکاست، عمدتاً توسط ایران و بسیاری از پژوهشگران اروپایی انجام پذیرفت داستان سرایان هولوکاست با گذاشتن یک گام به عقب، هرچند نتوانستند در مورد اصل حقیقت که فاصله‌ی زیادی با داستان‌های هولوکاست داشته و برخی آن را یک دروغ تاریخی می‌دانند اعتراف نمایند، اما گناه آن را متوجه خود سران صهیونیزم نموده و هدف ایشان را دستیابی اسرائیل به موقعیت مطلوب جهانی نمایش داده‌اند. به این ترتیب در این فیلم به نحوی صهیونیزم خطاکار که فاصله‌ی زیادی با آرمان آن دارد(بن) گناه هولوکاست را به گردن گرفته و هدف آن را دستیابی ایشان به سرزمین فلسطین و یافتن موقعیت مطلوب در عرصه‌ی نوین جهانی و استفاده از دنیای مدرن پس از رنسانس معرفی می‌کنند.
در واقع ایشان بن را مسبب همه‌ی این گناهان معرفی کرده و او را یک جنایتکار نشان می‌دهند. اما توجه به دو نکته در مورد او ضروری است؛ اولا بن یک صهیونیست اصیل نیست بلکه خود را به دروغ متولد شده در این سرزمین معرفی می‌کند، ثانیاً دامن جیکوب را به عنوان یک صهیونیست واقعی از همه‌ی جنایات او پاک نشان می‌دهد.
موضوع بعدی در پروژه‌ی دارما، ماجرای مرموز دریچه است. دریچه‌ای که دزموند سه سال در آن مانده‌است و با زدن یک دکمه در هر 108 دقیقه دنیا را نجات داده است. تقریباً در قسمت‌های پایانی داستان معلوم می‌شود انرژی ذخیره شده‌ای که هر 108 دقیقه باید آزاد شود تا جلوی فاجعه‌ی انفجار آن گرفته شود همان نور موجود در جزیره است که پروژه ی دارما با یک اقدام اشتباه در آزمایشاتش باعث آزاد شدن آن شده و پس از آن به مدت بیست سال دکمه‌ی مزکور هر 108 دقیقه یکبار باید زده شود.
همانطور که گذشت نور در جزیره به معنای ایمان و معنویت است و پروژه‌ی دارما نماد اروپای مدرن پس رنسانس. اقدام اشتباه دارما در مورد نور در جزیره یادآور موضوعی است که بارها به آن اشاره‌شده است. در واقع اشتباه دارما در مورد نور رویکردی است که غرب پس از رنسانس به دین و ایمان داشته است که همانا انکار و تحقیر آن است. به تعبیر واضح‌تر نفی ماوراء و غیب که پس از رشد حس‌گرایی و سلطه‌ی مطلق تجربه در عرصه‌ی علم و زندگی مدرن اتفاق افتاد، خلاء معنویتی در جامعه ایجاد نمود که امروز پاشنه‌ی آشیل تمدن غرب محسوب شده و آن را در برابر ادیان و تفکرات الهی در موضع انفعال قرار داده است و از سوی دیگر بحران‌های اجتماعی و اخلاقی و روحی فراوانی برای جامعه‌ی غربی به ارمغان آورده است.
برخی قائلند عدد 108 یادآور تعداد گناهان در آیین بودیسم و هندوئیسم است. اگر این تعبیر را بپذیریم در واقع اروپای مدرن باعث آن شده است که گناهان مختلف جلوی نور ایمان را گرفته و این انرژی عظیم را حبس نماید در حالی که هر آن این خطر وجود دارد که نور معنویت گرایی متراکم شده در ورای این گناهان آزاد شود و باعث انفجاری عظیم که عالم را نابود می‌سازد گردد.
نکته‌ی ظریف حائز اهمیت راه حلی است که داستان برای این مشکل ارائه می‌کند. در این داستان دزموند برای مدت زیادی ماجرای دریچه کنترل می‌کند. همانطور که قبلاً هم بیان شد دزموند پیامبر آیین الحاد و کفر است لذا تلازم برقرار شده بین او و کنترل دریچه تداعی کننده‌ی نقش تفکرات ملحدانه و ضد‌دینی در رهبری افکار عمومی در جهان بی‌معنویت است. این جریان ادامه دارد تا آن که جان لاک همین مقدار از باور به غیب را از دست می‌دهد و یک سوال فلسفی می‌پرسد، و در پی آن دزموند با اقدامی فداکارانه این مشکل را برای همیشه از بین می‌برد، که قبلاً راجع به رابطه‌ی دزموند و نور توضیحاتی گذشت.

