موضوع : پژوهش | مقاله

بازبینى اشتغال زنان بعد از سى سال‏

انگیزه‏هاى اشتغال زنان‏
امروزه اشتغال زنان در ادبیات توسعه و جهانى شدن جایگاه مهمى یافته است؛ به این معنا که بخش عمده‏اى از توسعه، معطوف به زنان شده و ایشان که نیمى از جمعیت جامعه بشرى هستند، مى‏بایست در ایجاد توسعه پایدار در زمینه‏هاى مختلف اجتماعى و اقتصادى، نقش داشته باشند. بنابراین، برنامه‏هاى توسعه و روند جهانى شدن، فراخوان زنان را به حضور در اجتماع و بازار کار به همراه داشته‏اند.
در اولین گام، دعوت زنان به مشارکت و سازندگى در امور اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و اقتصادى، همراه با ترسیم دورنماهایى روشن و پرنوید و فراهم شدن امنیت و آرامش اجتماعى پس از دوران پرتنش و التهاب هشت ساله جنگ با عراق بود که باعث روى آوردن خیل عظیم زنان و دختران مسلمان ایرانى به یکى از اصیل‏ترین و شریف‏ترین نیازها و خواسته‏هاى بشر، یعنى کسب علم شد؛ چنان که تعداد دخترانى که به دانشگاه‏ها، مدارس عالى و مدارس علمیه روى مى‏آورند، روز به روز در حال افزایش است. روند پذیرفته‏شدگان زن در کنکور سراسرى از سال 1372 تا به حال سیر صعودى پیدا کرده است؛ چنان که در آزمون سراسرى سال 1387، تعداد داوطلبان دختر کنکور به 62 درصد مى‏رسد. (1) اثرات و نتایج این روند صعودى، در نخستین آزمون ادوارى استخدامى، که در پاییز سال 1381 برگزار گردید، مشخص شد: «زنان 64 درصد شرکت‏کنندگان در اولین آزمون را تشکیل مى‏دادند و در سه سال آینده، 75 درصد متقاضیان کار در کشور، زنان خواهند بود.» (2) این در حالى است که در مورد متقاضیان ورود به مدارس علمیه دینى و علاقه‏مندان به اشتغال در این زمینه، آمار رسمى منتشر نشده اما داده‏هاى غیررسمى حکایت از رشد تعداد دختران داوطلب براى تحصیل در مدارس علمیه دارد.
آن چه فراروى ما قرار دارد، سرنوشت نسل آینده کشور است. اغلب مادران نسل آینده در شمار زنان تحصیل‏کرده و فرهیخته هستند و خواهان حضور فعال در جامعه و به عهده گرفتن مسئولیت و اشتغال بیشتر زنان تحصیل‏کرده حوزه و یا دانشگاه، على‏رغم تفاوت آموزه‏هایى که فرامى‏گیرند، در این خواسته با یکدیگر مشترک‏اند و بلافاصله پس از اتمام تحصیلات خود در مدارس حوزوى یا دانشگاه‏ها، در صدد برمى‏آیند تا به گونه‏اى وارد بازار کار شوند.
این روند در حالى اتفاق مى‏افتد که سى سال از پیروزى انقلاب اسلامى ایران مى‏گذرد. انقلابى که به رهبرى امام خمینى (ره)، با همیارى مردم و براى تغییر رژیم طاغوتى پاگرفت و با خون شهیدان به ثمر نشست. شاید امروز یکى از اصلى‏ترین سؤالات در حوزه مسائل زنان چگونگى و بایسته‏هاى اشتغال آنان در بازار کار است؛ سؤالى که هر سال با افزایش تعداد دانش‏آموختگان آموزش‏عالى و حوزه‏هاى علمیه خواهران، صورت جدى‏ترى به خود مى‏گیرد؛ و سؤالى که سى سال براى پاسخ‏گویى به آن فرصت داشتیم اما به نظر مى‏رسد اکنون با وضعیت ایده‏آل و حتى مناسب شأن نظام مقدس جمهورى اسلامى، فاصله داریم.
از سوى دیگر، انقلاب اسلامى داعیه‏دار تحولى فرهنگى است و از ابتدا به متحول کردن اندیشه‏ها و عادات و آداب مرسوم پرداخت. اما باید دید که در نخستین گام این تحولات فرهنگى، در اشتغال زنان به صورت مبنایى چه اثرى گذاشته و انگیزه زنان امروز جامعه ایران اسلامى را براى کار و اشتغال در بیرون از خانه به چه سمتى هدایت کرده است.

