موضوع : پژوهش | مقاله

ابتکارات شهید خامس؛ فهم پیشروانه از اقتصاد اسلامی

شهید آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر، شخصیت علمی و عملی جامعی بودند. ایشان از نظر جامعیت علمی علاوه بر فقاهت و اجتهاد در مسائل فقهی، کلامی و تفسیری در مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز صاحب‎نظر بود. ما در میان فقها کمتر شخصیت‎‎هایی هم‎چون شهید صدر (ره) و شهید مطهری (ره) داریم که حوزه تفکر آنان جامع است و جامعیت اسلام در وجود آن‎ها متبلور شده است. به‎گونه‎ای ‎که هم در میدان علم قلم زده‎اند و هم در میدان جهاد و شهادت قدم زده‎‎اند.
طبیعتا عظمت شخصیت شهید آیت‎الله صدر اقتضا می‎کند که انسان در مقابل او خضوع کرده، حد خود را بشناسد و بداند که اگر در مورد ایشان سخن می‎گوید، حتما سخنان ناقص هستند و از رسایی در برابر شخصیت وی ناتوانند و انسان نمی‎تواند شناختی مناسب از این شهید بزرگوار ارائه کند.
در اینجا ما تنها به یک بعد از آن شخصیت جامع می‎پردازیم که بُعد دانش اقتصادی ایشان است. ایشان خلاق، مبتکر و بنیانگذار اندیشه‎ای جدید است. ما پیش از شهید صدر در کل جهان اسلام شخصیتی را نداریم که از منظر اسلام به اقتصاد نگاه کرده باشد؛ البته بعد از ایشان بزرگانی در این راستا گام برداشته‎اند اما به یک معنا چه در میان شیعه و چه در میان اهل سنت همه به‎گونه‎ای از آبشخور علم شهید صدر و الگوی ایشان بهره گرفته‎اند.

موقعیت شهید صدر در میان اهل سنت
بنده موقعیت شهید صدر را در میان اهل سنت بهتر یافته‎ام، تا در میان شیعه. چراکه مثلا الازهر از نظریات این عالم به خوبی استفاده کرده و «اقتصادنا» در آنجا تدریس می‎شود و متفکران تونس، مغرب و الجزایر هم از دیدگاه‎‎های شهید صدر استفاده کرده‎اند و هم‎چنین دیگر محققان اقتصاد اسلامی اهل‎سنت در نوشته‎هایشان بار‎ها از آثار شهید صدر بهره برده و به آن ارجاع داده‎اند.
ابتکار شهید صدر این است که در درجه اول، اسلام را به‎عنوان مکتبی جامع دیده، شناخته و معرفی کرده است و معتقد است این نظام جامع، حاوی پاره‎نظام‎‎هایی است مانند نظام عبادی اسلام، نظام سیاسی اسلام، نظام اقتصادی اسلام، نظام حقوقی اسلام و... . یعنی اسلام را به شکل نظام‎واره معرفی می‎کند. کمتر شخصیتی از میان عالمان دین این‎گونه به این مسائل اسلامی نگاه کرده‎ است.
این نگاه شهید صدر به ما نشان می‎دهد که: 1. اسلام دارای اساسی است که همان فرهنگ، اعتقادات و ارزش‎‎هاست. 2. دارای نظام‎‎هایی کامل و به‎هم‎پیوسته است که به یکدیگر مرتبط بوده، همدیگر را یاری می‎رسانند. 3. اهدافی را مانند تربیت انسان، ارتقای شخصیت انسان، مدیریت بشر و جامعه بشری دنبال می‎کند. بنابر این نگاه نظام‎واره، طبیعتا اگر بخشی از اسلام پیاده شود و بخشی دیگر فروگذاشته شود، نباید انتظار داشت که اسلام همه نتایج مطلوبش را محقق کند. بلکه آنگاه این نظام می‎تواند ثمرات خودش را به خوبی بدهد که به‎صورت جامع و متوازن و همگام با هم پیش برود. یعنی مسائل اعتقادی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن در چارچوب نظام‎‎های مربوط به هم پیاده شود. همان‎طور که خود مکتب اسلام یک نظام جامع است و باید به‎صورت نظام‎واره شناخته و معرفی بشود، باید به‎صورت نظام‎واره نیز پیاده و اجرا بشود. بر این اساس اگر دولتی یا حکومتی به این فکر افتاد که بخشی از این مجموعه را پیاده بکند، باید بداند که اقدام ناقصی انجام داده و این اقدام نمی‎تواند موفق باشد. شاید در بخش‎‎هایی توفیقاتی را پدید بیاورد اما حاصل، یک کاریکاتور از اسلام خواهد بود، نه معرفی اسلام آن‎چنان که هست.

