موضوع : پژوهش | مقاله

پیشنهادی که آنها نمی توانند رد کنند

درباره نفوذ سازمان سیا بر‌‌ هالیوود، چندین دهه است که داستان‌های زیادی بر سر زبان‌هاست. اما در همین یک دو دهه گذشته بود که چگونگی این نفوذ و میزان تاثیرگذاری سیاست‌های سیا بر فیلم‌های تولیدی توسط‌‌ هالیوود، به شکلی مستند روشن شده و در قالب کتاب‌ها و مقالات مختلف در اختیار افکار عمومی آمریکا و جهانیان قرار گرفته است.


همه کسانی که به تماشای فیلم می‌نشینند، چیزهایی درباره جاذبه جاسوس‌ها در‌ هالیوود می‌دانند.
از تریلرهای جاسوسی پس از جنگ هیچکاک گرفته تا داستان‌های روزگار جنگ سرد نظیر «دریدن پرده» تا هراس پارانویدی دهه 1970 که سیا در فیلم‌هایی همچون «سه روز کندور» به عنوان سازمانی که بر آن کنترلی نیست، به تصویر کشیده می‌شد تا زمان حاضر با سه گانه «بورنه» و «بدنه درو غ‌ها»ی ریدلی اسکات که به زودی بر پرده خواهد آمد، فیلم سازان همیشه دوست داشته اند که پا توی کفش جاسوس‌ها کنند.
اما آنچه بسیاری نمی‌دانند این است که جاسوسان نیز بسیار دوست دارند پا توی کفش فیلم سازان کنند. در واقع، داستان دخالت سیا در‌‌هالیوود، یک قصه فریبکاری و خرابکاری است که اگر روی پرده آید، آن قدر عجیب از کار در خواهد آمد که هیچ کس آن را باور نخواهد کرد.

بدنه دروغ‌ها
سال نمایش: 2008
کشور تولید کننده: آمریکا
زمان: 128 دقیقه
کارگردان: ریدلی اسکات
الگوی این قبیل فیلم‌ها، علنی بودن عملکرد وزارت دفاع است اما رابطه آن با‌‌هالیوود، به ندرت عمومی شده است. پنتاگون چندین دهه است که به فیلم سازان مشاوره می‌دهد و نیروهای انسانی و سخت افزاری ـ از جمله ناوهای هواپیمابر و هلی کوپترهای رزمی ـ در اختیار آنها قرار می‌دهد. تمام آنچه که در قبال این کار از فیلم سازان خواسته می‌شود این است که از نیروهای مسلح آمریکا چهره خوبی ارایه شود. به همین خاطر، در فیلم قبلی اسکات «سقوط شاهین سیاه» می‌بینیم، شخصیتی که بر مبنای یک شخصیت واقعی پرداخته شده بود و یک متجاوز به کودک نیز بود، وقتی که بر پرده سینما ظاهر شد، این بخش از پیشینه او مفقود شد.
مهم نیست که رفتار‌‌هالیوود با نیروهای مسلح چقدر تنگاتنگ بوده است، اما این اتفاق دست کم در حوزه عرصه عمومی رخ داده است. ولی این حرف را درباره ارتباطات سیا با پیشه سینما نمی‌توان زد. تا سال 1996 که سیا با کمی معرکه گیری اعلام کرد که یک «دفتر روابط با صنایع سرگرمی ساز» را تشکیل داده که با یک ظرفیت مشاوره ای بزرگ با فیلم سازان همکاری خواهد داشت، این حرف را نمی‌شد زد. سرپرستی این دفتر به چیس براندون سپرده شد که به مدت بیست و پنج سال در واحد خدمات مخفی نخبه سیا به عنوان یک مأمور عملیات سری خدمت کرده بود. این فرد را نمی‌توان جزو اهالی سینما دانست، هرچند که ارتباطاتی با‌‌هالیوود نیز دارد: او پسر عمه تامی لی جونز است.
اما این همکاری نصفه و نیمه به رسمیت شناخته شده در طول دوازده سال گذشته، در پی دهه‌ها تداوم نفوذ عمیقاً ریشه دار اما نامرئی سیا بر‌هالیوود رخ داده است. چگونه امکان داشت جز این باشد؟ همان طور که مأمور پیشین سیا باب بیر ـ که کتاب‌های مربوط به دوران همکاری او با آژانس، مبنایی برای فیلم «سیرانیا» محسوب می‌شد ـ به ما می‌گوید: «تمام این افرادی که استودیو‌ها را اداره می‌کنند، به واشنگتن می‌روند، با سناتورها می‌نشینند و با مدیران سیا و تمام کسانی که دستی در این کار دارند، نشست و برخاست می‌کنند.»