انگیزه‏هاى زنان براى اشتغال‏
احساس امنیت و آرامش خاطر، پدیده‏اى روانى است که ریشه در فطرت انسان دارد. به همین دلیل، روان‏پژوهان در بررسى ابعاد روانى انسان، نیاز به ایمنى را در سلسله نیازهاى اساسى وى قرار مى‏دهند. هرچند در دنیاى روان و شخصیت انسان، تفکیک امکان‏پذیر نیست، جهت شناخت بهتر مى‏توان از طریق تفکر انتزاعى، اجزایى را براى شخصیت قایل شد. در این میان شاید بتوان بهترین تفکیک را از آن مزلو دانست. آبراهام مزلو، به جنبش روان‏شناسان انسان‏گرا تعلق دارد و برخلاف روان‏شناسانى چو فروید که بر نقاط ضعف و عقده‏هاى روانى و مطالعه روان‏نژندها و اختلالات روانى تأکید دارند، توجه ویژه به جنبه‏هاى مثبت و متعالى انسان دارد و معتقد است: «مطالعه انسان‏هاى لنگ، کوتوله، نارس و بیمار، تنها مى‏تواند یک روان‏شناسى لنگ را تولید کند.» (3)
مزلو، مجموعه‏اى از نیازهاى ارثى و شبه‏غریزى را براى انسان تعریف کرده که منشأ انگیزش‏هاى است. (4) انگیزه آدمى، نیازهایى مشترک و فطرى است که در سلسله‏مراتبى از نیرومندترین تا ضعیف‏ترین نیاز قرار مى‏گیرد. سلسله مراتب نیازهاى مزلو در پنج طبقه و در نظامى نردبانى و هرمى‏شکل مطرح شده؛ چنان که باید پیش از رفتن به پله دوم، پاى خود را روى پله اول و پیش از پله سوم، روى پله دوم پاى گذاشت. از این رو، پایین‏ترین و نیرومندترین نیاز، باید پیش از بروز نیاز طبقه دوم برآورده شده باشد و سلسله مراتب به همین ترتیب پیش برود تا پنجمین یا برترین نیاز، یعنى نیاز به «خودشکوفایى» پدیدار شود. در واقع، شرط اولیه دست یافتن به خودشکوفایى، ارضاى چهار نیازى است که در سطوح پایین‏تر این سلسله مراتب قرار گرفته‏اند و عبارت‏اند از:
1. نیازهاى جسمانى یا فیزیولوژیک؛
2. نیازهاى ایمنى؛
3. نیازهاى محبت و احساس تعلق؛
4. نیاز به احترام.
هر پنج نیاز به طور هم‏زمان ما را برنمى‏انگیزد. در هر لحظه فقط یک نیاز چیره است و این چیرگى بسته به این است که کدام یک از نیازها برآوده شده باشد. اگرچند روز گرسنگى کشیده باشید، نیاز جسمانى گرسنگى چیره مى‏شود و نیاز ایمنى، محبت، احترام یا تحقق خود توجه‏تان را جلب نمى‏کند، بلکه بیش از هرچیز دیگر به غذا نیاز دارید و نیازهاى انسانى دیگر بى‏اهمیت قلمداد مى‏شود. گرسنگى که برطرف شد، آن‏گاه متوجه نیاز ایمنى مى‏شوید.
نیازهاى جسمانى، نیاز به غذا، آب، هوا، خواب و رابطه جنسى است که ارضایشان براى بقا اساسى است. از این رو، نیازهاى جسمانى نیرومندترین نیازها هستند. پس از آن، نیازهاى ایمنى، انگیزه انسان قرار مى‏گیرند. این نیازها عبارت‏اند از: امنیت، ثبات، حمایت، نظم و رهایى از ترس و اضطراب. به اعتقاد مزلو، همه ما تا اندازه‏اى نیاز داریم که امور، جریانى عادى و پیش‏بینى شدنى داشته باشند. تحمل عدم اطمینان دشوار است؛ در نتیجه، مى‏کوشیم تا سرحد توانایى، به امنیت، حمایت و نظم دست یابیم. فى المثل، برموجودى بانکى‏مان مى‏افزاییم، خود را بیمه مى‏کنیم و براى از دست ندادن مزایاى جنبى شغل، در مشاغل امن و بى‏خطر مى‏مانیم.
زمانى که انسان به حد معینى از احساس ایمنى و تأمین دست یافت، متوجه ارضاى نیازهاى تعلق و محبت مى‏شود. ممکن است براى یافتن احساس تعلق، به گروه یا باشگاهى بپیوندد و ارزش‏ها یا ویژگى‏هاى آن را بپذیرد یا لباس متحدالشکل آن را به تن کند. با ایجاد رابطه نزدیک و مهرانگیز با دیگرى، یا به طور کلى با مردم، نیاز محبت‏مان را برمى‏آوریم. در این رابطه‏هاست که محبت کردن به اندازه محبت دیدن اهمیت دارد. نیاز به احترام در مرتبه چهارم نیازهاى انسان قرار دارد. مزلو میان دو نوع نیاز به احترام فرق گذاشته است. این دو عبارت‏اند از: احترامى که دیگران مى‏گذارند و احترامى که به خود مى‏گذاریم. احترامى که دیگران مى‏گذارند، مقدم است؛ زیرا ظاهراً دشوار بتوان درباره خود به نیکى اندیشید، مگر آن که اطمینان حاصل کنیم دیگران درباره ما نیک مى‏اندیشند.
احترامى که منشأ خارجى داشته باشد، مى‏تواند بر پایه اشتهار، تحسین، موقعیت، وجهه یا موفقیت اجتماعى، یعنى همه ویژگى‏هایى باشد که به طرز تفکر و واکنش دیگران در برابر ما ارتباط مى‏یابد. مى‏توانیم ثروت و اهمیت خود را با اتومبیلى که مى‏رانیم، محله‏اى که در آن زندگى مى‏کنیم، لباسى که مى‏پوشیم یا رفتار تحسین‏انگیز و شایسته خود نشان دهیم.
وقتى احساس احترام درونى کنیم یا به خود احترام بگذاریم، احساس ایمنى درونى و اعتماد به خود مى‏یابیم و خود را را ارزش‏مند و شایسته احساس مى‏کنیم. زمانى که فاقد احترام به خود باشیم، در مقابله با زندگى احساس حقارت، دل‏سردى و ناتوانى مى‏کنیم. براى دست‏یابى به احساس احترام به خود راستین، باید خود را خوب بشناسیم و بتوانیم فضایل و نقاط ضعف‏مان را به طور عینى تشخیص دهیم. اگر ندانیم چیستیم و کیستیم، نمى‏توانیم به خود احترام بگذاریم. تعبیر مزلو از احترام به خود، «عزت نفس» است. (5)
اگر همه نیازهاى مذکور برآورده شود، آن‏گاه انسان به سوى عالى‏ترین نیاز یعنى نیاز به «تحقق خود» یا «خودشکوفایى» روى مى‏آورد. تحقق خود را مى‏توان کمال عالى و کاربرد همه توانایى‏ها و محقق ساختن تمامى خصایص و قابلیت‏هاى خود دانست. ما باید به آن چه استعداد بالقوه‏اش را داریم، تبدیل شویم. هرچند نیازهاى طبقات پایین‏تر برآورده شده باشند - یعنى از لحاظ جسمانى و عاطفى احساس ایمنى کنیم، از احساس تعلق و محبت بهره‏مند باشیم و خود را فرد ارزش‏مندى احساس کنیم - ولى اگر در تلاش خود براى ارضاى نیاز تحقق خود شکست بخوریم، احساس ناکامى و بى‏قرارى و ناخشنودى مى‏کنیم.
براساس همین نظریه مى‏توان انگیزه‏هاى زنان براى اشتغال را تحلیل و بررسى کرد.