چارچوب اقتصاد اسلامی
شهید صدر، معتقد است: اقتصاد اسلامی دارای چارچوبی است که از اندیشه‎ها، افکار، عواطف و احساسات تشکیل شده و بستر و زمینه‎ای را فراهم می‎کند و سپس اقتصاد اسلامی در این بستر است که می‎تواند رشد و نمو کند و به پیش برود. پس باید آن چارچوب را شناخت و مبنا قرار داد.

تقسیم مباحث اقتصاد اسلامی از نگاه شهید صدر
شهید صدر برای دستیابی به مباحث اقتصاد اسلامی، تقسیمی را مطرح کرده‎اند. بخش نخست، مباحث مذهب اقتصادی است که امروزه به مکتب اقتصادی یا سیستم اقتصادی ترجمه می‎شود و بخش دیگر، مباحث علم اقتصاد است.
مباحث مکتب اقتصادی به‎دنبال آن است که ارزش‎‎ها و آرمان‎‎های یک جامعه را در مورد اقتصاد تبیین کند به این معنا که باید‎ها و نباید‎ها را توصیف می‌کند و توضیح می‎دهد؛‎ مثل مکتب سرمایه‎داری که آرمان‎‎ها (اهداف دست‎یافتنی) و باید‎ها و نباید‎های سرمایه‎داری است. در اقتصاد اسلامی هم ارزش‎ها، هنجارها، باور‎ها و باید‎ها و نباید‎ها در قالب مکتب اقتصادی مطرح می‎‎شود. همین باید‎ها و نباید‎ها گاهی کلان و گاهی جزئی است؛ به‎تعبیر شهید صدر، «الخطوط العریضه» یا خطوط درشت، نشان‎دهنده مکتب اقتصادی هستند و بالطبع، خطوط ریز که نقشه را تکمیل می‎کنند، جزئیات آن مکتب هستند. ولی همواره باید‎ها و نبایدها وضعیت مطلوب را ذکر می‎کنند، نه اینکه توصیف وضعیت موجود باشند.

بخش دیگر، علم اقتصاد است که «واقعیت‎ها» و «هست‎ها» را برای ما در عرصه این علم بیان می‎کند؛ به این معنا که رخداد‎های اقتصادی هم‎چون چگونگی تولید، چگونگی توزیع، چگونگی مصرف و واقعیت‎‎های اقتصادی جامعه را توصیف می‌کند و روابط بین پدیده‎‎ها را توضیح می‌دهد، تبیین و گاهی پیش‎بینی نیز می‎کند.
در اینجا دو حوزه معرفتی وجود دارد. اگر سخن از اقتصاد اسلامی به‎عنوان مکتب باشد، مربوط به حوزه باید‎ها و نباید‎ها خواهد شد که در شریعت و به زبان وحی بیان شده است. گاهی این باید‎ها و نباید‎ها به شکل مستقیم و با صراحت و شفافیت در آیات و روایات ذکر شده و گاهی باید‎ها و نباید‎های عملی هستند که می‎بایست از آن‎‎ها به باید‎ها و نباید‎های نظری راه پیدا کرد و وظیفه محقق این است که در میان این مجموعه باید‎‎ها و نباید‎‎های شریعت، به‎دنبال بخش‎‎هایی باشد که قابلیت ادغام و ارتباط یافتن را داشته باشد. اگر پژوهشگر این هنر را داشت به اصول باید‎ها و نباید‎ها که همان مکتب اقتصادی است، راه پیدا می‌کند و به آن‎ها دست خواهد یافت.