برای این ادعاهای او شواهدی مستند نیز وجود دارد: لوئیجی لوراسچی در اوایل دهه 1950، رئیس سانسور خارجی و داخلی «پارامونت» بوده است. به تازگی کشف شده که او برای سیا نیز کار می‌کرده است و در گزارش‌های ارسالی خود توضیح می‌داده که چگونه به منظور بهبود تصویر آمریکا در فیلم‌هایی که در خارج از کشور به نمایش در می‌آمده اند، سانسور اعمال می‌شده است. گزارش‌های لوراسچی این نکته را نیز فاش می‌کند که او چندین فیلم ساز را تشویق کرده تا «کاکا سیاه‌هایی خوش لباس و آراسته» را در فیلم‌هایشان تعبیه کنند تا با تبلیغات اتحاد جماهیر شوروی درباره روابط نژادی مسأله دار در ایالات متحده، مواجهه کنند. اگرچه برداشت شوروی‌ها تقریباً به حقیقت نزدیک تر بود.
فعالیت‌های لوراسچی فقط و فقط نوک این کوه یخ به شمار می‌رود. برای مثال، گراهام گرین انکار کرده است که اقتباس سال 1958 از رمان او (آمریکایی آرام) که داستان آن در ویتنام جریان دارد را به عنوان «فیلمی تبلیغاتی برای آمریکا» توصیف می‌کنند. ادی مورفی نقش اول چهره مورد نظر گرین را که به شکل خطرناکی جاه طلب است بازی نکرده است ـ که اعتقاد او به عادلانه بودن سیاست‌های خارجی آمریکا به او اجازه می‌دهد تا پیامدهای دهشت بار اعمال خود را نادیده بگیرد ـ بلکه نقش یک قهرمان ساده را ایفا می‌کند. روزنامه نگار انگلیسی بدبینی که نقش او را مایکل رجریو ایفا می‌کند، در عوض مردی است که قطب نمای اخلاقی او فقط یک جهت را نشان می‌دهد. بخشی از شخصیت آمریکایی گرین بر اساس مأمور اسطوره ای سیا در ویتنام، سرهنگ ادوارد لنسدیل پرداخته شده است. با این حساب، چگونه است که لنسدیل، کارگردان فیلم، جوزف مانکه ویچس را تشویق کرده تا فیلم نامه را در راستای سازگاری بیشتر با اهداف او تغییر دهد.
اما سیا فقط خط مشی‌ها را در اختیار فیلم سازان قرار نمی‌دهد. این سازمان حتی پول نیز به آنها پیشنهاد می‌کند. در سال 1950، این سازمان، حقوق رمان «مزرعه حیوانات» جرج اورول را خریداری کرد و بعد در سال 1954، سرمایه لازم برای ساخت نسخه انیمیشنی انگلیسی این فیلم را فراهم کرد. درباره نقش سیا در‌‌هالیوود، مدت‌هاست که شایعاتی وجود داشته است، اما فقط در طول دهه گذشته بوده که این شایعات به اثبات رسیده و حکایت نقش سیا در‌هالیوود، در کتاب دانیل لیب، «براندازی اورول» بازگفته شده است.
این روزها معمول ترین راه‌هایی که سیا با کمک آن نفوذ خود را بر‌‌هالیوود گسترش می‌دهد، راه‌های مستقیمی همچون تأمین سرمایه و سرمایه گذاری در ساخت فیلم‌ها یا بازنویسی فیلم نامه‌ها نیست، بلکه پیشنهاد ارایه کمک در موضوعات برای واقع نمایی هر چه بیشتر است. این کار از طریق ایفای نقش مشاور فیلم‌ها از سوی مأموران پیشین سیا انجام می‌پذیرد، هرچند که امکان دارد بعضی‌ها فکر کنند، آیا به راستی چیزی تحت عنوان «مأمور سابق» وجود دارد یا نه. همان گونه که مأمور پیشین سیا لیندزی موران و نویسنده کتاب «انفجار پوشش من» اشاره کرده، سیا معمولاً از ماموران سابق خود می‌خواهد که وظایفی را برای کارفرمای پیشین خود انجام دهند.