1. نیاز به امنیت و کسب احترام‏
با توجه به آن چه که آمد، به نظر مى‏رسد در دوران حاضر و شرایط موجود، استقبال دختران از ادامه تحصیلات عالیه در دانشگاه یا حوزه‏هاى علمیه و رویکرد آنان به اشتغال، در واقع لایه‏هاى سطحى و بیرونى است که ریشه در نیازهاى اصیل انسانى دارد که مزلو به آنها اشاره کرده
است: «در تحقیق میدانى که در بین 400 نفر از طلبه‏هاى دختر از سراسر کشور انجام شد، در پاسخ به این سؤال که مهم‏ترین نیاز یک زن چیست؟ به ترتیب اولویت 3/31 درصد نیاز امنیتى و عاطفى 5/25 درصد علم و تحصیل، 1/17 درصد ازدواج، 2/14 درصد احترام و موقعیت اجتماعى مناسب و بالاخره 9/9 درصد استقلال مالى و اشتغال را ذکر کرده‏اند.» (6) چنان که ملاحظه مى‏شود، در این نظرسنجى طبقات نیازهاى مزلو به خوبى مشاهده مى‏شود. این انگیزه‏ها را به صورت دیگرى نیز مى‏توان دسته‏بندى کرد:
الف. بهبود وضع اقتصادى خود یا خانواده؛
ب. به فعلیت رساندن استعدادهاى بالقوه؛
ج. علاقه به اشتغال به صورت کلى یا علاقه به یک شغل خاص.
ابعاد اشتغال زنان از عواملى نشئت مى‏گیرد که خود در هر جامعه و با توجه به ارزش‏هاى حاکم بر آن، شبکه‏اى متمایز تشکیل مى‏دهد و بررسى‏ها حکایت از تنوع این عوامل دارد. اگر جامعه را به سه طبقه محروم، متوسط و مرفه تقسیم کنیم، هر طبقه شبکه‏اى از این عوامل را در بر مى‏گیرد. در طبقه محروم و کارگرى، اولویت با فشار اقتصادى است و هدف اصلى زنان متأهل از کار، تأمین رفاه براى خانواده و امکان ادامه تحصیل براى فرزندان است. زنان مجرد این طبقه نیز براى بهبود وضعیت مالى خویش ناگزیر از کارکردن هستند. اما در طبقه متوسط، اشتغال این فرصت را به زنان مى‏دهد که استعدادهاى بالقوه خود را به شکوفایى برسانند و نقصان‏هاى شخصیتى خویش را به گونه‏اى جبران کنند. در طبقه مرقه، «علاقه» به شغل خاص یا فقط اشتغال، عامل اصلى کار کردن زنان است. (7)
همان طور که آمد، نیازهاى روحى و روانى، اصلى‏ترین انگیزه زنان براى کار است. به عبارت دیگر، زن با کار کردن قصد دارد برخى نیازهاى روحى و عاطفى خود را برآورده کند؛ چنان که در طبقات محروم، این نیاز روحى، شامل «حمایت» هرچه بیشتر و بهتر خانواده و فرزندان و تأمین نیازهاى طبقه اول مى‏شود. اما با بهتر شدن وضعیت مادى خانواده، این نیازها به سمت نیازهاى بالاى هرم مزلو صعود مى‏کند؛ به گونه‏اى که در دو طبقه متوسط و مرفه نیاز به «رشد ظرفیت‏هاى علمى و تخصصى»، «عزت‏مندى و کسب کرامت»، «علاقه به کار» و در نهایت «شکوفایى توانایى‏هاى خود»، از عامل «حمایت دیگران» و «تأمین نیازهاى فیزیولوژیک آنان» قوى‏تر است.

2. ابراز وجود
یکى از احتیاجات روانى انسان‏ها، ابراز وجود است، (8) یعنى ارایه افکار و عقاید خود به دیگران. هر فردى از افراد بشر به ویژه زنان، در هر وضع و مرحله‏اى که باشند میل دارند از فرصت‏هاى مختلف استفاده کنند و خود را نشان دهند. فرد براى حفظ احترام به خود یا ظاهر کردن اعتماد به نفس، میل دارد محصول فکر و ذوق خود را در اختیار دیگران قرار دهد تا به این وسیله، لیاقت خود را نشان دهد و به دیگران بفهماند که مى‏تواند مستقیماً کارى را انجام دهد تا عقیده مخصوصى درباره او داشته باشند. (9) به جرئت مى‏توان گفت رفتار اغلب زنان بدحجاب خودآرا و طناز در کوچه و خیابان، بدون انگیزه جنسى است و علت ابراز این حالات در آنان غالباً به طور ناخودآگاه و براى جلب توجه دیگران به خود یا حداقل پاسخ به نیاز ابراز وجود است. (10)
«در تحقیقى که در دانشگاه الزهرا انجام گرفته است، 40 درصد از دانشجویان دختر در زمینه معیارهاى انتخاب مشاغل، علاقه و توجه فرد را ملاک انتخاب شغل معرفى کردند و 32 درصد آنان صرف پذیرفتن مسئولیت اجتماعى به عنوان عضوى کارآمد از اعضاى جامعه را معیار انتخاب شغل دانستند. 20 درصد از دانشجویان ارزش و وجهه اجتماعى را ملاک دانسته‏اند و تنها حدود 7 درصد میزان درآمد و تأمین مادى حرفه را عامل انتخاب آن معرفى کرده‏اند.» (11) مطابق این نظرسنجى، 20 درصد از دختران با انتخاب شغل و کار کردن سعى در ابراز وجود و آشکار کردن توان‏مندى‏هاى خود دارند. در واقع اشتغال یکى از سالم‏ترین و سازنده‏ترین روش‏هاى ابراز وجود براى زن است و در صورتى که با آموزش‏ها و شرایط لازم و مناسب همراه باشد، مى‏تواند از بروز بسیارى از ناهنجارى‏ها در جامعه جلوگیرى کند.
باید توجه داشت که خداوند تعالى نیز زنان را به پرهیز از تبرّج (12) «جاهلى» امر مى‏کند و در پى آن دستور به حجاب مى‏دهد. بنابراین، باید توجه کرد که بد حجابى یکى از نمودهاى نبود آموزش صحیح به دختران براى ابراز وجود به نحو مطلوب و شایسته است.

3. عمل به تکلیف دینى و خدمت‏رسانى‏
در نظرسنجى قبل آمد که 32 درصد از دختران ملاک انتخاب شغل را پذیرفتن مسئولیت اجتماعى و کارآمدى و خدمت رسانى دانسته‏اند. باید در نظر داشت که کارکردن نیز همچون دیگر فعالیت‏هاى انسان، برآیند مجموعه‏اى از عوامل است و اعتقادات و باورهاى دینى و ملى را هم مى‏توان یکى از علل اشتغال زنان دانست. پس از پیروزى انقلاب اسلامى، احساس وظیفه برخاسته از اعتقادات اسلامى که مسلمانان را به کمک و یارى خواهران و برادران دینى، بلکه نوع انسان دعوت مى‏کند و نیازهاى جامعه مسلمانان، موجب مى‏شود که انسان‏هاى متعهد و متخصص به انگیزه اداى وظیفه، قدم به بازار کار بگذارند. آموزه‏هاى دینى که رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینى (ره) مطرح کرد، نسل جوان را با مفاهیمى جدید آشنا ساخت: جهاد، ایثار، شهادت، خودکفایى، استقلال، مسئولیت، سازندگى و...؛ مفاهیمى که گاه قوى‏ترین معادلات بشرى را درهم مى‏ریزد و انگیزه‏هایى را ایجاد مى‏کند که در خوش‏بینانه‏ترین حالت، در بالاترین طبقه نیازهاى مزلو، قرار دارند.
این احساس وظیفه به علاوه دیگر علل اشتغال، به فرد کمک مى‏کند تا در انتخاب شغل و اداى تکالیف، بهترین را تصمیم بگیرد. زن مسلمان در انتخاب شغل، علاوه بر توانایى و استعدادهاى خود، به نیازهاى جامعه مسلمانان و تکلیفى که در پیشگاه خداوند بر عهده دارد، توجه مى‏کند. بسته به میزان اعتقادات و باورهاى مذهبى هر فرد، انگیزه‏هاى دینى را که موجب انتخاب و اشتغال زنان مى‏شود، مى‏توان در طبقات دوم تا پنجم هرم مزلو، جاى داد. تقریباً تا سال‏هاى آغازین دهه 70، یعنى سال‏هاى پس از قبول قطعنامه 598 و اتمام جنگ، انگیزه‏هاى انقلابى و اسلامى و حتى ملى در انتخاب شغل و حرفه بسیار مؤثر بودند. اما به مرور با کم‏رنگ شدن جلوه‏هاى انقلابى و دینى در جامعه، انگیزه براى انتخاب شغل به سمت منافع فردى سوق پیدا کرد. هرچند نمى‏توان منافع فردى را فقط مترادف با سودجویى مالى دانست، اما جلوه‏هاى ایثار و جهاد در میدان عمل کمتر به چشم مى‏خورد.