اقتصاد اسلامی در بیان شهید صدر
هنر شهید صدر اولا فهم، بیان و معرفی این روش و ثانیا کاربرد آن است. شهید صدر در جلد دوم «اقتصادنا» این روش را به کار می‌گیرد، عملیاتی و به مکتب اقتصادی اسلام دست پیدا می‎کند.
شهید صدر ابتدا به‎صورت اجمالی و سپس به‎صورت تفصیلی این روش را معرفی می‎کند. وی در معرفی اجمالی، اقتصاد اسلامی را بر سه پایه و ستون مطرح می‎کند: «مالکیت مزدوج یا چندوجهی و چندگونه»، «آزادی اقتصادی در قلمرو محدود و مشخص» و «عدالت اقتصادی و برقراری توازن» که شهید صدر آن را با عنوان «توازن اجتماعی» بیان می‎کند. این ستون‎‎ها نشان‎دهنده ارکان و پایه‎‎های اصلی اقتصاد اسلامی هستند.
شهید صدر سپس ویژگی‎‎هایی را برای اقتصاد اسلامی ذکر می‌کند از جمله: واقعی بودن اقتصاد در اسلام، اخلاقی بودن اقتصاد در اسلام، واقعی و اخلاقی بودن هدف و واقعی و اخلاقی بودن روش.
پس از این مرحله دست به استنباط می‎زند و مکتب استخراج می‎کند. فقیه گاهی استنباط حکم می‎کند که در آن از طریق مراجعه به کتاب و سنت پاسخ به سوالی را می‎یابد و استنباط فقهی می‎کند، اما گاهی استنباط مکتب و نظام‎واره می‎کند. در این صورت دیگر درصدد این نیست که یک حکم فقهی بیان بکند، بلکه از مجموعه‎ای از احکام فقهی همخوان و هماهنگ، اصول را استخراج می‎کند و با مرتبط کردن اصول با هم آن نظام‎واره مورد نظر را که مثلا مکتب اقتصادی است، ارائه می‎کند.

تفکیک قوانین طبیعی از قوانین انسانی در علم اقتصاد
حال در حوزه علم اقتصاد ورود می‎کنیم. ایشان بسیار زیبا بیان می‎کند که علم اقتصاد حاوی دو دسته مسائل علمی یا قوانین است. برخی از قوانین مربوط به طبیعت است. این‎گونه قوانین، شبیه قوانین فیزیک و شیمی هستند؛ مانند قانون بازده نزولی که مربوط به طبیعت است. این قانون می‎گوید: شما از یک هکتار زمین با استفاده از مقداری بذر، مقداری کود، مقداری آب، مقداری سم، تعدادی نیروی انسانی و ابزارآلات کار می‎توانید محصولی را به دست بیاورید. شما در این عوامل تولید، تغییراتی می‎دهید و احیانا بازدهی شما افزون میشود، سیر صعودی میگیرد و به نقطه بهینه می‎رسد. اگر از آن نقطه بهینه، هر یک از این عوامل را دستکاری بکنید، بازدهی شما نزولی خواهد شد. این قانون بازدهی صعودی و نزولی، کارکرد طبیعت در اقتصاد را نشان می‎دهد. این بخش از علم اقتصاد که بسیار هم کوچک است و تعداد قوانین آن محدود است، میان مکاتب مختلف اقتصادی تفاوتی ندارد و در هر جامعه‎ای از جوامع بشری همین کارکرد را دارد و از این جهت اگر سخن از علم اقتصاد به‎صورت جهانی بشود، صرفا محدود به این‎گونه قوانین اندک و محدود است، اما اگر از طبیعت در اقتصاد فراتر رفتیم، به بخش انسانی اقتصاد خواهیم رسید.
سایر قوانین علم اقتصاد مربوط به توضیح رفتار انسان‎‎ها و چگونگی اِعمال اراده انسان‎‎ها در عرصه اقتصاد است. تولیدکننده زمانی تولید بیشتری خواهد داشت که قیمت محصول او بیشتر شود و مشتری بیشتری پیدا کند و زمانی اقدام به کاهش تولید خواهد کرد که تولیدات او مشتری کمتری داشته و برای او به‎صرفه نباشد. قیمت،
عامل موثر در رفتار تولیدکننده است. عکس این موضوع را در مصرف‎کننده می‎بینیم. مصرف‎کننده آنگاه که مشاهده کند محصولی با قیمت ارزان‎تر عرضه می‎شود، خرید بیشتری انجام خواهد داد و زمانی که محصول با قیمت بالا در دسترس باشد، خرید کمتری می‎کند پس رفتار مصرف‎کننده ناشی از اِعمال اراده او در برابر قیمت است.
قیمت، عرضه و تقاضا، پدیده‎‎های اقتصادی و اجتماعی هستند و حاصل چگونگی اِعمال رفتار انسان‎‎ها در عرصه اقتصاد. این‎گونه قوانین مربوط به بخش انسانی اقتصاد هستند نه بخش طبیعی اقتصاد و تنها از این باب که این رفتار‎ها تکرار شده و به‎صورت قاعده درآمده اسم قانون روی آن گذاشته‎اند، ولی هرگز قانون طبیعی نیست، بلکه برمی‎گردد به مکتب اقتصادی‎ای که بر ذهن و فکر انسان‎‎ها در آن جامعه حاکم و غالب شده و بستری را برای شکل‎گیری این قوانین شکل داده است. از این جهت بخش اعظم علم اقتصاد، مبتنی بر بستر مکتب اقتصادی است، نه فارغ از مکتب.