به این ترتیب، زمانی که CBS در حال ساخت مجموعه تلویزیونی «آژانس» (که حتی فیلم نامه آن توسط یک مأمور پیشین نوشته شده) در سال 2001 بود، این شبکه با هیچ مشکلی برای دریافت کمک‌های رسمی این سازمان مواجه نشد. آژانس به همین اندازه برای تام کلانسی رمان نویس که پس از انتشار «شکار برای اکتبر سرخ» به مقر سیا دعوت شد، سودمند بود، دعوتی که به طور منظم بارها تکرار شد. در نتیجه، وقتی کتاب «پول ترس» کلانسی در سال 2002 به فیلم درآمد، سیا با خوشحالی سازندگان این فیلم را برای یک گردش شخصی از مقر آن به لانگلی برد وبه بن افلک بازیگر پیشنهاد کرد که ترتیب دسترسی او را به تجزیه و تحلیل‌های سازمان بدهد. وقتی فیلم برداری شروع شد، براندون به سمت مشاور گماشته شد؛ نقشی که در حین ساخت مجموعه تلویزیونی پر زرق و برق Alis نیز برای او تکرار شد.
مأمور پیشین میلت بیردون در دو کار پر اکشن با موضوع جاسوسی، نقش مشاور را بر عهده گرفت. فیلم سال 2006 رابرت دنیرو «چوپان خوب» که گفته می‌شود نسخه ای نزدیک به داستان رئیس مشهور اداره ضد جاسوسی جیمز جیسوس آنجلتون است و نیز «جنگ» چارلی ویلسون، داستان اقدامات مخفیانه آمریکا برای تأمین تسلیحات مجاهدین افغان در طول اشغال این کشور توسط شوروی در دهه هشتاد است. در عالم واقعیت، این داستانی بود که به پایانی ناخوشایند ختم شد، چرا که جنگجویان آزادی افغانستان، به زایمان تروریست‌های القاعده کمک کردند. اما در فیلم چنین موضوعی مطرح نمی‌شد. همان طور که بیردون ـ که مأمور مسئول سیا برای رساندن تسلیحات به افغان‌ها بوده ـ اندکی قبل از نمایش این فیلم اشاره کرده، «این فیلم این انگاره را کنار می‌گذارد که به دلیل عملکرد ما در تأمین تسلیحات افغان‌ها بود که با یازده سپتامبر مواجه شدیم.»
اظهار نظر بیردون، سرنخی را در اختیار ما می‌گذارد از یک دلیل واقعی، که چرا سیا علاقه مند به ارائه مشاوره به‌‌هالیوود است. سرنخی که پل کلبو رایزن کل مشترک سابق سیا ـ که مقامی بسیار ارشد در لانگلی محسوب می‌شود ـ آن را شفاف تر می‌کند. در سال 2007، کلبو در کالج «حقوق لینچبرگ» در ویرجیانا ـ که به سمت استادیار دانشیاری آنجا منصوب شده ـ به سخنرانی در باره روابط سیا با‌‌هالیوود پرداخت. روزنامه نگاری که در این سخنرانی حضور داشت (و حالا تمایل دارد که ناشناس بماند) گزارش کرد که کلبو درباره فیلم سال 2003 آل پاچینو/کالین فارل یعنی«استخدام» سخن گفته است. او گفته که در تمام مدت فیلم برداری این فیلم، یک مأمور سیا به عنوان «مشاور» در کنار فیلم حضور داشته است؛ هرچند که شغل واقعی او گمراه کردن فیلم سازان بوده است نه راهنمایی آنها. این روزنامه نگار به نقل از کلبو گفته است: «ما دوست نداریم‌هالیوود تا این اندازه به حقیقت نزدیک شود.»
اگر چه بسیار عجیب است، اما کلبو در ایمیل مفصلی که برای ما ارسال کرده، گفتن چنین حرفی را به شدت تکذیب کرده و گفته است که او «گفت و گوهای بسیار خاصی را با مدیریت ارشد سیا به یاد آورده، مبنی بر اینکه تاکنون هیچ کس از تأثیر محتوای فیلم، چنین تصویر غلطی را ارایه نداده است؛ هیچ وقت.» اگر چه این روزنامه نگار گزارش اولیه خود را تأیید کرد، کلبو از بحث بیشتر پیرامون این موضوع خود داری کرد.
بنابراین در کنار جرح و تعدیل سناریوها، سرمایه گذاری در تولید فیلم‌ها، لاپوشانی حقیقت ـ همین‌ها به اندازه کافی مایه نگرانی نیست؟ ـ مواردی نیز وجود دارد که برخی با اشاره به آنها بر این باورند که فعالیت‌های سیا در‌هالیوود فراتر از اینها نیز می‌رود؛ در واقع بسیار فراتر، یعنی اصولاً جزو عوامل فیلم بودن. در ژوئن سال 1997 گری دور فیلم نامه نویس، در حال کار بر روی فیلم نامه اولین فیلمی بود که خود قصد کارگردانی آن را داشت. فیلم نامه یک فیلم اکشن بود و داستان آن علیه تهاجم آمریکا به پاناما در سال 1989 که به سرنگونی دیکتاتور این کشور مانوئل نوریگا منجر شد. طبق گفته وندی همسر دور، او با یک دوست قدیمی ـ مأمور سیا چیس براندون ـ در باره رژیم نوریگا و برنامه‌های مبارزه با مواد مخدر در آمریکای لاتین صحبت کرده است. وندی به CNNگفت: «او بر سر برخی از چیزهایی که در روند تحقیقات خود دریافته بود، خیلی دردسر و اذیت کشید. او در حال تحقیق در باره تهاجم آمریکا به پاناما بود، چون در حال نگارش داستانی واقعی بود که می‌خواست علیه این تهاجم، سرنگونی نوریگا و حجم هنگفت مبالغ پولشویی شده در بانک‌های پاناما و نیز پولشویی‌های دولت خود ما بنویسد.»