4. تبلیغات رسانه‏اى و دیدگاه‏هاى اجتماعى‏
نیازسنجى‏ها و آمارها بیان مى‏دارند که «45 درصد دختران تحصیل‏کرده کشور به رغم هزینه سنگینى که از خانواده‏ها و دولت برایشان انجام گرفته به دلایل متعدد هرگز تمایلى براى ورود به عرصه کار و مشارکت فعال اجتماعى - اقتصادى ندارند.» (13) و «رشد تقاضاى اجتماعى زنان براى آموزش عالى بیشتر متأثر از انگیزه‏هاى «غیراقتصادى» مانند شأن و منزلت اجتماعى، فرهنگى و... بوده است. به عبارت دیگر به تدریج حضور و تحصیل در آموزش عالى بیشتر به یک کالاى مصرفى «تجملى» تبدیل شده است.» (14) همچنین مطالعات روان‏شناختى کارشناسان، بیان‏گر این است که زنان در مقابل تنش، اضطراب و استرس آسیب‏پذیرتر از مردان هستند. دکتر آذردخت مفیدى معتقد است که: «زنان بهاى تمدن مردانه را مى‏پردازند. تمدن ما بر پایه خصایل مردانه ریخته شده است. بسیارى از عواطف زنان و درک‏هاى شهودى آنان در این تمدن سرکوب شده است. بسیارى از زنان براى این‏که بتوانند در این تمدن مردانه سرشان را بلند کنند، مجبور به بها دادن به خصایل مردانه‏شان شده‏اند. همین موضوع به سرکوب شدن خصایل زنانه‏شان منتهى شده است که خود به خود بیمارى‏زاست. بیمارى‏هاى گم‏گشتگى هویت، اضطراب، افسردگى، هراس‏ها و وسواس‏ها.» (15)
در کنار هم قراردادن این واقعیات، ما را به این نتیجه دردناک مى‏رساند که بسیارى از زنان و دختران جامعه کنونى ما، پیش از آن‏که مجال یافتن ایده‏آل‏ها و آرزوهاى خویش را پیدا کنند، تحت تأثیر شعارهاى سیاسى، ملى و جهانى و نیز تبلیغات سینما و تلویزیون، ماهواره، اینترنت و دیگر رسانه‏ها قدم در راهى گذاشته‏اند که با فطرت و خواسته‏هاى اصیل آنها فاصله دارد و در این میان، آن‏چه به معناى واقعى کلمه قربانى شده است، عواطف و روحیه لطیف ایشان است. در این میان شایع‏شدن برخى امور در جامعه و پیروى بى‏چون و چرا از آنها که اصطلاحاً «مُد» نامیده مى‏شوند نیز مؤثر بوده است. برخى از دختران و حتى خانواده‏هاى آنان، به هیچ وجه براى ادامه مسیر زندگى دختر خود بعد از دانشگاه برنامه‏اى ندارند و تنها مسئله براى آنان قبولى دخترشان در یک رشته دانشگاهى است.
حتى در سطوح مدیریتى نیز نظر کارشناسان چنین است. دکتر شهلا اعزازى، جامعه‏شناس و استاد دانشگاه در مورد این سؤال که چرا زنان در ایران به سطوح مدیریتى راه نمى‏یابند، گفت: «اصولاً زنان با تحصیلات بالا هم در ایران قصد عبور از این سقف شیشه‏اى را ندارند. یعنى چندشغله بودن زنان مدیر، خود مانعى براى پذیرش مسئولیت‏هاى بزرگ‏تر است. زن علاوه بر مسئولیت کارمندى، همسر و مادر خانواده نیز محسوب مى‏شود و باید توجه داشت که تمام این مسئولیت‏ها وظایفى بسیار گسترده دارد و... و تمام این مسئولیت‏ها برعهده یک فرد نهاده شده است، بنابراین با پذیرش سمت مدیریتى به نوعى بر مسئولیت‏ها و وظایف آنها افزوده مى‏شود.» (16) البته باید توجه داشت همان طور که آمد، براى مادران و زنان شاغل در تمامى دنیا وجود دو یا سه نقش و مسئولیت مطرح است و اختصاص به ایران یا فرهنگ اسلامى ایرانى ما ندارد. دکتر اعزازى نپذیرفتن سمت مدیریت از سوى زنان را ناشى از شیوه‏هاى متفاوت مدیریت زنان و مردان مى‏داند و در این مورد مى‏گوید: «اصلاً پذیرش مسئولیت در یک فضاى کاملاً مردانه بسیار سخت است، یعنى یک زن در این محیط احساس غربت مى‏کند و شاید مجبور شود که شیوه‏هاى مدیریتى خودش را تغییر دهد که این نیز خود، نوعى دوگانگى است.» (17)
در نهایت مى‏توان نتیجه گرفت که در صورتى که برنامه‏ها و تبلیغات کلان کشور در باره توسعه و مشارکت زنان، با نیازهاى روحى و فطرى ایشان هماهنگ باشد، در آینده بسیارى از معضلات پیش‏روى ما در مورد اشتغال زنان از بین خواهد رفت.