اقتصـــاد درون‌سیستمــــی و درون‌مکتبی
محققان اقتصاد دنیا کتاب‎‎های اقتصاد خرد، کلان، توسعه، پول، بانک و... نوشته، در اختیار ما قرار داده‌اند و ما
نیز ترجمه کرده‌ایم و تدریس می‎کنیم، اما این افراد پس‎زمینه ذهنی داشته‎اند؛ پس‎زمینه ذهنی جامعه و انسان‎‎هایی که مورد مشاهده، توصیف و توضیح آنان بوده و نیز رفتاری که در عرصه واقعیت اقتصادی آن جامعه از سوی تولیدکننده و مصرف‎کننده روی داده است. تا اینجا کار آن محققان درست بوده است، اما اینکه قوانین رفتار در آن جامعه را قوانین رفتار اقتصادی در جهان بدانیم و آن را قوانینی جهانی و طبیعی تلقی کنیم، خطایی بزرگ است. پس باید بپذیریم که بخش اعظم قوانین علم اقتصاد، درونسیستمی است نه فراسیستمی؛ درون مکتبی است نه فرامکتبی.
اگر این باور در میان اساتید، دانشجویان و محققان ما پدید بیاید، راهی را برای یک حرکت علمی تازه و توسعه مرز‎های دانش و ایجاد جایگزین نسبت به قوانینی که به ما آموزش داده می‎شود با توصیف رفتار مبتنی بر چارچوب‎‎‎های ارزش‎‎‎ها و هنجار‎های دینی باز کرده‎ایم.