دور در پایان آن ماه در سانتافه نیومکزیکو بر سر کار دیگری حضور داشت. او در حال بازگشت به لس آنجلس بود که در ساعت یک و پانزده دقیقه بامداد، روز بیست و هشت ژوئن با وندی تماس تلفنی گرفت. تماسی که به گفته وندی، از مکالمات تلفنی ضبط شده حذف شده است. وندی به CNN گفت که او شدیداً نگران» شده، چون دور جوری حرف می‌زده که انگار تحت فشار و اجبار قرار داشته است. او مطمئن بوده که «یک نفر در اتومبیل کنار او نشسته بوده.» این آخرین باری بود که وندی دور صدای شوهرش را می‌شنید.
پزشکی قانونی در ادامه تحقیقات خود، انگیزه و چگونگی مرگ دور را «نامعلوم» اعلام کرد، اما پلیس نهایتاً به این نتیجه احتمالی رسید که مرگ این فیلم نامه نویس در اثر سانحه رانندگی رخ داده است. پلیس اعلام کرد که او در حین رانندگی به خواب رفته، اتومبیل او از بزرگراه منحرف شده، به داخل آب سقوط کرده و در نتیجه آن غرق شده است. ولی نکات مبهم همچنان در جای خود باقی ماندند؛ لپ تاپ دور که نسخه ای از فیلم نامه ناتمام او در آن قرار داشت و همراه او بود، از داخل اتومبیل وی مفقود شد، همین طور اسلحه ای که دور از روی عادت در سفرهای طولانی با خود می‌برد. پس از ناپدید شدن دور، فردی که ادعا می‌کرد نماینده سیا است، به خانه وی مراجعه می‌کند و درخواست می‌کند که به مطالب کامپیوتر او دسترسی داشته باشد. تحقیق کننده خصوصی‌هالیوودی دان کراچفیلد اشاره کرده است که در همین دوره زمانی بوده که نسخه‌های دست نویس قبلی فیلم نامه دور، به طرزی نامعلوم از حافظه کامپیوتر یاد شده پاک شده است. پلیس ادعا کرد که اتومبیل دور منحرف و از بزرگراه خارج شده است. با این حال، بیوه دور هیچ صدمه محسوسی را بر روی گاردریل‌های کنار بزرگراه در محل سانحه ادعایی رؤیت نکرده واین پرسش را مطرح کرده که چگونه امکان دارد در یک بزرگراه پر رفت و آمد، به مدت یک سال تمام، هیچ کس متوجه وجود اتومبیلی با این مشخصات در زیر آب نشده باشد؟ شاید از اول تا آخر این ماجرا شباهت بسیار زیادی با یک فیلم جنایی جاسوسی واقعی داشته باشد. اما حادثه مرگ دور برای افراد بسیاری همچنان هضم ناشده باقی مانده است.
با وجود اعتراف سیا به داشتن تمایل به ایفای نقشی آشکارتر در‌هالیوود، به سختی می‌توان شفافیت تازه به کار گرفته شده سیا را زیاد جدی گرفت. نکته بسیار مهم این است که حتی اگر برخی از عملیات‌های این سازمان آشکار و علنی باشد، هنوز حقیقت وقایع چندین دهه قبل آشکار نشده و بسیاری از آنها تصادفا به حوزه عمومی کشیده شده اند. بنابراین ما از کجا می‌توانیم اطمینان حاصل کنیم که این سازمان درباره فعالیت‌های فعلی خود حقیقت را می‌گوید؟ به این ترتیب می‌توان گفت، شاید جاسوس‌ها دوران جنگ سرد را پشت سر گذاشته باشند، اما آنها هنوز در تاریکی سینما برای خود پناهگاهی دارند.


منبع: ماهنامه سیاحت غرب / 1388 / شماره 71، خرداد ۱۳۸۸/۳/۰۰به نقل از: www.guardian.co.uk
نویسنده : متیو آلفرد
نویسنده : رابی گراهام

نظر شما