5. ناکارآمدى ساختار آموزش عالى‏
روند صعودى پذیرفته‏شدگان زن دانشگاه‏هاى کشور از سال 1372 به بعد را مى‏توان از جنبه‏هاى مختلف بررسى و تحلیل‏هاى متعددى از این روند ارایه کرد. پژوهش‏ها بیان‏گر این است که تقاضاى اجتماعى زنان براى آموزش عالى بیشتر متأثر از انگیزه‏هاى غیراقتصادى مانند شأن و منزلت اجتماعى، فرهنگى و علاقه صرف به دانش‏اندوزى (و نه اشتغال) است. تبدیل شدن مدرک دانشگاهى به یک کالاى لوکس و تجملى، این احتمال را به وجود مى‏آورد که مردان به این نتیجه رسیده‏اند که تحصیلات کلاسیک و مدارک دانشگاهى براى ایجاد زندگى ایده‏آل و حتى زندگى در سطح رفاه معمول جامعه، شرط لازم نیست. به عبارت دیگر، فاصله بین آموزه‏هاى دانشگاهى و مشاغل موجود در جامعه و نیز درآمد متکى به این تحصیلات، کفاف زندگى آینده مردان را نمى‏کند. چنان که رییس مؤسسه کار و تأمین اجتماعى، در سال 1381 پیش‏بینى کرد که:
«برآوردها نشان مى‏دهد تا سال 1383 تقاضاى اجتماعى مردان براى ورود به دانشگاه و آموزش عالى رو به کاهش است.» (18) بنا به اعلام معاون سازمان سنجش نیز در سال جارى «در آزمون‏هاى فنى و حرفه‏اى آمار پسران شرکت‏کننده در آزمون، بیشتر از دختران است؛ چرا که پسران بیشتر به دنبال کسب مهارت براى شغل هستند.» (19) و این به معنى آن است که عامل اصلى‏اى که موجب افزایش میزان حضور زنان در دانشگاه‏ها شده است، عدم استقبال مردان است و نه اقبال زنان؛ چرا که به نظر مى‏رسد تحصیلات دانشگاهى نه نیازهاى تکنیکى و مهارت‏هاى فنى مردان براى فعالیت و کار را برآورده مى‏کند و نه احتیاجات مادى آنان را و نه حتى آنان را به غناى روحى مى‏رساند. متأسفانه این عدم هماهنگى بین نیازهاى مادى و معنوى محصلان و برنامه‏هاى آموزشى، ریشه در دوره‏هاى آموزشى پیش از دانشگاه دارد و مسئولان آموزش و پرورش یکى از عوامل ترک تحصیل دانش‏آموزان را «عدم تناسب اهداف دوره تحصیلى با نیازهاى واقعى دانش‏آموزان» (20) اعلام مى‏کنند. حتى برخى از کارشناسان معتقدند: «متأسفانه بین آموزش‏هاى مقاطع مختلف تحصیلى و نیازهاى اقتصادى جامعه هیچ گونه هماهنگى وجود ندارد.» (21) و این ضعف‏ها و کاستى‏ها در نظام درسى دانشگاه شدت مى‏یابد. با توجه به نوع نگرش زنان به تحصیلات عالى، افزایش تعداد زنان در دانشگاه‏ها، لزوماً به معناى افزایش نیروىِ کارِ متخصص و کارآمد در حوزه‏هاى اقتصادى کشور در آینده نخواهد بود و امروزه براى تأمین نیروى کار، دولت و آموزش عالى ناچار به اعمال سهمیه جنسیتى به نفع مردان شده تا شاید بخشى از کمبودهاى آینده را جبران کند.
عدم حضور مردان در دانشگاه‏ها نیز به معناى روى آوردن آنان به مشاغل آزاد است. با توجه به ساختار فعلى اقتصاد کشور، مشاغل مورد اقبال مردان کارهایى هستند که نه جنبه تولیدى دارد و نه نیازمند تخصص و تحصیلات چندانى است. به عبارت دیگر، واسطه‏گرى و دلالى، مانند معاملات املاک و بنگاه فروش اتومبیل، عمده‏ترین مشاغلى هستند که به آنها روى مى‏آورد؛ کارهایى که پرسود و کم زحمت هستند. از این رو آینده صنعت، کشاورزى و تولید ما با توجه به رویکرد زنان به آموزش عالى و توجه مردان به مشاغل آزاد، مبهم خواهد بود.

ویژگى‏هاى کار زنان‏
همچنان که آمد، براساس اطلاعات آمارى شرکت‏کنندگان در اولین آزمون ادوارى استخدامى در سال 1381، 64 درصد متقاضیان اشتغال، زن بوده‏اند. آمار بالاى زنان متقاضى کار در ادارات دولتى، بیان‏گر این نکته است که زنان براى کار کردن، خواستار حضور در محیطى سالم هستند و به مؤسسات خصوصى و غیردولتى اعتماد چندانى ندارند. زنان شاغل، مطابق پژوهش‏هاى به عمل آمده، داراى ویژگى‏هاى خاص خود هستند: «زنان به دلیل احساسات، عواطف و ظرافت‏هاى غریزى، بسیار متعهدتر از مردان عمل مى‏کنند... مطالعه بر روى بیست زن کارآفرین در ایران نشان مى‏دهد که اکثر آنان در فضاى کسب و کار خود رابطه‏اى عاطفى با کارکنان ایجاد کرده‏اند. این شیوه سبب احساس صمیمیت و محبت بین کارکنان در عین جدیت در محیط کار است. نحوه برخورد زنان با کارکنان با انتقال احساس مادرانه و خواهرانه توأم است... تحقیقات نشان مى‏دهد مدیران مرد به دلیل داشتن جسارت در بسیارى از موارد به دلیل پرداخت یا گرفتن رشوه، دادن تسهیلات غیرقانونى، اختلاس و... از خط اصلى خارج شده و سیستم را دچار مشکل کرده‏اند، حال آن‏که پایبندى به قانون از سوى زنان تأیید شده و چنین مقولاتى در عرصه‏هاى مدیریتى زنان کمتر به چشم مى‏خورد.» (22) و «اگر چه شمار زنان در پست‏هاى مدیریت دولتى بسیار اندک است اما مقایسه سطح تحصیلات زنان و مردان در پست‏هاى مدیریتى مشابه نشان مى‏دهد که زنان مدیر از سطح تحصیلات بالاترى نسبت به مردان برخوردارند.» (23) همچنین «طبق نتایج به دست آمده از سرشمارى سال 1385، بیش از 36 درصد زنان شاغل در کشور داراى تحصیلات دانشگاهى هستند در حالى که این میزان براى مردان 13درصد است. افزایش تعداد زنان در دانشگاه‏هاى کشور نشان مى‏دهد که نرخ مشارکت زنان در دهه پیش روى حدود 25 درصد افزایش خواهد یافت.» (24)
همچنان که ویژگى‏هاى فطرى و ذاتى زنان موجب گشته که ایشان از دیرباز در برخى زمینه‏ها همانند زمینه‏هاى تربیتى و پرورش کودک، موفق‏تر از مردان باشند، ویژگى‏هاى مدیریتى زنان نیز به شرط آن که با قابلیت و دانش لازم همراه باشد، مى‏تواند در بسیارى از فعالیت‏هاى اجتماعى - اقتصادى از جمله فعالیت‏هاى آموزشى، پرورشى، بهداشتى و هنرى، موفقیت را براى آنان به همراه بیاورد.
در نهایت، همچنان که حذف یک فرد به صرف زن بودن از مقامى که مطابق احکام شرعى و قوانین جارى مشکلى در کسب آن ندارد، بخشودنى نیست، ارج نهادن به یک زن به صرف جنسیت او هم نامقبول است. سربلندى و عزت نظام اسلامى ما، مرهون تلاش انسان‏هایى است که از سر درد و تنها با سلاح علم و دانش و شایستگى قدم به میدان نهاده‏اند و زن یا مرد بودن در این وادى به تنهایى مفهوم ارزشى ویژه‏اى ندارد.