اشتباه رایج در مورد شهید صدر
شهید صدر در کتاب اقتصادنا عنوان «الاقتصاد الاسلامی لیس علما/ اقتصاد اسلامی علم نیست» را آورده است که اگر کسی به این عنوان بسنده کند، دچار اشتباه می‎شود. البته سخن شهید صدر غلط نیست و ایشان به خوبی مقصود خود را بیان کرده است، ولی اکتفا به این عنوان برای فهم جامع مسئله، غلط‎انداز است. مقصود شهید صدر از این مطلب این است: «آنچه به‎عنوان اقتصاد اسلامی در دسترس ماست، مکتب اقتصادی است، نه علم»، اما بلافاصله به ارائه دو طریق و راه مبتنی بر فقه و مبانی اسلامی برای نظریه‎پردازی در علم اقتصاد می‎پردازد.
راه اول مورد نظر شهید صدر این است که صبر کنیم با یک اقدام سیاسی بزرگ، جامعه اسلامی به‎صورت کامل شکل گیرد و تولید، توزیع، مبادله و مصرف در آن جامعه اسلامی کامل، موضوع مطالعه محققان اقتصاد قرار بگیرد. تفاوت قوانین رفتار مسلمان در مقابل قوانین رفتار غیرمسلمان در مثلا تولید در این ‎جامعه بروز داده می‎شود. شهید صدر به توضیح می‌پردازد و می‎گوید: برای نمونه جامعه غربی براساس اندیشه صرفا مادی شکل گرفته و انسان‎ها، بنگاه‎‎های اقتصادی، تولیدکنندگان و... به‎دنبال منفعت حداکثری‌اند و به چیزی جز نفع خود فکر نمی‎‎کنند، ولی جامعه اسلامی چنین جامعه‎ای نیست، بلکه جامعه‎ای تربیت‌یافته است و فهم انسان‎‎های آن نسبت به منفعت از فهم منفعت شخصی و مادی فراتر رفته است. آن‎ها هم به‎دنبال منفعت هستند، اما نه فقط منفعت شخصی چراکه به‎دنبال ترکیبی از منافع خود و دیگران هستند. با نگاهی به آیات قرآن مشاهده خواهید کرد که خداوند متعال با همین ادبیات قابل فهم عامه مردم از تجارت سخن می‎گوید. آنجا که می‎فرماید: «إِن اللهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُومِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَن لَهُمُ الجَنه/ خداوند از مومنان، جان‎‎ها و اموالشان را در ازای اینکه بهشت برای آنان باشد، خریداری کرده است». «یا أَیها الذِینَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلکمْ عَلَی تِجَارَه تُنجِیکم منْ عَذَابٍ أَلِیمٍ؟ تُومِنُونَ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ بِأَمْوَالِکمْ وَأَنفُسِکمْ/ ‎ای کسانی که ایمان آورده‎اید! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذاب دردناک ر‎هایی می‎بخشد؟! به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان‎هایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما [از هر چیز] بهتر است، اگر بدانید». این هم تجارت است به این معنا که برای انسان نفع‎طلب، منفعت اخروی را به بیان مادی و قابل فهم تبیین و توصیف می‎کند. بدین‎سان جامعه‎ای شکل می‎گیرد که هدف برای انسان‎‎های آن منفعت دنیا و آخرت است نه فقط منفعت دنیایی. اینجاست که اقتصاد همراه با معنویت و اخلاق و هم‎چنین مادیات به‎همراه معنویت، اخلاق و ارزش‎‎ها، برای فرهنگ جامعه اسلامی معنا پیدا می‎کند و در نتیجه‎ توصیف رفتار چنین جامعه‎ای با جامعه غربی متفاوت خواهد بود.
بر این اساس اگر صبر کنیم که چنین جامعه‎ای محقق شود، آنگاه می‎توانیم علم اقتصادی را استنباط و کشف کنیم که مسائل، فرض‎‎ها و نتایجش بسیار متفاوت خواهد بود و اساسا دامنه متفاوتی پیدا خواهد کرد.
شهید صدر سپس می‎گوید: این راه نیازمند صبر و تحمل بسیاری است تا چنین جامعه‎ای شکل بگیرد، اما «ولنفترض افتراضا» یعنی ما می‎توانیم قبل از اینکه چنین جامعه‎ای تحقق عینی و خارجی پیدا کند، فرض کنیم محقق شد و براساس آن فرض، پیش‎بینی می‎کنیم اکنون وقوع چه اتفاقاتی در عرصه‎‎های گوناگون تولید، اشتغال، سرمایه‎گذاری، رشد اقتصادی و... مورد انتظار خواهد بود.
البته این سخن (تفاوت خروجی علمی در جوامع مبتنی‎ بر مکاتب مختلف) منحصر به شهید صدر هم نیست و کسی مثل مرحوم دکتر عظیمی که از اساتید پخته و نخبه اقتصاد است نیز چنین دیدگاهی را ارائه کرده است. اساتید و دانشجویان علم اقتصاد باید واقعا به تکاپو بیفتند و این خواسته شهید صدر را دنبال کنند البته خوشبختانه طی چند دهه اخیر آثار، کتب و پایاننامه‎‎های خوبی در این عرصه و با رویکرد بازنگری رشته و علم اقتصاد و هم‎چنین مبتنی کردن علم اقتصاد براساس مبانی اسلامی تدوین شده است

منبع: / هفته نامه / پنجره / 1395 / شماره 262

 

 

نظر شما