مرگ جک
داستان لاست در فصل نهایی(فصل ششم) در دو مقطع از زمان ادمه می‌یابد. یک برهه در جزیره است و با رسیدن شش نفری که از جزیره خارج شده بودند پی گرفته می‌شود و برهه‌ی بعدی حالتی را ترسیم می‌کند که هواپیما سقوط نکرده و افراد گروه در پایان آن با یادآوری آن‌چه برای ایشان اتفاق افتاده دور هم جمع می‌شود.
برهه‌ی دوم که برخی آن را برزخ می‌دانند و برخی دیگر آن را ادامه‌‌ی همین زندگی مادی قلمداد می‌کنند، پایان این داستان است. پایانی که ذهن را آزاد نکرده و هم‌چنین درگیر این ماجرای طولانی نگه می دارد. این موضوع با بالا بردن نقش فعال مخاطب در تحلیل داستان و مجبور نمودن او به فکر باعث رشد تأثیرگذاری داستان می‌گردد.
جمع شدن این افراد در کلیسایی که از تمام ادیان نمادهایی به کار رفته القا کننده‌ی پلورالیسم دینی در ذهن مخاطب است. خاصه هنگامی که پدر جک این کلیسا را ساخته شده توسط خود این افراد می‌داند.
موضوع بعدی تفکری است که پدر جک به عنوان تاریخ و گذشته‌ی امریکا راجع به مرگ و حیات ارائه می‌دهد. در واقع او مرگ را پایان و ترک کردن دنیا نمی‌داند بلکه قائل است ما در حرکت در دنیاها و عوالم مختلف هستیم. برای گذر از هر مرحله‌ای نیازمند تلاش فراوان، گذشت و حتی فداکردن جان خود هستیم. در این نوع نگاه وظیفه‌ی گروه نجات جزیره و در پی آن نجات عالم بود این افراد به رهبری جک توانستند مشکل موجود در جزیره را حل، و عالمی را نجات دهند اما به گفته‌ی پدر جک این بهترین مرحله و مهم‌ترین مرحله از زندگی‌آن‌ها محسوب می‌شود.
این داستان با صحنه‌های مرگ جک و حرکت گروه به سوی نور پایان می‌یابد. صحنه‌هایی تأثیرگذار که مخاطب را پس از مدت‌ها همراهی فیلم در هیجان عاطفی خاصی قرار می‌دهد. جمع شدن دوباره‌ی گروه و یاران کنار یکدیگر همراه با صحنه‌های فداکاری جک، این شخصیت محبوب را محبوب‌تر از گذشته می‌نماید.
در فرهنگ الهی اسلام، ایثار، فداکاری و شهادت جزء برترین ارزش‌ها محسوب شده و غایت آمال یک مسلمان مؤمن می‌باشد. در این رویکرد هرچند زندگی‌ مادی دارای نقش پررنگی است اما به عنوان یک گذرگاه مطرح می‌شود و حیات جاودانه و اصلی، حیات اخروی است، حیاتی که سرشار از نعمت، معنویت، آزادی و تعالی است. لذا یک مسلمان از مرگ نمی‌هراسد و داوطلبانه و عاشقانه مرگ را در آغوش گرفته و طبق باورهایش به سمت کمال انسانی حرکت می‌کند.
فرهنگ ایثار و شهادت برگ برنده‌ی تفکر اسلامی در برابر تفکرات و فرهنگ مادی و شیطانی غرب محسوب می‌شود. فرهنگی که در آن رفاه و زندگی مادی ارزش و لذت غایت زندگی‌ است، لذا فداکاری و جان‌فشانی در پای عقیده با رفاه و اصالت لذت تنافر داشته و حس فداکاری در افراد خاموش می‌شود. در حالی که جنگ ارزش‌ها خون می‌طلبد و شهادت طلبی رمز پیروزی در آن است. شهادت طلبی و ایثار که یک مؤمن را از تمام قیود می‌رهاند و او را آماده‌ی رسیدن به پروردگارش می‌نماید عامل پیروزی تفکر اسلامی بر تفکرات مادی و الحادی است. جنگ 33روزه‌ی حزب الله و اسرائیل و پس از آن حمله‌ی اسرائیل به غزه و مقاومت 22 روزه‌ی مردم ضعیف و در محاصره‌ی غزه تازه ترین جلوه‌های پیروزی خون بر شمشیر است.
به نظر می‌رسد صحنه‌های پایانی یکی از جذاب‌ترین سریال‌های دنیا که طیف مخاطبان فراوانی داشت، ترویج روحیه‌ی ایثار و شهادت‌طلبی در فرهنگ غربی باشد. صحنه‌هایی که نزدیکی زیادی با تفکرات اسلامی داشته و همین امر ادعای نیازمندی ایشان به نسل آماده‌ی فداکاری را تقویت نموده و خلاء موجود این فرهنگ در موضوع ایثار و فداکاری را نمایان می‌کند.
هنگامی که جک با صورتی خونین و مجروح روی زمین می‌افتد رهایی و خلاصی دوستانش را نظاره می‌کند و از این فداکاری خوشحال است. تمام صحنه‌های مرگ جک در تلازمی زیرکانه با نماهای جمع شدن دوستان و حرکت ایشان به سوی نور می‌باشد که چنین صحنه‌های تأثیرگذاری تداعی کننده‌ی حیات جاودان پس از مرگ است. در حقیقت ایشان سعی بر آن دارند تا با نمایش چنین داستان‌های تأثیر گذاری به نسل جوان خود چنین القا نمایند که با مرگ در راه آزادی دیگران و در حقیقت با شهادت در راه آرمان، انسان مدرن چیزی را از دست نداده بلکه به حیات جاودنه دست یافته و به سعادت می‌رسند.


منبع: سایت باشگاه اندیشه ۱۳۸۹/۶/۲۸
نویسنده : حسنا همایون

نظر شما