زنان سرپرست خانوار و معضلات آن‏
در آن‏چه آمد، محور بحث بیشتر زنانى بودند که دغدغه‏هاى مالى عامل اصلى آنان براى کار نبود. اما حوادث روزگار گاه سرنوشت انسان‏ها را به گونه‏اى رقم مى‏زند که باید برخلاف میل خود عمل کنند. شاید زنان بدسرپرست و یا بى‏سرپرست مصداقى از این موارد باشند.
با وجود این که آمار رسمى، شاخص‏هاى وضعیت کلان اقتصادى کشور ایران را مثبت نشان مى‏دهد، اما مردم از وضع اقتصادى خود اظهار نارضایتى مى‏کنند. افزایش روزافزون هزینه‏هایى چون مبلغ کرایه خانه، حمل و نقل، خوراک و پوشاک، خانواده‏ها را با مشکل تأمین معاش روبه‏رو کرده است. مجموعه این عوامل باعث شده است مردان به چند شغله بودن یا افزایش ساعات کار روى بیاورند و در مرحله بعد زنان وارد بازار کار شوند. در طبقه محروم و حتى متوسط، تأمین نیازهاى معیشتى اصلى‏ترین علت حضور زنان در بازار کار است. در این میان زنانى که در کنار همسران خویش در خارج از خانه به کار مشغول مى‏شوند، شاید خوشبخت‏ترین گروه این طبقه باشند، زیرا نیازهاى عاطفى و روحى ایشان در همراهى و همکارى به نوعى تأمین مى‏شود. اما گروه دیگرى از این طبقه هستند که وضعیت نابسامان‏ترى نسبت به دسته قبل دارند، این گروه زنان «سرپرست خانواده»اند. «زنان سرپرست خانواده به زنانى گفته مى‏شود که بدون حضور منظم و یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستى خانواده را به عهده مى‏گیرند و مسئولیت اداره اقتصادى خانواده و تصمیم‏گیرى‏هاى عمده حیاتى به عهده آنهاست. جامعه‏شناسان معتقدند که زنان سرپرست خانواده به چند دسته عمده تقسیم مى‏شوند که عبارت‏اند از: زنانى که به علت فوت همسر، از کارافتادگى همسر، طلاق، مفقودالاثر بودن، زندانى، نکاح منقطع، اعتیاد و یا سرباز بودن شوهر، مجبور به تهیه و امرارمعاش زندگى خود و احیاناً فرزندانشان هستند.» (25) البته مى‏توان مواردى چون بیمارى‏هاى روانى، معلولیت‏ها و ناتوانى‏هاى همسر را نیز به دلایل اشتغال این زنان، اضافه کرد.
محمدکاظم عاطف وحید، روان‏پزشک، با اشاره به یکى دیگر از علل اشتغال زنان به کار، مى‏گوید: «عده‏اى از مردان نیز به دلیل توان‏مندتر بودن و موفق بودن زنان خود در فعالیت‏هاى اجتماعى و اشتغال، از سرپرستى خانواده سرباز زده و در نتیجه زنان به تنهایى به اداره خانه مى‏پردازند.» (26) مطابق آمارهاى جهانى، به سبب تحول عظیمى که در موقعیت زنان به لحاظ اشتغال و درآمد به وجود آمده، مسئولیت اقتصادى خانواده از جمعیت مردان تا حد بسیارى به زنان منتقل شده است. (27) و شاید این نکته اسف‏بارتر از وجود زنان بى‏سرپرست باشد؛ چرا که زنان بى‏سرپرست تا حدودى از حمایت‏هاى معنوى اطرافیان برخوردار هستند اما زنانى که شوهرانشان سالم و داراى توان براى کار و در عین حال تنبل و مسئولیت‏گریز هستند، باید بار روانى مقابله با مسئولیت‏گریزى همسرانشان را اغلب خود به تنهایى به دوش بکشند.
فقر، نداشتن تخصص، کم‏سوادى یا بى‏سوادى از جمله مسائلى است که زنان سرپرست خانواده با آن دست و پنجه نرم مى‏کنند. به همین جهت این زنان اغلب در کارهایى با دستمزد پایین که احتیاج به تخصص ندارد و بیشتر در بخش خدمات است، جذب مى‏شوند.
زنان سرپرست خانواده، هم وظایف مادرى را در خانه بر عهده دارند و هم در صدد تأمین معاش خانواده خود هستند و به دلیل افزایش نقش‏ها، درآمد کم و برخوردار نبودن از تعلیمات کافى در معرض فشارها و بیمارى‏هاى روان تنى، اضطراب و اختلالات و خلأهاى عاطفى بسیار قرار دارند. در شرایطى که مرد - که فارغ از مسئولیت‏هاى درون خانه همچون نگهدارى کودکان و تهیه غذا و... است - از عهده سرپرستى خانواده به سختى برمى‏آید و با توجه به گرانى و تورم موجود، چه انتظارى مى‏توان از زن داشت؟ استرس، افسردگى و زودرنجى عمده‏ترین نشانه‏هاى خلأهاى عاطفى است که در میان زنان سرپرست خانواده نمود پیدا مى‏کند.
بنا به پژوهشى که در سال 1381 انجام شد «حدود یک میلیون و 37 هزار خانوار ایرانى، معادل 5/8 درصد کل خانواده‏هاى کشور، از سوى زنان، سرپرستى مى‏شوند و آمار غیررسمى چیزى در حدود سه میلیون زن سرپرست را اعلام مى‏کند. با استفاده از همین آمار مى‏توان به این نتیجه مهم که سه میلیون و 400 هزار کودک تحت سرپرستى زنان هستند نیز دست پیدا کرد.» (28) معاونت امور اجتماعى سازمان بهزیستى نیز در سال جارى (1387) اعلام کرد: «سازمان بهزیستى کشور 170 هزار (از زنان) سرپرست خانوار را تحت پوشش خود قرار داده است.» (29) ناگفته پیداست که دولت در بخش عاطفى و روانى به صورت مستقیم نمى‏تواند از این گونه زنان حمایت کند، اما در دیگر بخش‏ها از جمله تأمین مسکن، بیمه درمانى، ایجاد زمینه اشتغال و حمایت‏هاى مادى، دولت موظف به حمایت از این زنان است و این در حالى است که بخش‏هاى توان‏مندسازى و حمایت‏هاى مالى دولت، موظف به حمایت از این زنان است. با این حال، بخش‏هاى توان‏مندسازى و حمایت‏هاى مالى از این خانوارها با مشکلات متعدد روبه‏رو است؛ به طورى که طبق نظر مسئولان امر با توجه به قانون پرداخت مستمرى به سرپرستان خانواده «طبق قانون باید 60 درصد حداقل حقوق را به آنها پرداخت کنیم، در حالى‏که حداکثر مستمرى خانوارها در سال جارى (1387) به مبلغ 55 هزار تومان افزایش یافته است.» (30) ضمن آن‏که به گفته فرشته ساسانى، مشاور وزیر کشور در امور بانوان، براساس آمار غیر رسمى حدود یک میلیون و 200 تا یک میلیون و 700 هزار زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد (31) که در این صورت کمى بیش از ده درصد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستى هستند و اگر سهمى حدود همین رقم نیز به کمیته امداد اختصاص داشته باشد، آن‏گاه مى‏توان نتیجه گرفت که بیشتر زنان سرپرست خانوار خارج از پوشش حمایتى، نهادهاى حمایتى روزگار مى‏گذرانند.
واقعیت‏هاى پیش‏رو در جامعه کنونى ما بیان‏گر این است که زنان طبقه محروم و به ویژه زنان سرپرست خانوار با تحمل رنج‏ها و مشقت‏هاى فراوان، سعى در ایجاد زندگى شرافت‏مندانه و پاک دارند و بخشى از ایشان به دلیل فشارهاى اقتصادى و اجتماعى دچار افسردگى هستند. متأسفانه این قشر زحمتکش، به دلیل محرومیت‏هاى فراوانى که دارند براى بیان دردها و خواسته‏هاى خویش روزنامه، ارگان، حزب و دسته سازمان‏یافته‏اى ندارند. به همین سبب به نظر مى‏رسد که دولت و مجلس بیش از پیش باید متولى این امور و چاره‏اندیشى براى این قشر باشند، چنان‏که رهنمودهاى رهبر کبیر انقلاب اسلامى، امام خمینى (ره) و نیز قانون اساسى متذکر این نکته شده‏اند.

زنان سرپرست خانوار و آسیب‏هاى اجتماعى‏
نظام سنتى زن را از لحاظ اقتصادى وابسته و تابع مرد تربیت مى‏کند و این وابستگى در میان برخى از اقشار اجتماعى بیشتر است. پس هر حادثه‏اى که این تکیه گاه را سست نماید و یا از میان بردارد، مى‏تواند زنان را در معرض خطر از دست دادن موقعیت خود قرار دهد. چنین زنانى در معرض آسیب قرار مى‏گیرند، به ویژه اگر به دلیل بى‏سوادى، ناآگاهى اجتماعى و دسترسى نداشتن به منبع مالى مناسب، قادر به مقابله با شرایط جدید نباشند. در این‏جا است که این زنان ممکن است به جرایمى چون روسپیگرى، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر و پس از آن سرقت و کلاه‏بردارى روى آورند.
اما از آن‏جا که به دلیل فقر و مشکلات مالى و عدم آشنایى و نبود امکان پرداختن به حرفه و شغل مشخص به این سمت کشیده شده‏اند، حمایت‏هاى گسترده‏اى را مى‏طلبند. بنابراین، مهارت‏آموزى و نیز ارایه کمک‏هاى مالى مانند وام‏هاى خود اشتغالى و تأمین شغل براى این افراد و معرفى آنان به کارگاه‏ها وتأمین حداقل درآمد، ضرورى است. این کار با حمایت دولت و مؤسسات خیریه اجراشدنى است، لیکن باید در مورد مصرف هزینه‏ها ساز و کار نظارتى دقیقى را به اجرا گذاشت.
همچنین شغل‏هایى که براى این زنان در نظر گرفته مى‏شود، بهتر است گروهى، سازمان یافته، منسجم و بر محور منطق و قانون استوار باشد تا بتوان کنترل بیشترى نسبت به آنها اعمال نمود. نکته مهم‏ترى که باید به آن توجه کرد این است که طبق آمار، بیش از 56 درصد زنان مجرم در مشاغل کارگرى، خدماتى، کار در کارخانه، مستخدمى منازل، تولید پوشاک و کار در بیمارستان و... 15 درصد در مشاغل تولید خانگى قالى بافى، خیاطى، کشاورزى و...، و 14درصد در مشاغل کارمندى، منشى‏گرى در مطب پزشک و... و برخى نیز دانش‏آموز بوده‏اند. مقایسه نسبت اشتغال زنان مجرم با زنان غیرمجرم نشان مى‏دهد که نوع شغل، دستمزد، کیفیت و کارآیى فردى که شغل را احراز کرده، تحصیلات و محیط ارتباطى در محل کار و... با میزان و نوع جرایم زنان در ارتباط است. (32) در واقع اشتغال به تنهایى نمى‏تواند مانع از کج‏روى زنان شود و از آن‏جا که اعمال خلاف براى بسیارى از زنان، منبع تأمین معاش و کسب درآمد است، باید براى تأمین نیازهاى مالى و نیز روحى و روانى آنان چاره‏اندیشى کرد.

حوزه‏هاى حمایتى و پندارها
دولت و مجلس مهم‏ترین حوزه‏هاى حمایتى زنان در زمینه قانون‏گذارى و اجرا هستند. بى‏شک قوانین مدوّن و برنامه‏هاى این دو نهاد، باید مطابق با واقعیات جامعه و در جهت حل مهم‏ترین معضلات و مشکلات موجود باشد. سمت و سوى این قوانین و برنامه‏ها همچنین باید با عقاید مذهبى و نیز باورهاى فرهنگى و سنتى ما سازگار باشد. در عین حال اگر قانون‏گذاران و برنامه‏ریزان قصد سنت‏شکنى به معنى خرافه‏ستیزى دارند، باید با برنامه‏هاى بلند مدت، زیرساخت‏هاى فرهنگى کشور را اصلاح کنند. وارد آوردن هرگونه فشار سریع به حجم فرهنگى جامعه، هرچند در کوتاه مدت تغییراتى را به وجود مى‏آورد، با از بین رفتن فشار، جامعه بلافاصله به حالت قبل خود باز مى‏گردد. اما اگر تغییرات به تدریج و با کار فرهنگى مداوم و هماهنگ با هنجارهاى فرهنگى و اجتماعى به ویژه باورهاى دینى ملت ما باشد، مسلماً در بلند مدت مى‏توان از اثرات و نتایج مفید آن بهره برد. از سوى دیگر تکیه بیش از اندازه بر نقش‏هاى سنتى زنان و بى‏توجهى به شرایط عصر حاضر، دور شدن یا جبهه‏گیرى نسل جوان در مقابل سنت‏هاى حسنه و نیکوى مذهبى و ملى ما را به دنبال خواهد داشت و این یعنى از کف دادن فرصت تلفیق و بومى‏سازى اشتغال زنان، در برنامه‏ریزى کلان کشور.
واقعیات موجود در جامعه ما بیان‏گر این است که اغلب زنان، در هر طبقه یا گروهى که باشند، با معضلات فرهنگى روبه‏رو هستند و همین معضلات موجب شده که در امر معیشت و اشتغال با مشکلات متعددى روبه‏رو شوند. زنان طبقه محروم در این میان با مشکلات بیشترى مواجه هستند. چراکه از حداقل حمایت‏هاى موجود در دیگر طبقات اجتماعى نیز برخوردار نیستند و به نظر مى‏رسد رسیدگى به وضعیت این زنان باید در رأس امور قانون‏گذاران و برنامه‏ریزان قرار گیرد.
در مجموع، تحولات فرهنگى پس از انقلاب موجب گشته تا دیدگاه‏هاى متحجر درباره زن، که او را موجودى ضعیف و ناتوان مى‏شمرد، تا حدود فراوانى اصلاح شود. وجود قوانین و احکام اسلامى در حوزه‏هاى مختلف اقتصادى و اجتماعى به علاوه قانون اساسى جمهورى اسلامى زمینه را به گونه‏اى فراهم آورده که حداقل تبعیض و حداکثر بستر براى رشد و فعالیت زنان در آموزش، کار، سیاست، هنر و... وجود دارد. البته هیچ‏کس منکر کاستى‏ها، کمبودها و ضعف‏هایى که در برخى قوانین مدنى وجود دارد یا مظالمى که به دلیل سنت‏هاى غلط و خرافى بر زنان مى‏رود، نیست. بلکه بحث بر سر این است که از امکانات موجود تا چه حد استفاده شده است و در زمینه‏هایى که بیشترین امکان و حداقل مانع در برابر زنان وجود دارد، تا چه میزان کار انجام گرفته است و تعداد زنان محقق و پژوهش‏گر، شاعر و نویسنده، مخترع و مکتشف، متخصص و استادکار در رشته‏هاى خاص زنان و... چه اندازه است.
توسعه و پیشرفت هر کشور با توجه به راهبردهاى کلان و ملى که براى آن طراحى مى‏شود، امکان‏پذیر مى‏شود. جمهورى اسلامى ایران، نظامى ارزشى و مبتنى بر احکام الهى است و اهداف اقتصادى و نظامى و... آن در پرتو این ارزش‏هاست که طراحى مى‏شود. تدوین برنامه‏هاى پنج ساله براى توسعه کشور در ابعاد اقتصادى، در نهایت به منظور اعتلاى شرافت و کرامت مقام انسان مسلمان ایرانى در جهان است. در سده اخیر هیچ کشور و انقلابى به اندازه کشور و انقلاب ما، مورد توجه جهانیان قرار نگرفته است. و شاید با سابقه سى ساله انقلاب و رهنمودهاى امام (ره) و مقام معظم رهبرى، دنیا بیش از همه، از ما انتظار دارد که در ابعاد مختلف توسعه انسانى، توانایى‏ها و قابلیت‏هاى نظام اسلامى را به نمایش بگذاریم. شاید درک مفهوم شهید و شهادت و ایثار براى جهانیان سخت یا ناممکن باشد، اما کاهش آمار قتل و جنایت، طلاق، سرقت، اعتیاد، خودکشى، فرزندان نامشروع، فرار از خانه، تعداد زندانیان، کلاه‏بردارى، زنان و کودکان بى‏سرپرست، متکدیان و بى‏خانمان‏ها، بیماران روانى، خیانت و زنا، فحشا، خشونت در محیط خانواده و هر نوع بزه و ناهنجارى و رشد آمار فرهیختگان و دانش‏اندوزان، صنعت‏گران ماهر، مخترعان، مکتشفان و مبتکران، مفسران و محققان، شاعران و نویسندگان و افزایش تولیدات فرهنگى و کتاب و شعر و... آنان را متوجه این نکته مى‏کند که فرهنگ ایثار و شهادت، هرچه باشد، اثراتى نیکو دارد.
اهداف والاى حضرت امام (ره) خواسته تک تک شهدا، جانبازان، آزادگان و مردم از آغازین روزهاى انقلاب تا به اکنون، چیزى جز عزت و افتخار و سربلندى ایران اسلامى و اهتزاز پرچم «لا اله الا الله» برفراز قله انسانیت نبوده است و این مهم زمانى اتفاق مى‏افتد که ما تصویرى زیبا از جامعه، خانواده و نسل آتى خود به جهانیان ارائه دهیم.

پى‏نوشتها:
1) ر. ک: خبرگزارى فارس، 19/7/1387.
2) ر. ک: روزنامه «جام جم»، 23/9/81، به نقل از رییس سازمان سنجش و آموزش کشور.
3) على‏اصغر احمدى، شخصیت و رفتار، ص‏150.
4) ر. ک: آبراهام مزلو، انگیزش و شخصیت، ص‏69 الى 84.
5) پیشین، ص‏82.
6) پیشین، مقاله، مسائل زنان از نگاه خواهران حوزه‏هاى علمیه، سعید امیرکاوه، ص‏750.
7) ر. ک: باقر ساروخانى، مقدمه‏اى بر جامعه‏شناسى خانواده، ص‏168 - 167.
8) Self _ Expression
9) على شریعتمدارى، روان‏شناسى تربیتى، ص‏257.
10) سید مجتبى هاشمى رکاوندى، روان‏شناسى زن، ص‏87.
11) مجموعه مقالات هم‏اندیشى بررسى مسائل و مشکلات زنان؛ اولویت‏ها و رویکردها (2)، غلامحسین سفیدگران، مقاله «نگرش دانشجویان دختر دانشگاه علوم پزشکى اهواز به آینده شغلى، ازدواج و تحصیلات تکمیلى»، ص‏700.
12) تبرّج به معناى ظاهر شدن در برابر مردم است.» ترجمه تفسیر المیزان، ج‏16، ص‏462، ذیل آیه 33، احزاب.
13) روزنامه «قدس»، 27/8/81.
14) روزنامه «توسعه»، 5/9/81.
15) روزنامه «هم‏بستگى»، 28/9/81، «زنان بهاى فرهنگ مردانه را مى‏پردازند»
16) روزنامه «هم‏بستگى»، 12/9/81، «زنان مشتاق به حضور در فضاى مردانه نیستند»
17) پیشسن.
18) روزنامه «هم‏بستگى»، 8/10/81، به نقل از رییس مؤسسه کار و تأمین اجتماعى.
19) خبرگزارى فارس، 19/7/1387.
20) روزنامه «جوان»، 19/10/81.
21) روزنامه «آفتاب یزد»، 23/10/8.
22) روزنامه «جوان»، 16/10/81، پانته‏آ ملک‏لو، مقاله: «فرار پست‏هاى رده بالا، مکث جایز نیست»
23) روزنامه «آفتاب یزد»، 20/9/81، مقاله «سهم زنان از مدیریت کشور کمتر از 3 درصد است»، به نقل از آمارهاى مرکز امور مشارکت زنان.
24) خبرگزارى جمهورى اسلامى، 10/9/86.
25) روزنامه «جام جم»، 16/10/81، پاکسیما مجوزى مقاله «این زن، سرپرست خانواده است»
26) روزنامه «آفتاب یزد»، 1/11/81، مقاله «افزایش نقش‏ها و درآمد کم، زنان سرپرست خانوار را در معرض فشارهاى روانى بسیار قرار داده است»
27) ر. ک: محمدتقى شیخى، جامعه‏شناسى زنان و خانواده، ص‏176.
28) روزنامه «جام جم»، 16/10/81، پاکسیما مجوزى، مقاله «این زن، سرپرست خانواده است»
29) پایگاه اطلاع‏رسانى سازمان بهزیستى کشور، 24/6/1387.
30) پیشین.
31) جام جم آنلاین»، 13/9/1387.
32) مجموعه مقالات هم‏اندیشى بررسى مسائل و مشکلات زنان؛ اولویت‏ها و رویکردها (2)، عزت‏اللَّه مولایى نیا و همکاران، مقاله «بزهکارى زنان، آسیب‏شناسى، سبب‏شناسى و درمان»، ص‏897.

منبع: ماهنامه پیام زن / 1388 / شماره 206، اردیبهشت ۱۳۸۸/۰۲
نویسنده : مهتاب رضاپور

نظر شما